طلبه یار ، همیار و دستیار علمی، فرهنگی و تبلیغی طلاب و روحانیون

امروز: 1403/02/04

تفسیر – برگزیده تفسیر نمونه جلد پنجم

برگزیده تفسیر نمونه جلد پنجم

مشخصات کتاب

عنوان و نام پدیدآور : برگزیده تفسیر نمونه/ مکارم شیرازی، تنظیم احمد-علی بابایی

مشخصات نشر : تهران : دارالکتب اسلامیه، 1386

مشخصات ظاهری : 5 جلد.

شماره کتابشناسی ملی : 1096055

توضیح : «برگزیده تفسیر نمونه»، چکیده تفسیر نمونه است که به اهتمام آقای احمد علی بابایی، در پنج جلد و در حدود سه هزار صفحه و طی سه سال کار فراهم آمده است

حجم کتاب «برگزیده تفسیر نمونه»، در حدود یک پنجم اصل آن است و مشتمل بر متن و ترجمه آیات و تفسیر فشرده ای از آن ها می باشد.

جلد اول: تفسیر سوره «فاتحه الکتاب» تا «انعام» است.

جلد دوم: تفسیر سوره «اعراف» تا «اسراء»( جزء پانزدهم قرآن مجید)

جلد سوم: تفسیر سوره «کهف» تا «احزاب»

جلد چهارم:تفسیر سوره «سبأ» تا «نجم»

جلد پنجم: تفسیر سوره «قمر» تا «ناس»( در حدود سه جزء قرآن)

ص: 1

اشاره

[شماره صفحه واقعی : 1]

ص: 1190

[شماره صفحه واقعی : 2]

ص: 1191

[شماره صفحه واقعی : 3]

ص: 1192

[شماره صفحه واقعی : 4]

ص: 1193

[شماره صفحه واقعی : 5]

ص: 1194

[شماره صفحه واقعی : 6]

ص: 1195

[شماره صفحه واقعی : 7]

ص: 1196

[شماره صفحه واقعی : 8]

ص: 1197

[شماره صفحه واقعی : 9]

ص: 1198

[شماره صفحه واقعی : 10]

ص: 1199

[شماره صفحه واقعی : 11]

ص: 1200

[شماره صفحه واقعی : 12]

ص: 1201

[شماره صفحه واقعی : 13]

ص: 1202

[شماره صفحه واقعی : 14]

ص: 1203

[شماره صفحه واقعی : 15]

ص: 1204

[شماره صفحه واقعی : 16]

ص: 1205

[شماره صفحه واقعی : 17]

ص: 1206

[شماره صفحه واقعی : 18]

ص: 1207

[شماره صفحه واقعی : 19]

ص: 1208

[شماره صفحه واقعی : 20]

ص: 1209

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

پیشگفتار گزیده تفسیر نمونه

بزرگترین سرمایه ما مسلمانان قرآن مجید است. معارف، احکام، برنامه زندگی، سیاست اسلامی، راه به سوی قرب خدا، همه و همه را در این کتاب بزرگ آسمانی می یابیم.

بنابر این، وظیفه هر مسلمان این است که با این کتاب بزرگ دینی خود روز به روز آشناتر شود این از یکسو.

از سوی دیگر آوازه اسلام که بر اثر بیداری مسلمین در عصر ما، و بخصوص بعد از انقلاب اسلامی در سراسر جهان پیچیده است، حس کنجکاوی مردم غیر مسلمان جهان را برای آشنایی بیشتر به این کتاب آسمانی برانگیخته است، به همین دلیل در حال حاضر از همه جا تقاضای ترجمه و تفسیر قرآن به زبانهای زنده دنیا می رسد، هر چند متأسفانه جوابگویی کافی برای این تقاضاها نیست، ولی به هر حال باید تلاش کرد و خود را آماده برای پاسخگویی به این تقاضاهای مطلوب کنیم.

خوشبختانه حضور قرآن در زندگی مسلمانان جهان و بخصوص در محیط کشور ما روز به روز افزایش پیدا می کند، قاریان بزرگ، حافظان ارجمند، مفسران آگاه

[شماره صفحه واقعی : 21]

ص: 1210

در جامعه امروز ما بحمد اللّه کم نیستند، رشته تخصصی تفسیر در حوزه علمیه قم به صورت یکی از رشته های تخصصی مهم در آمده و متقاضیان بسیاری دارد، درس تفسیر نیز از دروس رسمی حوزه ها و از مواد امتحانی است، و در همین راستا «تفسیر نمونه» نوشته شد، که تفسیری است سلیس و روان و در عین حال پرمحتوا و ناظر به مسائل روز و نیازهای زمان، و شاید یکی از دلایل گسترش سریع آن همین اقبال عمومی مردم به قرآن مجید است.

گر چه برای تهیه این تفسیر به اتفاق گروهی از فضلای گرامی حوزه علمیه قم (دانشمندان و حجج اسلام آقایان: محمد رضا آشتیانی- محمد جعفر امامی- داود الهامی- اسد اللّه ایمانی- عبد الرسول حسنی- سید حسن شجاعی- سید نور اللّه طباطبائی- محمود عبد اللهی- محسن قرائتی و محمد محمدی اشتهاردی) در مدت پانزده سال زحمات زیادی کشیده شد، ولی با توجه به استقبال فوق العاده ای که از سوی تمام قشرها و حتی برادران اهل تسنن از آن به عمل آمد، تمام خستگی تهیه آن برطرف گشت و این امید در دل دوستان بوجود آمد که ان شاء اللّه اثری است مقبول در پیشگاه خدا.

متن فارسی این تفسیر دهها بار چاپ و منتشر شده، و ترجمه کامل آن به زبان «اردو» در (27) جلد نیز بارها به چاپ رسیده است، و ترجمه کامل آن به زبان «عربی» نیز به نام تفسیر «الأمثل» اخیرا در بیروت به چاپ رسید و در نقاط مختلف کشورهای اسلامی انتشار یافت.

ترجمه آن به زبان «انگلیسی» هم اکنون در دست تهیه است که امیدواریم آن هم به زودی در افق مطبوعات اسلامی ظاهر گردد.

بعد از انتشار تفسیر نمونه گروه کثیری خواهان نشر «خلاصه» آن شدند.

چرا که مایل بودند بتوانند در وقت کوتاهتر و با هزینه کمتر به محتوای اجمالی آیات، و شرح فشرده ای آشنا شوند، و در بعضی از کلاسهای درسی که تفسیر قرآن مورد توجه است به عنوان متن درسی از آن بهره گیری شود.

[شماره صفحه واقعی : 22]

ص: 1211

این درخواست مکرّر، ما را بر آن داشت که به فکر تلخیص تمام دوره (27) جلدی تفسیر نمونه، در پنج جلد بیفتیم ولی این کار آسانی نبود، مدتی در باره آن مطالعه و برنامه ریزی شد و بررسیهای لازم به عمل آمد تا این که فاضل محترم جناب مستطاب آقای احمد- علی بابائی که سابقه فعالیت و پشتکار و حسن سلیقه ایشان در تهیه «فهرست موضوعی تفسیر نمونه» بر ما روشن و مسلّم بود عهده دار انجام این مهمّ گردید و در مدت سه سال کار مستمر شبانه روزی این مهمّ به وسیله ایشان انجام گردید.

اینجانب نیز با فکر قاصر خود کرارا بر نوشته های ایشان نظارت کردم و در مواردی که نیاز به راهنمایی بود به اندازه توانایی مسائل لازم را تذکر دادم، و در مجموع فکر می کنم بحمد اللّه اثری ارزنده و پربار به وجود آمده که هم قرآن با ترجمه سلیس را در بردارد و هم تفسیر فشرده و گویایی، برای کسانی که می خواهند با یک مراجعه سریع از تفسیر آیات آگاه شوند، می باشد.

و نام آن برگزیده تفسیر نمونه نهاده شد.

و من به نوبه خود از زحمات بی دریغ ایشان تشکر و قدردانی می کنم، امیدوارم این خلاصه و فشرده که گزیده ای است از قسمتهای حساس، و حدیث مجملی از آن مفصل، نیز مورد قبول اهل نظر و عموم قشرهای علاقه مند به قرآن گردد و ذخیره ای برای همه ما در «یوم الجزاء» باشد.

قم- حوزه علمیه ناصر مکارم شیرازی 13 رجب 1414 روز میلاد مسعود امیر مؤمنان حضرت علی علیه السّلام مطابق با 6/ 10/ 1372

[شماره صفحه واقعی : 23]

ص: 1212

[شماره صفحه واقعی : 24]

ص: 1213

ادامه جزء 27

سوره قمر [54]
اشاره

این سوره در «مکّه» نازل شده و دارای 55 آیه است

محتوای سوره:

این سوره به خاطر مکی بودنش بحثهایی از مبدأ و معاد دارد، و مخصوصا بیانگر کیفرهای گروهی از اقوام پیشین است که بر اثر لجاجت و عناد و پیمودن راه کفر و ظلم و فساد یکی، پس از دیگری، به عذابهای کوبنده الهی گرفتار و هلاک شدند.

و به دنبال هر یک از این سرگذشتها جمله وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ ما قرآن را برای تذکر، آسان ساختیم آیا کسی هست که متذکر شود» تکرار می کند تا درسی باشد برای مسلمین و کفار.

و بطور کلی محتوای این سوره را در چند بخش می توان خلاصه کرد:

1- آغاز سوره که از مسأله نزدیکی قیامت و موضوع «شق القمر» و اصرار مخالفان در انکار آیات الهی سخن می گوید.

2- در بخش دیگر از نخستین قوم سرکش و متمرد و لجوج یعنی «قوم نوح» و مسأله طوفان بصورت فشرده ای بحث می کند.

3- بخش دیگر داستان قوم «عاد» و عذاب دردناک آنها را شرح می دهد.

4- در چهارمین بخش سخن از قوم «ثمود» و مخالفت آنها با پیامبرشان «صالح»، و همچنین «معجزه ناقه» و بالاخره مجازات آنها با «صیحه آسمانی» است.

[شماره صفحه واقعی : 25]

ص: 1214

5- سپس به سراغ قوم «لوط» می رود، و ضمن اشاره گویا و فشرده ای به کفر و انحراف اخلاقی آنها، به قسمتی از عذاب دردناکشان اشاره می کند.

6- در بخش دیگر سخن بسیار کوتاهی از «آل فرعون» و مجازات آنها آمده است.

7- و در آخرین بخش مقایسه ای میان این اقوام و مشرکان مکّه و مخالفان پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله کرده، آینده خطرناکی را که در صورت ادامه این راه در پیش دارند بازگو می کند، و سوره را با شرح قسمتی از مجازات مجرمان در قیامت و پاداشهای عظیم پرهیزکاران پایان می دهد.

نامگذاری سوره به «قمر» به مناسبت نخستین آیه سوره است که از «شق القمر» بحث می کند.

فضیلت تلاوت سوره:

در حدیثی از پیغمبر گرامی اسلام می خوانیم: «هر کس سوره «اقتربت» را یک روز در میان بخواند روز قیامت در حالی برانگیخته می شود که صورتش همچون ماه در شب بدر است، و هر کس آن را هر شب بخواند افضل است، و در قیامت نور و روشنائی صورتش بر سایر خلایق برتری دارد».

مسلما این درخشندگی صورت در صحنه قیامت نشانه ایمان قوی و راستینی است که در سایه تلاوت این سوره و تفکر و سپس عمل به آن حاصل شده است نه تلاوت خالی از اندیشه و عمل.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

سوره القمر(54): آیه 1

(آیه 1)- ماه شکافته شد! در آیه نخست، از دو حادثه مهم سخن به میان آمده: یکی نزدیک شدن قیامت است که عظیمترین دگرگونی را در عالم آفرینش همراه دارد و سر آغازی است برای زندگی نوین در جهان دیگر، جهانی که عظمت و گستردگی آن برای ما زندانیان عالم دنیا قابل درک و توصیف نیست.

و حادثه دیگر معجزه بزرگ «شق القمر» است که هم دلیلی است بر قدرت خداوند بزرگ بر هر چیز و هم نشانه ای است از صدق دعوت پیغمبر گرامیش.

[شماره صفحه واقعی : 26]

ص: 1215

می فرماید: «قیامت نزدیک شد و ماه از هم شکافت»! (اقْتَرَبَتِ السَّاعَهُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ).

قابل توجه این که سوره گذشته (سوره نجم) با جمله هائی پیرامون نزدیکی قیامت پایان گرفت أَزِفَتِ الْآزِفَهُ و این سوره با همین معنی آغاز می شود و این تأکیدی است بر این موضوع که قیامت نزدیک است. گرچه در مقیاس عمر دنیا ممکن است هزاران سال طول بکشد، اما توجه به مجموع عمر این جهان از یکسو، و با توجه به این که تمام عمر دنیا در برابر قیامت لحظه زود گذری بیش نیست منظور از این تعبیر روشن می شود.

ذکر این دو حادثه با هم، به خاطر آن است که اصولا ظهور پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله که آخرین پیامبر الهی است خود از نشانه های نزدیکی قیامت است.

از سوی دیگر شکافتن ماه خود دلیلی است بر امکان به هم ریختن نظام کواکب و نمونه کوچکی است از حوادث عظیمی که در آستانه رستاخیز در این جهان رخ می دهد، چرا که تمامی کواکب و ستارگان و زمین در هم می ریزند و عالمی نو به جای آنها ایجاد می شود.

طبق روایات مشهور که بعضی ادعای تواتر آن را نیز کرده اند مشرکان نزد رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله آمدند و گفتند: اگر راست می گوئی و تو پیامبر خدائی ماه را برای ما دو پاره کن! فرمود: اگر این کار را انجام دهم ایمان می آورید؟

عرض کردند: آری- و آن شب، شب چهاردهم ماه بود- پیامبر صلّی اللّه علیه و آله از پیشگاه پروردگار تقاضا کرد آنچه را خواستند به او بدهد ناگهان ماه به دو پاره شد، و رسول اللّه آنها را یک یک صدا می زد و می فرمود: ببینید! بنابر این نه با توجه به خود آیه و قرائن موجود در آن، و نه از نظر روایات، و اقوال مفسران، موضوع شقّ القمر قابل انکار نیست.

سوره القمر(54): آیه 2

(آیه 2)- سپس قرآن می افزاید: «و هرگاه نشانه و معجزه ای را (بر صدق دعوت تو) ببینند روی گردانده، می گویند: این سحری مستمر است»! (وَ إِنْ یَرَوْا آیَهً

[شماره صفحه واقعی : 27]

ص: 1216

یُعْرِضُوا وَ یَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ)

.تعبیر «مستمرّ» اشاره به این است که آنها معجزات مکرّری از پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله دیده بودند که شق القمر ادامه آن بود، آنها همه را بر تداوم سحر حمل می کردند، و آن را «سحری مستمر» می پنداشتند، هر چند این تهمت بهانه ای بود برای عدم تسلیم در مقابل حق.

سوره القمر(54): آیه 3

(آیه 3)- در این آیه به دلیل مخالفت آنها و همچنین به نتیجه شوم این مخالفت، اشاره کرده، می افزاید: «آنها (آیات خدا را) تکذیب کردند، و از هوای نفسشان پیروی نمودند، و هر امری قرارگاهی دارد» (وَ کَذَّبُوا وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ وَ کُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ).

سر چشمه مخالفت آنها و تکذیب پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله یا تکذیب معجزات و دلائل او، و همچنین تکذیب رستاخیز و قیامت، پیروی از هوای نفس، تعصبها و لجاجتها و خود خواهیها بود.

جمله «وَ کُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ» اشاره به این حقیقت است که هیچ چیز در این عالم از میان نمی رود، و هر کار نیک و بدی ثابت و باقی می ماند تا انسان جزای آن را ببیند. و چیزی نمی گذرد که چهره زیبای حق آشکار، و چهره زشت و منفور باطل نیز ظاهر می گردد، و این یک سنت الهی در عالم هستی است.

سوره القمر(54): آیه 4

(آیه 4)- به دنبال بحثی که در آیات قبل پیرامون جمعی از کفار- که پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله را تکذیب کردند و در برابر هیچ معجزه ای سر تسلیم فرود نمی آوردند- آمد، در اینجا تشریح بیشتری در باره این گونه افراد و همچنین سرنوشت دردناک آنها در قیامت آمده است.

نخست می فرماید: چنان نیست که این گروه بی خبر باشند بلکه «به اندازه کافی برای بازداشتن از بدیها اخبار (انبیا و امتهای پیشین) به آنان رسیده است» (وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنَ الْأَنْباءِ ما فِیهِ مُزْدَجَرٌ).

بنابر این کمبودی در تبلیغ داعیان الهی نبوده، «هر چه هست از قامت ناساز بی اندام خود آنهاست» نه گوش شنوائی دارند، نه روح حق طلبی، و نه این مقدار از

[شماره صفحه واقعی : 28]

ص: 1217

تقوا که آنها را دعوت به تحقیق و تدبر در آیات الهی کند.

سوره القمر(54): آیه 5

(آیه 5)- سپس می افزاید: «این آیت حکمت بالغه الهی است اما انذارها (برای افراد لجوج) فایده نمی دهد» (حِکْمَهٌ بالِغَهٌ فَما تُغْنِ النُّذُرُ).

سوره القمر(54): آیه 6

(آیه 6)- در این آیه می فرماید: «اکنون (که این بیگانگان از حق ابدا آمادگی پذیرش را ندارند آنها را به حال خود واگذار و) از آنان روی بگردان» و به سراغ دلهای آماده رو فَتَوَلَّ عَنْهُمْ).

«روزی را به یادآور که دعوت کننده الهی مردم را به امر وحشتناکی دعوت می کند» دعوت به حساب اعمال (یَوْمَ یَدْعُ الدَّاعِ إِلی شَیْ ءٍ نُکُرٍ).

سوره القمر(54): آیه 7

(آیه 7)- در این آیه به توضیح بیشتری در همین زمینه پرداخته می گوید:

«آنان در حالی که چشمهایشان از شدت وحشت به زیر افتاده، همچون ملخهای پراکنده از قبرها خارج می شوند»! (خُشَّعاً أَبْصارُهُمْ یَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ کَأَنَّهُمْ جَرادٌ مُنْتَشِرٌ).

نسبت «خشوع» به «چشمها» به خاطر آن است که صحنه آن قدر هولناک است که تاب تماشای آن را ندارند، لذا چشم از آن برمی گیرند و به زیر می اندازند.

و تشبیه به «ملخهای پراکنده» به تناسب این است که توده ملخها برخلاف بسیاری از پرندگانی که به هنگام حرکت دسته جمعی با نظم و ترتیب خاصی حرکت می کنند هرگز نظم و ترتیبی ندارند، به علاوه آنها همچون ملخها در آن روز موجوداتی ضعیف و ناتوانند و چنان وحشت زده می شوند که مانند مستها بی توجه به هر طرف رو می آورند و به یکدیگر می خورند.

سوره القمر(54): آیه 8

(آیه 8)- سپس می افزاید: «هنگامی که آنها به دنبال این دعوت از قبرها خارج می شوند از شدت وحشت «به سوی این دعوت کننده گردن می کشند» (مُهْطِعِینَ إِلَی الدَّاعِ).

اینجاست که وحشت از حوادث سخت آن روز سراپای آنها را فرا می گیرد، لذا در دنباله آیه می افزاید: «کافران می گویند: امروز روز سخت و دردناکی است»! (یَقُولُ الْکافِرُونَ هذا یَوْمٌ عَسِرٌ).

[شماره صفحه واقعی : 29]

ص: 1218

و به راستی روز سختی است، چرا که خداوند نیز بر این معنی صحه گذارده و در آیه 26 سوره فرقان می فرماید: وَ کانَ یَوْماً عَلَی الْکافِرِینَ عَسِیراً و آن روز روز سختی برای کافران خواهد بود» چرا که تمام عوامل ترس و وحشت مجرمان و کافران را احاطه می کند.

ولی از این تعبیر استفاده می شود که آن روز برای مؤمنان روز سختی نیست!

سوره القمر(54): آیه 9

(آیه 9)- ماجرای قوم نوح درس عبرتی بود! سنت قرآن بر این است که در بسیاری از موارد بعد از انذار کفار و مجرمان شرحی از سرگذشت اقوام پیشین و عاقبت دردآلود آنها را بیان می کند، تا به اینها بفهماند که اگر به راه نادرست خویش ادامه دهند سرنوشتی بهتر از آنان ندارند.

در اینجا نیز به دنبال بحثی که در آیات گذشته آمد اشارات کوتاه و در عین حال پر معنی به سرگذشت پنج قوم سرکش از اقوام پیشین می کند که نخستین آنها قوم نوح (ع) است.

می فرماید: «پیش از آنها قوم نوح (پیامبر خود را) تکذیب کردند» (کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ).

آری! «بنده ما (نوح) را تکذیب کرده و گفتند: او دیوانه است! و (سپس با انواع آزارها از ادامه رسالتش) بازداشته شد» فَکَذَّبُوا عَبْدَنا وَ قالُوا مَجْنُونٌ وَ ازْدُجِرَ).

گاه «به او می گفتند: اگر دست از کار خود برنداری سنگسارت می کنیم» (شعراء/ 116) و گاه گلوی او را چنان می فشردند که بی هوش به زمین می افتاد، اما هنگامی که به هوش می آمد می گفت: «خداوندا! قوم مرا ببخش که نمی دانند».

سوره القمر(54): آیه 10

(آیه 10)- سپس می افزاید: هنگامی که نوح از هدایت آنها بکلی مأیوس گشت «به درگاه پروردگار عرضه داشت: من مغلوب (این قوم طغیانگر) شده ام انتقام مرا از آنها بگیر» (فَدَعا رَبَّهُ أَنِّی مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ).

آنها هرگز در دلیل و حجت و برهان بر من غلبه نکرده اند ولی از طریق ظلم و جنایت و تکذیب و انکار، و انواع زجر و فشار بر من غلبه کردند، این قوم دیگر

[شماره صفحه واقعی : 30]

ص: 1219

شایسته بقا نیستند از آنها انتقام بگیر و مرا بر آنها پیروزکن.

سوره القمر(54): آیه 11

(آیه 11)- سپس اشاره گویا و تکان دهنده ای به کیفیت عذاب آنها کرده، می فرماید: «در این هنگام درهای آسمان را با آبی فراوان و پی در پی گشودیم» (فَفَتَحْنا أَبْوابَ السَّماءِ بِماءٍ مُنْهَمِرٍ).

تعبیر به گشودن درهای آسمان تعبیر بسیار زیبایی است که به هنگام نزول بارانهای شدید به کار می رود، همان گونه که در فارسی نیز می گوئیم: گوئی درهای آسمان باز شده و هر چه آب است فرو می بارد.

سوره القمر(54): آیه 12

(آیه 12)- نه تنها از آسمان آب زیادی فرو ریخت که از زمین هم آب جوشید، چنانکه در آیه آمده: «و زمین را شکافتیم و چشمه های زیادی بیرون فرستادیم (وَ فَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُیُوناً).

«و این دو آب به اندازه مقدر با هم درآمیختند» و دریای وحشتناکی شد (فَالْتَقَی الْماءُ عَلی أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ).

از سراسر زمین آب جوشیدن گرفت و چشمه ها سربرآوردند و از تمامی آسمان آب باریدن گرفت و به هم پیوستند و دریائی عظیم و طوفان تشکیل دادند.

سوره القمر(54): آیه 13

(آیه 13)- در اینجا قرآن دنباله مسأله طوفان را رها ساخته- چرا که آنچه باید گفته شود در جمله های قبل جمع است- و به سراغ کشتی نجات نوح رفته، می فرماید: «و او را بر مرکبی از الواح و میخهائی ساخته شده سوار کردیم» (وَ حَمَلْناهُ عَلی ذاتِ أَلْواحٍ وَ دُسُرٍ).

سوره القمر(54): آیه 14

(آیه 14)- سپس خداوند به عنایت خاصش نسبت به کشتی نجات نوح اشاره کرده، می فرماید: «مرکبی که زیر نظر ما حرکت می کرد» (تَجْرِی بِأَعْیُنِنا).

سپس می افزاید: تمام اینها «پاداشی بود برای کسی که [- نوح ] مورد انکار قرار گرفته بود» و کیفری برای کسانی که او را تکذیب کردند و کافر شده بودند (جَزاءً لِمَنْ کانَ کُفِرَ).

آری! نوح همانند همه انبیا از مواهب بزرگ الهی و از نعمتهای عظیم او بود که بی خبران کفرانش کردند، و به آئینش کافر شدند.

[شماره صفحه واقعی : 31]

ص: 1220

سوره القمر(54): آیه 15

(آیه 15)- سپس به عنوان نتیجه گیری از این ماجرای عظیم می فرماید: «و ما این ماجرا را به عنوان نشانه ای در میان امتها باقی گذاردیم، آیا کسی هست که پند گیرد» (وَ لَقَدْ تَرَکْناها آیَهً فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ).

و به راستی که همه گفتنیها در همین ماجرا گفته شده، و آنچه باید انسانی بیدار بفهمد از آن می فهمد.

سوره القمر(54): آیه 16

(آیه 16)- و در این آیه به عنوان یک سؤال تهدید آمیز و پر معنی نسبت به کافرانی که همان راه کفار زمان نوح را می سپرند می گوید: اکنون بنگرید «عذاب و انذارهای من چگونه بود»؟ (فَکَیْفَ کانَ عَذابِی وَ نُذُرِ).

آیا واقعیت داشت یا داستان و افسانه بود؟!

سوره القمر(54): آیه 17

(آیه 17)- و سر انجام در این آیه بر این حقیقت تأکید می کند که: «ما قرآن را برای تذکر آسان ساختیم، آیا کسی هست که متذکر شود»؟ وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ).

آری! این قرآن، هیچ پیچیدگی ندارد، و شرائط تأثیر، در آن جمع است، الفاظش شیرین و جذاب، تعبیراتش زنده و پر معنی، انذارها و بشارتهایش صریح و گویا، داستانهایش واقعی و پر محتوا، دلائلش قوی و محکم، منطقش شیوا و متین، خلاصه آنچه لازمه تأثیر گذاردن یک سخن است در آن جمع است، و به همین دلیل هر زمان دلهای آماده با آن تماس یابد، مجذوب آن می شود و در طول تاریخ اسلام نمونه های عجیب و شگفت انگیزی از تأثیر عمیق قرآن در دلهای آماده دیده می شود، که شاهد گویای این امر است.

سوره القمر(54): آیه 18

(آیه 18)- سرنوشت قوم عاد! قوم دیگری که سرگذشت آنها در این سوره به دنبال سرگذشت فشرده قوم نوح آمده، «قوم عاد» است، که قرآن به عنوان هشداری به کافران و مجرمان بطور فشرده به آن اشاره کرده، می گوید: «قوم عاد (نیز پیامبر خود را) تکذیب کردند» (کَذَّبَتْ عادٌ).

هر قدر پیامبر آنها، هود بر تبلیغات خود می افزود، و از راههای مختلف برای بیدار ساختن آنها تلاش می کرد، آنها بر خیره سری و لجاجت خود می افزودند،

[شماره صفحه واقعی : 32]

ص: 1221

و غرور ناشی از ثروت و امکانات مادی و غفلت ناشی از غرق بودن در شهوات، گوش شنوا و چشم بینا را از آنها گرفته بود.

سر انجام خداوند آنها را با عذاب دردناکی مجازات کرد، لذا در دنباله آیه بصورت سر بسته می فرماید: بنگرید «عذاب و انذارهای من چگونه بود»؟ (فَکَیْفَ کانَ عَذابِی وَ نُذُرِ).

سوره القمر(54): آیه 19

(آیه 19)- سپس به شرح این اجمال پرداخته، می افزاید: «ما تند باد وحشتناک و سردی را در یک روز شوم مستمر بر آنان فرستادیم …» (إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِیحاً صَرْصَراً فِی یَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ).

سوره القمر(54): آیه 20

(آیه 20)- سپس در توصیف این تندباد می فرماید: «مردم را همچون تنه های نخل ریشه کن شده از جا بر می کند» و به هر سو پرتاب می نمود تَنْزِعُ النَّاسَ کَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ مُنْقَعِرٍ.

«اعجاز» جمع «عجز» به معنی قسمت عقب یا پائین چیزی است، و تشبیه آنها به قسمت پائین نخلها به خاطر آن است که به گفته بعضی باد به قدری شدید بود که نخست دست و سرهای آنها را کند و با خود برد، و بعد بقیه بدنهایشان همچون نخل بی شاخ و برگ، از زمین کنده شده به هر گوشه و کنار پراکنده می گشت.

سوره القمر(54): آیه 21

(آیه 21)- سپس قرآن به عنوان هشدار می گوید: «پس (ببینید) عذاب و انذارهای من چگونه بود»؟! (فَکَیْفَ کانَ عَذابِی وَ نُذُرِ).

ما با اقوام دیگر که راه تکذیب و کبر و غرور و گناه و عصیان را پوئیدند چنین رفتار کردیم، شما در باره خود چه می اندیشید که راه آنها را ادامه می دهید؟

سوره القمر(54): آیه 22

(آیه 22)- و باز در پایان این ماجرا می افزاید: «ما قرآن را برای تذکر آسان ساختیم، آیا کسی هست که متذکر شود»؟ وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ.

آیا گوش شنوائی در برابر این ندای الهی، و این هشدارها و انذارها وجود دارد؟

قابل توجه این که جمله «فَکَیْفَ کانَ عَذابِی وَ نُذُرِ». در مورد قوم عاد دو بار تکرار شده یکی در آغاز بیان این سرگذشت، و یکی هم در پایان آن، این تفاوت

[شماره صفحه واقعی : 33]

ص: 1222

شاید از این جهت است که عذاب این گروه از دیگران شدیدتر و وحشتناک تر بود، هر چند عذابهای الهی همه شدید می باشد.

مسأله توجه به سعد و نحس ایام- که در ارتباط با حوادثی است که در آن واقع شده- علاوه بر این که غالبا انسان را به یک سلسله حوادث تاریخی آموزنده رهنمون می شود، عاملی است برای توسل و توجه به ساحت قدس الهی، و استمداد از ذات پاک پروردگار، و لذا در روایات متعددی می خوانیم: در روزهائی که نام نحس بر آن گذارده شده می توانید با دادن صدقه، و یا خواندن دعا، و استمداد از لطف خداوند، و قرائت بعضی از آیات قرآن، و توکل بر ذات پاک او، به دنبال کارها بروید و پیروز و موفق باشید.

سوره القمر(54): آیه 23

(آیه 23)- سر انجام دردناک قوم ثمود! سومین قومی که شرح زندگی آنها بطور فشرده به عنوان درس عبرتی در تعقیب بحثهای گذشته در این سوره مطرح شده است «قوم ثمود» است- که در سرزمین «حجر» در شمال حجاز زندگی داشتند، و پیامبرشان «صالح» نهایت کوشش را در هدایت آنها کرد اما به جائی نرسید.

نخست می فرماید: «طایفه ثمود (نیز) انذارهای الهی را تکذیب کردند» (کَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ).

سوره القمر(54): آیه 24

(آیه 24)- سپس به علت تکذیب آنها پرداخته، می افزاید: «و گفتند: آیا ما از بشری از جنس خود پیروی کنیم؟ اگر چنین کنیم در گمراهی و جنون خواهیم بود» (فَقالُوا أَ بَشَراً مِنَّا واحِداً نَتَّبِعُهُ إِنَّا إِذاً لَفِی ضَلالٍ وَ سُعُرٍ).

آری! کبر و غرور و خودبینی و خودخواهی حجاب بزرگ آنها در برابر دعوت انبیا بود، آنها می گفتند: صالح فردی مانند ما است، دلیلی ندارد که ما از او پیروی کنیم! او چه امتیازی بر ما دارد که رهبر باشد، و ما پیرو و تابع او؟! این همان اشکالی است که امتهای گمراه غالبا به انبیا داشتند که آنها افرادی از جنس ما هستند و به همین دلیل نمی توانند پیامبر الهی باشند.

سوره القمر(54): آیه 25

(آیه 25)- سپس افزودند: به فرض که وحی الهی بر انسانی نازل شود «آیا از میان ما تنها بر او وحی نازل شده» (أَ أُلْقِیَ الذِّکْرُ عَلَیْهِ مِنْ بَیْنِنا). با این که افرادی

[شماره صفحه واقعی : 34]

ص: 1223

سرشناس تر و معروفتر و ثروتمندتر از او پیدا می شود.

در حقیقت گفته های قوم ثمود شباهت زیادی با گفته های مشرکان مکّه داشت که گاهی ایراد می کردند: «چرا این پیامبر غذا می خورد و در بازارها راه می رود؟ چرا فرشته ای نازل نشده که همراه او انذار کند»؟ (فرقان/ 7) سپس در پایان آیه می گوید: آنها همین موضوع را دلیل بر کذب پیامبرشان «صالح» گرفتند و گفتند: «او آدم بسیار دروغگوی هوسبازی است»! (بَلْ هُوَ کَذَّابٌ أَشِرٌ). چرا که می خواهد بر ما حکومت کند، و همه چیز را در قبضه خود بگیرد، و بر طبق هوسهایش رفتار کند.

سوره القمر(54): آیه 26

(آیه 26)- قرآن در پاسخ آنها می گوید: «ولی فردا می فهمند چه کسی دروغگوی هوسباز است»؟ (سَیَعْلَمُونَ غَداً مَنِ الْکَذَّابُ الْأَشِرُ).

همان زمان که عذاب الهی فرا رسد و آنها را در هم کوبد و تبدیل به یک مشت خاک و خاکستر شوند، و سپس مجازات بعد از مرگ نیز دامانشان را بگیرد می فهمند این گونه نسبتها شایسته چه کسی بوده است؟ و قبائی است برای قامت چه شخصی؟!

سوره القمر(54): آیه 27

(آیه 27)- سپس به داستان «ناقه» که به عنوان معجزه و سند گویای صدق دعوت صالح (ع) فرستاده شده بود اشاره کرده، می افزاید: به صالح وحی کردیم که «ما ناقه را برای آزمایش آنها می فرستیم، در انتظار پایان کار آنها باش و صبر کن» (إِنَّا مُرْسِلُوا النَّاقَهِ فِتْنَهً لَهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَ اصْطَبِرْ).

«ناقه» یعنی همان شتر ماده ای که به عنوان معجزه صالح فرستاده شد مسلما یک ناقه معمولی نبود، بلکه دارای ویژگیهای خارق العاده ای بود، از جمله این که طبق روایت مشهوری این ناقه از دل صخره ای از کوه برآمد، تا معجزه گویائی در برابر منکران لجوج باشد.

سوره القمر(54): آیه 28

(آیه 28)- روشن است که قوم ثمود در اینجا در برابر آزمایش بزرگی قرار گرفتند، لذا در این آیه می افزاید: «و (به صالح گفتیم) به آنها خبر ده که آب (قریه) باید در میان آنها تقسیم شود (یک روز سهم ناقه، و یک روز برای آنها) و هر یک در

[شماره صفحه واقعی : 35]

ص: 1224

نوبت خود باید حاضر شود» (وَ نَبِّئْهُمْ أَنَّ الْماءَ قِسْمَهٌ بَیْنَهُمْ کُلُّ شِرْبٍ مُحْتَضَرٌ).

گرچه قرآن در این زمینه توضیحی بیش از این نداده، ولی بسیاری از مفسران گفته اند: ناقه صالح روزی که نوبت او بود تمام آب را می نوشید.

ولی بعضی دیگر گفته اند: وضع و هیئت آن طوری بود که وقتی کنار آب می آمد حیوانات دیگر فرار می کردند و نزدیک نمی شدند، و لذا چاره ای جز این نبود که یک روز آب را در اختیار ناقه قرار دهند، و روز دیگر را در اختیار خودشان.

سوره القمر(54): آیه 29

(آیه 29)- به هر حال این قوم سرکش و خود خواه و لجوج تصمیم گرفتند «ناقه» را از پای درآورند، در حالی که «صالح» به آنها اخطار کرده بود که اگر آزاری به ناقه برسانند در فاصله کوتاهی عذاب دامانشان را خواهد گرفت «اما آنها (بدون اعتنا به این امر) یکی از یاران خود را صدا زدند، و او به سراغ این کار آمد، (و ناقه را) پی کرد» (فَنادَوْا صاحِبَهُمْ فَتَعاطی فَعَقَرَ).

سوره القمر(54): آیه 30

(آیه 30)- این آیه به عنوان مقدمه ای برای ذکر عذاب وحشتناک این قوم سرکش می گوید: «پس (بنگرید) عذاب و انذارهای من چگونه بود»؟! (فَکَیْفَ کانَ عَذابِی وَ نُذُرِ).

سوره القمر(54): آیه 31

(آیه 31)- و سپس می افزاید: «ما فقط یک صیحه [- صاعقه عظیم ] بر آنها فرستادیم، و به دنبال آن همگی به صورت گیاه خشکی درآمدند که صاحب چهارپایان (برای حیوانات خود در آغل) جمع آوری می کند»! (إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ صَیْحَهً واحِدَهً فَکانُوا کَهَشِیمِ الْمُحْتَظِرِ).

تعبیری که در این آیه در باره عذاب قوم ثمود آمده است بسیار عجیب و پر معنی است، چرا که خداوند برای نابودی این قوم سرکش هرگز لشکریانی از آسمان و زمین نفرستاد، تنها با یک صیحه آسمانی، یک صاعقه گوشخراش، یک موج عظیم انفجار- که همه چیز را در مسیر خود در شعاع وسیعی در هم کوبید و خرد کرد- کار آنها را ساخت! درک این معنی برای گذشتگان مشکل بود، اما برای ما که امروز از تأثیر امواج ناشی از انفجار آگاه هستیم که چگونه همه چیز را در مسیر خود متلاشی و خرد

[شماره صفحه واقعی : 36]

ص: 1225

می کند آسان است، البته صاعقه عذاب الهی با این انفجارهای بشری قابل مقایسه نیست و از اینجا روشن می شود که این صاعقه عظیم چه بلائی بر سر این قوم خیره سر آورد؟

سوره القمر(54): آیه 32

(آیه 32)- در این آیه و پایان این سرگذشت دردناک و عبرت انگیز بار دیگر می فرماید: «ما قرآن را برای تذکر و بیداری انسانها آسان نمودیم آیا پند گیرنده ای پیدا می شود»؟! (وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ).

تعبیراتش زنده و روشن، داستانهایش گویا، و انذارها و تهدیدهایش تکان دهنده و بیدارگر است.

سوره القمر(54): آیه 33

(آیه 33)- قوم لوط به سرنوشت شومتری مبتلا شدند! در اینجا اشارات کوتاه و تکان دهنده ای به داستان قوم لوط و عذاب وحشتناک این جمعیت ننگین و گمراه دیده می شود، و این چهارمین قسمت از سرگذشت اقوام پیشین در این سوره است.

نخست می گوید: «قوم لوط انذارها (ی پی در پی پیامبرشان) را تکذیب کردند» (کَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ بِالنُّذُرِ).

سوره القمر(54): آیه 34

(آیه 34)- سپس در یک جمله کوتاه به گوشه ای از عذاب آنها و نجات خانواده حضرت لوط اشاره کرده، می گوید: «ما بر آنها تندبادی که ریگها را به حرکت در می آورد فرستادیم» و همه را هلاک کردیم (إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ حاصِباً).

«جز خاندان لوط را که سحرگاهان از (آن سرزمین بلا) رهائی بخشیدیم» (إِلَّا آلَ لُوطٍ نَجَّیْناهُمْ بِسَحَرٍ).

در آیات دیگر قرآن نیز هنگامی که عذاب قوم لوط را می شمرد علاوه بر زلزله ای که شهرهای آنها را زیر و رو کرد سخن از باران سنگ می گوید، چنانکه در آیه 82 سوره هود می خوانیم: «هنگامی که فرمان ما فرا رسید آن شهر و دیار را زیر و رو کردیم و بارانی از سنگ از گلهای متحجر و متراکم بر آن نازل نمودیم».

سوره القمر(54): آیه 35

(آیه 35)- در این آیه برای تأکید می فرماید: نجات خاندان لوط «نعمتی بود از ناحیه ما، آری این گونه کسی را که شکر کند پاداش می دهیم» (نِعْمَهً مِنْ عِنْدِنا کَذلِکَ نَجْزِی مَنْ شَکَرَ).

[شماره صفحه واقعی : 37]

ص: 1226

سوره القمر(54): آیه 36

(آیه 36)- و در این آیه این حقیقت را بازگو می کند که لوط قبلا اتمام حجت کرده «و آنها را از مجازات ما بیم داد، ولی آنها اصرار بر مجادله و القای شک داشتند» (وَ لَقَدْ أَنْذَرَهُمْ بَطْشَتَنا فَتَمارَوْا بِالنُّذُرِ).

سوره القمر(54): آیه 37

(آیه 37)- آنها به القاء شبهات عقیدتی در میان مردم قناعت نکردند بلکه در زشتکاری و وقاحت و بی شرمی کار را به جائی رسانیدند، که وقتی فرشتگان مأمور عذاب به صورت جوانانی خوش منظر به عنوان میهمان وارد خانه لوط شدند این قوم بی شرم به سراغ آنها آمدند و چنانکه آیه مورد بحث می گوید: «آنها از لوط خواستند میهمانانش را در اختیارشان بگذارد»! (وَ لَقَدْ راوَدُوهُ عَنْ ضَیْفِهِ).

«لوط» به قدری از این مسأله ناراحت شد که حد نداشت و مصرا از آنها خواهش کرد دست از این رسوائی و آبروریزی بردارند، و حتی طبق آیه 71 سوره حجر به آنها وعده داد دختران خود را به ازدواج آنها (در صورت توبه از این اعمال) درآورد، و این نهایت مظلومیت این پیامبر بزرگ را در میان این گروه بی شرم و بی ایمان و فاقد همه چیز نشان می دهد.

ولی چیزی نگذشت که این گروه مهاجم نخستین مجازات خود را دریافت داشتند، چنانکه خداوند در دنباله همین آیه می فرماید: «ولی چشمانشان را نابینا و محو کردیم (و گفتیم:) بچشید عذاب و انذارهای مرا» (فَطَمَسْنا أَعْیُنَهُمْ فَذُوقُوا عَذابِی وَ نُذُرِ).

آری! اینجا بود که دست قدرت خداوند از آستین عدالت بیرون آمد و به گفته بعضی به جبرئیل فرمان داد که گوشه ای از شهپرش را بر چشم آنان بکوبد، فورا همگی نابینا شدند، و حتی گفته می شود که جای چشم آنها بکلی صاف و همانند صورتشان شد!

سوره القمر(54): آیه 38

(آیه 38)- عاقبت عذاب نهائی فرا رسید، و با زلزله ای ویرانگر که با نخستین شعاع صبحگاهی آن سرزمین را تکان داد شهرهایشان زیر و رو شد، بدنها قطعه قطعه و متلاشی و زیر آوارها فرو رفت، باران شدیدی از سنگ بر آنها فرو ریخت، و آثار ویرانه های آنها را نیز محو کرد! چنانکه آیه مورد بحث به صورت

[شماره صفحه واقعی : 38]

ص: 1227

سر بسته و فشرده به این معنی اشاره کرده، می گوید: «سر انجام صبحگاهان و در اول روز عذابی پایدار و ثابت به سراغشان آمد» (وَ لَقَدْ صَبَّحَهُمْ بُکْرَهً عَذابٌ مُسْتَقِرٌّ).

آری! در لحظاتی کوتاه همه چیز پایان گرفت و اثری از آنها باقی نماند.

سوره القمر(54): آیه 39

(آیه 39)- سپس در این آیه می افزاید، بار دیگر به آنها گفته شد: «پس بچشید عذاب و انذارهای مرا» (فَذُوقُوا عَذابِی وَ نُذُرِ). تا دیگر در انذارهای پیامبران شک و تردید نکنید.

سوره القمر(54): آیه 40

(آیه 40)- و بالاخره در این آیه برای چهارمین بار در این سوره این جمله پر معنی و بیدارگر را تکرار می کند: «ما قرآن را برای یادآوری آسان ساختیم، آیا کسی هست که (پند گیرد و) متذکر شود» (وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ).

قوم لوط پند نگرفتند، نه از انذارها، و نه از عذاب مقدماتی و هشدار دهنده، آیا دیگران که آلوده همان گناهانند از شنیدن این آیات قرآن به خود می آیند و پشیمان می شوند و توبه می کنند؟!

سوره القمر(54): آیه 41

(آیه 41)- آیا شما از اقوام گذشته برترید؟! پنجمین و آخرین قومی که در این سلسله آیات به آنان اشاره می شود قوم فرعون است، ولی از آنجا که سرگذشت این قوم بطور مشروح در سوره های مختلف قرآن آمده در اینجا تنها اشاره کوتاه و فشرده ای به داستان عبرت انگیز آنها شده است.

می فرماید: «و (همچنین) انذارها و هشدارها (یکی پس از دیگری) به سراغ آل فرعون آمد» (وَ لَقَدْ جاءَ آلَ فِرْعَوْنَ النُّذُرُ).

منظور از «آل فرعون» تنها خاندان و بستگان او نیست، بلکه پیروان او را بطور عموم شامل می شود.

سوره القمر(54): آیه 42

(آیه 42)- این آیه از واکنش «آل فرعون» در برابر دو پیامبر بزرگ الهی (موسی و هارون) و انذارهای آنها پرده برداشته، می گوید: «آنها تمام آیات ما را تکذیب کردند» (کَذَّبُوا بِآیاتِنا کُلِّها).

آری! این مغروران خود خواه، و این جباران خود کامه و بیدادگر، همه آیات الهی را بدون استثنا انکار کردند، همه را دروغ یا سحر یا حوادث اتفاقی شمردند!

[شماره صفحه واقعی : 39]

ص: 1228

انسان اگر حقیقت جو باشد دیدن یکی از این معجزات با اخطار قبلی و سپس برطرف شدن بلا به وسیله دعای پیامبر خدا برای او کافی است، ولی هنگامی که انسان بر سر دنده لجاجت قرار می گیرد اگر تمام آسمان و زمین آیت خدا شود مؤثر نیست تنها عذاب الهی باید فرا رسد و مغزهائی را که پر از باد غرور است درهم بکوبد.

چنانکه در پایان آیه می خوانیم: «و ما آنها را گرفتیم و مجازات کردیم، گرفتن شخصی (که هرگز مغلوب نمی شود) قدرتمند و توانا» (فَأَخَذْناهُمْ أَخْذَ عَزِیزٍ مُقْتَدِرٍ).

تعبیری که در ذیل این داستان آمده، در سرگذشتهای دیگر نظیر ندارد این به خاطر آن است که فرعونیان بیش از همه به قدرت و عزت خود می بالیدند، و همه جا سخن از نیروی حکومت آنها بود، اما خداوند می گوید: ما آنها را گرفتیم، گرفتن عزیز مقتدر تا معلوم شود، این قدرت و عزت پوشالی در مقابل عزت و قدرت خدا هیچ و پوچ است، و عجب این که همان رود عظیم نیل که سر چشمه تمام ثروت و قدرت و آبادی و تمدن آنها بود مأمور نابودی آنها شد، و عجیبتر این که قبل از آن موجودات کوچکی همچون ملخ، قورباغه، قمل (یک نوع حشره) بر آنها مسلط گشت و آنان را به ستوه آورد و بیچاره کرد.

سوره القمر(54): آیه 43

(آیه 43)- بعد از بیان داستان اقوام پیشین و عذاب و کیفر امتهای سرکش و مجرم، در این آیه مشرکان مکّه را مخاطب ساخته می گوید: «آیا کفار شما بهتر از آنانند یا برای شما امان نامه ای در کتب آسمانی نازل شده است» (أَ کُفَّارُکُمْ خَیْرٌ مِنْ أُولئِکُمْ أَمْ لَکُمْ بَراءَهٌ فِی الزُّبُرِ).

میان شما و قوم فرعون و قوم نوح و لوط و ثمود چه تفاوتی است؟ اگر آنها به خاطر کفر و طغیان و ظلم و گناه گرفتار طوفانها و زلزله ها و صاعقه ها شدند چه دلیلی دارد که شما به چنین سرنوشتی مبتلا نشوید؟!

سوره القمر(54): آیه 44

(آیه 44)- «یا می گویند: ما جماعتی متحد و نیرومند و پیروز هستیم» و از مخالفانمان انتقام می گیریم (أَمْ یَقُولُونَ نَحْنُ جَمِیعٌ مُنْتَصِرٌ).

[شماره صفحه واقعی : 40]

ص: 1229

سوره القمر(54): آیه 45

(آیه 45)- سپس به عنوان یک پیشگوئی قاطع برای ردّ سخنان آنها، می افزاید آنها بدانند: «به زودی جمعشان شکست می خورد و پا به فرار می گذارند» (سَیُهْزَمُ الْجَمْعُ وَ یُوَلُّونَ الدُّبُرَ).

این پیشگوئی در میدان بدر و سایر جنگهای اسلامی جامه عمل به خود پوشید، و سر انجام جمعیت قدرتمند کفار متلاشی شدند و فرار کردند.

سوره القمر(54): آیه 46

(آیه 46)- در این آیه می افزاید: تنها شکست و ناکامی در دنیا بهره آنها نیست «بلکه رستاخیز موعد آنهاست و مجازات قیامت هولناک تر و تلختر است» (بَلِ السَّاعَهُ مَوْعِدُهُمْ وَ السَّاعَهُ أَدْهی وَ أَمَرُّ).

و به این ترتیب آنها باید هم در انتظار شکست تلخی در این دنیا باشند، و هم شکست تلختر و وحشت انگیزتر در آخرت.

سوره القمر(54): آیه 47

(آیه 47)- این آیه همچنان ادامه بحث آیات قبل پیرامون کیفیت حال مشرکان و مجرمان در قیامت است، آیه قبل این حقیقت را بیان کرد که روز قیامت میعاد آنهاست و آن روز مصیبت بار و تلخی است.

این آیه به بیان علت این امر پرداخته، می گوید: «مجرمان در گمراهی و شعله های آتشند» (إِنَّ الْمُجْرِمِینَ فِی ضَلالٍ وَ سُعُرٍ).

سوره القمر(54): آیه 48

(آیه 48)- «در آن روز که در آتش دوزخ به صورتشان کشیده می شود (و به آنها گفته می شود:) بچشید آتش دوزخ را» دوزخی که پیوسته آن را انکار می کردید و دروغ و افسانه می پنداشتید (یَوْمَ یُسْحَبُونَ فِی النَّارِ عَلی وُجُوهِهِمْ ذُوقُوا مَسَّ سَقَرَ).

در روایتی از امام صادق علیه السّلام نقل شده: در جهنّم «درّه ای است به نام سقر که جایگاه متکبران است، و هر گاه نفس بکشد دوزخ را می سوزاند»!

سوره القمر(54): آیه 49

(آیه 49)- و از آنجا که ممکن است خیال شود که این عذابها با آن معاصی هماهنگ نیست، در این آیه می افزاید: «ما هر چیز را به اندازه آفریدیم» (إِنَّا کُلَّ شَیْ ءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ).

آری! هم عذابهای دردناک آنها در این دنیا روی حساب است، و هم

[شماره صفحه واقعی : 41]

ص: 1230

مجازاتهای شدید آنها در آخرت، نه تنها مجازاتها که هر چیزی را خدا آفریده روی حساب و نظام حسابشده ای است.

سوره القمر(54): آیه 50

(آیه 50)- سپس می فرماید: نه تنها اعمال ما از روی حکمت است، بلکه توأم با نهایت قدرت و قاطعیت نیز می باشد، زیرا «فرمان ما یک امر بیش نیست (و چنان با سرعت انجام می گیرد) همچون یک چشم بر هم زدن»! (وَ ما أَمْرُنا إِلَّا واحِدَهٌ کَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ).

بنابر این آن روز که فرمان برپا شدن قیامت را صادر می کنیم با یک چشم بر هم زدن همه چیز در مسیر رستاخیز قرار می گیرد، و حیات نوین در کالبدها دمیده می شود.

همچنین آن روز که اراده کنیم مجرمان را به وسیله صاعقه ها و صیحه های آسمانی یا زمین لرزه ها و طوفانها و تندبادها مجازات کنیم یک فرمان بیشتر لازم نیست.

توجه به این نکته لازم است که فرمان او همه جا یک کلمه است که از یک چشم بر هم زدن نیز سریعتر می باشد ولی محتوای فرمان متفاوت است که با توجه به سنّت تدریجی بودن عالم ماده و خاصیت و طبیعت حرکت، زمان به خود می پذیرد.

سوره القمر(54): آیه 51

(آیه 51)- این آیه بار دیگر مجرمان و کفار را مخاطب ساخته و توجه آنها را به سرنوشت اقوام پیشین معطوف می دارد، می گوید: «ما کسانی را که در گذشته شبیه شما بودند هلاک کردیم، آیا کسی هست که (متذکر شود و) پند گیرد» (وَ لَقَدْ أَهْلَکْنا أَشْیاعَکُمْ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ).

این آیه بار دیگر این حقیقت را تأکید می کند که وقتی اعمال و رفتار و اعتقادات شما با آنها یکی است، دلیلی ندارد که شما سرنوشتی جز سرنوشت آنها داشته باشید، بیدار شوید و پند گیرید.

سوره القمر(54): آیه 52

(آیه 52)- سپس به این اصل اساسی اشاره می کند که با مرگ اقوام پیشین اعمال آنها نابود نشد، بلکه «هر کاری را انجام دادند در نامه های اعمالشان ثبت است» (وَ کُلُّ شَیْ ءٍ فَعَلُوهُ فِی الزُّبُرِ).

[شماره صفحه واقعی : 42]

ص: 1231

همین گونه اعمال شما نیز ثبت و ضبط می شود، و برای یوم الحساب محفوظ است.

سوره القمر(54): آیه 53

(آیه 53)- سپس برای تأکید بیشتر می افزاید: «و هر کار کوچک و بزرگی نوشته شده است» (وَ کُلُّ صَغِیرٍ وَ کَبِیرٍ مُسْتَطَرٌ).

بنابر این حساب اعمال در آن روز یک حساب جامع و کامل است، چنانکه وقتی نامه اعمال مجرمان به دست آنها داده می شود «فریاد بر می آورند: که ای وای بر ما! این چه کتابی است که هیچ عمل کوچک و بزرگی نیست مگر آن را شماره کرده»! (کهف/ 49)

سوره القمر(54): آیه 54

(آیه 54)- و از آنجا که سنت قرآن مجید بر این است که صالحان و طالحان و نیکان و بدان را در مقایسه با یکدیگر معرفی می کند، چرا که در مقایسه تفاوتها چشمگیرتر و آشکارتر است در اینجا نیز بعد از ذکر سرنوشت کافران مجرم اشاره کوتاهی به سرنوشت مسرت بخش و روح پرور پرهیزکاران کرده، می فرماید:

«پرهیزکاران در باغها و نهرهای بهشتی (و فضای گسترده و فیض وسیع خداوند) جای دارند» (إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ).

سوره القمر(54): آیه 55

(آیه 55)- این آیه که آخرین آیه سوره «قمر» است توضیح بیشتری برای جایگاه متقین داده، چنین می گوید: «در جایگاه صدق نزد خداوند مالک مقتدر» قرار دارند (فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ).

چه توصیف جالبی در این آیه از جایگاه پرهیزکاران شده است! دو ویژگی دارد که همه امتیازات در آن جمع است.

نخست این که آنجا جایگاه صدق است و هیچ گونه باطل و بیهودگی در آن راه ندارد، سراسر حق است و تمام وعده های خداوند در باره بهشت در آنجا عینیت پیدا می کند، و صدق آنها آشکار می شود.

دیگر این که: در جوار و قرب خداست، همان چیزی که از کلمه «عند» (نزد) استفاده می شود که اشاره به نهایت قرب و نزدیکی معنوی است نه جسمانی، آن هم نسبت به خداوندی که هم مالک است و هم قادر، هرگونه نعمت و موهبتی در

[شماره صفحه واقعی : 43]

ص: 1232

قبضه قدرت و در فرمان حکومت و مالکیت اوست، و به همین دلیل در پذیرائی این میهمانان گرامی فروگذار نخواهد کرد، و تنها خودش می داند چه مواهبی برای آنها آماده ساخته است.

در این دو آیه که سخن از مواهب و پاداشهای بهشتیان است نخست از مواهب مادی آنها که باغهای وسیع و نهرهای جاری است سخن می گوید، سپس از پاداش بزرگ معنوی آنها که حضور در پیشگاه قرب ملیک مقتدر است، تا انسان را مرحله به مرحله آماده کند، و روح او را به پرواز درآورد.

آغاز و پایان سوره قمر: قابل توجه این که سوره قمر با وحشت و اضطراب و هشدار به نزدیک شدن قیامت آغاز شده، و با آرامش مطلقی که برای مؤمنان راستین در جایگاه صدق در نزد ملیک مقتدر بیان فرموده پایان می گیرد، و چنین است راه و رسم تربیت که از اضطراب و وحشت شروع می شود، و به آرامش کامل منتهی می گردد، افکار پریشان را جمع می کند، هوسهای سرکش را رام می نماید، خوف و اضطراب درونی از عوامل فنا و نابودی و ضلال را برطرف می سازد و در جوار ابدیت پروردگار و در پیشگاه رحمت و قرب او غرق آرامش و سکینه و اطمینان می کند.

و به راستی توجه به این که خداوند مالک بی منازع و حاکم بی مانع در سرتاسر عالم هستی است، و توجه به این که او مقتدر است و قدرتش در همه چیز نافذ است به انسان آرامش بی نظیری می بخشد.

«پایان سوره قمر»

[شماره صفحه واقعی : 44]

ص: 1233

سوره الرّحمن [55]
اشاره

این سوره در «مکّه» نازل شده و دارای 78 آیه است

محتوای سوره:

این سوره بطور کلی بیانگر نعمتهای مختلف معنوی و مادی خداوند است که بر بندگان خود ارزانی داشته، و آنها را غرق در آن ساخته است بطوری که می توان نام این سوره را «سوره رحمت» یا «سوره نعمت» گذارد، و به همین دلیل با نام مبارک «الرّحمن» که رحمت واسعه الهی را بازگو می کند آغاز شده، و با جلال و اکرام خداوند پایان گرفته است، و 31 بار جمله «فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ» که به وسیله آن از بندگانش اقرار بر نعمتهای خود می گیرد در آن ذکر شده.

می توان محتوای این سوره را به چند بخش تقسیم کرد:

بخش اول که مقدمه و آغاز سوره است از نعمتهای بزرگ خلقت، تعلیم و تربیت، حساب و میزان، وسائل رفاهی انسان، و غذاهای روحی و جسمی او سخن می گوید.

بخش دوم توضیحی است بر مسأله چگونگی آفرینش انس و جنّ.

بخش سوم بیانگر نشانه ها و آیات خداوند در زمین و آسمان است.

در بخش چهارم از نعمتهای دنیوی فراتر رفته، سخن از نعمتهای جهان دیگر است که نعمتهای بهشتی اعم از باغها، چشمه ها، میوه ها، همسران زیبا و با وفا، و انواع لباسها، توضیح داده شده است.

و بالاخره در بخش پنجم این سوره اشاره کوتاهی به سرنوشت مجرمان

[شماره صفحه واقعی : 45]

ص: 1234

و قسمتی از مجازاتهای دردناک آنها آمده است.

تکرار آیه «فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ» آن هم در مقطعهای کوتاه جاذبه خیره کننده ای به سوره داده، لذا جای تعجب نیست که در حدیثی از پیغمبر گرامی صلّی اللّه علیه و آله نقل شده است که فرمود: لکلّ شی ء عروس و عروس القرآن سوره الرّحمن جلّ ذکره برای هر چیز عروسی است، و عروس قرآن سوره الرّحمن است».

فضیلت تلاوت سوره:

از آنجا که این سوره حس شکرگزاری را در انسانها به عالیترین وجهی برمی انگیزد، فضیلتهای فراوانی برای تلاوت آن در روایات آمده است، البته تلاوتی که در اعماق روح انسان نفوذ کند و مبدأ حرکت گردد نه مجرد لقلقه زبان.

از جمله در حدیثی از رسول خدا می خوانیم: «هر کس سوره الرّحمن را بخواند خداوند به ناتوانی او (در ادای شکر نعمتها) رحم می کند، و حق شکر نعمتهایی را که با او ارزانی داشته خودش ادا می کند».

و در حدیث دیگری از امام صادق علیه السّلام آمده است: «هر کس سوره الرّحمن را بخواند و هنگامی که به آیه «فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ» می رسد بگوید: «لا بشی ء من آلائک ربّ اکذّب خداوندا! هیچ یک از نعمتهای تو را انکار نمی کنم» اگر این تلاوت در شب باشد و در همان شب بمیرد شهید خواهد بود، و اگر در روز باشد و در همان روز بمیرد نیز شهید خواهد بود»!

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

سوره الرحمن(55): آیه 1

(آیه 1)- سر آغاز نعمتهای الهی: از آنجا که این سوره بیانگر انواع نعمتها و مواهب بزرگ الهی است با نام مقدس «رحمن» که رمزی از رحمت واسعه اوست آغاز می شود، چرا که اگر صفت «رحمانیت» او نبود این چنین خوان نعمت را برای دوست و دشمن نمی گستراند.

لذا می فرماید: «خداوند رحمان» (الرَّحْمنُ).

سوره الرحمن(55): آیه 2

(آیه 2)- «قرآن را تعلیم فرمود» (عَلَّمَ الْقُرْآنَ).

[شماره صفحه واقعی : 46]

ص: 1235

و به این ترتیب نخستین و مهمترین نعمت را همان «تعلیم قرآن» بیان می کند.

و جالب این که نعمت «تعلیم قرآن» را حتی قبل از مسأله «خلقت انسان» و «تعلیم بیان» ذکر کرده، در حالی که از نظر ترتیب طبیعی باید نخست اشاره به مسأله آفرینش انسان، و بعد نعمت تعلیم بیان، و سپس نعمت تعلیم قرآن شود، اما عظمت قرآن ایجاب کرده که بر خلاف این ترتیب طبیعی نخست از آن سخن گوید.

این آیه در ضمن پاسخی است به مشرکان عرب که وقتی پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نام «رحمن» را بیان کرد و آنها را دعوت به سجده برای خداوند رحمن نمود آنها به عنوان بهانه جوئی گفتند: «وَ مَا الرَّحْمنُ رحمن چیست»؟ (فرقان/ 60).

قرآن می گوید خداوند رحمن کسی است که قرآن را تعلیم فرموده، انسان را آفریده، و تعلیم بیان به او کرده است.

به هر حال نام «رحمن» بعد از نام «اللّه» گسترده ترین مفهوم را در میان نامهای پروردگار دارد، زیرا می دانیم خداوند دارای دو رحمت است: «رحمت عام» و «رحمت خاص» نام «رحمن» اشاره به «رحمت عام» اوست که همگان را شامل می شود، و نام «رحیم» اشاره به «رحمت خاص» اوست که مخصوص اهل ایمان و طاعت است، و شاید به همین دلیل نام «رحمن» بر غیر خدا هرگز اطلاق نمی شود- مگر این که با کلمه «عبد» همراه باشد- ولی وصف «رحیم» به دیگران نیز گفته می شود، چرا که هیچ کس دارای رحمت عام جز او نیست، اما رحمت خاص هر چند به صورت ضعیف در میان انسانها و موجودات دیگر نیز وجود دارد.

در این که خداوند قرآن را به چه کسی تعلیم کرده؟ از آنجا که این سوره بیانگر رحمتهای الهی به جن و انس است و لذا 31 بار بعد از ذکر بخشهایی از این نعمتها از آنها سؤال می کند «کدامیک از نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید» مناسب است که بگوئیم خدا این قرآن را به وسیله پیامبر بزرگش محمد صلّی اللّه علیه و آله به جن و انس تعلیم فرمود.

سوره الرحمن(55): آیه 3

(آیه 3)- بعد از ذکر نعمت بی مثال قرآن به مهمترین نعمت در سلسله بعد پرداخته، می فرماید: «انسان را آفرید» (خَلَقَ الْإِنْسانَ).

[شماره صفحه واقعی : 47]

ص: 1236

مسلما منظور از «انسان» در اینجا نوع انسان است نه حضرت «آدم» و گستردگی نعمت «بیان» که بعد از آن می آید نیز شاهدی بر عمومیت معنی انسان است.

ذکر نام انسان بعد از قرآن نیز قابل دقت است، چرا که قرآن مجموعه اسرار هستی به صورت تدوین است، و انسان خلاصه این اسرار به صورت تکوین است، و هر کدام نسخه ای از این عالم بزرگ و پهناور!

سوره الرحمن(55): آیه 4

(آیه 4)- این آیه به یکی از مهمترین نعمتها بعد از نعمت آفرینش انسان، اشاره کرده، می افزاید: «به او بیان را آموخت» (عَلَّمَهُ الْبَیانَ).

«بیان» از نظر مفهوم لغت معنی گسترده ای دارد، و به هر چیزی گفته می شود که مبین و آشکار کننده چیزی باشد، بنابر این نه فقط نطق و سخن را شامل می شود که حتی کتابت و خط و انواع استدلالات عقلی و منطقی که مبین مسائل مختلف و پیچیده است همه در مفهوم بیان جمع است، هر چند شاخص این مجموعه همان «سخن گفتن» است.

اگر نقش «بیان» را در تکامل و پیشرفت زندگی انسانها، و پیدایش و ترقی تمدنها در نظر بگیریم یقین خواهیم کرد که اگر این نعمت بزرگ نبود انسان هرگز نمی توانست تجربیات و علوم خود را به سادگی از نسلی به نسل دیگر منتقل سازد، و باعث پیشرفت علم و دانش و تمدن و دین و اخلاق گردد، و اگر یک روز این نعمت بزرگ از انسانها گرفته شود جامعه انسانی بسرعت راه قهقرا را پیش خواهد گرفت، و هر گاه بیان را به معنی وسیع آن که شامل خط و کتابت و حتی انواع هنرها می شود تفسیر کنیم نقش فوق العاده مهم آن در زندگی انسانها روشنتر می گردد.

سوره الرحمن(55): آیه 5

(آیه 5)- سپس به سراغ چهارمین نعمت بزرگ از مواهب خداوند رحمن رفته، می گوید: «خورشید و ماه با حساب منظمی می گردند» (الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ بِحُسْبانٍ).

اصل وجود خورشید از بزرگترین نعمتها برای انسان است، چرا که بدون نور و حرارت حاصل از آن زندگی در منظومه شمسی غیر ممکن است، نمو و رشد

[شماره صفحه واقعی : 48]

ص: 1237

گیاهان و تمام مواد غذائی، بارش بارانها، وزش بادها، همه به برکت این موهبت الهی است.

ماه نیز به سهم خودش نقش مهمی را در حیات انسان ایفا می کند، علاوه بر این که چراغ شبهای تاریک اوست، جاذبه آن که سر چشمه جزر و مد در اقیانوسهاست عاملی است برای بقاء حیات در دریاها و مشروب ساختن بسیاری از سواحل که رودخانه ها در مجاورت آن به دریا می ریزند.

و افزون بر همه اینها نظام ثابت حرکت ماه به دور زمین و حرکت زمین به دور خورشید که سبب پیدایش منظم شب و روز سال و ماه و فصول مختلف است، سبب نظم زندگی انسانها و برنامه ریزی برای امور تجاری و صنعتی و کشاورزی است که اگر این سیر منظم نبود زندگی بشر هرگز نظام نمی یافت.

نه تنها حرکت این کرات آسمانی نظام بسیار دقیقی دارد، بلکه مقدار جرم و جاذبه آنها و فاصله ای که از زمین، و از یکدیگر دارند همه روی حساب و «حسبان» است، و بطور قطع هر کدام از این امور به هم بخورد اختلالات عظیمی در منظومه شمسی و به دنبال آن در نظام زندگی بشر رخ می دهد.

این نکته نیز قابل توجه است که خورشید هر چند در وسط منظومه شمسی ظاهرا بدون حرکت ثابت مانده است، ولی نباید فراموش کرد که آن هم به اتفاق تمام سیارات و اقمارش در دل کهکشانی که به آن تعلق دارد به سوی نقطه معینی (ستاره معروف وگا) در حرکت است و این حرکت نیز نظم و سرعت معینی دارد.

سوره الرحمن(55): آیه 6

(آیه 6)- در پنجمین موهبت بزرگ از آسمان به زمین نظر می افکند، و می فرماید: «و گیاه و درخت برای او سجده می کنند» (وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ یَسْجُدانِ).

«نجم» گاه به معنی ستاره می آید، و گاه به معنی گیاهان بدون ساقه و در اینجا به قرینه «شجر» (درخت) منظور معنی دوم یعنی گیاهان بدون ساقه است.

می دانیم تمام مواد غذائی انسانها در اصل از گیاهان گرفته می شود، با این تفاوت که قسمتی را انسان مستقیما مصرف می کند، و قسمت دیگری صرف تغذیه حیواناتی می شود که جزء مواد غذائی انسانهاست، این معنی حتی در مورد

[شماره صفحه واقعی : 49]

ص: 1238

حیوانات دریائی نیز صادق است، زیرا آنها نیز از گیاهان بسیار کوچکی تغذیه می کنند که میلیونها میلیون از آن در هر گوشه و کنار دریا در پرتو نور آفتاب می روید و در لابلای امواج در حرکت است.

به این ترتیب «نجم» انواع گیاهان کوچک و خزنده مانند بوته کدو، خیار و امثال آنها و «شجر» انواع گیاهان ساقه دار مانند غلات و درختان میوه و غیر آن را شامل می شود.

و تعبیر «یسجدان» (این دو سجده می کنند) اشاره به تسلیم بی قید و شرط آنها در برابر قوانین آفرینش، و در مسیر منافع انسانهاست.

در ضمن اشاره به اسرار توحیدی آنها نیز هست، چرا که در هر برگ و هر دانه گیاهی آیات عجیبی از عظمت و علم پروردگار وجود دارد.

سوره الرحمن(55): آیه 7

(آیه 7)- آسمان را برافراشت و برای هر چیز میزانی قرار داد! این آیه به ششمین نعمت که نعمت آفرینش آسمان است اشاره کرده، می فرماید: «و (خداوند) آسمان را برافراشت» (وَ السَّماءَ رَفَعَها).

«آسمان» در این آیه خواه به معنی «جهت بالا» باشد یا «کواکب آسمانی» و یا «جو زمین» هر کدام باشد موهبتی است بزرگ و نعمتی است بی نظیر، چرا که بدون آن زندگی کردن برای انسان محال است و یا ناقص.

آری! نور و روشنائی که مایه گرما و هدایت و حیات و حرکت است از سوی آسمان می آید، باران از طریق آسمان می بارد، و نزول وحی نیز از آسمان است.

سپس به سراغ نعمت هفتم رفته، می فرماید: «و (خداوند) میزان و قانون (در آن) گذاشت» (وَ وَضَعَ الْمِیزانَ).

«میزان» به معنی هر گونه وسیله سنجش است، سنجش حق از باطل، سنجش عدالت از ظلم و ستم، و سنجش ارزشها و سنجش حقوق انسانها در مراحل و مسیرهای مختلف اجتماعی.

«میزان» هر قانون تکوینی و دستور تشریعی را شامل می شود، چرا که همه وسیله سنجشند.

[شماره صفحه واقعی : 50]

ص: 1239

سوره الرحمن(55): آیه 8

(آیه 8)- در این آیه نتیجه گیری جالبی از این موضوع کرده، می افزاید هدف از قرار دادن میزان در عالم هستی این است: «تا در میزان طغیان نکنید» و از مسیر عدالت منحرف نشوید (أَلَّا تَطْغَوْا فِی الْمِیزانِ).

چه تعبیر جالبی که از کل عالم هستی به انسان منتقل می شود، و قوانین حاکم بر آن عالم کبیر را با قوانین حاکم بر زندگی انسان و عالم صغیر هماهنگ می شمرد، و این است حقیقت توحید که اصول حاکم همه جا یکی است.

سوره الرحمن(55): آیه 9

(آیه 9)- بار دیگر روی مسأله عدالت و وزن تکیه کرده، می گوید: «و وزن را بر اساس عدالت برپا دارید و میزان را کم نکنید» (وَ أَقِیمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَ لا تُخْسِرُوا الْمِیزانَ).

این آیه روی مسأله وزن به معنی خاص آن تکیه کرده، و دستور می دهد که در سنجش و وزن اشیا به هنگام معامله چیزی کم و کسر نگذارند.

اهمیت میزان به هر معنی در زندگی و حیات انسان چنان است که هر گاه همین مصداق محدود و کوچکش یعنی «ترازو» را یک روز از زندگی حذف کنیم برای مبادله اشیاء گرفتار چه دردسرها و هرج و مرج ها، دعوا و نزاعها خواهیم شد.

از آنچه گفتیم روشن می شود این که در بعضی از روایات «میزان» به وجود «امام» علیه السّلام تفسیر شده به خاطر آن است که وجود مبارک امام معصوم وسیله ای است برای سنجش حق از باطل و معیاری است برای تشخیص حقایق، و عامل مؤثری است برای هدایت.

همچنین تفسیر میزان به «قرآن مجید» نیز ناظر به همین معنی است.

سوره الرحمن(55): آیه 10

(آیه 10)- سپس از آسمان به زمین می آید و با اشاره به هشتمین نعمت، می فرماید: «زمین را برای خلایق آفرید» (وَ الْأَرْضَ وَضَعَها لِلْأَنامِ).

قرائن موجود و خطابهای سوره که متوجه انس و جن است نشان می دهد که منظور از «انام» در اینجا همان انس و جن است.

سوره الرحمن(55): آیه 11

(آیه 11)- در این آیه به سراغ نهمین و دهمین نعمت که بخشی از مواد غذائی انسان را تشکیل می دهد رفته، می گوید: «در آن (زمین) میوه ها و نخلهای

[شماره صفحه واقعی : 51]

ص: 1240

پرشکوفه است» (فِیها فاکِهَهٌ وَ النَّخْلُ ذاتُ الْأَکْمامِ).

سوره الرحمن(55): آیه 12

(آیه 12)- و سر انجام از یازدهمین و دوازدهمین مواهبش بدین گونه سخن می گوید: «و دانه هائی که همراه با ساقه و برگی است که بصورت کاه در می آید و (همچنین) گیاهان خوشبو» (وَ الْحَبُّ ذُو الْعَصْفِ وَ الرَّیْحانُ).

دانه های غذائی خوراک انسان، و برگهای تر و خشکش خوراک حیواناتی است که در خدمت انسان، و از شیر و گوشت و پوست و پشم آنها بهره می گیرد، و به این ترتیب چیزی از آن بی فایده و دور ریختنی نیست.

و از سوی دیگر گیاهان خوشبو و گلها را نیز در زمین آفریده که مشام جسم و جان را معطر می کند، و روح را آرامش و نشاط می بخشد، و به این وسیله نعمتهایش را بر انسان تمام کرده است.

سوره الرحمن(55): آیه 13

(آیه 13)- پس از ذکر نعمتهای گوناگون مادی و معنوی در این آیه جن و انس را مخاطب ساخته، می گوید: «پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را تکذیب می کنید»؟! (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).

نعمتهائی که هر یک نشانه روشنی از قدرت و لطف و مهر پروردگار است، چگونه ممکن است اینها را تکذیب کرد؟! این استفهام، استفهام تقریری است که در مقام اقرار گرفتن می آورند، و لذا در روایتی که در آغاز سوره خواندیم به ما دستور داده شده است که بعد از ذکر این جمله عرضه داریم: «لا بشی ء من آلائک ربّ اکذّب پروردگارا! ما هیچ یک از نعمتهای تو را تکذیب نمی کنیم».

سوره الرحمن(55): آیه 14

(آیه 14)- آفرینش انسان از خاکی همچون سفال! خداوند بعد از ذکر نعمتهای گذشته از جمله آفرینش انسان به صورت سر بسته، در اینجا نخست به شرحی پیرامون آفرینش انس و جن می پردازد شرحی که هم نشانه قدرت عظیم اوست و هم درسهای عبرتی برای همگان در بر دارد.

می فرماید: «انسان را از گل خشکیده ای همچون سفال آفرید» (خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ کَالْفَخَّارِ).

[شماره صفحه واقعی : 52]

ص: 1241

از آیات مختلف قرآن و تعبیرات گوناگونی که در باره مبدأ آفرینش انسان آمده به خوبی استفاده می شود که انسان در آغاز خاک بوده (حج/ 5) سپس با آب آمیخته شده، و به صورت گل درآمده (انعام/ 2) و بعد به صورت «گل بدبو» (لجن) درآمد (حجر/ 28) سپس حالت «چسبندگی» پیدا کرد (صافات/ 11) و بعدا به صورت «خشکیده» درآمد، و حالت «صلصال کالفخّار» به خود گرفت- آیه مورد بحث.

این مراحل از نظر بعد زمانی چه اندازه طول کشید؟ و انسان در هر مرحله ای چقدر توقف کرد؟ و این حالتهای انتقالی تحت چه عواملی به وجود آمد؟ اینها مسائلی است که از علم و دانش ما مخفی است، و تنها خدا می داند و بس.

سوره الرحمن(55): آیه 15

(آیه 15)- سپس به آفرینش «جنّ» پرداخته، می گوید: «و جنّ را از شعله های مختلط و متحرک آتش آفرید» (وَ خَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مارِجٍ مِنْ نارٍ).

باز در اینجا دقیقا برای ما روشن نیست که آفرینش «جن» از این آتشهای رنگارنگ چگونه بوده است؟ همان گونه که خصوصیات دیگر آن نیز از طریق وحی صادق یعنی قرآن مجید و وحی آسمانی برای ما ثابت شده است، محدود بودن معلومات ما در برابر مجهولات هرگز به ما اجازه نمی دهد که این حقایق را انکار کنیم یا نادیده بگیریم، بعد از آن که از طریق وحی اثبات گردد، هر چند علم به آن راهی نیابد (1)

سوره الرحمن(55): آیه 16

(آیه 16)- باز به دنبال نعمتهائی که در آغاز آفرینش انسان بوده این جمله را تکرار می کند: «پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید» (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).

سوره الرحمن(55): آیه 17

(آیه 17)- در این آیه به بیان یکی دیگر از نعمتهای الهی پرداخته، می گوید: «او پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب است» (رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ).

درست است که خورشید در هر روزی از ایام سال از نقطه ای طلوع و در

[شماره صفحه واقعی : 53]

ص: 1242


1- به خواست خدا شرح بیشتر در باره آفرینش «جن» و خصوصیات این مخلوق در تفسیر سوره جن خواهد آمد.

نقطه ای غروب می کند، و به این ترتیب به تعداد روزهای سال مشرق و مغرب دارد، ولی با توجه به حد اکثر «میل شمالی» آفتاب، و «میل جنوبی» آن، در حقیقت دو مشرق و دو مغرب دارد، و بقیه در میان این دو می باشد.

این نظام که مبدأ پیدایش فصول چهارگانه سال با برکات فراوانی است در حقیقت تأکید و تکمیلی است برای آنچه در آیات قبل آمده، آنجا که سخن از حساب سیر خورشید و ماه در میان است، و همچنین سخن از وجود میزان در آفرینش آسمانها، و در مجموع هم بیانگر نظام دقیق آفرینش و حرکت زمین و ماه و خورشید می باشد، و هم اشاره ای است به نعمتها و برکاتی که از این رهگذر عاید انسان می شود.

سوره الرحمن(55): آیه 18

(آیه 18)- به هر حال بعد از ذکر این نعمت باز جن و انس را مخاطب ساخته، می گوید: «پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید»؟! (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).

سوره الرحمن(55): آیه 19

(آیه 19)- دریاها با ذخائر گرانبهایشان! در ادامه شرح نعمتهای پروردگار سخن از دریاها به میان می آورد، اما نه همه دریاها بلکه کیفیت خاصی در پاره ای از دریاها که هم پدیده ای است عجیب و نشانه ای است از قدرت بی پایان حق، و هم وسیله ای است برای پدید آمدن بعضی از متاعهای مورد استفاده انسانها.

می فرماید: «دو دریای مختلف (شور و شیرین، گرم و سرد) را در کنار هم قرار داد در حالی که با هم تماس دارند» (مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ).

سوره الرحمن(55): آیه 20

(آیه 20)- در میان آن دو، برزخی است که یکی بر دیگری غلبه نمی کند» و به هم نمی آمیزند (بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ).

منظور از این دو دریا به گواهی آیه 53 سوره فرقان دو دریای آب «شیرین» و «شور» است، آنجا که می فرماید: «او کسی است که دو دریا را در کنار هم قرار داد یکی گوارا و شیرین است و دیگری شور و تلخ، و در میان آنها برزخی قرار داد تا با هم مخلوط نشوند».

رودخانه های عظیم آب شیرین هنگامی که به دریاها و اقیانوسها می ریزند

[شماره صفحه واقعی : 54]

ص: 1243

معمولا دریائی از آب شیرین در کنار ساحل تشکیل می دهند آب شور را به عقب می رانند و عجب این که تا مدت زیادی این دو آب شیرین و شور به خاطر تفاوت درجه غلظت به هم آمیخته نمی شوند و هزاران کیلومتر راه را به همان صورت می پیمایند.

سوره الرحمن(55): آیه 21

(آیه 21)- بار دیگر بندگان را مخاطب ساخته و در برابر این نعمتها از آنها سؤال کرده، می فرماید: «پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید»؟! (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).

سوره الرحمن(55): آیه 22

(آیه 22)- سپس در ادامه همین سخن می افزاید: «از آن دو (دریا) لؤلؤ و مرجان خارج می شود»! (یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ).

سوره الرحمن(55): آیه 23

(آیه 23)- «پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید»؟! (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).

«لؤلؤ» مروارید دانه شفاف و قیمتی است که در درون صدف در اعماق دریاها پرورش می یابد، و هر قدر درشت تر باشد گرانبهاتر است.

و «مرجان» موجود زنده ای است شبیه شاخه کوچک درخت که در اعماق دریاها می روید، و تا مدتها دانشمندان آن را نوعی «گیاه» می پنداشتند، ولی بعدا روشن شد که نوعی حیوان است.

بهترین نوع مرجان زینتی «مرجان سرخ رنگ» است و هر قدر سرختر باشد قیمتی تر است.

سوره الرحمن(55): آیه 24

(آیه 24)- باز در ادامه همین بخش از نعمتها به مسأله کشتیها که در حقیقت بزرگترین و مهمترین وسیله حمل و نقل بشر در گذشته و حال بوده است اشاره کرده، می فرماید: «و برای اوست کشتیهای ساخته شده که در دریا به حرکت در می آیند و همچون کوهی هستند»! (وَ لَهُ الْجَوارِ الْمُنْشَآتُ فِی الْبَحْرِ کَالْأَعْلامِ).

جالب این که در عین تعبیر به «منشئات» که حکایت از مصنوع بودن کشتی به وسیله انسان می کند می فرماید «و له» (از برای خداست) اشاره به این که مخترعان و سازندگان کشتی از خواص خداداد که در مصالح مختلفی که در کشتیها

[شماره صفحه واقعی : 55]

ص: 1244

به کار می رود استفاده می کنند همچنین از خاصیت سیّال بودن آب دریاها، و نیروی وزش بادها بهره می گیرند، و خداست که در آن مواد، و در دریا و باد این خواص و آثار را آفریده.

سوره الرحمن(55): آیه 25

(آیه 25)- و بار دیگر این سؤال پر معنی را تکرار کرده، می فرماید: «پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید»؟ (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).

سوره الرحمن(55): آیه 26

(آیه 26)- ما همه فانی و بقا بس تو را است! باز در ادامه شرح نعمتهای الهی در اینجا می افزاید: «همه کسانی که روی آن [- زمین ] هستند فانی می شوند» (کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ).

اما چگونه «مسأله فنا» می تواند در زمره نعمتهای الهی قرار گیرد؟ ممکن است از این نظر باشد که این فنا به معنی فنای مطلق نیست، بلکه دریچه ای است به عالم بقا و دالان و گذرگاهی است که شرط وصول به سرای جاویدان عبور از آن است.

و یا از این نظر که ذکر نعمتهای فراوان گذشته ممکن است مایه غفلت و غرق شدن گروهی در زندگی دنیا و انواع خوردنیها و نوشیدنیها و لؤلؤ و مرجان و مرکبهای را هوارش گردد، لذا یادآوری می کند که این دنیا جای بقا نیست، و این تذکر خود نعمتی است بزرگ.

سوره الرحمن(55): آیه 27

(آیه 27)- در این آیه می افزاید «تنها ذات ذو الجلال و گرامی پروردگارت باقی می ماند» (وَ یَبْقی وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ).

«وجه» از نظر لغت به معنی صورت است که به هنگام مقابله با کسی با آن مواجه و رو برو می شویم، ولی هنگامی که در مورد خداوند به کار می رود منظور ذات پاک او است.

اما «ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ» که توصیفی است برای «وجه» اشاره به صفات جمال و جلال خداست، زیرا ذو الجلال از صفاتی خبر می دهد که خداوند «اجل» و برتر از آن است (صفات سلبیه) و «اکرام» به صفاتی اشاره می کند که حسن و ارزش چیزی را ظاهر می سازد و آن «صفات ثبوتیه» خداوند مانند علم و قدرت و حیات اوست.

[شماره صفحه واقعی : 56]

ص: 1245

بنابر این معنی آیه روی هم رفته چنین می شود تنها ذات پاک خداوندی که متصف به صفات ثبوتیه و منزه از صفات سلبیه است در این عالم باقی و برقرار می ماند.

سوره الرحمن(55): آیه 28

(آیه 28)- بار دیگر خلایق را مخاطب ساخته، می فرماید: «پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید»؟! (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).

سوره الرحمن(55): آیه 29

(آیه 29)- محتوای این آیه در واقع نتیجه ای است از آیات قبل، زیرا می فرماید: «تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند همواره (نیازهای خود را) از او تقاضا می کنند» (یَسْئَلُهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).

چرا چنین نباشد؟ در حالی که همه فانیند و او باقی و اگر لحظه ای نظر لطفش را از کائنات برگیرد «فرو ریزند قالبها»! با این حال مگر کسی جز او هست که اهل آسمانها و زمین از وی تقاضا کنند؟! سپس می افزاید: «و او (خداوند) هر روز در شأن و کاری است» (کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ).

آری! خلقت او دائم و مستمر است، و پاسخگوئی او به نیازهای سائلان و نیازمندان نیز چنین است، و هر روز و هر زمان طرح تازه ای ابداع می کند.

یک روز اقوامی را قدرت می دهد، روز دیگری آنها را بر خاک سیاه می نشاند، یک روز سلامت و جوانی می بخشد، روز دیگر ضعف و ناتوانی می دهد، یک روز غم و اندوه را از دل می زداید، روز دیگر مایه اندوهی می آفریند، خلاصه هر روز طبق حکمت و نظام احسن، پدیده تازه و آفرینش و حادثه جدیدی دارد.

توجه به این حقیقت، از یکسو نیاز مستمر ما را به ذات پاک او روشن می کند، و از سوی دیگر پرده های یأس و نومیدی را از دل کنار می زند.

و از سوی سوم غرور و غفلت را درهم می شکند.

سوره الرحمن(55): آیه 30

(آیه 30)- و باز به دنبال این نعمت مستمر و پاسخگوئی به نیازهای همه مخلوقات و اهل آسمانها و زمین تکرار می کند که «پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید»؟! (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).

[شماره صفحه واقعی : 57]

ص: 1246

سوره الرحمن(55): آیه 31

(آیه 31)- نعمتهائی که تاکنون در آیات این سوره مطرح شده مربوط به این جهان بوده است، ولی در اینجا از محاسبه قیامت و بعضی دیگر از خصوصیات معاد سخن می گوید که در عین تهدید بودن برای مجرمان وسیله تربیت و آگاهی و بیداری و هم وسیله تشویق و دلگرمی مؤمنان است، و به همین جهت نعمت محسوب می شود، لذا بعد از ذکر هر کدام همان سؤال را که در باره نعمتهاست تکرار می کند.

نخست می فرماید: «به زودی به حساب شما می پردازیم ای دو گروه انس و جن»! (سَنَفْرُغُ لَکُمْ أَیُّهَ الثَّقَلانِ).

آری! در آن روز خداوند عالم قادر دقیقا همه اعمال و گفتار و نیات انس و جن را مورد بررسی و حساب دقیق قرار داده، و کیفر و پاداش مناسب را برای آنها تعیین می کند.

سوره الرحمن(55): آیه 32

(آیه 32)- بعد از ذکر این معنی باز این سؤال را تکرار می فرماید: «پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید» (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).

سوره الرحمن(55): آیه 33

(آیه 33)- در تعقیب آیه قبل که از مسأله حساب دقیق الهی سخن می گفت باز جن و انس را مخاطب ساخته، می گوید: «ای گروه جن و انس! (هر گاه به راستی می خواهید از مجازات و کیفر الهی بر کنار مانید) اگر می توانید از مرزهای آسمانها و زمین بگذرید (و از حیطه قدرت او خارج شوید) پس بگذرید ولی هرگز نمی توانید مگر با نیروئی» الهی و فوق العاده اما چنین نیروئی در اختیار شما نیست (یا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ فَانْفُذُوا لا تَنْفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطانٍ).

به این ترتیب شما هرگز یارای فرار از دادگاه عدل خدا و پیامدهای آن را ندارید، هر جا بروید ملک خداست، و هر کجا باشید محل حکومت اوست، آری این موجود ضعیف و ناتوان کجا می تواند از عرصه قدرت خداوند بگریزد همان گونه که امیر مؤمنان علی علیه السّلام در دعای روح پرور کمیل عرضه می دارد:

«و لا یمکن الفرار من حکومتک پروردگارا! فرار از حکومت تو ممکن نیست»!

[شماره صفحه واقعی : 58]

ص: 1247

البته به نظر می رسد که این آیه مربوط به فرار از چنگال عدالت الهی در قیامت باشد، و مؤید آن بعضی از اخبار است که در منابع اسلامی در این زمینه نقل شده از جمله در حدیثی از امام صادق علیه السّلام می خوانیم: «روز قیامت خداوند بندگان را در محل واحدی جمع می کند و به فرشتگان آسمان پائین وحی می فرستد فرود آیید، آنها- که دو برابر جمعیت روی زمین از جن و انس هستند- فرود می آیند، سپس اهل آسمان دوم که آنها نیز دو برابر همه می باشند فرود می آیند، و به همین ترتیب فرشتگان هفت آسمان فرود می آیند و همچون هفت حجاب گرداگرد انس و جن را احاطه می کنند، اینجاست که منادی صدا می زند: ای جمعیت جن و انس اگر می توانید از اقطار آسمانها و زمین بگذرید، اما هرگز نمی توانید جز با قدرت الهی و در اینجا می بینند اطراف آنها را هفت گروه عظیم از فرشتگان فرا گرفته اند- و راهی برای فرار از چنگال عدالت نیست.»

سوره الرحمن(55): آیه 34

(آیه 34)- باز در اینجا دو گروه را مخاطب ساخته، می گوید: «پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید»؟! (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).

درست است که تهدید فوق به ظاهر در مسیر مجازات و کیفر است، ولی از آنجا که ذکر آن هشداری است به همه انسانها، و عاملی است برای اصطلاح و تربیت، طبعا لطف و نعمتی محسوب می شود، و اصولا وجود حساب در هر دستگاه نعمت بزرگی است چرا که به خاطر آن سرهای همه به حساب خواهد آمد!

سوره الرحمن(55): آیه 35

(آیه 35)- این آیه برای تأکید آنچه در آیه قبل دائر بر عدم قدرت انس و جن بر فرار از چنگال عدالت آمده، می افزاید: «شعله هائی از آتش بی دود، و دودهائی متراکم بر شما فرستاده می شود (و آن چنان شما را از هر سو احاطه می کنند که راهی برای فرار نیست) و نمی توانید از کسی یاری بطلبید» (یُرْسَلُ عَلَیْکُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ).

از یکسو فرشتگان شما را احاطه کرده اند و از سوی دیگر شعله های گرم و سوزان آتش و دودهای تیره و تار و خفقان آور اطراف محشر را فرا می گیرد و راهی برای گریز نیست.

[شماره صفحه واقعی : 59]

ص: 1248

سوره الرحمن(55): آیه 36

(آیه 36)- باز می فرماید: «پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید»؟! (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).

تعبیر به نعمت در اینجا نیز به خاطر همان لطفی است که در آیه قبل به آن اشاره شد.

سوره الرحمن(55): آیه 37

(آیه 37)- در تعقیب آیات گذشته که بعضی از حوادث رستاخیز را بازگو می کرد، در اینجا همچنان ادامه همان بحث و ذکر خصوصیات دیگری از صحنه قیامت، و چگونگی حساب، و مجازات، و کیفر است.

نخست می فرماید: «در آن هنگام که آسمان شکافته شود، و همچون روغن مذاب گلگون گردد» حوادث هولناکی رخ می دهد که تاب تحمل آن را نخواهید داشت (فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّماءُ فَکانَتْ وَرْدَهً کَالدِّهانِ).

از مجموع آیات «قیامت» به خوبی استفاده می شود که در آن روز نظام کنونی جهان بکلی در هم می ریزد، و حوادث بسیار هولناکی در سرتاسر عالم رخ می دهد، کواکب و سیارات و زمین و آسمان دگرگون می شوند، و مسائلی که تصور آن امروز برای ما مشکل است واقع می گردد، از جمله چیزی است که در آیه فوق آمده که کرات آسمانی از هم می شکافد و به رنگ سرخ و به صورت مذاب همچون روغن در می آید.

سوره الرحمن(55): آیه 38

(آیه 38)- و از آنجا که اعلام وقوع این حوادث هولناک در صحنه قیامت، و یا قبل از آن هشداری است به همه مجرمان و مؤمنان، و لطفی است از الطاف الهی، بعد از آن، همان جمله سابق را تکرار فرموده، می گوید: «پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید»؟! (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).

سوره الرحمن(55): آیه 39

(آیه 39)- در این آیه از حوادث تکوینی قیامت، به وضع انسان گنهکار در آن روز، پرداخته، می افزاید: «در آن روز هیچ کس از انس و جن از گناهش سؤال نمی شود» (فَیَوْمَئِذٍ لا یُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَانٌّ).

چرا سؤال نمی کنند؟ برای این که همه چیز روشن است، و در چهره انسانها همه چیز خوانده می شود.

[شماره صفحه واقعی : 60]

ص: 1249

قیامت یک روز بسیار طولانی است، و انسان از مواقف و گذرگاههای متعددی باید بگذرد و در هر صحنه و موقفی باید مدتی بایستد، در بعضی از این مواقف مطلقا سؤالی نمی شود.

و در بعضی از مواقف مهر بر دهان انسان گذارده می شود و اعضای بدن به شهادت بر می خیزند. و در بعضی، از انسانها دقیقا پرسش می شود.

خلاصه هر صحنه ای شرایطی دارد.

سوره الرحمن(55): آیه 40

(آیه 40)- و باز در تعقیب آن همگان را مخاطب ساخته، می گوید «پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را تکذیب می کنید»؟! (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).

سوره الرحمن(55): آیه 41

(آیه 41)- آری در آن روز سؤال نمی شود، بلکه «مجرمان از چهره هایشان شناخته می شوند» (یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیماهُمْ).

گروهی دارای چهره های بشاش نورانی و درخشانند که بیانگر ایمان و عمل صالح آنهاست، و گروهی دیگر صورتهائی سیاه و تاریک و زشت و عبوس دارند که نشانه کفر و گناه آنهاست، چنانکه در آیات 39 تا 41 سوره عبس می خوانیم: «در آن روز چهره هائی درخشان و نورانیند، و چهره هائی تاریک، که سیاهی مخصوصی آن را پوشانیده».

سپس می افزاید: «و آنگاه آنها را از موهای پیش سر، و پاهایشان می گیرند» و به دوزخ می افکنند! (فَیُؤْخَذُ بِالنَّواصِی وَ الْأَقْدامِ).

گرفتن مجرمان با موی پیش سر، و پاها، ممکن است به معنی حقیقی آن باشد که مأموران عذاب این دو را می گیرند و آنها را از زمین برداشته، با نهایت ذلت به دوزخ می افکنند، و یا کنایه از نهایت ضعف و ناتوانی آنها در چنگال مأموران عذاب الهی است، که این گروه را با خواری تمام به دوزخ می برند، و چه صحنه دردناک و وحشتناکی است آن صحنه!

سوره الرحمن(55): آیه 42

(آیه 42)- باز از آنجا که یادآوری این مسائل در زمینه معاد هشدار و لطفی است به همگان می افزاید: «پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را تکذیب می کنید»؟! (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).

[شماره صفحه واقعی : 61]

ص: 1250

سوره الرحمن(55): آیه 43

(آیه 43)- در این آیه می فرماید: «این همان دوزخی است که مجرمان پیوسته آن را انکار می کردند» (هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی یُکَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ).

سوره الرحمن(55): آیه 44

(آیه 44)- باز در توصیف جهنم و عذابهای دردناک آن می افزاید: مجرمان «امروز در میان آن و آب سوزان در رفت و آمدند» (یَطُوفُونَ بَیْنَها وَ بَیْنَ حَمِیمٍ آنٍ).

آنها از یکسو در میان شعله های سوزان جهنم می سوزند و تشنه می شوند و تمنای آن می کنند و از سوی دیگر آب جوشان به آنها می دهند (یا بر آنها می ریزند) و این مجازاتی است دردناک.

از آیات 71 و 72 سوره مؤمن استفاده می شود که چشمه سوزان حمیم در کنار جهنم است که نخست دوزخیان را در آن می برند و سپس در آتش دوزخ می افکنند.

سوره الرحمن(55): آیه 45

(آیه 45)- باز به دنبال این هشدار و اخطار شدید بیدار کننده که لطفی است از ناحیه خداوند، می فرماید: «پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید»؟! (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).

سوره الرحمن(55): آیه 46

(آیه 46)- این دو بهشت در انتظار خائفان است! در اینجا دوزخیان را به حال خود رها کرده، به سراغ بهشتیان می رود، و از نعمتهای دلپذیر و بی نظیر و شوق انگیز بهشت قسمتهائی را بر می شمرد، تا در مقایسه با کیفرهای شدید و دردناک دوزخیان اهمیت هر کدام روشنتر گردد.

می فرماید: «برای کسی که از مقام پروردگارش بترسد دو باغ بهشتی است» (وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ).

خوف از پروردگار سر چشمه های مختلفی دارد: گاه همان اعمال ناپاک و افکار آلوده است، و گاه برای مقربان، به خاطر قرب به ذات پاکش کمترین ترک اولی و غفلت مایه وحشت آنهاست، و گاه بدون همه اینها هنگامی که تصور آن ذات نامحدود و عظمت بی انتها را می کنند در مقابل او احساس حقارت کرده و حالت خوف به آنها دست می دهد، این خوفی است که از نهایت معرفت پروردگار حاصل می شود و مخصوص عارفان و مخلصان درگاه اوست.

[شماره صفحه واقعی : 62]

ص: 1251

سوره الرحمن(55): آیه 47

(آیه 47)- باز به دنبال این نعمت بزرگ همگان را مخاطب ساخته، می گوید:

«پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید؟! (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).

سوره الرحمن(55): آیه 48

(آیه 48)- سپس در توصیف این دو بهشت می افزاید: «دارای انواع نعمتها و درختان پرطراوت است» (ذَواتا أَفْنانٍ).

سوره الرحمن(55): آیه 49

(آیه 49)- و به دنبال این نعمت باز همان سؤال تکرار می شود که: «کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید»؟! (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).

سوره الرحمن(55): آیه 50

(آیه 50)- از آنجا که یک باغ سرسبز و خرّم و پرطراوت، علاوه بر درختان، باید چشمه های آب جاری داشته باشد در این آیه می افزاید: «در آن دو (بهشت) دو چشمه همیشه جاری است» (فِیهِما عَیْنانِ تَجْرِیانِ).

سوره الرحمن(55): آیه 51

(آیه 51)- باز در برابر این نعمت همان سؤال مطرح می شود: «پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید» (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).

سوره الرحمن(55): آیه 52

(آیه 52)- در این آیه که نوبت به میوه های این دو باغ بهشتی می رسد، می فرماید: «در آن دو از هر میوه ای دو نوع وجود دارد» هر یک از دیگری بهتر (فِیهِما مِنْ کُلِّ فاکِهَهٍ زَوْجانِ).

نوعی که در دنیا نمونه آن را دیده اید، و نوعی که هرگز شبیه و نظیر آن را در این جهان ندیده اید.

سوره الرحمن(55): آیه 53

(آیه 53)- باز می افزاید: «پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید»؟! (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).

سوره الرحمن(55): آیه 54

(آیه 54)- در آیات پیشین سه قسمت از ویژگیهای این دو باغ بهشتی مطرح شد، اکنون به ویژگی چهارم پرداخته، می فرماید: «این در حالی است که آنها بر فرشهائی تکیه کرده اند با آسترهائی از دیبا و ابریشم» (مُتَّکِئِینَ عَلی فُرُشٍ بَطائِنُها مِنْ إِسْتَبْرَقٍ).

این تعبیر نشانه آرامش کامل روح بهشتیان است.

در اینجا گران قیمت ترین پارچه ای که در دنیا تصور می شود آستر این فرشها ذکر شده، اشاره به این که قسمت روئین آن چیزی است که از لطافت و زیبائی

[شماره صفحه واقعی : 63]

ص: 1252

و جذابیت در وصف نمی گنجد.

و بالاخره در پنجمین نعمت به چگونگی نعمتهای این باغ بهشتی اشاره کرده، می گوید: «و میوه های رسیده آن دو باغ بهشتی در دسترس است» (وَ جَنَی الْجَنَّتَیْنِ دانٍ).

آری! زحمتی که معمولا در چیدن میوه های دنیا وجود دارد در آنجا به هیچ وجه نیست.

سوره الرحمن(55): آیه 55

(آیه 55)- و باز همگان را در اینجا مخاطب ساخته، می گوید: «پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید»؟ (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).

سوره الرحمن(55): آیه 56

(آیه 56)- همسران زیبای بهشتی: در آیات گذشته پنج قسمت از مواهب و ویژگیهای این دو باغ بهشتی عنوان شده بود، در اینجا ششمین نعمت را بازگو می کند و آن همسران پاک بهشتی است، می فرماید: «در آن باغهای بهشتی زنانی هستند که جز به همسران خود عشق نمی ورزند» (فِیهِنَّ قاصِراتُ الطَّرْفِ).

«و هیچ انس و جن پیش از اینها با آنها تماس نگرفته است» (لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ).

بنابر این آنها دوشیزه اند، و دست نخورده، و پاک از هر نظر.

از «أبو ذر» نقل شده است که: «همسر بهشتی به شوهرش می گوید: سوگند به عزت پروردگارم که در بهشت چیزی را بهتر از تو نمی یابم، سپاس مخصوص خداوندی است که مرا همسر تو، و تو را همسر من قرار داد».

سوره الرحمن(55): آیه 57

(آیه 57)- باز در تعقیب این نعمت بهشتی تکرار می کند: «پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید»؟ (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).

سوره الرحمن(55): آیه 58

(آیه 58)- سپس به توصیف بیشتری از این همسران بهشتی پرداخته، می گوید: «آنها همچون یاقوت و مرجانند»! (کَأَنَّهُنَّ الْیاقُوتُ وَ الْمَرْجانُ).

به سرخی و صفا و درخشندگی «یاقوت» و به سفیدی و زیبائی شاخه «مرجان» که هنگامی که این دو رنگ (یعنی سفید و سرخ شفاف) به هم آمیزند زیباترین رنگ را به آنها می دهند.

[شماره صفحه واقعی : 64]

ص: 1253

سوره الرحمن(55): آیه 59

(آیه 59)- بار دیگر به دنبال این نعمت بهشتی می فرماید: «پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید»؟ (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).

سوره الرحمن(55): آیه 60

(آیه 60)- و در پایان این بحث می گوید: «آیا جزای نیکی جز نیکی است»؟

(هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ).

آیا آنها که در دنیا کار نیک کرده اند جز پاداش نیک الهی انتظاری در باره آنها می رود؟

«احسان» چیزی برتر از عدالت است، زیرا عدالت این است که انسان آنچه بر عهده اوست بدهد، و آنچه متعلق به اوست بگیرد، ولی احسان این است که انسان بیش از آنچه وظیفه اوست انجام دهد، و کمتر از آنچه حق اوست بگیرد.

سوره الرحمن(55): آیه 61

(آیه 61)- باز در اینجا از بندگان اقرار می گیرد که: «پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید»؟ (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).

چرا که این قانون یعنی جزای احسان به احسان خود نعمتی است بزرگ از ناحیه خداوند بزرگ، و نشان می دهد که پاداش او در برابر اعمال بندگان نیز در خور کرم اوست نه در خور اعمال آنها، تازه اگر آنها عملی دارند و اطاعتی می کنند آن هم به توفیق و لطف خداست و برکاتش نیز به خودشان می رسد.

سوره الرحمن(55): آیه 62

(آیه 62)- دو بهشت دیگر با اوصاف شگفت آورش! در ادامه بحث گذشته که پیرامون دو بهشت خائفان با ویژگیهای والا سخن می گفت در اینجا از دو بهشت سخن می گوید که در مرحله پایینتر و طبعا برای افرادی است که در سطح پائینتری از ایمان و خوف از پروردگار قرار دارند، و به تعبیر دیگر هدف بیان وجود سلسله مراتب به تناسب ایمان و عمل صالح است.

نخست می فرماید: «و پایین تر از آنها دو باغ بهشتی دیگر است» (وَ مِنْ دُونِهِما جَنَّتانِ).

در حدیثی از پیغمبر گرامی اسلام صلّی اللّه علیه و آله می خوانیم که در تفسیر این آیه فرمود:

«دو بهشت که بنای آنها و هر چه در آنهاست از نقره است، و دو بهشت است که بنای آنها و هر چه در آنهاست از طلاست».

[شماره صفحه واقعی : 65]

ص: 1254

تعبیر به طلا و نقره ممکن است اشاره به تفاوت ارزش مواهب آنها باشد.

لذا در حدیث دیگری از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله آمده است: «دو بهشت از طلا است برای مقربان، و دو بهشت از نقره برای اصحاب الیمین».

سوره الرحمن(55): آیه 63

(آیه 63)- سپس می افزاید: «پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید» (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).

سوره الرحمن(55): آیه 64

(آیه 64)- بعد به پنج ویژگی این دو بهشت- که بعضی با آنچه در باره دو بهشت سابق گفته شد شباهت دارد و بعضی متفاوت است- پرداخته، می گوید: «هر دو خرّم و سرسبزند» (مُدْهامَّتانِ).

سوره الرحمن(55): آیه 65

(آیه 65)- باز در اینجا اضافه می کند: «پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید»؟ (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).

سوره الرحمن(55): آیه 66

(آیه 66)- در این آیه به توصیف دیگری پرداخته، می گوید: «در آنها دو چشمه جوشنده است»ِیهِما عَیْنانِ نَضَّاخَتانِ)

سوره الرحمن(55): آیه 67

(آیه 67)- دگر بار از جن و انس می پرسد: «پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید»؟! (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).

سوره الرحمن(55): آیه 68

(آیه 68)- این آیه در باره میوه های این دو بهشت چنین می گوید: «در آنها میوه های فراوان و درخت خرما و انار است» (فِیهِما فاکِهَهٌ وَ نَخْلٌ وَ رُمَّانٌ).

سوره الرحمن(55): آیه 69

(آیه 69)- باز همان سؤال را تکرار کرده، می فرماید: «پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید»؟ (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).

سوره الرحمن(55): آیه 70

(آیه 70)- باز هم همسران بهشتی! در ادامه شرح نعمتهای دو بهشتی که در آیات سابق آمده است در اینجا نیز به قسمتهای دیگری از این مواهب اشاره شده است.

نخست می فرماید: «و در آن باغهای بهشتی زنانی نیکو خلق و زیبایند» (فِیهِنَّ خَیْراتٌ حِسانٌ). زنانی که جمع میان «حسن سیرت» و «حسن صورت» کرده اند.

در روایاتی که در تفسیر این آیه وارد شده صفات نیک بسیاری برای همسران بهشتی شمرده شده که می تواند اشاره ای به صفات عالی زنان دنیا نیز باشد،

[شماره صفحه واقعی : 66]

ص: 1255

و الگوئی برای همه زنان محسوب شود، از جمله خوش زبان بودن، نظافت و پاکی، آزار نرسانیدن، نظری به بیگانگان نداشتن و مانند آن.

سوره الرحمن(55): آیه 71

(آیه 71)- و به دنبال ذکر این نعمت باز می افزاید: «پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید»؟ (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).

سوره الرحمن(55): آیه 72

(آیه 72)- سپس در ادامه توصیف این زنان بهشتی اضافه می کند: «حوریانی که در خیمه های بهشتی مستورند» (حُورٌ مَقْصُوراتٌ فِی الْخِیامِ).

«حور» جمع «حوراء» و «احور» به کسی می گویند که سیاهی چشمش کاملا مشکی و سفیدی آن کاملا شفاف است، و گاه به زنان سفید چهره نیز اطلاق شده است.

سوره الرحمن(55): آیه 73

(آیه 73)- و بار دیگر همان سؤال پر معنی را تکرار کرده، می گوید: «پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید»؟ (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).

سوره الرحمن(55): آیه 74

(آیه 74)- این آیه توصیف دیگری است در باره حوریان بهشتی، می فرماید:

«هیچ، جن و انس پیش از این با آنها تماس نگرفته» و دوشیزه اند (لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ).

البته چنانکه از آیات دیگر قرآن استفاده می شود زنان و مردانی که در این دنیا همسر یکدیگرند هرگاه هر دو با ایمان و بهشتی باشند در آنجا به هم ملحق می شوند، و با هم در بهترین شرائط و حالات زندگی می کنند.

و حتی از روایات استفاده می شود که مقام این زنان برتر از حوریان بهشت است به خاطر عبادات و اعمال صالحی که در این جهان انجام داده اند.

سوره الرحمن(55): آیه 75

(آیه 75)- سپس می افزاید: «پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید»؟ (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).

سوره الرحمن(55): آیه 76

(آیه 76)- در آخرین توصیفی که در این آیات از نعمتهای بهشتی کرده، می گوید: «این در حالی است که بهشتیان بر تختهائی تکیه زده اند که با بهترین و زیباترین پارچه های سبز رنگ پوشانده شده است» (مُتَّکِئِینَ عَلی رَفْرَفٍ خُضْرٍ وَ عَبْقَرِیٍّ حِسانٍ).

[شماره صفحه واقعی : 67]

ص: 1256

سوره الرحمن(55): آیه 77

(آیه 77)- سپس برای آخرین بار (و سی و یکمین مرتبه) این سؤال را از انس و جن و از تمام افراد می کند: «پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید»؟

(فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).

نعمتهای معنوی، یا نعمتهای مادی، نعمتهای این جهان، یا نعمتهای بهشتی؟ نعمتهائی که سر تا پای وجود شما را فرا گرفته و دائما غرق در آنید، و گاه بر اثر غرور و غفلت همه آنها را به دست فراموشی می سپرید، و از بخشنده این همه نعمتها و کسی که در انتظار نعمتهایش در آینده هستید غافل می شوید؟

کدامیک را منکرید؟

سوره الرحمن(55): آیه 78

(آیه 78)- و در آخرین آیه این سوره می فرماید: «پر برکت و زوال ناپذیر است نام پروردگار صاحب جلال و بزرگوار تو» (تَبارَکَ اسْمُ رَبِّکَ ذِی الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ).

این تعبیر به خاطر آن است که در این سوره انواع نعمتهای الهی، در زمین و آسمان، در خلقت بشر، و در دنیا و آخرت آمده است، و از آنجا که اینها همه از وجود پر برکت پروردگار افاضه می شود، مناسبترین تعبیر همان است که در این آیه آمده است.

جالب این که این سوره با نام خداوند «رحمن» آغاز شد، و با نام پروردگار ذو الجلال و الاکرام پایان می گیرد، و هر دو هماهنگ با مجموعه محتوای سوره است.

«پایان سوره الرّحمن»

[شماره صفحه واقعی : 68]

ص: 1257

سوره واقعه [56]
اشاره

این سوره «در مکّه» نازل شده و دارای 96 آیه است

محتوای سوره:

در «تاریخ القرآن» از «ابن ندیم» نقل شده که سوره «واقعه» چهل و چهارمین سوره ای است که بر پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله نازل شده قبل از آن سوره «طه» و بعد از آن «شعرا» بوده است.

این سوره- همان گونه که از لحن آن پیداست، و مفسران نیز تصریح کرده اند- در مکّه نازل شده است، هر چند بعضی گفته اند آیه 81 و 82 در مدینه نازل گردیده، ولی دلیلی برای این گفته در دست نیست، و نشانه ای در آیات مزبور بر این ادعا وجود ندارد.

سوره واقعه چنانکه از نامش پیداست از قیامت و ویژگیهای آن سخن می گوید، و این معنی در تمام آیات 96 گانه سوره مسأله اصلی است، اما از یک نظر می توان محتوای سوره را در هشت بخش خلاصه کرد:

1- آغاز ظهور قیامت و حوادث سخت و وحشتناک مقارن آن.

2- گروه بندی انسانها در آن روز و تقسیم آنها به «اصحاب الیمین»، «اصحاب الشمال» و «مقربین».

3- بحث مشروحی از مقامات «مقربین» و انواع پاداشهای آنها در بهشت.

4- بحث مشروحی در باره «اصحاب الیمین» و انواع مواهب الهی بر آنها.

5- بحثی در باره «اصحاب الشمال» و مجازاتهای دردناک آنها در دوزخ.

[شماره صفحه واقعی : 69]

ص: 1258

6- ذکر دلائل مختلفی پیرامون مسأله معاد از طریق بیان قدرت خداوند، و خلقت انسان از نطفه ناچیز، و تجلّی حیات در گیاهان، و نزول باران.

7- ترسیمی از حالت احتضار و انتقال از این جهان به جهان دیگر.

8- نظر اجمالی دیگری روی پاداش و کیفر مؤمنان و کافران.

فضیلت تلاوت سوره:

در باره تلاوت این سوره روایات زیادی در منابع اسلامی ذکر شده است، از جمله در حدیثی از رسول خدا می خوانیم: «کسی که سوره واقعه را بخواند نوشته می شود که این فرد از غافلان نیست».

چرا که آیات سوره آن قدر تکان دهنده و بیدار کننده است که جائی برای غفلت انسان باقی نمی گذارد.

در حدیث دیگری از امام صادق علیه السّلام می خوانیم «هر کس سوره واقعه را در هر شب جمعه بخواند خداوند او را دوست دارد و او را نزد همه مردم محبوب می کند، و هرگز در دنیا ناراحتی نمی بیند، و فقر و فاقه و آفتی از آفات دنیا دامنگیرش نمی شود، و از دوستان امیر مؤمنان علی علیه السّلام خواهد بود».

روشن است که تنها نمی توان با لقلقه زبان این همه برکات را در اختیار گرفت، بلکه باید به دنبال تلاوت، فکر و اندیشه، و به دنبال آن حرکت و عمل باشد.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

سوره الواقعه(56): آیه 1

(آیه 1)- واقعه عظیم! مسائل مربوط به قیامت در قرآن مجید معمولا با ذکر حوادث عظیم و انقلابی و کوبنده در آغاز آن توأم است، و این در بسیاری از سوره های قرآن که بحث از قیامت می کند کاملا به چشم می خورد در سوره واقعه که بر محور معاد دور می زند نیز همین معنی کاملا در نخستین آیاتش مشهود است.

در آغاز می فرماید: «هنگامی که واقعه عظیم (قیامت) واقع شود» (إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَهُ).

سوره الواقعه(56): آیه 2

(آیه 2)- «هیچ کس نمی تواند آن را انکار کند» (لَیْسَ لِوَقْعَتِها کاذِبَهٌ).

[شماره صفحه واقعی : 70]

ص: 1259

چرا که حوادث پیش از آن به قدری عظیم و شدید است که آثار آن در تمام ذرات جهان آشکار می شود.

سوره الواقعه(56): آیه 3

(آیه 3)- به هر حال رستاخیز نه تنها با دگرگونی کائنات توأم است بلکه انسانها هم دگرگون می شوند همان گونه که در آیه مورد بحث می فرماید: گروهی را پائین می آورد و گروهی را بالا می برد»! (خافِضَهٌ رافِعَهٌ).

مستکبران گردنکش و ظالمان صدرنشین سقوط می کنند، و مستضعفان مؤمن و صالح بر اوج قلّه افتخار قرار می گیرند، گروهی در قعر جهنم سقوط می کنند، و گروه دیگری در اعلا علیین بهشت جای می گیرند، و این است خاصیت یک انقلاب بزرگ و گسترده الهی! و لذا در روایتی از امام علی بن الحسین علیه السّلام می خوانیم که در تفسیر این آیه فرمود: «رستاخیز خافضه است چرا که به خدا سوگند دشمنان خدا را در آتش ساقط می کند، و واقعه است چرا که به خدا سوگند اولیاء اللّه را به بهشت بالا می برد.»

سوره الواقعه(56): آیه 4

(آیه 4)- سپس به توصیف بیشتری در این زمینه پرداخته می گوید: «در آن هنگام که زمین به شدت به لرزه در می آید» (إِذا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا).

سوره الواقعه(56): آیه 5

(آیه 5)- این زلزله به قدری عظیم و شدید است که «کوهها درهم کوبیده می شود» (وَ بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا).

سوره الواقعه(56): آیه 6

(آیه 6)- «و به صورت غبار پراکنده در می آید» (فَکانَتْ هَباءً مُنْبَثًّا).

اکنون باید اندیشید که آن زلزله و انفجار تا چه حد سنگین است که می تواند کوههای عظیم را که در صلابت و استحکام ضرب المثل است آن چنان متلاشی کند که تبدیل به غبار پراکنده کند، و فریادی که از این انفجار عظیم بر می خیزد از آن هم وحشتناک تر است.

سوره الواقعه(56): آیه 7

(آیه 7)- بعد از بیان وقوع این واقعه عظیم و رستاخیز بزرگ به چگونگی حال مردم در آن روز پرداخته، و قبل از هر چیز آنها را به سه گروه تقسیم کرده، می گوید: «و شما (در آن روز) سه گروه خواهید بود» (وَ کُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَهً).

سوره الواقعه(56): آیه 8

(آیه 8)- در مورد دسته اول می فرماید: « (نخست) سعادتمندان

[شماره صفحه واقعی : 71]

ص: 1260

و خجستگان (هستند) چه سعادتمندان و خجستگانی»! (فَأَصْحابُ الْمَیْمَنَهِ ما أَصْحابُ الْمَیْمَنَهِ).

منظور از «أَصْحابُ الْمَیْمَنَهِ» کسانی هستند که نامه اعمالشان را به دست راستشان می دهند و این امر در قیامت رمز و نشانه ای برای مؤمنان نیکوکار و سعادتمند و اهل نجات است، چنانکه بارها در آیات قرآن به آن اشاره شده.

تعبیر به «ما أَصْحابُ الْمَیْمَنَهِ» (چه گروه سعادتمندی؟) برای بیان این حقیقت است که حد و نهایتی برای خوشبختی و سعادت آنها متصور نیست.

سوره الواقعه(56): آیه 9

(آیه 9)- سپس به ذکر گروه دوم پرداخته، می افزاید: «گروه دیگر شقاوتمندان و شومانند چه شقاوتمندان و شومانی» (وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَهِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَهِ).

گروهی بدبخت و تیره روز و بیچاره و بینوا که نامه های اعمالشان را به دست چپشان می دهند که خود نشانه و رمزی است برای تیره بختی و جرم و جنایت آنها.

تعبیر به «ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَهِ» نیز در اینجا نهایت بدبختی و شقاوت آنها را منعکس می سازد.

سوره الواقعه(56): آیه 10

(آیه 10)- سر انجام گروه سوم را چنین توصیف می کند: «و پیشگامان، پیشگامند» (وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ).

«سابقون» کسانی هستند که نه تنها در ایمان پیشگامند، که در اعمال خیر و صفات و اخلاق انسانی نیز پیشقدمند، آنها «اسوه» و «قدوه» مردمند، و امام و پیشوای خلقند، و به همین دلیل مقربان درگاه خداوند بزرگند.

و اگر در روایات اسلامی گاه «سابقون» به چهار نفر «هابیل» و «مؤمن آل فرعون» و «حبیب نجار» که هر کدام در امت خود پیشگام بودند، و همچنین امیر مؤمنان علیّ بن ابی طالب علیه السّلام که نخستین مسلمان از مردان بود تفسیر شده، در حقیقت بیان مصداقهای روشن آن است، و به معنی محدود ساختن مفهوم آیه نیست.

سوره الواقعه(56): آیه 11

(آیه 11)- «آنها مقربانند» (أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ).

سوره الواقعه(56): آیه 12

(آیه 12)- سپس در یک جمله کوتاه مقام والای مقربان را روشن ساخته، می گوید: مقربان «در باغهای پر نعمت بهشت» جای دارند (فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ).

[شماره صفحه واقعی : 72]

ص: 1261

تعبیر «جَنَّاتِ النَّعِیمِ» انواع نعمتهای مادی و معنوی بهشت را شامل می شود.

سوره الواقعه(56): آیه 13

(آیه 13)- این آیه به چگونگی تقسیم نفرات آنها در امم گذشته و این امت اشاره کرده، می گوید: «گروه زیادی (از آنها) از امتهای نخستینند» (ثُلَّهٌ مِنَ الْأَوَّلِینَ).

سوره الواقعه(56): آیه 14

(آیه 14)- «و (گروه) اندکی از امت آخرین» (وَ قَلِیلٌ مِنَ الْآخِرِینَ).

طبق دو آیه فوق گروه زیادی از مقربان از امتهای پیشینند، و تنها کمی از آنها از امت محمّد صلّی اللّه علیه و آله می باشند.

سوره الواقعه(56): آیه 15

(آیه 15)- نعمتهای بهشتی که در انتظار مقربان است! در اینجا انواع نعمتهای بهشتی را که نصیب گروه سوم یعنی مقربان می شود بازگو می کند، نعمتهائی که هر یک از دیگری دل انگیزتر و روح پرورتر است، نعمتهائی که می توان آنها را در هفت بخش خلاصه کرد.

نخست می فرماید: آنها «بر تختهائی که صف کشیده و به هم پیوسته است قرار دارند» (عَلی سُرُرٍ مَوْضُونَهٍ).

سوره الواقعه(56): آیه 16

(آیه 16)- «در حالی که بر آن تکیه زده و رو به روی یکدیگرند» و مجلسی پر از انس و سرور دارند (مُتَّکِئِینَ عَلَیْها مُتَقابِلِینَ).

در قرآن مجید کرارا از تختهای بهشتی و مجالس دسته جمعی بهشتیان توصیفهای جالبی شده که نشان می دهد یکی از مهمترین لذات آنها همین جلسات انس و انجمنهای دوستانه است، اما موضوع سخن آنها و نقل محفلشان چیست؟

کسی به درستی نمی داند.

سوره الواقعه(56): آیه 17

(آیه 17)- سپس از دومین موهبت آنها سخن گفته، می فرماید: «نوجوانانی جاودان (در شکوه و طراوت) پیوسته گرداگرد آنان می گردند» و در خدمت آنها هستند (یَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ).

سوره الواقعه(56): آیه 18

(آیه 18)- این نوجوانان زیبا «با قدحها و کوزه ها و جامهای (پر از شراب طهور که) از نهرهای جاری بهشتی» برداشته شده در اطراف آنها می گردند و آنان را سیراب می کنند (بِأَکْوابٍ وَ أَبارِیقَ وَ کَأْسٍ مِنْ مَعِینٍ).

سوره الواقعه(56): آیه 19

(آیه 19)- اما نه شرابی که عقل و هوش را ببرد و مستی آورد، بلکه هنگامی

[شماره صفحه واقعی : 73]

ص: 1262

که بهشتیان آن را می نوشند «از آن دردسر نمی گیرند و نه مست می شوند» (لا یُصَدَّعُونَ عَنْها وَ لا یُنْزِفُونَ).

تنها یک حالت نشئه روحانی توصیف ناپذیر به آنها دست می دهد که تمام وجودشان را در لذتی بی نظیر فرو می برد!

سوره الواقعه(56): آیه 20

(آیه 20)- سپس به چهارمین و پنجمین قسمت از نعمتهای مادی مقربان در بهشت اشاره کرده، می گوید: «و میوه هایی از هر نوع که انتخاب کنند» به آنها تقدیم می کنند (وَ فاکِهَهٍ مِمَّا یَتَخَیَّرُونَ).

سوره الواقعه(56): آیه 21

(آیه 21)- «و گوشت پرنده از هر نوع که مایل باشند» (وَ لَحْمِ طَیْرٍ مِمَّا یَشْتَهُونَ).

مقدم داشتن میوه بر گوشت، به خاطر آن است که از نظر تغذیه بهتر و عالیتر است، به علاوه میوه قبل از غذا لطف دیگری دارد.

البته از بعضی دیگر از آیات قرآن استفاده می شود که شاخه های درختان بهشتی کاملا در دسترس بهشتیان است، بطوری که به آسانی می توانند از هرگونه میوه ای شخصا تناول کنند این معنی، در باره غذاهای دیگر بهشتی نیز مسلمان صادق است، ولی شک نیست، که وقتی خدمتکارانی آن چنان غذاهائی این چنین را برای آنها بیاورند لطف و صفای دیگری دارد، و یک نوع احترام و اکرام بیشتر نسبت به بهشتیان و رونق و صفای افزونتر برای مجالس انس آنهاست.

سوره الواقعه(56): آیه 22

(آیه 22)- سپس به ششمین نعمت که همسران پاک و زیبا است اشاره کرده، می گوید: «و همسرانی از حور العین دارند» (وَ حُورٌ عِینٌ).

سوره الواقعه(56): آیه 23

(آیه 23)- «همچون مروارید در صدف پنهان»! (کَأَمْثالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَکْنُونِ).

آنها از چشم دیگران کاملا مستورند، نه دستی به آنها رسیده، و نه چشمی بر آنها افتاده است!

سوره الواقعه(56): آیه 24

(آیه 24)- بعد از ذکر این شش موهبت جسمانی می افزاید: «اینها همه پاداشی است در برابر اعمالی که انجام می دادند» (جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ).

تا تصور نشود این نعمتهای بی شمار بهشتی بی حساب به کسی داده می شود، و یا ادعای ایمان و عمل صالح برای نیل به آنها کافی است نه، عمل مستمر

[شماره صفحه واقعی : 74]

ص: 1263

و خالص لازم است تا این الطاف نصیب انسان شود.

سوره الواقعه(56): آیه 25

(آیه 25)- هفتمین و آخرین نعمت آنها که جنبه معنوی دارد این است که: در آن (باغهای بهشتی) نه لغو و بیهوده ای می شنوند، نه سخنان گناه آلود» (لا یَسْمَعُونَ فِیها لَغْواً وَ لا تَأْثِیماً).

نه در آنجا دروغ و تهمت و افترا وجود دارد، و نه استهزا و غیبت، نه کلمات نیش دار، نه تعبیرات گوش خراش، نه سخنان لغو و بیهوده و بی اساس، هر چه هست در آنجا لطف و صفا و زیبائی و متانت و ادب و پاکی است و چه عالی است محیطی که سخنان آلوده در آن نباشد.

سوره الواقعه(56): آیه 26

(آیه 26)- سپس می افزاید: «تنها چیزی که در آنجا می شنوند سلام است سلام»! (إِلَّا قِیلًا سَلاماً سَلاماً).

سلام و درود خداوند و ملائکه مقربین او، و سلام و درود خودشان به یکدیگر، در آن جلسات پرشور و پر صفا که لبریز از دوستی و محبت است.

سوره الواقعه(56): آیه 27

(آیه 27)- مواهب و نعمتهای اصحاب الیمین! بعد از بیان مواهب معنوی و مادی مقربان، نوبت به «اصحاب الیمین» می رسد، همان جمعیت سعادتمندی که نامه اعمالشان به علامت پیروزی در امتحانات الهی به دست راستشان داده می شود، و در اینجا به شش نعمت از نعم خداوند اشاره می کند که با مقایسه به نعمتهای مقربان که در هفت بخش آمده بود یک مرحله پایینتر است.

نخست برای بیان بلندی مقام آنها می فرماید: «و اصحاب یمین و خجستگان چه اصحاب یمین و خجستگانی»؟! (وَ أَصْحابُ الْیَمِینِ ما أَصْحابُ الْیَمِینِ).

و این برترین توصیف است که از آنها شده، زیرا این تعبیر در مواردی به کار می رود که اوصاف کسی در بیان نگنجد و به هر حال این تعبیر بیانگر مقام والای اصحاب الیمین است.

سوره الواقعه(56): آیه 28

(آیه 28)- این آیه به نخستین موهبت این گروه اشاره کرده، می گوید: «آنها در سایه درختان سدر بی خار قرار دارند» (فِی سِدْرٍ مَخْضُودٍ).

سوره الواقعه(56): آیه 29

(آیه 29)- دومین موهبت این است که آنها «در سایه درخت طلح پر برگ»

[شماره صفحه واقعی : 75]

ص: 1264

به سر می برند! (وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ).

«طلح» درختی است سبز و خوشرنگ و خوشبو، جمعی گفته اند همان درخت موز است که برگهای بسیار پهن و سبز و زیبا، و میوه ای شیرین و گوارا دارد.

بعضی از مفسران گفته اند با توجه به این که درخت سدر برگهائی بسیار کوچک و درخت موز برگهائی بسیار پهن و بزرگ و گسترده دارند ذکر این دو درخت اشاره لطیفی به تمام درختان بهشتی است که در میان این دو قرار دارد.

سوره الواقعه(56): آیه 30

(آیه 30)- سومین نعمت بهشتی را چنین بیان می کند: «و سایه کشیده و گسترده» (وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ).

بعضی این سایه گسترده را به حالتی شبیه بین الطلوعین تفسیر کرده اند که سایه همه جا را فرا گرفته است و در حدیثی در روضه کافی این معنی از پیغمبر گرامی اسلام صلّی اللّه علیه و آله نقل شده است.

غرض این است که حرارت آفتاب هرگز بهشتیان را متألم و ناراحت نمی کند، و دائما در سایه های مطبوع و گسترده و روح افزا به سر می برند.

سوره الواقعه(56): آیه 31

(آیه 31)- در مرحله چهارم به آبهای بهشتی اشاره کرده، می فرماید:

بهشتیان «در کنار آبشارها» که منظره فوق العاده زیبا و دل انگیزی دارد به سر می برند» (وَ ماءٍ مَسْکُوبٍ).

سوره الواقعه(56): آیه 32

(آیه 32)- و البته آن درختها و آن همه آب جاری دائم انواع میوه ها را نیز همراه دارد، و لذا در پنجمین نعمت می افزاید: «و میوه های فراوان» (وَ فاکِهَهٍ کَثِیرَهٍ).

سوره الواقعه(56): آیه 33

(آیه 33)- «که هرگز قطع و ممنوع نمی شود» (لا مَقْطُوعَهٍ وَ لا مَمْنُوعَهٍ).

آری! همچون میوه های این جهان نیست که محدود به فصول معینی باشد.

سوره الواقعه(56): آیه 34

(آیه 34)- سپس به نعمت دیگری اشاره کرده، می افزاید: «و همسرانی بلند مرتبه» (وَ فُرُشٍ مَرْفُوعَهٍ).

سوره الواقعه(56): آیه 35

(آیه 35)- سپس به اوصاف دیگری از همسران بهشتی پرداخته، می گوید:

«ما آنها را آفرینش نوینی بخشیدیم» (إِنَّا أَنْشَأْناهُنَّ إِنْشاءً).

این جمله ممکن است اشاره به همسران مؤمنان در این دنیا باشد که خداوند

[شماره صفحه واقعی : 76]

ص: 1265

آفرینش تازه ای در قیامت به آنها می دهد، و همگی در نهایت جوانی و طراوت و جمال و کمال ظاهر و باطن وارد بهشت می شوند که طبیعت بهشت طبیعت تکامل و خروج از هرگونه نقص و عیب است.

سوره الواقعه(56): آیه 36

(آیه 36)- سپس می افزاید: «و همگی را دوشیزه قرار دادیم» (فَجَعَلْناهُنَّ أَبْکاراً).

و شاید این وصف همیشه برای آنها باقی باشد، چنانکه بسیاری از مفسران به آن تصریح کرده اند و در روایات نیز به آن اشاره شده یعنی با آمیزش، وضع آنها دگرگون نمی شود.

سوره الواقعه(56): آیه 37

(آیه 37)- و در اوصاف آنها باز می افزاید: «زنانی که تنها به همسرشان، عشق می ورزند و خوش زبان و فصیح و هم سن و سالند» (عُرُباً أَتْراباً).

سوره الواقعه(56): آیه 38

(آیه 38)- سپس می افزاید: «اینها همه برای اصحاب یمین است» (لِأَصْحابِ الْیَمِینِ).

و این تأکیدی است مجدد بر اختصاص این مواهب (ششگانه) به آنها.

سوره الواقعه(56): آیه 39

(آیه 39)- «که گروهی از امتهای نخستینند» (ثُلَّهٌ مِنَ الْأَوَّلِینَ).

سوره الواقعه(56): آیه 40

(آیه 40)- «و گروهی از امتهای آخرین» (وَ ثُلَّهٌ مِنَ الْآخِرِینَ).

و به این ترتیب گروه عظیمی از اصحاب الیمین از امتهای گذشته هستند و گروه عظیمی از امت اسلام، چرا که در میان این امت صالحان و مؤمنان، بسیارند، هر چند پیشگامان آنها در قبول ایمان نسبت به پیشگامان امم سابق با توجه به کثرت آن امتها و پیامبرانشان کمترند.

سوره الواقعه(56): آیه 41

(آیه 41)- کیفرهای دردناک اصحاب شمال! در تعقیب مواهب عظیم گروه مقربان و گروه اصحاب الیمین به سراغ گروه سوم و عذابهای دردناک و وحشتناک آنان می رود تا در یک مقایسه وضع حال سه گروه روشن گردد.

می فرماید: «و اصحاب شمال، چه اصحاب شمالی» (وَ أَصْحابُ الشِّمالِ ما أَصْحابُ الشِّمالِ).

همانها که نامه اعمالشان به دست چپشان داده می شود که رمزی است

[شماره صفحه واقعی : 77]

ص: 1266

برای آنان که گنهکار و آلوده و ستمگرند و اهل دوزخ، و همان گونه که در توصیف مقربان و اصحاب الیمین گفتیم این تعبیر برای بیان نهایت خوبی یا بدی حال کسی است، فی المثل می گوئیم سعادتی به ما رو کرد، چه سعادتی؟ یا مصیبتی رو کرد؟

چه مصیبتی؟!

سوره الواقعه(56): آیه 42

(آیه 42)- سپس به سه قسمت از کیفرهای آنها اشاره کرده، می گوید: آنها «در میان بادهای کشنده و آب سوزان قرار دارند» (فِی سَمُومٍ وَ حَمِیمٍ).

سوره الواقعه(56): آیه 43

(آیه 43)- «و در سایه دودهای متراکم و آتش زا» (وَ ظِلٍّ مِنْ یَحْمُومٍ).

باد سوزان کشنده از یکسو، و آب جوشان مرگبار از سوی دیگر، و سایه دود داغ و خفه کننده از سوی سوم، آنها را چنان گرفتار می سازد که تاب و توان را از آنان می گیرد، و اگر هیچ مصیبت دیگری جز این سه مصیبت را نداشته باشند برای کیفر آنها کافی است.

سوره الواقعه(56): آیه 44

(آیه 44)- سپس برای تأکید می افزاید: سایه ای که «نه خنک است و نه آرامبخش» (لا بارِدٍ وَ لا کَرِیمٍ).

سایبان گاه انسان را از آفتاب حفظ می کند، و گاه از باد و باران و یا منافع دیگری در بر دارد، ولی این سایبان هیچ یک از این فوائد را ندارد. پیداست سایه ای که از دود سیاه و خفه کننده است جز شر و زیان چیزی از آن انتظار نمی رود.

گرچه کیفرهای دوزخیان انواع و اقسام مختلف و وحشتناکی دارد ولی ذکر همین سه قسمت کافی است که انسان بقیه را از آن حدس بزند.

سوره الواقعه(56): آیه 45

(آیه 45)- سپس دلائل گرفتاری اصحاب شمال را به این سرنوشت شوم و وحشتناک در سه جمله خلاصه می کند:

نخست این که «آنها پیش از این (در عالم دنیا) مست و مغرور نعمت بودند» (إِنَّهُمْ کانُوا قَبْلَ ذلِکَ مُتْرَفِینَ).

«مترف» به کسی می گویند که فزونی نعمت او را غافل و مغرور و مست کرده و به طغیان واداشته است.

درست است که همه «اصحاب الشمال» در زمره «مترفین» نیستند، ولی هدف

[شماره صفحه واقعی : 78]

ص: 1267

قرآن سردمداران آنهاست.

همان گونه که امروز هم می بینیم فساد جامعه های بشری از گروه متنعمین مست و مغرور است که عامل گمراهی دیگران نیز می باشند، سر نخ تمام جنگها و خونریزیها و انواع جنایات، و مراکز شهوات، و گرایشهای انحرافی، به دست این گروه است، و به همین جهت قرآن قبل از هر چیز انگشت روی آنها می گذارد.

سوره الواقعه(56): آیه 46

(آیه 46)- سپس به دومین گناه آنها اشاره کرده، می افزاید: «و بر گناهان بزرگ اصرار می ورزیدند» (وَ کانُوا یُصِرُّونَ عَلَی الْحِنْثِ الْعَظِیمِ).

بنابر این ویژگی اصحاب شمال تنها انجام گناه نیست، بلکه اصرار بر گناهان عظیم است، چرا که گناه ممکن است، احیانا از اصحاب یمین نیز سر زند، ولی آنها هرگز بر آن اصرار نمی ورزند، هنگامی که متذکر می شوند فورا توبه می کنند.

سوره الواقعه(56): آیه 47

(آیه 47)- سومین عمل خلاف آنها این بود که: می گفتند: هنگامی که مردیم و خاک و استخوان شدیم، آیا برانگیخته خواهیم شد»؟ (وَ کانُوا یَقُولُونَ أَ إِذا مِتْنا وَ کُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ).

بنابر این انکار قیامت که خود سر چشمه بسیاری از گناهان است یکی دیگر از اوصاف اصحاب الشمال می باشد.

سه گناهی که در آیات سه گانه فوق به آن اشاره شده در حقیقت می تواند اشاره به نفی اصول سه گانه دین از ناحیه اصحاب شمال باشد: در آخرین آیه تکذیب رستاخیز بود، و در آیه دوم انکار توحید، و در آیه نخست که سخن از «مترفین» می گفت اشاره ای به تکذیب انبیاء است.

سوره الواقعه(56): آیه 48

(آیه 48)- آنها به این هم قناعت نمی کردند و برای اظهار تعجب بیشتر می گفتند: «یا نیاکان نخستین ما» که هیچ اثری از آنها باقی نمانده برانگیخته می شوند؟ (أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ). همانها که شاید هر ذره ای از خاکشان به گوشه ای افتاده است یا جزء بدن موجود دیگری شده است؟

سوره الواقعه(56): آیه 49

(آیه 49)- سپس قرآن به پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله دستور می دهد که در پاسخ آنها «بگو: (نه فقط شما و پدرانتان بلکه) اولین و آخرین …» (قُلْ إِنَّ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ).

[شماره صفحه واقعی : 79]

ص: 1268

سوره الواقعه(56): آیه 50

(آیه 50)- «همگی در موعد روز معینی (روز رستاخیز) گردآوری می شوند» (لَمَجْمُوعُونَ إِلی مِیقاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ).

از این آیه به خوبی استفاده می شود که معاد و رستاخیز همه انسانها در یک روز همراه هم انجام می گیرد، و همین معنی در آیات دیگر قرآن نیز آمده است.

شاید نیاز به تذکر نداشته باشد که منظور از معلوم بودن قیامت، معلوم بودن نزد پروردگار است و گر نه هیچ کس حتی انبیاء مرسلین و ملائکه مقربین از وقت آن آگاه نیست.

سوره الواقعه(56): آیه 51

(آیه 51)- بخش دیگری از مجازاتهای این مجرمان گمراه! از این به بعد همچنان ادامه بحثهای مربوط به کیفرهای «اصحاب الشمال» است، نخست آنها را مخاطب ساخته، چنین می گوید: «سپس شما ای گمراهان تکذیب کننده»! (ثُمَّ إِنَّکُمْ أَیُّهَا الضَّالُّونَ الْمُکَذِّبُونَ).

سوره الواقعه(56): آیه 52

(آیه 52)- «از درخت زقّوم می خورید» (لَآکِلُونَ مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ).

سوره الواقعه(56): آیه 53

(آیه 53)- «و شکمها را از آن پر می کنید» (فَمالِؤُنَ مِنْهَا الْبُطُونَ).

تعبیر فوق اشاره به این است که آنها نخست گرفتار حالت گرسنگی شدید می شوند به گونه ای که حریصانه از این غذای بسیار ناگوار می خورند و شکمها را پر می کنند.

سوره الواقعه(56): آیه 54

(آیه 54)- هنگامی که از این غذای ناگوار خوردند تشنه می شوند، اما نوشابه آنها چیست؟ قرآن در این آیه می گوید: «و روی آن (غذای ناگوار) از آب سوزان می نوشید»! (فَشارِبُونَ عَلَیْهِ مِنَ الْحَمِیمِ).

سوره الواقعه(56): آیه 55

(آیه 55)- «و همچون شتران مبتلا به بیماری عطش از آن می آشامید» (فَشارِبُونَ شُرْبَ الْهِیمِ).

شتری که مبتلا به بیماری استسقا می شود آن قدر تشنه می گردد و پی در پی آب می نوشد تا هلاک شود، آری این است سرنوشت «ضالّون مکذّبون» در قیامت.

سوره الواقعه(56): آیه 56

(آیه 56)- و در این آیه بار دیگر اشاره به این طعام و نوشابه کرده، می گوید:

«این است وسیله پذیرائی از آنها در قیامت»! (هذا نُزُلُهُمْ یَوْمَ الدِّینِ).

[شماره صفحه واقعی : 80]

ص: 1269

و این در حالی است که «اصحاب الیمین» در سایه های بسیار لطیف و پرطراوت آرمیده اند، و از بهترین میوه ها و چشمه های آب گوارا، و شراب طهور، می نوشند و سرمست از عشق خدا هستند.

سوره الواقعه(56): آیه 57

(آیه 57)- هفت دلیل بر مسأله معاد: از آنجا که در آیات گذشته سخن از تکذیب کنندگان معاد در میان بود، و اصولا تکیه بحثهای این سوره عمدتا روی مسأله اثبات معاد، است در اینجا به بحث و بررسی پیرامون ادله معاد می پردازد، روی هم رفته هفت دلیل بر این مسأله مهم ارائه می دهد که پایه های ایمان را در این زمینه قوی کرده، قلب انسان را به وعده های الهی که در آیات گذشته پیرامون مقربان و اصحاب الیمین و اصحاب الشمال آمده بود مطمئن می سازد.

در مرحله اول می گوید: «ما شما را آفریدیم پس چرا (آفرینش مجدد را) تصدیق نمی کنید»؟ (نَحْنُ خَلَقْناکُمْ فَلَوْ لا تُصَدِّقُونَ).

چرا از رستاخیز و معاد جسمانی بعد از خاک شدن بدن تعجب می کنید؟ مگر روز نخست شما را از خاک نیافریدیم؟

سوره الواقعه(56): آیه 58

(آیه 58)- در این آیه به دلیل دوم اشاره کرده، می فرماید: «آیا از نطفه ای که در رحم می ریزید آگاهید»؟! (أَ فَرَأَیْتُمْ ما تُمْنُونَ).

سوره الواقعه(56): آیه 59

(آیه 59)- «آیا شما آن را (در دوران جنینی) آفرینش (پی در پی) می دهید؟ یا ما آفریدگاریم؟! (أَ أَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخالِقُونَ).

چه کسی این نطفه بی ارزش و ناچیز را هر روز به شکل تازه ای در می آورد و خلقتی بعد از خلقتی، و آفرینشی بعد از آفرینشی می دهد؟ راستی این تطورات شگفت انگیز که اعجاب همه اولوا الالباب و متفکران را برانگیخته از ناحیه شماست یا خدا؟ آیا کسی که قدرت بر این آفرینشهای مکرر دارد از زنده کردن مردگان در قیامت عاجز است؟!

سوره الواقعه(56): آیه 60

(آیه 60)- سپس به بیان دلیل سوم پرداخته، می گوید: «ما در میان شما مرگ را مقدر ساختیم، و هرگز کسی بر ما پیشی نمی گیرد» (نَحْنُ قَدَّرْنا بَیْنَکُمُ الْمَوْتَ وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقِینَ).

[شماره صفحه واقعی : 81]

ص: 1270

آری! ما هرگز مغلوب نخواهیم شد و اگر مرگ را مقدر کرده ایم نه به خاطر این است که نمی توانیم عمر جاویدان بدهیم.

سوره الواقعه(56): آیه 61

(آیه 61)- بلکه هدف این بوده است «تا گروهی را به جای گروه دیگری بیاوریم، و شما را در جهانی که نمی دانید آفرینش تازه ای بخشیم» (عَلی أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثالَکُمْ وَ نُنْشِئَکُمْ فِی ما لا تَعْلَمُونَ)

.استدلال در دو آیه فوق چنین است: خداوند حکیم که انسانها را آفریده و مرتبا گروهی می میرند و گروه دیگری جانشین آنها می شوند هدفی داشته، اگر این هدف تنها زندگی دنیا بوده سزاوار است که عمر انسان جاودان باشد، نه آنقدر کوتاه و آمیخته با هزاران ناملائمات که به آمد و رفتنش نمی ارزد.

بنابر این قانون مرگ به خوبی گواهی می دهد که اینجا یک گذرگاه است نه یک منزلگاه یک پل است، نه یک مقصد، چرا که اگر مقصد و منزل بود باید دوام می داشت.

سوره الواقعه(56): آیه 62

(آیه 62)- در این آیه سخن از چهارمین دلیل معاد است، می فرماید: «شما عالم نخستین را دانستید چگونه متذکر نمی شوید» که جهانی بعد از آن است (وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَهَ الْأُولی فَلَوْ لا تَذَکَّرُونَ).

این دلیل را به دو گونه می توان بیان کرد: نخست این که فی المثل اگر ما از بیابانی بگذریم و در آن قصر بسیار مجلل و با شکوهی با محکمترین و عالیترین مصالح، و تشکیلات وسیع و گسترده، ببینیم، و بعد به ما بگویند این همه تشکیلات و ساختمان عظیم برای این است که فقط قافله کوچکی چند ساعتی در آن بیاساید و برود، پیش خود می گوئیم این کار حکیمانه نیست، زیرا برای چنین هدفی مناسب این بود چند خیمه کوچک برپا شود.

دنیای با این عظمت و این همه کرات و خورشید و ماه و انواع موجودات زمینی نمی تواند برای هدف کوچکی مثل زندگی چند روزه بشر در دنیا آفریده شده باشد، و گر نه آفرینش جهان پوچ و بی حاصل است، این تشکیلات عظیم برای موجود شریفی مثل انسان آفریده شده تا خدای بزرگ را از آن بشناسد معرفتی که در

[شماره صفحه واقعی : 82]

ص: 1271

زندگی دیگر سرمایه بزرگ اوست.

دیگر این که صحنه های معاد را در این جهان در هر گوشه و کنار با چشم خود می بینید، همه سال در عالم گیاهان صحنه رستاخیز تکرار می شود، زمینهای مرده را با نزول قطرات حیاتبخش باران زنده می کند، چنانکه در آیه 39 سوره فصلت می فرماید:

«کسی که این زمینهای مرده را زنده می کند هم اوست که مردگان را زنده می کند»!

سوره الواقعه(56): آیه 63

(آیه 63)- زارع خداوند است یا شما؟! تا کنون چهار دلیل از دلائل هفتگانه ای را که در این سوره برای معاد ذکر شده خوانده ایم. در این آیه و آیات آینده به سه دلیل دیگر که هر کدام نمونه ای از قدرت بی پایان خدا در زندگی انسان است اشاره می کند که یکی مربوط به آفرینش دانه های غذائی و دیگری «آب» و سومی «آتش» است، زیرا سه رکن اساسی زندگی انسان را اینها تشکیل می دهد، دانه های گیاهی مهمترین ماده غذائی انسان محسوب می شود، و آب مهمترین مشروب، و آتش مهمترین وسیله برای اصلاح مواد غذائی و سایر امور زندگی است.

نخست می فرماید: «آیا هیچ در باره آنچه کشت می کنید اندیشیده اید»؟! (أَ فَرَأَیْتُمْ ما تَحْرُثُونَ).

سوره الواقعه(56): آیه 64

(آیه 64)- «آیا شما آن را می رویانید یا ما می رویانیم»؟ (أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ).

آری این خداوند است که در درون دانه، یک سلول زنده بسیار کوچک آفریده که وقتی در محیط مساعد قرار گرفت در آغاز از مواد غذائی آماده در خود دانه استفاده می کند، جوانه می زند، و ریشه می دواند، سپس با سرعت عجیبی از مواد غذائی زمین کمک می گیرد و گاه از یک تخم صدها یا هزاران تخم بر می خیزد.

سوره الواقعه(56): آیه 65

(آیه 65)- در این آیه برای تأکید روی این مسأله که انسان هیچ نقشی در مسأله نمو و رشد گیاهان جز افشاندن دانه ندارد، می افزاید: «هر گاه بخواهیم آن (زراعت) را مبدل به کاه درهم کوبیده می کنیم (به گونه ای) که تعجب کنید»! (لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْناهُ حُطاماً فَظَلْتُمْ تَفَکَّهُونَ).

آری! می توانیم تندباد سمومی بفرستیم که آن را قبل از بستن دانه ها خشک

[شماره صفحه واقعی : 83]

ص: 1272

کرده در هم بشکند، یا آفتی بر آن مسلط کنیم که محصول را از بین ببرد، و نیز می توانیم سیل ملخها را بر آن بفرستیم.

آیا اگر زارع حقیقی شما بودید این امور امکان داشت؟ پس بدانید همه این برکات از جای دیگر است.

سوره الواقعه(56): آیه 66

(آیه 66)- آری! تعجب می کنید و به حیرت فرو می روید و می گوئید: «به راستی ما زیان کرده ایم» و سرمایه ز کف دادیم، و چیزی به دست نیاوردیم (إِنَّا لَمُغْرَمُونَ).

سوره الواقعه(56): آیه 67

(آیه 67)- «بلکه ما بکلی محرومیم» و بیچاره (بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ).

سوره الواقعه(56): آیه 68

(آیه 68)- این آب و آتش از کیست؟ در اینجا اشاره به ششمین و هفتمین دلیل معاد، در این بخش از آیات سوره واقعه می کند که بیانگر قدرت خداوند بر همه چیز و بر احیای مردگان است.

نخست می فرماید: «آیا به آبی که می نوشید اندیشیده اید»؟ (أَ فَرَأَیْتُمُ الْماءَ الَّذِی تَشْرَبُونَ).

سوره الواقعه(56): آیه 69

(آیه 69)- «آیا شما آن را از ابر نازل می کنید؟ یا ما نازل می کنیم»؟ (أَ أَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنْزِلُونَ).

این آیات وجدان انسانها را در برابر یک سلسله سؤالها قرار می دهد و از آنها اقرار می گیرد، و در واقع می گوید: آیا در باره این آبی که مایه حیات شماست و پیوسته آن را می نوشید هرگز فکر کرده اید؟

اگر می بینیم در آیات فوق فقط روی آب نوشیدنی تکیه شده و از تأثیر آن در مورد حیات حیوانات و گیاهان سخنی به میان نیامده به خاطر اهمیت فوق العاده آب برای حیات خود انسان است، به علاوه در آیات قبل اشاره ای به مسأله زراعت شده بود و نیازی به تکرار نبود.

سوره الواقعه(56): آیه 70

(آیه 70)- سر انجام در این آیه برای تکمیل همین بحث می افزاید: «هرگاه بخواهیم این آب گوارا را تلخ و شور قرار می دهیم» (لَوْ نَشاءُ جَعَلْناهُ أُجاجاً).

«پس چرا شکر نمی کنید»؟ (فَلَوْ لا تَشْکُرُونَ).

[شماره صفحه واقعی : 84]

ص: 1273

آری! اگر خدا می خواست به املاح محلول در آب نیز اجازه می داد که همراه ذرات آب تبخیر شوند، و دوش به دوش آنها به آسمان صعود کنند، و ابرهائی شور و تلخ تشکیل داده، قطره های بارانی درست همانند آب دریا شور و تلخ فرو ریزند! اما او به قدرت کامله اش این اجازه را به املاح نداد، نه تنها املاح در آب، بلکه میکربهای موذی و مضر و مزاحم نیز اجازه ندارند همراه بخارات آب به آسمان صعود کنند، و دانه های باران را آلوده سازند به همین دلیل قطرات باران- هر گاه هوا آلوده نباشد- خالصترین، پاکترین، و گواراترین آبهاست.

سوره الواقعه(56): آیه 71

(آیه 71)- سر انجام به هفتمین و آخرین دلیل معاد در این سلسله آیات می رسیم و آن آفرینش آتش است، آتشی که از مهمترین ابزار زندگی بشر، و مؤثرترین وسیله در تمام صنایع است، می فرماید: «آیا در باره آتشی که می افروزید فکر کرده اید»؟ (أَ فَرَأَیْتُمُ النَّارَ الَّتِی تُورُونَ).

سوره الواقعه(56): آیه 72

(آیه 72)- «آیا شما درخت آن را آفریده اید یا ما آفریده ایم»؟ (أَ أَنْتُمْ أَنْشَأْتُمْ شَجَرَتَها أَمْ نَحْنُ الْمُنْشِؤُنَ).

سوره الواقعه(56): آیه 73

(آیه 73)- در این آیه برای تأکید بحثهای فوق می افزاید: «ما آن را وسیله یادآوری (برای همگان) و وسیله زندگی برای مسافران قرار داده ایم» (نَحْنُ جَعَلْناها تَذْکِرَهً وَ مَتاعاً لِلْمُقْوِینَ).

بازگشت آتش از درون درختان سبز از یک سو یادآور بازگشت روح به بدنهای بی جان در رستاخیز است، و از سوی دیگر این آتش تذکری است نسبت به آتش دوزخ، چرا که طبق حدیثی پیغمبر گرامی اسلام صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «این آتشی که بر می افروزید یک جزء از هفتاد جزء آتش دوزخ است»! تعبیر «مَتاعاً لِلْمُقْوِینَ» اشاره کوتاه و پرمعنی به فوائد دنیوی این آتش است.

سوره الواقعه(56): آیه 74

(آیه 74)- در این آیه به عنوان نتیجه گیری می فرماید: «حال که چنین است به نام پروردگار بزرگت تسبیح کن» و او را پاک و منزه بشمار (فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ).

آری! خداوندی که این همه نعمت را آفریده، و هر کدام یادآور توحید و معاد و قدرت و عظمت اوست شایسته تسبیح و تنزیه از هر گونه عیب و نقص است.

[شماره صفحه واقعی : 85]

ص: 1274

او هم «ربّ» است و پروردگار، و هم «عظیم» است و قادر و مقتدر گر چه مخاطب در این جمله پیامبر صلّی اللّه علیه و آله است ولی ناگفته پیداست که منظور همه انسانها می باشد.

سوره الواقعه(56): آیه 75

(آیه 75)- تنها پاکان به حریم قرآن راه می یابند! در تعقیب بحثهای فراوانی که در آیات قبل با ذکر هفت دلیل در باره معاد آمد در اینجا سخن از اهمیت قرآن مجید است، چرا که مسأله نبوت و نزول قرآن بعد از مسأله مبدأ و معاد مهمترین ارکان اعتقادی را تشکیل می دهد.

نخست با یک سوگند عظیم سخن را شروع کرده، می فرماید: «سوگند به جایگاه ستارگان» و محل طلوع و غروب آنها (فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ).

هنگامی که به این نکته توجه کنیم که طبق گواهی دانشمندان تنها در کهکشان ما حدود یک هزار میلیون ستاره وجود دارد! و در جهان، کهکشانهای زیادی موجود است که هر کدام مسیر خاصی دارند، به اهمیت این سوگند قرآن آشناتر می شویم.

سوره الواقعه(56): آیه 76

(آیه 76)- و به همین دلیل در این آیه می افزاید: «و این سوگندی است بسیار بزرگ اگر بدانید» (وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِیمٌ).

و این خود یک اعجاز علمی قرآن محسوب می شود که در عصری که شاید هنوز عده ای می پنداشتند ستارگان میخهای نقره ای هستند که بر سقف آسمان کوبیده شده اند! یک چنین بیانی، آن هم در محیطی که به حق محیط جهل و نادانی محسوب می شد از یک انسان عادی محال است صادر شود.

سوره الواقعه(56): آیه 77

(آیه 77)- اکنون ببینیم این قسم عظیم برای چه منظوری ذکر شده؟ آیه مورد بحث پرده از روی آن برداشته، می گوید: «آن (چه محمد صلّی اللّه علیه و آله آورده) قرآن کریمی است» (إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ).

و به این ترتیب به مشرکان لجوج که پیوسته اصرار داشتند این آیات نوعی از کهانت است، و یا- العیاذ باللّه- سخنانی است جنون آمیز، یا همچون اشعار شاعران، یا از سوی شیاطین است، پاسخ می گوید: که این وحی آسمانی است و سخنی است که آثار و عظمت و اصالت از آن ظاهر و نمایان است، و محتوای آن حاکی از مبدأ نزول آن می باشد.

[شماره صفحه واقعی : 86]

ص: 1275

آری! هم گوینده قرآن، کریم است، و هم خود قرآن، و هم آورنده آن، و هم اهداف قرآن کریم است.

سوره الواقعه(56): آیه 78

(آیه 78)- سپس به توصیف دوم این کتاب آسمانی پرداخته، می افزاید: این آیات «در کتاب محفوظی جای دارد» (فِی کِتابٍ مَکْنُونٍ).

در همان «لوح محفوظ» در «علم خدا» که از هر گونه خطا و تغییر و تبدیل محفوظ است.

سوره الواقعه(56): آیه 79

(آیه 79)- و در سومین توصیف می فرماید: «این کتاب را «جز پاکان نمی توانند به آن دست زنند» [- دست یابند] (لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ).

بسیاری از مفسران به پیروی از روایاتی که از امامان معصوم علیهم السّلام وارد شده این آیه را به عدم جواز مس کتابت قرآن بدون غسل و وضو تفسیر کرده اند.

از سوی دیگر حقایق و مفاهیم عالی قرآن را جز پاکان درک نمی کنند و حد اقل پاکی که روح «حقیقت جوئی» است برای درک حد اقل مفاهیم آن لازم است، و هر قدر پاکی و قداست بیشتر شود درک انسان از مفاهیم قرآن و محتوای آن افزون خواهد شد.

سوره الواقعه(56): آیه 80

(آیه 80)- در چهارمین و آخرین توصیف از قرآن مجید می فرماید: این قرآن «از سوی پروردگار عالمیان نازل شده» (تَنْزِیلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ).

خدائی که مالک و مربی تمام جهانیان است این قرآن را برای تربیت انسانها بر قلب پاک پیامبرش نازل کرده است، و همان گونه که در جهان تکوین مالک و مربی اوست، در جهان تشریع نیز هر چه هست از ناحیه او می باشد.

سوره الواقعه(56): آیه 81

(آیه 81)- سپس می افزاید: «آیا این سخن را [- قرآن را با اوصافی که گفته شد] سست و کوچک می شمرید»؟! (أَ فَبِهذَا الْحَدِیثِ أَنْتُمْ مُدْهِنُونَ).

در حالی که نشانه های صدق و حقانیت از آن به خوبی آشکار است و باید کلام خدا را با نهایت جدیت پذیرفت و به عنوان یک واقعیت بزرگ با آن رو برو شد.

سوره الواقعه(56): آیه 82

(آیه 82)- در این آیه می فرماید: «و به جای شکر روزیهائی که به شما داده شده آن را تکذیب می کنید»؟ (وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَکُمْ أَنَّکُمْ تُکَذِّبُونَ).

[شماره صفحه واقعی : 87]

ص: 1276

سوره الواقعه(56): آیه 83

(آیه 83)- هنگامی که جان به گلوگاه می رسد! از لحظات حساسی که آدمی را سخت در فکر فرو می برد، لحظه احتضار و پایان عمر انسانهاست، در آن لحظه که کار از کار گذشته، و اطرافیان مأیوس و نومید به شخص محتضر نگاه می کنند، و می بینند همچون شمعی که عمرش پایان گرفته آهسته آهسته خاموش می شود، با زندگی وداع می گوید، و هیچ کاری از دست هیچ کس ساخته نیست.

قرآن مجید در تکمیل بحثهای معاد و پاسخگوئی به منکران و مکذبان، ترسیم گویائی از این لحظه کرده، می گوید: «پس چرا هنگامی که جان به گلوگاه می رسد» توانائی بازگرداندن آن را ندارید؟! (فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ).

سوره الواقعه(56): آیه 84

(آیه 84)- «و شما در این حال نظاره می کنید» و کاری از دستتان ساخته نیست (وَ أَنْتُمْ حِینَئِذٍ تَنْظُرُونَ).

مخاطب در اینجا اطرافیان محتضرند، از یکسو نظاره حال او را می کنند، و از سوی دیگر ضعف و ناتوانی خود را مشاهده می نمایند و از سوی سوم توانائی خدا را بر همه چیز و بودن مرگ و حیات در دست او، و نیز می دانند خودشان هم چنین سرنوشتی را در پیش دارند.

سوره الواقعه(56): آیه 85

(آیه 85)- سپس می افزاید: «و ما از شما به او نزدیکتریم (و فرشتگان ما که آماده قبض روح او هستند نیز نزدیکتر از شما می باشند) ولی شما نمی بینید» (وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْکُمْ وَ لکِنْ لا تُبْصِرُونَ).

ما به خوبی می دانیم در باطن جان محتضر چه می گذرد؟ و در عمق وجودش چه غوغائی برپاست؟ و مائیم که فرمان قبض روح او را در سر آمد معینی صادر کرده ایم، ولی شما تنها ظواهر حال او را می بینید، و از چگونگی انتقال او از این سرا به سرای دیگر بی خبرید.

به هر حال نه تنها در این موقع بلکه در همه حال خداوند از همه کس به ما نزدیکتر است حتی او نزدیکتر از ما به ماست.

سوره الواقعه(56): آیه 86

(آیه 86)- سپس برای تأکید بیشتر، و روشن ساختن همین حقیقت، می افزاید:

«اگر هرگز در برابر اعمالتان جزا داده نمی شوید …» (فَلَوْ لا إِنْ کُنْتُمْ غَیْرَ مَدِینِینَ).

[شماره صفحه واقعی : 88]

ص: 1277

سوره الواقعه(56): آیه 87

(آیه 87)- «پس آن (روح) را باز گردانید اگر راست می گوئید» (تَرْجِعُونَها إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ).

این ضعف و ناتوانی شما دلیلی است بر این که مالک مرگ و حیات دیگری است، و پاداش و جزا در دست اوست، و اوست که می میراند و زنده می کند.

سوره الواقعه(56): آیه 88

(آیه 88)- سر انجام نیکوکاران و بدکاران! قرآن در اینجا یک نوع جمع بندی از آیات آغاز سوره و آیات اخیر می کند، و تفاوت حال انسانها را به هنگامی که در آستانه مرگ قرار می گیرند مجسم می سازد که چگونه بعضی در نهایت آرامش و راحتی و شادی چشم از جهان می پوشند، و جمعی دیگر با مشاهده دورنمای آتش سوزان جهنم با چه اضطراب و وحشتی جان می دهند؟

نخست می فرماید: کسی که در حالت احتضار و واپسین لحظات زندگی قرار می گیرد «پس اگر او از مقربان باشد …» (فَأَمَّا إِنْ کانَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ).

سوره الواقعه(56): آیه 89

(آیه 89)- «در روح و ریحان و بهشت پرنعمت است» (فَرَوْحٌ وَ رَیْحانٌ وَ جَنَّهُ نَعِیمٍ).

«روح» و «ریحان» الهی شامل تمام وسائل راحتی و آرامش انسان و هرگونه نعمت و برکت الهی می گردد.

سوره الواقعه(56): آیه 90

(آیه 90)- سپس می افزاید: «اما اگر از اصحاب یمین باشد» (وَ أَمَّا إِنْ کانَ مِنْ أَصْحابِ الْیَمِینِ).

همان مردان و زنان صالحی که نامه اعمالشان به نشانه پیروزی و قبولی به دست راستشان داده می شود.

سوره الواقعه(56): آیه 91

(آیه 91)- به او گفته می شود: «سلام بر تو از سوی دوستانت که از اصحاب یمینند» (فَسَلامٌ لَکَ مِنْ أَصْحابِ الْیَمِینِ).

به این ترتیب فرشتگان قبض روح در آستانه انتقال از دنیا سلام یارانش را به او می رسانند، همان گونه که در آیه 26 همین سوره در توصیف اهل بهشت خواندیم: «إِلَّا قِیلًا سَلاماً سَلاماً».

سوره الواقعه(56): آیه 92

(آیه 92)- سپس به سراغ گروه سوم می رود که در اوائل سوره از آنها به

[شماره صفحه واقعی : 89]

ص: 1278

عنوان اصحاب الشمال یاد شده بود، می فرماید: «اما اگر او از تکذیب کنندگان گمراه باشد» (وَ أَمَّا إِنْ کانَ مِنَ الْمُکَذِّبِینَ الضَّالِّینَ).

تعبیر «مکذّبین ضالّین» می تواند اشاره به این نکته باشد که در میان گمراهان افرادی هستند مستضعف و جاهل قاصر، و عناد و لجاجتی در برابر حق ندارند، آنها ممکن است مشمول الطاف الهی گردند، اما تکذیب کنندگان لجوج و معاند حتما گرفتار عذاب الهی می شوند.

سوره الواقعه(56): آیه 93

(آیه 93)- «با آب جوشان دوزخ (و حرارت و سموم آن) از او پذیرایی می شود»! (فَنُزُلٌ مِنْ حَمِیمٍ).

«و سرنوشت او ورود در آتش جهنم است» (وَ تَصْلِیَهُ جَحِیمٍ).

آری! در همان آستانه مرگ نخستین عذابهای الهی را می چشند و طعم تلخ کیفرهای قیامت در قبر و برزخ در کام جانشان فرو می رود.

سوره الواقعه(56): آیه 94

(آیه 94)- و در پایان این سخن، می افزاید: «این مطلب حق و یقین است» (إِنَّ هذا لَهُوَ حَقُّ الْیَقِینِ).

«هذا» اشاره به احوال گروههای سه گانه ای است که قبلا ذکر شده.

سوره الواقعه(56): آیه 95

(آیه 95)- «حال که چنین است: «پس به نام پروردگار بزرگت تسبیح کن» و او را منزه بشمار (فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ).

تعبیر به «فسبّح» (پس تسبیح کن) اشاره به این حقیقت است که آنچه در باره این گروههای سه گانه گفته شد عین عدالت است، و بنابر این خداوندت را از هرگونه ظلم و بی عدالتی پاک و منزه بشمار، و یا این که اگر می خواهی به سرنوشت گروه سوم گرفتار نشوی او را از هر گونه شرک و بی عدالتی که لازمه انکار قیامت است پاک و منزه بدان.

بسیاری از مفسران نقل کرده اند که پس از نزول این آیه پیامبر فرمود: «آن را در رکوع خود قرار دهید» سبحان ربّی العظیم بگوئید.

«پایان سوره واقعه»

[شماره صفحه واقعی : 90]

ص: 1279

سوره حدید [57]
اشاره

این سوره در «مدینه» نازل شده و دارای 29 آیه است

محتوای سوره:

محتوای این سوره را به هفت بخش می توان تقسیم کرد:

1- آیات نخستین سوره بحث جامع و جالبی پیرامون توحید و صفات خدا دارد و در حدود بیست صفت از صفات الهی در آن منعکس است.

2- بخش دیگری از عظمت قرآن این نور الهی که در ظلمات شرک تابید سخن می گوید.

3- در بخش سوم از وضع مؤمنان و منافقان در قیامت که گروه اول در پرتو نور ایمان راه خود را به سوی بهشت می گشایند، و گروه دوم در ظلمات شرک و کفر می مانند، بحث می کند.

4- در بخش دیگری دعوت به ایمان و خروج از شرک، و سرنوشت جمعی از اقوام کافر پیشین منعکس شده است.

5- بخش مهمی از این سوره پیرامون انفاق در راه خدا و مخصوصا برای تقویت پایه های جهاد فی سبیل اللّه، و بی ارزش بودن اموال دنیا می باشد.

6- در بخشی کوتاه، اما گویا و مستدل، سخن از عدالت اجتماعی به میان آمده که یکی از اهداف مهم انبیاست.

7- و بالاخره در بخش دیگری مسأله رهبانیت و انزوای اجتماعی مورد مذمت قرار گرفته، و جدائی خط اسلام از آن مشخص شده است.

[شماره صفحه واقعی : 91]

ص: 1280

ضمنا نامگذاری این سوره به «حدید» به خاطر تعبیری است که در آیه 25 سوره آمده است.

فضیلت تلاوت سوره:

در روایات اسلامی نکته های جالب توجهی پیرامون فضیلت تلاوت این سوره آمده، البته تلاوتی که توأم با فکر، و تفکری که توأم با عمل باشد.

در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام صلّی اللّه علیه و آله نقل شده که قبل از خواب «مسبحات» را تلاوت می فرمود (مسبّحات سوره هائی است که با «سبح للّه» یا «یسبح للّه» آغاز می شود و آن پنج سوره است: سوره حدید، حشر، صف، جمعه و تغابن) و می فرمود: «در آنها آیه ای است که از هزار آیه برتر است»! در حدیث دیگری از امام باقر علیه السّلام می خوانیم: «کسی که «مسبحات» (سوره های پنج گانه فوق) را پیش از خواب بخواند از دنیا نمی رود تا حضرت مهدی علیه السّلام را درک کند، و اگر قبلا از دنیا برود در جهان دیگر در همسایگی رسول خدا خواهد بود».

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

سوره الحدید(57): آیه 1

(آیه 1)- آیات ژرف اندیشان! گفتیم این سوره با یک بخش توحیدی که جامع حدود «بیست وصف» از اوصاف الهی است آغاز می شود، اوصافی که شناخت آنها سطح معرفت انسانی را بالا می برد و به ذات مقدس او آشنا می کند، و هر قدر اندیشمندان بیشتر در آن بیندیشند به حقایق تازه ای دست می یابند.

در حدیثی از امام علی بن الحسین علیه السّلام می خوانیم: که فرمود: «خداوند متعال می دانست که در آخر زمان اقوامی می آیند که در مسائل تعمق و دقت می کنند، لذا سوره قل هو اللّه احد و آیات آغاز سوره حدید را نازل فرمود.

به هر حال، نخستین آیه این سوره از تسبیح و تنزیه خدا شروع کرده، می فرماید: «آنچه در آسمانها و زمین است برای خدا تسبیح می گویند، و او عزیز و حکیم است» (سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ).

[شماره صفحه واقعی : 92]

ص: 1281

سوره الحدید(57): آیه 2

(آیه 2)- بعد از ذکر دو وصف از صفات ذات پاک خداوند یعنی «عزّت» و «حکمت» به «مالکیت و تدبیر و تصرفش در عالم هستی» که لازمه قدرت و حکمت است پرداخته، می افزاید: «مالکیت و حاکمیت آسمانها و زمین از آن اوست» (لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).

او «زنده می کند و می میراند» (یُحْیِی وَ یُمِیتُ). آری حیات و مرگ در تمام اشکالش به دست قدرت اوست.

«و او بر هر چیز تواناست» (وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ).

مالکیت خداوند نسبت به عالم هستی مالکیت اعتباری و تشریعی نیست، بلکه مالکیت حقیقی و تکوینی است، یعنی او به همه چیز احاطه دارد و همه جهان در قبضه قدرت او، و تحت اراده و فرمان اوست، لذا به دنبال آن سخن از زنده کردن و میراندن و توانائی بر هر چیز به میان آمده است.

تفاوت «عزت» و «قدرت» در این است که عزت بیشتر توجه به درهم شکستن مدافع دارد، و قدرت توجه به ایجاد اسباب، بنابر این دو وصف مختلف محسوب می شوند، هر چند در ریشه توانائی با هم مشترکند- دقت کنید.

سوره الحدید(57): آیه 3

(آیه 3)- سپس به بیان پنج وصف دیگر پرداخته، می فرماید: «اوّل و آخر و پیدا و پنهان اوست و او به هر چیز داناست» (هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیمٌ).

توصیف به اول و آخر بودن تعبیر لطیفی است از ازلیت و ابدیت او، زیرا می دانیم او وجودی است بی انتها و واجب الوجود، یعنی هستیش از درون ذات اوست نه از بیرون، تا پایان گیرد یا آغازی داشته باشد، و بنابر این از ازل بوده و تا ابد خواهد بود.

او سر آغاز و ابتدای عالم هستی است، و اوست که بعد از فنای جهان نیز خواهد بود.

بنابر این تعبیر به اول و آخر هرگز زمان خاصی را در بر ندارد و اشاره به مدت معینی نیست.

[شماره صفحه واقعی : 93]

ص: 1282

توصیف به ظاهر و باطن نیز تعبیر دیگری از احاطه وجودی او نسبت به همه چیز است، از همه چیز ظاهرتر است چرا که آثارش همه جا را گرفته، و از همه چیز مخفی تر است چون کنه ذاتش بر کسی روشن نیست.

و یکی از نتائج این امور همان است که در پایان آیه آمده: «وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیمٌ» زیرا کسی که از آغاز بوده و تا پایان باقی است و در ظاهر و باطن جهان است چنین کسی قطعا از همه چیز آگاه می باشد.

سوره الحدید(57): آیه 4

(آیه 4)- او همیشه بر تخت قدرت است! به دنبال اوصاف یازده گانه ای که در آیات قبل در باره ذات پاک پروردگار ذکر شد در اینجا اوصاف دیگری بیان شده.

نخست از مسأله خالقیت سخن می گوید و می فرماید: «او کسی است که آسمانها و زمین را در شش روز [- شش دوران ] آفرید» (هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّهِ أَیَّامٍ).

مسأله «خلقت در شش روز» هفت مرتبه در قرآن مجید ذکر شده است که نخستین مرتبه در آیه 54 سوره اعراف، و آخرین مورد آن همین آیه می باشد.

منظور از «یوم» (روز) در این آیات روز معمولی نیست، بلکه منظور از آن «دوران» است خواه این دوران کوتاه باشد، و یا طولانی هر چند میلیونها سال به طول انجامد.

بعد به مسأله حکومت و تدبیر جهان پرداخته، می افزاید: «سپس (بر تخت قدرت قرار گرفت» و به تدبیر جهان پرداخت (ثُمَّ اسْتَوی عَلَی الْعَرْشِ).

بدون شک خداوند نه جسم است و نه «عرش» به معنی «تخت سلطنت» می باشد، بلکه این تعبیر کنایه ای است لطیف از حاکمیت مطلقه خداوند و نفوذ تدبیر او در عالم هستی و موجودات بطوری که اگر یک لحظه نظر لطف از آنها برگیرد، و فیضش را قطع کند «فرو ریزند قالبها»! سپس شاخه دیگری از علم بی پایانش را بیان کرده، می افزاید: «آنچه را در زمین فرو می رود می داند و از آن خارج می شود، و آنچه از آسمان نازل می گردد، و آنچه به آسمان بالا می رود» همه را می داند (یَعْلَمُ ما یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَ ما یَخْرُجُ

[شماره صفحه واقعی : 94]

ص: 1283

مِنْها وَ ما یَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ وَ ما یَعْرُجُ فِیها)

.و بالاخره در چهارمین و پنجمین توصیف روی نقطه حساسی تکیه کرده، می فرماید: «و هر جا باشید او با شماست» (وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ).

«و خداوند به آنچه انجام می دهید بیناست» (وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ).

چگونه او با شما نباشد در حالی که ما نه تنها در وجود که در بقاء خود لحظه به لحظه به او متکی هستیم و از وی مدد می گیریم، او روح عالم هستی است، او جان جهان است، بلکه او برتر از این و آن است! راستی این احساس که او همه جا با ماست از یکسو به انسان عظمت و شکوه می بخشد و از سوی دیگر اطمینان و اعتماد به نفس می دهد و شجاعت و شهامت در او می آفریند، و از سوی سوم احساس مسؤولیت شدید می بخشد، چرا که او همه جا حاضر و ناظر و مراقب است. آری! این اعتقاد ریشه اصلی تقوا و پاکی و درستکاری انسان است.

سوره الحدید(57): آیه 5

(آیه 5)- بعد از مسأله حاکمیت و تدبیر، سخن به مسأله مالکیت او در کل جهان هستی می رسد، می فرماید: «مالکیت آسمانها و زمین از آن اوست» (لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).

و سر انجام به مسأله مرجعیت او اشاره کرده، می افزاید: «و همه کارها به سوی او باز می گردد» (وَ إِلَی اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ).

آری وقتی او خالق و مالک و حاکم و مدبّر ماست و همه جا با ما می باشد مسلما بازگشت همه ما و همه کارها نیز به سوی اوست.

سوره الحدید(57): آیه 6

(آیه 6)- در این آیه به دو وصف دیگر نیز اشاره کرده، می فرماید:

«شب را در روز داخل می کند و روز را در شب» (یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهارِ وَ یُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیْلِ).

آری! تدریجا از یکی می کاهد و به دیگری می افزاید و طول شب و روز را در سال تغییر می دهد، همان تغییری که همراه با فصول چهارگانه سال است با تمام برکاتی که برای انسانها در این فصول نهفته است.

[شماره صفحه واقعی : 95]

ص: 1284

و در پایان می افزاید: «و او به آنچه در دلها وجود دارد داناست» (وَ هُوَ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ).

همان گونه که اشعه حیاتبخش آفتاب و روشنائی روز در اعماق تاریکی شب نفوذ می کند و همه جا را روشن می سازد، علم پروردگار نیز در تمام زوایای قلب و جان انسان نفوذ می کند و همه اسرار آن را روشن می سازد.

سوره الحدید(57): آیه 7

(آیه 7)- ایمان و انفاق دو سرمایه بزرگ نجات و خوشبختی! بعد از بیان قسمتی از دلائل عظمت خداوند در عالم هستی و اوصاف جمال و جلال او، اوصافی که انگیزه حرکت به سوی اللّه است، در اینجا از آنها نتیجه گیری کرده و همگان را دعوت به ایمان و عمل می نماید.

نخست می فرماید: «به خدا و رسولش ایمان بیاورید» (آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ).

این دعوت یک دعوت عام است که شامل همه انسانها می شود، مؤمنان را به ایمانی کاملتر و راسختر، و غیر مؤمنان را به اصل ایمان دعوت می کند، دعوتی که توأم با دلیل است و دلائلش در آیات توحیدی قبل گذشت.

سپس به یکی از آثار مهم ایمان که «انفاق فی سبیل اللّه» است دعوت کرده می گوید: «و از آنچه شما را جانشین و نماینده (خود) در آن قرار داده انفاق کنید» (وَ أَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَکُمْ مُسْتَخْلَفِینَ فِیهِ).

«انفاق» مفهوم وسیعی دارد که منحصر به مال نیست، بلکه علم و هدایت و آبروی اجتماعی و سرمایه های معنوی و مادی دیگر را نیز شامل می شود.

سپس برای تشویق بیشتر می افزاید: «کسانی که از شما ایمان بیاورند و انفاق کنند اجر بزرگی دارند» (فَالَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ أَنْفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ کَبِیرٌ).

توصیف اجر به بزرگی، اشاره ای به عظمت الطاف و مواهب الهی، و ابدیت و خلوص و دوام آن است، نه تنها در آخرت که در دنیا نیز قسمتی از این اجر بزرگ عائد آنها می شود.

سوره الحدید(57): آیه 8

(آیه 8)- بعد از امر به «ایمان» و «انفاق» در باره هر یک از این دو به بیانی می پردازد که به منزله استدلال و برهان است.

[شماره صفحه واقعی : 96]

ص: 1285

نخست به صورت یک استفهام توبیخی علّت عدم پذیرش دعوت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را در مورد ایمان به خدا جویا شده، می فرماید: «چرا به خدا ایمان نیاورید در حالی که رسول (او) شما را می خواند که به پروردگارتان ایمان بیاورید و از شما پیمان گرفته است (پیمانی از طریق فطرت و خرد) اگر آماده ایمان آوردنید» (وَ ما لَکُمْ لا تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الرَّسُولُ یَدْعُوکُمْ لِتُؤْمِنُوا بِرَبِّکُمْ وَ قَدْ أَخَذَ مِیثاقَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ).

یعنی، اگر به راستی شما آمادگی برای پذیرش حق دارید دلائلش روشن است، هم از طریق فطرت و عقل، و هم از طریق دلیل نقل.

سوره الحدید(57): آیه 9

(آیه 9)- این آیه برای تأکید و توضیح بیشتر پیرامون همین معنی می افزاید: «او کسی است که آیات روشنی بر بنده اش [- محمد] نازل می کند، تا شما را از تاریکیها به سوی نور برد و خداوند نسبت به شما مهربان و رحیم است» (هُوَ الَّذِی یُنَزِّلُ عَلی عَبْدِهِ آیاتٍ بَیِّناتٍ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ وَ إِنَّ اللَّهَ بِکُمْ لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ).

سوره الحدید(57): آیه 10

(آیه 10)- سپس به استدلالی برای مسأله انفاق پرداخته، می فرماید: «چرا در راه خدا انفاق نکنید در حالی که میراث آسمانها و زمین از آن خداست»؟

(وَ ما لَکُمْ أَلَّا تُنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لِلَّهِ مِیراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).

یعنی، سر انجام همه شما چشم از جهان و مواهبش می پوشید، و همه را می گذارید و می روید، پس اکنون که در اختیار شماست چرا بهره خود را نمی گیرید! و از آنجا که انفاق در شرائط و احوال مختلف ارزشهای متفاوتی دارد در جمله بعد می افزاید: «کسانی که قبل از پیروزی انفاق کردند و جنگیدند و پیکار نمودند (با کسانی که بعد از پیروزی انفاق کردند) یکسان نیستند» (لا یَسْتَوِی مِنْکُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قاتَلَ).

یعنی، آنها که در مواقع بحرانی از بذل مال و جان ابا نداشتند از آنها که بعد از فرو نشستن طوفانها به یاری اسلام شتافتند برترند.

لذا برای تأکید بیشتر می افزاید: «آنها بلند مقامتر از کسانی هستند که بعد از

[شماره صفحه واقعی : 97]

ص: 1286

فتح انفاق نمودند و جهاد کردند» (أُولئِکَ أَعْظَمُ دَرَجَهً مِنَ الَّذِینَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَ قاتَلُوا).

و از آنجا که هر دو گروه با تفاوت درجه مشمول عنایات حقند در پایان آیه می افزاید: «و خداوند به هر دو وعده نیک داده است» (وَ کُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنی ).

این یک قدردانی برای عموم کسانی است که در این مسیر گام برداشتند.

تعبیر «حسنی» هرگونه ثواب و پاداش نیک دنیا و آخرت را در بر می گیرد.

و از آنجا که ارزش عمل به خلوص آن است، در پایان آیه می افزاید:

«و خداوند به آنچه انجام می دهید آگاه است» (وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ).

هم از کمیت و کیفیت اعمال شما با خبر است و هم از نیات و میزان خلوص شما.

سوره الحدید(57): آیه 11

(آیه 11)- و در این آیه باز هم برای تشویق در مورد «انفاق فی سبیل اللّه» از تعبیر جالب دیگری استفاده کرده، می گوید: «کیست که به خدا وام نیکو دهد (و از اموالی که به او ارزانی داشته انفاق کند) تا خداوند آن را برای او چندین برابر کند؟

و برای او پاداش پر ارزشی است» (مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ کَرِیمٌ).

منظور از «قرض دادن به پروردگار» هر گونه انفاق در راه اوست که یکی از مصادیق مهم آن کمک کردن به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و امام مسلمین می باشد تا در مصارف لازم برای اداره حکومت اسلامی به کار گیرد.

از امام صادق علیه السّلام نقل شده است که فرمود: «خداوند از بندگانش وامی مطالبه نکرده است به خاطر احتیاج خود و آنچه از حقوق برای خداست برای ولی و نماینده اوست».

سوره الحدید(57): آیه 12

(آیه 12)- از آنجا که در آیه قبل خداوند انفاق کنندگان را به اجر کریم نوید داد، در اینجا مشخص می کند که این اجر کریم و ارزشمند و با عظمت در چه روزی است؟

می فرماید: «در روزی است که مردان و زنان با ایمان را می نگری که نورشان در پیش رو و در سمت راستشان بسرعت حرکت می کند» (یَوْمَ تَرَی الْمُؤْمِنِینَ

[شماره صفحه واقعی : 98]

ص: 1287

وَ الْمُؤْمِناتِ یَسْعی نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ)

.منظور از «نور» تجسّم نور ایمان است، چرا که در آن روز عقائد و اعمال انسانها تجسم می یابد، ایمان که همان نور هدایت است به صورت روشنائی و نور ظاهری مجسم می گردد، و کفر که تاریکی مطلق است، به صورت ظلمت ظاهری مجسم می گردد.

اینجاست که به احترام آنها این ندا از فرشتگان بر می خیزد: «بشارت باد بر شما امروز، به باغهائی از بهشت که نهرها زیر (درختان) آن جاری است» (بُشْراکُمُ الْیَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ).

«جاودانه در آن خواهید ماند، و این پیروزی و رستگاری بزرگ است» (خالِدِینَ فِیها ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ).

سوره الحدید(57): آیه 13

(آیه 13)- اما منافقان که در تاریکی وحشتناک کفر و نفاق و گناه قرار گرفته اند در این هنگام فریادشان بلند می شود و ملتمسانه از مؤمنان تقاضای نور می کنند، اما چیزی جز جواب منفی نمی شنوند، چنانکه آیه می گوید: «روزی که مردان و زنان منافق به مؤمنان می گویند: نظری به ما بیفکنید تا از نور شما پرتوی برگیریم» (یَوْمَ یَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ لِلَّذِینَ آمَنُوا انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِکُمْ).

یعنی کمی مهلت دهید تا ما هم به شما برسیم و در پرتو نورتان راه را پیدا کنیم.

در پاسخ به آنها «گفته می شود: به پشت سر خود برگردید و کسب نور کنید»! (قِیلَ ارْجِعُوا وَراءَکُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً).

اینجا جای تحصیل نور نیست، می بایست آن را از دنیائی که پشت سر گذاشتید، از طریق ایمان و عمل صالح، به دست می آوردید، اما دیگر گذشته و دیر شده است.

«پس (در این هنگام) دیواری میان آنها زده می شود که دری دارد» (فَضُرِبَ بَیْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بابٌ).

[شماره صفحه واقعی : 99]

ص: 1288

ولی دو طرف این دیوار عظیم، یا این در، کاملا با هم متفاوت است «درونش رحمت است و برونش عذاب» (باطِنُهُ فِیهِ الرَّحْمَهُ وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذابُ).

این «در» ممکن است برای این باشد که منافقان از این در، نعمتهای بهشتی را ببینند و حسرت ببرند، یا این که افرادی که کمتر آلوده اند پس از اصلاح از آن بگذرند و در کنار مؤمنان قرار گیرند.

سوره الحدید(57): آیه 14

(آیه 14)- اما این دیوار چنان نیست که مانع عبور صدا باشد، لذا در این آیه می افزاید: «آنها را صدا می زنند: مگر ما با شما نبودیم»؟! (یُنادُونَهُمْ أَ لَمْ نَکُنْ مَعَکُمْ).

هم در دنیا با شما در یک جامعه می زیستیم، و هم در اینجا در کنار شما بودیم چه شد که ناگهان از ما جدا شدید، و به روح و رحمت الهی رفتید، آنها در پاسخ «می گویند: آری!» با هم بودیم (قالُوا بَلی ).

در همه جا با هم بودیم، در کوچه و بازار، در سفر و حضر، گاه همسایه هم بودیم، و یا حتی گاه در یک خانه زندگی می کردیم، ولی از نظر مکتب و عقیده و عمل فرسنگها با هم فاصله داشتیم، شما خط خود را از ما جدا کرده بودید، و در اصول و فروع از حق بیگانه بودید.

سپس می افزایند: شما گرفتار خطاهای بزرگی بودید از جمله:

1- «شما خود را (به واسطه پیمودن طریق کفر) به هلاکت افکندید» (وَ لکِنَّکُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَکُمْ).

2- «و انتظار (مرگ پیامبر را) کشیدید» (وَ تَرَبَّصْتُمْ).

بعلاوه در انجام هر کار مثبت و هر حرکت صحیح حالت صبر و انتظار داشتید و تعلل می نمودید.

3- «و پیوسته (در امر معاد و رستاخیز و حقانیت دعوت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و قرآن) شک و تردید داشتید» (وَ ارْتَبْتُمْ).

4- «و آرزوهای دور و دراز (آرزوهائی که هرگز دست از سر شما برنداشت) شما را فریب داد تا فرمان خدا (دائر بر مرگتان) فرا رسید» (وَ غَرَّتْکُمُ الْأَمانِیُّ حَتَّی جاءَ أَمْرُ اللَّهِ).

[شماره صفحه واقعی : 100]

ص: 1289

آری! این آرزوها لحظه ای مجال تفکر صحیح به شما نداد، و آرزوی وصول به شهوات و اهداف مادی بر شما چیره بود.

5- از همه اینها گذشته «شیطان فریبکار (که پایگاهش را در وجودتان محکم کرده بود) شما را در برابر (فرمان) خداوند فریب داد» (وَ غَرَّکُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ).

گاه دنیا را در نظرتان جاودانه جلوه داد، و گاه قیامت را یک حلوای نسیه قلمداد کرد، و گاه اصلا وجود خداوند بزرگ را زیر سؤال می برد!

سوره الحدید(57): آیه 15

(آیه 15)- سر انجام مؤمنان در یک نتیجه گیری منافقان را مخاطب ساخته، می گویند: «پس امروز نه از شما فدیه ای پذیرفته می شود» که در برابر آن از عذاب الهی رهائی یابید (فَالْیَوْمَ لا یُؤْخَذُ مِنْکُمْ فِدْیَهٌ).

«و نه از کافران» (وَ لا مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا).

و به این ترتیب کافران نیز سرنوشتی همچون منافقان دارند، و همگی در گرو گناهان و زشتیهای اعمال خویشند، و راه خلاصی ندارند.

سپس می افزایند: «جایگاهتان آتش است و همان سرپرستتان می باشد» (مَأْواکُمُ النَّارُ هِیَ مَوْلاکُمْ).

«و چه بد جایگاهی است»؟! (وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ).

معمولا انسانها برای نجات از چنگال مجازات و کیفر در دنیا یا متوسل به غرامت مالی می شوند، و یا از نیروی یاور و شفیعی کمک می طلبند، ولی در قیامت تمام اسباب و وسائل مادی که در این جهان برای رسیدن به مقاصد، معمول است از کار می افتد و پیوندها بریده می شود.

و به این ترتیب قرآن روشن می کند که تنها وسیله نجات در آن روز ایمان و عمل صالح است، حتی دایره شفاعت محدود به کسانی است که سهمی از این دو را داشته باشند نه آنها که پیوندهای خود را بکلی از خدا و اولیاء اللّه بریده اند.

سوره الحدید(57): آیه 16

اشاره

(آیه 16)

شأن نزول:

نقل شده که، این آیه یک سال بعد از هجرت در باره منافقان نازل شده است به خاطر این که روزی از سلمان فارسی پرسیدند از آنچه در تورات است برای ما سخن بگو! چرا که در تورات مسائل شگفت انگیزی است (و به

[شماره صفحه واقعی : 101]

ص: 1290

این وسیله می خواستند نسبت به قرآن بی اعتنایی کنند) در این هنگام آیات آغاز سوره یوسف نازل شد، سلمان به آنها گفت: این قرآن «احسن القصص» و بهترین سرگذشتهاست، و برای شما از غیر آن نافعتر است.

مدتی بعد باز به سراغ سلمان آمدند و همان خواهش را تکرار کردند: در این هنگام آیه «اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ … خداوند بهترین سخن را نازل کرده کتابی که آیاتش (از نظر لطف و زیبائی و معنی) همانند یکدیگر است آیاتی مکرر دارد (اما تکراری شوق انگیز) که از شنیدن آیاتش لرزه بر اندام کسانی که در برابر پروردگارشان خاشعند می افتد …»

نازل شد. (زمر/ 23) باز برای بار سوم به سراغ سلمان آمدند و همان درخواست را تکرار کردند.

در این هنگام آیه مورد بحث نازل شد و آنها را مؤاخذه کرد که آیا موقع آن نرسیده است که در برابر نام خدا خشوع کنید و از این سخنان دست بردارید.

تفسیر:

غفلت و بی خبری تا کی؟! بعد از ذکر آن همه انذارهای کوبنده و هشدارهای بیدارگر در این آیه، به صورت یک نتیجه گیری می فرماید: «آیا وقت آن نرسیده است که دلهای مؤمنان در برابر ذکر خدا و آنچه از حق نازل کرده است خاشع گردد؟ و مانند کسانی نباشند که در گذشته به آنها کتاب آسمانی داده شد (مانند یهود و نصاری) سپس زمانی طولانی بر آنها گذشت (و خداوند را فراموش کردند) و قلبهایشان قساوت پیدا کرد، و بسیاری از آنها گنهکارند» (أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لا یَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ).

روشن است یاد خداوند اگر در عمق جان قرار گیرند و همچنین شنیدن آیاتی که بر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نازل شده است هرگاه به درستی تدبر شود باید مایه خشوع گردد، ولی قرآن گروهی از مؤمنان را در اینجا سخت ملامت می کند که چرا در برابر این امور خاشع نمی شوند؟ و چرا همچون بسیاری از امتهای پیشین گرفتار غفلت و بی خبری شده اند؟ همان غفلتی که نتیجه آن قساوت دل و همان قساوتی که ثمره

[شماره صفحه واقعی : 102]

ص: 1291

آن فسق و گناه است! این آیه از آیات تکان دهنده قرآن مجید است که قلب و روح انسان را در تسخیر خود قرار می دهد و پرده های غفلت را می درد. لذا در طول تاریخ افراد بسیار آلوده ای را می بینیم که با شنیدن این آیه چنان تکان خوردند که در یک لحظه با تمام گناهان خود وداع گفتند، و حتی بعضا در صف زاهدان و عابدان قرار گرفتند.

سوره الحدید(57): آیه 17

(آیه 17)- و از آنجا که زنده شدن قبلهای مرده با ذکر الهی و پیدا کردن حیات معنوی در پرتو خشوع و خضوع در مقابل قرآن، شباهت زیادی به زنده شدن زمینهای مرده به برکت قطرات حیاتبخش باران دارد در این آیه می افزاید: «بدانید خداوند زمین را بعد از مرگ آن زنده می کند» (اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها).

«ما آیات (خود) را (در صحنه آفرینش و نیز در صحنه وحی) برای شما بیان کردیم شاید اندیشه کنید» (قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الْآیاتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ).

در حقیقت این آیه هم اشاره ای است به زنده شدن زمینهای مرده به وسیله باران، و هم زنده شدن دلهای مرده به وسیله ذکر اللّه و قرآن مجید که از آسمان وحی بر قلب پاک محمد صلّی اللّه علیه و آله نازل شده است و هر دو شایسته تدبر و تعقل است.

سوره الحدید(57): آیه 18

(آیه 18)- در این آیه بار دیگر به مسأله انفاق که از میوه های شجره ایمان و خشوع است باز می گردد، و همان تعبیری را که در آیات قبل خواندیم با اضافاتی تکرار کرده، می فرماید: «مردان و زنان انفاق کننده و آنها که (از این راه) به خداوند قرض الحسنه دهند، (این قرض الحسنه) برای آنان مضاعف می شود و پاداش پرارزشی دارند» (إِنَّ الْمُصَّدِّقِینَ وَ الْمُصَّدِّقاتِ وَ أَقْرَضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً یُضاعَفُ لَهُمْ وَ لَهُمْ أَجْرٌ کَرِیمٌ).

منظور از «قرض الحسنه به خداوند» همان «انفاق فی سبیل اللّه» است، هر چند وام دادن به بندگان خدا نیز از فضل اعمال است. و در آن حرفی نیست.

سوره الحدید(57): آیه 19

(آیه 19)- در ادامه بحث آیات گذشته پیرامون مؤمنان و اجر و پاداششان در پیشگاه خدا، در اینجا می افزاید: «کسانی که به خدا و رسولانش ایمان آوردند آنها

[شماره صفحه واقعی : 103]

ص: 1292

صدیقین و شهدا نزد پروردگارشانند» (وَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِکَ هُمُ الصِّدِّیقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ).

«صدّیق» کسی است که سر تا پا صداقت و راستی است، و عملش گفتارش را تصدیق می کند.

واژه «شهداء» ممکن است به معنی «شهادت بر اعمال» بوده باشد، همان گونه که از آیات دیگر قرآن استفاده می شود که پیامبران گواه اعمال امتهای خود هستند، و پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله گواه بر آنها، و بر امت اسلامی است، و مسلمانان نیز شاهد و گواه بر اعمال مردمند.

بعضی نیز احتمال داده اند که «شهدا» در اینجا به همان معنی شهیدان راه خداست، یعنی افراد مؤمن اجر و پاداش شهیدان را دارند، و به منزله شهدا محسوب می شوند.

سپس می افزاید: «برای آنهاست پاداش (اعمال) شان و نور (ایمان) شان» (لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ).

این تعبیر سر بسته اشاره به پاداش عظیم و نور فوق العاده آنهاست.

و در پایان می فرماید: «و کسانی که کافر شدند و آیات ما را تکذیب کردند آنها دوزخیانند» (وَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَحِیمِ).

تا با مقابله این دو گروه با یکدیگر مقام والای گروه اول، و انحطاط و بدبختی گروه دوم آشکار گردد.

و از آنجا که در گروه اول، سطح بالای ایمان مطرح بود، در این گروه نیز کفر شدید مطرح است، لذا با تکذیب آیات الهی همراه ذکر شده.

سوره الحدید(57): آیه 20

(آیه 20)- دنیا چیزی جز متاع غرور نیست! از آنجا که حب و علاقه دنیا سر چشمه هر گناه و «رأس کل خطیئه» است در این آیه ترسیم گویائی از وضع زندگی دنیا و مراحل مختلف، و انگیزه های حاکم بر هر مرحله را ارائه داده، می گوید:

«بدانید زندگی دنیا تنها بازی و سرگرمی و تجمل پرستی و فخر فروشی در میان شما و افزون طلبی در اموال و فرزندان است» (اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاهُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِینَهٌ

[شماره صفحه واقعی : 104]

ص: 1293

وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ)

.به این ترتیب «غفلت»، «سرگرمی»، «تجمل»، «تفاخر» و «تکاثر» دورانهای پنج گانه عمر آدمی را تشکیل می دهند.

سپس با ذکر یک مثال آغاز و پایان زندگی دنیا را در برابر دیدگان انسانها مجسّم ساخته، می فرماید: «همانند بارانی که محصولش کشاورزان را در شگفتی فرو می برد، سپس خشک می شود به گونه ای که آن را زرد رنگ می بینی، سپس تبدیل به کاه می شود»! (کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطاماً).

«کفار» در اینجا به معنی کشاورزان است، زیرا اصل معنی «کفر» به معنی «پوشاندن» است، و چون کشاورز بذرافشانی کرده و آن را زیر خاک می پوشاند از این رو به او «کافر» می گویند.

سپس به بازده عمر و نتیجه و محصول نهائی آن پرداخته، می افزاید: «و در آخرت (از دو حال خارج نیست): عذاب شدید است یا مغفرت و رضای الهی» (وَ فِی الْآخِرَهِ عَذابٌ شَدِیدٌ وَ مَغْفِرَهٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ).

و سر انجام آیه را با این جمله پایان می دهد: «و (به هر حال) زندگی دنیا جز متاع و فریب نیست»! (وَ مَا الْحَیاهُ الدُّنْیا إِلَّا مَتاعُ الْغُرُورِ).

جمله «دنیا متاع غرور است» مفهومش این است که وسیله و ابزار است برای فریبکاری، فریب دادن خویشتن، و هم فریب دیگران و البته این در مورد کسانی است که دنیا را هدف نهائی قرار می دهند و به آن دل می بندند، و آخرین آرزویشان وصول به آن است، اما اگر مواهب این جهان مادی وسیله ای برای وصول به ارزشهای والای انسانی و سعادت جاودان باشد هرگز دنیا نیست، بلکه مزرعه آخرت، و قنطره و پلی برای رسیدن به آن هدفهای بزرگ است.

سوره الحدید(57): آیه 21

(آیه 21)- یک مسابقه بزرگ معنوی! بعد از بیان ناپایداری جهان و لذات آن، و این که مردم در سرمایه های کم ارزش این جهان نسبت به یکدیگر تفاخر و تکاثر می جویند، در اینجا مردم را به یک مسابقه عظیم روحانی در طریق کسب

[شماره صفحه واقعی : 105]

ص: 1294

آنچه پایدار است و سزاوار هرگونه تلاش و کوشش دعوت کرده، می فرماید: «و به پیش تازید برای رسیدن به مغفرت پروردگارتان و بهشتی که پهنه آن مانند آسمان و زمین است و برای کسانی که به خدا و رسولانش ایمان آورده اند آماده شده است» (سابِقُوا إِلی مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّهٍ عَرْضُها کَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ).

در حقیقت مغفرت پروردگار کلید بهشت است همان بهشتی که پهنه آسمان و زمین را فرا می گیرد، و از هم اکنون آماده برای پذیرائی مؤمنان است تا کسی نگوید بهشت نسیه است و بر نسیه دل نباید نهاد.

این نکته شایسته توجه است که پیشی گرفتن به سوی مغفرت پروردگار از طریق اسباب آن است، مانند توبه و جبران طاعات فوت شده و اصولا اطاعت پروردگار و پرهیز از معاصی است.

و در پایان آیه می افزاید: «این فضل خداوند است که به هر کس بخواهد می دهد و خداوند صاحب فضل عظیم است» (ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ).

یقینا آن چنان بهشت گسترده، با آن مواهب عظیمش چیزی نیست که انسان با این اعمال ناچیز به آن برسد، و این تنها فضل و رحمت و لطف الهی است که آن پاداش عظیم را در مقابل این قلیل قرار داده، و از او نیز جز این انتظار نیست.

چرا که پاداشها همیشه به مقیاس اعمال نیست بلکه به مقیاس کرم پاداش دهنده است.

سوره الحدید(57): آیه 22

(آیه 22)- سپس برای تأکید بیشتر در زمینه عدم دلبستگی به دنیا، و شاد نشدن به اقبال آن، و غمگین نگشتن به ادبار آن، می افزاید: «هیچ مصیبتی (ناخواسته) در زمین و نه در وجود شما روی نمی دهد مگر این که همه آنها قبل از آن که زمین را بیافرینیم در لوح محفوظ ثبت است، و این امر برای خداوند آسان است» (ما أَصابَ مِنْ مُصِیبَهٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی أَنْفُسِکُمْ إِلَّا فِی کِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسِیرٌ).

[شماره صفحه واقعی : 106]

ص: 1295

آری! مصائبی که در زمین رخ می دهد همچون زلزله ها و سیلها و طوفانها و همچنین مصائبی که در نفوس انسانها واقع می شود مانند مرگ و میرها، و انواع حوادث دردناکی که دامان انسان را می گیرد همه آنها از قبل مقدر شده است، و در لوح محفوظ ثبت است.

ولی باید توجه داشت که مصائبی که در این آیه به آن اشاره شده، تنها مصائبی است که به هیچ وجه قابل اجتناب نیست و مولود اعمال انسانها نمی باشد و گر نه مصیبتها، و ناکامیهایی که تنها معلول گناهان و سهل انگاری خود انسان است، راه مقابله با آنها موضع گیری صحیح در برنامه های زندگی است.

و منظور از «لوح محفوظ» علم بی پایان خداوند است، و یا صفحه جهان خلقت و نظام علت و معلول که آن نیز مصداق علم فعلی خداوند است.

سوره الحدید(57): آیه 23

(آیه 23)- اکنون ببینیم فلسفه تقدیر این مصائب در لوح محفوظ و سپس بیان این حقیقت در قرآن چیست؟

آیه مورد بحث پرده از روی این راز مهم برداشته، می گوید: «این به خاطر آن است که برای آنچه از دست داده اید تأسف نخورید، و به آنچه به شما داده است دلبسته و شادمان نباشید» (لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ).

این دو جمله کوتاه در حقیقت یکی از مسائل پیچیده فلسفه آفرینش را حل می کند، چرا که انسان همیشه در جهان هستی با مشکلات و گرفتاریها و حوادث ناگوار رو بروست، و غالبا از خود سؤال می کند: با این که خداوند مهربان و کریم و رحیم است این حوادث دردناک برای چیست؟

قرآن می گوید: «هدف این بوده که شما دلبسته و اسیر زرق و برق این جهان نباشید».

این مصائب زنگ بیدارباشی است برای غافلان و شلاقی است، برای ارواح خفته، و رمزی است از ناپایداری جهان، و اشاره ای است به کوتاه بودن عمر این زندگی.

آری این مصائب شکننده تفاخر و غرور است، لذا در پایان آیه می افزاید:

[شماره صفحه واقعی : 107]

ص: 1296

«و خداوند هیچ متکبر فخر فروشی را دوست ندارد» (وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ).

تنها کسی گرفتار این حالات می شود که مست ناز و نعمت گردد، ولی وجود آفات و مصائب برای آنها که قابل بیداری و هدایتند این مستی و آثار آن را از بین می برد.

افراد با ایمان با توجه به آیه فوق هنگامی که به نعمتی از سوی خدا می رسند خود را امانتدار او می دانند، نه از رفتن آن غمگین می شوند و نه از داشتن آن مست و مغرور.

سوره الحدید(57): آیه 24

(آیه 24)- این آیه توضیح و تفسیری است بر آنچه در آیه قبل آمده و در حقیقت «مختال فخور» (متکبر فخر فروش) را معرفی می کند، می فرماید:

«همانها که بخل می ورزند و مردم را به بخل دعوت می کنند» (الَّذِینَ یَبْخَلُونَ وَ یَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ).

آری! لازمه دلبستگی شدید به مواهب دنیا تکبر و غرور است، و لازمه تکبر و غرور بخل کردن، و دعوت دیگران به بخل است، اما بخل کردن به این دلیل که سرمایه کبر و غرور خود را این اموال می داند، و هرگز نمی خواهد آن را از دست دهد، و اما دعوت دیگران به بخل برای این است که اگر دیگران سخاوتمند باشند او رسوا می شود و دیگر این که، چون بخل را دوست دارد مبلغ چیزی است که به آن عشق می ورزد! و برای این که تصور نشود اصرار و تأکید خداوند در مسأله انفاق و ترک بخل و یا حتی تعبیر به وام گرفتن خداوند از بندگان در آیات گذشته- که همه برای تشویق آنها به انفاق است- از نیاز ذات پاک او سر چشمه می گیرد، در پایان آیه می افزاید:

«و هر کس (از این فرمان) روی گردان شود (به خود زیان می رساند نه به خدا) چرا که خداوند بی نیاز و شایسته ستایش است» (وَ مَنْ یَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ).

همه به او نیازمندند و او از همگان بی نیاز است، چرا که خزائن و منابع اصلی همه چیز نزد اوست، و از آنجا که جامع همه صفات کمال است شایسته هر حمد

[شماره صفحه واقعی : 108]

ص: 1297

و ستایش نیز می باشد.

سوره الحدید(57): آیه 25

(آیه 25)- هدف اصلی بعث انبیاء! از آنجا که سبقت به سوی رحمت و مغفرت و بهشت پروردگار که در آیات قبل به آن اشاره شده بود نیاز به رهبری «رهبران الهی» دارد در این آیه که از پرمحتواترین آیات قرآن است به این معنی اشاره کرده، و هدف ارسال انبیاء و برنامه آنها را دقیقا بیان می کند، می فرماید: «ما رسولان خود را با دلائل روشن فرستادیم» (لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ).

«و با آنها کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حق از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم» (وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ).

«تا مردم قیام به عدالت کنند» (لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ).

به این ترتیب پیامبران با سه وسیله مجهز بودند: دلائل روشن، کتب آسمانی، و معیار سنجش حق از باطل و خوب از بد، و مانعی ندارد که فی المثل قرآن مجید هم «بینه» (معجزه) باشد، و هم کتاب آسمانی، و هم بیان کننده احکام و قوانین، یعنی سه بعد در یک محتوا.

و به هر حال هدف از اعزام این مردان بزرگ با این تجهیزات کامل همان اجرای «قسط و عدل» است و این یکی از اهداف متعدد ارسال پیامبران است.

ولی از آنجا که در یک جامعه انسانی هر قدر سطح اخلاق و اعتقاد و تقوا بالا باشد باز افرادی پیدا می شوند که سر به طغیان و گردنکشی بر می دارند و مانع اجرای قسط و عدل خواهند بود. لذا در ادامه آیه می فرماید: «و آهن را نازل کردیم که در آن نیروی شدید و منافعی برای مردم است»! (وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ).

آری! تجهیزات سه گانه انبیاء الهی برای اجرای عدالت وقتی می تواند به هدف نهائی برسد که از ضمانت اجرائی آهن و «بأس شدید» آن برخوردار باشد.

امیر مؤمنان علی علیه السّلام در تفسیر جمله «وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ» فرمود: «منظور از نازل کردن آهن خلقت آن است».

سپس به یکی دیگر از اهداف ارسال انبیا و نزول کتب آسمانی و همچنین

[شماره صفحه واقعی : 109]

ص: 1298

آفرینش وسائلی همچون آهن اشاره کرده، می فرماید: هدف این است «تا خداوند بداند چه کسی او و رسولانش را یاری می کند بی آنکه او را ببینند» (وَ لِیَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَیْبِ).

منظور از علم خداوند در اینجا تحقیق عینی علم اوست، یعنی تا آشکار شود چه کسانی به یاری خدا و مکتب او به پا می خیزند و قیام به قسط می کنند و چه کسانی از این وظیفه بزرگ سرباز می زنند در حقیقت مفهوم این آیه شبیه همان است که در آیه 179 سوره آل عمران آمده.

«ممکن نبود خداوند مؤمنان را به همان صورت که شما هستید واگذارد مگر این که ناپاک را از پاک جدا کند»! به این ترتیب مسأله آزمون و امتحان انسانها، و جدا سازی صفوف و تصفیه، یکی دیگر از اهداف بزرگ این برنامه بوده است.

تعبیر به «یاری خداوند» مسلما به معنی یاری دین و آئین و نمایندگان او و بسط آئین حق و قسط و عدل است، و گر نه خداوند نیازی به یاری کسی ندارد، و همگان به او نیازمندند.

لذا برای اثبات همین معنی آیه را با این جمله پایان می دهد که: «خداوند قوی و شکست ناپذیر است» (إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ).

برای او ممکن است با یک اشاره همه جهان را زیر و رو کند و تمامی دشمنان را نابود و اولیائش را پیروز گرداند، ولی هدف اصلی که ترتیب و تکامل انسانهاست از این طریق حاصل نمی گردد، لذا آنها را دعوت به یاری آئین حق کرده است.

سوره الحدید(57): آیه 26

(آیه 26)- پیامبران را یکی بعد از دیگری فرستادیم! چنانکه می دانیم شیوه قرآن این است که بعد از بیان یک سلسله اصول کلی تعلیمات خود، اشاره به سرنوشت اقوام پیشین می کند تا شاهد گویائی برای آن باشد، در اینجا نیز بعد از ذکر مسائل پیشین در باره ارسال رسولان همراه بینات و کتاب و میزان، و همچنین لزوم سبقت مردم بر یکدیگر در وصول به غفران پروردگار و سعادت جاویدان، از بعضی از اقوام و پیامبران پیشین نام می برد و این

[شماره صفحه واقعی : 110]

ص: 1299

اصول کلی را در زندگی آنها مجسم می سازد.

نخست از «نوح» و «ابراهیم» که شیخ الانبیا و سرسلسله رسولان حق بودند شروع کرده، می فرماید: «ما نوح و ابراهیم را فرستادیم، و در دودمان آن دو نبوت و کتاب قرار دادیم» (وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً وَ إِبْراهِیمَ وَ جَعَلْنا فِی ذُرِّیَّتِهِمَا النُّبُوَّهَ وَ الْکِتابَ).

اما همگی از این میراث بزرگ و مواهب عظیم خداوند بهره نگرفتند، «گروهی در پرتو آن هدایت یافته اند و بسیاری از آنها گنهکارند» (فَمِنْهُمْ مُهْتَدٍ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ).

آری! نبوت توأم با شریعت و آئین از نوح علیه السّلام شروع شد، و بعد از او ابراهیم علیه السّلام پیامبر اولوا العزم دیگر، این خط را تداوم بخشید.

سوره الحدید(57): آیه 27

(آیه 27)- سپس اشاره سر بسته ای به سلسله انبیای دیگر، و آخرین آنها قبل از پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله کرده، می افزاید: «سپس در پی آنان رسولان دیگر خود را فرستادیم» (ثُمَّ قَفَّیْنا عَلی آثارِهِمْ بِرُسُلِنا).

یکی بعد از دیگری با اهدافی هماهنگ قیام کردند و چراغ هدایت را فرا راه مردم قرار دادند تا نوبت به حضرت مسیح علیه السّلام رسید.

«و بعد از آنان عیسی بن مریم را مبعوث کردیم» (وَ قَفَّیْنا بِعِیسَی ابْنِ مَرْیَمَ).

سپس به کتاب آسمانی مسیح علیه السّلام اشاره کرده، می افزاید: «و به او انجیل عطا کردیم» (وَ آتَیْناهُ الْإِنْجِیلَ).

بعد از ویژگیهای پیروان او سخن می گوید، می فرماید: «و در دل کسانی که از او پیروی کردند رأفت و رحمت قرار دادیم» (وَ جَعَلْنا فِی قُلُوبِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَهً وَ رَحْمَهً).

سپس می افزاید: «و رهبانیّتی را که ابداع کرده بودند، ما بر آنان مقرّر نداشته بودیم، هدفشان جلب خشنودی خدا بود ولی حق آن را رعایت نکردند، از این رو ما به کسانی از آنها که ایمان آوردند پاداش دادیم، و بسیاری از آنها فاسقند» (وَ رَهْبانِیَّهً ابْتَدَعُوها ما کَتَبْناها عَلَیْهِمْ إِلَّا ابْتِغاءَ رِضْوانِ اللَّهِ فَما رَعَوْها حَقَّ رِعایَتِها فَآتَیْنَا

[شماره صفحه واقعی : 111]

ص: 1300

الَّذِینَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ)

.از آیه فوق استفاده می شود که «رهبانیت» در آئین مسیح نبوده و پیروانش آن را بعد از او ابداع کردند، ولی در آغاز نوعی زهدگرائی و از ابداعات نیک محسوب می شد، مانند بسیاری از مراسم و سنتهای حسنه ای که هم اکنون در میان مردم رائج است، و کسی نیز روی آن به عنوان تشریع و دستور خاص شرع تکیه نمی کند، ولی این سنت بعدا به انحراف گرائید و آلوده با اموری مخالف فرمان الهی و حتی گناهان زشتی شد.

از جمله بدعتهای زشت مسیحیان در زمینه رهبانیت «تحریم ازدواج» برای مردان و زنان تارک دنیا بود، و دیگر «انزوای اجتماعی» و پشت پا زدن به وظائف انسان در اجتماع، و انتخاب صومعه ها و دیرهای دور افتاده برای عبادت و زندگی در محیطی دور از اجتماع بود، سپس مفاسد زیادی در دیرها و مراکز زندگی رهبانها به وجود آمد.

اسلام به شدّت «رهبانیت» را محکوم کرده چنانکه رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود:

«خداوند متعال رهبانیت را برای امت من مقرر نداشته، رهبانیت امت من جهاد در راه خداست».

سوره الحدید(57): آیه 28

اشاره

(آیه 28)

شأن نزول:

در مورد نزول این آیه و آیه بعد نقل شده که: رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله جعفر بن ابی طالب را با هفتاد نفر به سوی نجاشی (به حبشه) فرستاد، او بر نجاشی وارد شد، و وی را دعوت به اسلام کرد، و اجابت نمود و ایمان آورد، به هنگام بازگشت از حبشه چهل تن از اهل آن کشور که ایمان آورده بودند به جعفر گفتند: به ما اجازه ده که خدمت این پیامبر صلّی اللّه علیه و آله برسیم و اسلام خود را بر او عرضه بداریم، و همراه جعفر به مدینه آمدند.

هنگامی که فقر مالی مسلمانها را مشاهده کردند، به رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله عرض کردند: اگر اجازه فرمائید به کشور خود بازگردیم و اموال خود را همراه بیاوریم و با مسلمانان تقسیم کنیم.

پیامبر صلّی اللّه علیه و آله اجازه فرمود.

[شماره صفحه واقعی : 112]

ص: 1301

در این هنگام آیه 52 تا 54 سوره قصص نازل گردید و از آنها تمجید کرد.

افرادی از اهل کتاب که ایمان نیاورده بودند هنگامی که این جمله را- که در ذیل آیات مزبور است- شنیدند: «آنها پاداش خود را به خاطر صبر و استقامتشان دو بار دریافت می دارند» در برابر مسلمانان ایستادند و گفتند: ای مسلمانان! کسانی که به کتاب شما و کتاب ما ایمان بیاورند دو پاداش دارند، بنابر این کسی که تنها به کتاب ما ایمان داشته باشد یک پاداش دارد همانند پاداش شما! بنابر این به اعتراف خودتان شما فضیلتی بر ما ندارید! اینجا بود که این دو آیه نازل شد، و اعلام داشت که مسلمانان نیز دو پاداش دارند، علاوه بر نور الهی و مغفرت، و سپس افزود: «اهل کتاب بدانند آنها توانائی بر به دست آوردن چیزی از فضل و رحمت الهی ندارند»!

تفسیر:

آنها که دو سهم از رحمت الهی دارند: از آنجا که در آیات گذشته سخن از اهل کتاب و مسیحیان در میان بود، این آیه و آیه بعد تکمیلی است بر آنچه در آیات قبل آمده است.

نخست می فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده اید! تقوای الهی پیشه کنید و به رسولش ایمان بیاورید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ).

مخاطب در آیه همه مؤمنانی هستند که در ظاهر دعوت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را پذیرفته بودند ولی هنوز ایمان راسخ، ایمانی که اعماق جان آنها را روشن کند و در اعمال آنها ظاهر شود، پیدا نکرده بودند.

سپس در دنباله آیه به سه موهبت بزرگ که در سایه ایمان عمیق و تقوا حاصل می شود اشاره کرده، می فرماید: چنین کنید «تا دو سهم از رحمتش به شما ببخشد، و برای شما نوری قرار دهد که با آن (در میان مردم و در مسیر زندگی خود) راه بروید و گناهان شما را ببخشد و خداوند آمرزنده و مهربان است» (یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ).

منظور از این دو بهره همان است که در آیه 201 سوره بقره آمده: «خداوندا در دنیا به ما نیکی مرحمت فرما، و در آخرت نیز نیکی عنایت کن».

[شماره صفحه واقعی : 113]

ص: 1302

دومین پاداش آنها «وَ یَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ» مفهوم مطلق و گسترده ای دارد، نه اختصاصی به دنیا دارد، و نه آخرت، و به تعبیر دیگر ایمان و تقوا سبب می شود که حجابها از قلب مؤمن برچیده شود، و چهره حقایق را بی پرده ببیند، و در پرتو آن روشن بینی خاصی نصیب او می شود که افراد بی ایمان از آن محرومند چرا که بزرگترین مانع شناخت و مهمترین حجاب بر قلب آدمی و هوی و هوسهای سرکش و آمال و آرزوهای دور و دراز و اسارت در چنگال ماده و زرق و برق دنیاست، هنگامی که در پرتو ایمان و تقوا این گرد و غبارها فرو نشست آفتاب حقیقت بر صفحه قلب می تابد، و حقایق را آن چنان که هست در می یابد.

سوره الحدید(57): آیه 28

(آیه 29)- این آیه که آخرین آیه این سوره است بیان دلیلی است برای آنچه در آیه قبل آمده، می فرماید: این پاداشهای مضاعف الهی علاوه بر نورانیت و مغفرت به خاطر آن است «تا اهل کتاب بدانند که آنها قادر بر چیزی از فضل خدا نیستند و تمام فضل (و رحمت) به دست اوست، به هر کس بخواهد آن را می بخشد و خداوند دارای فضل عظیم است» (لِئَلَّا یَعْلَمَ أَهْلُ الْکِتابِ أَلَّا یَقْدِرُونَ عَلی شَیْ ءٍ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ أَنَّ الْفَضْلَ بِیَدِ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ).

این پاسخی است به آنها که می گفتند: خداوند به گروهی از اهل کتاب که ایمان به محمّد آورده اند- طبق عقیده مسلمانان- دو پاداش می دهد، بنابر این ما که ایمان به او نیاورده ایم دارای یک پاداشیم همانند دیگر مسلمانان! قرآن به آنها پاسخ می گوید که مسلمانان عموما دارای دو پاداشند، چرا که همه آنها ایمان به رسول خدا و تمام انبیاء پیشین دارند و اما گروهی از اهل کتاب که ایمان نیاورده اند هیچ سهمی ندارند تا بدانند که رحمت الهی در اختیار آنان نیست که به هر کس بخواهند بدهند و از هر کس بخواهند دریغ دارند! «پایان سوره حدید»

[شماره صفحه واقعی : 114]

ص: 1303

آغاز جزء 28 قرآن مجید

سوره مجادله [58]
اشاره

این سوره در «مدینه» نازل شده و دارای 22 آیه است

محتوای سوره:

این سوره طبق طبیعت سوره های «مدنی» بیشتر از احکام فقهی، و نظام زندگی اجتماعی، و روابط با مسلمین و غیر مسلمین سخن می گوید، و مجموع بحثهای آن را می توان در سه بخش خلاصه کرد:

1- در بخش اول سخن از حکم «ظهار» می گوید که در جاهلیت نوعی طلاق و جدائی دائمی محسوب می شد، و اسلام آن را تعدیل کرد و در مسیر صحیح قرار داد.

2- در بخش دیگری یک سلسله دستورها در باره آداب مجالست از جمله منع از «نجوی» (سخنان در گوشی) و همچنین جادادن به کسانی که تازه وارد مجلس می شوند.

3- در آخرین بخش، بحث گویا و مشروح و کوبنده ای در باره منافقان، و آنها که ظاهرا دم از اسلام می زدند اما با دشمنان اسلام سر و سرّ داشتند، مطرح کرده، مسلمین راستین را از ورود در حزب شیاطین و منافقین بر حذر می دارد، و آنها را به رعایت «حب فی اللّه» و «بغض فی اللّه» و ملحق شدن به «حزب اللّه» دعوت می کند.

[شماره صفحه واقعی : 115]

ص: 1304

نامگذاری سوره به «مجادله» به خاطر تعبیری است که در آیه نخستین آن آمده است.

فضیلت تلاوت سوره:

در حدیثی از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله می خوانیم: «هر کس سوره مجادله را تلاوت کند (و در آن بیندیشد و به کار بندد) در قیامت در زمره حزب اللّه خواهد بود.»

همچنین در حدیث دیگری از امام صادق علیه السّلام می خوانیم: «هر کس سوره حدید و مجادله را در نمازهای فریضه بخواند و آن را ادامه دهد، خداوند هرگز او را در تمام طول زندگی عذاب نمی کند، و در خود و خانواده اش هرگز بدی نمی بیند، و نیز گرفتار فقر و بد حالی نمی شود».

تناسب محتوای این سوره ها با پاداشهای فوق روشن است، و این خود نشان می دهد که هدف از تلاوت پیاده کردن محتوای آن در زندگی است نه تلاوتی خالی از اندیشه و عمل.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

سوره المجادله(58): آیه 1

اشاره

(آیه 1)

شأن نزول:

نقل کرده اند که: زنی از طایفه انصار به نام «خوله» که از طایفه «خزرج» و همسرش «اوس بن صامت» بود در یک ماجرا مورد خشم شوهرش قرار گرفت، و او که مرد تندخویی بود تصمیم بر جدائی از او گرفت، و گفت: «انت علیّ کظهر امّی تو نسبت به من همچون مادر من هستی!».

و این در حقیقت نوعی از طلاق در زمان جاهلیت بود اما طلاقی بود که نه قابل بازگشت بود و نه زن آزاد می شد که بتواند همسری برای خود برگزیند، و این بدترین حالتی بود که برای یک زن شوهردار ممکن بود رخ دهد.

چیزی نگذشت که مرد پشیمان شد.

زن خدمت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله آمد و ماجرا را چنین نقل کرد: ای رسول خدا! همسرم «اوس بن صامت» زمانی مرا به زوجیت خود برگزید که جوان بودم و صاحب جمال و مال و ثروت و فامیل، اموال من را مصرف کرد، حالا «ظهار» کرده

[شماره صفحه واقعی : 116]

ص: 1305

و پشیمان شده، آیا راهی هست که ما به زندگی سابق بازگردیم؟! پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: تو بر او حرام شده ای! زن پی در پی اصرار و الحاح می کرد، سر انجام رو به درگاه خدا آورد و عرض کرد: «خداوندا! بیچارگی و نیاز و شدت حالم را به تو شکایت می کنم، خداوندا! فرمانی بر پیامبرت نازل کن و این مشکل را بگشا».

در اینجا حال وحی به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دست داد، و چهار آیه آغاز این سوره بر او نازل شد که راه حل مشکل «ظهار» را به روشنی نشان می دهد.

تفسیر:

«ظهار» یک عمل زشت جاهلی! با توجه به آنچه در شأن نزول گفته شد تفسیر آیات نخستین سوره روشن است، می فرماید: «خداوند سخن زنی را که در باره شوهرش به تو مراجعه کرده بود، شنید» و تقاضای او را اجابت کرد (قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِی تُجادِلُکَ فِی زَوْجِها).

سپس می افزاید: آن زن علاوه بر این که با تو مجادله داشت «به خداوند شکایت می کرد» و از پیشگاهش تقاضای حل مشکل نمود (وَ تَشْتَکِی إِلَی اللَّهِ).

«این در حالی بود که خداوند گفتگوی شما (و اصرار آن زن) را (در حل مشکلش) می شنید» (وَ اللَّهُ یَسْمَعُ تَحاوُرَکُما).

«و خداوند شنوا و بیناست» (إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ).

آری! خداوند، آگاه از همه «مسموعات» و «مبصرات» است، بی آنکه نیازی به اعضای بینائی و شنوائی داشته باشد، او همه جا حاضر و ناظر است و همه چیز را می بیند و هر سخنی را می شنود.

سوره المجادله(58): آیه 2

(آیه 2)- سپس به سراغ بیان حکم ظهار می رود و به عنوان مقدمه ریشه این عقیده خرافی را با جمله های کوتاه و قاطع در هم می کوبد، می فرماید: «کسانی از شما که نسبت به همسرانشان ظهار می کنند (و می گویند: انت علیّ کظهر امّی تو نسبت به من به منزله مادرم هستی) آنان هرگز مادرانشان نیستند، مادرانشان تنها کسانی هستند که آنها را به دنیا آورده اند»! (الَّذِینَ یُظاهِرُونَ مِنْکُمْ مِنْ نِسائِهِمْ ما هُنَّ أُمَّهاتِهِمْ إِنْ أُمَّهاتُهُمْ إِلَّا اللَّائِی وَلَدْنَهُمْ).

[شماره صفحه واقعی : 117]

ص: 1306

مادر و فرزند بودن چیزی نیست که با سخن درست شود، یک واقعیت عینی خارجی است که هرگز از طریق بازی با الفاظ حاصل نمی شود.

و به دنبال آن می افزاید: «آنها سخنی زشت و باطل می گویند» (وَ إِنَّهُمْ لَیَقُولُونَ مُنْکَراً مِنَ الْقَوْلِ وَ زُوراً).

مطابق این آیه «ظهار» عملی است حرام و منکر، ولی از آنجا که تکالیف الهی اعمال گذشته را شامل نمی شود، و از لحظه نزول حاکمیت دارد، در پایان آیه می فرماید: «و خداوند بخشنده و آمرزنده است» (وَ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ). هم می بخشد و هم می پوشاند.

بنابر این اگر مسلمانی قبل از نزول این آیات مرتکب این عمل شده نباید نگران باشد، خداوند او را می بخشد.

اما به هر حال مسأله کفّاره به قوت خود باقی است.

سوره المجادله(58): آیه 3

(آیه 3)- ولی از آنجا که این سخن زشت و زننده چیزی نبود که از نظر اسلام نادیده گرفته شود لذا کفاره نسبتا سنگینی برای آن قرار داده تا از تکرار آن جلوگیری کند، می فرماید: «کسانی که همسران خود را ظهار می کنند، سپس از گفته خود باز می گردند، باید پیش از آمیزش جنسی آنها با هم برده ای را آزاد کنند» (وَ الَّذِینَ یُظاهِرُونَ مِنْ نِسائِهِمْ ثُمَّ یَعُودُونَ لِما قالُوا فَتَحْرِیرُ رَقَبَهٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَتَمَاسَّا).

سپس می افزاید: «این دستوری است که به آن اندرز داده می شوید» (ذلِکُمْ تُوعَظُونَ بِهِ).

گمان نکنید که چنین کفّاره ای در مقابل «ظهار» کفّاره سنگین و نامتعادلی است، زیرا این سبب اندرز و بیداری و تربیت نفوس شماست، تا بتوانید خود را در برابر این گونه کارهای زشت و حرام کنترل کنید.

اصولا تمام کفّارات جنبه بازدارنده و تربیتی دارد، و ای بسا کفّاره هائی که جنبه مالی دارد تأثیرش از غالب تعزیرات که جنبه بدنی دارد بیشتر است.

و از آنجا که ممکن است بعضی با بهانه هائی شانه از زیر بار کفّاره خالی کنند

[شماره صفحه واقعی : 118]

ص: 1307

و بدون این که کفّاره دهند با همسر خود بعد از «ظهار» آمیزش جنسی داشته باشند، در پایان آیه می افزاید: «خداوند به آنچه انجام می دهید آگاه است» (وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ). هم از ظهار آگاه است و هم از ترک کفّاره و هم از نیّات شما!

سوره المجادله(58): آیه 4

(آیه 4)- و نیز از آنجا که آزاد کردن یک برده برای همه مردم امکان پذیر نیست، همان گونه که در شأن نزول آمد و نیز ممکن است انسان از نظر مالی قادر به آزاد کردن برده باشد اما برده ای برای این کار پیدا نشود- همان گونه که در عصر ما چنین است- لذا جهانی و جاودانگی بودن اسلام ایجاب می کند که در مرحله بعد جانشینی برای آزادی بردگان ذکر شود به همین دلیل در آیه مورد بحث می فرماید:

«و کسی که توانائی (آزاد کردن برده ای) نداشته باشد دو ماه پیاپی قبل از آمیزش روزه بگیرد» (فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ شَهْرَیْنِ مُتَتابِعَیْنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَتَمَاسَّا).

این کفاره نیز اثر عمیق بازدارنده ای دارد، به علاوه از آنجا که روزه در تصفیه روح و تهذیب نفوس اثر عمیق دارد می تواند جلو تکرار این گونه اعمال را در آینده بگیرد.

البته ظاهر آیه این است که هر شصت روز پی در پی انجام شود، و بسیاری از فقهای اهل سنت نیز بر طبق آن فتوا داده اند، ولی در روایات ائمه اهل بیت علیهم السّلام آمده است که اگر کمی از ماه دوم را (حتی یک روز) به دنبال ماه اول روزه بگیرد مصداق شهرین متتابعین و دو ماه پی در پی خواهد بود و این تصریح حاکم بر ظهور آیه است.

و از آنجا که بسیاری از مردم نیز قادر به انجام کفّاره دوم یعنی دو ماه متوالی روزه نیستند، جانشین دیگری برای آن ذکر کرده، می فرماید: «و کسی که این را هم نتواند شصت مسکین را اطعام کند» (فَمَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَإِطْعامُ سِتِّینَ مِسْکِیناً).

ظاهر «اطعام» این است که به اندازه ای غذا دهد که در یک وعده سیر شود، اما در روایات اسلامی در یک «مد» طعام (حدود 750 گرم) تعیین شده است.

سپس در دنباله آیه بار دیگر به هدف اصلی این گونه کفّارات اشاره کرده، می افزاید: «این برای آن است که به خدا و رسولش ایمان بیاورید» (ذلِکَ لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ).

[شماره صفحه واقعی : 119]

ص: 1308

آری! جبران گناهان به وسیله کفّارات پایه های ایمان را محکم می کند، و انسان را نسبت به مقررات الهی علما و عملا پایبند می سازد! و در پایان آیه برای این که همه مسلمانان این مسأله را یک امر جدی تلقی کنند می گوید: «اینها مرزهای الهی است، و کسانی که با آن مخالفت کنند عذاب دردناکی دارند» (وَ تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ وَ لِلْکافِرِینَ عَذابٌ أَلِیمٌ).

قوانین الهی را از این رو «حدود الهی» می گویند که عبور از آن مجاز نیست.

چنانکه دیدیم اسلام «ظهار» را به شدّت محکوم کرده، بنابر این هر گاه کسی نسبت به همسرش ظهار کند، همسرش می تواند با مراجعه به حاکم شرع او را موظف سازد که یا رسما از طریق طلاق از او جدا شود و یا به زندگی زناشوئی باز گردد، اما پیش از بازگشت باید به ترتیبی که در آیات فوق خواندیم کفّاره بدهد.

سوره المجادله(58): آیه 5

(آیه 5)- آنها که با خدا دشمنی می کنند از آنجا که آخرین جمله آیه قبل به همگان اخطار می کرد که حدود الهی را رعایت کنند، و از آن تجاوز ننمایند، در اینجا از کسانی سخن می گوید که نه تنها از این حدود تجاوز کرده، بلکه به مبارزه با خدا و پیامبر او صلّی اللّه علیه و آله برخاسته اند و سرنوشت آنها را در این دنیا و جهان دیگر روشن می سازد.

نخست می فرماید: «کسانی که با خدا و رسولش دشمنی می کنند خوار و ذلیل شدند آن گونه که پیشینیان آنها خوار و ذلیل شدند» (إِنَّ الَّذِینَ یُحَادُّونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ کُبِتُوا کَما کُبِتَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ).

سپس می افزاید: «ما آیات روشنی نازل کردیم» (وَ قَدْ أَنْزَلْنا آیاتٍ بَیِّناتٍ).

بنابر این، به قدر کافی اتمام حجت شده و عذر و بهانه ای برای مخالفت باقی نمانده است، و با این حال اگر مخالفت کنند باید مجازات شوند.

نه تنها در این دنیا مجازات می شوند بلکه «برای کافران عذاب خوار کننده ای (در قیامت) است» (وَ لِلْکافِرِینَ عَذابٌ مُهِینٌ).

به هر حال این تهدید الهی در مورد کسانی که در برابر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و قرآن ایستاده بودند به وقوع پیوست، و در جنگهای بدر و خیبر و خندق و غیر آن با ذلت

[شماره صفحه واقعی : 120]

ص: 1309

و شکست رو برو شدند، و سر انجام فتح مکه طومار قدرت و شوکت آنها را در هم پیچید و اسلام در همه جا پیروز گشت.

سوره المجادله(58): آیه 6

(آیه 6)- این آیه در توصیف زمان وقوع عذاب اخروی آنها چنین می گوید:

«در آن روز که خداوند همه آنها را بر می انگیزد و از اعمالی که انجام دادند با خبر می سازد» (یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِیعاً فَیُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا).

«اعمالی که خداوند حساب آن را نگه داشته و آنها فراموشش کردند» (أَحْصاهُ اللَّهُ وَ نَسُوهُ).

و این خود عذاب دردناکی است که خداوند گناهان فراموش شده آنها را به یادشان می آورد و در صحنه محشر در برابر خلایق رسوا می شوند.

و در پایان آیه می فرماید: «و خداوند بر هر چیز شاهد و ناظر است» (وَ اللَّهُ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ شَهِیدٌ).

آری حضور خداوند در همه جا و در هر زمان و در درون و برون ما ایجاب می کند که نه فقط اعمال، بلکه نیات و عقاید ما را شمارش کند و در آن روز بزرگ که «یوم البروز» است همه را بازگو فرماید.

سوره المجادله(58): آیه 7

(آیه 7)- سپس برای تأکید بر حضور خداوند در همه جا و آگاهی او بر همه چیز سخن را به مسأله «نجوی» (گفتگوهای در گوشی) می کشد، می فرماید: «آیا نمی دانی که خداوند آنچه را در آسمانها و آنچه در زمین است می داند» (أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ).

سپس می افزاید: «هیچ گاه سه نفر با هم نجوا نمی کنند مگر این که خداوند چهارمین آنهاست، و هیچ گاه پنج نفر با هم نجوا نمی کنند مگر این که خداوند ششمین آنهاست» (ما یَکُونُ مِنْ نَجْوی ثَلاثَهٍ إِلَّا هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَهٍ إِلَّا هُوَ سادِسُهُمْ).

«و نه تعدادی کمتر و نه بیشتر از آن، مگر این که او همراه آنهاست هر جا که باشند» (وَ لا أَدْنی مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ ما کانُوا).

«سپس روز قیامت آنها را از اعمالشان آگاه می سازد چرا که خداوند به هر

[شماره صفحه واقعی : 121]

ص: 1310

چیزی داناست» (ثُمَّ یُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا یَوْمَ الْقِیامَهِ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیمٌ).

منظور از این که خداوند چهارمین یا ششمین آنهاست این است که او در همه جا حاضر و ناظر و از همه چیز آگاه است، و گر نه ذات پاکش نه مکان دارد و نه هرگز توصیف به اعداد می شود، بلکه شبیه و نظیر و مثل و مانند ندارد.

سوره المجادله(58): آیه 8

اشاره

(آیه 8)

شأن نزول:

در مورد این آیه دو شأن نزول نقل شده که هر کدام مربوط به یک قسمت از آیه است.

نخست این که: جمعی از یهود و منافقان در میان خودشان جدا از مؤمنان نجوا می کردند و گاه با چشمهای خود اشاره های ناراحت کننده ای به مؤمنان داشتند، و همین باعث غم و اندوه مؤمنان می شد، هنگامی که این کار را تکرار کردند مؤمنان شکایت به رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله نمودند، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دستور داد که هیچ کس در برابر مسلمانان با دیگری نجوا نکند، اما آنها گوش ندادند، باز هم تکرار کردند، آیه نازل شد (و آنها را سخت بر این کار تهدید کرد).

همچنین نقل شده که: گروهی از یهود خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله آمدند و به جای «السّلام علیک» گفتند: «السّام علیک یا ابا القاسم» (که مفهومش مرگ بر تو یا ملالت و خستگی بر تو باد، است).

پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در جواب آنها فرمود: «و علیکم همین بر شما باد».

عایشه می گوید: من متوجه این مطلب شدم و گفتم: «علیکم السّام و لعنکم اللّه و غضب علیکم مرگ بر شما، خدا لعنت کند شما را، و غضب کند»! پیامبر به من فرمود: مدارا کن و از خشونت و بدگوئی بپرهیز.

گفتم: مگر نمی شنوی می گویند: «مرگ بر تو»! فرمود: مگر تو هم نشنیدی که من در جواب «علیکم» گفتم! اینجا بود که خداوند آیه نازل کرد که هنگامی که این گروه نزد شما می آیند تحیتی می گویند که خدا چنان تحیتی به شما نگفته است.

تفسیر:

«نجوا» از شیطان است! در اینجا همچنان ادامه بحثهای نجواست.

نخست می فرماید: «آیا ندیدی کسانی را که از نجوا [- سخنان در گوشی ] نهی

[شماره صفحه واقعی : 122]

ص: 1311

شدند سپس به کاری که از آن نهی شده بودند باز می گردند، و برای انجام گناه و تعدی و نافرمانی رسول خدا به نجوا می پردازند» (أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ نُهُوا عَنِ النَّجْوی ثُمَّ یَعُودُونَ لِما نُهُوا عَنْهُ وَ یَتَناجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِیَهِ الرَّسُولِ).

از این تعبیر به خوبی استفاده می شود که قبلا به آنها هشدار داده شده بود که از نجوا بپرهیزند کاری که ذاتا تولید نگرانی و بدگمانی در دیگران می کند.

در ادامه این سخن به یکی دیگر از اعمال خلاف منافقان و یهود اشاره کرده، می فرماید: «و هنگامی که نزد تو می آیند تو را تحیّتی (و خوشامدی) می گویند که خدا به تو نگفته است» (وَ إِذا جاؤُکَ حَیَّوْکَ بِما لَمْ یُحَیِّکَ بِهِ اللَّهُ).

منظور از «تحیت الهی» در این آیه همان جمله «السّلام علیک»، یا «سلام اللّه علیک» می باشد که شبیه آن در آیات قرآن در مورد پیامبران و بهشتیان و غیر آنها کرارا آمده است: از جمله در آیه 181 سوره صافات می خوانیم: «و سلام علی المرسلین سلام بر تمام رسولان پروردگار».

سپس می افزاید: آنها نه فقط مرتکب این گناهان بزرگ می شوند، بلکه آن چنان از باده غرور سرمست هستند که «در دل می گویند: (اگر اعمال ما بد است پس) چرا خداوند ما را به خاطر گفته هایمان عذاب نمی کند»؟! (وَ یَقُولُونَ فِی أَنْفُسِهِمْ لَوْ لا یُعَذِّبُنَا اللَّهُ بِما نَقُولُ).

به این ترتیب هم عدم ایمان خود را به نبوت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله ثابت کردند و هم عدم ایمان به احاطه علمی خداوند.

ولی قرآن در یک جمله کوتاه به آنها چنین پاسخ می گوید: «جهنم برای آنان کافی است (و نیازی به مجازات دیگر نیست، همان جهنمی که به زودی) وارد آن می شوند و چه بد فرجامی است» (حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ یَصْلَوْنَها فَبِئْسَ الْمَصِیرُ).

البته این تعبیر نفی عذاب دنیوی را در باره آنها نمی کند.

سوره المجادله(58): آیه 9

(آیه 9)- و از آنجا که مؤمنان نیز گهگاه به خاطر ضرورتها یا تمایلاتی به نجوا می پرداختند در این آیه روی سخن را به آنها کرده، و برای این که در این کار آلوده به گناهان منافقان و یهود نشوند می فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده اید!

[شماره صفحه واقعی : 123]

ص: 1312

هنگامی که نجوا می کنید به گناه و تعدی و نافرمانی رسول (خدا) نجوا نکنید، (محتوای نجوای شما باید پاک و الهی باشد) به کار نیک و تقوا نجوا کنید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا تَناجَیْتُمْ فَلا تَتَناجَوْا بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِیَهِ الرَّسُولِ وَ تَناجَوْا بِالْبِرِّ وَ التَّقْوی ).

«و از خدائی که همگی نزد او جمع می شوید بپرهیزید» (وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ).

از این تعبیر به خوبی استفاده می شود که اصل نجوا اگر در میان مؤمنان باشد، سوء ظنی برنیانگیزد، تولید نگرانی نکند و محتوای آن توصیه به نیکیها و خوبیها باشد مجاز است.

سوره المجادله(58): آیه 10

(آیه 10)- لذا در این آیه می افزاید: «نجوا تنها از سوی شیطان است» (إِنَّمَا النَّجْوی مِنَ الشَّیْطانِ).

«می خواهد با آن مؤمنان را غمگین سازد» (لِیَحْزُنَ الَّذِینَ آمَنُوا).

«ولی (باید بدانند که شیطان) نمی تواند هیچ گونه ضرری به آنها برساند جز به فرمان خدا» (وَ لَیْسَ بِضارِّهِمْ شَیْئاً إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ).

چرا که هر مؤثری در عالم هستی است تأثیرش به فرمان خداست.

«پس مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند» و از هیچ چیز جز او نترسند و بر غیر او دل ننهند (وَ عَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ).

بدین ترتیب «نجوا» گاه حرام است و این در صورتی است که موجب اذیت و آزار و هتک حیثیت مسلمانی گردد و چنین نجوائی نجوای شیطانی است که هدفش غمگین ساختن مؤمنان است.

در مقابل گاه حکم وجوب به خود می گیرد، و این در صورتی است که مسأله سری لازمی در میان باشد که افشای آن خطرناک، و عدم ذکر آن نیز موجب تضییع حق و یا خطری برای اسلام و مسلمین است.

و گاه متصف به استحباب می شود و آن در جائی است که انسان برای انجام کارهای نیک و بر و تقوا به سراغ آن رود، و همچنین حکم کراهت و اباحه.

[شماره صفحه واقعی : 124]

ص: 1313

ولی اصولا هرگاه هدف مهمتری در کار نباشد نجوا کردن کار پسندیده ای نیست، و بر خلاف آداب مجلس است زیرا نوعی بی اعتنائی یا بی اعتمادی نسبت به دیگران محسوب می شود.

سوره المجادله(58): آیه 11

اشاره

(آیه 11)

شأن نزول:

نقل کرده اند که: پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در یکی از روزهای جمعه در «صفّه» (سکوی بزرگی که در کنار مسجد پیامبر صلّی اللّه علیه و آله قرار داشت) نشسته بود و گروهی نزد حضرت حاضر بودند، و جا تنگ بود، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله عادتش این بود که مجاهدان بدر را اعم از مهاجر و انصار احترام فراوان می کرد، در این هنگام گروهی از بدریون وارد شدند، در حالی که دیگران قبل از آنها اطراف پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را پر کرده بودند، هنگامی که مقابل پیامبر صلّی اللّه علیه و آله رسیدند سلام کردند، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله پاسخ فرمود سپس به حاضران سلام کردند آنها نیز پاسخ گفتند، آنها روی پای خود ایستاده بودند، و منتظر بودند حاضران به آنها جا دهند ولی هیچ کس تکان نخورد! این امر بر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله سخت آمد، رو به بعضی از کسانی که اطراف او نشسته بودند کرد و فرمود: فلان و فلانی برخیزید، چند نفر را از جا بلند کرد تا واردین بنشینند (و این در حقیقت نوعی ادب آموزی و درس احترام گذاردن به پیش کسوتان در ایمان و جهاد بود.)

ولی این مطلب بر آن چند نفر که از جا برخاستند ناگوار آمد، منافقان گفتند:

پیامبر صلّی اللّه علیه و آله رسم عدالت را رعایت نکرد! در اینجا آیه نازل شد و قسمتی از آداب نشستن در مجالس را برای آنها شرح داد.

تفسیر:

احترام به پیش کسوتان در مجالس در تعقیب دستوری که در آیات گذشته در مورد ترک نجوا در مجالس، و محدود ساختن آن به موارد معین آمده، در این آیه یکی دیگر از آداب مجلس را بازگو کرده، می فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده اید! هنگامی که به شما گفته شود:

مجلس را وسعت بخشید (و به تازه واردها جا دهید) وسعت بخشید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا قِیلَ لَکُمْ تَفَسَّحُوا فِی الْمَجالِسِ فَافْسَحُوا).

که اگر چنین کنید: «خداوند (بهشت را) برای شما وسعت می بخشد» و در

[شماره صفحه واقعی : 125]

ص: 1314

این جهان نیز به قلب و جان و رزق و روزی شما وسعت می دهد (یفسح الله لکم).

و از آنجا که گاهی مجلس آن چنان مملوّست که بدون برخاستن بعضی جا برای دیگران پیدا نمی شود، و یا اگر جائی پیدا می شود مناسب حال آنها نیست در ادامه آیه می افزاید: «و هنگامی که گفته شود: برخیزید برخیزید» (و اذا قیل انشزوا فانشزوا).

نه تعلل جوئید و نه به هنگامی که بر می خیزید ناراحت شوید، چرا که گاه تازه واردها از شما برای نشستن سزاوارترند به خاطر خستگی مفرط، یا کهولت سن، و یا احترام خاصی که دارند، و یا جهات دیگر.

سپس به بیان پاداش انجام این دستور الهی پرداخته می افزاید: اگر چنین کنید «خداوند کسانی را که ایمان آورده اند و کسانی را که علم به آنها داده شده درجات عظیمی می بخشد» (یرفع الله الذین آمنوا منکم و الذین اوتوا العلم درجات).

اشاره به این که اطاعت این دستورات دلیل بر ایمان و علم و آگاهی است، و نیز اشاره به این که اگر پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله به بعضی دستور داد از جا برخیزند و به تازه واردان جا دهند برای یک هدف مقدس الهی و احترام به پیشگامان در ایمان و علم بوده است.

و از آنجا که گروهی این آداب را با طیب خاطر و از صمیم دل انجام می دهند، و گروه دیگری با کراهت و ناخشنودی، یا برای ریا و تظاهر، در پایان آیه می افزاید:

«و خداوند به آنچه انجام می دهید آگاه است» (و الله بما تعملون خبیر).

این آیه نشان می دهد آنچه مقام آدمی را نزد خدا بالا می برد، دو چیز است:

ایمان و علم.

سوره المجادله(58): آیه 12

اشاره

(آیه 12)

شأن نزول:

نقل کرده اند: جمعی از اغنیاء خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله می آمدند و با او نجوا می کردند (این کار علاوه بر این که وقت گرانبهای پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله را می گرفت مایه نگرانی مستضعفین و موجب امتیازی برای اغنیاء بود) در اینجا این آیه نازل شد و به آنها دستور داد که قبل از نجوا کردن با پیامبر صلّی اللّه علیه و آله صدقه ای به مستمندان بپردازند، اغنیاء وقتی چنین دیدند از نجوا خودداری کردند. آیه بعد نازل

[شماره صفحه واقعی : 126]

ص: 1315

شد (و آنها را ملامت کرد و حکم آیه اول را نسخ نمود) و اجازه نجوا به همگان داد- ولی نجوا در مورد کار خیر و اطاعت پروردگار.

تفسیر:

یک آزمون جالب! در بخشی از آیات گذشته سخن از مسأله نجوا بود، باز همین بحث را ادامه داده، نخست می فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده اید! هنگامی که می خواهید با رسول خدا نجوا کنید پیش از نجوایتان صدقه ای در راه خدا بدهید» (یا ایها الذین آمنوا اذا ناجیتم الرسول فقدموا بین یدی نجواکم صدقه).

سپس می افزاید: «این برای شما بهتر و پاکیزه تر است» (ذلک خیر لکم و اطهر).

این صدقه هم برای متمکنان «خیر» بود، زیرا موجب ثوابی می شد، و هم برای نیازمندان، چرا که وسیله کمکی به آنها محسوب می گشت.

و اما «اطهر» بودنش از این نظر بود که قلوب اغنیا را از حب مال می شست، و قلوب نیازمندان را از کینه و ناراحتی.

ولی از آنجا که اگر وجوب صدقه قبل از نجوا عمومیت می داشت فقرا از طرح مسائل مهم یا نیازهای خود در برابر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به صورت نجوا محروم می شدند، در ذیل آیه حکم صدقه را از این گروه برداشته، می فرماید: «و اگر توانائی نداشته باشید خداوند آمرزنده و مهربان است» (فان لم تجدوا فان الله غفور رحیم).

و به این ترتیب آنها که تمکن مالی داشتند دادن صدقه قبل از نجوا برای آنان واجب بود، و آنها که نداشتند بدون آن می توانستند با پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نجوا کنند.

سوره المجادله(58): آیه 13

(آیه 13)- جالب این که دستور فوق تأثیر عجیبی گذاشت و آزمون جالبی شد و همگی جز یک نفر از دادن صدقه و نجوا خودداری کردند، و او امیر مؤمنان علی علیه السّلام بود اینجا بود که آنچه لازم بود روشن شود شد و آنچه باید مسلمانان از این دستور بفهمند و درس گیرند گرفتند.

لذا آیه مورد بحث نازل گردید و این حکم را نسخ کرد و فرمود: «آیا ترسیدید

[شماره صفحه واقعی : 127]

ص: 1316

فقیر شوید که از دادن صدقات قبل از نجوا خودداری کردید»؟! (أ أشفقتم أن تقدموا بین یدی نجواکم صدقات).

معلوم می شود حب مال در دل شما از علاقه به نجوای پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بیشتر است، و نیز معلوم می شود در این نجواها غالبا مسائل حیاتی مطرح نمی شد، و گر نه چه مانعی داشت که این گروه قبل از نجوا صدقه ای می دادند و نجوا می کردند، بخصوص این که مقدار خاصی برای صدقه نیز تعیین نشده بود و می توانستند با مبلغ کمی این مشکل را حل کنند.

سپس می افزاید: «اکنون که این کار را نکردید (و خود به تقصیر خویشتن پی بردید) و خداوند توبه شما را پذیرفت، نماز را بر پا دارید و زکات را ادا کنید، و خدا و پیامبرش را اطاعت نمایید، و (بدانید) خداوند از آنچه انجام می دهید با خبر است» (فاذ لم تفعلوا و تاب الله علیکم فاقیموا الصلاه و آتوا الزکاه و اطیعوا الله و رسوله و الله خبیر بما تعملون).

سوره المجادله(58): آیه 14

(آیه 14)- حزب شیطان! در اینجا بخشی از توطئه های منافقان را بر ملا می سازد، و آنها را با نشانه هایشان به مسلمانان معرفی می کند، و ذکر این معنی بعد از آیات نجوا شاید به این مناسبت است که در میان نجوا کنندگان با پیامبر صلّی اللّه علیه و آله افراد منافقی نیز وجود داشتند که از این کار به عنوان پوششی برای توطئه های خود و اظهار نزدیکی به پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله استفاده می کردند همین امر سبب شد که قرآن به صورت یک امر کلی با آن برخورد کند.

نخست می فرماید: «آیا ندیدی کسانی را که طرح دوستی با گروهی که مورد غضب خدا بودند ریختند»؟! (ا لم تر الی الذین تولوا قوما غضب الله علیهم).

سپس می افزاید: «آنها نه از شما هستند و نه از آنان» یهود (ما هم منکم و لا منهم).

نه در مشکلات و گرفتاریها یاور شما هستند، و نه دوست صمیمی آنها، بلکه منافقانی هستند که هر روز چهره عوض می کنند، و هر لمحه به شکلی در می آیند.

باز در ادامه همین سخن می افزاید: «سوگند دروغ یاد می کنند (که از شما

[شماره صفحه واقعی : 128]

ص: 1317

هستند) در حالی که خودشان می دانند» دروغ می گویند (و یحلفون علی الکذب و هم یعلمون).

این راه و رسم منافقان است که پیوسته برای پوشانیدن چهره زشت و منفور خود به سوگندهای دروغ پناه می برند، در حالی که عملشان بهترین معرف آنهاست.

سوره المجادله(58): آیه 15

(آیه 15)- بعد به عذاب دردناک این منافقان لجوج اشاره کرده، می فرماید:

«خداوند عذاب شدیدی برای آنها فراهم ساخته است» (اعد الله لهم عذابا شدیدا).

و بدون شک این عذاب عادلانه است «چرا که آنها اعمال بدی انجام می دادند» (انهم ساء ما کانوا یعملون).

سوره المجادله(58): آیه 16

(آیه 16)- سپس برای توضیح بیشتر در مورد نشانه های این منافقان می گوید: «آنها سوگندهای خود را سپری قرار دادند و مردم را از راه خدا باز داشتند» (اتخذوا ایمانهم جنه فصدوا عن سبیل الله).

قسم یاد می کنند که مسلمانند و هدفی جز اصلاح ندارند در حالی که زیر پوشش این قسم به انواع فساد و خرابکاری و توطئه مشغولند، و در حقیقت از نام مقدس خدا برای جلوگیری از راه خدا بهره می گیرند.

و در پایان آیه می افزاید: «از این رو برای آنان عذاب خوار کننده ای است» (فلهم عذاب مهین).

آنها می خواستند با این سوگندهای دروغین آبرو برای خود فراهم کنند ولی خدا آنها را به عذاب خوار کننده و شدیدی مبتلا می سازد.

سوره المجادله(58): آیه 17

(آیه 17)- و از آنجا که منافقان غالبا به اموال و فرزندان (سرمایه های اقتصادی و نیروهای انسانی) خود برای حل مشکلات تکیه می کنند قرآن در این آیه می گوید، «هرگز اموال و اولادشان، آنها را از عذاب الهی حفظ نمی کند» (لن تغنی عنهم اموالهم و لا اولادهم من الله شیئا).

بلکه همین اموال طوق لعنتی برگردن آنها می شود و مایه عذاب دردناکشان.

و باز در پایان آیه آنها را با این جمله تهدید می کند: «آنها اهل آتشند و جاودانه در آن می مانند» (اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون).

[شماره صفحه واقعی : 129]

ص: 1318

سوره المجادله(58): آیه 18

(آیه 18)- و عجب این که این منافقان در قیامت هم دست از منافقگری خود بر نمی دارند چنانکه در این آیه می فرماید: به خاطر بیاورید «روزی را که خداوند همه آنها را بر می انگیزد (و اعمالشان را بر آنها عرضه می دارد و در دادگاه عدلش از آنها سؤال می کند) ولی آنان برای خدا نیز سوگند (دروغ) یاد می کنند همان گونه که (امروز) برای شما یاد می کنند» (یوم یبعثهم الله جمیعا فیحلفون له کما یحلفون لکم).

قیامت تجلیگاه اعمال و روحیات انسان در این دنیاست، و از آنجا که منافقان این روحیه را همراه خود به قبر و برزخ برده اند در صحنه قیامت نیز آشکار می شود، و بر طبق عادت گذشته سوگند دروغین یاد می کنند.

سپس می افزاید: «و گمان می کنند کاری می توانند انجام دهند» (و یحسبون انهم علی شی ء). ولی این یک پندار موهوم و خیالی خام بیش نیست! و سر انجام آیه را با این جمله پایان می دهد: «بدانید آنها دروغگویانند» (الا انهم هم الکاذبون).

و به این ترتیب کوس رسوائی آنها را همه جا می زنند.

سوره المجادله(58): آیه 19

(آیه 19)- در این آیه سرنوشت نهائی این منافقان تیره دل را چنین بیان می کند: «شیطان بر آنها مسلط شده، و یاد خدا را از خاطر آنها برده است» (استحوذ علیهم الشیطان فانساهم ذکر الله).

به همین دلیل «آنان حزب شیطانند» (اولئک حزب الشیطان).

«بدانید حزب شیطان زیانکارانند» (ألا ان حزب الشیطان هم الخاسرون).

آری! منافقان دروغگو و مغرور به مال و مقام سرنوشتی جز این ندارند که دربست در اختیار شیطان و وسوسه های او قرار می گیرند، و خدا را بکلی فراموش می کنند، نه تنها منحرف می شوند که در زمره عمّال شیطان و اعوان و انصار لشکر و حزب او برای گمراه ساختن دیگران قرار می گیرند.

سوره المجادله(58): آیه 20

(آیه 20)- در ادامه بیان صفات و نشانه های منافقان در اینجا که آخرین آیات سوره مجادله است نشانه های دیگری از آنها را مطرح می کند، و سرنوشت حتمی

[شماره صفحه واقعی : 130]

ص: 1319

آنها را که شکست و نابودی است روشن می سازد.

نخست می فرماید: «کسانی که با خدا و رسولش دشمنی می کنند آنها در زمره ذلیل ترین افرادند» (ان الذین یحادون الله و رسوله اولئک فی الاذلین).

سوره المجادله(58): آیه 21

(آیه 21)- این آیه در حقیقت دلیلی است برای این معنی، می فرماید: «خدا چنین مقرّر داشته که من و رسولانم پیروز می شویم» (کتب الله لاغلبن انا و رسلی).

و هیچ شک و تردیدی در آن نیست.

«چرا (چنین نباشد، در حالی) که خداوند قوی و شکست ناپذیر است» (ان الله قوی عزیز).

به همان اندازه که خداوند قدرتمند است دشمنانش ضعیف و ذلیلند، و اگر می بینیم در آیه قبل تعبیر به «اذلّین» (ذلیل ترین افراد) شده دلیلش همین بوده است.

در طول تاریخ این پیروزی فرستادگان الهی در چهره های گوناگونی نمایان شده: در عذابهای مختلفی همچون طوفان نوح، و صاعقه عاد و ثمود، و زلزله های ویرانگر قوم لوط، و مانند آن، و در پیروزی در جنگهای مختلف، مانند غزوات «بدر» و «حنین» و فتح «مکه» و سایر غزوات پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله.

و از همه مهمتر پیروزی منطقی آنها بر مکاتب شیطانی و دشمنان حق و عدالت بوده است.

سوره المجادله(58): آیه 22

(آیه 22)- در این آیه که آخرین آیه از سوره مجادله، و از کوبنده ترین آیات قرآن است، به مؤمنان هشدار می دهد که جمع میان «محبت خدا» و «محبت دشمنان خدا» در یک دل ممکن نیست، و باید از میان این دو یکی را برگزینند، اگر راستی مؤمنند باید از دوستی دشمنان خدا بپرهیزند و الا ادعای مسلمانی نکنند! می فرماید: «هیچ گروهی را که ایمان به خدا و روز قیامت دارند نمی یابی که با دشمنان خدا و رسولش دوستی کنند، هر چند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندانشان باشند» (لا تجد قوما یؤمنون بالله و الیوم الآخر یوادون من حاد الله و رسوله و لو کانوا آباءهم او ابناءهم او اخوانهم او عشیرتهم).

محبت پدران و فرزندان و برادران و اقوام بسیار خوب است، و نشانه زنده

[شماره صفحه واقعی : 131]

ص: 1320

بودن عواطف انسانی است، اما هنگامی که این محبت رو در روی محبت خدا قرار گیرد ارزش خود را از دست می دهد.

سپس به پاداشهای بزرگ این گروه که قلبشان بطور کامل در اختیار عشق خداست پرداخته، و پنج موضوع را که بعضی به صورت امداد و توفیق است، و بعضی به صورت نتیجه و سر انجام کار بیان می کند.

در بیان قسمت اول و دوم می فرماید: «آنها کسانی هستند که خدا ایمان را بر صفحه دلهایشان نوشته، و با روحی از ناحیه خودش آنان را تقویت فرموده است» (اولئک کتب فی قلوبهم الایمان و ایدهم بروح منه).

و در سومین مرحله می فرماید: «خداوند آنها را در باغهائی از بهشت داخل می کند که نهرها از زیر (درختانش) جاری است، جاودانه در آن می مانند» (و یدخلهم جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها).

و در چهارمین مرحله می افزاید: «خداوند از آنها خشنود است و آنها نیز از خداوند خشنودند» (رضی الله عنهم و رضوا عنه).

در برابر مواهب مادّی قیامت و جنات و حور و قصور این بزرگترین پاداش روحانی است که به این گروه از مؤمنان داده می شود.

احساس رضایت مولا و معبودشان که آنها را پذیرفته، لذتبخش ترین احساسی است که به آنها دست می دهد، و نتیجه اش خشنودی کامل آنها از خداست.

و در آخرین مرحله به صورت یک اعلام عمومی- که حاکی از نعمت و موهبت دیگری است- می فرماید: «آنها حزب اللّه اند، بدانید حزب اللّه پیروزان و رستگارانند» (اولئک حزب الله الا ان حزب الله هم المفلحون).

نه تنها پیروزی در سرای دیگر و نیل به انواع نعمتهای مادی و معنوی در قیامت، بلکه همان گونه که در آیات قبل آمد در این دنیا نیز به لطف الهی بر دشمنان پیروزند، و در پایان جهان نیز حکومت حق و عدالت در دست آنهاست.

«پایان سوره مجادله»

[شماره صفحه واقعی : 132]

ص: 1321

سوره حشر [59]
اشاره

این سوره در «مدینه» نازل شده و دارای 24 آیه است

محتوای سوره:

این سوره- که بیشتر ناظر به داستان مبارزه مسلمانان با جمعی از یهود به نام «یهود بنی نضیر» است- از سوره های مهم و بیدارگر و تکان دهنده قرآن مجید است، و تناسب بسیار نزدیکی با آخرین آیات سوره قبل دارد که وعده پیروزی در آن به «حزب اللّه» داده شده است.

محتوای این سوره را می توان در شش بخش خلاصه کرد:

در بخش اول که تنها یک آیه است سخن از تسبیح و تنزیه عمومی موجودات در برابر خداوند عظیم و حکیم است.

در بخش دوم که از آیه 2 تا 10 می باشد ماجرای درگیری مسلمانان را با یهود پیمان شکن مدینه بازگو می کند.

در بخش سوم که از آیه 11 تا 17 را تشکیل می دهد داستان منافقان مدینه آمده است که با یهود در این برنامه همکاری نزدیک داشتند.

بخش چهارم مشتمل بر یک سلسله اندرزها و نصایح کلی نسبت به عموم مسلمانان است.

بخش پنجم که فقط یک آیه است، توصیف بلیغی است از قرآن.

و بالاخره در بخش ششم قسمت مهمی از اوصاف جمال و جلال خدا و اسماء حسنای او را بر می شمرد که به انسان در طریق معرفه اللّه کمک شایان می کند.

[شماره صفحه واقعی : 133]

ص: 1322

ضمنا نام این سوره از آیه دوم آن گرفته شده که سخن از «حشر» یعنی اجتماع یهود برای کوچ کردن از مدینه، و یا حشر مسلمین برای بیرون راندن آنها به میان آمده است.

و بالاخره این سوره نیز یکی از سوره های «مسبّحات» است، که با تسبیح خداوند شروع شده، و اتفاقا پایان آن نیز با تسبیح الهی است.

فضیلت تلاوت سوره:

در حدیثی از پیغمبر گرامی صلّی اللّه علیه و آله می خوانیم: «هر کس سوره حشر را بخواند تمام بهشت و دوزخ و عرش و کرسی و حجاب و آسمانها و زمینهای هفتگانه و حشرات و بادها و پرندگان و درختان و جنبندگان و خورشید و ماه و فرشتگان همگی بر او رحمت می فرستند، و برای او استغفار می کنند، و اگر در آن روز یا در آن شب بمیرد شهید مرده است».

بدون شک اینها همه آثار اندیشه در محتوای سوره است که از قرائت آن ناشی می شود و در زندگی انسان پرتو افکن می گردد.

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

سوره الحشر(59): آیه 1

اشاره

(آیه 1)

شأن نزول:

در مورد نزول پنج آیه اول این سوره شأن نزول مفصلی ذکر کرده اند که فشرده آن چنین است:

در سرزمین مدینه سه گروه از یهود زندگی می کردند «بنی نضیر» و «بنی قریظه» و «بنی قینقاع» و گفته می شود که آنها اصلا اهل حجاز نبودند ولی چون در کتب مذهبی خود خوانده بودند که پیامبری از سرزمین مدینه ظهور می کند به این سرزمین کوچ کردند، و در انتظار این ظهور بزرگ بودند.

هنگامی که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله به مدینه هجرت فرمود با آنها پیمان عدم تعرض بست، ولی آنها هر زمان فرصتی یافتند از نقض این پیمان فروگذار نکردند.

از جمله این که بعد از جنگ «احد»- غزوه احد در سال سوم هجرت واقع شد- «کعب بن اشرف» با چهل مرد سوار از یهود به مکّه آمدند و یکسر به سراغ

[شماره صفحه واقعی : 134]

ص: 1323

قریش رفتند و با آنها عهد و پیمان بستند که همگی متحدا بر ضد محمّد صلّی اللّه علیه و آله پیکار کنند.

این خبر از طریق وحی به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله رسید.

دیگر این که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله روزی با چند نفر از بزرگان و یارانش به سوی قبیله بنی نضیر که در نزدیکی مدینه زندگی می کردند آمد و می خواست از آنها کمک یا وامی بگیرد، و شاید پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و یارانش می خواستند در زیر این پوشش وضع «بنی نضیر» را از نزدیک بررسی کنند، مبادا مسلمانان غافلگیر شوند.

پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در بیرون قلعه یهود بود و با «کعب بن اشرف» در این زمینه صحبت کرد، در این هنگام در میان یهودیان بذر توطئه ای پاشیده شد، و با یکدیگر گفتند:

یک نفر پشت بام رود و سنگ عظیمی بر او بیفکند و ما را از دست این مرد راحت کند! یکی از یهود اعلام آمادگی کرد و به پشت بام رفت.

رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله از طریق وحی آگاه شد برخاست و به مدینه آمد، و اینجا بود که پیمان شکنی یهود بر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله مسلم شد، و دستور آماده باش برای جنگ به مسلمانان داد.

در بعضی از روایات نیز آمده که یکی از شعرای بنی نضیر به هجو و بدگوئی پیامبر صلّی اللّه علیه و آله پرداخت و این خود دلیل دیگری بر پیمان شکنی آنها بود.

پیامبر صلّی اللّه علیه و آله برای این که ضربه کاری قبلا به آنها بزند به «محمّد بن مسلمه» که با «کعب بن اشرف» بزرگ یهود آشنائی داشت دستور داد او را به هر نحو بتواند به قتل برساند و او با مقدماتی این کار را کرد.

کشته شدن «کعب بن اشرف» تزلزلی در یهود ایجاد کرد. به دنبال آن رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله دستور داد مسلمانان برای جنگ با این قوم پیمان شکن حرکت کنند، هنگامی که آنها با خبر شدند، به قلعه های مستحکم و دژهای نیرومند خود پناه بردند، و درها را محکم بستند، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دستور داد بعضی درختان نخل را که نزدیک قلعه ها بود بکنند یا بسوزانند.

[شماره صفحه واقعی : 135]

ص: 1324

این کار فریاد یهود را بلند کرد گفتند: ای محمّد! تو پیوسته از این گونه کارها نهی می کردی، پس این چه برنامه ای است؟

آیه پنجم این سوره نازل شد و به آنها پاسخ گفت که این یک دستور خاص الهی بود.

محاصره چند روز طول کشید و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله برای پرهیز از خونریزی به آنها پیشنهاد کرد که سرزمین مدینه را ترک گویند آنها نیز پذیرفتند، مقداری از اموال خود را برداشته و بقیه را رها کردند باقیمانده اموال و اراضی و باغات و خانه های آنها به دست مسلمانان افتاد.

تفسیر:

این سوره با تسبیح و تنزیه خداوند و بیان عزت و حکمت او شروع می شود، می فرماید: «آنچه در آسمانها و زمین است برای خدا تسبیح می گوید، و او عزیز و حکیم است» (سبح لله ما فی السماوات و ما فی الارض و هو العزیز الحکیم).

و این در حقیقت مقدمه ای است برای بیان سرگذشت یهود «بنی نضیر» همانها که در شناخت خدا و صفاتش گرفتار انواع انحرافات بودند.

تسبیح عمومی موجودات زمین و آسمان اعم از فرشتگان و انسانها و حیوانات و گیاهان و جمادات ممکن است با زبان قال باشد یا با زبان حال، چرا که نظام شگفت انگیزی که در آفرینش هر ذره ای به کار رفته با زبان حال بیانگر علم و قدرت و عظمت و حکمت خداست.

و از سوی دیگر به عقیده جمعی از دانشمندان هر موجودی در عالم خود سهمی از عقل و درک و شعور دارد هر چند ما از آن آگاه نیستیم، و به همین دلیل با زبان خود تسبیح خدا می گوید، هر چند گوش ما توانایی شنوائی آن را ندارد.

سوره الحشر(59): آیه 2

(آیه 2)- بعد از بیان این مقدمه به داستان رانده شدن یهود بنی نضیر از مدینه پرداخته، می فرماید: «او (خداوند) کسی است که کافران اهل کتاب را در نخستین برخورد (با مسلمانان) از خانه هایشان بیرون راند»! (هو الذی اخرج الذین کفروا من اهل الکتاب من دیارهم لاول الحشر).

[شماره صفحه واقعی : 136]

ص: 1325

منظور از «حشر» در اینجا اجتماع و حرکت مسلمانان از مدینه به سوی قلعه های یهود، و یا اجتماع یهود برای مبارزه با مسلمین است، و از آنجا که این نخستین اجتماع در نوع خود بود در قرآن به عنوان «لأوّل الحشر» نامیده شده، و این خود اشاره لطیفی است به برخوردهای آینده با یهود «بنی نضیر» و یهود «خیبر» و مانند آنها.

سپس می افزاید: «شما هرگز گمان نمی کردید که آنها (از این دیار) خارج شوند و خودشان نیز گمان می کردند که دژهای محکمشان آنان را از عذاب الهی مانع می شود» (ما ظننتم ان یخرجوا و ظنوا انهم مانعتهم حصونهم من الله).

آنها چنان مغرور و از خود راضی بودند که تکیه گاهشان دژهای نیرومند و قدرت ظاهریشان بود، ولی از آنجا که خدا می خواست بر همه روشن سازد که چیزی در برابر اراده او قدرت مقاومت ندارد حتی بدون آن که جنگی رخ دهد آنها را از آن سرزمین بیرون راند! لذا در ادامه آیه می فرماید: «اما خداوند از آنجا که گمان نمی کردند به سراغشان آمد، و در دلهایشان ترس و وحشت افکند، به گونه ای که خانه های خود را با دست خویش و با دست مؤمنان ویران می کردند» (فاتاهم الله من حیث لم یحتسبوا و قذف فی قلوبهم الرعب یخربون بیوتهم بایدیهم و ایدی المؤمنین).

آری! خدا این لشکر نامرئی، یعنی لشکر ترس را که در بسیاری از جنگها به یاری مؤمنان می فرستاد بر قلب آنها چیره کرد، و مجال هرگونه حرکت و مقابله را از آنها سلب نمود، آنها خود را برای مقابله با لشکر برون آماده کرده بودند بی خبر از آن که خداوند لشکری از درون به سراغشان می فرستد.

و در پایان آیه به عنوان یک نتیجه گیری کلی می فرماید: «پس عبرت بگیرید ای صاحبان چشم»! (فاعتبروا یا اولی الابصار).

سوره الحشر(59): آیه 3

(آیه 3)- این آیه می افزاید: «و اگر نه این بود که خداوند ترک وطن را بر آنان مقرّر داشته بود آنها را در همین دنیا مجازات می کرد» (و لو لا ان کتب الله علیهم الجلاء لعذبهم فی الدنیا).

[شماره صفحه واقعی : 137]

ص: 1326

بدون شک جلای وطن و رها کردن قسمت عمده سرمایه هائی که یک عمر فراهم کرده بودند خود برای آنها عذابی دردناک بود.

بنابر این منظور از جمله فوق این است که اگر این عذاب برای آنها مقدر نشده بود عذاب دیگری که همان قتل و اسارت به دست مسلمانان بود بر سر آنها فرود می آمد، خدا می خواست آنها در جهان آواره شوند، و ای بسا این آوارگی برای آنها دردناکتر بود، زیرا هر وقت به یاد آن همه دژها و خانه های مجلل و مزارع و باغات خود می افتادند که در دست دیگران است و خودشان بر اثر پیمان شکنی و توطئه بر ضد پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله در مناطق دیگر محروم و سرگردانند گرفتار آزار و شکنجه های روحی فراوانی می شدند.

اما این تنها عذاب دنیای آنها بود، لذا در پایان این آیه می افزاید: «و برای آنها در آخرت نیز عذاب آتش است» (و لهم فی الآخره عذاب النار).

چنین است دنیا و آخرت کسانی که پشت پا به حق و عدالت زنند و بر مرکب غرور و خودخواهی سوار گردند.

سوره الحشر(59): آیه 4

(آیه 4)- و از آنجا که ذکر این ماجرا علاوه بر بیان قدرت پروردگار و حقانیت پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله باید هشداری برای تمام کسانی باشد که اعمالی مشابه یهود بنی نضیر دارند تا مسأله در آنها خلاصه نشود در این آیه مطلب را تعمیم داده، می افزاید: «این مجازات (دنیا و آخرت) از آن جهت دامنگیرشان شد که با خدا و رسولش به دشمنی برخاستند» (ذلک بانهم شاقوا الله و رسوله).

«و هر کس به دشمنی با خدا برخیزد (خداوند مجازاتش می کند زیرا) خدا مجازات شدیدی دارد» (و من یشاق الله فان الله شدید العقاب).

سوره الحشر(59): آیه 5

(آیه 5)- در این آیه به پاسخ ایرادی می پردازد که یهود بنی نضیر- چنانکه در شأن نزول نیز گفتیم- به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله متوجه می ساختند، در آن موقع که دستور داد قسمتی از نخلهای نزدیک قلعه های محکم یهود را ببرند (تا محل کافی برای نبرد باشد، یا برای این که یهود ناراحت شوند و از قلعه ها بیرون آیند و درگیری در خارج قلعه روی دهد).

[شماره صفحه واقعی : 138]

ص: 1327

آنها گفتند: ای محمّد! مگر تو نبودی که از این گونه کارها نهی می کردی؟

آیه نازل شد و گفت: «هر درخت با ارزش نخل را قطع یا آن را به حال خود واگذاشتید همه به فرمان خدا بود»! (ما قطعتم من لینه او ترکتموها قائمه علی اصولها فباذن الله).

«و هدف این بود که فاسقان را خوار و رسوا کنند» (و لیخزی الفاسقین).

سوره الحشر(59): آیه 6

اشاره

(آیه 6)

شأن نزول:

از آنجا که این آیه و آیه بعد نیز تکمیلی است بر آیات گذشته، شأن نزول آن نیز ادامه همان شأن نزول است.

توضیح این که: بعد از بیرون رفتن یهود «بنی نضیر» از مدینه، باغها و زمینهای کشاورزی و خانه ها و قسمتی از اموال آنها در مدینه باقی ماند، جمعی از سران مسلمین خدمت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله رسیدند و طبق آنچه از سنت عصر جاهلیت به خاطر داشتند عرض کردند: برگزیده های این غنیمت، و یک چهارم آن را برگیر و بقیه را به ما واگذار، تا در میان خود تقسیم کنیم! آیات مورد بحث نازل شد و با صراحت گفت: چون برای این غنائم، جنگی نشده و مسلمانان زحمتی نکشیده اند تمام آن تعلق به رسول اللّه (رئیس حکومت اسلامی) دارد و او هرگونه صلاح بداند تقسیم می کند.

پیامبر صلّی اللّه علیه و آله این اموال را در میان مهاجرین که دستهای آنها در سرزمین مدینه از مال دنیا تهی بود و تعداد کمی از انصار که نیاز شدیدی داشتند تقسیم کرد.

تفسیر:

حکم غنائمی که بدون جنگ به دست می آید در این آیه حکم غنائم بنی نضیر را بیان می کند، و در عین حال روشنگر یک قانون کلی در زمینه تمام غنائمی است که بدون دردسر و زحمت و رنج عائد جامعه اسلامی می شود که از آن در فقه اسلامی به عنوان «فیی ء» یاد شده است.

می فرماید: «و آنچه را خدا از آنان [- یهود] به رسولش بازگردانده (و بخشیده) چیزی است که شما برای به دست آوردن آن (زحمتی نکشیدید) نه

[شماره صفحه واقعی : 139]

ص: 1328

اسبی تاختید، و نه شتری» (و ما افاء الله علی رسوله منهم فما اوجفتم علیه من خیل و لا رکاب).

سپس می افزاید: چنان نیست که پیروزیها همیشه نتیجه جنگهای شما باشد، «ولی خداوند رسولان خود را بر هر کس بخواهد مسلّط می سازد، و خدا بر همه چیز تواناست» (و لکن الله یسلط رسله علی من یشاء و الله علی کل شی ء قدیر).

آری! پیروزی بر دشمن سرسخت و نیرومندی همچون یهود بنی نضیر با امدادهای غیبی خداوند صورت گرفت، تا بدانید خداوند بر همه چیز قادر است، اینجاست که مسلمانان می توانند در چنین میدانهائی هم درس معرفه اللّه بیاموزند، و هم نشانه های حقانیت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را ببینند، و هم برنامه اخلاص و اتکاء به ذات پاک خدا را در تمام مسیر راهشان یاد گیرند.

سوره الحشر(59): آیه 7

(آیه 7)- این آیه مصرف «فیئ» را که در آیه قبل آمده است به وضوح بیان می کند و به صورت یک قاعده کلی می فرماید: «آنچه را خداوند از اهل این آبادیها به رسولش بازگرداند، از آن خدا، و رسول، و خویشاوندان او و یتیمان و مستمندان و در راه ماندگان است» (ما افاء الله علی رسوله من اهل القری فلله و للرسول و لذی القربی و الیتامی و المساکین و ابن السبیل).

یعنی این همانند غنائم جنگهای مسلحانه نیست که تنها یک پنجم آن در اختیار پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سایر نیازمندان قرار گیرد، و چهار پنجم از آن جنگجویان باشد.

و نیز اگر در آیه قبل گفته شد که تمام آن متعلق به رسول خداست مفهومش این نیست که تمام آن را در مصارف شخصی صرف کند، بلکه چون رئیس حکومت اسلامی، و مخصوصا مدافع و حافظ حقوق نیازمندان است قسمت عمده را در مورد آنها مصرف می کند.

پس این مصارف ششگانه ذکر اولویتهائی است که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در مورد اموالی که در اختیار دارد باید رعایت کند، و به تعبیر دیگر پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله این همه ثروت را برای شخص خودش نمی خواهد بلکه به عنوان رهبر و رئیس حکومت اسلامی در

[شماره صفحه واقعی : 140]

ص: 1329

هر موردی لازم است مصرف می کند.

این نکته نیز قابل توجه است که این حق بعد از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به امامان معصوم علیهم السّلام و بعد از آنها به نواب آنها یعنی مجتهدان جامع الشرایط می رسد، چرا که احکام اسلام تعطیل بردار نیست، و حکومت اسلامی از مهمترین مسائلی است که مسلمانان با آن سر و کار دارند و قسمتی از پایه های این حکومت بر مسائل اقتصادی نهاده شده است و بخشی از مسائل اقتصادی اصیل اسلامی همینهاست.

سپس به فلسفه این تقسیم حساب شده پرداخته، می افزاید: این به خاطر آن است «تا (این اموال عظیم) در میان ثروتمندان شما دست به دست نگردد» و نیازمندان از آن محروم نشوند! (کی لا یکون دوله بین الاغنیاء منکم).

این آیه یک اصل اساسی را در اقتصاد اسلامی بازگو می کند و آن این که جهت گیری اقتصاد اسلامی چنین است که در عین احترام به «مالکیت خصوصی» برنامه را طوری تنظیم کرده که اموال و ثروتها متمرکز در دست گروهی محدود نشود که پیوسته در میان آنها دست به دست بگردد.

و در پایان آیه می فرماید: «آنچه را رسول خدا برای شما آورده بگیرید (و اجرا کنید) و آنچه نهی کرده خودداری نمائید و از (مخالفت) خدا بپرهیزید که خداوند کیفرش شدید است» (و ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا و اتقوا الله ان الله شدید العقاب).

این جمله هر چند در ماجرای غنائم بنی نضیر نازل شده، ولی محتوای آن یک حکم عمومی در تمام زمینه ها و برنامه های زندگی مسلمانهاست، و سند روشنی است برای حجت بودن سنت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و بر طبق این اصل همه مسلمانان موظفند اوامر و نواهی پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را به گوش جان بشنوند و اطاعت کنند، خواه در زمینه مسائل مربوط به حکومت اسلامی باشد یا غیر آن.

سوره الحشر(59): آیه 8

(آیه 8)- سه گروه مهاجران و انصار و تابعان و صفات برجسته هر کدام! قرآن همچنان بحث آیات گذشته پیرامون مصارف ششگانه «فیی ء»- اموال

[شماره صفحه واقعی : 141]

ص: 1330

و غنائمی که بدون جنگ عائد مسلمین می شود- را ادامه می دهد، که در حقیقت تفسیری برای یتیمان و مسکینها و بیش از همه تفسیر «ابن السبیل» است.

می فرماید: این اموال «برای فقیران مهاجرانی است که از خانه و کاشانه و اموال خود بیرون رانده شدند» (للفقراء المهاجرین الذین اخرجوا من دیارهم و اموالهم).

«آنها فضل خداوند و رضای او را می طلبند و خدا و رسولش را یاری می کنند، آنها راستگویانند» (یبتغون فضلا من الله و رضوانا و ینصرون الله و رسوله اولئک هم الصادقون).

در اینجا سه وصف مهم برای مهاجران نخستین بیان کرده که در «اخلاص» و «جهاد مستمر» و «صدق همه جانبه» خلاصه می شود.

سوره الحشر(59): آیه 9

(آیه 9)- در این آیه به یکی دیگر از مصارف این اموال پرداخته، و در ضمن آن توصیف بسیار جالب و بلیغی در باره طایفه انصار می کند، و بحثی را که در آیه قبل در باره مهاجران بود با آن تکمیل نموده، می فرماید: «و برای کسانی است که در این سرا [- سرزمین مدینه ] و در سرای ایمان پیش از مهاجران مسکن گزیدند» (و الذین تبوؤا الدار و الایمان من قبلهم).

تعبیر به «تبوّءوا» نشان می دهد که انصار نه تنها خانه های ظاهری را آماده پذیرائی مهاجران کردند که خانه دل و جان و محیط شهر خود را تا آنجا که می توانستند آماده ساختند و اینها همه قبل از هجرت مسلمانان مکه بوده است، و مهم همین است.

سپس به سه توصیف دیگر که بیانگر کل روحیات انصار می باشد پرداخته، چنین می گوید: آنها چنان هستند که: «هر مسلمانی را به سویشان هجرت کند دوست می دارند» (یحبون من هاجر الیهم).

و در این زمینه تفاوتی میان مسلمانان از نظر آنها نیست، بلکه مهم نزد آنان مسأله ایمان و هجرت است، و این دوست داشتن یک ویژگی مستمر آنها محسوب می شود.

[شماره صفحه واقعی : 142]

ص: 1331

دیگر این که: «و در دل خود نیازی به آنچه به مهاجران داده شده احساس نمی کنند» (و لا یجدون فی صدورهم حاجه مما اوتوا).

نه چشم داشتی به غنائمی که به آنها داده شده است دارند، و نه نسبت به آنها حسد می ورزند و نه حتی در درون دل احساس نیاز به آنچه به آنها اعطا شده می کنند.

و در مرحله سوم می افزاید: «و آنها را بر خود مقدم می دارند هر چند خودشان بسیار نیازمند باشند» (و یؤثرون علی أنفسهم و لو کان بهم خصاصه).

و به این ترتیب «محبت» و «بلندنظری» و «ایثار» سه ویژگی پرافتخار آنهاست.

«ابن عباس» مفسر معروف اسلامی، می گوید: پیغمبر گرامی اسلام صلّی اللّه علیه و آله روز پیروزی بر یهود بنی نضیر به انصار فرمود: «اگر مایل هستید اموال و خانه هایتان را با مهاجران تقسیم کنید، و در این غنائم با آنها شریک شوید، و اگر می خواهید اموال و خانه هایتان از آن شما باشد و از این غنائم چیزی به شما داده نشود»؟! انصار گفتند: هم اموال و خانه هایمان را با آنها تقسیم می کنیم، و هم چشم داشتی به غنائم نداریم، و مهاجران را بر خود مقدم می شمریم، آیه فوق نازل شد و این روحیه عالی آنها را ستود.

و در پایان آیه برای تأکید بیشتر روی این اوصاف کریمه، و بیان نتیجه آن می افزاید: «و کسانی که از بخل و حرص نفس خویش بازداشته شده اند، رستگارانند» (و من یوق شح نفسه فاولئک هم المفلحون).

در حدیثی می خوانیم که امام صادق علیه السّلام فرمود: «شح از بخل شدیدتر است، بخیل کسی است که در مورد آنچه دارد بخل می ورزد، ولی شحیح هم نسبت به آنچه در دست مردم است بخل می ورزد و هم آنچه خود در اختیار دارد، تا آنجا که هر چه را در دست مردم ببیند آرزو می کند آن را به چنگ آورد، خواه از طریق حلال باشد یا حرام و هرگز قانع به آنچه خداوند به او روزی داده نیست».

سوره الحشر(59): آیه 10

اشاره

(آیه 10)- در این آیه سخن از گروه سومی از مسلمین به میان می آورد که با

[شماره صفحه واقعی : 143]

ص: 1332

الهام از قرآن مجید در میان ما به عنوان «تابعین» معروف شده اند، و بعد از مهاجران و انصار که در آیات قبل سخن از آنها به میان آمد سومین گروه عظیم مسلمین را تشکیل می دهند.

می فرماید: « (همچنین) کسانی که بعد از آنها [- مهاجران و انصار] آمدند و می گویند: پروردگارا! ما و برادرانمان را که در ایمان بر ما پیشی گرفتند بیامرز، و در دلهایمان حسد و کینه ای نسبت به مؤمنان قرار مده، پروردگارا! تو مهربان و رحیمی» (و الذین جاؤ من بعدهم یقولون ربنا اغفر لنا و لاخواننا الذین سبقونا بالایمان و لا تجعل فی قلوبنا غلا للذین آمنوا ربنا انک رؤف رحیم).

به این ترتیب «خودسازی» و «احترام به پیشگامان در ایمان» و «دوری از کینه و حسد» از ویژگیهای آنهاست.

تعبیر به «اخوان» (برادران) و استمداد از خداوند رءوف و رحیم در پایان آیه همه حاکی از روح محبت و صفا و برادری است که بر کل جامعه اسلامی باید حاکم باشد و هر کس هر نیکی را می خواهد تنها برای خود نخواهد.

این آیه تمام مسلمین را تا دامنه قیامت شامل می شود، و بیانگر این واقعیت می باشد که اموال «فیی ء» منحصر به نیازمندان مهاجرین و انصار نیست، بلکه سایر نیازمندان مسلمین را در طول تاریخ شامل می شود.

صحابه در میزان قرآن و تاریخ-

در اینجا بعضی از مفسران بدون توجه به اوصافی که برای هر یک از «مهاجران» و «انصار» و «تابعین» در آیات فوق آمده باز اصرار دارند که همه «صحابه» را بدون استثنا پاک و منزه بشمرند، و کارهای خلافی که احیانا در زمان خود پیامبر صلّی اللّه علیه و آله یا بعد از او از بعضی از آنان سرزده با دیده اغماض بنگرند، و هر کس را در صف مهاجران و انصار و تابعین قرار گرفته چشم بسته محترم و مقدس بدانند.

در حالی که آیات فوق پاسخ دندان شکنی به این افراد می دهد، و ضوابط «مهاجران» راستین و «انصار» و «تابعین» را دقیقا معین می کند.

[شماره صفحه واقعی : 144]

ص: 1333

در «مهاجران» اخلاص، و جهاد، و صدق را می شمرد.

و در «انصار» محبت نسبت به مهاجران، و ایثار، و پرهیز از هرگونه بخل و حرص را ذکر می کند.

و در «تابعین» خودسازی و احترام به پیشگامان در ایمان، و پرهیز از هرگونه کینه و حسد را بیان می نماید.

بنابر این ما در عین احترام به پیشگامان در خط ایمان پرونده اعمال آنها را چه در عصر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله، و چه در طوفانهای شدیدی که بعد از او در جامعه اسلامی در گرفت، دقیقا تحت بررسی قرار می دهیم، و بر اساس معیارهائی که در همین آیات از قرآن دریافته ایم، در باره آنها قضاوت و داوری می کنیم، پیوند خود را با آنها که بر سر عهد و پیمان خود باقی ماندند محکم می سازیم، و از آنها که در عصر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله یا بعد از او رابطه خود را گسستند می بریم، این است یک منطق صحیح و هماهنگ با حکم قرآن و عقل.

سوره الحشر(59): آیه 11

اشاره

(آیه 11)

شأن نزول:

جمعی از منافقان مدینه مانند «عبد اللّه بن ابیّ» و یارانش مخفیانه کسی را به سراغ یهود «بنی نضیر» فرستادند و گفتند: شما محکم در جای خود بایستید، از خانه های خود بیرون نروید، و دژهای خود را محکم سازید، ما دو هزار نفر یاور از قوم خود و دیگران داریم و تا آخرین نفس با شما هستیم، طایفه بنی قریظه و سایر هم پیمانهای شما از قبیله غطفان نیز با شما همراهی می کنند.

همین امر سبب شد که یهود بنی نضیر بر مخالفت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله تشویق شوند، اما در این هنگام یکی از بزرگان بنی نضیر به نام «سلام» به «حی بن اخطب» که سرپرست برنامه های بنی نضیر بود گفت: اعتنائی به حرف «عبد اللّه بن ابی» نکنید، او می خواهد شما را تشویق به جنگ محمد صلّی اللّه علیه و آله کند، و خودش در خانه بنشیند و شما را تسلیم حوادث نماید.

حیی گفت: ما جز دشمنی محمد صلّی اللّه علیه و آله و پیکار با او چیزی را نمی شناسیم، «سلام» در پاسخ او گفت: به خدا سوگند من می بینم سر انجام ما را از این سرزمین

[شماره صفحه واقعی : 145]

ص: 1334

بیرون می کنند، و اموال و شرف ما بر باد می رود کودکان ما اسیر، و جنگجویان ما کشته می شوند.

این آیه و سه آیه بعد از آن نازل شد که، سر انجام این ماجرا را بازگو می کند.

تفسیر:

نقش منافقان در فتنه های یهود- بعد از بیان ماجرای طایفه یهود «بنی نضیر» در آیات گذشته، و شرح حال سه گروه از مؤمنان در اینجا به شرح حال گروه دیگری یعنی منافقان و نقش آنها در این ماجرا می پردازد.

نخست روی سخن را به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله کرده، می فرماید: «آیا منافقان را ندیدی که پیوسته به برادران کافرشان از اهل کتاب می گفتند: هر گاه شما را (از وطن) بیرون کنند ما هم با شما بیرون خواهیم رفت، و هرگز سخن هیچ کس را در باره شما اطاعت نخواهیم کرد، و اگر با شما پیکار شود یاریتان خواهیم نمود» (ا لم تر الی الذین نافقوا یقولون لاخوانهم الذین کفروا من اهل الکتاب لئن اخرجتم لنخرجن معکم و لا نطیع فیکم احدا ابدا و ان قوتلتم لننصرنکم).

و به این ترتیب این گروه از منافقان به طایفه یهود سه مطلب را قول دادند که در همه دروغ می گفتند.

و به همین دلیل قرآن با صراحت می گوید: «خداوند شهادت می دهد که آنها دروغگویانند» (و الله یشهد انهم لکاذبون).

آری! همیشه منافقان دروغگو بوده اند، و غالبا دروغگویان منافقند.

سوره الحشر(59): آیه 12

(آیه 12)- سپس برای توضیح بیشتر در باره دروغگوئی آنها می افزاید: «اگر آنها را بیرون کنند با آنان بیرون نمی روند» (لئن اخرجوا لا یخرجون معهم).

«و اگر با آنها پیکار شود یاریشان نخواهند کرد» (و لئن قوتلوا لا ینصرونهم).

«و اگر (به گفته خود عمل کنند و) یاریشان کنند پشت به میدان کرده فرار می کنند»! (و لئن نصروهم لیولن الادبار).

«سپس کسی آنان را یاری نمی کند» (ثم لا ینصرون).

سوره الحشر(59): آیه 13

(آیه 13)- در این آیه به تشریح علّت این شکست پرداخته، می گوید:

«وحشت از شما در دلهای آنها بیش از ترس از خداست» (لانتم اشد رهبه فی

[شماره صفحه واقعی : 146]

ص: 1335

صدورهم من الله)

. چون از خدا نمی ترسند از همه چیز وحشت دارند، مخصوصا از دشمنان مؤمن و مقاومی چون شما.

«این به خاطر آن است که آنها گروهی نادانند» (ذلک بانهم قوم لا یفقهون).

سوره الحشر(59): آیه 14

(آیه 14)- سپس به بیان نشانه روشنی از این ترس درونی پرداخته، می افزاید: «آنها هرگز با شما به صورت گروهی نمی جنگند جز در دژهای محکم یا از پشت دیوارها» (لا یقاتلونکم جمیعا الا فی قری محصنه او من وراء جدر).

آری! آنها چون از دژ ایمان و توکل بر خدا بیرون هستند جز در پناه دیوارها و قلعه های محکم جرأت جنگ و رویاروئی با مؤمنان ندارند! سپس می افزاید: اما این نه به خاطر آن است که آنها افرادی ضعیف و ناتوان و ناآگاه به فنون جنگند بلکه به هنگامی که درگیری رخ می دهد «پیکارشان در میان خودشان شدید است» اما در برابر شما ضعیف (بأسهم بینهم شدید).

و در ادامه همین آیه، به عامل دیگری برای شکست و ناکامی آنها پرداخته، می فرماید: به ظاهر آنها که می نگری «آنها را متحد می پنداری در حالی که دلهایشان پراکنده است، این به خاطر آن است که آنها قومی هستند که تعقل نمی کنند» (تحسبهم جمیعا و قلوبهم شتی ذلک بانهم قوم لا یعقلون).

به این ترتیب انسجام ظاهری افراد بی ایمان و پیمان و وحدت نظامی و اقتصادی آنها هرگز نباید ما را فریب دهد، چرا که در پشت این پیمانها و شعارهای وحدت، دلهای پراکنده ای قرار دارد، و دلیل آن هم روشن است، زیرا هر کدام حافظ منافع مادی خویشند، و می دانیم منافع مادی همیشه در تضاد است، در حالی که وحدت و انسجام مؤمنان بر اساس اصولی است که تضاد در آن راه ندارد، یعنی اصل ایمان و توحید و ارزشهای الهی.

سوره الحشر(59): آیه 15

(آیه 15)- قرآن همچنان بحث پیرامون داستان یهود بنی نضیر و منافقان را ادامه داده، و با دو تشبیه جالب، موقعیت هر کدام از این دو گروه را مشخص می سازد. نخست می فرماید: داستان یهود بنی نضیر «همچون کسانی است که کمی پیش از آنان بودند (همانها که در این دنیا) طعم تلخ کار خود را چشیدند و برای

[شماره صفحه واقعی : 147]

ص: 1336

آنها عذابی دردناک است» (کمثل الذین من قبلهم قریبا ذاقوا وبال امرهم و لهم عذاب الیم).

اما این گروه چه کسانی بودند که سرگذشت عبرت انگیزی قبل از ماجرای بنی نضیر داشتند؟

بسیاری از مفسران آن را اشاره به ماجرای یهود «بنی قینقاع» می دانند که بعد از ماجرای بدر واقع شد، و منجر به بیرون راندن این گروه از یهود از مدینه گردید، آنها نیز مانند یهود «بنی نضیر» افرادی ثروتمند و مغرور و در میان خود جنگجو بودند، و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و مسلمانان را تهدید می کردند، ولی سر انجام چیزی جز بدبختی و در به دری در دنیا و عذاب الیم آخرت عائدشان نشد.

سوره الحشر(59): آیه 16

(آیه 16)- با طناب پوسیده شیطان به چاه نروید! در این آیه به تشبیهی در باره منافقان پرداخته، می گوید: داستان آنها نیز «همچون شیطان است که به انسان گفت: کافر شو (تا مشکلات تو را حل کنم) اما هنگامی که کافر شد گفت: من از تو بیزارم، من از خداوندی که پروردگار عالمیان است بیم دارم» (کمثل الشیطان اذ قال للانسان اکفر فلما کفر قال انی بری ء منک انی اخاف الله رب العالمین).

منظور از «انسان» مطلق انسانهائی است که تحت تأثیر شیطان قرار گرفته، فریب وعده های دروغین او را می خورند و راه کفر می پویند، و سر انجام شیطان آنها را تنها گذاشته و از آنان بیزاری می جوید! آری! چنین است حال منافقان که دوستان خود را با وعده های دروغین و نیرنگ به وسط معرکه می فرستند، سپس آنها را تنها گذارده فرار می کنند چرا که در نفاق وفاداری نیست.

سوره الحشر(59): آیه 17

(آیه 17)- در این آیه نتیجه کار این دو گروه: شیطان و اتباعش و منافقان و دوستانشان از اهل کفر را روشن ساخته، می افزاید: «سر انجام کارشان این شد که هر دو در آتش دوزخ خواهند بود، جاودانه در آن می مانند، و این است کیفر ستمکاران»! (فکان عاقبتهما انهما فی النار خالدین فیها و ذلک جزاء الظالمین).

[شماره صفحه واقعی : 148]

ص: 1337

این یک اصل کلی است که عاقبت همکاری کفر و نفاق، و شیطان و یارانش، شکست و ناکامی و عذاب دنیا و آخرت است، در حالی که همکاری مؤمنان و دوستانشان همکاری مستمر و جاودانی و سر انجامش پیروزی و برخورداری از رحمت واسعه الهی در هر دو جهان است.

سوره الحشر(59): آیه 18

(آیه 18)- در این آیه روی سخن را به مؤمنان کرده، به عنوان یک نتیجه گیری از ماجرای شوم و دردناک «بنی نضیر» و منافقان و شیطان، می فرماید:

«ای کسانی که ایمان آورده اید! از (مخالفت) خدا بپرهیزید، و هر کس باید بنگرد تا برای فردایش چه چیز از پیش فرستاده»؟ (یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و لتنظر نفس ما قدمت لغد).

در حقیقت سرمایه اصلی انسان در صحنه قیامت کارهائی است که از پیش فرستاده، و گر نه غالبا کسی به فکر انسان نیست که برای او چیزی بعد از مرگ او بفرستد، و یا اگر بفرستند ارزش زیادی ندارد.

سپس بار دیگر برای تأکید می افزاید: «از خدا بپرهیزید که خداوند از آنچه انجام می دهید آگاه است» (و اتقوا الله ان الله خبیر بما تعملون).

آری! تقوا و ترس از خداوند سبب می شود که انسان برای فردای قیامت بیندیشد، و اعمال خود را پاک و پاکیزه و خالص کند.

سوره الحشر(59): آیه 19

(آیه 19)- این آیه به دنبال دستور به تقوا و توجه به معاد، تأکید بر یاد خدا کرده، چنین می فرماید: «و همچون کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند، و خدا نیز آنها را به خود فراموشی گرفتار کرد» (و لا تکونوا کالذین نسوا الله فانساهم انفسهم).

خمیر مایه تقوا دو چیز است: یاد خدا یعنی توجه به مراقبت دائمی «اللّه» و حضور او در همه جا و همه حال، و توجه به دادگاه عدل خداوند و نامه اعمالی که هیچ کار صغیر و کبیری وجود ندارد مگر این که در آن ثبت می شود، و به همین دلیل توجه به این دو اصل (مبدأ و معاد) در سر لوحه برنامه های تربیتی انبیا و اولیاء قرار داشته، و تأثیر آن در پاکسازی فرد و اجتماع کاملا چشمگیر است.

[شماره صفحه واقعی : 149]

ص: 1338

اصولا یکی از بزرگترین بدبختیها و مصائب انسان خود فراموشی است، چرا که ارزشها و استعدادها و لیاقتهای ذاتی خود را که خدا در او نهفته و از بقیه مخلوقات ممتازش ساخته، به دست فراموشی می سپرد، و این مساوی با فراموش کردن انسانیت خویش است، و چنین انسانی تا سر حد یک حیوان درّنده سقوط می کند، و همّتش چیزی جز خواب و خور و شهوت نخواهد بود! و اینها همه عامل اصلی فسق و فجور بلکه این خود فراموشی بدترین مصداق فسق و خروج از طاعت خداست.

لذا در پایان آیه می گوید: «آنها فاسقانند» (اولئک هم الفاسقون).

سوره الحشر(59): آیه 20

(آیه 20)- در این آیه به مقایسه این دو گروه (گروه مؤمنان با تقوا، و متوجه به مبدأ و معاد، و گروه فراموشکاران خدا که گرفتار خود فراموشی شده اند) پرداخته، می گوید: «هرگز دوزخیان و بهشتیان یکسان نیستند» (لا یستوی اصحاب النار و اصحاب الجنه).

نه در این دنیا، نه در معارف، نه در نحوه تفکّر، نه در طرز زندگی فردی و جمعی و هدف آن، و نه در آخرت و پاداشهای الهی، خط این دو گروه در همه جا، و همه چیز، از هم جداست، یکی به یاد خدا و قیامت و احیای ارزشهای والای انسانی، و اندوختن ذخائر برای زندگی جاویدان است، و دیگری غرق شهوات و لذات مادی و گرفتار فراموشی همه چیز و اسیر بند هوی و هوس.

و به این ترتیب انسان بر سر دو راهی قرار دارد یا باید به گروه اول بپیوندد یا به گروه دوم و راه سومی در پیش نیست.

و در پایان آیه به صورت یک حکم قاطع می فرماید: «اصحاب بهشت رستگار و پیروزند» (اصحاب الجنه هم الفائزون).

نه تنها در قیامت رستگار و پیروزند که در این دنیا نیز پیروزی و آرامش و نجات از آن آنهاست، و شکست در هر دو جهان نصیب فراموشکاران است.

سوره الحشر(59): آیه 21

(آیه 21)- اگر قرآن بر کوهها نازل می شد از هم می شکافتند! در تعقیب آیات گذشته که از طرق مختلف برای نفوذ در قلوب انسانها

[شماره صفحه واقعی : 150]

ص: 1339

استفاده می کرد، و مسائل سرنوشت ساز انسانها را در زنده ترین صورتش بیان نمود در این آیه که ناظر به همه آیات قرآن مجید است پرده از روی این حقیقت بر می دارد که نفوذ قرآن بقدری عمیق است که اگر بر کوهها نازل می شد آنها را تکان می داد، اما عجب از این انسان سنگدل که گاه می شنود و تکان نمی خورد! نخست می فرماید: «اگر این قرآن را بر کوهی نازل می کردیم می دیدی در برابر آن خاشع می شود، و از خوف خدا می شکافد» (لو انزلنا هذا القرآن علی جبل لرأیته خاشعا متصدعا من خشیه الله).

«و اینها مثالهائی است که برای مردم می زنیم شاید در آن بیندیشید» (و تلک الامثال نضربها للناس لعلهم یتفکرون).

بعضی این آیه را بر ظاهرش حمل کرده اند و گفته اند: تمام موجودات این جهان، از جمله کوهها، برای خود نوعی درک و شعور دارند و اگر این آیات بر آنها نازل می شد به راستی از هم متلاشی می شدند، گواه این معنی را آیه 74 سوره بقره می دانند که در توصیف گروهی از یهود می گوید: «سپس دلهای شما بعد از این ماجرا سخت شد، همچون سنگ! و یا سخت تر! چرا که پاره ای از سنگها می شکافد و از آنها نهرها جاری می شود، و پاره ای از آنها شکاف بر می دارد و آب از آن تراوش می کند و پاره ای از خوف خدا به زیر می افتد»!

سوره الحشر(59): آیه 22

(آیه 22)- در آیات بعد به ذکر قسمت مهمی از اوصاف جمال و جلال خدا- که توجه به هر یک در تربیت نفوس و تهذیب قلوب تأثیر عمیق دارد- می پردازد، و ضمن سه آیه پانزده صفت و به تعبیر دیگر هجده صفت از اوصاف عظیم او را بر می شمرد و هر آیه با بیان توحید الهی و نام مقدس «اللّه» شروع می شود که انسان را به عالم نورانی اسماء و صفات حق رهنمون می گردد.

می فرماید: «او خدائی است که معبودی جز او نیست، دانای آشکار و نهان است و او رحمان و رحیم است» (هو الله الذی لا اله الا هو عالم الغیب و الشهاده هو الرحمن الرحیم).

[شماره صفحه واقعی : 151]

ص: 1340

در اینجا قبل از هر چیز روی مسأله توحید که خمیرمایه همه اوصاف جمال و جلال و ریشه اصلی معرفت الهی است تکیه می کند، و بعد از آن روی علم و دانش او نسبت به غیب و شهود.

سپس روی رحمت عامه او که همه خلایق را شامل می شود «رحمن» و رحمت خاصه اش که ویژه مؤمنان است «رحیم» تکیه شده، تا به انسان امید بخشد. و او را در راه طولانی تکامل و سیر الی اللّه که در پیش دارد یاری دهد

سوره الحشر(59): آیه 23

(آیه 23)- در این آیه علاوه بر تأکید روی مسأله توحید هشت وصف دیگر ذکر کرده، می فرماید: «او خدائی است که معبودی جز او نیست» (هو الله الذی لا اله الا هو).

«حاکم و مالک اصلی اوست» (الملک).

«از هر عیب منزه است» (القدوس).

«به کسی ستم نمی کند» و همه از ناحیه او در سلامتند (السلام).

سپس می افزاید: او برای دوستانش «امنیت بخش است» (المؤمن).

او حافظ و نگاهدارنده و «مراقب (همه چیز) است» (المهیمن).

«او قدرتمندی شکست ناپذیر است» (العزیز).

«که با اراده نافذ خود هر امری را اصلاح می کند» (الجبار).

سپس می افزاید: «و شایسته عظمت است» و چیزی برتر و بالاتر از او نیست (المتکبر).

از آنجا که عظمت و بزرگی تنها شایسته مقام خداست این واژه به معنی ممدوحش تنها در باره او به کار می رود و هر گاه در غیر مورد او به کار رود به معنی مذموم است.

و در پایان آیه، بار دیگر روی مسأله توحید که سخن با آن آغاز شده بود تکیه کرده، می فرماید: «خداوند منزه است از آنچه شریک برای او قرار می دهند» (سبحان الله عما یشرکون).

[شماره صفحه واقعی : 152]

ص: 1341

سوره الحشر(59): آیه 24

(آیه 24)- و در آخرین آیه سوره در تکمیل این صفات به شش وصف دیگر اشاره کرده، چنین می فرماید: «او خداوندی است خالق» (هو الله الخالق).

«آفریننده ای بی سابقه» (الباری).

«و صورتگری» بی نظیر (المصور).

و سپس از آنجا که اوصاف خداوند منحصر به این اوصاف نیست، بلکه اوصافش همچون ذاتش بی پایان است، می افزاید: «برای او نامهای نیک است» (له الاسماء الحسنی).

و به همین دلیل از هرگونه عیب و نقص، منزه و مبراست، «و آنچه در آسمانها و زمین است تسبیح او می گویند» و او را از هر عیب و نقصی پاک می شمرند (یسبح له ما فی السماوات و الارض).

و سر انجام برای تأکید بیشتر، روی موضوع نظام آفرینش به دو وصف دیگر از اوصافش که یکی از آنها قبلا آمد، اشاره کرده، می فرماید: «و او عزیز و حکیم است» (و هو العزیز الحکیم).

اولی نشانه کمال قدرت او بر همه چیز، و غلبه بر هر مانع است، و دومی اشاره به علم و آگاهی از نظام آفرینش و تنظیم برنامه دقیق در امر خلقت و تدبیر است.

و به این ترتیب در مجموع این آیات سه گانه علاوه بر مسأله توحید- که دو بار تکرار شده- هفده وصف از اوصاف خدا آمده است بدین ترتیب:

عالم الغیب و الشهاده- رحمان- رحیم- ملک- قدّوس- سلام- مؤمن- مهیمن- عزیز- جبّار- متکبّر- خالق- بارئ- مصوّر- حکیم- دارای اسماء الحسنی- کسی که همه موجودات عالم تسبیح او می گویند.

و به این ترتیب، این آیات دست پویندگان راه معرفت اللّه را گرفته منزل به منزل پیش می برد، از ذات پاک او شروع می کند، و بعد به عالم خلقت می آورد، و باز در این سیر الی اللّه از مخلوق نیز به سوی خالق می برد، قلب را مظهر اسماء و صفات الهی و مرکز انوار ربانی می کند و در لابلای این معارف و انوار، او را می سازد

[شماره صفحه واقعی : 153]

ص: 1342

و تربیت می نماید شکوفه های تقوا را بر شاخسار وجودش ظاهر ساخته و لایق قرب جوارش می کند.

آیات آخر این سوره آیاتی است فوق العاده با عظمت و الهام بخش در حدیثی از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله می خوانیم: «هر کس آخر سوره حشر را بخواند، گناهان گذشته و آینده او بخشوده می شود»! «پایان سوره حشر»

[شماره صفحه واقعی : 154]

ص: 1343

سوره ممتحنه [60]
اشاره

این سوره در «مدینه» نازل شده و دارای 13 آیه است

محتوای سوره:

این سوره در حقیقت از دو بخش تشکیل می گردد:

بخش اول از مسأله «حبّ فی اللّه» و «بغض فی اللّه» و نهی از طرح دوستی با مشرکان سخن می گوید، و مسلمانان را به الهام گرفتن از پیامبر بزرگ خدا ابراهیم (ع) دعوت می کند، و خصوصیات دیگری را در این زمینه بر می شمرد. این معنی در پایان سوره نیز تکرار و تأکید شده است.

بخش دوم پیرامون زنان مهاجر و آزمایش و امتحان آنها و احکام دیگری در این رابطه بحث می کند.

انتخاب نام «ممتحنه» برای این سوره نیز به خاطر مسأله آزمایش و امتحان می باشد که در آیه 10 آمده است.

نام دیگری برای سوره ذکر شده و آن سوره «مودّت» است به خاطر نهی از مودّت مشرکان در نخستین آیه سوره.

فضیلت تلاوت سوره:

در حدیثی از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله می خوانیم: «هر کس سوره ممتحنه را قرائت کند تمام مؤمنین و مؤمنات، شفیعان او در روز قیامت خواهند بود».

ناگفته پیداست این همه فضیلت و افتخار از آن کسانی است که تنها به تلاوت بی روح و فاقد علم و عمل قناعت نکنند.

[شماره صفحه واقعی : 155]

ص: 1344

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

سوره الممتحنه(60): آیه 1

اشاره

(آیه 1)

شأن نزول:

این آیه در باره «حاطب بن ابی بلتعه» نازل شده است.

جریان چنین بود که: زنی به نام «ساره» که وابسته به یکی از قبائل «مکّه» بود از مکّه به مدینه خدمت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله آمد. حضرت به او فرمود: آیا مسلمان شده ای و به اینجا آمده ای؟

عرض کرد: نه.

فرمود: پس چرا آمدی؟

عرض کرد: شما اصل و عشیره ما بودید، و سرپرستان من همه رفتند، و من شدیدا، محتاج شدم نزد شما آمده ام تا عطائی به من کنید و لباس و مرکبی ببخشید.

فرمود: پس جوانان مکّه چه شدند؟ (اشاره به این که آن زن خواننده بود و برای جوانان خوǙƙƘϚϙɠمی کرد.)

گفت: بعد از واقعه بدر، هیچ کس از من تقاضای خوانندگی نکرد- و این نشان می دهد ضربه جنگ بدر تا چه حد بر مشرکان مکّه سنگین بود- حضرت دستور داد، لباس و مرکب و خرج راهی به او دادند، و این در حالی بود که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله آماده فتح مکّه می شد.

در این موقع «حاطب بن ابی بلتعه» (یکی از مسلمانان معروف که در جنگ بدر و بیعت رضوان شرکت کرده بود) نزد «ساره» آمد و نامه ای نوشت و گفت: آن را به اهل مکّه بده و ده دینار و به قولی ده درهم نیز به او داد.

«حاطب» در نامه به اهل مکّه نوشته بود رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله قصد دارد به سوی شما آید، آماده دفاع از خویش باشید! جبرئیل این ماجرا را به اطلاع پیامبر صلّی اللّه علیه و آله رسانید، رسول خدا، علی علیه السّلام و عمار و عمر و زبیر و طلحه و مقداد و ابو مرثد را دستور داد که به سوی مکّه حرکت کنند و فرمود: در یکی از منزلگاههای وسط راه به زنی می رسید که حامل نامه ای به مشرکین مکّه است، نامه را از او بگیرید.

[شماره صفحه واقعی : 156]

ص: 1345

آنها در همان مکان که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله فرموده بود به او رسیدند، او سوگند یاد کرد که هیچ نامه ای نزد او نیست، ولی علی علیه السّلام فرمود: نه پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به ما دروغ گفته، و نه ما دروغ می گوئیم، شمشیر را کشید و فرمود: نامه را بیرون بیاور، و الا به خدا سوگند گردنت را می زنم! «ساره» که نامه را در میان گیسوانش پنهان کرده بود بیرون آورد، آنها نامه را خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله آوردند.

حضرت صلّی اللّه علیه و آله به سراغ «حاطب» فرستاد، فرمود: این نامه را می شناسی؟

عرض کرد: بلی، فرمود: چه چیز موجب شد به این کار اقدام کنی؟

عرض کرد: ای رسول خدا! به خدا سوگند از آن روز که اسلام را پذیرفته ام لحظه ای کافر نشده ام، ولی مسأله این است که تمام مهاجران کسانی را در مکّه دارند ولی من در میان آنها غریبم و خانواده من در چنگال آنها گرفتارند، خواستم مزاحم خانواده من نشوند، در حالی که می دانستم خداوند سر انجام آنها را گرفتار شکست می کند.

پیامبر صلّی اللّه علیه و آله عذرش را پذیرفت- اینجا بود که آیه نازل شد و درسهای مهمی در زمینه ترک هرگونه دوستی نسبت به مشرکان و دشمنان خدا به مسلمانان داد.

تفسیر:

سر انجام طرح دوستی با دشمن خدا! چنانکه در شأن نزول دانستیم حرکتی از ناحیه یکی از مسلمانان صادر شد که هر چند به قصد جاسوسی نبود ولی اظهار محبتی به دشمنان اسلام محسوب می شد، لذا آیه به مسلمانان هشدار داد که از تکرار این گونه کارها در آینده بپرهیزند.

نخست می فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده اید! دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگیرید» (یا ایها الذین آمنوا لا تتخذوا عدوی و عدوکم اولیاء).

یعنی آنها نه فقط دشمنان خدا هستند که با شما نیز عداوت و دشمنی دارند، با این حال چگونه دست دوستی به سوی آنها دراز می کنید؟! سپس می افزاید: «شما نسبت به آنها اظهار محبت می کنید در حالی که آنها به

[شماره صفحه واقعی : 157]

ص: 1346

آنچه از حق برای شما آمده (اسلام و قرآن) کافر شده اند، و رسول خدا و شما را به خاطر ایمان به خداوندی که پروردگار همه شماست از شهر و دیارتان بیرون می رانند» (تلقون الیهم بالموده و قد کفروا بما جاءکم من الحق یخرجون الرسول و ایاکم ان تؤمنوا بالله ربکم).

آنها هم در عقیده با شما مخالفند، و هم عملا به مبارزه برخاسته اند، و کاری را که بزرگترین افتخار شماست، یعنی ایمان به پروردگار، برای شما بزرگترین جرم و گناه شمرده اند، با این حال آیا جای این است که شما نسبت به آنها اظهار محبت کنید.

سپس برای توضیح بیشتر می افزاید: «اگر شما برای جهاد در راه من و جلب خشنودیم هجرت کرده اید» پیوند دوستی با آنها برقرار نسازید (ان کنتم خرجتم جهادا فی سبیلی و ابتغاء مرضاتی).

اگر به راستی دم از دوستی خدا می زنید و به خاطر او از شهر و دیار خود هجرت کرده اید، و طالب جهاد فی سبیل اللّه و جلب رضای او هستید این مطلب با دوستی دشمنان خدا سازگار نیست.

باز برای توضیح بیشتر می افزاید: «شما مخفیانه با آنها رابطه دوستی برقرار می کنید در حالی که من به آنچه پنهان یا آشکار می سازید از همه داناترم»! (تسرون الیهم بالموده و انا اعلم بما اخفیتم و ما اعلنتم).

بنابر این مخفی کاری چه فایده ای دارد با علم خداوند به غیب و شهود.

و در پایان آیه، به عنوان یک تهدید قاطع، می فرماید: «و هر کس از شما چنین کاری کند از راه راست گمراه شده است» (و من یفعله منکم فقد ضل سواء السبیل).

هم از راه معرفت خدا منحرف گشته که گمان کرده چیزی بر خدا مخفی می ماند، و هم از راه ایمان و اخلاص و تقوا که طرح دوستی با دشمنان خدا ریخته و هم تیشه به ریشه زندگانی خود زده است که دشمنش را از اسرارش با خبر ساخته و این بدترین انحرافی است که ممکن است به شخص مؤمن بعد از وصول به سر چشمه ایمان دست دهد.

[شماره صفحه واقعی : 158]

ص: 1347

سوره الممتحنه(60): آیه 2

(آیه 2)- در این آیه، برای تأکید و توضیح بیشتر، می افزاید: شما برای چه طرح دوستی با آنها می ریزید؟ با این که: «اگر آنها بر شما مسلّط شوند دشمنانتان خواهند بود، و دست و زبان خود را به بدی کردن به شما می گشایند» (ان یثقفوکم یکونوا لکم اعداء و یبسطوا الیکم ایدیهم و السنتهم بالسوء).

شما برای آنها دلسوزی می کنید در حالی که عداوتشان با شما آن چنان ریشه دار است که اگر بر شما دست یابند از هیچ کاری فروگذار نمی کنند.

و از همه بدتر این است که: «دوست دارند شما (از اسلام) به کفر بازگردید» و بزرگترین افتخار خود یعنی گوهر ایمان را از دست دهید (و ودوا لو تکفرون).

سوره الممتحنه(60): آیه 3

(آیه 3)- و در این آیه به پاسخگوئی افرادی مانند «حاطب بن ابی بلتعه» پرداخته، که در جواب پیامبر صلّی اللّه علیه و آله که فرمود: چرا اسرار مسلمانان را در اختیار مشرکان مکّه قرار دادی؟ گفت: خواستم از این طریق خویشاوندان و بستگانم را حفظ کنم! می فرماید: «هرگز بستگان و فرزندانتان روز قیامت سودی به حالتان نخواهند داشت» (لن تنفعکم ارحامکم و لا اولادکم).

چرا که اگر اولاد و بستگان بی ایمان باشند نه آبرو و سرمایه ای برای این دنیا خواهند بود و نه وسیله نجاتی در آخرت.

سپس می افزاید: خداوند روز قیامت «میان شما جدائی می افکند» (یوم القیامه یفصل بینکم).

اهل ایمان به سوی بهشت می روند، و اهل کفر به سوی دوزخ.

و در پایان آیه، بار دیگر به همگان هشدار می دهد که: «خداوند به آنچه انجام می دهید بیناست» (و الله بما تعملون بصیر).

هم از نیّات شما آگاه است، و هم از اعمالی که بطور سرّی انجام می دهید، و اگر در مواردی اسرار شما را مانند «حاطب بن ابی بلتعه» فاش نمی کند روی مصالحی است، نه این که نداند و آگاه نباشد.

سوره الممتحنه(60): آیه 4

(آیه 4)- ابراهیم برای همه شما اسوه بود! از آنجا که قرآن مجید، در بسیاری از موارد، برای تکمیل تعلیمات خود از الگوهای مهمی که در جهان

[شماره صفحه واقعی : 159]

ص: 1348

انسانیت وجود داشته شاهد می آورد، در اینجا نیز به دنبال نهی شدیدی که از دوستی با دشمنان خدا در آیات قبل شده سخن از ابراهیم (ع) و برنامه اوج به عنوان پیشوای بزرگی که مورد احترام همه اقوام، مخصوصا قوم عرب، بوده به میان می آورد.

می فرماید: «برای شما سرمشق خوبی در زندگی ابراهیم و کسانی که با او بودند وجود داشت» (قد کانت لکم اسوه حسنه فی ابراهیم و الذین معه).

منظور از تعبیر «و الذین معه» (آنها که با ابراهیم بودند) مؤمنانی است که او را در این راه همراهی می کردند، هر چند قلیل و اندک بودند.

سپس در توضیح این معنی می افزاید: «در آن هنگامی که به قوم (مشرک) خود گفتند: ما از شما و آنچه غیر از خدا می پرستید بیزاریم»! (اذ قالوا لقومهم انا برآؤا منکم و مما تعبدون من دون الله).

ما نه شما را قبول داریم، و نه آئین و مذهبتان را، ما هم از خودتان و هم از بتهای بی ارزشتان متنفریم.

و باز برای تأکید افزودند: «ما نسبت به شما کافریم» (کفرنا بکم).

البته این کفر همان کفر برائت و بیزاری است که در بعضی از روایات ضمن بر شمردن اقسام پنج گانه کفر به آن اشاره شده است.

و سوّمین بار برای تأکید بیشتر افزودند: «و میان ما و شما عداوت و دشمنی همیشگی آشکار شده است» (و بدا بیننا و بینکم العداوه و البغضاء ابدا).

و این وضع همچنان ادامه دارد «تا آن زمان که به خدای یگانه ایمان بیاورید» (حتی تؤمنوا بالله وحده).

و به این ترتیب با نهایت قاطعیت و بدون هیچ گونه پرده پوشی اعلام جدائی و بیزاری از دشمنان خدا کردند، و تصریح نمودند که این جدائی تا ابد ادامه دارد، مگر این که آنها مسیر خود را تغییر دهند و از خط کفر به خط ایمان روی آورند.

ولی از آنجا که این قانون کلی و عمومی در زندگی ابراهیم استثنائی داشته که آن هم به خاطر هدایت بعضی از مشرکان صورت گرفته، به دنبال آن می فرماید: آنها

[شماره صفحه واقعی : 160]

ص: 1349

هرگونه ارتباطشان را با قوم کافر قطع کردند و هیچ سخن محبت آمیزی به آنها نگفتند: «جز آن سخن ابراهیم که به پدرش [- عمویش آزر] گفت: (وعده داد) که برای تو آمرزش طلب می کنم، و در عین حال در برابر خداوند برای تو مالک چیزی نیستم» و اختیاری ندارم (الا قول ابراهیم لابیه لاستغفرن لک و ما املک لک من الله من شی ء).

ابراهیم (ع) به این وعده خود عمل کرد ولی آزر ایمان نیاورد، و هنگامی که بر ابراهیم روشن شد که او دشمن خداست و هرگز ایمان نمی آورد دیگر برای او استغفار نکرد و با او قطع رابطه نمود.

ابراهیم و پیروانش قویا با بت پرستان مخالف بودند و باید این درس را از آنها سرمشق گرفت، و داستان آزر شرائط خاصی داشته که اگر برای ما هم پیدا شود قابل تأسی است.

و از آنجا که مبارزه با دشمنان خدا با این صراحت و قاطعیت مخصوصا در زمانی که آنها از قدرت ظاهری برخوردارند جز با توکل بر ذات خدا ممکن نیست، در پایان آیه می افزاید: آنها گفتند: «پروردگارا! ما بر تو توکل کردیم و به سوی تو بازگشتیم همه فرجامها به سوی توست» (ربنا علیک توکلنا و الیک انبنا و الیک المصیر).

سوره الممتحنه(60): آیه 5

(آیه 5)- در این آیه به یکی دیگر از درخواستهای ابراهیم و یارانش که در این زمینه، حساس و چشمگیر است اشاره کرده، می گوید: «پروردگارا! ما را مایه گمراهی کافران قرار مده» (ربنا لا تجعلنا فتنه للذین کفروا).

این تعبیر ممکن است اشاره به اعمالی مانند اعمال «حاطب ابن ابی بلتعه» باشد که گاهی از افراد بی خبر سر می زند و کاری می کنند که سبب تقویت گمراهان می گردد در حالی که گمان می کنند کار خلافی نکرده اند.

و در پایان آیه می افزاید: «پروردگارا! (اگر لغزشی از ما سرزد) ما را ببخش» (و اغفر لنا ربنا).

«چرا که تو عزیز و حکیمی» (انک انت العزیز الحکیم).

[شماره صفحه واقعی : 161]

ص: 1350

قدرتت شکست ناپذیر است و حکمتت نافذ در همه چیز.

سوره الممتحنه(60): آیه 6

(آیه 6)- در این آیه بار دیگر روی همان مطلبی تکیه می کند که در نخستین آیه تکیه شده بود، می فرماید: «برای شما (مسلمانان) در زندگی آنها اسوه حسنه (و سرمشق نیکوئی) بود، برای کسانی که امید به خدا و روز قیامت دارند» (لقد کان لکم فیهم اسوه حسنه لمن کان یرجوا الله و الیوم الآخر).

نه تنها برائت و بیزاریشان از بت پرستان و خط کفر، بلکه دعاهای آنها و تقاضاهایشان در پیشگاه خدا نیز برای همه مسلمانان سرمشق است.

بدون شک این تأسی و پیروی نفعش قبل از هر کس به خود مسلمانان باز می گردد لذا در پایان می افزاید: «و هر کس سرپیچی کند (به خویشتن ضرر زده است) زیرا خداوند بی نیاز و شایسته ستایش است» (و من یتول فان الله هو الغنی الحمید).

زیرا طرح دوستی با دشمنان خدا آنها را تقویت می کند، و قوت آنها باعث شکست خود شماست.

همیشه وجود الگوها و سرمشقهای بزرگ در زندگی انسانها، وسیله مؤثری برای تربیت آنها بوده است، به همین دلیل، پیامبر و پیشوایان معصوم مهمترین شاخه هدایت را با عمل خود نشان می دادند.

سوره الممتحنه(60): آیه 7

(آیه 7)- محبت به کفاری که سر جنگ ندارند: در اینجا همچنان بحث پیرامون قطع رابطه با مشرکان ادامه می یابد، و از آنجا که این قطع رابطه یک نوع خلأ عاطفی برای جمعی از مسلمانان ایجاد می کرد، خداوند برای پاداش آنها و رفع این کمبود به آنها بشارت داده، می فرماید: «امید است خدا میان شما و کسانی از مشرکین که با شما دشمنی کردند (از راه اسلام) پیوند محبت برقرار کند» (عسی الله ان یجعل بینکم و بین الذین عادیتم منهم موده).

و این امر سر انجام تحقق یافت، سال هشتم هجری فرا رسید و مکّه فتح شد و اهل مکّه به مصداق (یدخلون فی دین الله افواجا) گروه گروه مسلمان شدند، و آفتاب ایمان با گرمی محبت و دوستی تابیدن گرفت.

[شماره صفحه واقعی : 162]

ص: 1351

به هر حال اگر کسانی که مورد علاقه مسلمانان هستند از خط مکتبی آنان جدا شوند نباید از بازگشت آنها مأیوس شد، چرا که خداوند بر همه چیز قادر است، اوست که می تواند دلها را دگرگون سازد، و اوست که گناهان و خطاهای بندگانش را می بخشد، لذا در پایان آیه می افزاید: «و خداوند تواناست و آمرزنده و مهربان است» (و الله قدیر و الله غفور رحیم).

سوره الممتحنه(60): آیه 8

(آیه 8)- این آیه شرح و توضیحی است بر مسأله ترک رابطه دوستی با مشرکان، می فرماید: «خدا شما را از نیکی کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانی که با شما در امر دین پیکار نکردند و شما را از خانه و دیارتان بیرون نراندند نهی نمی کند» (لا ینهاکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین و لم یخرجوکم من دیارکم ان تبروهم و تقسطوا الیهم).

«چرا که خداوند عدالت پیشگان را دوست دارد» (ان الله یحب المقسطین).

سوره الممتحنه(60): آیه 9

(آیه 9)- «تنها شما را از دوستی و رابطه با کسانی نهی می کند که در امر دین با شما پیکار کردند و شما را از خانه هایتان بیرون راندند یا به بیرون راندن شما کمک کردند و هر کس با آنان رابطه دوستی داشته باشد ظالم و ستمگر است» (انما ینهاکم الله عن الذین قاتلوکم فی الدین و اخرجوکم من دیارکم و ظاهروا علی اخراجکم ان تولوهم و من یتولهم فاولئک هم الظالمون).

از دو آیه فوق یک اصل کلی و اساسی در چگونگی رابطه مسلمانان با غیر مسلمین استفاده می شود، نه تنها برای آن زمان که برای امروز و فردا نیز ثابت است، و آن این که مسلمانان موظفند در برابر هر گروه و جمعیت و هر کشوری که موضع خصمانه با آنها داشته باشند و بر ضدّ اسلام و مسلمین قیام کنند، یا دشمنان اسلام را یاری دهند سرسختانه بایستند، و هر گونه پیوند محبت و دوستی را با آنها قطع کنند. اما اگر آنها در عین کافر بودن نسبت به اسلام و مسلمین بی طرف بمانند و یا تمایل داشته باشند، مسلمین می توانند با آنها رابطه دوستانه برقرار سازند.

البته نه در آن حد که با برادران مسلمان دارند، و نه در آن حد که موجب نفوذ آنها در میان مسلمین گردد.

[شماره صفحه واقعی : 163]

ص: 1352

سوره الممتحنه(60): آیه 10

اشاره

(آیه 10)

شأن نزول:

در شأن نزول این آیه و آیه بعد آمده است که:

رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله در «حدیبیه» با مشرکان مکّه پیمانی امضا کرد یکی از موارد پیمان این بود که هر کس از اهل مکّه به مسلمانان بپیوندد او را بازگردانند، اما اگر کسی از مسلمانان اسلام را رها کرده به مکّه بازگردد می توانند او را برنگردانند.

در این هنگام زنی به نام «سبیعه» اسلام را پذیرفت، و در همان سرزمین حدیبیه به مسلمانان پیوست، همسرش خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله آمد و گفت: ای محمّد! همسرم را به من بازگردان، چرا که این یکی از مواد پیمان ماست، و هنوز مرکب آن خشک نشده.

آیه نازل شد و دستور داد زنان مهاجر را امتحان کنید.

ابن عباس می گوید: امتحانشان به این بود که باید سوگند یاد کنند هجرت آنها به خاطر کینه با شوهر، یا علاقه به سرزمین جدید، و یا هدف دنیوی نبوده بلکه تنها به خاطر اسلام بوده است.

آن زن سوگند یاد کرد که چنین است در اینجا رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله مهریه ای را که شوهرش پرداخته بود و هزینه هائی را که متحمل شده بود به او پرداخت و فرمود:

طبق این ماده قرارداد تنها مردان را باز می گرداند نه زنان را.

تفسیر:

جبران زیانهای مسلمین و کفار- در آیات گذشته سخن از «بغض فی اللّه» و قطع پیوند با دشمنان خدا بود، اما در اینجا سخن از «حبّ فی اللّه» و برقرار ساختن پیوند با کسانی است که از کفر جدا می شوند و به ایمان می پیوندند.

نخست از زنان مهاجر، سخن می گوید، و جمعا هفت دستور در این آیه وارد شده که عمدتا در باره زنان مهاجر، و قسمتی نیز در باره زنان کافر است.

1- نخستین دستور در باره آزمایش «زنان مهاجرات» است، روی سخن را به مؤمنان کرده، می فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده اید! هنگامی که زنان با ایمان به عنوان هجرت نزد شما آیند، آنها را (از خود نرانید، بلکه) آزمایش کنید» (یا أیها الذین آمنوا اذا جاءکم المؤمنات مهاجرات فامتحنوهن).

نحوه امتحان چنین بود که آنها را سوگند به خدا می دادند که مهاجرتشان جز

[شماره صفحه واقعی : 164]

ص: 1353

برای قبول اسلام نبوده، و یا با پیغمبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله بیعت کنند که راه شرک نپویند، و گرد سرقت و اعمال منافی عفت، و کشتن فرزندان، و مانند آن نروند، و سر تا پا تسلیم فرمان رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله باشند.

البته ممکن است کسانی در آن سوگند و این بیعت نیز خلاف بگویند اما مقیّد بودن بسیاری از (مردم) حتّی مشرکان در آن زمان به مسأله بیعت و سوگند به خدا سبب می شد که افراد کمتر دروغ بگویند.

لذا در جمله بعد می افزاید: «خداوند به (درون دل آنها و) ایمانشان آگاهتر است» (الله اعلم بایمانهن).

2- در دستور بعد می فرماید: «هرگاه (از عهده این امتحان برآمدند و) آنها را مؤمن یافتید، آنها را به سوی کفّار بازنگردانید» (فان علمتموهن مؤمنات فلا ترجعوهن الی الکفار).

3- در سومین مرحله که در حقیقت دلیلی است برای حکم قبل اضافه می کند: «نه آنها بر کفار حلالند، و نه کفار برای آنها حلال» (لا هن حل لهم و لا هم یحلون لهن).

چرا که ایمان و کفر در یک جا جمع نمی شود، و پیمان مقدس ازدواج نمی تواند رابطه در میان مؤمن و کافر برقرار سازد.

4- از آنجا که معمول عرب بود که مهریه زنان خود را قبلا می پرداختند در چهارمین دستور می افزاید: «و آنچه را همسران آنها (برای ازدواج با این زنان) پرداخته اند به آنان بپردازید» (و آتوهم ما انفقوا).

درست است که شوهرشان کافر است اما چون اقدام بر جدائی به وسیله ایمان از طرف زن شروع شده، عدالت اسلامی ایجاب می کند که خسارات همسرش پرداخت شود.

البته این پرداخت مهر در مورد مشرکانی بود که با مسلمانان پیمان ترک مخاصمه در حدیبیه یا غیر آن امضا کرده بودند.

5- حکم دیگر که به دنبال احکام فوق آمده این است که می فرماید:

[شماره صفحه واقعی : 165]

ص: 1354

«و گناهی بر شما نیست که با آنها ازدواج کنید هر گاه مهرشان را به آنان بدهید» (و لا جناح علیکم ان تنکحوهن اذا آتیتموهن اجورهن).

باید توجه داشت که در اینجا زن بدون طلاق از شوهر کافر جدا می شود، ولی باید عدّه نگهدارد.

6- اما هرگاه قضیه بر عکس باشد یعنی شوهر اسلام را بپذیرد و زن بر کفر باقی بماند، در اینجا نیز رابطه زوجیت به هم می خورد و نکاح فسخ می شود، چنانکه در ادامه همین آیه می فرماید: «و هرگز زنان کافر را در همسری خود نگه ندارید» (و لا تمسکوا بعصم الکوافر).

7- در آخرین حکم که در آیه ذکر شده سخن از مهر زنانی است که از اسلام جدا شوند و به اهل کفر بپیوندند، می فرماید اگر کسی از زنان شما کافر شد و به بلاد کفر فرار کرد «حق دارید مهری را که پرداخته اید مطالبه کنید همان گونه که آنها حق دارند مهر (زنانشان را که از آنان جدا شده اند) از شما مطالبه کنند» (و سئلوا ما انفقتم و لیسئلوا ما انفقوا).

و این مقتضای عدالت و احترام به حقوق متقابل است.

و در پایان آیه به عنوان تأکید بر آنچه گذشت، می فرماید: «این حکم خداوند است که در میان شما حکم می کند و خداوند دانا و حکیم است» (ذلکم حکم الله یحکم بینکم و الله علیم حکیم).

احکامی است که همه از علم الهی سر چشمه گرفته، و آمیخته با حکمت است، و توجه به این حقیقت که همه از سوی خداست بزرگترین ضمانت اجرائی برای این احکام محسوب می شود.

سوره الممتحنه(60): آیه 11

(آیه 11)- در این آیه در ادامه همین سخن می فرماید: «و اگر بعضی از همسران شما از دستتان بروند (اسلام را رها کرده به کفّار پیوستند) و شما در جنگی بر آنها پیروز شدید و غنائمی به دست گرفتید، به کسانی که همسرانشان رفته اند همانند مهری را که پرداخته اند (از غنائم) بدهید» (و ان فاتکم شی ء من ازواجکم الی الکفار فعاقبتم فآتوا الذین ذهبت ازواجهم مثل ما انفقوا).

[شماره صفحه واقعی : 166]

ص: 1355

و در پایان آیه، همه مسلمانان را به تقوا دعوت کرده، می فرماید: «و از (مخالفت) خداوندی که همه به او ایمان دارید بپرهیزید» (و اتقوا الله الذی انتم به مؤمنون).

دستور به تقوا در اینجا ممکن است به خاطر این باشد که معمولا در تشخیص مقدار مهریه به گفته همسران اعتماد می شود، چون راهی برای اثبات آن جز گفته خود آنها وجود ندارد، و امکان دارد وسوسه های شیطانی سبب شود که بیش از مقدار واقعی ادّعا کنند، لذا آنها را توصیه به تقوا می نماید.

سوره الممتحنه(60): آیه 12

(آیه 12)- شرایط بیعت زنان: در تعقیب آیات گذشته که احکام زنان مهاجر را بیان می کرد در این آیه حکم بیعت زنان را با پیامبر صلّی اللّه علیه و آله شرح می دهد.

بطوری که مفسران نوشته اند این آیه روز فتح مکّه نازل شد، هنگامی که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بر کوه صفا قرار گرفته بود از مردان بیعت گرفت، زنان مکّه که ایمان آورده بودند برای بیعت خدمتش آمدند، آیه نازل شد و کیفیت بیعت با آنان را شرح داد.

روی سخن را به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله کرده، می فرماید: «ای پیامبر! هنگامی که زنان مؤمن نزد تو آیند و با تو بیعت کنند که چیزی را شریک خدا قرار ندهند، دزدی و زنا نکنند، فرزندان خود را نکشند تهمت و افترائی پیش دست و پای خود نیاورند، و در هیچ کار شایسته ای مخالفت و نافرمانی تو نکنند، با آنها بیعت کن و برای آنها از درگاه خداوند آمرزش بطلب که خداوند آمرزنده و مهربان است» (یا ایها النبی اذا جاءک المؤمنات یبایعنک علی ان لا یشرکن بالله شیئا و لا یسرقن و لا یزنین و لا یقتلن اولادهن و لا یأتین ببهتان یفترینه بین ایدیهن و ارجلهن و لا یعصینک فی معروف فبایعهن و استغفر لهن الله ان الله غفور رحیم).

در مورد چگونگی بیعت بعضی نوشته اند که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دستور داد ظرف آبی آوردند، و دست خود را در آن ظرف آب گذارد و زنان هم دست خود را در طرف دیگر ظرف می گذاردند، و بعضی گفته اند: پیامبر از روی لباس با آنها بیعت می کرد.

سوره الممتحنه(60): آیه 13

(آیه 13)- چنانکه دیدیم این سوره با مسأله قطع رابطه از دشمنان خدا آغاز شد و با همین امر نیز پایان می گیرد، می فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده اید! با

[شماره صفحه واقعی : 167]

ص: 1356

قومی که خداوند آنان را مورد غضب قرار داده دوستی نکنید» (یا ایها الذین آمنوا لا تتولوا قوما غضب الله علیهم).

شما نباید آنها را به دوستی برگزینید و اسرار خود را در اختیار آنها بگذارید.

تعبیر «قوما غضب اللّه علیهم» مفهوم وسیع و گسترده ای دارد که همه کفار و مشرکین را شامل می شود، و تعبیر به «غضب» در قرآن مجید منحصر به «یهود» نیست، بلکه در مورد منافقان نیز آمده است (فتح/ 6).

سپس به ذکر مطلبی می پردازد که در حکم دلیل بر این نهی است، می فرماید:

«آنان از (نجات در) آخرت مأیوسند همان گونه که کافران مدفون در قبرها مأیوس می باشند» (قد یئسوا من الآخره کما یئس الکفار من اصحاب القبور).

زیرا مردگان کفار در جهان برزخ نتائج کار خود را می بینند و راه بازگشت برای جبران ندارند لذا بکلی مأیوسند، این گروه از زندگان نیز به قدری آلوده گناهند که هرگز امیدی به نجات خویش ندارند، درست همانند مردگان از کفار.

«پایان سوره ممتحنه»

[شماره صفحه واقعی : 168]

ص: 1357

سوره صف [61]
اشاره

این سوره در «مدینه» نازل شده و دارای 14 آیه است

محتوای سوره:

این سوره در حقیقت بر دو محور اساسی دور می زند:

یکی برتری اسلام بر تمام آئینهای آسمانی، و تضمین بقاء و جاودانگی آن از سوی خداوند، و دیگر لزوم جهاد در طریق حفظ و پیشرفت این آئین.

اما در یک نظر می توان به سه بخش دیگر نیز اشاره کرد.

1- دعوت به هماهنگی گفتار و کردار و پرهیز از سخنان بی عمل.

2- یادآوری از پیمان شکنی بنی اسرائیل و بشارت مسیح به ظهور اسلام.

3- اشاره فشرده ای به زندگی حواریین مسیح و الهام از آنها.

انتخاب نام «صف» برای سوره به خاطر تعبیری است که در آیه چهارم این سوره آمده، گاهی نیز به عنوان سوره «عیسی» و یا سوره «حواریین» نامیده شده است.

فضیلت تلاوت سوره:

در حدیثی از پیغمبر گرامی اسلام صلّی اللّه علیه و آله می خوانیم:

«هر کس سوره عیسی (سوره صف) را بخواند حضرت مسیح بر او درود می فرستد و تا در دنیا زنده است برای او استغفار می کند و در قیامت رفیق او است».

[شماره صفحه واقعی : 169]

ص: 1358

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

سوره الصف(61): آیه 1

(آیه 1)- آغاز این سوره نیز تسبیح خداوند است و به همین جهت آن را جزء سوره های «مسبّحات» (سوره هائی که با تسبیح خدا شروع می شود) شمرده اند.

می فرماید: «آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، همه تسبیح خدا می گویند» (سبح لله ما فی السماوات و ما فی الارض).

چرا تسبیح او نگویند و از هر عیب و نقصی منزهش نشمرند با این که «او شکست ناپذیر، و حکیم است» (و هو العزیز الحکیم).

سوره الصف(61): آیه 2

اشاره

(آیه 2)

شأن نزول:

جمعی از مؤمنان پیش از آنکه حکم جهاد نازل شود می گفتند: ای کاش خداوند بهترین اعمال را به ما نشان می داد تا عمل کنیم، چیزی نگذشت که خداوند به آنها خبر داد که «افضل اعمال، ایمان خالص و جهاد است» اما این خبر آنها را ناخوشایند آمد و تعلل ورزیدند، آیه نازل شد و آنها را ملامت کرد.

تفسیر:

این آیه به عنوان ملامت و سرزنش از کسانی که به گفته های خود عمل نمی کنند، می فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا سخنی می گوئید که عمل نمی کنید»؟! (یا ایها الذین آمنوا لم تقولون ما لا تفعلون).

سوره الصف(61): آیه 3

(آیه 3)- سپس در ادامه همین سخن می افزاید: «نزد خدا بسیار موجب خشم است که سخنی بگوئید که عمل نمی کنید» (کبر مقتا عند الله ان تقولوا ما لا تفعلون).

آیه فوق هرگونه تخلف از عهد و پیمان و وعده، و حتی به گفته بعضی نذر را نیز شامل می شود.

در حدیثی از امام صادق علیه السّلام می خوانیم: «وعده مؤمن به برادرش نوعی نذر است، هر چند کفاره ندارد، و هر کس تخلف وعده کند با خدا مخالفت کرده، و خویش را در معرض خشم او قرار داده، و این همان است که قرآن می گوید:

[شماره صفحه واقعی : 170]

ص: 1359

«یا ایها الذین آمنوا لم تقولون ما لا تفعلون».

سوره الصف(61): آیه 4

(آیه 4)- در این آیه مسأله اصلی را که مسأله جهاد است پیش کشیده، می فرماید: «خداوند کسانی را دوست می دارد که در راه او پیکار می کنند گوئی بنائی آهنین اند» (ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفا کانهم بنیان مرصوص).

بنابر این نفس پیکار مطرح نیست، آنچه مهم است این که پیکار «فی سبیل اللّه» باشد و آن هم با اتحاد و انسجام کامل همانند سدّی فولادین.

از مهمترین عوامل پیروزی در برابر دشمنان انسجام و به هم پیوستگی صفوف در میدان نبرد است، نه تنها در نبردهای نظامی که در نبرد سیاسی و اقتصادی نیز جز از طریق وحدت کاری ساخته نیست.

سوره الصف(61): آیه 5

(آیه 5)- در تعقیب دو دستوری که در آیات قبل در باره «هماهنگی گفتار و کردار» و «وحدت صفوف» آمده بود در این آیه برای تکمیل این معنی به گوشه ای از زندگی دو پیامبر موسی و عیسی علیهما السّلام اشاره می کند که متأسفانه نمونه های روشنی از «جدائی گفتار و عمل» و «عدم انسجام صفوف» در زندگی پیروان آن دو دیده می شود، با سرنوشت شومی که به دنبال آن پیدا کردند.

نخست می فرماید: «به یاد آورید هنگامی را که موسی به قومش گفت: ای قوم من! چرا مرا آزار می دهید با این که می دانید من فرستاده خدا به سوی شما هستم»؟! (و اذ قال موسی لقومه یا قوم لم تؤذوننی و قد تعلمون انی رسول الله الیکم).

این آزار اشاره به نسبتهای ناروائی است که به موسی می دادند و خداوند موسی را از آن مبرا ساخت، در آیه 69 سوره احزاب می خوانیم: «ای کسانی که ایمان آورده اید! همانند کسانی نباشید که موسی را آزار دادند و خداوند او را (از آنچه در حق او می گفتند) مبرا ساخت».

ولی این عمل بدون مجازات نماند چنانکه در پایان آیه مورد بحث می خوانیم: «هنگامی که آنها از حق منحرف شدند خداوند قلوبشان را منحرف ساخت، و خدا فاسقان را هدایت نمی کند» (فلما زاغوا ازاغ الله قلوبهم و الله

[شماره صفحه واقعی : 171]

ص: 1360

لا یهدی القوم الفاسقین)

.از این تعبیر استفاده می شود که هدایت و ضلالت، هر چند از ناحیه خداوند است اما زمینه ها و مقدمات و عوامل آن، از ناحیه خود انسان است.

سوره الصف(61): آیه 6

(آیه 6)- من بشارت ظهور «احمد» را آورده ام! در این آیه به مسأله رسالت حضرت عیسی (ع) و کارشکنی و تکذیب بنی اسرائیل در مقابل او اشاره کرده، می افزاید «و (به یاد آورید) هنگامی را که عیسی بن مریم گفت: ای بنی اسرائیل! من فرستاده خدا به سوی شما هستم، این در حالی است که تصدیق کننده کتابی که قبل از من فرستاده شده [- تورات ] می باشم» (و اذ قال عیسی ابن مریم یا بنی اسرائیل انی رسول الله الیکم مصدقا لما بین یدی من التوراه).

«و بشارت دهنده به رسولی که بعد از من می آید و نام او احمد است» (و مبشرا برسول یأتی من بعدی اسمه احمد).

بنابر این من حلقه اتّصالی هستم که امت موسی و کتاب او را به امت پیامبر آینده (پیامبر اسلام) و کتاب او، پیوند می دهم.

گرچه جمعی از بنی اسرائیل به این پیامبر موعود ایمان آوردند، اما گروه عظیمی سرسختانه در برابر او ایستادند، و حتّی معجزات آشکار او را انکار کردند و لذا در پایان آیه می افزاید: «هنگامی که او [- احمد] با معجزات و دلائل روشن به سراغ آنان آمد گفتند: این سحری است آشکار»! (فلما جاءهم بالبینات قالوا هذا سحر مبین).

عجب این که: طایفه یهود، قبل از مشرکان عرب، این پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را شناخته بودند، اما با این همه بسیاری از بت پرستان، ایمان آوردند ولی بسیاری از یهود بر لجاج و عناد و انکار باقی ماندند.

سوره الصف(61): آیه 7

(آیه 7)- در آیه قبل خواندیم که چگونه گروهی معاند و لجوج علی رغم بشارت پیامبر پیشین حضرت مسیح (ع) در باره ظهور پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله، و علی رغم توأم بودن دعوت پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله با «بینات» و دلائل روشن و معجزات، چگونه

[شماره صفحه واقعی : 172]

ص: 1361

به مقابله و انکار برخاستند، در اینجا عاقبت کار این افراد، و سرنوشت آنها را تشریح می کند.

نخست می فرماید: «چه کسی ظالمتر است از آن کس که بر خدا دروغ بسته در حالی که دعوت به اسلام می شود» (و من اظلم ممن افتری علی الله الکذب و هو یدعی الی الاسلام).

آری! چنین کسی که دعوت پیامبر الهی را دروغ، معجزه او را سحر و آئین او را باطل می شمرد ستمکارترین مردم است، چرا که راه هدایت و نجات را به روی خود و سایر بندگان خدا می بندد.

در پایان آیه می افزاید: «و خداوند گروه ستمکاران را هدایت نمی کند» (و الله لا یهدی القوم الظالمین).

سوره الصف(61): آیه 8

(آیه 8)- می خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند! سپس برای این که نشان دهد دشمنان حق قادر نیستند آئین او را برچینند ضمن تشبیه جالبی می فرماید: «آنان می خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش سازند، ولی خداوند نور خود را کامل می کند هر چند کافران خوش نداشته باشند»! (یریدون لیطفؤا نور الله بافواههم و الله متم نوره و لو کره الکافرون).

آری! همان گونه که خداوند اراده کرده بود این نور الهی روز به روز در گسترش است و دامنه اسلام هر زمان نسبت به گذشته وسیعتر می شود، و آمارها نشان می دهد که جمعیت مسلمانان جهان علی رغم تلاشهای مشترک «صهیونیستها»، «صلیبیها» و دیگر دشمنان اسلام رو به افزایش است.

سوره الصف(61): آیه 9

(آیه 9)- در این آیه برای تأکید بیشتر با صراحت می گوید: «او کسی است که رسول خود را با هدایت و دین حق فرستاده تا او را بر همه ادیان غالب سازد هر چند مشرکان کراهت داشته باشند» (هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون).

و سر انجام اسلام هم از نظر منطق، و هم از نظر پیشرفت عملی بر مذاهب دیگر غالب شد، و دشمنان را از قسمتهای وسیعی از جهان عقب زد و جای آنها را

[شماره صفحه واقعی : 173]

ص: 1362

گرفت و هم اکنون نیز در حال پیشروی است.

البته مرحله نهائی این پیشروی به عقیده ما با ظهور حضرت مهدی- عج- تحقق می یابد که این آیات خود دلیلی بر آن ظهور عظیم است.

سوره الصف(61): آیه 10

(آیه 10)- تجارتی پرسود و بی نظیر! یکی از اهداف مهم این سوره، دعوت به ایمان و جهاد است، این آیه و سه آیه بعد نیز تأکیدی است به این دو اصل، با مثال لطیفی که انگیزه حرکت الهی را در جان انسان به وجود می آورد.

نخست می فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده اید! آیا شما را به تجارتی راهنمائی کنم که شما را از عذاب دردناک رهائی می بخشد»؟ (یا ایها الذین آمنوا هل ادلکم علی تجاره تنجیکم من عذاب الیم).

سوره الصف(61): آیه 11

(آیه 11)- سپس به شرح آن تجارت پرسود پرداخته، می افزاید: «و آن این که به خدا و رسولش ایمان بیاورید و با اموال و جانهایتان در راه خدا جهاد کنید» (تؤمنون بالله و رسوله و تجاهدون فی سبیل الله باموالکم و انفسکم).

بدون شک خدا نیازی به این تجارت پرسود ندارد، بلکه تمام منافع آن دربست به مؤمنان تعلق می گیرد، لذا در پایان آیه می فرماید: «این برای شما (از هر چیز) بهتر است اگر بدانید» (ذلکم خیر لکم ان کنتم تعلمون).

ایمان به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله از ایمان به خدا جدا نیست، همان گونه که جهاد با جان، از جهاد با مال نمی تواند جدا باشد، و اگر می بینیم جهاد با مال مقدم داشته شده نه به خاطر آن است که از جهاد با جان مهمتر می باشد، بلکه به خاطر این است که مقدمه آن محسوب می شود چرا که ابزار جهاد از طریق کمکهای مالی فراهم می گردد.

سوره الصف(61): آیه 12

(آیه 12)- تا اینجا سه رکن اساسی از ارکان این تجارت بزرگ مشخص شد «خریدار» خداست و «فروشنده» انسانهای با ایمان، «و متاع» جانها و اموالشان، اکنون نوبت به رکن چهارم می رسد که بهای این معامله عظیم است.

می فرماید: اگر چنین کنید «گناهانتان را می بخشد و شما را در باغهائی از بهشت داخل می کند که نهرها از زیر درختانش جاری است و در مسکنهای پاکیزه در بهشت جاویدان جای می دهد، و این پیروزی عظیم است» (یغفر لکم ذنوبکم

[شماره صفحه واقعی : 174]

ص: 1363

و یدخلکم جنات تجری من تحتها الانهار و مساکن طیبه فی جنات عدن ذلک الفوز العظیم)

.در مرحله پاداش اخروی نخست به سراغ آمرزش گناهان می رود چرا که بیشترین ناراحتی فکر انسان از گناهان خویش است، همچنین این تعبیر نشان می دهد که نخستین هدیه الهی به شهیدان راهش این است که تمام گناهانشان را می بخشد.

سوره الصف(61): آیه 13

(آیه 13)- در این آیه به دو شاخه از مواهب الهی در دنیا نیز اشاره کرده، می فرماید: «و (نعمت) دیگری که آن را دوست دارید به شما می بخشد، و آن یاری خداوند، و پیروزی نزدیک است» (و اخری تحبونها نصر من الله و فتح قریب).

چه تجارت پرسود و پربرکتی؟ که سراسرش فتح و پیروزی و نعمت و رحمت است.

سپس به همین دلیل به مؤمنان در مورد این تجارت بزرگ تبریک می گوید و می افزاید: «و مؤمنان را بشارت ده» به این پیروزی بزرگ (و بشر المؤمنین).

سوره الصف(61): آیه 14

اشاره

(آیه 14)- همچون حواریون باشید! در این آیه که آخرین آیه سوره صف می باشد باز تکیه و تأکید روی امر «جهاد» است که محور اصلی سوره را تشکیل می دهد، منتهی از طریقی دیگر این مسأله را تعقیب می کند، و مطلبی مهمتر از عنوان بهشت و نعمتهای بهشتی ارائه داده، می فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده اید! یاوران خدا باشید» (یا ایها الذین آمنوا کونوا انصار الله).

خدائی که تمام قدرتها از او سر چشمه می گیرد و به او باز می گردد.

سپس به یک نمونه تاریخی اشاره می کند تا بدانند این راه بدون رهرو نبوده و نیست، می افزاید: «همان گونه که عیسی بن مریم به حواریون گفت: چه کسانی در راه خدا یاوران من هستند»؟! (کما قال عیسی ابن مریم للحواریین من انصاری الی الله).

و «حواریون (در پاسخ با نهایت افتخار) گفتند: ما یاوران خدائیم» (قال الحواریون نحن انصار الله).

[شماره صفحه واقعی : 175]

ص: 1364

و در همین مسیر با دشمنان حق به مبارزه برخاستند «در این هنگام گروهی از بنی اسرائیل ایمان آوردند (و به حواریون پیوستند) و گروهی کافر شدند» (فآمنت طائفه من بنی اسرائیل و کفرت طائفه).

اینجا بود که نصرت و یاری ما به کمک آنها شتافت «ما کسانی را که ایمان آورده بودند در برابر دشمنانشان تأیید کردیم، و سر انجام بر آنان پیروز شدند» (فایدنا الذین آمنوا علی عدوهم فاصبحوا ظاهرین).

شما نیز حواریون محمد صلّی اللّه علیه و آله هستید، و به این افتخار مفتخرید که یاوران اللّه و رسول خدا می باشید، و همان گونه که حواریون بر دشمنان غلبه کردند شما نیز پیروز خواهید شد.

حواریّون کیانند؟

در قرآن مجید پنج بار از حواریون مسیح (ع) یاد شده که دو بار در همین سوره است، این تعبیر اشاره به دوازده نفر از یاران خاص حضرت مسیح است که نام آنها در انجیلهای کنونی (انجیل متّی و لوقا باب 6) ذکر شده است.

در حدیثی آمده است که پیغمبر گرامی اسلام صلّی اللّه علیه و آله هنگامی که در «عقبه» با جمعی از اهل مدینه که برای بیعت آمده بودند رو به رو شد فرمود: دوازده نفر از خودتان را انتخاب و به من معرفی کنید که اینها نماینده قوم خود باشند، همان گونه که حواریون نسبت به عیسی بن مریم بوده اند و این نیز اهمیت مقام آن بزرگواران را نشان می دهد.

«پایان سوره صف»

[شماره صفحه واقعی : 176]

ص: 1365

سوره جمعه [62]
اشاره

این سوره در «مدینه» نازل شده و 11 آیه است

محتوای سوره:

این سوره در حقیقت بر دو محور اساسی دور می زند:

نخست توجه به توحید و صفات خدا و هدف از بعثت پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله و مسأله معاد، و دیگری برنامه سازنده نماز جمعه و بعضی از خصوصیات این عبادت بزرگ.

فضیلت تلاوت سوره:

در فضیلت تلاوت این سوره- چه مستقلا و یا در ضمن نمازهای یومیه- روایات بسیاری وارد شده است.

در حدیثی از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله می خوانیم: «هر کس سوره جمعه را بخواند خداوند به تعداد کسانی که در نماز جمعه شرکت می کنند و کسانی که شرکت نمی کنند در تمام بلاد مسلمین به او ده حسنه می بخشد».

قابل ذکر است، با این که عدول از سوره توحید و «قل یا ایها الکافرون» به سوره های دیگر در قرائت نماز جائز نیست این مسأله در خصوص نماز جمعه استثنا و عدول از آنها به سوره «جمعه» و «منافقون» جایز بلکه مستحب شمرده شده است.

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

سوره الجمعه(62): آیه 1

(آیه 1)- این سوره نیز با تسبیح و تقدیس پروردگار شروع می شود، و به قسمتی از صفات جمال و جلال و اسماء حسنای او اشاره می کند که در حقیقت

[شماره صفحه واقعی : 177]

ص: 1366

مقدمه ای است برای بحثهای آینده.

می فرماید: «آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است همواره تسبیح خدا می گویند» و با زبان حال و قال او را از تمام نقایص و عیوب پاک می شمرند (یسبح لله ما فی السماوات و ما فی الارض).

خداوندی که «مالک و حاکم است، و از هر عیب و نقصی مبرّاست» (الملک القدوس).

خداوندی که «عزیز و حکیم است» (العزیز الحکیم).

و به این ترتیب نخست بر «مالکیت و حاکمیت» و سپس «منزه بودن او از هر گونه ظلم و ستم و نقص» تأکید می کند، زیرا با توجه به مظالم بی حساب ملوک و شاهان واژه «ملک» تداعی معانی نامقدسی می کند که با کلمه «قدّوس» همه شستشو می شود.

سوره الجمعه(62): آیه 2

(آیه 2)- بعد از این اشاره کوتاه و پر معنی به مسأله توحید و صفات خدا، به مسأله بعثت پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله و هدف از این رسالت بزرگ که در ارتباط با عزیز و حکیم و قدوس بودن خداوند است پرداخته، می گوید: «او کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها می خواند» (هو الذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته).

و در پرتو این تلاوت، «آنها را تزکیه می کند، و به آنها کتاب (قرآن) و حکمت می آموزد» (و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه).

«هر چند پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» (و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین).

پیامبر اسلام از میان همین گروه درس نخوانده برخاسته تا عظمت رسالت او را روشن سازد، کتابی مثل قرآن با این محتوای عمیق و عظیم، محال است زائیده فکر بشر باشد آن هم بشری که نه خود درس خوانده، و نه در محیط علم و دانش پرورش یافته است، این نوری است که از ظلمت برخاسته، و این خود معجزه ای است آشکار و سندی است روشن بر حقّانیت او.

[شماره صفحه واقعی : 178]

ص: 1367

در آیه فوق هدف این بعثت را در سه امر خلاصه کرده که یکی جنبه مقدماتی دارد و آن تلاوت آیات الهی است، و دو قسمت دیگر یعنی «تهذیب و تزکیه نفوس» و «تعلیم کتاب و حکمت» دو هدف بزرگ نهائی را تشکیل می دهد.

آری! پیامبر صلّی اللّه علیه و آله آمده است که انسانها را هم در زمینه علم و دانش، و هم اخلاق و عمل، پرورش دهد، تا به وسیله این دو بال بر اوج آسمان سعادت پرواز کنند، و مسیر الی اللّه را پیش گیرند، و به مقام قرب او نائل شوند.

سوره الجمعه(62): آیه 3

(آیه 3)- ولی از آنجا که پیامبر اسلام تنها مبعوث به این قوم «امی» نبود، بلکه دعوتش همه جهانیان را در بر می گرفت در این آیه، می افزاید: «و رسول است بر گروه دیگری (از مؤمنان) که هنوز به آنها ملحق نشده اند» (و آخرین منهم لما یلحقوا بهم).

به این ترتیب آیه فوق تمام اقوامی را که بعد از صحابه پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به وجود آمدند از عرب و عجم شامل می شود.

و از آنجا که همه این امور از قدرت و حکمت خداوند سر چشمه می گیرد، در پایان آیه می افزاید: «و او عزیز و حکیم است» (و هو العزیز الحکیم).

سوره الجمعه(62): آیه 4

(آیه 4)- سپس به این نعمت بزرگ یعنی، بعثت پیامبر گرامی اسلام صلّی اللّه علیه و آله و برنامه تعلیم و تربیت او اشاره کرده، می افزاید: «این فضل خداست که به هر کس بخواهد (و شایسته بداند) می بخشد، و خداوند صاحب فضل عظیم است» (ذلک فضل الله یوتیه من یشاء و الله ذو الفضل العظیم).

سوره الجمعه(62): آیه 5

(آیه 5)- چارپائی بر او کتابی چند! در بعضی از روایات آمده است که یهود می گفتند: اگر محمّد به رسالت مبعوث شده رسالتش شامل حال ما نیست، لذا به آنها گوشزد می کند که اگر کتب آسمانی خود را دقیقا خوانده و عمل می کردید این سخن را نمی گفتید، چرا که بشارت ظهور پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله در آن آمده است.

می فرماید: «کسانی که مکلف به تورات شدند ولی حق آن را ادا نکردند مانند درازگوشی هستند که کتابهائی حمل می کند» آن را بر دوش می کشد اما چیزی از آن

[شماره صفحه واقعی : 179]

ص: 1368

نمی فهمد (مثل الذین حملوا التوراه ثم لم یحملوها کمثل الحمار یحمل اسفارا).

این قوم از خود راضی که تنها به نام تورات یا تلاوت آن قناعت کردند، بی آنکه اندیشه در محتوای آن داشته باشند و عمل کنند همانند همین حیوانی هستند که در حماقت و نادانی ضرب المثل و مشهور خاص و عام است.

سپس در ادامه این مثل می افزاید: «گروهی که آیات خدا را انکار کردند مثال بدی دارند» (بئس مثل القوم الذین کذبوا بآیات الله).

و در پایان آیه در یک جمله کوتاه و پر معنی می فرماید: «و خداوند قوم ستمگر را هدایت نمی کند»؟ (و الله لا یهدی القوم الظالمین).

درست است که هدایت کار خداست، اما زمینه لازم دارد، و زمینه آن که روح حق طلبی و حق جوئی است باید از ناحیه خود انسانها فراهم شود، و ستمگران از این مرحله دورند.

در روایات اسلامی در نکوهش عالمان بی عمل تعبیرات تکان دهنده ای آمده است: از جمله، از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله نقل شده که فرمود: «هر کس علمش افزوده شود ولی بر هدایتش نیفزاید، این علم، جز دوری از خدا، برای او حاصلی ندارد».

و بدون شک وجود چنین علما و دانشمندانی، بزرگترین بلا برای یک جامعه محسوب می شود و سرنوشت مردمی که عالمشان چنین باشد، سرنوشت خطرناکی است که به گفته شاعر عرب:

شبان، گوسفندان را از چنگال گرگ نجات می دهد اما وای به حال گوسفندانی که شبانشان گرگان باشند.

سوره الجمعه(62): آیه 6

(آیه 6)- گفتیم یهود خود را امتی برگزیده، و به اصطلاح تافته ای جدا بافته می دانستند، حتی گاهی ادعا می کردند که پسران خدا هستند! و گاه خود را دوستان خاص خداوند قلمداد می کردند، چنانکه در آیه 18 سوره مائده آمده است.

قرآن در مقابل این بلند پروازیهای بی دلیل، آن هم از ناحیه گروهی که حامل

[شماره صفحه واقعی : 180]

ص: 1369

کتاب الهی بودند اما عامل به آن نبودند، می گوید: به آنها «بگو: ای یهودیان! اگر گمان می کنید که (فقط) شما دوستان خدائید نه سایر مردم پس آرزوی مرگ کنید اگر راست می گوئید» تا به لقای محبوبتان برسید (قل یا ایها الذین هادوا ان زعمتم انکم اولیاء لله من دون الناس فتمنوا الموت ان کنتم صادقین).

چرا که دوست همیشه مشتاق لقای دوست است، و می دانیم که لقای معنوی پروردگار در قیامت رخ می دهد. اگر شما راست می گوئی پس چرا این قدر به زندگی دنیا چسبیده اید؟ چرا این قدر از مرگ وحشت دارید؟

سوره الجمعه(62): آیه 7

(آیه 7)- سپس به دلیل اصلی وحشت آنها از مرگ اشاره کرده، می افزاید:

«ولی آنان هرگز تمنای مرگ نمی کنند به خاطر اعمالی که از پیش فرستاده اند» (و لا یتمنونه ابدا بما قدمت ایدیهم).

«و خداوند ظالمان را به خوبی می شناسد» (و الله علیم بالظالمین).

در حقیقت ترس انسان از مرگ به خاطر یکی از دو عامل است: یا به زندگی بعد از مرگ ایمان ندارد، و مرگ را هیولای فنا و نیستی می پندارد، و طبیعی است که انسان از نیستی و عدم بگریزد.

و یا این که به جهان پس از مرگ معتقد است اما پرونده اعمال خود را چنان تاریک و سیاه و خالی از حسنات می بیند که از حضور در آن دادگاه بزرگ سخت بیمناک است. و از آنجا که یهود معتقد به معاد و جهان پس از مرگ بودند طبعا علت وحشت آنها از مرگ، عامل دوم بود.

سوره الجمعه(62): آیه 8

(آیه 8)- ولی مسلما این وحشت و اضطراب مشکلی را حل نمی کند مرگ، شتری است که بر در خانه همه خوابیده است لذا قرآن می گوید: ای پیامبر! به آنها «بگو: این مرگی که از آن فرار می کنید سر انجام با شما ملاقات خواهد کرد» (قل ان الموت الذی تفرون منه فانه ملاقیکم).

«سپس به سوی کسی که دانای پنهان و آشکار است بازگردانده می شوید آنگاه شما را از آنچه انجام می دادید خبر می دهد» (ثم تردون الی عالم الغیب و الشهاده فینبئکم بما کنتم تعملون).

[شماره صفحه واقعی : 181]

ص: 1370

قانون مرگ از عمومی ترین و گسترده ترین قوانین این عالم است، انبیا بزرگ الهی و فرشتگان مقرب همه می میرند، و جز ذات پاک خداوند در این جهان باقی نمی ماند، «کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذو الجلال و الاکرام».

(الرحمن/ 26 و 27) هم مرگ از قوانین مسلم این عالم است، و هم حضور در دادگاه عدل خدا و حسابرسی اعمال و هم خداوند از تمام اعمال بندگان دقیقا آگاه است.

بنابر این تنها راه برای پایان دادن به این وحشت، پاکسازی اعمال، و شستشوی دل از آلودگی گناه می باشد که هر کس حسابش پاک است از محاسبه اش چه باک.

سوره الجمعه(62): آیه 9

اشاره

(آیه 9)

شأن نزول:

در شأن نزول این آیه و سه آیه بعد یا خصوص آخرین آیه این سوره روایات مختلفی نقل شده و همه آنها از این معنی خبر می دهد که در یکی از سالها که مردم مدینه گرفتار خشکسالی و گرسنگی و افزایش نرخ اجناس شده بودند «دحیه» با کاروانی از شام فرا رسید و با خود مواد غذائی آورده بود، در حالی که روز جمعه بود و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله مشغول خطبه نماز جمعه بود.

طبق معمول برای اعلام ورود کاروان طبل زدند و حتی بعضی دیگر آلات موسیقی را نواختند، مردم با سرعت خود را به بازار رساندند، در این هنگام مسلمانانی که در مسجد برای نماز اجتماع کرده بودند خطبه را رها کرده و برای تأمین نیازهای خود به سوی بازار شتافتند، تنها دوازده مرد و یک زن در مسجد باقی ماندند- آیه نازل شد و آنها را سخت مذمّت کرد.

پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «اگر این گروه اندک هم می رفتند از آسمان سنگ بر آنها می بارید.»

تفسیر:

بزرگترین اجتماع عبادی- سیاسی هفته در آیات گذشته بحثهای فشرده ای پیرامون توحید و نبوت و معاد، و نیز مذمت یهود دنیا پرست آمده بود در اینجا به گفتگو پیرامون یکی از مهمترین وظائف اسلامی که در تقویت پایه های ایمان تأثیر فوق العاده دارد، و از یک نظر

[شماره صفحه واقعی : 182]

ص: 1371

هدف اصلی سوره را تشکیل می دهد، یعنی نماز جمعه و بعضی از احکام آن می پردازد.

نخست همه مسلمانان را مخاطب قرار داده، می فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده اید! هنگامی که برای نماز روز جمعه اذان گفته می شود به سوی ذکر خدا (خطبه و نماز) بشتابید و خرید و فروش را رها کنید، این برای شما بهتر است اگر می دانستید» (یا ایها الذین آمنوا اذا نودی للصلاه من یوم الجمعه فاسعوا الی ذکر الله و ذروا البیع ذلکم خیر لکم ان کنتم تعلمون).

به این ترتیب هنگامی که صدای اذان نماز جمعه بلند می شود مردم موظفند کسب و کار را رها کرده به سوی نماز که مهمترین یاد خداست بشتابند.

البته ترک خرید و فروش مفهوم وسیعی دارد که هر کار مزاحمی را شامل می شود.

منظور از «ذکر اللّه» در درجه اول «نماز» است، ولی می دانیم خطبه های نماز جمعه هم که آمیخته با ذکر خداست، در حقیقت بخشی از نماز جمعه است، بنابر این باید برای شرکت در آن نیز تسریع کرد.

سوره الجمعه(62): آیه 10

(آیه 10)- در این آیه می افزاید: «و هنگامی که نماز پایان گرفت (شما آزادید) در زمین پراکنده شوید و از فضل خدا بطلبید و خدا را بسیار یاد کنید شاید رستگار شوید» (فاذا قضیت الصلاه فانتشروا فی الارض و ابتغوا من فضل الله و اذکروا الله کثیرا لعلکم تفلحون).

سوره الجمعه(62): آیه 11

اشاره

(آیه 11)- در آخرین آیه سوره کسانی که پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله را به هنگام نماز جمعه رها کردند و برای خرید از قافله تازه وارد به بازار شتافتند شدیدا مورد ملامت قرار داده، می گوید: «هنگامی که آنها تجارت یا سرگرمی و لهوی را ببینند پراکنده می شوند و به سوی آن می روند، و تو را ایستاده (در حالی که خطبه نماز جمعه می خوانی) به حال خود رها می کنند» (و اذا رأوا تجاره او لهوا انفضوا الیها و ترکوک قائما).

ولی به آنها «بگو: آنچه نزد خداست بهتر از لهو و تجارت است و خداوند

[شماره صفحه واقعی : 183]

ص: 1372

بهترین روزی دهندگان است» (قل ما عند الله خیر من اللهو و من التجاره و الله خیر الرازقین).

ثواب و پاداش الهی و برکاتی که از حضور در نماز جمعه و شنیدن مواعظ و اندرزهای پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و تربیت معنوی و روحانی عائد شما می شود قابل مقایسه با هیچ چیز دیگر نیست، و اگر از این می ترسید که روزی شما بریده شود اشتباه می کنید، خداوند بهترین روزی دهندگان است.

تعبیر «لهو» اشاره به طبل و سایر آلات لهوی است که به هنگام ورود قافله تازه ای به مدینه می زدند که هم نوعی اخبار و اعلام بود و هم وسیله ای برای سرگرمی و تبلیغ کالا.

نکته ها:

1- نخستین نماز جمعه در اسلام:

در بعضی از روایات اسلامی آمده است که مسلمانان مدینه، پیش از آن که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله هجرت کند، با یکدیگر صحبت کردند و گفتند: یهود در یک روز هفته اجتماع می کنند (روز شنبه) و نصاری نیز روزی برای اجتماع دارند (یکشنبه) خوب است ما هم روزی قرار دهیم و در آن روز جمع شویم و ذکر خدا گوئیم و شکر او را به جا آوریم، آنها روز قبل از شنبه را که در آن زمان «یوم العروبه» نامیده می شد، برای این هدف برگزیدند، و به سراغ «اسعد بن زراره» (یکی از بزرگان مدینه) رفتند، او نماز را به صورت جماعت با آنها به جا آورد و به آنها اندرز داد و آن روز، «روز جمعه» نامیده شد، زیرا روز اجتماع مسلمین بود.

و این نخستین جمعه ای بود که در اسلام تشکیل شد.

اما اولین جمعه ای که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله با اصحابش تشکیل دادند، هنگامی بود که به مدینه هجرت کرد، وارد مدینه شد، و آن روز روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاول هنگام ظهر بود، حضرت، چهار روز در «قبا» ماندند و مسجد قبا را بنیان نهادند، سپس روز جمعه به سوی مدینه حرکت کرد و به هنگام نماز جمعه به محله

[شماره صفحه واقعی : 184]

ص: 1373

«بنی سالم» رسید، و مراسم نماز جمعه را در آنجا برپاداشت، و این اولین جمعه ای بود که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله در اسلام به جا آورد، خطبه ای هم در این نماز جمعه خواند که اولین خطبه حضرت در مدینه بود.

2- اهمیت نماز جمعه:

بهترین دلیل بر اهمیت این فریضه بزرگ اسلامی قبل از هر چیز آیات همین سوره است، که به همه مسلمانان و اهل ایمان دستور می دهد به محض شنیدن اذان جمعه به سوی آن بشتابند، و هرگونه کسب و کار و برنامه مزاحم را ترک گویند.

در احادیث اسلامی نیز تأکیدهای فراوانی وارد شده است از جمله در خطبه ای که موافق و مخالف آن را از پیامبر گرامی اسلام صلّی اللّه علیه و آله نقل کرده اند آمده:

«خداوند نماز جمعه را بر شما واجب کرده هر کس آن را در حیات من یا بعد از وفات من از روی استخفاف یا انکار ترک کند خداوند او را پریشان می کند، و به کار او برکت نمی دهد، بدانید نماز او قبول نمی شود، بدانید زکات او قبول نمی شود، بدانید حج او قبول نمی شود، بدانید اعمال نیک او قبول نخواهد شد تا از این کار توبه کند»! البته باید توجه داشت که مذمتهای شدیدی که در مورد ترک نماز جمعه آمده در صورتی است که نماز جمعه واجب عینی باشد.

3- فلسفه نماز عبادی- سیاسی جمعه:

نماز جمعه، قبل از هر چیز یک عبادت بزرگ دسته جمعی است، و اثر عمومی عبادات را که تلطیف روح و جان، و شستن دل از آلودگیهای گناه و زدودن زنگار معصیت از قلب می باشد در بردارد.

و اما از نظر اجتماعی و سیاسی، یک کنگره عظیم هفتگی است که بعد از کنگره سالانه حج، بزرگترین کنگره اسلامی می باشد، و به همین دلیل در روایتی از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله نقل شده که: «جمعه حجّ کسانی است که قادر به شرکت در مراسم حجّ نیستند.»

در حقیقت اسلام، به سه اجتماع بزرگ اهمیت می دهد:

[شماره صفحه واقعی : 185]

ص: 1374

اجتماعات روزانه که در نماز جماعت حاصل می شود.

اجتماع هفتگی که در مراسم نماز جمعه است.

و اجتماع حجّ که در کنار خانه خدا هر سال یک بار انجام می گیرد.

نقش نماز جمعه در این میان بسیار مهم است بخصوص این که یکی از برنامه های خطیب در خطبه نماز جمعه، ذکر مسائل مهم سیاسی و اجتماعی و اقتصادی است.

«پایان سوره جمعه»

[شماره صفحه واقعی : 186]

ص: 1375

سوره منافقون [63]
اشاره

این سوره در «مدینه» نازل شده و دارای 11 آیه است

محتوای سوره:

سوره منافقون از سوره های پر محتواست که محور اصلی بحثهای آن را می توان در چهار بخش خلاصه کرد:

1- نشانه های منافقان که خود شامل چندین قسمت حساس است.

2- برحذر داشتن مؤمنان از توطئه های منافقان.

3- هشدار به مؤمنان که مواهب مادی دنیا آنها را از ذکر خداوند غافل نکند.

4- توصیه به انفاق در راه خدا، و بهره گیری از اموال، پیش از آن که مرگ فرا رسد و آتش حسرت به جان انسان بیفتد.

فضیلت تلاوت سوره:

در حدیثی از پیغمبر گرامی اسلام صلّی اللّه علیه و آله آمده است:

«کسی که سوره منافقون را بخواند از هرگونه نفاق پاک می شود».

در حدیثی از امام صادق علیه السّلام می خوانیم: «بر هر مؤمنی از شیعیان ما لازم است که در شب جمعه سوره جمعه و سبح اسم ربک الاعلی بخواند، و در نماز ظهر جمعه سوره جمعه و منافقین را …» سپس افزود: «هنگامی که چنین کند گوئی عمل رسول خدا را انجام داده و جزا و پاداشش بر خدا بهشت است».

مکرر گفته ایم که این فضائل و آثار مهم نمی تواند تنها نتیجه تلاوت خالی از اندیشه و عمل باشد، چرا که هرگز خواندن این سوره بی آنکه برنامه زندگی بر آن تطبیق شود روح نفاق را از انسان بیرون نمی برد.

[شماره صفحه واقعی : 187]

ص: 1376

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر سر چشمه نفاق و نشانه های منافقان! قبل از ورود در تفسیر این سوره ذکر مقدمه ای لازم به نظر می رسد و آن این که مسأله نفاق و منافقان در اسلام از زمانی مطرح شد که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به مدینه هجرت فرمود و پایه های اسلام قوی، و پیروزی آن آشکار شد، و گر نه در مکه تقریبا منافقی وجود نداشت. زیرا اظهار مخالفت بطور آشکار مشکل، و گاه غیر ممکن بود، و لذا دشمنان شکست خورده برای ادامه برنامه های تخریبی خود تغییر چهره داده، ظاهرا به صفوف مسلمانان پیوستند، ولی در خفا به اعمال خود ادامه می دادند.

اصولا طبیعت هر انقلابی چنین است که بعد از پیروزی چشمگیر با صفوف منافقان رو به رو خواهد شد، و دشمنان سرسخت دیروز به صورت عوامل نفوذی امروز در لباس دوستان ظاهری جلوه گر می شوند، و از اینجاست که می توان فهمید چرا این همه آیات مربوط به منافقین در مدینه نازل شده نه در مکّه.

این نکته نیز قابل توجه است که مسأله نفاق و منافقان مخصوص به عصر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نبود، بلکه هر جامعه ای- مخصوصا جوامع انقلابی- با آن رو برو هستند، به همین دلیل باید تحلیلهای قرآن را روی این مسأله به عنوان یک مسأله مورد نیاز فعلی، مورد بررسی دقیق قرار داد، و از آن برای مبارزه با روح نفاق و خطوط منافقین در جوامع اسلامی امروز الهام گرفت.

نکته مهم دیگر این که خطر منافقان برای هر جامعه از خطر هر دشمنی بیشتر است، چرا که از یکسو شناخت آنها غالبا آسان نیست، و از سوی دیگر دشمنان داخلی هستند، و گاه چنان در تار و پود جامعه نفوذ می کنند که جدا ساختن آنها کار بسیار مشکلی است و از سوی سوم روابط مختلف آنها با سایر اعضا جامعه کار مبارزه را با آنها دشوار می سازد.

به همین دلیل اسلام در طول تاریخ خود بیشترین ضربه را از منافقان خورده،

[شماره صفحه واقعی : 188]

ص: 1377

و نیز به همین دلیل قرآن سخت ترین حملات خود را متوجه منافقان ساخته و آن قدر که آنها را کوبیده هیچ دشمنی را نکوبیده است.

با توجه به این مقدمه به تفسیر آیات باز می گردیم:

سوره المنافقون(63): آیه 1

(آیه 1)- نخستین سخنی را که قرآن در اینجا در باره منافقان مطرح می کند همان اظهار ایمان دروغین آنهاست که پایه اصلی نفاق را تشکیل می دهد، می فرماید: «هنگامی که منافقان نزد تو آیند می گویند، ما شهادت می دهیم که حتما تو رسول خدائی»! (إذا جاءک المنافقون قالوا نشهد انک لرسول الله).

سپس می افزاید: «خداوند می داند که تو فرستاده او هستی، ولی خداوند شهادت می دهد که منافقان دروغگو هستند» و به گفته خود ایمان ندارند (و الله یعلم انک لرسوله و الله یشهد ان المنافقین لکاذبون). چرا که آنها نمی خواستند، خبر از رسالت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بدهند، بلکه می خواستند از اعتقاد خود به نبوّت او خبر دهند و مسلما در این خبر دروغگو بودند.

و از اینجا نخستین نشانه نفاق، روشن می شود و آن دوگانگی ظاهر و باطن است که با زبان مؤکّدا اظهار ایمان می کنند، ولی در دل آنها مطلقا خبری از ایمان نیست، این دروغگوئی محور اصلی نفاق را تشکیل می دهد.

سوره المنافقون(63): آیه 2

(آیه 2)- این آیه به دومین نشانه منافقین پرداخته، چنین می گوید: «آنها سوگندهایشان را سپر ساخته اند، تا مردم را از راه خدا باز دارند» (اتخذوا ایمانهم جنه فصدوا عن سبیل الله).

«آنها کارهای بسیار بدی انجام می دهند» (انهم ساء ما کانوا یعملون).

چرا که در طریق هدایت مردم به آئین حق، ایجاد مانع می نمایند، و چه عملی از این بدتر و زشت تر است؟

تعبیر «جنّه» (سپر) نشان می دهد که آنها دائما با مؤمنان در حال جنگ و ستیزند، و هرگز نباید فریب ظاهر سازی و چرب زبانی آنها را خورد، زیرا انتخاب سپر مخصوص میدانهای نبرد است.

سوره المنافقون(63): آیه 3

(آیه 3)- این آیه به علت اصلی این گونه اعمال ناروا پرداخته، می افزاید:

[شماره صفحه واقعی : 189]

ص: 1378

«این به خاطر آن است که آنها نخست ایمان آوردند، سپس کافر شدند، و لذا بر دلهای آنها مهر نهاده شده و حقیقت را درک نمی کنند» (ذلک بانهم آمنوا ثم کفروا فطبع علی قلوبهم فهم لا یفقهون).

منافقان دو گروهند، گروهی از اول ایمانشان صوری و ظاهری بوده، و گروه دیگر در آغاز ایمان حقیقی داشته اند سپس راه ارتداد و نفاق را پیش گرفته اند، ظاهر آیه مورد بحث گروه دوم را می گوید.

و این سومین نشانه از نشانه های آنهاست که از درک حقائق روشن غالبا محرومند.

سوره المنافقون(63): آیه 4

(آیه 4)- این آیه نشانه های بیشتری را از منافقین ارائه داده، می گوید:

«هنگامی که آنها را می بینی جسم و قیافه آنان تو را در شگفتی فرو می برد» (و اذا رأیتهم تعجبک اجسامهم). ظاهری آراسته و قیافه هائی جالب دارند.

علاوه بر این چنان شیرین و جذاب سخن می گویند که «اگر سخن بگویند به سخنانشان گوش فرا می دهی»! (و إن یقولوا تسمع لقولهم).

جائی که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله ظاهرا تحت تأثیر جذابیت سخنان آنها قرار گیرد تکلیف دیگران روشن است.

این از نظر ظاهر و اما از نظر باطن، «گوئی چوبهای خشکی هستند که به دیوار تکیه داده شده اند» (کانهم خشب مسنده).

اجسامی بی روح، و صورتهائی بی معنی و هیکلهائی توخالی دارند، نه از خود استقلالی، نه در درون نور و صفائی و نه اراده و تصمیم محکم و ایمانی دارند، درست همچون چوبهائی خشک تکیه زده بر دیوار! سپس می افزاید: آنها چنان تو خالی و فاقد توکل بر خدا و اعتماد بر نفس هستند که «هر فریادی از هر جا بلند شود آن را بر ضد خود می پندارند» (یحسبون کل صیحه علیهم).

ترس و وحشتی عجیب همیشه بر قلب و جان آنها حکم فرماست، و یک حالت سوء ظن و بدبینی جانکاه سرتاسر روح آنها را فرا گرفته است.

[شماره صفحه واقعی : 190]

ص: 1379

و در پایان آیه به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله هشدار می دهد که «اینها دشمنان واقعی تو هستند پس از آنها بر حذر باش» (هم العدو فاحذرهم).

سپس می گوید: «خداوند آنها را بکشد، چگونه از حق منحرف می شوند»؟! (قاتلهم الله انی یؤفکون).

سوره المنافقون(63): آیه 5

اشاره

(آیه 5)

شأن نزول:

برای این آیه و سه آیه بعد شأن نزول مفصّلی نقل شده که خلاصه آن چنین است: بعد از غزوه بنی المصطلق (جنگی که در سال ششم هجرت در سرزمین «قدید» واقع شد) دو نفر از مسلمانان، یکی از طایفه انصار و دیگری از مهاجران به هنگام گرفتن آب از چاه با هم اختلاف پیدا کردند، «عبد اللّه بن ابی» که از سرکرده های معروف منافقان بود به یاری مرد انصاری شتافت، و مشاجره لفظی شدیدی در میان آن دو در گرفت، عبد اللّه بن ابی، سخت، خشمگین شد، و در حالی که جمعی از قومش نزد او بودند گفت: «به خدا سوگند اگر به مدینه بازگردیم، عزیزان، ذلیلان را بیرون خواهند کرد» و منظورش از عزیزان، خود و اتباعش بود و از ذلیلان مهاجران، سپس رو به اطرافیانش کرد و گفت: این نتیجه کاری است که شما به سر خودتان آوردید، این گروه را در شهر خود جای دادید و اموالتان را با آنها قسمت کردید: هرگاه باقیمانده غذای خودتان را به مثل این مرد (اشاره به مرد مهاجر) نمی دادید برگردن شما سوار نمی شدند.

در اینجا «زید بن ارقم» که در آن وقت جوانی نوخاسته بود، رو به «عبد اللّه بن ابی» کرد و گفت به خدا سوگند ذلیل و قلیل توئی! و محمّد صلّی اللّه علیه و آله در عزّت الهی و محبّت مسلمین است، «عبد اللّه» صدا زد: خاموش باش تو باید بازی کنی ای کودک! زید بن ارقم خدمت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله آمد و ماجرا را نقل کرد.

پیامبر صلّی اللّه علیه و آله کسی را به سراغ «عبد اللّه» فرستاد فرمود: این چیست که برای من نقل کرده اند؟

عبد اللّه گفت: به خدائی که کتاب آسمانی بر تو نازل کرده من چیزی نگفتم! و «زید» دروغ می گوید.

سپس پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دستور داد تمام آن روز و تمام شب را لشکریان به راه ادامه

[شماره صفحه واقعی : 191]

ص: 1380

دهند، سر انجام پیامبر صلّی اللّه علیه و آله وارد مدینه شد.

زید بن ارقم می گوید: من از شدت اندوه و شرم در خانه ماندم و بیرون نیامدم.

در این هنگام سوره منافقین نازل شد، و زید را تصدیق، و عبد اللّه را تکذیب کرد پیامبر صلّی اللّه علیه و آله گوش زید را گرفت و فرمود: ای جوان! خداوند سخن تو را تصدیق کرد خداوند آیاتی از قرآن را در باره آنچه تو گفته بودی نازل کرد.

هنگامی که این آیات نازل شد و دروغ عبد اللّه ظاهر گشت بعضی به او گفتند:

خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله برو تا برای تو استغفار کند، عبد اللّه سرش را تکان داد و سخنان ناروائی گفت. در اینجا آیه (و اذا قیل لهم تعالوا) نازل گردید.

تفسیر:

نشانه های دیگری از منافقان- این آیه و آیات بعد از آن همچنان ادامه بیان اعمال منافقان و نشانه های گوناگون آنهاست، می فرماید: «هنگامی که به آنها گفته شود: بیائید تا رسول خدا برای شما استغفار کند، سرهای خود را (از روی استهزاء و کبر و غرور) تکان می دهند و آنها را می بینی که از سخنان تو اعراض کرده و تکبر می ورزند» (و اذا قیل لهم تعالوا یستغفر لکم رسول الله لووا رؤسهم و رأیتهم یصدون و هم مستکبرون).

روشن است که روح اسلام، تسلیم در برابر حق است و کبر و غرور همیشه مانع این تسلیم است، به همین دلیل یکی از نشانه های منافقان، بلکه یکی از انگیزه های نفاق را همین خود خواهی و خود برتربینی و غرور می توان شمرد.

سوره المنافقون(63): آیه 6

(آیه 6)- در این آیه برای رفع هرگونه ابهام در این زمینه، می افزاید: به فرض که آنها نزد تو بیایند و برای آنها استغفار کنی، زمینه آمرزش در آنها وجود ندارد بنابر این «برای آنها تفاوت نمی کند که، خواه استغفار کنی یا نکنی، هرگز خداوند آنان را نمی بخشد»! (سواء علیهم استغفرت لهم ام لم تستغفر لهم لن یغفر الله لهم).

دلیل آن هم این است که: «خداوند قوم فاسق را هدایت نمی کند» (ان الله لا یهدی القوم الفاسقین). چرا که در گناه اصرار می ورزند و در برابر حق مستکبرند.

استغفار پیامبر صلّی اللّه علیه و آله تنها در صورتی اثر می گذارد که زمینه مساعد و قابلیت لازم فراهم شود، اگر به راستی آنها توبه کنند و سر تسلیم در مقابل حق فرود آورند،

[شماره صفحه واقعی : 192]

ص: 1381

استغفار پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و شفاعت او مسلما مؤثر است، و در غیر این صورت کمترین اثری نخواهد داشت.

سوره المنافقون(63): آیه 7

(آیه 7)- سپس به یکی از گفته های بسیار زشت آنها که روشنترین گواه نفاق آنها محسوب می شود اشاره کرده، می فرماید: «آنها کسانی هستند که می گویند: به افرادی که نزد رسول خدا هستند انفاق نکنید (و از اموال و امکانات خود در اختیار آنها قرار ندهید) تا پراکنده شوند» (هم الذین یقولون لا تنفقوا علی من عند رسول الله حتی ینفضوا).

غافل از این که «خزائن آسمانها و زمین از آن خداست ولی منافقان نمی فهمند» (و لله خزائن السماوات و الارض و لکن المنافقین لا یفقهون).

این بینواها نمی دانند که هر کس هر چه دارد از خدا دارد، اگر «انصار» می توانند به «مهاجران» پناه دهند و آنها را در اموال خود سهیم کنند این بزرگترین افتخاری است که نصیبشان شده، نه تنها نباید منتی بگذارند، بلکه باید خدا را بر این توفیق بزرگ شکر گویند.

سوره المنافقون(63): آیه 8

(آیه 8)- سپس به یکی دیگر از نفرت انگیزترین سخنان آنها اشاره کرده، می افزاید: «آنها می گویند: اگر به مدینه بازگردیم، عزیزان ذلیلان را بیرون می کنند»! (یقولون لئن رجعنا الی المدینه لیخرجن الاعز منها الاذل).

این همان گفتاری است که از دهان آلوده «عبد اللّه بن ابی» خارج شد، و منظورش این بود که ما ساکنان مدینه، رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و مؤمنان مهاجر را بیرون می کنیم.

سپس قرآن پاسخ دندان شکنی به آنان داده، می گوید: «عزّت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است ولی منافقان نمی دانند» (و لله العزه و لرسوله و للمؤمنین و لکن المنافقین لا یعلمون).

تنها منافقان مدینه نبودند که این سخن را در برابر مؤمنان مهاجر گفتند بلکه قبل از آنها نیز سران قریش در «مکّه» می گفتند: اگر این گروه اندک مسلمان فقیر را در محاصره اقتصادی قرار دهیم، یا از مکّه بیرونشان کنیم، مطلب تمام است!

[شماره صفحه واقعی : 193]

ص: 1382

امروز نیز دولتهای استعماری به پندار این که خزائن آسمان و زمین را در اختیار دارند می گویند ملتهائی را که در برابر ما تسلیم نمی شوند باید در محاصره اقتصادی قرار داد تا بر سر عقل آیند و تسلیم شوند! این کوردلان خبر ندارند که با یک اشاره خداوند تمام ثروتها و امکاناتشان بر باد می رود و عزت پوشالی آنها دستخوش فنا می گردد.

سوره المنافقون(63): آیه 9

(آیه 9)- اموال و فرزندان، شما را از یاد خدا غافل نکنند! از آنجا که یکی از عوامل مهم نفاق حبّ دنیا، و علاقه افراطی به اموال و فرزندان است، در اینجا مؤمنان را از چنین علاقه افراطی باز می دارد، می گوید:

«ای کسانی که ایمان آورده اید! اموال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نکند»! (یا ایها الذین آمنوا لا تلهکم اموالکم و لا اولادکم عن ذکر الله).

«و کسانی که چنین کنند زیانکارانند» (و من یفعل ذلک فأولئک هم الخاسرون).

درست است که اموال و اولاد از مواهب الهی هستند، ولی تا آنجا که از آنها در راه خدا و برای نیل به سعادت کمک گرفته شود، اما اگر علاقه افراطی به آنها سدّی در میان انسان و خدا ایجاد کند بزرگترین بلا محسوب می شوند.

سوره المنافقون(63): آیه 10

(آیه 10)- سپس به دنبال این اخطار شدید به مؤمنان، دستور انفاق در راه خدا را صادر کرده، می فرماید: «و از آنچه به شما روزی داده ایم انفاق کنید پیش از آنکه مرگ یکی از شما فرا رسد و بگوید: پروردگارا! چرا (مرگ) مرا مدت کمی به تأخیر نینداختی تا (در راه خدا) صدقه دهم و از صالحان باشم»؟! (و انفقوا من ما رزقناکم من قبل ان یأتی احدکم الموت فیقول رب لو لا اخرتنی الی اجل قریب فاصدق و اکن من الصالحین).

در ذیل آیه می گوید: «من انفاق کنم و از صالحان شوم» این تعبیر بیانگر تأثیر عمیق انفاق در صالح بودن انسان است.

بسیارند کسانی که وقتی چشم برزخی پیدا می کنند و خود را در آخرین لحظات زندگی و در آستانه قیامت می بینند، و پرده های غفلت و بی خبری از جلو

[شماره صفحه واقعی : 194]

ص: 1383

چشمان آنها کنار می رود، و می بینند باید اموال و سرمایه ها را بگذارند و بروند پشیمان می شوند و تقاضای بازگشت به زندگی می کنند تا جبران کنند ولی دست ردّ بر سینه آنها گذارده می شود، چرا که سنّت الهی است که این راه، بازگشت ندارد!

سوره المنافقون(63): آیه 11

(آیه 11)- در آخرین آیه با قاطعیت تمام، می افزاید: «و خداوند هرگز (مرگ) کسی را، هنگامی که اجلش فرا رسد، به تأخیر نمی اندازد»! (و لن یؤخر الله نفسا اذا جاء اجلها).

چنانکه در آیه 34 سوره اعراف می خوانیم: «هنگامی که مرگ آنها فرا رسد، نه یک ساعت پیش می گیرند نه یک ساعت، تأخیر می کنند».

و سر انجام آیه را با این جمله پایان می دهد: «و خداوند به آنچه انجام می دهید آگاه است» (و الله خبیر بما تعملون).

و همه آنها را برای پاداش و کیفر، ثبت کرده و در برابر همه آنها به شما جزا می دهد.

«پایان سوره منافقون»

[شماره صفحه واقعی : 195]

ص: 1384

[شماره صفحه واقعی : 196]

ص: 1385

سوره تغابن [64]
اشاره

این سوره در «مدینه» نازل شده و 18 آیه است

محتوای سوره:

لحن آیات اخیر این سوره، با سوره های مدنی هماهنگ است، ولی صدر آن، با سوره های مکّی موافقتر است، اما به هر حال ما مجموع آن را طبق مشهور مدنی، تلقی می کنیم.

از نظر محتوا، این سوره را می توان به چند بخش تقسیم کرد:

1- آغاز سوره که از توحید و صفات و افعال خدا بحث می کند.

2- به دنبال آن، با استفاده از علم خداوند، به مردم هشدار می دهد که مراقب اعمال پنهان و آشکار خود باشند و سرنوشت اقوام پیشین را فراموش نکنند.

3- در بخش دیگری از سوره، سخن از معاد است. و این که روز قیامت روز «تغابن» و مغبون شدن گروهی و برنده شدن گروه دیگری است (نام این سوره نیز از همین گرفته شده).

4- در بخشی دیگر دستور به اطاعت خدا و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله داده و پایه های اصل نبوت را تحکیم می بخشد.

5- آخرین بخش سوره، مردم را به انفاق در راه خدا تشویق می کند و از این که فریفته اموال و اولاد و همسران شوند بر حذر می دارد، و سوره را با نام و صفات خدا پایان می دهد همان گونه که آغاز کرده بود.

[شماره صفحه واقعی : 197]

ص: 1386

فضیلت تلاوت سوره:

در حدیثی از امام صادق علیه السّلام می خوانیم: «کسی که سوره تغابن را در نماز فریضه اش بخواند شفیع او روز قیامت خواهد شد، و شاهد عادلی است در نزد کسی که شفاعت او را اجازه می دهد، سپس از او جدا نمی شود تا داخل بهشت گردد».

بدیهی است این تلاوت باید توأم با اندیشه باشد اندیشه ای که محتوای آن را در عمل منعکس کند، تا این همه آثار و برکات بر آن مترتب گردد.

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

سوره التغابن(64): آیه 1

(آیه 1)- این سوره نیز با تسبیح خداوند آغاز می شود، خداوندی که مالک و حاکم بر کل جهان هستی، و قادر بر همه چیز است.

می فرماید: «آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است برای خدا تسبیح می گویند» (یسبح لله ما فی السماوات و ما فی الارض).

سپس می افزاید: «مالکیت و حکومت از آن اوست» (له الملک).

«و (به همین دلیل) تمام حمد و ستایش نیز به ذات پاک او بر می گردد» (و له الحمد).

«و او بر همه چیز تواناست» (و هو علی کل شی ء قدیر).

سوره التغابن(64): آیه 2

(آیه 2)- سپس به امر خلقت و آفرینش که لازمه قدرت است اشاره کرده، می فرماید: «او کسی است که شما را آفرید» (هو الذی خلقکم).

و به شما نعمت آزادی و اختیار داد، لذا «گروهی از شما کافرید و گروهی مؤمن» (فمنکم کافر و منکم مؤمن).

و به این ترتیب بازار امتحان و آزمایش الهی داغ شد و در این میان «خداوند نسبت به آنچه انجام می دهید بیناست» (و الله بما تعملون بصیر).

سوره التغابن(64): آیه 3

(آیه 3)- سپس مسأله «خلقت» را با توضیح بیشتر، و با اشاره به هدف آفرینش در این آیه ادامه داده، می فرماید: «آسمانها و زمین را به حق آفرید» (خلق

[شماره صفحه واقعی : 198]

ص: 1387

السماوات و الارض بالحق)

.هم در آفرینش آن، نظام حق و دقیقی است، و هم دارای هدف حکیمانه و مصالح حقّی است، چنانکه در آیه 27 سوره «ص» نیز فرمود: «ما آسمان و زمین و آنچه را در میان این دو است بیهوده نیافریدیم، این گمان کافران است».

بعد به آفرینش «انسان» پرداخته و ما را از سیر آفاقی به سیر انفسی دعوت کرده، می افزاید: «و شما را (در عالم جنین) تصویر کرد، تصویری زیبا و دلپذیر» هم از نظر جسم و هم از نظر جان (و صورکم فاحسن صورکم).

به انسان، ظاهری آراسته، و باطنی پیراسته، عقلی فروزان و خردی نیرومند داد، و از آنچه در کل جهان هستی است، نمونه هائی در وجود او آفرید.

ولی همان گونه که در پایان آیه می فرماید: «سر انجام (بازگشت همه) به سوی اوست» (و الیه المصیر).

سوره التغابن(64): آیه 4

(آیه 4)- و از آنجا که انسان برای هدف بزرگی آفریده شده باید دائما تحت مراقبت پروردگار باشد، پروردگاری که، از درون و برون او با خبر است، لذا در این آیه می فرماید: «آنچه را در آسمانها و زمین است می داند، و از آنچه پنهان یا آشکار می کنید با خبر است، و خداوند از آنچه در درون سینه هاست، آگاه است» (یعلم ما فی السماوات و الارض و یعلم ما تسرون و ما تعلنون و الله علیم بذات الصدور).

این آیه ترسیمی است از علم بی پایان خداوند، در سه مرحله: نخست علم او نسبت به تمامی موجودات آسمانها و زمین، سپس علم او به همه اعمال انسانها و آنچه را پنهان می دارند یا آشکار می سازند، و در مرحله سوم مخصوصا روی عقائد باطنی و چگونگی نیّتها و آنچه بر قلب و جان انسان، حاکم است، تکیه می کند.

مسلما توجه به این حقیقت در اصلاح و تربیت انسان فوق العاده مؤثر است، و انسان را برای وصول به هدف آفرینش و قانون تکامل آماده می سازد.

سوره التغابن(64): آیه 5

(آیه 5)- و از آنجا که یکی از مؤثّرترین وسائل تربیت و طرق انذار، توجه دادن به سرنوشت اقوام و امتهای پیشین است، این آیه یک نگاه اجمالی به

[شماره صفحه واقعی : 199]

ص: 1388

زندگی آنها افکنده، سپس انسانها را مخاطب ساخته، می گوید: «آیا خبر کسانی که پیش از این کافر شدند به شما نرسیده است؟ (آری) آنها طعم کیفر گناهان بزرگ خود را چشیدند و (در آخرت نیز) عذاب دردناکی برای آنهاست»؟! (ا لم یأتکم نبأ الذین کفروا من قبل فذاقوا وبال امرهم و لهم عذاب الیم).

شما از کنار شهرهای بلا دیده و ویران شده آنها، در مسیر خود به سوی شام و مناطق دیگر عبور می کنید، نتیجه کفر و ظلم و عصیانگری آنها را با چشم می بینید، و اخبار آنها را در تاریخ می خوانید.

این عذاب دنیای آنها بود، در آخرت نیز عذاب دردناکی در انتظارشان است.

سوره التغابن(64): آیه 6

(آیه 6)- این آیه به منشأ اصلی این سرنوشت دردناک اشاره کرده، می افزاید: «این به خاطر آن بود که رسولان آنها (پیوسته) با دلائل روشن به سراغشان می آمدند ولی آنها (از روی کبر و غرور) گفتند: آیا بشرهایی (مثل ما) می خواهند ما را هدایت کنند»؟ مگر چنین چیزی ممکن است؟ (ذلک بانه کانت تأتیهم رسلهم بالبینات فقالوا ا بشر یهدوننا).

و با این منطق پوشالی به مخالفت با آنها برخاستند «پس کافر شدند و روی برگرداندند» (فکفروا و تولوا).

«در حالی که خداوند (از ایمان و طاعتشان) بی نیاز بود» (و استغنی الله). و اگر آنها را موظف به ایمان و اطاعت و پرهیز از گناه فرمود تنها برای منفعت خودشان و سعادت و نجاتشان در این جهان و جهان دیگر بود.

آری «خداوند بی نیاز و شایسته ستایش است» (و الله غنی حمید).

اگر جمله کائنات کافر شوند بر دامان کبریائیش گردی نمی نشیند، همان گونه که اگر همه مخلوقات مؤمن و مطیع فرمان او باشند چیزی بر جلالش افزوده نمی شود، این مائیم که نیازمند به این برنامه های تربیتی و سازنده و تکامل بخش هستیم.

سوره التغابن(64): آیه 7

(آیه 7)- در تعقیب بحثهایی که در آیات قبل، پیرامون هدف دار بودن آفرینش آمده در اینجا مسأله معاد و رستاخیز را- که تکمیلی است بر بحث هدف

[شماره صفحه واقعی : 200]

ص: 1389

آفرینش انسان- مطرح می کند.

نخست از ادعای بی دلیل، منکران رستاخیز، شروع کرده، می فرماید: «کافران پنداشتند که هرگز برانگیخته نخواهند شد» (زعم الذین کفروا ان لن یبعثوا).

سپس در تعقیب این سخن، به پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله دستور می دهد «بگو: آری به پروردگارم سوگند همه شما (در قیامت) برانگیخته خواهید شد، سپس آنچه را عمل می کردید به شما خبر داده می شود، و این برای خداوند آسان است» (قل بلی و ربی لتبعثن ثم لتنبؤن بما عملتم و ذلک علی الله یسیر).

وقتی که کار دست خداوند قادر متعال است مشکلی در میان نخواهد بود.

سوره التغابن(64): آیه 8

(آیه 8)- در این آیه چنین نتیجه گیری می کند: اکنون که قطعا معادی در کار است، «به خدا و رسول او و نوری که نازل کرده ایم ایمان بیاورید» (فآمنوا بالله و رسوله و النور الذی انزلنا).

و بدانید «خداوند به آنچه انجام می دهید آگاه است» (و الله بما تعملون خبیر).

به این ترتیب دستور می دهد که خود را برای رستاخیز از طریق ایمان و عمل صالح آماده کنند، ایمان به سه اصل «خدا»، «پیامبر» و «قرآن» که اصول دیگر نیز در آن درج است.

سوره التغابن(64): آیه 9

(آیه 9)- روز تغابن و آشکار شدن غبن ها در این آیه به توصیف روز قیامت پرداخته، چنین می گوید: «این (بعث و نشور و حساب و جزا) در زمانی خواهد بود که همه شما را در آن روز اجتماع [- روز رستاخیز] گردآوری می کند» (یوم یجمعکم لیوم الجمع).

یکی از نامهای قیامت «یوم الجمع» است که در آیات قرآن با تعبیرهای مختلف کرارا به آن اشاره شده است، از جمله در آیه 49 و 50 سوره واقعه می خوانیم: «بگو: تمام اولین و آخرین در میعاد روز معینی جمع می شوند» و از آن به خوبی استفاده می شود که رستاخیز همه انسانها در یک روز است.

سپس می افزاید: «آن روز روز تغابن است» (ذلک یوم التغابن).

[شماره صفحه واقعی : 201]

ص: 1390

روزی است که «غابن» (برنده) و «مغبون» (بازنده) شناخته می شوند، روزی که روشن می شود چه کسانی در تجارت خود در عالم دنیا گرفتار غبن و خسارت و پشیمانی شده اند؟

به این ترتیب یکی دیگر از نامهای قیامت «یوم التّغابن» روز ظهور غبن هاست.

سپس به بیان حال مؤمنان در آن روز پرداخته، می افزاید: «و هر کس به خدا ایمان بیاورد و عمل صالح انجام دهد، گناهان او را می بخشد و او را در باغهائی از بهشت که نهرها از زیر درختانش جاری است وارد می کند، جاودانه در آن می مانند و این پیروزی بزرگی است» (و من یؤمن بالله و یعمل صالحا یکفر عنه سیئاته و یدخله جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها ابدا ذلک الفوز العظیم).

به این ترتیب هنگامی که دو شرط اصلی، یعنی ایمان و عمل صالح حاصل شود، این مواهب عظیم پشت سر آن خواهد بود.

سوره التغابن(64): آیه 10

(آیه 10)- در این آیه می افزاید: «اما کسانی که کافر شدند، و آیات ما را تکذیب کردند اصحاب دوزخند، جاودانه در آن می مانند، و (سر انجام آنها) سر انجام بدی است» (و الذین کفروا و کذبوا بآیاتنا اولئک اصحاب النار خالدین فیها و بئس المصیر).

در اینجا نیز، عامل بدبختی دو چیز شمرده شده است: «کفر» و «تکذیب آیات الهی» که ضد «ایمان» و «عمل صالح» است، و در نتیجه در آنجا سخن از بهشت جاویدان است و در اینجا از دوزخ همیشگی، آنجا فوز عظیم است و اینجا بئس المصیر و سر انجام مرگبار!

سوره التغابن(64): آیه 11

(آیه 11)- همه مصائب به فرمان اوست! در این آیه به یک اصل کلی در مورد مصائب و حوادث دردناک این جهان اشاره می کند، شاید از این جهت که همیشه وجود مصائب دستاویزی برای کفّار در مورد نفی عدالت در این جهان بوده است، و یا از این نظر که در راه تحقق ایمان و عمل صالح همیشه مشکلاتی وجود دارد که بدون مقاومت در برابر آنها

[شماره صفحه واقعی : 202]

ص: 1391

مؤمن به جائی نمی رسد، و به این ترتیب رابطه این آیات با آیات گذشته روشن می شود.

نخست می فرماید: «هیچ مصیبتی رخ نمی دهد مگر به اذن خدا» (ما اصاب من مصیبه الا باذن الله).

منظور از «اذن» در اینجا همان اراده تکوینی خداوند است، نه اراده تشریعی.

از مجموع آیاتی که در باره مصائب در قرآن مجید آمده بر می آید که مصائب بر دو گونه است: مصائبی که با طبیعت زندگی انسان سرشته شده، و اراده بشر کمترین تأثیری در آن ندارد، مانند مرگ و میر و قسمتی از حوادث دردناک طبیعی.

دوم مصائبی که انسان به نحوی در آن نقشی داشته باشد.

قرآن در باره دسته اول می گوید: همه به اذن خدا روی می دهد و در باره قسم دوم می گوید: به خاطر اعمال خودتان دامانتان را می گیرد (1).

سپس در دنباله آیه به مؤمنان بشارت می دهد که: «و هر کس به خدا ایمان آورد، خدا قلبش را هدایت می کند» (و من یؤمن بالله یهد قلبه). آن چنان که در برابر مصائب زانو نزند، مأیوس نشود، جزع و بیتابی نکند.

این هدایت الهی هنگامی که به سراغ انسان آید در نعمتها شاکر می شود و در مصیبتها صابر، و در برابر قضای الهی تسلیم.

و در پایان آیه می فرماید: «و خداوند به هر چیز داناست» (و الله بکل شی ء علیم).

این تعبیر می تواند اشاره اجمالی به فلسفه مصائب و بلاها باشد که خداوند روی علم و آگاهی بی پایانش برای تربیت بندگان و اعلام بیدارباش و مبارزه با هرگونه غرور و غفلت گهگاه در زندگانی آنها مصائبی ایجاد می کند، تا

[شماره صفحه واقعی : 203]

ص: 1392


1- شرح بیشتر این مطلب را ذیل آیات 22 سوره حدید و 30 سوره شوری و 165 آل عمران مطالعه فرمائید.

به خواب فرو نروند و موقعیت خویش را در دنیا فراموش نکنند، و دست به طغیان و سرکشی نزنند.

سوره التغابن(64): آیه 12

(آیه 12)- و از آنجا که معرفت مبدأ و معاد که در آیات قبل، پایه ریزی شده و اثر حتمی آن، تلاش در راستای اطاعت خدا و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله است، در این آیه می افزاید: «و اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر را» (و اطیعوا الله و اطیعوا الرسول).

ناگفته پیداست که اطاعت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله نیز شعبه ای از اطاعت خداوند است، چرا که او از خود چیزی نمی گوید، و تکرار «اطیعوا» در اینجا اشاره به همین است که این دو در عرض هم نیست، بلکه یکی از دیگری سر چشمه می گیرد، از این گذشته اطاعت خداوند، مربوط به اصول قوانین و تشریع الهی است، و اطاعت رسول مربوط به تفسیرها و مسائل اجرائی می باشد، بنابر این یکی اصل و دیگری فرع است.

سپس می فرماید: «اگر شما روی گردان شوید (و اطاعت نکنید، او هرگز مأمور به اجبار شما نیست) رسول ما جز ابلاغ آشکار وظیفه ای ندارد» (فان تولیتم فانما علی رسولنا البلاغ المبین).

آری! او موظف به رساندن پیام حق است، بعدا سر و کار شما با خداست، و این تعبیر یک نوع تهدید جدّی و سر بسته است.

سوره التغابن(64): آیه 13

(آیه 13)- در این آیه اشاره به مسأله توحید در عبودیت می کند که به منزله دلیلی برای وجوب اطاعت است، می فرماید: «خداوند (کسی است که) هیچ معبودی جز او نیست» (الله لا اله الا هو).

«مؤمنان باید فقط بر او توکل کنند» (و علی الله فلیتوکل المؤمنون).

غیر از او هیچ کس شایسته عبودیت نیست، چرا که مالکیت و قدرت و علم و غنا، همه از آن اوست، و دیگران هر چه دارند، از او دارند. و به همین دلیل نباید در برابر غیر او سر تسلیم و تعظیم فرود آورند و نیز به همین دلیل برای حل هرگونه مشکل باید از او مدد گیرند و فقط بر او توکل کنند.

[شماره صفحه واقعی : 204]

ص: 1393

سوره التغابن(64): آیه 14

اشاره

(آیه 14)

شأن نزول:

در روایتی از امام باقر علیه السّلام می خوانیم: که در مورد آیه «انّ من ازواجکم …» فرمود: منظور این است که وقتی بعضی از مردان می خواستند هجرت کنند پسر و همسرش دامن او را می گرفتند و می گفتند: تو را به خدا سوگند که هجرت نکن، زیرا اگر بروی ما بعد از تو بی سرپرست خواهیم شد، بعضی می پذیرفتند و می ماندند، آیه نازل شد و آنها را از قبول این گونه پیشنهادها و اطاعت فرزندان و زنان در این زمینه ها بر حذر داشت.

اما بعضی دیگر اعتنا نمی کردند و می رفتند ولی به خانواده خود می گفتند: به خدا اگر با ما هجرت نکنید و بعدا در (دار الهجره) مدینه نزد ما آئید ما مطلقا به شما اعتنا نخواهیم کرد، ولی به آنها دستور داده شد که هر وقت خانواده آنها به آنها پیوستند گذشته را فراموش کنند و جمله «و ان تعفوا و تصفحوا …» ناظر به همین معنی است.

تفسیر:

اموال و فرزندانتان وسیله آزمایش شما هستند! از آنجا که در آیات گذشته فرمان به اطاعت بی قید و شرط خدا و رسولش آمده بود، و نیز یکی از موانع مهم این راه علاقه افراطی به اموال و همسران و فرزندان است در اینجا به مسلمانان در این زمینه هشدار می دهد.

نخست می گوید: «ای کسانی که ایمان آورده اید! بعضی از همسران و فرزندانتان دشمنان شما هستند، از آنها بر حذر باشید» (یا ایها الذین آمنوا ان من ازواجکم و اولادکم عدوا لکم فاحذروهم).

البته نشانه های این عداوت کم نیست گاه می خواهید اقدام به کار مثبتی همچون هجرت کنید دامان شما را می گیرند و مانع این فیض عظیم می شوند، و گاه انتظار مرگ شما را می کشند تا ثروت شما را تملک کنند، و مانند اینها.

البته این دشمنی گاه در لباس دوستی است و به گمان خدمت است، و گاه به راستی با نیت سوء و قصد عداوت انجام می گیرد، و یا به قصد منافع خویشتن.

ولی از آنجا که ممکن است این دستور بهانه ای برای خشونت و انتقام جوئی

[شماره صفحه واقعی : 205]

ص: 1394

و افراط از ناحیه پدران و همسران گردد بلافاصله در ذیل آیه برای تعدیل آنها می فرماید: «و اگر عفو کنید و چشم بپوشید و ببخشید (خداوند شما را مشمول عفو و رحمتش قرار می دهد) چرا که خداوند بخشنده و مهربان است» (و ان تعفوا و تصفحوا و تغفروا فان الله غفور رحیم).

بنابر این اگر آنها از کار خود پشیمان شدند و در مقام عذرخواهی برآمدند، و یا بعد از هجرت به شما پیوستند آنها را از خود نرانید، عفو و گذشت پیشه کنید، همان طور که انتظار دارید خدا هم با شما چنین کند.

سوره التغابن(64): آیه 15

(آیه 15)- در این آیه به یک اصل کلی دیگر در مورد اموال و فرزندان اشاره کرده، می فرماید: «اموال و فرزندانتان فقط وسیله آزمایش شما هستند»نما اموالکم و اولادکم فتنه)

.و اگر در این میدان آزمایش، از عهده برآئید «اجر و پاداش عظیم نزد خداوند (از آن شما) خواهد بود» الله عنده اجر عظیم)

.در آیه گذشته تنها سخن از عداوت بعضی از همسران و فرزندان نسبت به انسان بود که او را از راه اطاعت خدا منحرف ساخته، به گناه، و گاهی به کفر می کشانند، ولی در اینجا سخن از همه فرزندان و اموال است که وسیله آزمایش انسانند.

در واقع این دو موضوع، بیش از هر چیز دیگر وسیله امتحان است، و به همین دلیل در روایتی از امیر مؤمنان علی علیه السّلام می خوانیم که فرمود: «هیچ کس از شما نگوید: خداوندا! من به تو پناه می برم، از امتحان و آزمایش، چرا که هر کس دارای وسیله آزمایشی است (و حد اقل مال و فرزندی دارد و اصولا طبیعت زندگی دنیا، طبیعت آزمایش و بوته امتحان است) و لکن کسی که می خواهد به خدا پناه برد، از امتحانات گمراه کننده پناه برد چه این که خداوند می گوید. بدانید اموال و اولاد شما وسیله آزمون است».

سوره التغابن(64): آیه 16

(آیه 16)- در این آیه، به عنوان نتیجه گیری می فرماید: «پس تا می توانید تقوای الهی پیشه کنید و گوش دهید و اطاعت نمایید و انفاق کنید که برای شما بهتر

[شماره صفحه واقعی : 206]

ص: 1395

است» (فاتقوا الله ما استطعتم و اسمعوا و اطیعوا و انفقوا خیرا لانفسکم).

نخست دستور به اجتناب از گناهان می دهد- چرا که تقوا بیشتر ناظر به پرهیز از گناه است- و سپس دستور به اطاعت فرمان و شنیدنی که مقدمه این اطاعت است و از میان طاعات بخصوص روی مسأله انفاق که از مهمترین آزمایشهای الهی است تکیه می کند و سر انجام هم می گوید: سود تمام اینها عائد خود شما می شود.

در پایان آیه به عنوان تأکیدی بر مسأله انفاق می فرماید: «و کسانی که از بخل و حرص خویشتن مصون بمانند رستگارانند» (و من یوق شح نفسه فاولئک هم المفلحون).

این دو صفت رذیله از بزرگترین موانع رستگاری انسان، و بزرگترین سدّ راه انفاق و کارهای خیر است.

در حدیثی می خوانیم که امام صادق علیه السّلام از شب تا صبح طواف خانه خدا به جا می آورد و پیوسته می فرمود: «اللّهمّ ق شحّ نفسی خداوندا! مرا از حرص و بخل خودم نگاهدار».

یکی از یارانش عرض می کند: فدایت شوم، امشب نشنیدم غیر از این دعا، دعای دیگری کنی! فرمود: «چه چیز از بخل و حرص نفس مهمتر است در حالی که خداوند می فرماید: و من یوق شح نفسه فاولئک هم المفلحون».

سوره التغابن(64): آیه 17

(آیه 17)- سپس برای تشویق به انفاق و جلوگیری از بخل و شحّ نفس می فرماید: «اگر به خدا، قرض الحسنه دهید، آن را برای شما مضاعف می سازد، و شما را می بخشد، و خداوند شکر کننده و بردبار است» (ان تقرضوا الله قرضا حسنا یضاعفه لکم و یغفر لکم و الله شکور حلیم).

چه تعبیر عجیبی خدائی که آفریننده اصل و فرع وجود ما، و بخشنده تمام نعمتهاست از ما وام می طلبد! و در برابر آن وعده «اجر مضاعف و آمرزش» می دهد، و نیز از ما تشکر می کند، لطف و محبت بالاتر از این تصور نمی شود.

[شماره صفحه واقعی : 207]

ص: 1396

سوره التغابن(64): آیه 18

(آیه 18)- و بالاخره در آخرین آیه، می فرماید: «او دانای پنهان و آشکار است و او عزیز و حکیم است» (عالم الغیب و الشهاده العزیز الحکیم).

از اعمال بندگان مخصوصا انفاقهای آنها، در نهان و آشکار، با خبر است، و اگر از آنها تقاضای قرض می کند، نه به خاطر نیاز و عدم قدرت است بلکه به خاطر کمال لطف و محبت است، و اگر این همه پاداش در برابر انفاقها به آنها وعده می دهد، این نیز مقتضای حکمت اوست.

«پایان سوره تغابن»

[شماره صفحه واقعی : 208]

ص: 1397

سوره طلاق [65]
اشاره

این سوره در «مدینه» نازل شده و دارای 12 آیه است

محتوای سوره:

محتوای این سوره به دو بخش عمده تقسیم می شود.

بخش اول هفت آیه نخستین سوره است که پیرامون طلاق و مسائل مربوط به آن سخن می گوید.

بخش دوم که در حقیقت انگیزه اجرای بخش اول است از عظمت خداوند، و عظمت مقام رسول او، و پاداش صالحان، و مجازات بدکاران، بحث می کند، و مجموعه منسجمی را برای ضمانت اجرای این مسأله مهم اجتماعی ارائه می دهد، ضمنا این سوره نام دیگری نیز دارد و آن سوره «نساء قصری» (بر وزن و معنی صغری) در مقابل سوره معروف نساء است که «نساء کبری» می باشد.

فضیلت تلاوت سوره:

در حدیثی از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله آمده است: «هر کس سوره طلاق را بخواند (و آن را در برنامه های زندگی خود به کار بندد) بر سنت پیامبر از دنیا می رود».

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

سوره الطلاق(65): آیه 1

اشاره

(آیه 1)- شرایط طلاق و جدائی: در نخستین آیه روی سخن را به پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله به عنوان پیشوای بزرگ مسلمانان کرده سپس یک حکم عمومی را با صیغه جمع بیان می کند، می فرماید: «ای پیامبر! هر زمان خواستید

[شماره صفحه واقعی : 209]

ص: 1398

زنان را طلاق دهید در زمان عدّه آنها را طلاق گویید» (یا ایها النبی اذا طلقتم النساء فطلقوهن لعدتهن).

یعنی، صیغه طلاق در زمانی اجرا شود که زن از عادت ماهیانه پاک شده، و با همسرش نزدیکی نکرده باشد.

و این نخستین شرط طلاق است.

سپس به دومین حکم که مسأله نگهداشتن حساب عدّه است پرداخته، می فرماید: «و حساب عدّه را نگه دارید» (و احصوا العده).

دقیقا ملاحظه کنید که سه بار زن، ایّام پاکی خود را به پایان رساند و عادت ماهیانه ببیند، هنگامی که سومین دوران پاکی پایان یافت، و وارد عادت ماهیانه سوّم شد، ایّام عدّه سر آمده و پایان یافته است.

قابل توجه این که: مخاطب به نگهداری حساب عدّه، مردان هستند، این به خاطر آن است که مسأله «حقّ نفقه و مسکن» بر عهده آنهاست، و همچنین «حق رجوع» نیز از آن آنان است، و گر نه زنان نیز موظفند که برای روشن شدن تکلیفشان حساب عدّه را دقیقا نگه دارند.

بعد از این دستور، همه مردم را به تقوا و پرهیزکاری دعوت کرده، می فرماید:

«و از خدائی که پروردگار شماست بپرهیزید» (و اتقوا الله ربکم).

او پروردگار و مربی شماست، و دستوراتش، ضامن سعادت شما می باشد، بنابر این فرمانهای او را به کار بندید و از عصیان و نافرمانیش بپرهیزید.

بعد به «سومین» و «چهارمین» حکم- که یکی مربوط به شوهران و دیگری مربوط به زنان است- پرداخته، می فرماید: «نه شما آنها را از خانه هایشان، بیرون کنید و نه آنها (در دوران عدّه) بیرون روند» (لا تخرجوهن من بیوتهن و لا یخرجن).

گرچه بسیاری از بی خبران، این حکم اسلامی را به هنگام طلاق اصلا اجرا نمی کنند، و به محض جاری شدن صیغه طلاق، هم مرد به خود اجازه می دهد که زن را بیرون کند، و هم زن خود را آزاد می پندارد که از خانه شوهر خارج شود و به

[شماره صفحه واقعی : 210]

ص: 1399

خانه بستگان بازگردد، ولی این حکم اسلامی فلسفه بسیار مهمی دارد، زیرا علاوه بر حفظ احترام زن، غالبا زمینه را برای بازگشت شوهر از طلاق، و تحکیم پیوند زناشوئی، فراهم می سازد.

پشت پا زدن به این حکم مهم اسلامی که در متن قرآن مجید آمده است سبب می شود بسیاری از طلاقها به جدائی دائم منتهی شود، در حالی که اگر این حکم اجرا می شد، غالبا به آشتی و بازگشت مجدّد منتهی می گشت.

ولی از آنجا که گاهی شرائطی فراهم می شود که نگهداری زن بعد از طلاق در خانه طاقت فرساست، به دنبال آن پنجمین حکم را به صورت استثناء اضافه کرده، می گوید: «مگر این که کار زشت آشکاری انجام دهند» (الا ان یأتین بفاحشه مبینه).

مثلا آنقدر ناسازگاری، بدخلقی، و بد زبانی با همسر و کسان او کند که ادامه حضور او در منزل، باعث مشکلات بیشتر گردد.

به دنبال بیان این احکام به عنوان تأکید می افزاید: «اینها حدود و مرزهای الهی است و هر کس از حدود الهی تجاوز کند به خویشتن ستم کرده» (و تلک حدود الله و من یتعد حدود الله فقد ظلم نفسه).

چرا که این قوانین و مقررات الهی ضامن مصالح خود مکلفین است.

در پایان آیه ضمن اشاره لطیفی به فلسفه عدّه، و عدم خروج زنان از خانه و اقامتگاه اصلی، می فرماید: «تو نمی دانی شاید خداوند بعد از این، وضع تازه (و وسیله اصلاحی) فراهم کند» (لا تدری لعل الله یحدث بعد ذلک امرا).

با گذشتن زمان، طوفان خشم و غضب که غالبا موجب تصمیمهای ناگهانی در امر طلاق و جدائی می شود فرو می نشیند، و حضور دائمی زن در خانه در کنار مرد در مدّت عدّه، و یادآوری عواقب شوم طلاق، مخصوصا در آنجا که پای فرزندانی در کار است، و اظهار محبت هر یک نسبت به دیگری، زمینه ساز رجوع می گردد.

در حدیثی از امام باقر علیه السّلام می خوانیم: «زن مطلّقه در دوران عدّه اش می تواند آرایش کند، سرمه در چشم نماید، و موهای خود را رنگین، و خود را معطر،

[شماره صفحه واقعی : 211]

ص: 1400

و هر لباسی که مورد علاقه اوست بپوشد، زیرا خداوند می فرماید: شاید خدا بعد از این ماجرا وضع تازه ای فراهم سازد، و ممکن است از همین راه زن بار دیگر قلب مرد را تسخیر کرده و مرد رجوع کند».

طلاق منفورترین حلالها

اصل مسأله طلاق یک ضرورت است، اما ضرورتی که باید به حد اقل ممکن تقلیل یابد، و تا آنجا که راهی برای ادامه زوجیت است کسی سراغ آن نرود.

به همین دلیل در روایات اسلامی، شدیدا از طلاق مذمت گردیده، در حدیثی از امام صادق علیه السّلام می خوانیم: «چیزی از امور حلال، در پیشگاه خدا مبغوضتر از طلاق نیست».

چرا که طلاق مشکلات زیادی برای خانواده ها، زنان و مردان و مخصوصا فرزندان به وجود می آورد.

سوره الطلاق(65): آیه 2

(آیه 2)- یا سازش یا جدائی خدا پسندانه! در ادامه بحثهای مربوط به «طلاق» در این آیه به چند حکم دیگر اشاره می کند، نخست می فرماید: «و چون عدّه آنها سر آمد، آنها را بطرز شایسته ای نگه دارید یا بطرز شایسته ای از آنان جدا شوید» (فاذا بلغن اجلهن فامسکوهن بمعروف او فارقوهن بمعروف).

منظور از «بلغن اجلهنّ» (رسیدن به پایان مدت) رسیدن به اواخر مدت است. و گر نه رجوع کردن بعد از پایان عده جایز نیست مگر این که نگهداری آنها از طریق عقد جدید صورت گیرد.

همان گونه که زندگی مشترک باید روی اصول صحیح و طرز انسانی و شایسته باشد، جدائی نیز باید خالی از هر گونه جار و جنجال و دعوی و نزاع و بدگوئی و ناسزا و اجحاف و تضییع حقوق بوده باشد، چرا که ممکن است در آینده این زن و مرد بار دیگر به فکر تجدید زندگی مشترک بیفتند، ولی بدرفتاریهای هنگام جدائی چنان جوّ فکری آنها را تیره و تار ساخته که راه

[شماره صفحه واقعی : 212]

ص: 1401

بازگشت را به روی آنها می بندد، از سوی دیگر بالاخره هر دو مسلمانند و متعلق به یک جامعه، و جدائی توأم با مخاصمه و امور ناشایست نه تنها در خود آنها اثر می گذارد که در فامیل دو طرف هم اثرات زیانباری دارد، و گاه زمینه همکاریهای آنها را در آینده بکلی بر باد می دهد.

سپس به دومین حکم اشاره کرده، می افزاید: «و (هنگام طلاق و جدائی) دو مرد عادل از خودتان را گواه گیرید» (و اشهدوا ذوی عدل منکم). تا اگر در آینده اختلافی روی دهد، هیچ یک از طرفین، نتوانند واقعیتها را انکار کنند.

و در سومین دستور، وظیفه شهود را چنین بیان می کند: «و شهادت را برای خدا برپا دارید» (و اقیموا الشهاده لله).

مبادا تمایلی قلبی شما به یکی از دو طرف، مانع شهادت به حق باشد.

سپس به عنوان تأکید در باره تمام احکام گذشته می افزاید: «این چیزی است که مؤمنان به خدا و روز قیامت به آن اندرز داده می شوند»! (ذلکم یوعظ به من کان یؤمن بالله و الیوم الآخر).

و از آنجا که گاهی مسائل مربوط به معیشت و زندگی آینده و یا گرفتاریهای دیگر خانوادگی سبب می شود که دو همسر به هنگام طلاق یا رجوع، و یا دو شاهد به هنگام شهادت دادن از جادّه حق و عدالت منحرف شوند در پایان آیه می فرماید:

«و هر کس از خدا بپرهیزد و ترک گناه کند خداوند برای او راه نجاتی قرار می دهد» و مشکلات زندگی او را حل می کند (و من یتق الله یجعل له مخرجا).

سوره الطلاق(65): آیه 3

(آیه 3)- «و او را از جائی که گمان ندارد روزی می دهد» (و یرزقه من حیث لا یحتسب).

«و هر کس بر خداوند توکل کند (و کار خود را به او واگذارد خدا) کفایت امرش را می کند» (و من یتوکل علی الله فهو حسبه).

«خداوند فرمان خود را به انجام می رساند و خدا برای هر چیزی اندازه ای قرار داده است» (ان الله بالغ امره قد جعل الله لکل شی ء قدرا).

به این ترتیب به زنان و مردان و شهود هشدار می دهد که از مشکلات حق

[شماره صفحه واقعی : 213]

ص: 1402

نهراسند، و مجری عدالت باشند، و گشایش کارهای بسته را از خدا بخواهند چرا که خداوند تضمین کرده که مشکل پرهیزکاران را بگشاید.

آیات فوق از امید بخش ترین آیات قرآن مجید است که تلاوت آن دل را صفا و جان را نور و ضیا می بخشد، پرده های یأس و نومید را می درد، و به تمام افراد پرهیزکار با تقوا وعده نجات و حل مشکلات می دهد.

در حدیثی از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله نقل شده که در تفسیر این آیه فرمود: «خداوند پرهیزکاران را از شبهات دنیا و حالات سخت مرگ و شدائد روز قیامت رهائی می بخشد».

سوره الطلاق(65): آیه 4

(آیه 4)- احکام زنان مطلّقه و حقوق آنها از جمله احکامی که از آیات گذشته استفاده شد لزوم نگهداشتن عده بعد از طلاق است، و از آنجا که در آیه 228 سوره بقره حکم زنانی که عادت ماهیانه می بینند در مسأله عده روشن شده است که باید سه بار پاکی را پشت سر گذاشته عادت ماهانه ببینند هنگامی که برای بار سوم وارد عادت ماهانه شدند عدّه آنها پایان یافته، ولی در این میان افراد دیگری هستند که به عللی عادت ماهانه نمی بینند و یا باردارند، آیه مورد بحث حکم این افراد را روشن ساخته و بحث عدّه را تکمیل می کند.

نخست می فرماید: «و از زنانتان آنان که از عادت ماهانه مأیوسند اگر در وضع آنها (از نظر بارداری) شک کنید عدّه آنان سه ماه است» (و اللائی یئسن من المحیض من نسائکم ان ارتبتم فعدتهن ثلاثه اشهر).

«و همچنین آنها که عادت ماهانه ندیده اند» آنها نیز باید سه ماه تمام عدّه نگهدارند (و اللائی لم یحضن).

سپس به سومین گروه اشاره کرده، می افزاید: «و عدّه زنان باردار این است که بار خود را بر زمین بگذارند» (و اولات الاحمال اجلهن ان یضعن حملهن).

به این ترتیب حکم سه گروه دیگر از زنان در آیه فوق مشخص شده است، دو گروه باید سه ماه عدّه نگهدارند، و گروه سوم یعنی، زنان باردار با وضع حمل

[شماره صفحه واقعی : 214]

ص: 1403

عدّه آنان پایان می گیرد، خواه یک ساعت بعد از طلاق وضع حمل کنند یا مثلا هشت ماه.

منظور از جمله «ان ارتبتم» (هر گاه شک و تردید کنید) احتمال و شکّ در وجود «حمل» است، به این معنی که اگر بعد از سن یأس (سن پنجاه سالگی در زنان عادی و شصت سالگی در زنان قرشی) احتمال وجود حمل در زنی برود باید عدّه نگهدارد، این معنی هر چند کمتر اتفاق می افتد ولی گاه اتفاق افتاده است.

و بالاخره در پایان آیه مجددا روی مسأله تقوا تکیه کرده، می فرماید:

«و هر کس تقوای الهی پیشه کند خداوند کار را بر او آسان می سازد» (و من یتق الله یجعل له من امره یسرا).

هم در این جهان و هم در جهان دیگر مشکلات او را- چه در رابطه با مسأله جدایی و طلاق و احکام آن و چه در رابطه با مسائل دیگر- به لطفش حل می کند.

سوره الطلاق(65): آیه 5

(آیه 5)- در این آیه باز برای تأکید بیشتر روی احکامی که در زمینه طلاق و عدّه در آیات قبل آمده، می افزاید: «این فرمان خداست که بر شما نازل کرده است» (ذلک امر الله انزله الیکم).

«و هر کس تقوای الهی پیشه کند (و از مخالفت فرمان او بپرهیزد) خداوند گناهانش را می بخشد، و پاداش او را بزرگ می دارد» (و من یتق الله یکفر عنه سیئاته و یعظم له اجرا).

سوره الطلاق(65): آیه 6

(آیه 6)- این آیه توضیح بیشتری در باره حقوق زن بعد از جدائی می دهد، هم از نظر «مسکن» و «نفقه» و هم از جهات دیگر.

نخست در باره چگونگی مسکن زنان مطلّقه، می فرماید: «آنها را هر جا خودتان سکونت دارید و در توانایی شماست سکونت دهید» (اسکنوهن من حیث سکنتم من وجدکم).

سپس به حکم دیگری پرداخته، می گوید: «به آنها زیان نرسانید تا کار را بر

[شماره صفحه واقعی : 215]

ص: 1404

آنان تنگ کنید» و مجبور به ترک منزل شوند (و لا تضآروهن لتضیقوا علیهن).

مبادا کینه توزیها و عداوت و نفرت، شما را از راه حق و عدالت منحرف سازد، و آنها را از حقوق مسلّم خود در مسکن و نفقه محروم کنید، و آن چنان در فشار قرار گیرند که همه چیز را رها کرده، فرار کنند! در سومین حکم در مورد زنان باردار می گوید: «و اگر باردار باشند نفقه آنها را بپردازید تا وضع حمل کنند» (و ان کن اولات حمل فانفقوا علیهن حتی یضعن حملهن).

زیرا مادام که وضع حمل نکرده اند در حال عدّه هستند، و نفقه و مسکن بر همسر واجب است.

و در چهارمین حکم در مورد حقوق «زنان شیرده» می فرماید: «و اگر برای شما (فرزند را) شیر می دهند، پاداش آنها را بپردازید» (فان ارضعن لکم فآتوهن اجورهن).

اجرتی متناسب با مقدار و زمان شیر دادن بر حسب عرف و عادت.

و از آنجا که بسیار می شود نوزادان و کودکان مال المصالحه اختلافات دو همسر بعد از جدائی واقع می شوند در پنجمین حکم، یک دستور قاطع در این زمینه صادر کرده، می فرماید: در باره سرنوشت فرزندان کار را «با مشاوره شایسته انجام دهید» (و أتمروا بینکم بمعروف).

مبادا اختلافات دو همسر ضربه بر منافع کودکان وارد سازد از نظر جسمی و ظاهری گرفتار خسران شوند، و یا از نظر عاطفی از محبت و شفقت لازم محروم بمانند، پدر و مادر موظفند خدا را در نظر گیرند، و منافع نوزاد بی دفاع را فدای اختلافات و اغراض خویش نکنند.

و از آنجا که گاهی توافق لازم میان دو همسر بعد از طلاق برای حفظ مصالح فرزند و مسأله شیر دادن حاصل نمی شود در ششمین حکم می فرماید: «و اگر هر کدام بر دیگری سخت گرفتید و به توافق نرسیدید زن دیگری شیر دادن آن بچه را بر عهده می گیرد» تا کشمکشها ادامه نیابد (و ان تعاسرتم فسترضع له اخری).

[شماره صفحه واقعی : 216]

ص: 1405

اشاره به این که اگر اختلافها به طول انجامید خود را معطل نکنید، و کودک را به دیگری بسپارید.

سوره الطلاق(65): آیه 7

(آیه 7)- این آیه هفتمین و آخرین حکم را در این زمینه بیان کرده، می افزاید: «آنان که امکانات وسیعی دارند، از امکانات وسیع خود انفاق کنند، و آنها که تنگدستند، از آنچه که خدا به آنها داده انفاق نمایند، خداوند هیچ کس را جز به مقدار توانایی که به او داده، تکلیف نمی کند» (لینفق ذو سعه من سعته و من قدر علیه رزقه فلینفق مما آتاه الله لا یکلف الله نفسا الا ما آتاها).

دستور انفاق به اندازه توانائی هم مربوط به زنانی است که بعد از جدائی، شیر دادن کودکان را بر عهده می گیرند، و هم مربوط به ایام عدّه است که در آیات قبل بطور اجمال اشاره شده بود.

به هر حال آنها که توانائی کافی دارند، باید مضایقه و سختگیری نکنند، و آنها که تمکن مالی ندارند، بیش از توانائی خود مأمور نیستند، و زنان نمی توانند ایرادی به آنها داشته باشند.

و در پایان آیه، برای این که تنگی معیشت، سبب خارج شدن از جاده حق و عدالت نگردد، و هیچ یک زبان به شکایت نگشایند، می فرماید: «خداوند به زودی بعد از سختیها، آسانی قرار می دهد» (سیجعل الله بعد عسر یسرا).

یعنی، غم مخورید، بیتابی نکنید، دنیا به یک حال نمی ماند، مبادا مشکلات مقطعی و زود گذر رشته صبر و شکیبائی شما را پاره کند.

سوره الطلاق(65): آیه 8

(آیه 8)- سر انجام دردناک سرکشان شیوه قرآن این است که در بسیاری از موارد بعد از ذکر یک سلسله از دستورات عملی اشاره به وضع امتهای پیشین می کند، تا مسلمانان نتیجه «اطاعت» و «عصیان» را در سرگذشت آنها با چشم ببینند، و مسأله شکل حسی به خود گیرد.

لذا در این سوره نیز بعد از ذکر وظائف مردان و زنان در موقع طلاق و جدائی به سراغ همین معنی رفته، و به عاصیان و گردنکشان هشدار می دهد.

[شماره صفحه واقعی : 217]

ص: 1406

نخست می فرماید: «چه بسیار شهر و آبادیها که اهل آن از فرمان پروردگار و رسولانش سرپیچی کردند، و ما به شدت به حسابشان رسیدیم و به مجازات کم نظیری گرفتار ساختیم»! (و کاین من قریه عتت عن امر ربها و رسله فحاسبناها حسابا شدیدا و عذبناها عذابا نکرا).

سوره الطلاق(65): آیه 9

(آیه 9)- سپس در این آیه می افزاید: «آنها آثار سوء کار خود را چشیدند، و عاقبت کارشان خسران بود» (فذاقت وبال امرها و کان عاقبه امرها خسرا).

چه زیانی از این بدتر که سرمایه های خداداد را از کف دادند، و در این بازار تجارت دنیا نه تنها متاعی نخریدند بلکه سر انجام با عذاب الهی نابود شدند.

سوره الطلاق(65): آیه 10

(آیه 10)- سپس به عذاب اخروی آنها اشاره کرده، می فرماید: «خداوند عذاب سختی برای آنها آماده ساخته» (اعد الله لهم عذابا شدیدا).

عذابی دردناک، شدید، وحشت انگیز، خوار کننده، رسواگر، و همیشگی در دوزخ برای آنها از هم اکنون فراهم است.

حال که چنین است «پس از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید ای خردمندانی که ایمان آورده اید»! (فاتقوا الله یا اولی الالباب الذین آمنوا).

فکر و اندیشه از یکسو، ایمان و آیات الهی از سوی دیگر، به شما هشدار می دهد که سرنوشت اقوام متمرد و طغیانگر را ببینید، و از آن عبرت بگیرید، مبادا در صف آنها واقع شوید.

سپس مؤمنان اندیشمند را مخاطب ساخته، می افزاید: «خداوند چیزی که مایه تذکر است بر شما نازل کرده است» (قد انزل الله الیکم ذکرا).

سوره الطلاق(65): آیه 11

(آیه 11)- «رسولی به سوی شما فرستاده که آیات روشن خدا را بر شما تلاوت می کند تا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند از تاریکیها به سوی نور، خارج سازد» (رسولا یتلوا علیکم آیات الله مبینات لیخرج الذین آمنوا و عملوا الصالحات من الظلمات الی النور).

هدف نهائی از ارسال این رسول و انزال این کتاب آسمانی این است که با

[شماره صفحه واقعی : 218]

ص: 1407

تلاوت آیات الهی آنها را از ظلمتهای کفر و جهل و گناه و فساد اخلاق بیرون آورده، به سوی نور ایمان، و توحید، و تقوا، رهنمون گردد.

و در پایان آیه به اجر و پاداش کسانی که ایمان و عمل صالح دارند اشاره کرده، می افزاید: «و هر کس به خدا ایمان آورده و اعمال صالح انجام دهد (و این راه را تداوم بخشد خداوند) او را در باغهایی از بهشت وارد می سازد که از زیر (درختانش) نهرها جاری است، جاودانه در آن می مانند، و خداوند روزی نیکوئی برای او قرار داده است» (و من یؤمن بالله و یعمل صالحا یدخله جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها ابدا قد احسن الله له رزقا).

تعبیر «رزقا» مفهوم وسیعی دارد که هرگونه موهبت الهی را در آخرت و حتی در دنیا نیز در بر می گیرد، چرا که افراد مؤمن و پرهیزکار در این دنیا نیز زندگی پاکتر و آرامتر و لذتبخش تری دارند.

سوره الطلاق(65): آیه 12

(آیه 12)- هدف از آفرینش عالم، معرفت است این آیه- که آخرین آیه سوره طلاق است- اشاره پرمعنی و روشنی به عظمت قدرت خداوند در آفرینش آسمانها و زمین، و نیز هدف نهائی این آفرینش دارد.

نخست می فرماید: «خداوند همان کسی است که هفت آسمان را آفرید» (الله الذی خلق سبع سماوات).

«و از زمین نیز همانند آنها را» (و من الارض مثلهن).

یعنی، همان گونه که آسمانها «هفتگانه» اند زمینها نیز هفتگانه می باشند، و این تنها آیه ای از قرآن مجید است که اشاره به زمینهای هفتگانه می کند.

با توجه به آیه 6 سوره صافات که می گوید: «ما آسمان نزدیک (آسمان اول) را با کواکب و ستارگان زینت بخشیدیم».

روشن می شود که آنچه ما می بینیم و علم و دانش بشر به آن احاطه دارد همه مربوط به آسمان اول است، و ماورای این ثوابت و سیّارات، شش عالم دیگر وجود دارد که از دسترس علم ما بیرون است.

[شماره صفحه واقعی : 219]

ص: 1408

اما زمینهای هفتگانه ممکن است اشاره به طبقات مختلف کره زمین باشد، زیرا امروز ثابت شده که زمین از قشرهای گوناگونی تشکیل یافته، و یا اشاره به اقلیمهای هفتگانه روی زمین باشد چرا که هم در گذشته و هم امروز کره زمین را به هفت «منطقه» تقسیم می کردند.

سپس به مسأله تدبیر این عالم بزرگ به فرمان خداوند اشاره کرده، می افزاید:

«فرمان او در میان آنها پیوسته فرود می آید» (یتنزل الامر بینهن).

و در پایان به هدف این آفرینش عظیم اشاره کرده، می گوید: «اینها همه به خاطر آن است «تا بدانید خداوند بر هر چیز تواناست و این که علم خداوند به همه چیز احاطه دارد» (لتعلموا ان الله علی کل شی ء قدیر و ان الله قد احاط بکل شی ء علما).

انسان باید بداند او بر تمام اسرار وجودش احاطه دارد، و از همه اعمالش با خبر است، و نیز بداند وعده هایش در زمینه معاد و رستاخیز، در زمینه پاداش و کیفر و در زمینه وعده پیروزی مؤمنان تخلف ناپذیر است.

«پایان سوره طلاق»

[شماره صفحه واقعی : 220]

ص: 1409

سوره تحریم [66]
اشاره

این سوره در «مدینه» نازل شده و دارای 12 آیه است

محتوای سوره:

این سوره عمدتا از چهار بخش تشکیل شده است:

بخش اول که از آیه یک تا پنج ادامه دارد مربوط به ماجرای پیامبر صلّی اللّه علیه و آله با بعضی از همسرانش می باشد.

بخش دوم که از آیه 6 تا 8 ادامه دارد خطابی است کلی به همه مؤمنان در مورد مراقبت در امر تعلیم و تربیت خانواده، و لزوم توبه از گناهان.

بخش سوم که تنها یک آیه است، خطاب به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در مورد جهاد با کفار و منافقین است.

در بخش چهارم که شامل آیه 10 تا 12 می باشد، خداوند برای تبیین بخشهای قبل شرح حال دو نفر از زنان صالح (مریم و همسر فرعون) و دو نفر از زنان ناصالح (همسر نوح و همسر لوط) را بیان کرده است.

فضیلت تلاوت سوره:

در حدیثی از امام صادق علیه السّلام می خوانیم: «هر کس سوره طلاق و تحریم را در نماز فریضه بخواند، خداوند او را در قیامت از ترس و اندوه پناه می دهد، و از آتش دوزخ رهائی می بخشد، و او را به خاطر تلاوت این سوره و مداومت بر آن، وارد بهشت می کند، زیر این دو سوره، از آن پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله است».

[شماره صفحه واقعی : 221]

ص: 1410

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

سوره التحریم(66): آیه 1

اشاره

(آیه 1)

شأن نزول:

پیامبر صلّی اللّه علیه و آله گاه که نزد «زینب بنت جحش» (یکی از همسرانش) می رفت زینب او را نگاه می داشت و از عسلی که تهیه کرده بود خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله می آورد، این سخن به گوش «عایشه» رسید، و بر او گران آمده، می گوید: من با «حفصه» (یکی دیگر از همسران پیامبر صلّی اللّه علیه و آله) قرار گذاشتیم که هر وقت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نزد یکی از ما آمد فورا بگوئیم، آیا صمغ «مغافیر» خورده ای؟! «مغافیر» صمغی بود که یکی از درختان حجاز به نام «عرفط» تراوش می کرد و بوی نامناسبی داشت و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله مقیّد بود که هرگز بوی نامناسبی از دهان یا لباسش استشمام نشود.

روزی پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نزد «حفصه» آمد، او این سخن را به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله گفت.

حضرت فرمود: من «مغافیر» نخورده ام، بلکه عسلی نزد زینب بنت جحش نوشیدم، و من سوگند یاد می کنم که دیگر از آن عسل ننوشم ولی این سخن را به کسی مگو- مبادا به گوش مردم برسد، و بگویند چرا پیامبر غذای حلالی را بر خود تحریم کرده، و یا از کار پیامبر در این مورد و یا مشابه آن تبعیت کنند، و یا به گوش زینب برسد و او دل شکسته شود.

ولی سر انجام او این راز را افشا کرد، و بعدا معلوم شد اصل این قضیه توطئه ای بوده است، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله سخت ناراحت شد و پنج آیه اول این سوره نازل گشت- و ماجرا را چنان پایان داد که دیگر این گونه کارها در درون خانه پیامبر صلّی اللّه علیه و آله تکرار نشود.

تفسیر:

سرزنش شدید نسبت به بعضی از همسران پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بدون شک مرد بزرگی همچون پیغمبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله تنها به خودش تعلق ندارد، بلکه به تمام جامعه اسلامی و عالم بشریت متعلق است، بنابر این اگر در داخل خانه

[شماره صفحه واقعی : 222]

ص: 1411

او توطئه هایی بر ضد وی، هر چند به ظاهر کوچک و ناچیز، انجام گیرد نباید به سادگی از کنار آن گذشت.

آیه مورد بحث در حقیقت قاطعیتی است از سوی خداوند بزرگ در برابر چنین حادثه ای، و برای حفظ حیثیت پیامبرش.

نخست روی سخن را به خود پیامبر صلّی اللّه علیه و آله کرده، می گوید: «ای پیامبر! چرا چیزی را که خدا بر تو حلال کرده به خاطر جلب رضایت همسرانت بر خود حرام می کنی»؟! (یا ایها النبی لم تحرم ما احل الله لک تبتغی مرضات ازواجک).

معلوم است که این تحریم، تحریم شرعی نبود، بلکه بطوری که از آیات بعد استفاده می شود سوگندی از ناحیه پیامبر صلّی اللّه علیه و آله یاد شده بود و می دانیم که قسم خوردن بر ترک بعضی از مباحات گناهی ندارد.

بنابر این جمله «لم تحرّم» (جرا بر خود حرام می کنی؟) به عنوان عتاب و سرزنش نیست بلکه نوعی دلسوزی و شفقت است.

سپس در پایان آیه می افزاید: «و خداوند آمرزنده و رحیم است» (و الله غفور رحیم).

این عفو و رحمت نسبت به همسران است که موجبات آن حادثه را فراهم کردند که اگر راستی توبه کنند مشمول آن خواهند بود.

سوره التحریم(66): آیه 2

(آیه 2)- در این آیه اضافه می کند: «خداوند راه گشودن سوگندهایتان را (در این گونه موارد) روشن ساخته است» (قد فرض الله لکم تحله ایمانکم).

به این ترتیب که کفّاره قسم را بدهید و خود را آزاد سازید.

سپس می افزاید: «و خداوند مولای شماست و او دانا و حکیم است» (و الله مولاکم و هو العلیم الحکیم).

لذا او راه نجات از این گونه سوگندها را برای شما هموار ساخته، و طبق علم و حکمتش مشکل را برای شما گشوده است.

از روایات استفاده می شود که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بعد از نزول این آیه برده ای آزاد کرد و آنچه را بر خود از طریق قسم حرام کرده بود حلال نمود.

[شماره صفحه واقعی : 223]

ص: 1412

سوره التحریم(66): آیه 3

(آیه 3)- در این آیه شرح بیشتری پیرامون این ماجرا داده، می فرماید:

«به خاطر بیاورید هنگامی را که پیامبر یکی از رازهای خود را به بعضی از همسرانش گفت، ولی هنگامی که وی آن را افشا کرد و خداوند پیامبرش را از آن آگاه ساخت، قسمتی از آن را برای او بازگو کرد و از قسمت دیگر خودداری نمود» (و اذ اسر النبی الی بعض ازواجه حدیثا فلما نبات به و اظهره الله علیه عرف بعضه و اعرض عن بعض).

این راز دو مطلب بود: یکی نوشیدن عسل نزد همسرش زینب بنت جحش، و دیگری تحریم نوشیدن آن بر خود در آینده بود، و منظور از همسر غیر رازدارش در این آیه «حفصه» بود، که او این سخن را شنید و به «عایشه» بازگو کرد.

به هر حال «هنگامی که پیامبر همسرش را از آن خبر داد، گفت: چه کسی تو را از این راز آگاه ساخت»؟ (فلما نباها به قالت من انبأک هذا).

«گفت: خداوند عالم و آگاه مرا با خبر ساخت» (قال نبأنی العلیم الخبیر).

از مجموع این آیه بر می آید که بعضی از همسران پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نه تنها او را با سخنان خود ناراحت می کردند بلکه مسأله رازداری که از مهمترین شرائط یک همسر باوفاست نیز در آنها نبود.

سوره التحریم(66): آیه 4

(آیه 4)- سپس روی سخن را به این دو همسر- که در توطئه بالا دست داشتند- کرده، می گوید: «اگر شما از کار خود توبه کنید (و دست از آزار پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بردارید به نفع شماست زیرا) دلهایتان با این عمل از حق منحرف گشته» و به گناه آلوده شده (ان تتوبا الی الله فقد صغت قلوبکما).

منظور از این دو نفر به اتفاق مفسران شیعه و اهل سنّت، «حفصه» و «عایشه» است که به ترتیب دختران «عمر» و «ابو بکر» بودند.

سپس اضافه می کند: «و اگر بر ضدّ او دست به دست هم دهید (کاری از پیش نخواهید برد) چرا که خداوند یاور اوست، و همچنین جبرئیل و مؤمنان صالح، و فرشتگان بعد از آنان پشتیبان او هستند» (و ان تظاهرا علیه فان الله هو مولاه

[شماره صفحه واقعی : 224]

ص: 1413

و جبریل و صالح المؤمنین و الملائکه بعد ذلک ظهیر)

.این تعبیر، نشان می دهد که تا چه حد این ماجرا در قلب پاک پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و روح عظیم او تأثیر منفی گذاشت، تا آنجا که خداوند به دفاع از او پرداخته، و با این که قدرت خودش از هر نظر کافی است، حمایت جبرئیل و مؤمنان صالح و فرشتگان دیگر را نیز اعلام می دارد.

«صالح المؤمنین» معنی وسیعی دارد که همه مؤمنان صالح و با تقوا و کامل الایمان را شامل می شود، اما در این که مصداق اتم و اکمل. آن در اینجا کیست؟ از روایات متعددی استفاده می شود که منظور امیر مؤمنان علی علیه السّلام است.

سوره التحریم(66): آیه 5

(آیه 5)- در این آیه خداوند روی سخن را به تمام زنان پیامبر صلّی اللّه علیه و آله کرده، با لحنی که خالی از تهدید نیست می فرماید: «امید است اگر او شما را طلاق گوید پروردگارش به جای شما همسرانی بهتر برای او قرار دهد همسرانی مسلمان، مؤمن، متواضع، توبه کار، عابد، هجرت کننده، زنانی غیر باکره و باکره» (عسی ربه ان طلقکن ان یبدله ازواجا خیرا منکن مسلمات مؤمنات قانتات تائبات عابدات سائحات ثیبات و ابکارا).

به این ترتیب به آنها هشدار می دهد تصور نکنند که پیامبر هرگز آنها را طلاق نخواهد داد، و نیز تصور نکنند که اگر آنها را طلاق دهد همسرانی بهتر از آنان جانشین آنها نمی شود.

در آیه فوق قرآن شش وصف برای همسران خوب شمرده است که می تواند الگوئی برای همه مسلمانان به هنگام انتخاب همسر باشد.

سوره التحریم(66): آیه 6

(آیه 6)- خانواده خود را از آتش دوزخ نجات دهید! به دنبال اخطار و سرزنش نسبت به بعضی از همسران پیامبر صلّی اللّه علیه و آله، خداوند در این آیه، روی سخن را به همه مؤمنان کرده، و دستوراتی در باره تعلیم و تربیت همسر و فرزندان و خانواده به آنها می دهد.

نخست می فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده اید! خود و خانواده خویش را از آتشی که هیزم آن انسانها و سنگهاست نگه دارید» (یا ایها الذین آمنوا قوا

[شماره صفحه واقعی : 225]

ص: 1414

انفسکم و اهلیکم نارا وقودها الناس و الحجاره)

.نگهداری خویشتن به ترک معاصی و عدم تسلیم در برابر شهوات سرکش است، و نگهداری خانواده به تعلیم و تربیت و امر به معروف و نهی از منکر، و فراهم ساختن محیطی پاک و خالی از هرگونه آلودگی، در فضای خانه و خانواده است.

این برنامه ای است که باید از نخستین سنگ بنای خانواده، یعنی از مقدمات ازدواج، و سپس نخستین لحظه تولد فرزند آغاز گردد، و در تمام مراحل با برنامه ریزی صحیح و با نهایت دقت تعقیب شود.

سپس می افزاید: «فرشتگانی بر آن آتش گمارده شده، که خشن و سختگیرند و هرگز فرمان خدا را مخالفت نمی کنند، و آنچه فرمان داده شده اند (بطور کامل) اجرا می کنند» (علیها ملائکه غلاظ شداد لا یعصون الله ما امرهم و یفعلون ما یؤمرون).

و به این ترتیب، نه راه گریزی وجود دارد و نه گریه و التماس و جزع و فزع مؤثر است.

سوره التحریم(66): آیه 7

(آیه 7)- در این آیه کفار را مخاطب ساخته، و وضع آنها را در آن روز بازگو می کند می فرماید: «ای کسانی که کافر شده اید! امروز عذرخواهی نکنید، چرا که تنها به اعمالتان جزا داده می شوید» (یا ایها الذین کفروا لا تعتذروا الیوم انما تجزون ما کنتم تعملون).

سوره التحریم(66): آیه 8

(آیه 8)- این آیه در حقیقت راه نجات از آتش دوزخ را نشان می دهد، می گوید: «ای کسانی که ایمان آورده اید! به سوی خدا توبه کنید، توبه ای خالص» (یا ایها الذین آمنوا توبوا الی الله توبه نصوحا).

آری! نخستین گام برای نجات، توبه از گناه است، توبه ای که از هر نظر خالص باشد، توبه ای که محرک آن فرمان خدا بوده باشد.

در حدیثی از پیغمبر گرامی اسلام صلّی اللّه علیه و آله می خوانیم هنگامی که «معاذ بن جبل» از توبه نصوح سؤال کرد، در پاسخ فرمود: «آن است که شخص توبه کننده به

[شماره صفحه واقعی : 226]

ص: 1415

هیچ وجه بازگشت به گناه نکند آن چنان که شیر به پستان هرگز باز نمی گردد»! این تعبیر لطیف بیانگر این واقعیت است که توبه نصوح چنان انقلابی در انسان ایجاد می کند که راه بازگشت به گذشته را بکلی بر او می بندد همان گونه که بازگشت شیر به پستان غیر ممکن است.

سپس به آثار این توبه نصوح اشاره کرده، می افزاید: «امید است (با این کار) پروردگارتان گناهانتان را ببخشد» (عسی ربکم ان یکفر عنکم سیئاتکم).

«و شما را در باغهائی از بهشت که نهرها از زیر درختانش جاری است وارد کند» (و یدخلکم جنات تجری من تحتها الانهار).

این کار «در روزی خواهد بود که خداوند پیامبر و کسانی را که با او ایمان آوردند خوار نمی کند» (یوم لا یخزی الله النبی و الذین آمنوا معه).

«این در حالی است که نور (ایمان و عمل صالح) آنها از پیشاپیش و از سوی راستشان در حرکت است» و عرصه محشر را روشن می سازد، و راه آنها را به سوی بهشت می گشاید (نورهم یسعی بین ایدیهم و بایمانهم).

در اینجاست که آنها رو به درگاه خداوند آورده «و می گویند: پروردگارا! نور ما را کامل کن، و ما را ببخش که تو بر هر چیز توانایی» (یقولون ربنا اتمم لنا نورنا و اغفر لنا انک علی کل شی ء قدیر).

سوره التحریم(66): آیه 9

(آیه 9)- از آنجا که منافقان از افشای اسرار درونی خانه پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و بروز مشاجرات و اختلافهائی در میان همسران او که در آیات قبل به آن اشاره شده قطعا خوشحال بودند، بلکه به شایعات در این زمینه دامن می زدند شاید به همین مناسبت در این آیه دستور شدت عمل در باره آنها داده، می فرماید: «ای پیامبر! با کفّار و منافقین پیکار کن و بر آنان سخت بگیر جایگاهشان جهنم است و بدفرجامی است» (یا ایها النبی جاهد الکفار و المنافقین و اغلظ علیهم و ماواهم جهنم و بئس المصیر).

این جهاد در مورد کفار ممکن است به صورت مسلحانه یا غیر مسلحانه بوده باشد، ولی در مورد منافقان بدون شک جهاد مسلحانه نیست، زیرا در هیچ تاریخی

[شماره صفحه واقعی : 227]

ص: 1416

نقل نشده که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله با منافقان پیکار مسلحانه کرده باشد، بلکه مراد از جهاد با آنها همان توبیخ و سرزنش و تهدید و انذار و رسوا ساختن آنها، و یا در بعضی از موارد تألیف قلوب آنهاست.

البته بعد از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله امیر مؤمنان علی علیه السّلام با منافقان مسلح به نبرد برخاست.

سوره التحریم(66): آیه 10

(آیه 10)- الگوهائی از زنان مؤمن و کافر: بار دیگر به ماجرای همسران پیامبر صلّی اللّه علیه و آله باز می گردد، و برای این که درس عملی زنده ای به آنها بدهد به ذکر سرنوشت فشرده دو نفر از زنان بی تقوا که در خانه دو پیامبر بزرگ خدا بودند، و سرنوشت دو زن مؤمن و ایثارگر که یکی از آنها در خانه یکی از جبارترین مردان تاریخ بود می پردازد.

نخست می فرماید: «خداوند برای کسانی که کافر شده اند به همسر نوح و همسر لوط مثل زده است» (ضرب الله مثلا للذین کفروا امرأت نوح و امرات لوط).

«آن دو تحت سرپرستی دو بنده از بندگان صالح ما بودند، ولی به آن دو خیانت کردند» (کانتا تحت عبدین من عبادنا صالحین فخانتاهما).

«اما ارتباط با این دو (پیامبر) سودی به حالشان (در برابر عذاب الهی) نداشت، و به آنها گفته شد: وارد آتش شوید همراه کسانی که وارد می شوند» (فلم یغنیا عنهما من الله شیئا و قیل ادخلا النار مع الداخلین).

و به این ترتیب، به دو همسر پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله که در ماجرای افشای اسرار و آزار آن حضرت دخالت داشتند هشدار می دهد که گمان نکنند همسری پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به تنهائی می تواند مانع کیفر آنها باشد و در ضمن هشداری است به همه مؤمنان در تمام قشرها که پیوندهای خود را با اولیاء اللّه در صورت گناه و عصیان مانع عذاب الهی نپندارند.

به هر حال این دو زن به این دو پیامبر بزرگ خیانت کردند، البته خیانت آنها هرگز انحراف از جاده عفت نبود، زیرا هرگز همسر هیچ پیامبری آلوده به بی عفتی نشده است، چنانکه در حدیثی از پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله صریحا آمده است: «همسر هیچ

[شماره صفحه واقعی : 228]

ص: 1417

پیامبری هرگز آلوده عمل منافی عفت نشد».

سوره التحریم(66): آیه 11

(آیه 11)- سپس دو مثال برای افراد با ایمان ذکر کرده، می گوید: «و خداوند برای مؤمنان به همسر فرعون مثل زده است در آن هنگام که گفت: پروردگارا! خانه ای برای من نزد خودت در بهشت بساز، و مرا از فرعون و کار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهایی بخش» (و ضرب الله مثلا للذین آمنوا امرات فرعون اذ قالت رب ابن لی عندک بیتا فی الجنه و نجنی من فرعون و عمله و نجنی من القوم الظالمین).

معروف این است که نام همسر فرعون «آسیه» و نام پدرش «مزاحم» بوده است، گفته اند هنگامی که معجزه موسی علیه السّلام را در مقابل ساحران مشاهده کرد اعماق قلبش به نور ایمان روشن شد، و از همان لحظه به موسی ایمان آورد او پیوسته ایمان خود را مکتوم می داشت، هنگامی که فرعون از ایمان او با خبر شد بارها او را نهی کرد، ولی این زن با استقامت هرگز تسلیم خواسته فرعون نشد.

سر انجام فرعون دستور داد دست و پاهایش را با میخها بسته، در زیر آفتاب سوزان قرار دهند، و سنگ عظیمی بر سینه او بیفکنند، هنگامی که آخرین لحظه های عمر خود را می گذراند دعایش این بود «پروردگارا! برای من خانه ای در بهشت در جوار خودت بنا کن و مرا از فرعون و اعمالش رهائی بخش و مرا از این قوم ظالم نجات ده»! خداوند نیز دعای این مؤمن پاکباز فداکار را اجابت فرمود و او را در کنار بهترین زنان جهان مانند مریم قرار داد.

در روایتی از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله می خوانیم: «برترین زنان اهل بهشت چهار نفرند «خدیجه» دختر خویلد و «فاطمه» دختر محمد صلّی اللّه علیه و آله و «مریم» دختر عمران و «آسیه» دختر مزاحم همسر فرعون».

سوره التحریم(66): آیه 12

(آیه 12)- سپس به دومین زن با شخصیت که الگوئی برای افراد با ایمان محسوب می شود اشاره کرده، می فرماید: و نیز خداوند مثلی زده است به «مریم

[شماره صفحه واقعی : 229]

ص: 1418

دختر عمران که دامان خود را پاک نگه داشت» (و مریم ابنت عمران التی احصنت فرجها).

«و ما از روح خود در آن دمیدیم» (فنفخنا فیه من روحنا).

و او به فرمان خدا بدون داشتن همسر، فرزندی آورد که پیامبر اولوا العزم پروردگار شد.

سپس می افزاید: «او سخنان پروردگار و کتابهایش را تصدیق کرد» و به همه آنها ایمان آورد (و صدقت بکلمات ربها و کتبه).

«و از مطیعان فرمان خدا بود» (و کانت من القانتین).

از نظر ایمان در سر حد اعلی قرار داشت، و به تمام کتب آسمانی و اوامر الهی مؤمن، و از نظر عمل پیوسته مطیع اوامر الهی بود، و بنده ای بود جان و دل بر کف، و چشم بر امر و گوش بر فرمان داشت.

«پایان سوره تحریم»

[شماره صفحه واقعی : 230]

ص: 1419

آغاز جزء 29 قرآن مجید

سوره ملک [67]
اشاره

این سوره در «مکّه» نازل شده و دارای 30 آیه است

محتوای سوره:

سوره ملک- که نام دیگرش «منجیه» (نجاتبخش) و نام سومش «واقیه» یا «مانعه» است زیرا تلاوت کننده خود را از عذاب الهی یا عذاب قبر نگاه می دارد- از سوره های بسیار پرفضیلت قرآن می باشد، و مسائل زیادی در آن مطرح شده که عمدتا بر سه محور دور می زند.

1- بحثهائی پیرامون «مبدأ» و صفات خداوند، و نظام شگفت انگیز خلقت مخصوصا آفرینش آسمانها و ستارگان، و آفرینش زمین و مواهب آن، و همچنین آفرینش پرندگان، و آبهای جاری و آفرینش گوش و چشم و ابزار شناخت.

2- بحثهائی پیرامون «معاد» و عذاب دوزخ، و گفتگوهای مأموران عذاب با دوزخیان، و مانند آن.

3- انذار و تهدید کافران و ظالمان به انواع عذابهای دنیا و آخرت.

فضیلت تلاوت سوره:

در حدیثی از امام باقر علیه السّلام می خوانیم که فرمود: «سوره ملک سوره «مانعه» است، یعنی از عذاب قبر ممانعت می کند، و در تورات به همین نام ثبت است، کسی که آن را در شبی بخواند بسیار خوانده، و خوب خوانده، و از غافلان محسوب نمی شود».

[شماره صفحه واقعی : 231]

ص: 1420

البته این همه آثار عظیم مربوط به خواندن بدون فکر و عمل نیست، هدف خواندنی است آمیخته با الهام گرفتن برای عمل.

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

سوره الملک(67): آیه 1

(آیه 1)- این سوره با مسأله مهم مالکیت و حاکمیت خداوند و جاودانگی ذات پاک او آغاز می شود که در واقع کلید همه بحثهای این سوره است.

می فرماید: «پر برکت و زوال ناپذیر است کسی که حکومت جهان هستی به دست اوست، و او بر هر چیز تواناست» (تبارک الذی بیده الملک و هو علی کل شی ء قدیر).

سوره الملک(67): آیه 2

(آیه 2)- در این آیه به هدف آفرینش مرگ و حیات انسان که از شؤون مالکیت و حاکمیت خداست اشاره کرده، می فرماید: «آن کسی که مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدامیک از شما بهتر عمل می کنید» (الذی خلق الموت و الحیاه لیبلوکم ایکم احسن عملا).

منظور از آزمایش خداوند نوعی پرورش است، به این معنی که انسانها را به میدان عمل می کشد تا ورزیده و آزموده و پاک و پاکیزه شوند. و لایق قرب خدا گردند.

به این ترتیب عالم میدان آزمایش بزرگی است برای همه انسانها و وسیله آزمایش، مرگ و حیات، و هدف این آزمون بزرگ رسیدن به حسن عمل، که مفهومش «تکامل معرفت، و اخلاص نیّت، و انجام هر کار خیر» است.

و از آنجا که در این میدان آزمایش بزرگ، انسان گرفتار لغزشهای فراوانی می شود و نباید این لغزشها او را مأیوس کند، و از تلاش و کوشش برای اصلاح خویش باز دارد، در پایان آیه به بندگان وعده یاری و آمرزش داده می گوید: «و او شکست ناپذیر و بخشنده است» (و هو العزیز الغفور).

سوره الملک(67): آیه 3

(آیه 3)- بعد از بیان نظام مرگ و زندگی، به نظام کلی جهان پرداخته،

[شماره صفحه واقعی : 232]

ص: 1421

و انسان را به مطالعه مجموعه عالم هستی دعوت می کند، تا از این طریق خود را برای آن آزمون بزرگ آماده کند، می فرماید: «همان کسی که هفت آسمان را بر فراز یکدیگر آفرید» (الذی خلق سبع سماوات طباقا).

و به دنبال آن می افزاید: «در آفرینش خداوند رحمان هیچ تضاد و عیبی نمی بینی» (ما تری فی خلق الرحمن من تفاوت).

با تمام عظمتی که عالم هستی دارد هر چه هست نظم است و استحکام، و انسجام، و ترکیبات حساب شده، و قوانین دقیق و اگر بی نظمی در گوشه ای از جهان راه می یافت آن را به نابودی می کشید.

و در پایان آیه برای تأکید بیشتر می فرماید: «بار دیگر نگاه کن (و عالم را با دقت بنگر) آیا هیچ شکاف و خلل و اختلافی (در جهان) مشاهده می کند»؟! (فارجع البصر هل تری من فطور).

منظور این است که هر چه انسان در جهان آفرینش دقت کند کمترین خلل و ناموزونی در آن نمی بیند.

سوره الملک(67): آیه 4

(آیه 4)- و لذا در این آیه برای تأکید همین معنی می افزاید: «بار دیگر به عالم هستی بنگر، سر انجام چشمانت به سوی تو باز می گردد در حالی که خسته و ناتوان شده» و در جستجوی خلل و نقصان در این عالم بزرگ ناکام مانده است! (ثم ارجع البصر کرتین ینقلب الیک البصر خاسئا و هو حسیر).

سوره الملک(67): آیه 5

(آیه 5)- این آیه، نظری به صفحه آسمان افکنده، و از ستارگان درخشنده و زیبا سخن به میان آورده، می گوید: «ما آسمان پایین را با چراغهای فروزانی زینت بخشیدیم، و آنها [- شهابها] را تیرهائی برای شیاطین قرار دادیم، و برای آنان عذاب آتش فروزان فراهم ساختیم» (و لقد زینا السماء الدنیا بمصابیح و جعلناها رجوما للشیاطین و اعتدنا لهم عذاب السعیر).

این آیه بار دیگر این حقیقت را تأکید می کند که تمام ستارگانی که ما می بینیم همه بخشی از آسمان اول است، آسمانی که از میان آسمانهای هفتگانه به ما نزدیکتر می باشد، و به همین دلیل به عنوان «السماء الدنیا» (آسمان نزدیک و پائین)

[شماره صفحه واقعی : 233]

ص: 1422

از آن تعبیر شده است.

سوره الملک(67): آیه 6

(آیه 6)- از آنجا که در آیات گذشته سخن از نشانه های عظمت و قدرت خدا و دلائل آن در عالم آفرینش بود، در اینجا سخن از کسانی می گوید که این دلائل را نادیده گرفته، و راه کفر و شرک را پیش می گیرند، و همچون شیاطین، عذاب الهی را به جان می خرند.

نخست می فرماید: «برای کسانی که به پروردگارشان کافر شدند عذاب جهنم است و بدفرجامی است» (و للذین کفروا بربهم عذاب جهنم و بئس المصیر).

سوره الملک(67): آیه 7

(آیه 7)- سپس به شرح گوشه ای از این عذاب وحشتناک پرداخته، می افزاید: «هنگامی که (کفّار) در آن افکنده شوند صدای وحشتناکی از آن می شنوند و این در حالی است که پیوسته می جوشد» (اذا القوا فیها سمعوا لها شهیقا و هی تفور).

آری! هنگامی که آنها با نهایت ذلت و حقارت در آن پرتاب می شوند فریاد وحشتناک و طولانی جهنم بر می خیزد، و تمام وجود آنها را در وحشت فرو می برد.

سوره الملک(67): آیه 8

(آیه 8)- سپس برای مجسم ساختن شدت خشم «دوزخ» می افزاید: «نزدیک است از شدت غضب پاره پاره شود»! (تکاد تمیز من الغیظ).

درست همانند ظرف عظیمی که روی آتش فوق العاده پرحرارتی گذارده اند و چنان می جوشد و زیر و رو می شود که هر زمان بیم متلاشی شدن آن می رود.

سپس ادامه می دهد: «هر زمان که گروهی در آن افکنده می شوند نگهبانان دوزخ (از روی تعصب و توبیخ) از آنها می پرسند (مگر شما رهبر و راهنما نداشتید؟) مگر بیم دهنده الهی به سراغ شما نیامد»؟ پس چرا به این روز سیاه افتاده اید؟! (کلما القی فیها فوج سالهم خزنتها ا لم یاتکم نذیر).

سوره الملک(67): آیه 9

(آیه 9)- ولی آنان در پاسخ «می گویند: آری بیم دهنده به سراغ ما آمد، ولی ما او را تکذیب کردیم و گفتیم: خداوند هرگز چیزی نازل نکرده (تا به هوای نفس خویش ادامه دهیم، حتی به آنها گفتیم) شما در گمراهی عظیمی هستید»! (قالوا بلی قد جاءنا نذیر فکذبنا و قلنا ما نزل الله من شی ء ان انتم الا

[شماره صفحه واقعی : 234]

ص: 1423

فی ضلال کبیر)

.نه تنها آنها را تصدیق نکردیم، و به پیام حیات بخششان گوش فرا ندادیم، بلکه به مخالفت برخاسته، و این طبیبان روحانی را گمراه خواندیم، و از خود راندیم.

سوره الملک(67): آیه 10

(آیه 10)- بعد به دلیل اصلی بدبختی و گمراهی خود اشاره کرده «و می گویند: اگر ما گوش شنوا داشتیم، و یا تعقل می کردیم، در میان دوزخیان نبودیم»! (و قالوا لو کنا نسمع او نعقل ما کنا فی اصحاب السعیر).

سوره الملک(67): آیه 11

(آیه 11)- آری «اینجاست که به گناه خود اعتراف می کنند، دور باشند دوزخیان از رحمت خدا»! (فاعترفوا بذنبهم فسحقا لاصحاب السعیر).

از یکسو خداوند گوش شنوا عقل و هوش داده، و از سوی دیگر پیامبرانش را با دلائل روشن فرستاده، اگر این دو با هم ضمیمه شوند سعادت انسان تأمین است.

و گر نه بدبختی و دوری از رحمت خدا نصیب انسان خواهد شد.

سوره الملک(67): آیه 12

(آیه 12)- به دنبال بحثهائی که در آیات گذشته پیرامون کفّار و سرنوشت آنها در قیامت بیان شد، قرآن در اینجا به سراغ مؤمنان و پاداشهای عظیم آنها می رود.

نخست می فرماید: «کسانی که از پروردگارشان در نهان می ترسند مسلما آمرزش و پاداش بزرگی دارند»! (ان الذین یخشون ربهم بالغیب لهم مغفره و اجر کبیر).

سوره الملک(67): آیه 13

(آیه 13)- سپس برای تأکید می افزاید: «گفتار خود را پنهان کنید یا آشکار (تفاوتی نمی کند) او به آنچه در سینه هاست آگاه است» (و اسروا قولکم او اجهروا به انه علیم بذات الصدور).

بعضی از مفسران شأن نزولی برای این آیه از «ابن عباس» نقل کرده اند که جمعی از کفار یا منافقان پشت سر پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله سخنان ناروائی می گفتند و جبرئیل به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله خبر می داد، بعضی از آنها به یکدیگر گفتند: «سخنان خود را پنهانی بگوئید تا خدای محمّد نشنود»!

[شماره صفحه واقعی : 235]

ص: 1424

آیه فوق نازل شد و گفت: چه آشکار بگوئید و چه پنهان، خدا از آن آگاه است.

سوره الملک(67): آیه 14

(آیه 14)- این آیه در حقیقت به منزله دلیلی است برای آنچه در آیه قبل آمد، می فرماید: «آیا آن کسی که موجودات را آفریده از حال آنها آگاه نیست؟ در حالی که او (از اسرار دقیق) با خبر و آگاه است» (ا لا یعلم من خلق و هو اللطیف الخبیر).

سوره الملک(67): آیه 15

(آیه 15)- به دنبال بحثهائی پیرامون دوزخیان و بهشتیان، و کافران و مؤمنان که در آیات پیشین گذشت در اینجا برای ترغیب و تشویق به پیوستن به صفوف بهشتیان، و بر حذر بودن از راه و رسم دوزخیان، به ذکر بخشی از نعمتهای الهی، و سپس به قسمتی از عذابهای او، اشاره کرده، می فرماید: «او کسی است که زمین را برای شما رام کرد» (هو الذی جعل لکم الارض ذلولا).

«بر شانه های آن راه بروید، و از روزیهای پروردگار بخورید، و (بدانید) بازگشت و اجتماع همه به سوی اوست» (فامشوا فی مناکبها و کلوا من رزقه و الیه النشور).

«ذلول» به معنی «رام» جامعترین تعبیری است که در باره زمین ممکن است بشود. چرا که این مرکب راهوار با حرکات متعدد و بسیار سریعی که دارد آن چنان آرام به نظر می رسد که گوئی مطلقا ساکن است، بعضی از دانشمندان می گویند: زمین چهارده نوع حرکت مختلف دارد که سه قسمت آن حرکت به دور خود، و حرکت به دور خورشید، و حرکت همراه مجموعه منظومه شمسی در دل کهکشان است، این حرکات که سرعت زیادی دارد چنان نرم و ملایم است که تا براهین قطعی بر حرکت زمین اقامه نشده بود کسی باور نمی کرد حرکتی در کار باشد! از سوی دیگر، پوسته زمین نه چنان سفت و خشن است که قابل زندگی نباشد، و نه چنان سست و نرم است که قرار و آرام نگیرد، بلکه کاملا برای زندگی بشر رام است.

از سوی سوم، فاصله آن از خورشید نه چندان کم است که همه چیز از شدت

[شماره صفحه واقعی : 236]

ص: 1425

گرما بسوزد، و نه چندان دور است که همه چیز از سرما بخشکد، فشار هوا بر کره زمین آن چنان است که آرامش انسان را تأمین کند، جاذبه زمین نه آنقدر زیاد است که استخوانها را در هم بشکند، و نه آن قدر کم است که با یک حرکت انسان از جا کنده شود و در فضا پرتاب شود! خلاصه از هر نظر «ذلول» و رام و مسخر فرمان انسان است.

در عین حال تا گامی برندارد و تلاشی نکند بهره ای از روزیهای زمین نخواهد داشت! ولی بدانید اینها هدف نهائی آفرینش شما نیست، اینها همه وسائلی است در مسیر «نشور» و رستاخیز و حیات ابدی شما.

سوره الملک(67): آیه 16

(آیه 16)- به دنبال این تشویق و تبشیر به سراغ تهدید و انذار می رود، و می افزاید: «آیا خود را از عذاب کسی که حاکم بر آسمان است در امان می دانید که دستور دهد زمین بشکافد و شما را در خود فرو برد، و دائما به لرزش خود ادامه دهد»؟! بطوری که حتی قبر شما هم آرام نباشد (أ امنتم من فی السماء ان یخسف بکم الارض فاذا هی تمور).

آری! اگر او دستور دهد این زمین ذلول و آرام طغیان می کند، و به صورت حیوان چموشی در می آید، زلزله ها شروع می شود، شکافها در زمین ظاهر می گردد و شما و خانه ها و شهرهایتان را در کام خود فرو می بلعد، و باز هم به لرزه و اضطراب خود ادامه می دهد.

سوره الملک(67): آیه 17

(آیه 17)- سپس می افزاید: لازم نیست حتما زلزله ها به سراغ شما آید بلکه می تواند این فرمان را به تندبادها دهد «آیا خود را از عذاب خداوند آسمان در امان می دانید که تندبادی پر از سنگریزه بر شما فرستد» و شما را زیر کوهی از آن مدفون سازد؟! (ام امنتم من فی السماء ان یرسل علیکم حاصبا).

«و به زودی خواهید دانست تهدیدهای من چگونه است»! (فستعلمون کیف نذیر).

سوره الملک(67): آیه 18

(آیه 18)- در حقیقت آیات فوق به این معنی اشاره می کند که عذاب آنها

[شماره صفحه واقعی : 237]

ص: 1426

منحصر به عذاب قیامت نیست، در این دنیا نیز خداوند با مختصر تکان زمین، یا حرکت بادها، می تواند به زندگی آنها پایان دهد، و بهترین دلیل این امکان، وقوع آن در امتهای پیشین است.

لذا در این آیه می گوید: «کسانی که پیش از آنان بودند (آیات الهی و رسولان او را) تکذیب کردند، اما (ببین) مجازات من چگونه بود»؟! (و لقد کذب الذین من قبلهم فکیف کان نکیر).

گروهی را با زلزله های ویرانگر، و اقوامی را با صاعقه ها، و جمعی را با طوفان یا تندباد مجازات کردیم، و شهرهای ویران شده و خاموش آنها را به عنوان درس عبرتی باقی گذاردیم.

سوره الملک(67): آیه 19

(آیه 19)- به این پرندگان بالای سر خود بنگرید! در آیات آغاز این سوره به هنگامی که بحث از قدرت و مالکیت خداوند بود سخن از آسمانهای هفتگانه و ستارگان و کواکب آنها به میان آمد، در این آیه همین مسأله قدرت با ذکر یکی از موجودات به ظاهر کوچک عالم هستی تعقیب می شود، می فرماید: «آیا به پرندگانی که بالای سرشان است و گاه بالهای خود را گسترده و گاه جمع می کنند نگاه نکردند؟! (ا و لم یروا الی الطیر فوقهم صافات و یقبضن). همه پرواز می کنند اما هر کدام برنامه مخصوصی دارند.

این اجسام سنگین بر خلاف قانون جاذبه از زمین برمی خیزند، و به راحتی تمام بر فراز آسمان، ساعتها، و گاه هفته ها و ماهها پشت سر هم به حرکت سریع و نرم خود ادامه می دهند، بی آنکه هیچ مشکلی داشته باشند.

چه کسی بدن آنها را به گونه ای آفریده که به راحتی در هوا سیر می کنند؟! و چه کسی این قدرت را به بالهای آنها بخشیده؟

لذا در پایان آیه می افزاید: «جز خداوند رحمان کسی آنها را بر فراز آسمان نگه نمی دارد، چرا که او به هر چیز بیناست،» و نیاز هر مخلوقی را می داند (ما یمسکهن الا الرحمن انه بکل شی ء بصیر).

اوست که وسائل و نیروهای مختلف را برای پرواز در اختیار آنها گذارده،

[شماره صفحه واقعی : 238]

ص: 1427

نگهدارنده پرندگان در آسمان، همان نگهدارنده زمین و موجودات دیگر است و هر زمان اراده کند نه پرنده قدرت پرواز دارد و نه زمین آرامش خود را حفظ می کند.

سوره الملک(67): آیه 20

(آیه 20)- در این آیه به این معنی اشاره می کند که کافران در برابر قدرت خداوند هیچ گونه یار و مددکاری ندارند، می فرماید: «آیا این کسی که لشکر شماست می تواند شما را در برابر خداوند رحمان یاری دهد»؟! (امن هذا الذی هو جند لکم ینصرکم من دون الرحمن).

نه تنها نمی توانند شما را در گرفتاریها یاری دهند، بلکه اگر بخواهد همانها را مأمور عذاب و نابودی شما می کند.

«ولی کافران تنها گرفتار فریبند» (ان الکافرون الا فی غرور).

پرده های غرور و جهل بر عقلهای آنها افتاده، و به آنان اجازه نمی دهد این همه درس عبرت را بر صفحات تاریخ یا در گوشه و کنار زندگی خود ببینند.

سوره الملک(67): آیه 21

(آیه 21)- باز برای تأکید بیشتر می افزاید: «یا آن کس که شما را روزی می دهد اگر روزیش را باز دارد» چه کسی می تواند نیاز شما را تأمین کند؟ (امن هذا الذی یرزقکم ان امسک رزقه).

هرگاه به آسمان دستور دهد نبارد، و زمینها گیاهی نرویاند، و یا آفات مختلف نباتی محصولات را نابود کنند، چه کسی توانائی دارد غذائی در اختیار شما بگذارد؟ و یا اگر روزیهای معنوی و وحی آسمانی را از شما قطع کند چه کسی توانائی راهنمائی شما را دارد؟

اینها حقایقی است آشکار، ولی لجاجت و خیره سری، حجابی است در برابر درک و شعور آدمی، و لذا در پایان آیه می فرماید: «بلکه آنها در سرکشی و فرار از حقیقت لجاجت می ورزند» (بل لجوا فی عتو و نفور).

سوره الملک(67): آیه 22

(آیه 22)- راست قامتان جاده توحید! در تعقیب آیات گذشته، پیرامون کافران و مؤمنان، در این آیه وضع حال این دو گروه را در ضمن مثال جالبی منعکس ساخته، می فرماید: «آیا کسی که به رو افتاده حرکت می کند، به هدایت نزدیکتر است، یا کسی که راست قامت در صراط مستقیم گام بر می دارد» و پیش می رود.

[شماره صفحه واقعی : 239]

ص: 1428

(ا فمن یمشی مکبا علی وجهه اهدی امن یمشی سویا علی صراط مستقیم).

در اینجا افراد بی ایمان و ظالمان لجوج مغرور، به کسی تشبیه شده اند که از جاده ای ناهموار و پرپیچ و خم، می گذرد، در حالی که به رو افتاده، و با دست و پا، یا به سینه حرکت می کند، نه راه را به درستی می بیند، و نه قادر بر کنترل خویشتن است، نه از موانع با خبر است و نه سرعتی دارد؟ کمی راه می رود و درمانده می شود.

ولی مؤمنان را به افراد راست قامتی تشبیه می کند که از جاده ای هموار و صاف و مستقیم با سرعت و قدرت و آگاهی تمام، به راحتی پیش می رود.

چه تشبیه جالب و دقیقی؟ که آثار آن در زندگی این دو گروه کاملا نمایان است و با چشم خود می بینیم.

سوره الملک(67): آیه 23

(آیه 23)- در این آیه پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را مخاطب ساخته، می افزاید: «بگو: او کسی است که شما را آفرید، و برای شما گوش و چشم و قلب قرار داد، اما کمتر سپاسگزاری می کنید» (قل هو الذی انشاکم و جعل لکم السمع و الابصار و الافئده قلیلا ما تشکرون).

خداوند، هم وسیله مشاهده و تجربه را در اختیار شما قرار داد (چشم) و هم وسیله آگاهی بر نتیجه افکار دیگران (گوش) و هم وسیله اندیشیدن در علوم عقلی (قلب) را، خلاصه تمام ابزار لازم برای آگاهی به علوم عقلی و نقلی را در اختیار شما گذارده است، اما کمتر کسی سپاس این همه نعمتهای بزرگ را به جا می آورد، زیرا شکر نعمت آن است که هر نعمتی در مسیر هدفی که به خاطر آن آفریده شده است به کار گرفته شود.

سوره الملک(67): آیه 24

(آیه 24)- بار دیگر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را مخاطب ساخته، می فرماید: «بگو: او کسی است که شما را در زمین آفرید و به سوی او محشور می شوید» (قل هو الذی ذراکم فی الارض و الیه تحشرون).

پیام این سه آیه این است که: در راه راست و صراط مستقیم ایمان و اسلام گام بردارید، و از تمام ابزار شناخت بهره گیرید، و به سوی زندگی جاویدان حرکت کنید.

[شماره صفحه واقعی : 240]

ص: 1429

سوره الملک(67): آیه 25

(آیه 25)- سپس در همین رابطه، به گفتار منکران معاد و پاسخ آنها پرداخته، می فرماید: «آنها (از روی استهزاء) می گویند: اگر راست می گوئید این وعده قیامت چه زمانی است»؟! (و یقولون متی هذا الوعد ان کنتم صادقین).

سوره الملک(67): آیه 26

(آیه 26)- در این آیه به آنها چنین پاسخ می گوید: «به آنها بگو: علم آن تنها نزد خداست، و من تنها بیم دهنده آشکاری هستم» (قل انما العلم عند الله و انما انا نذیر مبین).

و باید چنین باشد چرا که اگر تاریخ قیامت معلوم بود هرگاه فاصله زیادی داشت مردم در غفلت فرو می رفتند، و اگر فاصله کم بود حالتی شبیه به اضطرار پیدا می کردند، و در هر حال، هدفهای تربیتی ناتمام می ماند.

سوره الملک(67): آیه 27

(آیه 27)- در این آیه، می افزاید: «هنگامی که آن (وعده الهی) را از نزدیک می بینند صورت کافران زشت و سیاه می گردد» به گونه ای که آثار غم و اندوه از آن می بارد (فلما راوه زلفه سیئت وجوه الذین کفروا).

«و به آنها گفته می شود: این همان چیزی است که تقاضای آن را داشتید»! (و قیل هذا الذی کنتم به تدعون).

سوره الملک(67): آیه 28

(آیه 28)- این آیه و دو آیه بعد که آخرین آیات سوره «ملک» است و همه با کلمه «قل» خطاب به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله شروع می شود ادامه بحثهائی است که در آیات قبل با کفار شده، که جنبه های دیگرش در این آیات، منعکس است.

نخست به آنها که غالبا انتظار مرگ پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و یارانش را داشتند و گمان می کردند که با مرگ وی آئین او برچیده می شود و همه چیز پایان می یابد- و غالب دشمنان شکست خورده در باره رهبران راستین همیشه همین انتظار را دارند- می فرماید: «بگو: به من خبر دهید اگر خداوند مرا و تمام کسانی که با من هستند، هلاک کند، یا مورد ترحم قرار دهد چه کسی کافران را از عذاب دردناک پناه می دهد»؟ (قل ا رایتم ان اهلکنی الله و من معی او رحمنا فمن یجیر الکافرین من عذاب الیم).

کافران مکه، به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و مسلمانان نفرین می کردند و تقاضای مرگ او را

[شماره صفحه واقعی : 241]

ص: 1430

داشتند به گمان این که اگر آن حضرت از دنیا برود، دعوتش نیز برچیده می شود، آیه فوق نازل شد و به آنها پاسخ داد.

سوره الملک(67): آیه 29

(آیه 29)- و در ادامه همین سخن می افزاید: «به آنها بگو: او خداوند رحمان است، ما به او ایمان آورده، و بر او توکل کرده ایم، و به زودی می دانید چه کسی در گمراهی آشکار است» (قل هو الرحمن آمنا به و علیه توکلنا فستعلمون من هو فی ضلال مبین).

یعنی، اگر ما به خدا ایمان آورده ایم، و او را ولی و و کیل و سرپرست خود برگزیده ایم، دلیلش روشن است، او خدای رحمان است، رحمت عامش همه جا رسیده، و فیض انعامش دوست و دشمن را فرا گرفته، اما معبودهای شما چه کاری کرده اند؟!

سوره الملک(67): آیه 30

(آیه 30)- در آخرین آیه به عنوان ذکر یک مصداق از رحمت عام خداوند که بسیاری از مردم از آن غافلند، می گوید: «به آنها بگو: به من خبر دهید اگر آبهای (سرزمین) شما در زمین فرو رود چه کسی می تواند آب جاری و گوارا در دسترس شما قرار دهد»؟! (قل ا رایتم ان اصبح ماؤکم غورا فمن یأتیکم بماء معین).

در روایاتی که از ائمه اهل بیت علیهم السّلام به ما رسیده، آیه اخیر به ظهور حضرت مهدی- عج- و عدل جهان گستر او تفسیر شده است که همه از باب «تطبیق» است، و به تعبیر دیگر ظاهر آیه مربوط به آب جاری است که مایه حیات موجودات زنده است، و باطن آیه مربوط به وجود امام و علم و عدالت جهان گستر اوست که آن نیز مایه حیات جامعه انسانی است.

«پایان سوره ملک»

[شماره صفحه واقعی : 242]

ص: 1431

سوره قلم [68]
اشاره

این سوره در «مکّه» نازل شده و دارای 52 آیه است

محتوای سوره:

محتوای آیات این سوره کاملا هماهنگ با سوره های «مکّی» است چرا که بیش از هر چیز بر محور مسأله نبوت پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله، و مبارزه با دشمنانی که او را مجنون می خواندند، و دعوت به صبر و استقامت، و انذار و تهدید مخالفان به عذاب الهی، دور می زند.

روی هم رفته مباحث این سوره را می توان در هفت بخش خلاصه کرد:

1- نخست به ذکر قسمتی از صفات ویژه رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله مخصوصا اخلاق برجسته او می پردازد، و آن را با قسمتهای مؤکدی تأکید می کند.

2- سپس قسمتی از صفات زشت و اخلاق نکوهیده دشمنان او را بازگو می نماید.

3- در بخش دیگری داستان «اصحاب الجنّه» که در حقیقت هشداری است به مشرکان زشت سیرت بیان شده.

4- در قسمت دیگری مطالب گوناگونی راجع به قیامت و عذاب کفار در آن روز آمده است.

5- در بخش دیگری انذارها و تهدیدهائی نسبت به مشرکان بازگو شده.

6- در بخش دیگری به پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله دستور می دهد که در برابر دشمنان سرسخت، استقامت و صبر نشان دهد.

[شماره صفحه واقعی : 243]

ص: 1432

7- سر انجام در پایان سوره نیز سخن از عظمت قرآن و توطئه های مختلف دشمنان بر ضد پیامبر به میان آورده.

انتخاب نام «قلم» برای این سوره به تناسب نخستین آیه آن است، بعضی نیز نام آن را سوره «ن» ذکر کرده اند، و از بعضی از روایات که در فضیلت این سوره آمده استفاده می شود که نام آن سوره «ن و القلم» است.

فضیلت تلاوت سوره:

از پیغمبر گرامی اسلام نقل شده که فرمود: «کسی که سوره «ن و القلم» را تلاوت کند خداوند ثواب کسانی را که دارای حسن اخلاقند به او می دهد».

در حدیثی از امام صادق علیه السّلام می خوانیم: «کسی که سوره ن و القلم را در نماز واجب یا نافله بخواند خداوند او را برای همیشه از فقر در امان می دارد، و هنگامی که بمیرد او را از فشار قبر پناه می دهد».

این ثوابها تناسب خاصی با محتوای سوره دارد، و نشان می دهد که هدف تلاوتی است که توأم با آگاهی و به دنبال آن عمل باشد.

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

سوره القلم(68): آیه 1

(آیه 1)- این سوره تنها سوره ای است که با حرف مقطع «ن» آغاز شده است، می فرماید: «ن» (ن).

سپس به دو موضوع از مهمترین مسائل زندگی بشر سوگند یاد کرده، می افزاید: «سوگند به قلم و آنچه می نویسند» (و القلم و ما یسطرون).

در واقع آنچه به آن در اینجا سوگند یاد شده است ظاهرا موضوع کوچکی است: یک قطعه نی، و یا چیزی شبیه به آن، و کمی ماده سیاه رنگ، و سپس سطوری که بر صفحه کاغذ ناچیز رقم زده می شود.

اما در واقع این همان چیزی است که سر چشمه پیدایش تمام تمدنهای انسانی، و پیشرفت و تکامل علوم، و بیداری اندیشه ها و افکار، و شکل گرفتن

[شماره صفحه واقعی : 244]

ص: 1433

مذهبها، و سر چشمه هدایت و آگاهی بشر است، تا آنجا که دوران زندگی بشر را به دو دوران تقسیم می کند «دوران تاریخ» و «دوران قبل از تاریخ»، دوران تاریخ بشر از زمانی شروع می شود که خط اختراع شد، و انسان توانست ماجرای زندگی خود را بر صفحات نقش کند، عظمت این سوگند هنگامی آشکارتر می شود که توجه داشته باشیم آن روزی که این آیات نازل گشت، نویسنده و ارباب قلمی در آن محیط وجود نداشت، و اگر کسانی مختصر سواد خواندن و نوشتن را داشتند تعداد آنها در کل سرزمین «مکّه» که مرکز عبادی و سیاسی و اقتصادی حجاز بود به بیست نفر نمی رسید، آری سوگند به قلم یاد کردن در چنین محیطی عظمت خاصی دارد.

سوره القلم(68): آیه 2

(آیه 2)- سپس به چیزی که سوگند برای آن یاد شده پرداخته، می فرماید:

«به (برکت) نعمت پروردگارت تو مجنون نیستی» (ما انت بنعمه ربک بمجنون).

دیوانه آنها هستند که مظهر عقل کل را متهم به جنون می کنند، و رهبر و راهنمای انسانها را با این نسبت ناروا از خود دور می سازند.

سوره القلم(68): آیه 3

(آیه 3)- و به دنبال آن می افزاید: «و برای تو پاداشی عظیم و همیشگی است» (و ان لک لاجرا غیر ممنون).

«ممنون» از ماده «من» یعنی، اجر و پاداشی که هرگز قطع نمی شود و دائما باقی است.

سوره القلم(68): آیه 4

(آیه 4)- این آیه در توصیف دیگری از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله می گوید: «و تو اخلاق عظیم و برجسته ای داری» (و انک لعلی خلق عظیم).

اخلاقی که عقل در آن حیران است لطف و محبتی بی نظیر صفا و صمیمیتی بی مانند، صبر و استقامت و تحمل و حوصله ای توصیف ناپذیر.

اگر مردم را به بندگی خدا دعوت می کنی تو خود بیش از همه عبادت می نمائی، و اگر از کار بد باز می داری تو قبل از همه خودداری می کنی آزارت می کنند و تو اندرز می دهی، ناسزایت می گویند و برای آنها دعا می کنی، بر بدنت سنگ می زنند و خاکستر داغ بر سرت می ریزند و تو برای هدایت آنها دست به درگاه خدا بر می داری!

[شماره صفحه واقعی : 245]

ص: 1434

در حدیثی آمده است که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «انّما بعثت لأتمّم مکارم الاخلاق من برای این مبعوث شده ام که فضائل اخلاقی را تکمیل کنم».

و در حدیث دیگری از آن حضرت آمده است: «مؤمن با حسن خلق خود به درجه کسی می رسد که شبها به عبادت می ایستد، و روزها روزه دار است».

سوره القلم(68): آیه 5

(آیه 5)- و به دنبال آن می افزاید: «به زودی تو می بینی و آنان نیز می بینند» (فستبصر و یبصرون).

سوره القلم(68): آیه 6

(آیه 6)- «که کدامیک از شما مجنونند»! (بایکم المفتون).

حرکتها و موضعگیری تو در آینده و پیشرفت و نفوذ سریع اسلام در سایه آن نشان خواهد داد که تو منبع بزرگ عقل و درایتی، دیوانه خفاشانی هستند که با نور این آفتاب به ستیز برخاستند.

و البته در قیامت این حقایق باز هم روشنتر و آشکارتر خواهد بود.

سوره القلم(68): آیه 7

(آیه 7)- باز برای تأکید بیشتر می افزاید: «پروردگارت بهتر از هر کس می داند چه کسی از راه او گمراه شده و او هدایت یافتگان را نیز بهتر می شناسد» (ان ربک هو اعلم بمن ضل عن سبیله و هو اعلم بالمهتدین).

چرا که راه، راه اوست و او بهتر از هر کس راه خود را می شناسد، و به این ترتیب به پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله اطمینان بیشتر می دهد که او در مسیر هدایت و دشمنانش در مسیر ضلالتند.

سوره القلم(68): آیه 8

(آیه 8)- از آنها که دارای این صفاتند پیروی مکن بعد از ذکر اخلاق عظیم پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در اینجا به ذکر اخلاق دشمنان او می پردازد تا در یک مقایسه، فاصله میان این دو کاملا روشن شود.

نخست می فرماید: «از تکذیب کنندگان (ی که خدا و پیامبر و روز رستاخیز و آئین او را تکذیب می کنند) اطاعت مکن» (فلا تطع المکذبین).

سوره القلم(68): آیه 9

(آیه 9)- سپس به تلاش و کوشش آنها برای به سازش کشیدن پیامبر صلّی اللّه علیه و آله اشاره کرده، می افزاید: «آنها دوست دارند نرمش نشان دهی تا آنها (هم) نرمش نشان دهند» نرمشی توأم با انحراف از مسیر حق (ودوا لو تدهن فیدهنون).

[شماره صفحه واقعی : 246]

ص: 1435

سوره القلم(68): آیه 10

(آیه 10)- سپس بار دیگر از اطاعت آنها نهی کرده و صفات نه گانه مذمومی را که هر یک به تنهائی می تواند مانع اطاعت و تبعیت گردد بر می شمرد، می فرماید:

«و از هر کسی که بسیار سوگند یاد می کند و پست است اطاعت مکن» (و لا تطع کل حلاف مهین).

سوره القلم(68): آیه 11

(آیه 11)- سپس می افزاید: «کسی که بسیار عیبجوست و به سخن چینی آمد و شد می کند» و در این کار اصرار دارد. (هماز مشاء بنمیم).

سوره القلم(68): آیه 12

(آیه 12)- در پنجمین و ششمین و هفتمین وصف می گوید: کسی که «بسیار مانع کار خیر و تجاوزگر گناهکار است» (مناع للخیر معتد اثیم).

نه تنها خودکار خیری نمی کند و راه خیری ارائه نمی دهد، بلکه سدی است در مقابل خیر و برکت دیگران، به علاوه انسانی است متجاوز از حدود الهی و حقوقی که خدا برای هر انسانی تعیین کرده، و اضافه بر این صفات، آلوده هرگونه گناهی نیز هست، بطوری که گناه جزء طبیعت او شده است.

سوره القلم(68): آیه 13

(آیه 13)- و سر انجام به هشتمین و نهمین صفات آنها اشاره کرده، می فرماید: «علاوه بر اینها کینه توز و پرخور، و خشن و بدنام است» (عتل بعد ذلک زنیم).

به این ترتیب قرآن روشن می سازد که مخالفان اسلام و قرآن و مخالفان شخص پیامبر صلّی اللّه علیه و آله چگونه افرادی بوده اند، افرادی دروغگو، پست، عیبجو، سخن چین، متجاوز گنهکار، بی اصل و نسب، و به راستی از غیر چنین افرادی مخالفت با چنان مصلح بزرگی انتظار نمی رود.

سوره القلم(68): آیه 14

(آیه 14)- در این آیه هشدار می دهد «مبادا به خاطر این که صاحب مال و فرزندان فراوان است» از او پیروی کنی (ان کان ذا مال و بنین).

بدون شک پیامبر هرگز تسلیم نمی شد، و این آیات در حقیقت تأکیدی است بر این معنی، تا خط مکتبی و روش عملی او بر همه آشکار گردد، و هیچ کس از دوست و دشمن چنین انتظاری نداشته باشد.

سوره القلم(68): آیه 15

(آیه 15)- این آیه عکس العمل این گونه افراد را که دارای چنین صفات

[شماره صفحه واقعی : 247]

ص: 1436

پست هستند در برابر آیات الهی نشان داده، می گوید: «هنگامی که آیات ما بر او خوانده می شود می گوید: اینها افسانه های خرافی پیشینیان است»! (اذا تتلی علیه آیاتنا قال اساطیر الاولین).

و با این بهانه و این بر چسب زشت از آیات خداوند فاصله می گیرد.

سوره القلم(68): آیه 16

(آیه 16)- در این آیه از یکی از مجازاتهای این گروه پرده برداشته، می افزاید:

«ما به زودی بر بینی او علامت و داغ ننگ می نهیم»! (سنسمه علی الخرطوم).

این تعبیری است گویا و رسا بر نهایت ذلیل ساختن آنها، زیرا تعبیر به «خرطوم» (بینی) که تنها در مورد خوک و فیل گفته می شود تحقیر روشنی برای آنهاست، و دوم این که، بینی در لغت عرب معمولا کنایه از بزرگی و عزت است همان گونه که در فارسی نیز وقتی می گوئیم بینی او را به خاک بمالید دلیل بر این است که عزت او را بر باد دهید و سوم این که علامت گذاردن مخصوص حیوانات است، حتی در حیوانات در صورت آنها مخصوصا بر بینی آنها علامت گذاری نمی شود، و در اسلام نیز این کار نهی شده است، همه اینها با بیانی رسا می گوید:

خداوند این چنین افراد طغیانگر خود خواه متجاوز سرکش را چنان ذلیل می کند که عبرت همگان گردند.

سوره القلم(68): آیه 17

(آیه 17)- داستان عبرت انگیز «اصحاب الجنه»! به تناسب بحثی که در آیات گذشته پیرامون ثروتمندان خودخواه و مغرور بود در اینجا داستانی را در باره عده ای از ثروتمندان پیشین که دارای باغ خرم و سرسبزی بودند، ذکر می کند.

نخست می فرماید: «ما آنها را آزمودیم همان گونه که صاحبان باغ را آزمایش کردیم» (انا بلوناهم کما بلونا اصحاب الجنه).

ماجرا چنین بود: این باغ- که طبق مشهور در یمن بوده- در اختیار پیرمردی مؤمن قرار داشت، او به قدر نیاز از آن بر می گرفت، و بقیه را به مستحقان و نیازمندان می داد، اما هنگامی که چشم از دنیا پوشید، فرزندانش گفتند: ما خود به محصول این باغ سزاوارتریم، و به این ترتیب تصمیم گرفتند تمام مستمندان را محروم سازند.

[شماره صفحه واقعی : 248]

ص: 1437

آیه می گوید: ما آنها را آزمودیم، «هنگامی که سوگند یاد کردند: میوه های باغ را صبحگاهان (دور از چشم مستندان) بچینند» (اذ اقسموا لیصرمنها مصبحین).

سوره القلم(68): آیه 18

(آیه 18)- «و هیچ از آن استثنا نکنند» و برای مستمندان چیزی فرو نگذارند (و لا یستثنون).

این تصمیم آنها ناشی از بخل و ضعف ایمان آنها بود، زیرا انسان هر قدر هم نیازمند باشد می تواند کمی از محصول یک باغ پردرآمد را به نیازمندان اختصاص دهد.

سوره القلم(68): آیه 19

(آیه 19)- سپس در ادامه این سخن می افزاید: «اما عذابی فراگیر (شب هنگام) بر (تمام) باغ آنها فرود آمد در حالی که همه در خواب بودند» (فطاف علیها طائف من ربک و هم نائمون).

سوره القلم(68): آیه 20

(آیه 20)- آتشی سوزان و صاعقه ای مرگبار چنان بر آن مسلط شد که «آن باغ سرسبز همچون شب سیاه و ظلمانی شد» و جز مشتی خاکستر از آن باقی نماند (فاصبحت کالصریم).

سوره القلم(68): آیه 21

(آیه 21)- صاحبان باغ به گمان این که درختهای پربارشان آماده برای چیدن میوه است «صبحگاهان یکدیگر را صدا زدند» (فتنادوا مصبحین).

سوره القلم(68): آیه 22

(آیه 22)- و گفتند: «که به سوی کشتزار و باغ خود حرکت کنید، اگر قصد چیدن میوه ها را دارید»! (ان اغدوا علی حرثکم ان کنتم صارمین).

سوره القلم(68): آیه 23

(آیه 23)- به این ترتیب «آنها (به سوی باغ) حرکت کردند در حالی که آهسته با هم می گفتند:» (فانطلقوا و هم یتخافتون).

سوره القلم(68): آیه 24

(آیه 24)- «مواظب باشید امروز حتی یک فقیر وارد بر شما نشود»! (ان لا یدخلنها الیوم علیکم مسکین).

چنین به نظر می رسد که به خاطر سابقه اعمال نیک پدر، جمعی از فقرا همه سال در انتظار چنین ایامی بودند که میوه چینی باغ شروع شود و بهره ای عائد آنها گردد، و لذا این فرزندان بخیل و ناخلف چنان مخفیانه حرکت کردند که هیچ کس احتمال ندهد چنان روزی فرا رسیده.

[شماره صفحه واقعی : 249]

ص: 1438

سوره القلم(68): آیه 25

(آیه 25)- و به این ترتیب، «آنها صبحگاهان تصمیم داشتند که با قدرت از مستمندان جلوگیری کنند» (و غدوا علی حرد قادرین).

سوره القلم(68): آیه 26

(آیه 26)- اما «هنگامی که (وارد باغ شدند و) آن را دیدند گفتند: حقا ما گمراهیم» (فلما راوها قالوا انا لضالون).

سوره القلم(68): آیه 27

(آیه 27)- سپس افزودند: همه چیز از دست رفته «بلکه ما محرومیم» (بل نحن محرومون).

می خواستیم مستمندان و نیازمندان را محروم کنید اما خودمان از همه بیشتر محروم شدیم، هم محروم از درآمد مادی، و هم برکات معنوی.

سوره القلم(68): آیه 28

(آیه 28)- در این میان «یکی از آنها که از همه عاقلتر بود گفت: آیا به شما نگفتم چرا تسبیح خدا نمی گویید»! (قال اوسطهم ا لم اقل لکم لو لا تسبحون).

از این آیه استفاده می شود که در میان آنها فرد مؤمنی بود که آنها را از بخل و حرص نهی می کرد، ولی کسی گوش به حرفش نمی داد.

سوره القلم(68): آیه 29

(آیه 29)- آنها نیز لحظه ای بیدار شدند و به گناه خود اعتراف کردند و «گفتند: منزه است پروردگار ما (از هرگونه ظلم و ستم) مسلما ما ظالم بودیم» هم بر خویشتن ستم کردیم و هم بر دیگران (قالوا سبحان ربنا انا کنا ظالمین).

سوره القلم(68): آیه 30

(آیه 30)- ولی مطلب به اینجا خاتمه نیافت «سپس رو به یکدیگر کرده، به ملامت هم پرداختند» (فاقبل بعضهم علی بعض یتلاومون).

و احتمالا هر کدام در عین اعتراف به خطای خویش گناه اصلی را به دوش دیگری می انداخت و او را شدیدا سرزنش می کرد.

آری! همه ظالمانی که در چنگال عذاب الهی گرفتار می شوند در عین اعتراف به گناه، هر کدام سعی دارد عامل اصلی بدبختی خود را دیگری بشمرد.

سوره القلم(68): آیه 31

(آیه 31)- سپس می افزاید: هنگامی که به عمق بدبختی خود آگاه شدند فریادشان بلند شد «گفتند: وای بر ما که طغیانگر بودیم»! (قالوا یا ویلنا انا کنا طاغین).

آنها در مرحله قبل اعتراف به «ظلم» و ستم کردند، و در اینجا اعتراف به

[شماره صفحه واقعی : 250]

ص: 1439

«طغیان» و در حقیقت طغیان مرحله ای است بالاتر از ظلم.

سوره القلم(68): آیه 32

(آیه 32)- سر انجام آنها بعد از این بیداری و هشیاری و اعتراف به گناه و بازگشت به سوی خدا، رو به درگاه او آوردند، و گفتند: «امیدواریم پروردگارمان (گناهان ما را ببخشد و) بهتر از آن به جای آن به ما بدهد» (عسی ربنا ان یبدلنا خیرا منها).

«چرا که ما به او علاقه مندیم» و به ذات پاکش دل بسته ایم و حل این مشکل را نیز از قدرت بی پایان او می طلبیم (انا الی ربنا راغبون).

سوره القلم(68): آیه 33

(آیه 33)- در این آیه به عنوان یک نتیجه گیری کلی و درس همگانی می فرماید: این گونه است عذاب (خداوند در دنیا) و عذاب آخرت از آن هم بزرگتر است اگر می دانستند» (کذلک العذاب و لعذاب الآخره اکبر لو کانوا یعلمون).

شما نیز اگر به خاطر مال و ثروت و امکانات مادی مست و مغرور شوید، و روح انحصار طلبی بر شما چیره گردد، همه چیز را برای خود بخواهید، و نیازمندان را محروم کنید، سرنوشتی بهتر از این نخواهید داشت.

سوره القلم(68): آیه 34

(آیه 34)- می دانیم روش قرآن این است که شرح حال زندگی بدان و خوبان را در مقابل هم قرار می دهد، تا در مقایسه با یکدیگر بهتر شناخته شوند.

طبق همین روش بعد از ذکر سرنوشت دردناک «اصحاب الجنّه» (صاحبان باغ خرم و سرسبز) در اینجا به ذکر حال پرهیزکاران پرداخته، می گوید: «برای پرهیزکاران نزد پروردگارشان باغهای پرنعمت بهشت است» (ان للمتقین عند ربهم جنات النعیم).

باغهائی از بهشت که هر نعمتی تصور شود کاملترین نوع آن در آنجاست، علاوه بر نعمتهائی که به فکر هیچ انسانی نرسیده است.

سوره القلم(68): آیه 35

(آیه 35)- ولی از آنجا که جمعی از مشرکان و ثروتمندان خود خواه بودند که ادعا می کردند همان طور که در دنیا وضع ما عالی است در قیامت نیز بسیار خوب است، خداوند در این آیه شدیدا آنها را مورد مؤاخذه قرار داده بلکه محاکمه می کند، می فرماید: «آیا مؤمنانی را (که در برابر حق و عدالت تسلیمند) همچون

[شماره صفحه واقعی : 251]

ص: 1440

مشرکان و مجرمان قرار دهیم»؟ (ا فنجعل المسلمین کالمجرمین).

سوره القلم(68): آیه 36

(آیه 36)- «شما را چه می شود؟ چگونه داوری می کنید»؟! (ما لکم کیف تحکمون).

هیچ انسان عاقلی باور می کند سرنوشت عادل و ظالم، مطیع و مجرم، ایثارگر و انحصار طلب یکسان باشد؟ آن هم در پیشگاه خداوند.

سوره القلم(68): آیه 37

(آیه 37)- سپس می افزاید: اگر عقل و خرد، شما را به چنین حکمی رهنمون نشده آیا دلیلی از «نقل» بر آن دارید «آیا کتابی دارید که از آن درس می خوانید …»؟ (ام لکم کتاب فیه تدرسون).

سوره القلم(68): آیه 38

(آیه 38)- «که آنچه را شما اختیار می کنید از آن شماست»؟! (ان لکم فیه لما تخیرون).

شما انتظار دارید مجرمانی همچون خودتان همطراز مسلمین باشند، این سخنی است که نه عقل به آن حکم می کند و نه در هیچ کتاب معتبری آمده است.

سوره القلم(68): آیه 39

(آیه 39)- در این آیه چنین ادامه می دهد: آیا شما مدرکی از عقل و نقل بر این ادعا دارید؟ «یا این که عهد و پیمان موکد و مستمری تا روز قیامت بر ما دارید که هر چه را حکم کنید برای شما باشد»؟ (ام لکم ایمان علینا بالغه الی یوم القیامه ان لکم لما تحکمون).

چه کسی می تواند ادعا کند که از خدا عهد و پیمان گرفته است که تسلیم تمایلات او گردد!

سوره القلم(68): آیه 40

(آیه 40)- باز در ادامه این پرسشها که راهها را از هر سو به روی آنان می بندد می افزاید: «از آنها بپرس کدامیک از آنان چنین چیزی را تضمین می کنند» که مجرمان و مؤمنان یکسان باشند یا هر چه آنها می خواهند خدا در اختیارشان بگذارد (سلهم ایهم بذلک زعیم).

سوره القلم(68): آیه 41

(آیه 41)- و در آخرین مرحله از این بازپرسی عجیب می فرماید: «یا این که معبودانی دارند که آنها را شریک خدا قرار داده اند (و برای آنان شفاعت می کنند) اگر راست می گویند معبودان خود را بیاورند»! (ام لهم شرکاء فلیأتوا بشرکائهم

[شماره صفحه واقعی : 252]

ص: 1441

ان کانوا صادقین)

.آیا آنها کمترین دلیلی دارند بر این که بتها این جمادات کم ارزش و بی شعور شریک خدا و شفیع درگاه اویند؟

سوره القلم(68): آیه 42

(آیه 42)- آن روز می خواهند سجده کنند اما قادر نیستند! در تعقیب آیات گذشته که مشرکان و مجرمان را در برابر یک بازپرسی کوبنده قرار می داد، در اینجا گوشه ای از سرنوشت آنها را در قیامت نشان می دهد تا روشن شود این گروه خود خواه و پرادعا در آن روز چقدر ذلیل و خوارند؟

می فرماید: به خاطر بیاورید «روزی را که (از شدت ترس و وحشت) ساق پاها برهنه می گردد و دعوت به سجود می شوند اما نمی توانند» سجود کنند (یوم یکشف عن ساق و یدعون الی السجود فلا یستطیعون).

آری! در آن روز همگان به سجده و خضوع در برابر پروردگار دعوت می شوند، مؤمنان به سجده می افتند، ولی مجرمان قدرت سجده ندارند!

سوره القلم(68): آیه 43

(آیه 43)- این آیه می گوید: «این در حالی است که چشمهایشان (از شدت شرمساری) به زیر افتاده و ذلت و خواری تمام وجودشان را فرا گرفته» (خاشعه ابصارهم ترهقهم ذله).

افراد مجرم هنگامی که در دادگاه محکوم می شوند معمولا سر خود را به زیر می افکنند، و ذلت تمام وجودشان را فرا می گیرد.

سپس می افزاید: «آنها پیش از این (در دار دنیا) دعوت به سجود می شدند در حالی که سالم بودند» ولی امروز دیگر توانائی آن را ندارند (و قد کانوا یدعون الی السجود و هم سالمون).

آنها هرگز سجده نکردند، و روح استکبار و تمرد و سرپیچی را با خود به صحنه قیامت آوردند با این حال چگونه قدرت بر سجده دارند.

سوره القلم(68): آیه 44

(آیه 44)- سپس روی سخن را به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله کرده، می گوید: «اکنون مرا با آنها که این سخن (یعنی قرآن) را تکذیب می کنند واگذار» تا حساب همه آنها را برسم (فذرنی و من یکذب بهذا الحدیث).

[شماره صفحه واقعی : 253]

ص: 1442

این تهدیدی است شدید از ناحیه خداوند قادر قهار که به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله می گوید:

نمی خواهد تو دخالت کنی، مرا با این تکذیب کنندگان لجوج و سرکش رها کن، تا آنچه مستحقند به آنها بدهم! سپس می افزاید: «ما آنان را از آنجا که نمی دانند به تدریج به سوی عذاب پیش می بریم» (سنستدرجهم من حیث لا یعلمون).

سوره القلم(68): آیه 45

(آیه 45)- «و به آنها مهلت (بازگشت) می دهم (و در عذابشان عجله نخواهم کرد) چرا که نقشه های من محکم و دقیق (و عذاب من شدید) است» (و املی لهم ان کیدی متین).

در حدیثی از امام صادق علیه السّلام می خوانیم: «گاه هنگامی که بندگان سرکش گناه می کنند خداوند به آنها نعمتی می دهد، آنها از گناه خود غافل می شوند، و توبه را فراموش می کنند، این همان استدراج و بلا و عذاب تدریجی است».

هنگامی که انسان گناه می کند از سه حال بیرون نیست، یا خودش متوجه می شود و باز می گردد، و یا خداوند تازیانه «بلا» بر او می نوازد تا بیدار شود، و یا شایستگی هیچ یک از این دو را ندارد، خدا به جای بلا نعمت به او می بخشد و این همان «عذاب استدراج» است.

لذا انسان باید به هنگام روی آوردن نعمتهای الهی مراقب باشد نکند این امر که ظاهرا نعمت است «عذاب استدراج» گردد، به همین دلیل مسلمانان بیدار در این گونه مواقع در فکر فرو می رفتند، و به بازنگری اعمال خود می پرداختند، چنانکه در حدیثی آمده است که یکی از یاران امام صادق علیه السّلام عرض کرد: من از خداوند مالی طلب کردم به من روزی فرمود، فرزندی خواستم به من بخشید، خانه ای طلب کردم به من مرحمت کرد، من می ترسم نکند این «استدراج» باشد! امام علیه السّلام فرمود: «اگر اینها توأم با حمد و شکر الهی است استدراج نیست» (نعمت است).

سوره القلم(68): آیه 46

(آیه 46)- در ادامه بازپرسیهائی که در آیات گذشته از مشرکان و مجرمان شده بود، در اینجا دو سؤال دیگر بر آن می افزاید، نخست می گوید: «یا این که تو از

[شماره صفحه واقعی : 254]

ص: 1443

آنها مزدی می طلبی که پرداختش برای آنها سنگین است»؟ (ام تسئلهم اجرا فهم من مغرم مثقلون).

اگر بهانه آنها این است که شنیدن دعوت تو خرج دارد و اجر و مزد کلانی باید در مقابل آن بپردازند و آنها قادر بر آن نیستند این سخن دروغی است، و تو مطلقا از آنها اجر و پاداشی مطالبه نمی کنی، و نه هیچ پیامبر دیگری از پیامبران خدا مزدی مطالبه کردند.

سوره القلم(68): آیه 47

(آیه 47)- سپس در ادامه همین گفتگو، می افزاید: «یا اسرار غیب نزد آنهاست، و آن را می نویسند» و به یکدیگر منتقل می کنند، و در این اسرار آمده است که آنها با مسلمانان یکسانند؟ (ام عندهم الغیب فهم یکتبون).

سوره القلم(68): آیه 48

(آیه 48)- و از آنجا که سرسختی و بی منطقی مشرکان و دشمنان اسلام گاه چنان قلب پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را می فشرد که امکان داشت در مورد آنها نفرین کند، خداوند در این آیه پیامبرش را دلداری داده، و امر به صبر و شکیبائی می کند، می فرماید:

«اکنون که چنین است صبر کن و منتظر فرمان پروردگارت باش» (فاصبر لحکم ربک).

منتظر باش تا خداوند وسائل پیروزی تو و یارانت و شکست دشمنانت را فراهم سازد، و بدان این مهلتها که به آنها داده می شود یک نوع عذاب استدراج است.

سپس می افزاید: «و مانند صاحب ماهی [- یونس ] مباش» که در تقاضای مجازات قومش عجله کرد، و گرفتار مجازات ترک اولی شد (و لا تکن کصاحب الحوت).

«در آن زمان که با نهایت اندوه خدا را (از درون شکم ماهی) خواند» (اذ نادی و هو مکظوم).

منظور از این «ندا» همان است که در آیه 87 سوره انبیا آمده است «او در میان ظلمتها صدا زد که معبودی جز تو نیست، منزهی تو من از ستمکاران بودم».

و به این ترتیب به ترک اولای خود اعتراف کرد، و از خدا تقاضای عفو و بخشش نمود.

[شماره صفحه واقعی : 255]

ص: 1444

سوره القلم(68): آیه 49

(آیه 49)- در این آیه می افزاید: «و اگر رحمت پروردگارش به یاریش نیامده بود (از شکم ماهی) بیرون افکنده می شد در حالی که نکوهیده بود» (لو لا ان تدارکه نعمه من ربه لنبذ بالعراء و هو مذموم).

منظور از «نعمت» در آیه فوق همان توفیق توبه و شمول رحمت الهی است.

سوره القلم(68): آیه 50

(آیه 50)- لذا در این آیه می فرماید: «ولی پروردگارش او را برگزید و از صالحان قرار داد» (فاجتباه ربه فجعله من الصالحین).

و به دنبال آن مأموریت هدایت قومش را مجددا بر عهده او گذارد و او به سراغ آنها آمد، و همگی ایمان آوردند.

سوره القلم(68): آیه 51

(آیه 51)- می خواهند تو را نابود کنند اما نمی توانند! این آیه و آیه بعد که پایان سوره «قلم» را تشکیل می دهد، در حقیقت تعقیب چیزی است که در آغاز این سوره در باره نسبت جنون از ناحیه دشمنان به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله آمده، نخست می فرماید: «نزدیک است کافران هنگامی که آیات قرآن را می شنوند با چشم زخم خود تو را از بین ببرند و می گویند: او دیوانه است» (و ان یکاد الذین کفروا لیزلقونک بابصارهم لما سمعوا الذکر و یقولون انه لمجنون).

آنها وقتی آیات قرآن را می شنوند آنقدر مجذوب می شوند و در برابر آن اعجاب می کنند که می خواهند تو را چشم بزنند (زیرا چشم زدن معمولا در برابر اموری است که بسیار اعجاب انگیز باشد) اما در عین حال می گویند: تو دیوانه ای، و این راستی شگفت آور است، دیوانه و پریشان گوئی کجا و این آیات اعجاب انگیز جذاب و پرنفوذ کجا؟

سوره القلم(68): آیه 52

اشاره

(آیه 52)- و سر انجام در آخرین آیه می افزاید: «در حالی که این (قرآن) جز مایه بیداری برای جهانیان نیست» (و ما هو الا ذکر للعالمین).

معارفش روشنگر، انذارهایش آگاه کننده، مثالهایش پر معنی، تشویقها و بشارتهایش روحپرور، و در مجموع مایه بیداری خفتگان و یادآوری غافلان است، با این حال چگونه می توان نسبت جنون به آورنده آن داد؟

[شماره صفحه واقعی : 256]

ص: 1445

آیا چشم زدن واقعیت دارد؟

بسیاری از مردم معتقدند در بعضی از چشمها اثر مخصوصی است که وقتی از روی اعجاب به چیزی بنگرند ممکن است آن را از بین ببرد، یا درهم بشکند، و اگر انسان است بیمار یا دیوانه کند.

این مسأله از نظر عقلی امر محالی نیست و در روایات اسلامی نیز تعبیرات مختلفی دیده می شود که وجود چنین امری را اجمالا تأیید می کند.

در حدیثی آمده است که امیر مؤمنان علی علیه السّلام فرمود: پیامبر برای امام حسن و امام حسین علیه السّلام «رقیه» (1) گرفت، و این دعا را خواند: «شما را به تمام کلمات و اسماء حسنای خداوند از شرّ مرگ و حیوانات موذی، و هر چشم بد، و حسود آنگاه که حسد ورزد می سپارم.

سپس پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نگاهی به ما کرد و فرمود: «این چنین حضرت ابراهیم برای اسماعیل و اسحاق تعویذ نمود».

«پایان سوره قلم»

[شماره صفحه واقعی : 257]

ص: 1446


1- منظور از «رقیه» دعاهائی است که می نویسند و افراد برای جلوگیری از چشم زخم با خود نگه می دارند و آن را «تعویذ» نیز می گویند.

[شماره صفحه واقعی : 258]

ص: 1447

سوره حاقّه [69]
اشاره

این سوره در «مکّه» نازل شده و دارای 52 آیه است

محتوای سوره:

مباحث این سوره بر سه محور دور می زند.

محور اول که مهمترین محورهای بحث این سوره است مسائل مربوط به قیامت و بسیاری از خصوصیات آن می باشد، و لذا سه نام از نامهای قیامت یعنی «حاقه» و «قارعه» و «واقعه» در این سوره آمده است.

محور دوم بحثهائی است که پیرامون سرنوشت اقوام کافر پیشین، مخصوصا قوم عاد و ثمود و فرعون، می باشد که مشتمل بر انذارهای قوی و مؤکدی است برای همه کافران و منکران قیامت.

محور سوم بحثهائی است پیرامون عظمت قرآن و مقام پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و کیفر تکذیب کنندگان.

فضیلت تلاوت سوره:

در حدیثی از پیغمبر گرامی اسلام می خوانیم: «کسی که سوره حاقه را بخواند خداوند حساب او را در قیامت آسان می کند».

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

سوره الحاقه(69): آیه 1

(آیه 1)- این سوره از مسأله قیامت و آن هم با عنوان تازه ای شروع می شود، می فرماید: روز رستاخیز «روزی است که مسلما واقع می شود»! (الحاقه).

[شماره صفحه واقعی : 259]

ص: 1448

سوره الحاقه(69): آیه 2

(آیه 2)- «چه روز واقع شدنی»! (ما الحاقه).

سوره الحاقه(69): آیه 3

(آیه 3)- «و تو چه می دانی آن روز واقع شدنی چیست»؟ (و ما ادراک ما الحاقه).

تقریبا عموم مفسران «حاقه» را به معنی روز قیامت تفسیر کرده اند، به خاطر این که روزی است که قطعا واقع می شود، همانند تعبیر به «الواقعه» در سوره «واقعه».

تعبیر به «ما الحاقّه» برای بیان عظمت آن روز است.

و تعبیر به «ما ادراک ما الحاقه» باز هم برای تأکید بیشتر روی عظمت حوادث آن روز عظیم است، تا آنجا که حتی به پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله خطاب می شود که تو نمی دانی آن روز چگونه است؟

سوره الحاقه(69): آیه 4

(آیه 4)- سپس به سراغ بیان سرنوشت اقوامی می رود که روز قیامت (یا نزول عذاب الهی را در دنیا) منکر شدند، می افزاید: «قوم ثمود و عاد عذاب کوبنده الهی را انکار کردند» و نتیجه شومش را دیدند (کذبت ثمود و عاد بالقارعه).

سوره الحاقه(69): آیه 5

(آیه 5)- «اما قوم ثمود با عذابی سرکش هلاک شدند» (فاما ثمود فاهلکوا بالطاغیه).

«قوم ثمود» در یک منطقه کوهستانی میان حجاز و شام زندگی می کردند، حضرت «صالح» به سوی آنها مبعوث شد، ولی آنها هرگز ایمان نیاوردند، حتی از او خواستند که اگر راست می گوئی عذابی را که به ما وعده می دهی فرود آور! در این هنگام «صاعقه ای ویرانگر» بر آنها مسلّط شد، و در چند لحظه همه چیز را در هم کوبید و جسمهای بی جانشان بر زمین افتاد.

سوره الحاقه(69): آیه 6

(آیه 6)- سپس به سراغ سرنوشت «قوم عاد» می رود، قومی که در سرزمین «احقاف» در شبه جزیره عرب یا یمن زندگی می کردند قامتهائی طویل، اندامی قوی، شهرهائی آباد، زمینهائی خرم و سرسبز، و باغهائی پرطراوت داشتند، پیامبر آنها حضرت «هود» بود، آنها نیز طغیان و سرکشی را به جائی رساندند که خداوند با عذابی دردناک- که شرح آن در همین آیات آمده است-

[شماره صفحه واقعی : 260]

ص: 1449

طومار زندگی آنها را در هم پیچید.

نخست می فرماید: «و اما قوم عاد با تندبادی طغیانگر و پر سر و صدا به هلاکت رسیدند» (و اما عاد فاهلکوا بریح صرصر عاتیه).

سوره الحاقه(69): آیه 7

(آیه 7)- سپس به توصیف دیگری از این تندباد کوبنده پرداخته، می افزاید: « (خداوند) این تندباد بنیان کن را هفت شب و هشت روز پی در پی بر آنها مسلّط ساخت» (سخرها علیهم سبع لیال و ثمانیه ایام حسوما).

نتیجه آن شد که قرآن می گوید: «و (اگر آنجا بودی) می دیدی که آن قوم همچون تنه های پوسیده و تو خالی درختان نخل در میان این تند باد روی زمین افتاده و هلاک شده اند»! (فتری القوم فیها صرعی کانهم اعجاز نخل خاویه).

چه تشبیه جالبی که هم بزرگی قامت آنها را مشخص می کند، و هم ریشه کن شدن آنها را، و هم تو خالی بودن در برابر عذابهای الهی به گونه ای که تندباد آنها را به آسانی جا به جا می کرد.

سوره الحاقه(69): آیه 8

(آیه 8)- و در این آیه می افزاید: «آیا کسی از آنها را باقی می بینی»؟! (فهل تری لهم من باقیه).

آری! امروز نه تنها اثری از قوم عاد نیست که از ویرانه های شهرهای آباد، و عمارتهای پرشکوه، و مزارع سرسبز آنها نیز چیزی باقی نمانده است.

سوره الحاقه(69): آیه 9

(آیه 9)- کجاست گوشهای شنوا؟ بعد از ذکر گوشه ای از سرگذشت قوم عاد و ثمود به سراغ اقوام دیگری همچون قوم «نوح» و قوم «لوط» می رود تا از زندگی آنها درس عبرت دیگری به افراد بیدار دل دهد.

می فرماید: «و فرعون و کسانی که پیش از او بودند و همچنین اهل شهرهای زیر و رو شده [- قوم لوط] مرتکب گناهان بزرگ شدند» (و جاء فرعون و من قبله و المؤتفکات بالخاطئه).

سوره الحاقه(69): آیه 10

(آیه 10)- سپس می افزاید: «و با فرستاده پروردگارشان مخالفت کردند و خداوند آنها را به عذاب شدیدی گرفتار ساخت» (فعصوا رسول ربهم فاخذهم أخذه رابیه).

[شماره صفحه واقعی : 261]

ص: 1450

فرعونیان با «موسی» و «هارون» به مخالفت برخاستند، و ساکنان شهرهای «سدوم» به مخالفت با حضرت «لوط» و اقوام دیگر نیز از فرمان پیامبر خود سرپیچی کردند، و هر گروهی از این سرکشان به نوعی عذاب گرفتار شدند، فرعونیان در کام امواج «نیل» که مایه حیات و آبادی و برکت کشورشان بود غرق گشتند، و قوم لوط با زلزله شدید، و سپس «بارانی از سنگ» محو و نابود شدند.

سوره الحاقه(69): آیه 11

(آیه 11)- و سر انجام اشاره کوتاهی به سرنوشت قوم نوح و مجازات دردناک آنها کرده، می گوید: «و هنگامی که آب طغیان کرد ما شما را بر کشتی سوار کردیم» (انا لما طغی الماء حملناکم فی الجاریه).

طغیان آب چنین بود که ابرهای تیره و تار آسمان را پوشانید، و چنان بارانی نازل شد که گوئی سیلاب از آسمان فرو می ریزد، چشمه ها نیز از زمین جوشیدن گرفت، و این هر دو آب دست به دست هم دادند، و همه چیز زیر آب فرو رفت، تنها گروهی که نجات یافتند مؤمنانی بودند که همراه نوح سوار بر کشتی شدند.

تعبیر به «حملناکم» (شما را حمل کردیم) کنایه از اسلاف و نیاکان ماست چرا که اگر آنها نجات نیافته بودند ما نیز امروز وجود نداشتیم.

سوره الحاقه(69): آیه 12

اشاره

(آیه 12)- بعد به هدف اصلی این مجازاتها اشاره کرده، می افزاید: منظور این بود «تا آن را وسیله تذکری برای شما قرار دهیم» (لنجعلها لکم تذکره)

.«و گوشهای شنوا آن را دریابد و بفهمد» (و تعیها اذن واعیه)

.هرگز نمی خواستیم از آنها انتقام بگیریم، بلکه هدف تربیت انسانها و هدایت آنها در مسیر کمال، و ارائه طریق، و ایصال به مطلوب بوده است.

فضیلت دیگری از فضائل علی علیه السّلام

در بسیاری از کتب معروف اسلامی اعم از تفسیر و حدیث آمده است که پیغمبر گرامی اسلام به هنگام نزول آیه فوق (و تعیها اذن واعیه)

فرمود: «من از خدا خواستم که گوش علی را از این گوشهای شنوا و نگه دارنده حقایق قرار دهد».

و به دنبال آن علی علیه السّلام می فرمود: «من هیچ سخنی بعد از آن، از رسول خدا نشنیدم که آن را فراموش کنم بلکه همیشه آن را به خاطر داشتم».

[شماره صفحه واقعی : 262]

ص: 1451

در «غایه المرام» شانزده حدیث در این زمینه از طرق شیعه و اهل سنت نقل کرده است، و تفسیر «البرهان» از «محمّد بن عباس» نقل می کند که در این باره سی حدیث از طرق عامه و خاصه نقل شده است.

و این فضیلتی است بزرگ برای پیشوای بزرگ اسلام علی علیه السّلام که صندوقچه اسرار پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و وارث تمام علوم رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله بود، و به همین دلیل بعد از او در مشکلاتی که برای جامعه اسلامی در مسائل علمی پیش می آمد موافقان و مخالفان به او پناه می بردند، و حل مشکل را از او می خواستند که در کتب تاریخ مشروحا آمده است.

سوره الحاقه(69): آیه 13

(آیه 13)- روزی که آن واقعه بزرگ رخ می دهد! در ادامه آیات آغاز این سوره که ناظر به مسأله رستاخیز و قیامت بود، در اینجا بحثهائی از حوادث این رستاخیز عظیم را مطرح می کند، می فرماید: «به محض این که یکبار در صور دمیده شود …» (فاذا نفخ فی الصور نفخه واحده).

چنانکه قبلا نیز اشاره کرده ایم از قرآن مجید استفاده می شود که پایان این جهان و آغاز جهان دیگر، ناگهانی و با صدائی عظیم انجام می گیرد که از آن تعبیر به «نفخه صور» دمیدن در شیپور) شده است.

نفخه صور دو نفخه است: «نفخه مرگ» و «نفخه حیات مجدد» و آنچه در آیه مورد بحث آمده «نفخه اول» یعنی، نفخه پایان دنیاست.

سوره الحاقه(69): آیه 14

(آیه 14)- سپس می افزاید: «و (هنگامی که) زمین و کوهها از جا برداشته شوند، و یکباره در هم کوبیده و متلاشی گردند» (و حملت الارض و الجبال فدکتا دکه واحده). به گونه ای که یکباره از هم متلاشی و هموار گردند.

سوره الحاقه(69): آیه 15

(آیه 15)- سپس می افزاید: «در آن روز واقعه عظیم روی می دهد» و رستاخیز برپا می شود (فیومئذ وقعت الواقعه).

سوره الحاقه(69): آیه 16

(آیه 16)- نه تنها زمین و کوهها متلاشی می شوند، بلکه «آسمانها از هم می شکافد و سست می گردد و فرو می ریزد» (و انشقت السماء فهی یومئذ واهیه).

کرات عظیم آسمانی از این حادثه هولناک و وحشتناک برکنار نمی مانند، آنها

[شماره صفحه واقعی : 263]

ص: 1452

نیز شکافته، پراکنده و متلاشی و سست خواهند شد.

سوره الحاقه(69): آیه 17

(آیه 17)- «فرشتگان در اطراف آسمان قرار می گیرند» و برای انجام مأموریتها آماده می شوند (و الملک علی ارجائها).

سپس می فرماید: «و آن روز عرش پروردگارت را هشت فرشته بر فراز همه آنها حمل می کنند» (و یحمل عرش ربک فوقهم یومئذ ثمانیه).

منظور از «عرش» مجموعه جهان هستی است که عرش حکومت خداوند است، و به وسیله فرشتگان که مجری فرمان او هستند تدبیر می شود.

و جالب این که در روایتی آمده است: «حاملان هشتگانه عرش خدا در قیامت چهار نفر از اولین، و چهار نفر از آخرین هستند، اما چهار نفر از اولین نوح و ابراهیم و موسی و عیسی می باشند، و چهار نفر از آخرین محمّد صلّی اللّه علیه و آله و علی و حسن و حسین علیهم السّلام هستند»! این تعبیر ممکن است اشاره به مقام شفاعت آنها برای اولین و آخرین باشد، البته شفاعت در مورد کسانی که لایق شفاعتند، و به هر حال گسترش مفهوم «عرش» را نشان می دهد.

سوره الحاقه(69): آیه 18

(آیه 18)- ای اهل محشر، نامه اعمال مرا بخوانید! در تفسیر آیات گذشته گفته شد که «نفخ صور» دو بار رخ می دهد و چنانکه گفتیم آیات آغاز سوره از نفخه اول خبر می دهد، و آیات بعد از نفخه دوم.

در ادامه همین مطلب در اینجا می فرماید: «در آن روز همگی به پیشگاه خدا عرضه می شوید و چیزی از کارهای شما پنهان نمی ماند» (یومئذ تعرضون لا تخفی منکم خافیه).

البته، انسانها و غیر انسانها در این دنیا نیز دائما در محضر خدا هستند، ولی این مطلب در قیامت ظهور و بروز بیشتری دارد.

نه تنها اعمال مخفیانه انسانها که صفات و روحیات و خلقیات و نیتها همه بر ملا می گردد، و این حادثه ای است عظیم، و به گفته بعضی از مفسران عظیمتر از متلاشی شدن کوهها و شکافتن کرات آسمان! روز رسوائی بزرگ بدکاران

[شماره صفحه واقعی : 264]

ص: 1453

و سر بلندی بی نظیر مؤمنان.

سوره الحاقه(69): آیه 19

(آیه 19)- و به دنبال آن می گوید: «پس کسی که نامه اعمالش را به دست راستش دهند (از فرط خوشحالی) فریاد می زند که (ای اهل محشر!) نامه اعمال مرا بگیرید و بخوانید» (فاما من اوتی کتابه بیمینه فیقول هاؤم اقرؤا کتابیه).

سوره الحاقه(69): آیه 20

اشاره

(آیه 20)- سپس بزرگترین افتخار خود را در این کلمه خلاصه کرده، می گوید: «من یقین داشتم (که قیامتی در کار است، و) به حساب اعمالم می رسم» (انی ظننت انی ملاق حسابیه).

یعنی، آنچه نصیب من شده به خاطر ایمان به چنین روزی است، و راستی هم همین است ایمان به حساب و کتاب به انسان روح تقوا و پرهیزگاری می بخشد و تعهد و احساس مسؤولیت در او ایجاد می کند، و مهمترین عامل تربیت انسان است.

پاسخ به یک سؤال:

در اینجا ممکن است سؤالی مطرح شود و آن این که آیا مؤمنانی که طبق آیات فوق صدا می زنند: ای اهل محشر! بیایید و نامه اعمال ما را بخوانید، مگر گناهی در تمام نامه اعمالشان نیست؟

پاسخ این سؤال را می توان از بعضی احادیث استفاده کرد از جمله، در حدیثی از پیغمبر گرامی اسلام صلّی اللّه علیه و آله می خوانیم که: «خداوند در قیامت نخست از بندگان خود اقرار بر گناهانشان می گیرد، سپس می فرماید: من این گناهان را در دنیا برای شما مستور ساختم، و امروز هم آن را می بخشم سپس (فقط) نامه حسناتش را به دست راست او می دهند».

سوره الحاقه(69): آیه 21

(آیه 21)- در این آیه گوشه ای از پاداشهای چنین کسانی را بیان کرده، می فرماید: «پس او در یک زندگی (کاملا) رضایتبخش قرار خواهد داشت» (فهو فی عیشه راضیه).

سوره الحاقه(69): آیه 22

(آیه 22)- گرچه با همین یک جمله همه گفتنیها را گفته است، ولی برای توضیح بیشتر می افزاید: او «در بهشتی عالی» قرار دارد (فی جنه عالیه).

بهشتی که آنقدر رفیع و والاست که هیچ کس مانند آن را ندیده و نشنیده و حتی تصور نکرده است.

[شماره صفحه واقعی : 265]

ص: 1454

سوره الحاقه(69): آیه 23

(آیه 23)- بهشتی که «میوه هایش در دسترس است» (قطوفها دانیه).

نه زحمتی برای چیدن میوه ها در کار است، و نه مشکلی برای نزدیک شدن به درختان پربارش، و اصولا تمام نعمتهایش بدون استثنا در دسترس است.

سوره الحاقه(69): آیه 24

(آیه 24)- و در این آیه، خطاب محبت آمیز خداوند را به این بهشتیان چنین بیان کرده، «بخورید و بیاشامید گوارا، در برابر اعمالی که در ایام گذشته انجام دادید» (کلوا و اشربوا هنیئا بما اسلفتم فی الایام الخالیه).

آری! این نعمتهای بزرگ بی حساب نیست، اینها پاداش اعمال شماست البته این اعمال ناچیز هنگامی که در افق فضل و رحمت الهی قرار گرفته به چنین ثمراتی منتهی شده است.

سوره الحاقه(69): آیه 25

(آیه 25)- در آیات گذشته سخن از «اصحاب الیمین» و مؤمنانی بود که نامه اعمالشان به دست راستشان داده می شود، ولی این آیه درست به نقطه مقابل آنها یعنی «اصحاب الشمال» پرداخته، و در یک مقایسه وضع آن دو را کاملا روشن می سازد.

نخست می فرماید: «اما کسی که نامه اعمالش را به دست چپش بدهند می گوید: ای کاش هرگز نامه اعمالم را به من نمی دادند»! (و اما من أوتی کتابه بشماله فیقول یا لیتنی لم أوت کتابیه).

سوره الحاقه(69): آیه 26

(آیه 26)- «و نمی دانستم حساب من چیست»؟ (و لم ادر ما حسابیه).

سوره الحاقه(69): آیه 27

(آیه 27)- «ای کاش مرگم فرا می رسید»! و به این زندگی حسرت بار پایان می داد (یا لیتها کانت القاضیه).

آری! در آن دادگاه بزرگ، آهی حسرت بار، و ناله ای شرربار دارد، آرزو می کند با گذشته اش بکلی قطع رابطه کند، همان گونه که در آیه 40 سوره نبأ نیز آمده است:

یقول الکافر یا لیتنی کنت ترابا

کافر در آن روز می گوید: ای کاش خاک بودم (و گرفتار عذاب نمی شدم)!»

سوره الحاقه(69): آیه 28

(آیه 28)- سپس می افزاید: این مجرم گنهکار زبان به اعتراف گشوده، می گوید: «مال و ثروتم هرگز مرا بی نیاز نکرد» و به درد امروز که روز بیچارگی من

[شماره صفحه واقعی : 266]

ص: 1455

است نخورد (ما اغنی عنی مالیه).

سوره الحاقه(69): آیه 29

(آیه 29)- نه تنها اموالم مرا بی نیاز نکرد و حل مشکلی از من ننمود بلکه «قدرت من نیز از دست رفت»! (هلک عنی سلطانیه).

خلاصه نه مال به کار آمد، و نه مقام، و امروز با دست تهی، و در نهایت ذلت و شرمساری، در دادگاه عدل الهی حاضرم، همه اسباب نجات قطع شده، قدرتم بر باد رفته، و امیدم از همه جا بریده است.

یک داستان عبرت انگیز! در اینجا سرگذشتهای بسیاری نقل شده که همه تأکیدی است بر محتوای آیات فوق و درس عبرتی است برای آنها که تکیه بر مال و مقام کرده، سر تا پا آلوده غرور و غفلت و گناهند، از جمله:

در «سفینه البحار» از کتاب «نصائح» چنین نقل شده: «هنگامی که بیماری هارون الرشید در خراسان شدید شد دستور داد طبیبی از طوس حاضر کنند، و سپس سفارش کرد که ادرار او را با ادرار جمع دیگری از بیماران و از افراد سالم بر طبیب عرضه کنند، طبیب شیشه ها را یکی بعد از دیگری وارسی می کرد تا به شیشه هارون رسید، و بی اینکه بداند مال کیست، گفت: به صاحب این شیشه بگوئید وصیتش را بکند، چرا که نیرویش مضمحل شده و بنیه اش فرو ریخته است! هارون از شنیدن این سخن از حیات خود مأیوس شد، و شروع به خواندن این اشعار کرد:

انّ الطّبیب بطبّه و دوائه لا یستطیع دفاع نحب قد أتی

ما للطّبیب یموت بالدّاء الّذی قد کان یبرء مثله فیما مضی

«طبیب با طبابت و داروی خود- قدرت ندارد در برابر مرگی که فرا رسید دفاع کند».

اگر قدرت دارد پس چرا خودش با همان بیماری می میرد- که سابقا آن را درمان می کرد»؟

در این هنگام به او خبر دادند که مردم شایعه مرگ او را پخش کرده اند، برای این که این شایعه برچیده شود دستور داد چهارپائی آوردند و گفت: مرا بر آن سوار

[شماره صفحه واقعی : 267]

ص: 1456

کنید، ناگهان زانوی حیوان سست شد.

گفت: مرا پیاده کنید که شایعه پراکنان راست می گویند! سپس سفارش کرد کفنهائی برای او بیاورند، و از میان آنها یکی را پسندید و انتخاب کرد، و گفت در کنار همین بسترم قبری برای من آماده کنید.

سپس نگاهی در قبر کرد و این آیه را تلاوت نمود: (ما اغنی عنی مالیه- هلک عنی سلطانیه) و در همان روز از دنیا رفت.

سوره الحاقه(69): آیه 30

(آیه 30)- او را بگیرید و زنجیرش کنید! در ادامه آیات گذشته که سخن از «اصحاب شمال» می گفت که نامه اعمالشان را به دست چپشان می دهند در اینجا به گوشه ای از عذابهای آنها در قیامت اشاره کرده، می فرماید: در این هنگام به فرشتگان عذاب دستور داده می شود: «او را بگیرید و در بند و زنجیرش کنید»! (خذوه فغلوه).

سوره الحاقه(69): آیه 31

(آیه 31)- «سپس (گفته می شود:) او را در دوزخ بیفکنید» (ثم الجحیم صلوه).

سوره الحاقه(69): آیه 32

(آیه 32)- «بعد او را به زنجیری که هفتاد ذراع است ببندید» (ثم فی سلسله ذرعها سبعون ذراعا فاسلکوه).

«ذراع» به معنی فاصله آرنج تا نوک انگشتان است (در حدود نیم متر) که واحد طول نزد عرب بوده، و یک مقیاس طبیعی است، ولی بعضی گفته اند که این ذراع غیر از ذراع معمولی است بطوری که هر ذراع از آن فاصله های عظیمی را در بر می گیرد، و همه دوزخیان را به آن زنجیر می بندند.

سوره الحاقه(69): آیه 33

(آیه 33)- در این آیه و آیه بعد به علت اصلی این عذاب سخت پرداخته، می فرماید: «چرا که او هرگز به خداوند بزرگ ایمان نمی آورد» (انه کان لا یؤمن بالله العظیم).

و هر قدر انبیا و اولیا و رسولان پروردگار او را به سوی خدا دعوت می کردند نمی پذیرفت، و به این ترتیب پیوند او با «خالق» بکلی قطع شده بود.

سوره الحاقه(69): آیه 34

(آیه 34)- «و هرگز مردم را بر اطعام مستمندان تشویق نمی نمود» (و لا یحض علی طعام المسکین).

[شماره صفحه واقعی : 268]

ص: 1457

و به این ترتیب پیوند خود را از «خلق» نیز بریده بود.

از این دو آیه به خوبی استفاده می شود که عمده اطاعات و عبادات و دستورات شرع را می توان در رابطه با خلق و خالق خلاصه کرد، و عطف «اطعام مسکین» بر «ایمان» اشاره به اهمیت فوق العاده این عمل بزرگ است.

سوره الحاقه(69): آیه 35

(آیه 35)- سپس می افزاید: «چون عقیده و عمل او چنین بود «از این رو امروز هم در اینجا یار مهربانی ندارد»! (فلیس له الیوم هاهنا حمیم).

سوره الحاقه(69): آیه 36

(آیه 36)- «و نه طعامی جز از چرک و خون» (و لا طعام الا من غسلین).

قابل توجه این که کیفر و عمل آنها کاملا با هم متناسبند، به خاطر قطع پیوند با خالق، در آنجا دوست گرم و صمیمی ندارند، و به خاطر ترک اطعام مستمندان، غذائی جز چرک و خون از گلوی آنها پایین نمی رود، چرا که آنها سالها لذیذترین طعامها را می خوردند در حالی که بینوایان جز خون دل طعامی نداشتند.

سوره الحاقه(69): آیه 37

(آیه 37)- در این آیه، برای تأکید می افزاید: «غذائی که جز خطاکاران آن را نمی خورند» (لا یأکله الا الخاطؤن).

کسانی که با تعمد و آگاهی و به عنوان طغیان و سرکشی راه شرک و کفر و بخل را می پویند.

سوره الحاقه(69): آیه 38

(آیه 38)- این قرآن قطعا کلام خداست به دنبال بحثهائی که در آیات گذشته پیرامون قیامت و سرنوشت مؤمنان و کافران بود، در اینجا بحث گویائی پیرامون قرآن مجید و نبوت بیان می کند، تا بحث «نبوت» و «معاد» مکمل یکدیگر باشند.

نخست می فرماید: «سوگند به آنچه می بینید»! (فلا اقسم بما تبصرون).

سوره الحاقه(69): آیه 39

(آیه 39)- «و آنچه نمی بینید» (و ما لا تبصرون).

این دو تعبیر سراسر عالم «شهود» و «غیب» را شامل می شود.

سوره الحاقه(69): آیه 40

(آیه 40)- سپس در این آیه به ذکر نتیجه و جواب این سوگند بزرگ و بی نظیر پرداخته، می فرماید: «که این قرآن گفتار رسول بزرگواری است» (انه لقول رسول کریم).

[شماره صفحه واقعی : 269]

ص: 1458

منظور از «رسول» در اینجا بدون شک پیغمبر گرامی اسلام صلّی اللّه علیه و آله است نه جبرئیل و می دانیم آنچه را رسول می آورد گفتار فرستنده اوست.

سوره الحاقه(69): آیه 41

(آیه 41)- سپس می افزاید: «و گفته شاعری نیست، اما کمتر ایمان می آورید» (و ما هو بقول شاعر قلیلا ما تؤمنون).

سوره الحاقه(69): آیه 42

(آیه 42)- «و نه گفته کاهنی، هر چند کمتر متذکّر می شوید» (و لا بقول کاهن قلیلا ما تذکرون).

در حقیقت دو آیه فوق نفی نسبتهای ناروائی است که مشرکان و مخالفان به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله می دادند، گاه می گفتند: او شاعر است و این آیات شعر اوست، و گاه می گفتند: او کاهن است و اینها کهانت.

«شعر» معمولا زائیده تخیّلات، و بیانگر احساسات برافروخته، و هیجانات عاطفی است، و به همین دلیل فراز و نشیب و افت و خیز فراوان دارد در حالی که قرآن در عین زیبائی و جذابی کاملا مستدل و منطقی، و محتوائی عقلانی دارد، و اگر پیشگوئیهائی از آینده کرده این پیشگوئیها اساس قرآن را تشکیل نمی دهد، تازه بر خلاف خبرهای کاهنان همه قرین واقعیت بوده.

سوره الحاقه(69): آیه 43

(آیه 43)- و در این آیه به عنوان تأکید با صراحت می گوید: «کلامی است که از سوی پروردگار عالمیان نازل شده است» (تنزیل من رب العالمین).

بنابر این قرآن نه شعر است و نه کهانت، نه ساخته فکر پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله و نه گفته جبرئیل، بلکه سخن خداست که به وسیله پیک وحی بر قلب پاک پیامبر نازل شده.

سوره الحاقه(69): آیه 44

(آیه 44)- اگر او دروغ بر ما می بست مهلتش نمی دادیم! در ادامه بحثهای مربوط به قرآن، در اینجا به ذکر دلیل روشنی بر اصالت آن پرداخته، می فرماید: «اگر او سخنی دروغ بر ما می بست …» (و لو تقول علینا بعض الاقاویل).

سوره الحاقه(69): آیه 45

(آیه 45)- «ما او را با قدرت می گرفتیم» (لاخذنا منه بالیمین).

سوره الحاقه(69): آیه 46

(آیه 46)- «سپس رگ قلبش را قطع می کردیم»! (ثم لقطعنا منه الوتین).

[شماره صفحه واقعی : 270]

ص: 1459

سوره الحاقه(69): آیه 47

(آیه 47)- «و هیچ کس از شما نمی توانست از (مجازات) او مانع شود» و از او حمایت کند (فما منکم من احد عنه حاجزین).

سوره الحاقه(69): آیه 48

(آیه 48)- در این آیه باز هم برای تأکید و یادآوری می فرماید: «و آن (قرآن) تذکری برای پرهیزکاران است» (و انه لتذکره للمتقین).

برای آنها که آماده اند خود را از گناه پاک کنند و راه حق را بپویند، برای آنها که جستجوگرند و طالب حقیقت، و کسانی که این حد از تقوا را ندارند مسلما نمی توانند از تعلیمات قرآن بهره گیرند.

تأثیر عمیق و فوق العاده ای که قرآن از این نظر دارد خود نشانه دیگری از حقانیت آن است.

سوره الحاقه(69): آیه 49

(آیه 49)- سپس می گوید: «و ما می دانیم که بعضی از شما (آن را) تکذیب می کنید» (و انا لنعلم ان منکم مکذبین).

اما وجود تکذیب کننده لجوج هرگز دلیل بر عدم حقانیت آن نخواهد بود، چرا که پرهیزکاران و طالبان حقیقت از آن متذکر می شوند، نشانه های حق را در آن می بینند و در راه خدا گام می نهند.

سوره الحاقه(69): آیه 50

(آیه 50)- در این آیه می افزاید: «و آن مایه حسرت کافران است» (و انه لحسره علی الکافرین).

امروز آن را تکذیب می کنند، ولی فردا که «یوم الظّهور» و «یوم البروز» و در عین حال «یوم الحسره» است می فهمند چه نعمت بزرگی را به خاطر لجاجت و عناد از دست داده اند، و چه عذابهای دردناکی را برای خود خریده اند.

سوره الحاقه(69): آیه 51

(آیه 51)- و برای این که کسی تصور نکند که شک و تردید، یا تکذیب منکران به خاطر ابهام مفاهیم قرآن است، در این آیه اضافه می کند: «و آن (قرآن) یقین خالص است» (و انه لحق الیقین).

یعنی، قرآن یقینی است خالص، و یا به تعبیر دیگر «یقین» دارای مراحل مختلفی است: گاه از دلیل عقلی حاصل می شود، مثل این که دودی را از دور مشاهده می کنیم و از آن، یقین به وجود آتش حاصل می شود، در حالی که آتش را

[شماره صفحه واقعی : 271]

ص: 1460

ندیده ایم، این را «علم الیقین» گویند.

گاه نزدیکتر می رویم و شعله های آتش را با چشم می بینیم، در اینجا یقین محکمتر می شود، و آن را «عین الیقین» می نامند.

گاه از این هم نزدیکتر می رویم و در مجاورت آتش قرار می گیریم، و سوزش آن را با دست خود لمس می کنیم، مسلما این مرحله بالاتری از یقین است که آن را «حقّ الیقین» می نامند.

آیه فوق می گوید قرآن در چنین مرحله ای از یقین است، و با این حال کوردلان آن را انکار می کنند!

سوره الحاقه(69): آیه 52

(آیه 52)- و سر انجام در آخرین آیه می فرماید: «حال که چنین است به نام پروردگار بزرگت تسبیح گوی»! و او را از هر گونه عیب و نقص منزّه بشمار (فسبح باسم ربک العظیم).

قابل توجه این که مضمون این آیه و آیه قبل با مختصر تفاوتی در آخر سوره واقعه نیز آمده است، با این تفاوت که در اینجا سخن از قرآن مجید است و توصیف آن به «حق الیقین» اما در پایان سوره «واقعه» سخن از گروههای مختلف نیکوکاران و بدکاران در قیامت است.

«پایان سوره حاقّه»

[شماره صفحه واقعی : 272]

ص: 1461

سوره معارج [70]
اشاره

این سوره در «مکّه» نازل شده و دارای 44 آیه است

محتوای سوره:

معروف در میان مفسران این است که سوره «معارج» از سوره های مکّی است. ولی بعضی از آیات آن در مدینه نازل شده و دلیل بر آن روایات زیادی است که در تفسیر این آیات به خواست خدا خواهد آمد.

به هر حال این سوره دارای چهار بخش است:

بخش اول از عذاب سریع کسی سخن می گوید که بعضی از گفته های پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را انکار کرد، و گفت: اگر این سخن حق است عذابی بر من نازل شود و نازل شد. (آیه 1 تا 3) در بخش دوم بسیاری از خصوصیات قیامت و مقدمات آن و حالات کفار در آن روز آمده است. (آیات 4 تا 18) بخش سوم این سوره بیانگر قسمتهائی از صفات انسانهای نیک و بد است که او را بهشتی یا دوزخی می کند. (آیات 19 تا 34) بخش چهارم شامل انذارهائی است نسبت به مشرکان و منکران، و بار دیگر به مسأله رستاخیز بر می گردد و سوره را پایان می دهد.

فضیلت تلاوت سوره:

در حدیثی از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله می خوانیم: «کسی که سوره «سأل سائل» را بخواند خداوند ثواب کسانی را به او می دهد که امانات و عهد و پیمان خود را حفظ می کنند و کسانی که مواظب و مراقب نمازهای خویشند».

[شماره صفحه واقعی : 273]

ص: 1462

بدیهی است آنچه انسان را مشمول این همه ثواب عظیم می کند تلاوتی است که با عقیده و ایمان، و سپس با عمل همراه باشد، نه این که سوره را بخواند و هیچ انعکاسی در روح و فکر و عملش نداشته باشد.

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

سوره المعارج(70): آیه 1

اشاره

(آیه 1)

شأن نزول:

هنگامی که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله علی علیه السّلام را در روز غدیر خم به خلافت منصوب فرمود و در باره او گفت: من کنت مولاه فعلیّ مولاه هر کس من مولی و ولیّ او هستم علی مولی و ولیّ اوست.

چیزی نگذشت که این مسأله در بلاد و شهرها منتشر شد «نعمان بن حارث فهری» خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله آمد و عرض کرد: تو به ما دستور دادی شهادت به یگانگی خدا و این که تو فرستاده او هستی دهیم ما هم شهادت دادیم، سپس دستور به جهاد و حج و روزه و نماز و زکات دادی ما همه اینها را نیز پذیرفتیم، اما با اینها راضی نشدی تا این که این جوان علی علیه السّلام را به جانشینی خود منصوب کردی، و گفتی: من کنت مولاه فعلیّ مولاه آیا این سخنی است از ناحیه خودت یا از سوی خدا؟! پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «قسم به خدائی که معبودی جز او نیست این از ناحیه خداست».

«نعمان» روی برگرداند در حالی که می گفت: «خداوندا! اگر این سخن حق است و از ناحیه تو، سنگی از آسمان بر ما بباران»! اینجا بود که سنگی از آسمان بر سرش فرود آمد و او را کشت، همین جا این آیه و دو آیه بعد نازل گشت.

تفسیر:

عذاب فوری: سوره معارج از اینجا آغاز می شود که می فرماید:

«تقاضا کننده ای تقاضای عذابی کرد که واقع شد» (سأل سائل بعذاب واقع).

سوره المعارج(70): آیه 2

(آیه 2)- سپس می افزاید: این عذاب «مخصوص کافران است و هیچ کس نمی تواند آن را دفع کند» (للکافرین لیس له دافع).

[شماره صفحه واقعی : 274]

ص: 1463

سوره المعارج(70): آیه 3

(آیه 3)- و در این آیه به کسی که این عذاب از ناحیه اوست اشاره کرده، می گوید: «از سوی خداوند ذی المعارج» خداوندی که فرشتگانش بر آسمانها صعود و عروج می کنند (من الله ذی المعارج).

از آنجا که خداوند مقامات مختلفی برای فرشتگان قرار داده که با سلسله مراتب به سوی قرب خدا پیش می روند، خداوند به «ذی المعارج» توصیف شده است.

آری! این فرشتگانند که مأموریت عذاب کافران و مجرمان دارند، و همانها بودند که بر ابراهیم خلیل علیه السّلام نازل شدند، و به او خبر دادند که ما مأمور نابودی قوم لوط هستیم.

سوره المعارج(70): آیه 4

(آیه 4)- روزی به اندازه پنجاه هزار سال! بعد از ذکر داستان عذاب دنیوی کسی که تقاضای عذاب الهی کرده بود وارد بحثهای معاد و عذابهای اخروی مجرمان در آن روز می شود، نخست می فرماید: «فرشتگان و روح [- فرشته مقرب خداوند] به سوی او عروج می کنند در آن روزی که مقدارش پنجاه هزار سال است» (تعرج الملائکه و الروح الیه فی یوم کان مقداره خمسین الف سنه).

مسلما منظور از «عروج فرشتگان» عروج جسمانی نیست، بلکه عروج روحانی است. یعنی، آنها به مقام قرب خدا می شتابند، و در آن روز که روز قیامت است آماده گرفتن فرمان، و اجرای آن می باشند.

منظور از «روح» در اینجا همان «روح الامین» بزرگ فرشتگان است که در سوره «قدر» نیز به او اشاره شده است.

و اما تعبیر به «پنجاه هزار سال» از این نظر است که آن روز بر حسب سالهای دنیا تا این حد ادامه پیدا می کند، و با آنچه در آیه 5 سوره سجده آمده است که مقدار آن را یک هزار سال تعیین می نماید منافاتی ندارد، زیرا همان گونه که در روایات وارد شده است در قیامت پنجاه موقف است، و هر موقف به اندازه یک هزار سال طول می کشد.

سوره المعارج(70): آیه 5

(آیه 5)- در این آیه پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله را مخاطب ساخته، می فرماید: «پس

[شماره صفحه واقعی : 275]

ص: 1464

صبر جمیل پیشه کن» و در برابر استهزاء و تکذیب و آزار آنها شکیبا باش (فاصبر صبرا جمیلا).

«صبر جمیل» به معنی شکیبائی زیبا و قابل توجه است، و آن صبر و استقامتی است که تداوم داشته باشد، یأس و نومیدی به آن راه نیابد، و توأم با بیتابی و جزع و شکوه و آه و ناله نگردد، و در غیر این صورت جمیل نیست.

سوره المعارج(70): آیه 6

(آیه 6)- سپس می افزاید: «زیرا آنها آن روز را دور می بینند» (انهم یرونه بعیدا).

سوره المعارج(70): آیه 7

(آیه 7)- «و ما آن را نزدیک می بینیم» (و نراه قریبا).

آنها اصلا باور نمی کنند چنان روزی در کار باشد که حساب همه خلایق را برسند و کوچکترین گفتار و کردار آنها محاسبه شود، آن هم در روزی که پنجاه هزار سال به طول می انجامد، ولی آنها در حقیقت خدا را نشناخته اند و در قدرت او شک و تردید دارند.

سوره المعارج(70): آیه 8

(آیه 8)- در اینجا بحثهای گذشته در باره قیامت با شرح و توضیح بیشتری ادامه یافته، می فرماید: «همان روز که آسمان همچون فلز گداخته می شود» (یوم تکون السماء کالمهل).

سوره المعارج(70): آیه 9

(آیه 9)- «و کوهها مانند پشم رنگین متلاشی خواهد بود» (و تکون الجبال کالعهن).

آری! در آن روز آسمانها از هم متلاشی و ذوب می شود، و کوهها درهم کوبیده و خرد و سپس با تند بادی در فضا پراکنده می گردد، همچون پشمی که تند باد آن را با خود ببرد و چون کوهها رنگهای مختلفی دارند تشبیه به پشمهای رنگین شده اند، و بعد از این ویرانی، جهانی نوین ایجاد می گردد، و انسانها حیات نوین خود را از سر می گیرند.

سوره المعارج(70): آیه 10

(آیه 10)- هنگامی که رستاخیز در آن جهان نو برپا می شود آن چنان وضع حساب و رسیدگی به اعمال وحشتناک است که همه در فکر خویشند، احدی به دیگری نمی پردازد «و هیچ دوست صمیمی سراغ دوستش را نمی گیرد»

[شماره صفحه واقعی : 276]

ص: 1465

(و لا یسئل حمیم حمیما).

سوره المعارج(70): آیه 11

(آیه 11)- نه این که دوستان صمیمی خود را در آنجا نشناسند، بلکه مخصوصا «آنها را نشانشان می دهند» ولی هر کس گرفتار کار خویشتن است (یبصرونهم).

مسأله این است که هول و وحشت بیش از آن است که بتواند به دیگری بیندیشد.

و در ادامه همین سخن و ترسیم آن صحنه وحشتناک می افزاید: وضع چنان است که «گنهکار دوست می دارد فرزندان خود را در برابر عذاب آن روز فدا کند» (یود المجرم لو یفتدی من عذاب یومئذ ببنیه).

سوره المعارج(70): آیه 12

(آیه 12)- نه تنها فرزندانش بلکه دوست دارد «همسر و برادرش را» بدهد (و صاحبته و اخیه).

سوره المعارج(70): آیه 13

(آیه 13)- «و قبیله اش را که همیشه از او حمایت می کرد» (و فصیلته التی تؤویه).

سوره المعارج(70): آیه 14

(آیه 14)- بلکه «همه مردم روی زمین را تا مایه نجاتش شوند» (و من فی الارض جمیعا ثم ینجیه).

آری! به قدری عذاب خدا در آن روز هولناک است که انسان می خواهد عزیزترین عزیزان را- که در چهار گروه در اینجا خلاصه شده اند و حتی همه مردم روی زمین را- برای نجات خود فدا کند.

سوره المعارج(70): آیه 15

(آیه 15)- ولی در جواب همه این تمناها و آرزوها می فرماید: «هرگز چنین نیست» که با اینها بتوان نجات یافت (کلا).

آری «شعله های سوزان آتش است» (انها لظی). پیوسته زبانه می کشد، و هر چیز را در کنار و مسیر خود می یابد می سوزاند.

سوره المعارج(70): آیه 16

(آیه 16)- «دست و پا و پوست سر را می کند و با خود می برد»! (نزاعه للشوی).

سوره المعارج(70): آیه 17

(آیه 17)- سپس به کسانی اشاره می کند که طعمه چنان آتشی هستند،

[شماره صفحه واقعی : 277]

ص: 1466

می فرماید: «و کسانی را که به فرمان خدا پشت کردند (و از اطاعت او روی گردان شدند) صدا می زند» و به سوی خود می خواند (تدعوا من ادبر و تولی).

سوره المعارج(70): آیه 18

(آیه 18)- و آنها که «اموال را جمع و ذخیره کردند» و در راه خدا انفاق نکردند (و جمع فاوعی).

به این ترتیب این آتش سوزان با زبان حال و جاذبه مخصوصی که نسبت به مجرمان دارد، یا با زبان قال که خداوند به او داده، پیوسته آنها را صدا می زند و به سوی خود فرا می خواند.

سوره المعارج(70): آیه 19

(آیه 19)- بعد از ذکر گوشه ای از عذابهای قیامت به ذکر اوصاف افراد بی ایمان و در مقابل آنها مؤمنان راستین می پردازد تا معلوم شود چرا گروهی اهل عذابند و گروهی اهل نجات.

نخست می فرماید: «انسان حریص و کم طاقت آفریده شده است» (ان الانسان خلق هلوعا).

سوره المعارج(70): آیه 20

(آیه 20)- «هنگامی که بدی به او رسد بیتابی می کند» (اذا مسه الشر جزوعا).

سوره المعارج(70): آیه 21

(آیه 21)- «و هنگامی که خوبی به او رسد مانع دیگران می شود» و بخل می ورزد (و اذا مسه الخیر منوعا).

سوره المعارج(70): آیه 22

(آیه 22)- سپس به ذکر اوصاف انسانهای شایسته به صورت یک استثنا ضمن بیان نه صفت از اوصاف برجسته پرداخته، می گوید: «مگر نمازگزاران» (الا المصلین).

سوره المعارج(70): آیه 23

(آیه 23)- «آنها که نمازها را پیوسته به جا می آورند» (الذین هم علی صلاتهم دائمون).

این نخستین ویژگی آنهاست که ارتباط مستمر با درگاه پروردگار متعال دارند، و این ارتباط از طریق نماز تأمین می گردد، نمازی که انسان را از فحشاء و منکر باز می دارد، نمازی که روح و جان انسان را پرورش می دهد، و او را همواره به یاد خدا می دارد و این توجه مستمر مانع از غفلت و غرور، و فرو رفتن در دریای شهوات،

[شماره صفحه واقعی : 278]

ص: 1467

و اسارت در چنگال شیطان و هوای نفس می شود.

بدیهی است منظور از مداومت بر نماز این نیست که همیشه در حال نماز باشند، بلکه منظور این است در اوقات معین نماز را انجام می دهند.

سوره المعارج(70): آیه 24

(آیه 24)- به هر حال بعد از ذکر نماز که بهترین اعمال، و بهترین حالات مؤمنان است، به دومین ویژگی آنها پرداخته، می افزاید: «و آنها که در اموالشان حق معلومی است» (و الذین فی اموالهم حق معلوم).

سوره المعارج(70): آیه 25

(آیه 25)- «برای تقاضا کننده و محروم» (للسائل و المحروم).

و به این ترتیب هم ارتباطشان را با خالق حفظ می کنند، و هم پیوندشان را با خلق خدا.

مراد از «حق معلوم» چیزی غیر از زکات است که انسان بر خود لازم می شمرد که به نیازمندان دهد.

«سائل» کسی است که حاجت خود را می گوید و تقاضا می کند، و «محروم» کسی است که شرم و حیا مانع تقاضای اوست.

سوره المعارج(70): آیه 26

(آیه 26)- این آیه به سومین ویژگی آنها اشاره کرده، می افزاید: «و آنها که به روز جزا ایمان دارند» (و الذین یصدقون بیوم الدین).

سوره المعارج(70): آیه 27

(آیه 27)- و در ویژگی چهارم می گوید: «و آنها که از عذاب پروردگارشان بیمناکند» (و الذین هم من عذاب ربهم مشفقون).

سوره المعارج(70): آیه 28

(آیه 28)- «چرا که هیچ کس از عذاب پروردگارش در امان نیست» (ان عذاب ربهم غیر مأمون).

سوره المعارج(70): آیه 29

(آیه 29)- بخش دیگری از ویژگیهای بهشتیان در آیات گذشته چهار وصف از اوصاف ویژه مؤمنان راستین و آنها که در قیامت اهل بهشتند ذکر شد، و در اینجا به پنج وصف دیگر اشاره می کند که مجموعا نه وصف می شود.

در نخستین توصیف می فرماید: «و آنها که دامان خویش را (از بی عفتی) حفظ می کنند» (و الذین هم لفروجهم حافظون).

[شماره صفحه واقعی : 279]

ص: 1468

سوره المعارج(70): آیه 30

(آیه 30)- «جز با همسران و کنیزانشان (که در حکم همسرند آمیزش ندارند) چرا که بهره گیری از اینها مورد سرزنش نخواهند بود» (الا علی ازواجهم او ما ملکت ایمانهم فانهم غیر ملومین).

بدون شک غریزه جنسی از غرائز سرکش انسان، و سر چشمه بسیاری از گناهان است تا آنجا که بعضی معتقدند در تمام پرونده های مهم جنائی اثری از این غریزه دیده می شود، لذا کنترل و حفظ حدود آن از نشانه های مهم تقواست و به همین دلیل بعد از ذکر نماز و کمک به نیازمندان و ایمان به روز قیامت و ترس از عذاب الهی کنترل این غریزه ذکر شده است.

سوره المعارج(70): آیه 31

(آیه 31)- در این آیه برای تأکید بیشتر روی همین موضوع می افزاید:

«و هر کس جز اینها را طلب کند، متجاوز است»! (فمن ابتغی وراء ذلک فاولئک هم العادون).

و به این ترتیب اسلام طرح اجتماعی را می ریزد که هم به غرائز فطری در آن پاسخ داده می شود، و هم آلوده فحشا و فساد جنسی و مفاسد ناشی از آن نیست.

سوره المعارج(70): آیه 32

(آیه 32)- سپس به دومین و سومین اوصاف آنها اشاره کرده، می گوید:

«و آنها که امانتها و عهد خود را رعایت می کنند» (و الذین هم لاماناتهم و عهدهم راعون).

«امانت» معنی وسیعی دارد که نه تنها امانتهای مادی مردم را از هر نوع در بر می گیرد، بلکه امانتهای الهی و پیامبران و پیشوایان معصوم همه را شامل می شود.

هر یک از نعمتهای الهی امانتی از امانات او هستند، پستهای اجتماعی و مخصوصا مقام حکومت از مهمترین امانات است.

و از همه مهمتر دین و آئین خدا و کتاب او قرآن، امانت بزرگ او است، که باید در حفظش کوشید.

«عهد» نیز مفهوم وسیعی دارد که هم عهدهای مردمی را شامل می شود و هم عهدها و پیمانهای الهی را.

[شماره صفحه واقعی : 280]

ص: 1469

سوره المعارج(70): آیه 33

(آیه 33)- و در چهارمین وصف اضافه می کند: «و کسانی که به ادای شهادتشان قیام می نمایند» (و الذین هم بشهاداتهم قائمون).

زیرا اقامه شهادت عادلانه و ترک کتمان آن، یکی از مهمترین پایه های اقامه عدالت در جامعه بشری است.

سوره المعارج(70): آیه 34

(آیه 34)- در آخرین وصف که در واقع نهمین توصیف از این مجموعه است بار دیگر به مسأله نماز باز می گردد، همان گونه که آغاز آن نیز از نماز بود، می فرماید: «و کسانی که بر نماز مواظبت دارند» (و الذین هم علی صلاتهم یحافظون). نمازی که مهمترین وسیله تهذیب نفوس و پاکسازی جامعه است.

البته در نخستین وصف اشاره به «تداوم» نماز بود، اما در اینجا سخن از حفظ آداب و شرائط و ارکان و خصوصیات آن است آدابی که هم ظاهر نماز را از آنچه مایه فساد است حفظ می کند، و هم روح نماز را که حضور قلب است تقویت می نماید، و هم موانع اخلاقی را که سد راه قبول آن است از بین می برد، بنابر این هرگز تکرار محسوب نمی شود.

سوره المعارج(70): آیه 35

(آیه 35)- در پایان این سخن مسیر نهائی صاحبان این اوصاف را بیان می کند، همان گونه که در آیات گذشته مسیر نهائی مجرمان را شرح داد، در اینجا در یک جمله کوتاه و پر معنی می فرماید: «آنها در باغهای بهشتی (پذیرایی و) گرامی داشته می شوند» (اولئک فی جنات مکرمون).

چرا گرامی نباشند؟ در حالی که میهمانهای خدا هستند، و خداوند قادر و رحمان تمام وسائل پذیرائی را برای آنها فراهم ساخته است.

سوره المعارج(70): آیه 36

(آیه 36)- به کدام رو سفیدی طمع بهشت داری! در آیات گذشته بحثهائی پیرامون نشانه های مؤمنان و کفار و سرنوشت هر یک از این دو گروه آمده است، در اینجا بار دیگر به شرحی پیرامون وضع کفار و استهزای آنها نسبت به مقدسات باز می گردد.

بعضی گفته اند این آیات در مورد گروههائی از مشرکان نازل شده که وقتی پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در مکّه آیات معاد را برای مسلمانان می خواند، آنها از هر گوشه و کنار

[شماره صفحه واقعی : 281]

ص: 1470

می آمدند و می گفتند: اگر معادی در کار باشد وضع ما از این افرادی که به تو ایمان آورده اند در آن عالم بهتر است، همان گونه که در این دنیا وضع ما از آنها بهتر می باشد! قرآن در پاسخ آنها چنین می گوید: «این کافران را چه می شود که با سرعت نزد تو می آیند …» (فما ل الذین کفروا قبلک مهطعین).

سوره المعارج(70): آیه 37

(آیه 37)- «از راست و چپ گروه گروه» و آرزوی بهشت دارند (عن الیمین و عن الشمال عزین).

سوره المعارج(70): آیه 38

(آیه 38)- «آیا هر یک از آنها (با این اعمال زشتش) طمع دارد که او را در بهشت پر نعمت الهی وارد کنند»؟ (ا یطمع کل امری منهم ان یدخل جنه نعیم).

با کدام ایمان و با کدام عمل چنین شایستگی برای خود قائلند؟!

سوره المعارج(70): آیه 39

(آیه 39)- در اینجا قرآن مجید به پاسخ آنها پرداخته، می گوید: «هرگز چنین نیست (که آنها وارد باغهای پرنعمت بهشت شوند) ما آنها را از آنچه خودشان می دانند آفریده ایم» (کلا انا خلقناهم مما یعلمون).

در حقیقت خداوند می خواهد با این جمله غرور آنها را در هم بشکند، زیرا می گوید: خودتان بهتر می دانید که ما شما را از نطفه ای بی ارزش، از آبی گندیده آفریده ایم! و دوم این که پاسخی به استهزاء کنندگان معاد می گوید که اگر شما در امر معاد شک دارید بروید و حال نطفه را بررسی کنید، و ببینید چگونه از یک قطره آب بی ارزش موجودی بدیع می سازیم که در تطورات جنینی هر روز خلقت و آفرینش تازه ای به خود می گیرد.

آیا خالق انسان از نطفه قادر نیست که بعد از خاک شدن لباس حیات در تن انسان بپوشاند.

سوره المعارج(70): آیه 40

(آیه 40)- سپس برای تأکید این مطلب می افزاید: «سوگند به پروردگار مشرقها و مغربها که ما قادریم …» (فلا أقسم برب المشارق و المغارب انا لقادرون).

[شماره صفحه واقعی : 282]

ص: 1471

سوره المعارج(70): آیه 41

(آیه 41)- «که جای آنان را به کسانی بدهیم که از آنها بهترند و ما هرگز مغلوب نخواهیم شد» (علی ان نبدل خیرا منهم و ما نحن بمسبوقین).

این جمله ممکن است اشاره به آن باشد که ما نه تنها قادریم که آنها را بعد از خاک شدن به زندگی و حیات نوین بازگردانیم، بلکه می توانیم آنها را به موجوداتی کاملتر و بهتر تبدیل کنیم.

و یا اشاره به این باشد که برای ما هیچ مانعی ندارد شما را به کیفر اعمالتان نابود کنیم و افرادی شایسته و آگاه و مؤمن جانشین شما سازیم و چیزی مانع ما از این کار نخواهد بود.

سوره المعارج(70): آیه 42

(آیه 42)- در این آیه به عنوان انذار و تهدید کافران سرسخت و استهزاء کننده و لجوج، می فرماید: «آنان را به حال خود واگذار، تا در باطل خود فرو روند، و بازی کنند، تا زمانی که روز موعود خود را ملاقات کنند» (فذرهم یخوضوا و یلعبوا حتی یلاقوا یومهم الذی یوعدون).

بیش از این استدلال و موعظه لازم نیست، آنها نه اهل منطقند و نه آمادگی برای بیدار شدن دارند، بگذار در اباطیل و اراجیف خود غوطه ور باشند، تا روز موعود آنها، روز رستاخیز، فرا رسد، و همه چیز را با چشم خود ببینند!

سوره المعارج(70): آیه 43

(آیه 43)- سپس به معرفی آن روز موعود پرداخته، و نشانه هائی از این روز وحشتناک و هول انگیز را بیان کرده، می فرماید: «همان روز که از قبرها بسرعت خارج می شوند گوئی به سوی بتها می دوند»! (یوم یخرجون من الاجداث سراعا کانهم الی نصب یوفضون).

این تعبیر سخریه ای است نسبت به عقائد پوچی که در عالم دنیا داشتند.

سوره المعارج(70): آیه 44

(آیه 44)- سپس به نشانه های دیگری پرداخته، می افزاید: «در حالی که چشمهایشان از شرم و وحشت به زیر افتاده» و خاضعانه نگاه می کنند (خاشعه ابصارهم).

«و پرده ای از ذلت و خواری آنها را پوشانده است» (ترهقهم ذله).

[شماره صفحه واقعی : 283]

ص: 1472

و در پایان آیه می فرماید: «این همان روزی است که به آنها وعده داده می شد» (ذلک الیوم الذی کانوا یوعدون).

آری! این همان روز موعود است که آن را به باد مسخره می گرفتند، و گاه می گفتند: به فرض که چنین روزی در کار باشد وضع ما در آن روز از مؤمنان هم بهتر است.

«پایان سوره معارج»

[شماره صفحه واقعی : 284]

ص: 1473

سوره نوح [71]
اشاره

این سوره در «مکّه» نازل شده و دارای 28 آیه است

محتوای سوره:

این سوره چنانکه از نامش پیداست سرگذشت نوح پیامبر را بیان می کند، در سوره های متعددی از قرآن مجید به سرگذشت این پیامبر بزرگ اشاره شده، از جمله سوره های «شعرا»، «مؤمنون»، «اعراف»، «انبیاء» و از همه مشروحتر در سوره «هود» آمده، ولی آنچه در سوره نوح آمده قسمت خاصی از زندگی اوست که در جائی دیگر به این سبک نیامده است، و این قسمت مربوط به دعوت مستمر و پی گیر او به سوی توحید، و کیفیت، و عناصر این دعوت است.

با توجه به این که این سوره در مکّه نازل شده، و پیامبر و مسلمانان اندک آن زمان در شرائطی مشابه شرائط زمان نوح و یارانش قرار داشتند، مسائل زیادی را به آنها می آموزد.

1- به آنها یاد می دهد که چگونه از طریق استدلال منطقی توأم با محبت و دلسوزی کامل دشمنان را تبلیغ کنند.

2- به آنها می آموزد که هرگز در طریق دعوت به سوی خدا خسته نشوند.

3- به آنها می آموزد که در یک دست وسائل تشویق، و در دست دیگر عوامل انذار را داشته باشند، و از هر دو در طریق دعوت بهره گیرند.

4- آیات آخر این سوره هشداری است برای مشرکان لجوج که اگر در برابر حق تسلیم نشوند و به فرمان خدا گردن ننهند عاقبت دردناکی در پیش دارند.

[شماره صفحه واقعی : 285]

ص: 1474

به تعبیر دیگر این سوره ترسیمی است از بیان مبارزه دائمی طرفداران حق و باطل و برنامه هایی که طرفداران حق در مسیر خود باید به کار بندند.

فضیلت تلاوت سوره:

در حدیثی از پیغمبر گرامی اسلام صلّی اللّه علیه و آله می خوانیم:

«کسی که سوره «نوح» را بخواند از مؤمنانی خواهد بود که شعاع دعوت نوح پیامبر او را فرا می گیرد».

ناگفته پیداست که هدف از تلاوت آن این است که انسان از راه و رسم این پیامبر بزرگ و استقامت و شکیبائی یاران او در راه دعوت به سوی حق الهام گیرد، و خود را در شعاع دعوت او قرار دهد، نه خواندن فاقد اندیشه و فکر و نه اندیشه ای خالی از عمل.

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

سوره نوح(71): آیه 1

(آیه 1)- گفتیم این سوره بیانگر آن قسمت از حالات نوح است که مربوط به مسأله دعوت او می باشد.

نخست از مسأله بعثت او شروع کرده، می فرماید: «ما نوح را به سوی قومش فرستادیم، و گفتیم: قوم خود را انذار کن پیش از آنکه عذاب دردناک به سراغشان آید» (انا ارسلنا نوحا الی قومه ان انذر قومک من قبل ان یأتیهم عذاب الیم).

این عذاب دردناک ممکن است عذاب دنیا باشد یا عذاب آخرت، و مناسبتر این که هر دو باشد، هر چند به قرینه آیات آخر سوره بیشتر منظور عذاب دنیاست.

سوره نوح(71): آیه 2

(آیه 2)- نوح این پیامبر «اولو العزم» که صاحب نخستین شریعت و آئین الهی بود و دعوت جهانی داشت بعد از دریافت این فرمان به سراغ قومش آمد و «گفت: ای قوم! من برای شما بیم دهنده آشکاری هستم» (قال یا قوم انی لکم نذیر مبین).

سوره نوح(71): آیه 3

(آیه 3)- هدف این است «که خدا را پرستش کنید و از مخالفت او بپرهیزید و مرا اطاعت نمایید» (ان اعبدوا الله و اتقوه و اطیعون).

سوره نوح(71): آیه 4

(آیه 4)- سپس به تشویق آنها پرداخته نتائج مهم اجابت این دعوت را در

[شماره صفحه واقعی : 286]

ص: 1475

دو جمله کوتاه بیان می کند، می گوید: اگر دعوت مرا اجابت کنید «خداوند گناهانتان را می آمرزد» (یغفر لکم من ذنوبکم).

سپس می افزاید: «و شما را تا زمان معینی به تأخیر می اندازد» عمرتان را طولانی کرده و عذاب را از شما دور می دارد (و یؤخرکم الی اجل مسمی).

«زیرا هنگامی که اجل الهی فرا رسد تأخیری نخواهد داشت اگر می دانستید» (ان اجل الله اذا جاء لا یؤخر لو کنتم تعلمون).

از این آیه به خوبی استفاده می شود که «اجل» و سر رسید عمر انسان دو گونه است «اجل مسمّی» و «اجل نهائی».

قسم اول سر رسیدی است که قابل تغییر و دگرگونی است، و بر اثر اعمال نادرست انسان ممکن است بسیار جلو بیفتد که عذابهای الهی یکی از آنهاست و به عکس بر اثر تقوا و نیکوکاری و تدبیر ممکن است بسیار عقب بیفتد.

ولی اجل و سر رسید نهائی به هیچ وجه قابل دگرگونی نیست.

در روایات اسلامی نیز روی این معنی تأکید فراوان شده است، از جمله در یک حدیث پر معنی از امام صادق علیه السّلام می خوانیم: «آنها که بر اثر گناهان می میرند بیش از آنها هستند که به مرگ الهی از دنیا می روند، و کسانی که بر اثر نیکوکاری عمر طولانی پیدا می کنند بیش از کسانی هستند که بر اثر عوامل طبیعی عمرشان زیاد می شود».

سوره نوح(71): آیه 5

(آیه 5)- از هر فرصتی برای هدایت آنها استفاده کردم، اما …

در اینجا در ادامه رسالت و مأموریت نوح برای دعوت قومش سخنانی از زبان خود او، هنگامی که به پیشگاه پروردگار شکایت می برد، نقل شده که بسیار آموزنده است.

سخنان نوح در این زمینه سخنانی است که می تواند راهگشا برای همه مبلغان دینی باشد، می فرماید: «نوح گفت: پروردگارا! من قوم خود را شب و روز به سوی تو دعوت کردم» (قال رب انی دعوت قومی لیلا و نهارا).

و لحظه ای در ارشاد و تبلیغ آنها کوتاهی نکردم.

[شماره صفحه واقعی : 287]

ص: 1476

سوره نوح(71): آیه 6

(آیه 6)- «اما دعوت من چیزی جز فرار از حق بر آنان نیفزود» (فلم یزدهم دعائی الا فرارا).

و این عجیب است که دعوت به سوی چیزی سبب فرار از آن شود، اما با توجه به این که تأثیر دعوتها نیاز به یک نوع آمادگی و سنخیت و جاذبه متقابل دارد جای تعجب نیست که در دلهای ناآماده اثر معکوس و منفی ببخشد.

سوره نوح(71): آیه 7

(آیه 7)- سپس نوح در ادامه این سخن می افزاید: خداوندا! من هر زمان آنها را دعوت کردم که (ایمان بیاورند و) تو آنها را بیامرزی انگشتان خویش را در گوشهایشان قرار داده، و لباسهایشان را بر خود پیچیدند و در مخالفت اصرار ورزیدند و به شدت استکبار کردند» (و انی کلما دعوتهم لتغفر لهم جعلوا اصابعهم فی آذانهم و استغشوا ثیابهم و اصروا و استکبروا استکبارا).

گذاشتن انگشت در گوشها برای این بوده که صدای حق را نشنوند و پیچیدن لباس بر خویشتن یا به این معنی است که لباس بر سر می انداختند تا پشتوانه ای برای انگشتان فرو کرده در گوش باشد و کمترین امواج صوتی بر پرده صماخ آنها نرسد، و یا می خواستند صورت خود را بپوشانند مبادا چشمانشان بر قیافه ملکوتی نوح این پیامبر بزرگ بیفتد، در واقع اصرار داشتند هم گوش از شنیدن باز ماند و هم چشم از دیدن! این آیه نشان می دهد که یکی از عوامل مهم بدبختی آنها استکبار و غرور بود که همیشه یکی از موانع مهم راه حق بوده و ثمره شوم آن را در تمام طول تاریخ بشر در زندگی افراد بی ایمان مشاهده می کنیم.

سوره نوح(71): آیه 8

(آیه 8)- نوح همچنان به سخنان خود در پیشگاه پروردگار ادامه داده، می گوید: خداوندا! «سپس آنها را با صدای بلند (به اطاعت فرمان تو) دعوت کردم» (ثم انی دعوتهم جهارا).

در جلسات عمومی و با صدای بلند آنها را به سوی ایمان فرا خواندم.

سوره نوح(71): آیه 9

(آیه 9)- به این نیز قناعت نکردم «آشکارا و نهان (حقیقت توحید و ایمان را) برای آنان بیان داشتم» (ثم انی اعلنت لهم و اسررت لهم اسرارا).

[شماره صفحه واقعی : 288]

ص: 1477

این حوصله عجیب، و آن دلسوزی عجیبتر، و پشتکار و استقامت بی نظیر سرمایه او در راه دعوت به آئین حق بود.

و شگفت انگیزتر این که در طول نهصد و پنجاه سال دعوتش تنها حدود هشتاد نفر به او ایمان آوردند یعنی، برای هدایت هر یک نفر بطور متوسط حدود دوازده سال تبلیغ کرد!

سوره نوح(71): آیه 10

(آیه 10)- پاداش دنیوی ایمان: «نوح» در ادامه بیانات مؤثر خود برای هدایت آن قوم لجوج و سرکش این بار روی بشارت و تشویق تکیه می کند، و به آنها وعده مؤکد می دهد که اگر از شرک و گناه توبه کنند خدا درهای رحمت خویش را از هر سو به روی آنها می گشاید، عرض می کند: خداوندا! «به آنها گفتم: از پروردگار خویش آمرزش بطلبید که او بسیار آمرزنده است …» (فقلت استغفروا ربکم انه کان غفارا).

سوره نوح(71): آیه 11

(آیه 11)- «تا بارانهای پربرکت آسمان را پی در پی بر شما فرو فرستد» (یرسل السماء علیکم مدرارا).

خلاصه هم باران رحمت معنوی و هم باران پربرکت مادی او شما را فرا می گیرد.

سوره نوح(71): آیه 12

(آیه 12)- سپس می افزاید: «و شما را با اموال و فرزندان فراوان کمک می کند» (و یمددکم باموال و بنین).

«و باغهای سرسبز و نهرهای آب جاری در اختیارتان قرار می دهد» (و یجعل لکم جنات و یجعل لکم انهارا).

به این ترتیب یک نعمت بزرگ معنوی، و پنج نعمت بزرگ مادی به آنها وعده داده، نعمت بزرگ معنوی بخشودگی گناهان و پاک شدن از آلودگی کفر و عصیان است، اما نعمتهای مادی: ریزش بارانهای مفید و به موقع و پر برکت، فزونی اموال، فزونی فرزندان (سرمایه های انسانی)، باغهای پر برکت، و نهرهای آب جاری.

آری! ایمان و تقوا طبق گواهی قرآن مجید هم موجب آبادی دنیا و هم آبادی آخرت است.

سوره نوح(71): آیه 13

(آیه 13)- سپس بار دیگر به انذار باز می گردد، می گوید: «چرا شما (از خدا

[شماره صفحه واقعی : 289]

ص: 1478

نمی ترسید و) برای خدا عظمت قائل نیستید»؟! (ما لکم لا ترجون لله وقارا).

سوره نوح(71): آیه 14

(آیه 14)- «در حالی که شما را مراحل مختلف آفرید» (و قد خلقکم اطوارا).

نخست «نطفه» بی ارزشی بودید، چیزی نگذشت که شما را به صورت «علقه» و از آن پس به صورت «مضغه» درآورد، سپس شکل و اندام انسانی به شما داد، بعد لباس حیات در اندام شما پوشانید، و به شما روح و حس و حرکت داد.

نه تنها از نظر جسمانی اشکال مختلفی به خود می گیرد، که چهره روح و جان شما نیز دائما در تغییر است، هر یک از شما استعدادی دارید، و در هر سری ذوقی و در هر دلی عشقی است.

و به این ترتیب او در همه جا با شماست و در هر گام رهبری و هدایت می کند و با این همه لطف و عنایت او، این همه کفران و بی حرمتی چرا؟

سوره نوح(71): آیه 15

(آیه 15)- حضرت «نوح» در بیانات عمیق و مستدل خود در برابر مشرکان لجوج نخست دست آنها را گرفته و به اعماق وجودشان برد، تا آیات انفسی را مشاهده کنند، سپس آنها را به مطالعه نشانه های خدا در عالم بزرگ آفرینش دعوت کرده و آنان را به سیر آفاقی می برد.

نخست از آسمان شروع کرده، می گوید: «آیا نمی دانید چگونه خداوند هفت آسمان را یکی بالای دیگری آفریده است»؟! (ا لم تروا کیف خلق الله سبع سماوات طباقا).

آسمانهای هفتگانه یکی بالای دیگری قرار دارد، و بطوری که در تفسیر آسمانهای هفتگانه در گذشته گفته ایم تمام آنچه را ما با چشم مسلح و غیر مسلح از ستارگان ثابت و سیار می بینیم همه جزء آسمان اول است، و شش عالم دیگر یکی ما فوق دیگری بعد از آن قرار دارد که از دسترس علم و دانش انسان امروز بیرون است، و ممکن است در آینده این شایستگی را پیدا کند که آن عوالم عجیب و گسترده را یکی بعد از دیگری کشف کند.

سوره نوح(71): آیه 16

(آیه 16)- سپس می افزاید: «و ماه را در میان آسمانها مایه روشنائی و خورشید را چراغ فروزانی قرار داده است» (و جعل القمر فیهن نورا و جعل

[شماره صفحه واقعی : 290]

ص: 1479

الشمس سراجا).

سوره نوح(71): آیه 17

(آیه 17)- باغبان هستی، شما را همچون گلی پرورش داد! سپس بار دیگر به آفرینش انسان باز می گردد، می افزاید: «و خداوند شما را همچون گیاهی از زمین رویانید»! (و الله انبتکم من الارض نباتا).

تعبیر به «انبات» و رویانیدن، در مورد انسان، بخاطر آن است که آفرینش نخستین انسان از خاک است، دوم این که، تمام مواد غذائی که انسان می خورد و به کمک آن رشد و نمو می کند از زمین است، یا مستقیما مانند سبزیها و دانه های غذائی و میوه ها، و یا بطور غیر مستقیم مانند گوشت حیوانات، و سوم این که، شباهت زیادی در میان انسان و گیاه وجود دارد و بسیاری از قوانینی که حاکم بر تغذیه و تولید مثل و نمو و رشد گیاهان است بر انسان نیز حکمفرماست.

سوره نوح(71): آیه 18

(آیه 18)- بعد به سراغ مسأله معاد که یکی دیگر از مسائل پیچیده برای مشرکان بوده است رفته، می فرماید: «سپس شما را به همان زمین باز می گرداند، و بار دیگر شما را خارج می سازد» (ثم یعیدکم فیها و یخرجکم اخراجا).

در آغاز خاک بودید بار دیگر به خاک بر می گردید، و همان کسی که قدرت داشت در آغاز شما را از خاک بیافریند توانائی دارد بار دیگر بعد از خاک شدن لباس حیات در اندامتان بپوشاند.

سوره نوح(71): آیه 19

(آیه 19)- بار دیگر به آیات آفاقی و نشانه های توحید در عالم بزرگ باز می گردد و از نعمت وجود زمین سخن می گوید، می فرماید: «و خداوند زمین را برای شما فرش گسترده ای قرار داد» (و الله جعل لکم الارض بساطا).

نه آن چنان خشن است که نتوانید بر آن استراحت و رفت و آمد کنید، و نه آن چنان نرم است که در آن فرو روید و قدرت حرکت نداشته باشید.

به علاوه بساطی است گسترده و آماده و دارای همه نیازمندیهای زندگی شما.

سوره نوح(71): آیه 20

(آیه 20)- نه تنها زمینهای هموار همچون فرش گسترده ای است، بلکه کوهها به خاطر درّه و شکافهایی که در لابلای آن وجود دارد و قابل عبور است نیز بساط گسترده ای می باشد هدف این است «تا از راههای وسیع و درّه های آن

[شماره صفحه واقعی : 291]

ص: 1480

بگذرید» و به هر جا می خواهید بروید (لتسلکوا منها سبلا فجاجا).

ولی نه آن انذارهای نخستین و نه بشارتها و تشویقها و نه استدلالات منطقی هیچ یک در دل سیاه این قوم لجوج اثر نگذاشت

سوره نوح(71): آیه 21

(آیه 21)- لطف حق با تو مداراها کند …

هنگامی که نوح آخرین تلاش خود را در طی صدها سال به کار زد، و آن قوم، جز گروه اندکی، همچنان بر کفر و بت پرستی و گمراهی و فساد اصرار ورزیدند از هدایت آنها مأیوس شد، رو به درگاه خدا آورد و تقاضای مجازات برای آنها کرد.

چنانکه در این آیه می خوانیم: «نوح (بعد از هدایت آنان) گفت: پروردگارا! آنها نافرمانی من کردند، و از کسانی پیروی نمودند که اموال و فرزندانشان چیزی جز زیانکاری بر آنها نیفزوده است» (قال نوح رب انهم عصونی و اتبعوا من لم یزده ماله و ولده الا خسارا).

اشاره به این که رهبران این قوم جمعیتی هستند که تنها امتیازشان اموال و فرزندان زیاد است، آن هم اموال و فرزندانی که جز در مسیر فساد به کار گرفته نمی شود.

سوره نوح(71): آیه 22

(آیه 22)- سپس می افزاید: «و (این رهبران گمراه) مکر عظیمی به کار بردند …» (و مکروا مکرا کبارا).

آنها طرحهای شیطانی عظیم و گسترده ای برای گمراه ساختن مردم، و ممانعت از قبول دعوت نوح ریخته بودند، که احتمال دارد همان مسأله بت پرستی بوده باشد، زیرا طبق بعضی از روایات بت پرستی قبل از نوح سابقه نداشت، بلکه قوم نوح آن را به وجود آوردند.

سوره نوح(71): آیه 23

(آیه 23)- این آیه می تواند گواه این مطلب باشد، زیرا بعد از اشاره سر بسته به این مکر بزرگ می افزاید: رؤسای آنها «گفتند: دست از خدایان و بتهای خود برندارید» (و قالوا لا تذرن آلهتکم).

و هرگز دعوت نوح را به خدای یگانه نپذیرید، خدائی که هرگز دیده نمی شود، و با دست قابل لمس نیست!

[شماره صفحه واقعی : 292]

ص: 1481

مخصوصا روی پنج بت تأکید کردند و گفتند: «بتهای ودّ و سواع و یغوث و یعوق و نسر را هرگز رها نکنید و دست از دامنشان نکشید» (و لا تذرن ودا و لا سواعا و لا یغوث و یعوق و نسرا).

از قرائن چنین استفاده می شود که این پنج بت امتیازات ویژه ای داشتند، و مورد توجه خاص آن قوم گمراه بودند، به همین دلیل رهبران فرصت طلب آنان نیز روی عبادت آنها تکیه می کردند.

سوره نوح(71): آیه 24

(آیه 24)- سپس نوح می افزاید: خداوندا! «آنها (رهبران گمراه و خود خواه) گروه بسیاری را گمراه ساختند» (و قد اضلوا کثیرا).

خداوندا! «ظالمان را جز ضلالت میفزا» (و لا تزد الظالمین الا ضلالا).

منظور از افزودن ضلالت و گمراهی ظالمان و ستمگران، همان سلب توفیق الهی از آنهاست که سبب بدبختی آنها می شود، و یا مجازاتی است که آنها به خاطر ظلمشان دریافت می دارند که خدا نور ایمان را از آنها می گیرد، و تاریکی کفر را جانشین آن می سازد.

سوره نوح(71): آیه 25

(آیه 25)- سر انجام در این آیه خداوند سخن آخر را در این زمینه چنین می فرماید: «به خاطر گناهانشان غرق شدند، و در آتش دوزخ وارد گشتند و جز خدا یاورانی نیافتند» که در برابر خشم او از آنها دفاع کند (مما خطیئاتهم اغرقوا فادخلوا نارا فلم یجدوا لهم من دون الله انصارا).

تعبیر آیه نشان می دهد که آنها بعد از غرق شدن بلافاصله وارد آتش شدند، و این عجیب است که از آب فورا وارد آتش شوند! و این آتش همان آتش برزخی است، چرا که طبق گواهی آیات قرآن گروهی بعد از مرگ در عالم برزخ مجازات می شوند، و طبق بعضی از روایات «قبر» یا باغی از باغهای بهشت است یا حفره ای از حفره های دوزخ!

سوره نوح(71): آیه 26

(آیه 26)- این قوم فاسد و مفسد باید بروند! در این جا که همچنان ادامه سخنان نوح و شکایاتش از قوم به درگاه خدا و نفرین در باره آنهاست، می فرماید: «نوح گفت: پروردگارا! هیچ یک از کافران را روی

[شماره صفحه واقعی : 293]

ص: 1482

زمین باقی مگذار»! (و قال نوح رب لا تذر علی الارض من الکافرین دیارا).

این سخن را هنگامی گفت که بطور کامل از هدایت آنها مأیوس شده بود، و آخرین تلاش و کوشش خود را برای ایمان آوردن آنها به کار زد و نتیجه ای نگرفت، و تنها گروهی اندک به او ایمان آوردند.

تعبیر به «علی الارض» (بر صفحه زمین) نشان می دهد که هم دعوت نوح جهانی بوده، و هم طوفان و عذابی که بعد از آن آمد.

سوره نوح(71): آیه 27

(آیه 27)- سپس «نوح» برای نفرین خود استدلال می کند و می افزاید: «زیرا اگر آنها را باقی بگذاری بندگانت را گمراه می کنند، و جز نسلی فاجر و کافر به وجود نمی آورند»! (انک ان تذرهم یضلوا عبادک و لا یلدوا الا فاجرا کفارا).

این نشان می دهد که نفرین انبیاء، از جمله نوح (ع) از روی خشم و غضب و انتقامجوئی و کینه توزی نبود، بلکه روی یک حساب منطقی صورت گرفته است.

سوره نوح(71): آیه 28

(آیه 28)- در پایان، نوح برای خودش و کسانی که به او ایمان آورده بودند چنین دعا می کند: «پروردگارا! مرا و پدر و مادرم، و تمام کسانی را که با ایمان وارد خانه من شدند و جمیع مردان و زنان با ایمان را بیامرز و ظالمان را جز هلاکت میفزا» (رب اغفر لی و لوالدی و لمن دخل بیتی مؤمنا و للمؤمنین و المؤمنات و لا تزد الظالمین الا تبارا).

این طلب آمرزش برای این است که نوح می خواهد بگوید گرچه من صدها سال تبلیغ مستمر داشتم، و هرگونه زجر و شکنجه را در این راه تحمل کردم، اما چون ممکن است ترک اولائی در این مدت از من سر زده باشد من از آن هم تقاضای عفو می کنم، و هرگز خود را در پیشگاه مقدست تبرئه نمی نمایم.

«پایان سوره نوح»

[شماره صفحه واقعی : 294]

ص: 1483

سوره جنّ [72]
اشاره

این سوره در «مکّه» نازل شده و دارای 28 آیه است

محتوای سوره:

این سوره، چنانکه از نامش پیداست، عمدتا در باره خلق ناپیدائی به نام «جنّ» سخن می گوید، سخن از ایمان آنها به پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله، و خضوع در برابر قرآن مجید، و ایمان و اعتقاد آنها به معاد، و وجود گروهی مؤمن و کافر در میان آنان و مسائلی از این قبیل است.

این بخش از سوره نوزده آیه از بیست و هشت آیه سوره را در بر می گیرد، و بسیاری از عقائد خرافی را در زمینه «جنّ» اصلاح می کند و بر آنها خط بطلان می کشد.

در بخش دیگری از این سوره اشاره ای به مسأله توحید و معاد آمده است.

و در آخرین بخش این سوره، سخن از مسأله علم غیب است که هیچ کس از آن آگاهی ندارد جز آنچه خداوند اراده کرده است.

فضیلت تلاوت سوره:

در حدیثی از امام صادق (ع) آمده است: «هر کس بسیار سوره جنّ را بخواند هرگز در زندگی دنیا چشم زخم جنّ و جادو و سحر و مکر آنها به او نمی رسد، و با محمّد (ص) همراه خواهد بود، و می گوید: پروردگارا! من کسی را به جای او نمی خواهم، و هرگز از او به دیگری متمایل نمی شود».

البته این تلاوت مقدمه ای است بر آگاهی از محتوای سوره، و سپس به کار بستن آن.

[شماره صفحه واقعی : 295]

ص: 1484

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

شأن نزول:

در تفسیر آیات 29 تا 32 سوره احقاف شأن نزولهائی آمده بود که با مطالب این سوره کاملا هماهنگ است، و نشان می دهد که هر دو مربوط به یک حادثه است، دو مورد از آنها را بطور فشرده نقل می کنیم.

1- پیامبر صلّی اللّه علیه و آله از مکّه به سوی بازار «عکاظ» در «طائف» آمد، تا مردم را در آن مرکز اجتماع بزرگ به سوی اسلام دعوت کند، اما کسی به دعوت او پاسخ مثبت نگفت، در بازگشت به محلی رسید که آن را وادی «جنّ» می گفتند شب را در آنجا ماند و تلاوت آیات قرآن می فرمود، گروهی از جن شنیدند و ایمان آوردند، و برای تبلیغ به سوی قوم خود بازگشتند.

2- «ابن عباس» می گوید: پیامبر صلّی اللّه علیه و آله مشغول نماز صبح بود، و در آن تلاوت قرآن می کرد، گروهی از جن در صدد تحقیق از علّت قطع اخبار آسمانها از خود بودند صدای تلاوت قرآن محمد صلّی اللّه علیه و آله را شنیدند.

گفتند: علت قطع اخبار آسمان از ما همین است، به سوی قوم خود بازگشتند و آنها را به سوی اسلام دعوت کردند.

ولی شأن نزول دیگری در اینجا آمده که با آنها متفاوت است و آن این که از «عبد اللّه بن مسعود» پرسیدند: آیا کسی از شما یاران پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در حوادث شب جنّ خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بود؟

گفت: احدی از ما نبود، ما شبی در مکّه پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را نیافتیم، و هر چه جستجو کردیم اثری از او ندیدیم، از این ترسیدیم که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را کشته باشند، به جستجوی حضرت در درّه های مکّه رفتیم، ناگهان دیدیم از سوی کوه «حرا» می آید، عرض کردیم کجا بودی ای رسول خدا؟ ما سخت نگران شدیم، و دیشب بدترین شب زندگی ما بود.

فرمود: دعوت کننده جنّ به سراغ من آمد، و من رفتم قرآن برای آنها بخوانم.

[شماره صفحه واقعی : 296]

ص: 1485

سوره الجن(72): آیه 1

(آیه 1)- ما قرآن عجیبی شنیده ایم! در این آیه می فرماید: «بگو: به من وحی شده که جمعی از جنّ به سخنانم گوش فرا داده اند، سپس گفته اند، ما قرآن عجیبی شنیده ایم …» (قل اوحی الی انه استمع نفر من الجن فقالوا انا سمعنا قرآنا عجبا).

این آیه به خوبی نشان می دهد که طایفه «جنّ» دارای عقل و شعور و فهم و درک، و تکلیف و مسؤولیت، و آشنائی به لغت، و توجه به فرق بین کلام اعجاز و غیر آن دارند، همچنین خود را موظّف به تبلیغ حق می دانند، و مخاطب خطابهای قرآن نیز هستند.

آنها حق داشتند که قرآن را سخنی عجیب بشمرند، زیرا هم لحن و آهنگ آن عجیب است، و هم نفوذ و جاذبه اش، هم محتوا و تأثیرش عجیب است و هم آورنده آن که درس نخوانده بود و از امیین برخاست.

سوره الجن(72): آیه 2

(آیه 2)- آنها به دنبال این جمله، سخنان دیگری به قوم خود گفتند که قرآن در آیات بعد در دوازده جمله، آنها را بیان کرده که هر کدام با «انّ» شروع شده که نشانه تأکید است.

نخست می فرماید: آنها گفتند: «که (این قرآن همگان را) به راه راست هدایت می کند، و لذا ما به آن ایمان آورده ایم و هرگز کسی را شریک پروردگارمان قرار نمی دهیم» (یهدی الی الرشد فآمنا به و لن نشرک بربنا احدا).

سوره الجن(72): آیه 3

(آیه 3)- بعد از ابراز ایمان و نفی هرگونه شرک سخنان خود را در باره صفات خدا چنین ادامه دادند: «و بلند است مقام با عظمت پروردگار ما (از شباهت به مخلوقین، و از هرگونه عیب و نقص) و او هرگز برای خود همسر و فرزندی انتخاب نکرده است» (و انه تعالی جد ربنا ما اتخذ صاحبه و لا ولدا).

سوره الجن(72): آیه 4

(آیه 4)- سپس افزودند: ما اکنون اعتراف می کنیم «که سفیه ما (ابلیس) در باره خدا سخنان ناروا می گفت» (و انه کان یقول سفیهنا علی الله شططا).

یعنی، سفهای ما برای خدا همسر و فرزندان قائل بودند، و شبیه و شریکی انتخاب کرده بودند، و از راه حق منحرف شده و سخنی به گزاف می گفتند.

[شماره صفحه واقعی : 297]

ص: 1486

و احتمال دارد که: «سفیه» در اینجا اشاره به «ابلیس» باشد که بعد از مخالفت فرمان خدا نسبتهای ناروائی به ساحت مقدس او داد و از آنجا که «ابلیس» از جن بوده مؤمنان جن به این وسیله از او ابراز تنفر می کنند، و سخن او را گزافه و شطط می نامند.

سوره الجن(72): آیه 5

(آیه 5)- سپس افزودند: «و ما گمان می کردیم که انس و جنّ هرگز، بر خدا دروغ نمی بندند» (و انا ظننا ان لن تقول الانس و الجن علی الله کذبا).

این سخن ممکن است اشاره به تقلید کورکورانه ای باشد که این گروه قبلا از دیگران داشتند، و برای خدا شریک و شبیه و همسر و فرزند قائل بودند می گویند:

اگر ما این مسائل را از دیگران بدون دلیل پذیرفتیم به خاطر خوش باوری بود، هرگز خیال نمی کردیم که انس و جن به خود جرأت دهند که چنین دروغهای بزرگی به خدا ببندند، ولی اکنون به غلط بودن این تقلید ناروا پی بردیم و به این ترتیب به اشتباه خود و انحراف مشرکان جن اعتراف می کنیم.

سوره الجن(72): آیه 6

(آیه 6)- سپس افزودند: یکی دیگر از انحرافات جن و انس این بود که:

«مردانی از بشر به مردانی از جن پناه می بردند، و آنها سبب افزایش گمراهی و طغیانشان می شدند» (و انه کان رجال من الانس یعوذون برجال من الجن فزادوهم رهقا).

مفهوم آیه، مفهوم وسیعی است که شامل هرگونه پناه بردن افرادی از انسانها به جن را شامل می شود چه این که می دانیم در میان عرب کاهنان زیادی وجود داشتند که معتقد بودند به وسیله طایفه «جنّ» بسیاری از مشکلات را حل می کنند و از آینده خبر می دهند.

سوره الجن(72): آیه 7

(آیه 7)- این آیه همچنان ادامه سخنان مؤمنان جن است که به هنگام تبلیغ قوم خود بیان داشتند و از طرق مختلف آنها را به سوی اسلام و قرآن دعوت نمودند.

نخست می گویند: «و این که آنها گمان کردند- همان گونه که شما گمان کردید- که خداوند هرگز کسی را (به نبوت) مبعوث نمی کند» (و انهم ظنوا کما

[شماره صفحه واقعی : 298]

ص: 1487

ظننتم ان لن یبعث الله احدا)

.لذا به انکار قرآن، و تکذیب نبوت پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله برخاستند، ولی ما هنگامی که با دقت به آیات این کتاب آسمانی گوش فرا دادیم حقانیت آن را به روشنی درک کردیم، مبادا شما هم مانند مشرکان انسانها، راه کفر پیش گیرید و به سرنوشت آنها گرفتار شوید.

این تعبیر هشداری است به مشرکان که بدانند وقتی جن، منطقش این است و داوریش چنین، بیدار شوند و به دامن قرآن و پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله چنگ زنند.

سوره الجن(72): آیه 8

(آیه 8)- سپس مؤمنان جن، به یکی از نشانه های صدق گفتار خود که در جهان طبیعت برای همه جنیان قابل درک است اشاره کرده، می گویند: «ما آسمان را جستجو کردیم و همه را پر از محافظان قوی و تیرهای شهاب یافتیم» (و انا لمسنا السماء فوجدناها ملئت حرسا شدیدا و شهبا).

سوره الجن(72): آیه 9

(آیه 9)- «ما پیش از این به استراق سمع در آسمانها می نشستیم (و اخباری از آن را دریافت می داشتیم و به اطلاع دوستان خود می رساندیم) اما اکنون هر کس بخواهد استراق سمع کند، شهابی را در کمین خود می یابد) که او را هدف قرار می دهد»! (و انا کنا نقعد منها مقاعد للسمع فمن یستمع الآن یجد له شهابا رصدا).

آیا این وضع تازه، دلیل بر این حقیقت نیست که با ظهور این پیامبر و نزول کتاب آسمانی او دگرگونی عظیمی در جهان رخ داده است؟ چرا شما قبلا قدرت بر استراق سمع داشتید، و الآن احدی توانائی بر این کار ندارد؟!

سوره الجن(72): آیه 10

(آیه 10)- سپس افزودند: با این اوضاع و احوال «ما نمی دانیم آیا (این ممنوعیت از استراق سمع دلیل بر این است که) اراده شرّی در باره اهل زمین شده، یا خداوند می خواهد از این طریق آنها را هدایت فرماید»؟ (و انا لا ندری ا شر ارید بمن فی الارض ام اراد بهم ربهم رشدا).

و به تعبیر دیگر ما نمی دانیم آیا این امر مقدمه نزول عذاب و بلا از سوی خداست یا مقدمه هدایت آنها؟

[شماره صفحه واقعی : 299]

ص: 1488

مؤمنان جن قاعدتا باید فهمیده باشند که ممنوعیت از استراق سمع که با ظهور پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله مقارن بوده، مقدمه هدایت انسانها، و برچیده شدن دستگاه کهانت و خرافات دیگری مانند آن است.

اما از آنجا که «جنّ» به مسأله استراق سمع دلبستگی خاصی داشت هنوز نمی توانست باور کند که این محرومیت یک نوع خیر و برکت است، و گر نه روشن است که کاهنان در عصر جاهلیت با اتکا به همین مسأله استراق سمع سهم بزرگی در گمراه ساختن مردم داشتند.

سوره الجن(72): آیه 11

(آیه 11)- این آیه همچنان ادامه گفتار مؤمنان جن به هنگام تبلیغ قوم گمراه خویش است، نخست از زبان آنها می گوید: «و در میان ما افراد صالح و افرادی غیر صالحند و ما گروههای متفاوتی هستیم» (و انا منا الصالحون و منا دون ذلک کنا طرائق قددا).

این جمله را احتمالا به این منظور گفتند که مبادا وجود «ابلیس» در میان طایفه جن، این توهّم را برای عده ای از آنها به وجود آورد که طبیعت جنّ بر شر و فساد و شیطنت است، و هرگز نور هدایت به قلب او نمی تابد.

مؤمنان جن با این سخن روشن می سازند که اصل اختیار و آزادی اراده بر آنها نیز حاکم است. و افرادی صالح و غیر صالح هر دو وجود دارند، بنابر این زمینه های هدایت در وجود آنها فراهم می باشد.

این آیه در ضمن ذهنیات ما انسانها را در باره جن نیز اصلاح می کند، زیرا در تصور بسیاری از مردم واژه «جنّ» با نوعی «شیطنت» و فساد و گمراهی و انحراف، همراه است، این آیه می گوید آنها نیز گروههای مختلفی دارند، صالح و غیر صالح.

سوره الجن(72): آیه 12

(آیه 12)- مؤمنان جن در ادامه سخنان خود به دیگران هشدار می دهند و می گویند: «و ما یقین داریم هرگز نمی توانیم بر اراده خداوند در زمین غالب شویم و نمی توانیم از (پنجه قدرت) او بگریزیم» (و انا ظننا ان لن نعجز الله فی الارض و لن نعجزه هربا).

بنابر این، اگر تصور کنید می توانید از کیفر و مجازات خدا با فرار کردن به

[شماره صفحه واقعی : 300]

ص: 1489

گوشه ای از زمین یا نقطه ای از آسمانها نجات یابید، سخت در اشتباهید.

سوره الجن(72): آیه 13

(آیه 13)- مؤمنان جن در ادامه کلام خود می افزایند: «ما هنگامی که هدایت قرآن را شنیدیم به آن ایمان آوردیم» (و انا لما سمعنا الهدی آمنا به).

و اگر شما را به هدایت قرآن فرا می خوانیم، قبلا خودمان به این برنامه عمل کرده ایم، بنابر این دیگران را به چیزی دعوت نمی کنیم که خود آن را ترک گفته باشیم.

سپس نتیجه ایمان را در یک جمله کوتاه بیان کرده، می گوید: «هر کس به پروردگارش ایمان بیاورد، نه از نقصان می ترسد و نه از ظلم» (فمن یؤمن بربه فلا یخاف بخسا و لا رهقا).

و هر کار کوچک و بزرگی را انجام دهد، اجر و پاداش آن را بی کم و کاست دریافت می نماید.

سوره الجن(72): آیه 14

(آیه 14)- و در این آیه برای توضیح بیشتر پیرامون سرنوشت مؤمنان و کافران می گویند: ما از طریق هدایت قرآن می دانیم «گروهی از ما مسلمان و گروهی ظالمند» (و انا منا المسلمون و منا القاسطون).

«هر کس اسلام را، اختیار کند، راه راست را برگزیده» و به سوی هدایت و ثواب الهی گام برداشته (فمن اسلم فاولئک تحروا رشدا).

سوره الجن(72): آیه 15

(آیه 15)- «و اما ظالمان، آتشگیره و هیزم دوزخند» اما القاسطون فکانوا لجهنم حطبا)

سوره الجن(72): آیه 16

(آیه 16)- شما را با این نعمتهای فراوان می آزمائیم! در آیات گذشته سخن از پاداشهای مؤمنان در قیامت بود، و در اینجا سخن از پاداشهای دنیوی آنهاست.

می فرماید: «اگر آنها [- جن و انس ] در راه ایمان استقامت ورزند با آب فراوان سیرابشان می کنیم»! (و ان لو استقاموا علی الطریقه لاسقیناهم ماء غدقا).

باران رحمت خود را بر آنها فرو می باریم، و منابع و چشمه های آب حیاتبخش را در اختیارشان می گذاریم، و از آنجا که آب فراوان است همه چیز فراوان است، و به این ترتیب آنها را مشمول انواع نعمتها قرار می دهیم.

[شماره صفحه واقعی : 301]

ص: 1490

این برای چندمین بار است که قرآن مجید روی این مطلب تکیه می کند که «ایمان و تقوا» نه تنها سر چشمه «برکات معنوی» است که موجب فزونی ارزاق مادی و وفور نعمت و آبادی و عمران و «برکت مادی» نیز می باشد.

البته طبق این آیه آنچه مایه وفور نعمت می شود، استقامت بر ایمان است نه اصل ایمان.

سوره الجن(72): آیه 17

(آیه 17)- در این آیه به حقیقت دیگری در همین رابطه اشاره کرده، می افزاید: «هدف این است که ما آنها را با این نعمت فراوان بیازمائیم» (لنفتنهم فیه).

و از اینجا روشن می شود که یکی از اسباب مهم امتحان الهی وفور نعمت است، و اتفاقا آزمایش به وسیله «نعمت» از آزمایش به وسیله «عذاب» سخت تر و پیچیده تر است، زیرا طبیعت فزونی نعمت، سستی و تنبلی و غفلت و غرق شدن در لذائذ و شهوات است، و این درست چیزی است که انسان را از خدا دور می سازد و میدان را برای فعالیت شیطان آماده می کند تنها کسانی می توانند از عوارض نامطلوب فزونی وفور نعمت در امان بمانند که بطور دائم به یاد خدا باشند.

و لذا به دنبال آن، می افزاید: «و هر کس از یاد پروردگارش روی گرداند او را به عذاب شدید و فزاینده ای گرفتار می سازد» (و من یعرض عن ذکر ربه یسلکه عذابا صعدا).

سوره الجن(72): آیه 18

(آیه 18)- در این آیه از زبان مؤمنان جنّ به هنگام دعوت دیگران به سوی توحید چنین می گوید: «مساجد از آن خداست، پس هیچ کس را با خدا نخوانید (و ان المساجد لله فلا تدعوا مع الله احدا).

منظور از «مساجد» مکانهائی است که در آنجا برای خدا سجده می شود که مصداق اکمل آن، مسجد الحرام، و مصداق دیگرش سایر مساجد، و مصداق گسترده ترش، تمام مکانهائی است که انسان در آنجا نماز می خواند، و برای خدا سجده می کند، و به حکم حدیث معروف پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله که فرمود:

«جعلت لی الارض مسجدا و طهورا تمام روی زمین، سجده گاه و وسیله طهور (تیمّم کردن) برای من قرار داده شده» همه جا را شامل می شود.

[شماره صفحه واقعی : 302]

ص: 1491

و به این ترتیب پاسخی است به اعمال مشرکان عرب و مانند آنها که خانه کعبه را بتکده ساخته بودند، و به اعمال مسیحیان منحرف که به سراغ «تثلیث» رفته و در کلیساهای خود خدایان سه گانه را می پرستیدند، قرآن می گوید: تمام معابد، مخصوص خداست و در این معابد، جز برای خدا سجده نمی توان کرد و پرستش غیر او ممنوع است.

سوره الجن(72): آیه 19

(آیه 19)- و در ادامه این سخن برای بیان تأثیر فوق العاده قرآن مجید و عبادت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله می افزاید: «هنگامی که بنده خدا [- محمّد] به عبادت بر می خاست و او را می خواند گروهی پیرامون او بشدت ازدحام می کردند» (و انه لما قام عبد الله یدعوه کادوا یکونون علیه لبدا).

تعبیر «لبد» بیانگر هجوم عجیب مؤمنان جن برای شنیدن قرآن در اولین برخورد با آن، و همچنین بیانگر جاذبه فوق العاده نماز پیامبر صلّی اللّه علیه و آله است.

سوره الجن(72): آیه 20

(آیه 20)- در اینجا برای تحکیم پایه های توحید، و نفی هرگونه شرک که در آیات قبل به آن اشاره شده بود، نخست به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دستور می دهد: «بگو: من تنها پروردگارم را می خوانم (و فقط او را عبادت می کنم) و هیچ کس را شریک او قرار نمی دهم»! (قل انما ادعوا ربی و لا اشرک به احدا).

سوره الجن(72): آیه 21

(آیه 21)- سپس دستور می دهد: «بگو: من مالک زیان و هدایتی برای شما نیستم» و هدایت به دست دیگری است (قل انی لا املک لکم ضرا و لا رشدا).

سوره الجن(72): آیه 22

(آیه 22)- و باز اضافه می کند: «بگو: (اگر من نیز بر خلاف فرمانش رفتار کنم) هیچ کس مرا در برابر او حمایت نمی کند و پناهگاهی جز او نمی یابم» (قل انی لن یجیرنی من الله احد و لن اجد من دونه ملتحدا).

به این ترتیب نه کسی می تواند به من پناه دهد نه چیزی می تواند پناهگاه واقع شود این سخنان از یک سو اعتراف به عبودیت کامل در پیشگاه خداوند است، و از سوی دیگر هرگونه «غلوّ» را در مورد پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نفی می کند، و از سوی سوم نشان می دهد که نه تنها از بتها کاری ساخته نیست که شخص پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نیز با آن همه عظمت ملجأ و پناه مستقلی در برابر عذاب خدا نمی تواند باشد، و از سوی چهارم

[شماره صفحه واقعی : 303]

ص: 1492

به بهانه جوئیها و انتظارات بی موردی که افراد لجوج در برابر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله داشتند و از او تقاضای ØǘљǘǙɠخدائی می کردند پایان می دهد، و ثابت می کند که توسل و شفاعت نیز به اذن خداست.

سوره الجن(72): آیه 23

(آیه 23)- در این آیه می افزاید: «تنها وظیفه من ابلاغ از سوی خدا و رساندن رسالتهای اوست» (الا بلاغا من الله و رسالاته).

این تعبیر شبیه چیزی است که در آیه 92 سوره مائده می خوانیم: «تنها چیزی که بر عهده پیامبر است ابلاغ آشکار است».

و در آیه 188 سوره اعراف آمده است: «بگو: من مالک سود و زیانی برای خویش نیستم، مگر آنچه خدا بخواهد، و اگر از غیب با خبر بودم منافع فراوانی برای خود فراهم می ساختم، و هیچ بدی به من نمی رسید، من تنها بیم دهنده و بشارت دهنده ام برای گروهی که ایمان می آورند».

به هر حال در پایان آیه هشدار می دهد که: «هر کس نافرمانی خدا و رسولش کند آتش دوزخ از آن اوست، و جاودانه در آن می ماند» (و من یعص الله و رسوله فان له نار جهنم خالدین فیها ابدا).

روشن است که منظور هر گنهکاری نیست، بلکه منظور مشرکان و کافران است زیرا هر گنهکاری مستحق خلود در آتش دوزخ نمی باشد.

سوره الجن(72): آیه 24

(آیه 24)- سپس می افزاید: این وضع کفار و مشرکان که پیوسته مسلمانان را استهزا می کنند و ضعیف می شمرند همچنان ادامه می یابد «تا آنچه را به آنها وعده داده شده ببینند، آنگاه می دانند چه کسی یاورش ضعیفتر، و جمعیتش کمتر است» (حتی اذا راوا ما یوعدون فسیعلمون من اضعف ناصرا و اقل عددا).

لحن آیه به خوبی نشان می دهد که دشمنان اسلام پیوسته قدرت و کثرت نفرات خود را به رخ آنها می کشیدند، و آنها را ضعیف و ناتوان می شمردند قرآن به این وسیله به مؤمنان دلداری و نوید می دهد که سر انجام روز پیروزی آنها و شکست و ناتوانی دشمنان فرا خواهد رسید.

سوره الجن(72): آیه 25

(آیه 25)- عالم الغیب خداست! چون در آیات قبل اشاره به این حقیقت

[شماره صفحه واقعی : 304]

ص: 1493

شده بود که «استهزا و سرکشی این گروه همچنان ادامه می یابد تا زمانی که وعده الهی دائر بر عذاب فرا رسد» این سؤال را بر می انگیزد که این وعده کی تحقق می یابد؟

قرآن مجید به پاسخ این سؤال پرداخته می گوید: «بگو: من نمی دانم آنچه به شما وعده داده شده (از عذاب دنیا و قیام رستاخیز) نزدیک است، یا پروردگارم زمانی برای آن قرار می دهد»؟ (قل ان ادری ا قریب ما توعدون ام یجعل له ربی امدا).

این علم مخصوص ذات پاک خداست، و او خواسته از بندگانش مکتوم بماند تا موضوع امتحان و آزمون خلق کامل گردد، چرا که اگر بدانند دور است یا نزدیک در هر دو صورت امتحان کم اثر خواهد بود.

بارها در آیات قرآن مجید به این معنی برخورد می کنیم که هر وقت سؤال از زمان قیامت می شد پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله اظهار بی اطلاعی می فرمود و می گفت: علم آن مخصوص خداست.

در حدیثی آمده است که روزی «جبرئیل» در صورت یک عرب بیابانی در برابر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله ظاهر شد، و از جمله سؤالاتی که از آن حضرت نمود این بود که گفت: «به من بگو: کی قیامت بر پا می شود»؟

پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «کسی که از او سؤال می کنی (در این مسأله) آگاهتر از سؤال کننده نیست»! بار دیگر آن مرد عرب با صدای بلند گفت: «ای محمّد! قیامت کی خواهد آمد»؟

پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «وای بر تو قیامت می آید، بگو ببینم چه چیز برای آن فراهم کرده ای؟» اعرابی گفت: من نماز و روزه بسیاری فراهم نکرده ام، ولی خدا و رسولش را دوست دارم.

پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «پس تو با کسی خواهی بود که دوستش داری»!

[شماره صفحه واقعی : 305]

ص: 1494

«انس» یکی از یاران پیامبر صلّی اللّه علیه و آله می گوید: «مسلمانان از هیچ سخنی مانند این سخن خوشحال نشدند».

سوره الجن(72): آیه 26

(آیه 26)- سپس در ادامه این بحث یک قاعده کلی را در مورد علم غیب بیان می دارد، می فرماید: «دانای غیب اوست و هیچ کس را بر اسرار غیبش آگاه نمی سازد» (عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احدا).

سوره الجن(72): آیه 27

(آیه 27)- سپس به عنوان یک استثنا از این مسأله کلی می افزاید: «مگر رسولانی که آنان را برگزیده» و از آنان راضی شده (الا من ارتضی من رسول).

آنچه را بخواهد از علم غیب به او می آموزد، و از طریق وحی ابلاغ می کند.

«سپس مراقبینی از پیش رو و پشت سر برای آنها قرار می دهد …» (فانه یسلک من بین یدیه و من خلفه رصدا).

و این خود یکی از دلائل معصوم بودن پیامبران است که با نیروهای غیبی و امدادهای الهی، و مراقبت فرشتگان او، از لغزشها و خطاها مصون و محفوظند.

سوره الجن(72): آیه 28

اشاره

(آیه 28)- در این آیه که آخرین آیه سوره است دلیل وجود این نگاهبانان و مراقبین را چنین بیان می کند: مقصود این است «تا بداند که پیامبرانش رسالتهای پروردگارشان را (بی کم و کاست) ابلاغ کرده اند، و او به آنچه نزد آنهاست احاطه دارد، و همه چیز را احصا کرده است» (لیعلم ان قد ابلغوا رسالات ربهم و احاط بما لدیهم و احصی کل شی ء عددا).

البته معنی آیه این نیست که خداوند چیزی را در باره پیامبرانش نمی دانسته و بعدا دانسته است، چه این که علم خدا ازلی و ابدی و بی پایان است، بلکه منظور این است که این علم الهی در خارج تحقق یابد و صورت عینی به خود بگیرد یعنی، پیامبران رسالت او را عملا ابلاغ کنند و اتمام حجت نمایند.

نکته ها:

1- تحقیق گسترده ای پیرامون علم غیب

با دقت در آیات مختلف قرآن به خوبی روشن می شود که دو دسته آیه در

[شماره صفحه واقعی : 306]

ص: 1495

زمینه علم غیب وجود دارد نخست آیاتی که علم غیب را مخصوص خدا معرفی کرده و از غیر او نفی می نماید، مانند آیه 50 و 59 سوره انعام.

گروه دوم آیاتی است که به روشنی نشان می دهد که اولیای الهی «اجمالا» از غیب آگاهی داشتند، چنانکه در آیه 179 سوره آل عمران می خوانیم: «چنان نبود که خدا شما را از علم غیب آگاه کند ولی خداوند از میان رسولان خود هر کس را بخواهد برمی گزیند» (و قسمتی از اسرار غیب را در اختیار او می گذارد).

و در معجزات حضرت مسیح (ع) می خوانیم که فرمود: «من شما را از آنچه می خورید، یا در خانه های خود ذخیره می کنید خبر می دهم». (آل عمران/ 49) آیه مورد بحث نیز با توجه به استثنائی که در آن آمده نشان می دهد که خداوند قسمتی از علم غیب را در اختیار رسولان برگزیده اش قرار می دهد.

از سوی دیگر آیاتی از قرآن که مشتمل بر خبرهای غیبی است نیز کم نیست، مانند آیه دوم تا چهارم سوره روم: «رومیان مغلوب شدند- و این شکست در سرزمین نزدیک واقع شد، اما آنها بعد از این مغلوبیت به زودی غالب خواهند شد- در عرض چند سال».

اصولا وحی آسمانی که بر پیامبران نازل می شود نوعی غیب است که در اختیار آنان قرار می گیرد، چگونه می توان گفت آنها آگاهی از غیب ندارند در حالی که وحی بر آنان نازل می شود.

از همه اینها گذشته، روایات زیادی داریم که نشان می دهد پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و امامان معصوم علیهم السّلام اجمالا آگاهی از غیب داشتند، و گاه از آن خبر می دادند مانند خبر دادن از ماجرای جنگ «موته» و شهادت جعفر، و بعضی دیگر از فرماندهان اسلام که در همان لحظه وقوع، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در مدینه مسلمانان را آگاه کرد و مانند آن در زندگی پیامبر صلّی اللّه علیه و آله کم نیست.

در «نهج البلاغه» نیز پیشگوئیهای بسیاری از حوادث آینده به چشم می خورد که نشان می دهد علی علیه السّلام این اسرار غیب را می دانست، مانند آنچه در خطبه 13 در مذمت اهل بصره آمده است که می فرماید: «گویا می بینم عذاب خدا از آسمان

[شماره صفحه واقعی : 307]

ص: 1496

و زمین بر شما فرود آمده و همه غرق شده اید، تنها قله بلند مسجدتان همچون سینه کشتی در روی آب نمایان است»! و مانند آنچه «کمیل بن زیاد» به «حجاج» گفت که «امیر مؤمنان علی علیه السّلام به من خبر داده که تو قاتل منی».

اکنون سخن در این است که چگونه بین این آیات و روایات که بعضی علم غیب را از غیر خدا نفی، و بعضی اثبات می کنند جمع کنیم؟

در اینجا طرق مختلفی برای جمع وجود دارد. از جمله:

1- از معروفترین راههای جمع این است که منظور از اختصاص علم غیب به خدا علم ذاتی و استقلالی است، بنابراین غیر او مستقلا هیچ گونه آگاهی از غیب ندارند، و هر چه دارند از ناحیه خداست، با الطاف و عنایت اوست، و جنبه تبعی دارد.

2- اسرار غیب دو گونه است قسمتی مخصوص به خداست و هیچ کس جز او نمی داند مانند قیام قیامت، و اموری از قبیل آن، و قسمتی از آن را به انبیاء و اولیاء می آموزد.

3- راه دیگر این که خداوند بالفعل از همه اسرار غیب آگاه است، ولی انبیا و اولیا ممکن است بالفعل بسیاری از اسرار غیب را ندانند، اما هنگامی که اراده کنند خداوند به آنها تعلیم می دهد، و البته این اراده نیز با اذن و رضای خدا انجام می گیرد.

2- تحقیقی پیرامون آفرینش «جن»

«جن» چنانکه از مفهوم لغوی این کلمه به دست می آید موجودی است ناپیدا که مشخصات زیادی در قرآن برای او ذکر شده، از جمله این که:

1- موجودی است که از شعله آتش آفریده شده، بر خلاف انسان که از خاک آفریده شده است. (الرّحمن/ 15) 2- دارای علم و ادراک و تشخیص حق از باطل و قدرت منطق و استدلال است. (آیات مختلف سوره جنّ)

[شماره صفحه واقعی : 308]

ص: 1497

3- دارای تکلیف و مسؤولیت است. (آیات سوره جنّ و سوره الرّحمن) 4- گروهی از آنها مؤمن صالح و گروهی کافرند. (جنّ/ 11) 5- آنها دارای حشر و نشر و معادند. (جنّ/ 15) 6- آنها قدرت نفوذ در آسمانها و خبرگیری و استراق سمع داشتند، و بعدا ممنوع شدند. (جنّ/ 9) 7- آنها با بعضی انسانها ارتباط برقرار می کردند و با آگاهی محدودی که نسبت به بعضی از اسرار نهانی داشتند به اغوای انسانها می پرداختند. (جنّ/ 6) 8- در میان آنها افرادی یافت می شوند که از قدرت زیادی برخوردارند، همان گونه که در میان انسانها نیز چنین است. (نمل/ 39) 9- آنها قدرت بر انجام بعضی کارهای مورد نیاز انسان دارند «گروهی از جن پیش روی سلیمان به اذن پروردگار کار می کردند، و برای او معبدها، تمثالها، و ظروف بزرگ غذا تهیه می کردند» (سبأ/ 12 و 13) 10- خلقت آنها در روی زمین قبل از خلقت انسانها بوده است (حجر/ 27) و ویژگیهای دیگر.

تا اینجا سخن از مطالبی بود که از قرآن مجید در باره این موجود ناپیدا استفاده می شود که خالی از هرگونه خرافه و مسائل غیر علمی است، ولی می دانیم مردم عوام و ناآگاه خرافات زیادی در باره این موجود ساخته اند که با عقل و منطق جور نمی آید، و به همین جهت یک چهره خرافی و غیر منطقی به این موجود داده که وقتی کلمه جن گفته می شود مشتی خرافات نیز با آن تداعی می شود از جمله این که آنها را با اشکال عجیب و غریب و وحشتناک، و موجوداتی موذی و پرآزار و موهومات دیگری از این قبیل.

در حالی که اگر موضوع وجود جن از این خرافات پیراسته شود، اصل مطلب کاملا قابل قبول است و از سوی دیگر هیچ دلیل عقلی بر نفی آن وجود ندارد، بنابراین باید آن را پذیرفت، و از توجیهات غلط و ناروا باید برحذر بود همان گونه که از خرافات عوام در این قسمت باید اجتناب کرد.

[شماره صفحه واقعی : 309]

ص: 1498

این نکته نیز قابل توجه است که جن گاهی بر یک مفهوم وسیعتر اطلاق می شود که انواع موجودات ناپیدا را شامل می گردد، اعم از آنها که دارای عقل و درکند و آنها که عقل و درک ندارند، و حتی گروهی از حیوانات که با چشم دیده می شوند و معمولا در لانه ها پنهانند، نیز در این معنی وسیع وارد است.

شاهد این سخن روایتی است از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله که فرمود: «خداوند جن را پنج صنف آفریده است: صنفی مانند باد در هوا (ناپیدا هستند) و صنفی به صورت مارها، و صنفی به صورت عقربها، و صنفی حشرات زمین اند، و صنفی از آنها مانند انسانها که بر آنها حساب و عقاب است».

«پایان سوره جنّ»

[شماره صفحه واقعی : 310]

ص: 1499

سوره مزّمّل [73]
اشاره

این سوره در «مکّه» نازل شده و دارای 20 آیه می باشد

محتوای سوره:

محتوای این سوره را می توان در پنج بخش خلاصه کرد:

بخش اول آیات آغاز سوره است که پیامبر را به قیام شبانه برای عبادت و تلاوت قرآن دعوت می کند، و برای آمادگی پذیرش یک برنامه سنگین آماده می سازد.

بخش دوم سوره او را به صبر و شکیبائی و مقاومت و مدارا با مخالفان در این مقطع خاص دعوت می کند.

در بخش سوم بحثهائی پیرامون معاد، و ارسال موسی بن عمران به سوی فرعون و سرکشی و سپس عذاب دردناک او را بیان می دارد.

بخش چهارم دستورات شدیدی را که در آغاز سوره پیرامون قیام شبانه آمده است به خاطر گرفتاریهای مسلمانان تخفیف می دهد.

و در بخش پنجم بار دیگر دعوت به تلاوت قرآن، و خواندن نماز و دادن زکات و انفاق فی سبیل اللّه و استغفار می نماید.

فضیلت تلاوت سوره:

در حدیثی از پیغمبر گرامی اسلام صلّی اللّه علیه و آله آمده است:

«هر کس سوره مزّمّل را بخواند سختیها در دنیا و آخرت از او برداشته می شود».

و در حدیث دیگری از امام صادق علیه السّلام می خوانیم: «هر کس سوره مزّمّل را در نماز عشاء دوم (منظور همان نماز عشاء است زیرا گاه به مغرب عشاء اول گفته

[شماره صفحه واقعی : 311]

ص: 1500

می شود) یا در آخر شب بخواند، شب و روز، و همچنین خود این سوره، گواه او در روز قیامت خواهد بود، و خداوند او را حیات پاکیزه و مرگ پاکیزه ای خواهد داد»! مسلما این فضائل بزرگ در صورتی است که محتوای سوره دائر به قیام شبانه و تلاوت قرآن و صبر و استقامت و ایثار و انفاق عملی گردد، نه تلاوتی خالی از عمل.

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

سوره المزمل(73): آیه 1

(آیه 1)- ای جامه به خود پیچیده به پاخیز! همان گونه که از لحن آغاز این سوره بر می آید دعوتی است آسمانی از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله برای استقامت، و آمادگی جهت پذیرش یک وظیفه بزرگ و سنگین، که بدون خود سازی قبلی انجام. آن ممکن نیست.

می فرماید: «ای جامه به خود پیچیده»! (یا ایها المزمل).

سوره المزمل(73): آیه 2

(آیه 2)- «شب را جز کمی به پا خیز»! (قم اللیل الا قلیلا).

سوره المزمل(73): آیه 3

(آیه 3)- «نیمی از شب را، یا کمی از آن کم کن» (نصفه او انقص منه قلیلا).

سوره المزمل(73): آیه 4

(آیه 4)- «یا بر نصف آن بیفزا» (او زد علیه).

«و قرآن را با دقت و تأمل بخوان» (و رتل القرآن ترتیلا).

به پا خیز که دوران «جامه به خود پیچیدن» و در گوشه انزوا نشستن نیست.

تعبیر به «ترتیل» که در اصل به معنی «تنظیم» و «ترتیب موزون» است، در اینجا به معنی خواندن آیات قرآن با تأنی و نظم لازم، و اداء صحیح حروف، و تبیین کلمات، و دقت و تأمل در مفاهیم آیات، و اندیشه در نتایج آن است.

همچنین روایاتی که در تفسیر «ترتیل» وارد شده همگی گواه بر این حقیقت است که نباید آیات قرآن را به عنوان الفاظی خالی از محتوا و پیام، تلاوت کرد، بلکه باید به تمام اموری که تأثیر آن را در خواننده و شنونده عمیق می سازد توجه داشت، و فراموش نکرد که این پیام الهی است، و هدف تحقق بخشیدن به محتوای آن است.

[شماره صفحه واقعی : 312]

ص: 1501

ولی متأسفانه امروز بسیاری از مسلمانان از این واقعیت فاصله گرفته، و از قرآن تنها به الفاظی اکتفا نموده اند، بی آنکه بدانند این آیات برای چه نازل شده؟

درست است که الفاظ قرآن نیز محترم، است ولی نباید فراموش کرد که این الفاظ و تلاوت مقدمه بیان محتواست.

در حدیثی از امام صادق علیه السّلام در تفسیر «ترتیل» می خوانیم: «وقتی از کنار آیه ای می گذری که در آن نامی از بهشت است توقف کن و از خدا بهشت را بطلب (و خود را برای آن بساز) و هنگامی که از آیه ای می گذری که در آن نام دوزخ است از آن به خدا پناه بر». و خویشتن را از آن دور دار.

سوره المزمل(73): آیه 5

اشاره

(آیه 5)- سپس هدف نهایی این دستور سخت و مهم را چنین بیان می کند:

«ما به زودی سخنی سنگین را به تو القا خواهیم کرد» (انا سنلقی علیک قولا ثقیلا).

سنگین از نظر محتوا، و مفهوم آیات! و بیان مسؤولیتها.

سنگین از نظر تحمل آن بر قلوب و دلها، تا آنجا که قرآن در آیه 21 سوره حشر می گوید: «اگر این قرآن را بر کوهها نازل می کردیم آن را خاشع و از هم شکافته می دیدی»! سنگین از نظر تبلیغ، و مشکلات راه دعوت! و برنامه ریزی و اجرای کامل آن! سنگین در ترازوی عمل و در عرصه قیامت.

ولی پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و یاران اندکش با استمداد از تربیت قرآن مجید، و استعانت به نماز شب و استفاده از تقرب به ذات پاک پروردگار، توانستند بر تمام این مشکلات فائق آیند، و بار این «قول ثقیل» را بر دوش کشند و به منزل مقصود برسانند!

فضیلت نماز شب:

این آیات بار دیگر اهمیت شب زنده داری، و نماز شب، و تلاوت قرآن را در آن هنگام که غافلان در خوابند گوشزد می کند، عبادت در شب، مخصوصا در سحرگاهان و نزدیک طلوع فجر، اثر فوق العاده ای در صفای روح، و تهذیب نفوس، و تربیت معنوی انسان، و پاکی قلب و بیداری دل و تقویت ایمان و اراده، و تحکیم پایه های تقوا در دل و جان انسان دارد.

[شماره صفحه واقعی : 313]

ص: 1502

به همین دلیل علاوه بر آیات قرآن در روایات اسلامی نیز تأکید فراوان روی آن شده است.

از جمله در حدیثی از امام صادق علیه السّلام می خوانیم: «سه چیز از عنایات مخصوص الهی است: عبادت شبانه (نماز شب) و افطار دادن به روزه داران، و ملاقات برادران مسلمان».

سوره المزمل(73): آیه 6

(آیه 6)- تأثیر نیایش در دل شب: این آیه ادامه بحث پیرامون عبادت شبانه، و آموزشهای معنوی در پرتو تلاوت قرآن در دل شب است و در حقیقت به منزله بیان دلیلی است برای آنچه در آیات قبل آمده است، می فرماید: «مسلما نماز و عبادت شبانه پابرجاتر و با استقامت تر است» (ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا).

آیه فوق از آیاتی است که با تعبیرات پرمحتوایش رساترین سخن را در باره «عبادت شبانه» و نیایش سحرگاهان، و راز و نیاز با محبوب، در ساعاتی که اسباب فراغت خاطر از هر زمان فراهمتر است، و همچنین تأثیر آن در تهذیب نفس، و پرورش روح و جان انسانی، بیان کرده است، و نشان می دهد که روح آدمی در آن ساعات آمادگی خاصی برای نیایش و مناجات و ذکر و فکر دارد.

سوره المزمل(73): آیه 7

(آیه 7)- در این آیه می افزاید: این به خاطر آن است که «در روز تلاش و کوشش مستمر و طولانی خواهی داشت» (ان لک فی النهار سبحا طویلا).

دائما مشغول هدایت خلق و ابلاغ رسالت پروردگار، و حل مشکلات زندگی جمعی و فردی هستی، و مجال کافی برای عبادت و نیایش حاصل نمی شود، بنابراین عبادت شبانه را جانشین آن کن و آمادگی لازم برای این فعالیتهای بزرگ و گسترده را از آن قیام شب به دست آور.

سوره المزمل(73): آیه 8

(آیه 8)- بعد از دستور قیام عبادت شبانه و اشاره اجمالی به آثار عمیق آن به ذکر پنج دستور که مکمّل آن است پرداخته، می فرماید: «و نام پروردگارت را یاد کن» (و اذکر اسم ربک).

مسلم است منظور تنها ذکر نام نیست، بلکه توجه به معنی است چرا که یاد

[شماره صفحه واقعی : 314]

ص: 1503

لفظی مقدمه یاد قلبی است، و ذکر قلبی روح و جان را صفا می بخشد، و نهال معرفت و تقوا را در دل آبیاری می کند.

در دستور دوم می فرماید: «تنها به او دل ببند» و از غیر او قطع امید کن و خالصانه به عبادتش برخیز (و تبتل الیه تبتیلا).

«تبتل» آن است که انسان با تمام قلبش متوجه خدا گردد، و از ما سوی اللّه منقطع شود، و اعمالش را فقط به خاطر او به جا آورد و غرق در اخلاص گردد.

سوره المزمل(73): آیه 9

(آیه 9)- سپس به سومین دستور پرداخته می افزاید: «همان پروردگار شرق و غرب که معبودی جز او نیست، او را نگاهبان و و کیل خود انتخاب کن» (رب المشرق و المغرب لا اله الا هو فاتخذه وکیلا).

در اینجا بعد از مرحله «ذکر اللّه» و «اخلاص» مرحله توکل و واگذاری همه کارها به خدا فرا می رسد، خداوندی که مشرق و مغرب عالم، یعنی، مجموعه جهان هستی در زیر سیطره حکومت و ربوبیت او قرار دارد، و تنها معبود شایسته پرستش، اوست.

این تعبیر در حقیقت به منزله دلیلی است برای موضوع توکل بر خدا، چگونه انسان بر او توکل نکند، و کار خویش را به او نسپارد، در حالی که در پهنه جهان هستی غیر از او حاکم و فرمانروا و منعم و مربّی و معبود نیست.

سوره المزمل(73): آیه 10

(آیه 10)- و بالاخره در چهارمین و پنجمین دستور می فرماید: «و در برابر آنچه (دشمنان) می گویند صابر و شکیبا باش، و بطرزی شایسته از آنان دوری گزین»! (و اصبر علی ما یقولون و اهجرهم هجرا جمیلا).

و به این ترتیب در اینجا مقام «صبر» و «هجران» فرا می رسد، چرا که در مسیر دعوت به سوی حق، بدگوئی دشمنان، و ایذاء و آزار آنان، فراوان است، و اگر باغبان بخواهد گلی را بچیند باید در برابر زبان خار صبر و تحمل داشته باشد.

به علاوه گاهی در اینجا بی اعتنائی و دوری لازم است، تا هم از شرشان در امان بماند و هم درسی از این طریق به آنان بدهد، ولی این هجران و دوری نباید به معنی قطع برنامه های تربیتی، و تبلیغ و دعوت به سوی خدا باشد.

[شماره صفحه واقعی : 315]

ص: 1504

مرحوم «طبرسی» در «مجمع البیان» در ذیل آیه می گوید: «این آیه دلالت می کند که مبلغین اسلام، و دعوت کنندگان به سوی قرآن، باید در مقابل ناملائمات شکیبائی پیشه کنند، و با حسن خلق، و مدارا، با مردم معاشرت نمایند، تا سخنان آنها زودتر پذیرفته شود».

سوره المزمل(73): آیه 11

(آیه 11)- در آیه قبل اشاره ای به کار شکنیها و سخنان ناروا و اذیت و آزار دشمنان اسلام بود در اینجا آنها را زیر رگباری از تهدیدات شدید، دائر به عذابهای دنیا و آخرت از سوی خداوند، قرار داده، و آنها را دعوت به تجدید نظر در برنامه های شوم خود می کند، و هم به مسلمانان صدر اول در برابر هجوم سخت این دشمنان دلداری می دهد، و پایمردی می بخشد.

نخست می فرماید: «مرا با تکذیب کنندگان صاحب نعمت واگذار، و آنها را کمی مهلت ده»! (و ذرنی و المکذبین اولی النعمه و مهلهم قلیلا).

یعنی، طرف آنها تو نیستی، مجازات و کیفر آنها را به خود من واگذار، و کمی به آنها مهلت ده، تا هم اتمام حجت گردد، و هم ماهیت خود را آشکار سازند، و می دانیم مدت کمی گذشت که مسلمانان نیرومند شدند، و ضربات سنگین و شکننده خود را در جنگهای «بدر» و «حنین» و «احزاب» و مانند آن بر پیکر دشمن وارد آوردند و نیز مدت کمی بیشتر نگذشت که این گردنکشان از دنیا رفتند، و گرفتار عذاب الهی در برزخ شدند و عذاب قیامت نیز از آنها چندان دور نیست.

سوره المزمل(73): آیه 12

(آیه 12)- سپس در ادامه همین تهدید به صورت صریحتر می گوید: «نزد ما غل و زنجیرها و (آتش) دوزخ است»! (ان لدینا انکالا و جحیما).

آری! در برابر آزادی بی قید و شرط و تنعمی که در این دنیا داشتند بهره آنها در آنجا اسارت است و آتش!

سوره المزمل(73): آیه 13

(آیه 13)- و باز می افزاید: «و غذائی گلوگیر و عذابی دردناک» (و طعاما ذا غصه و عذابا الیما).

غذائی بر عکس غذاهای چرب و شیرین دنیای آنها که به راحتی از گلو فرو می رفت و گوارا بود، و زندگی دردناک در برابر آسایش بی حساب این مغروران

[شماره صفحه واقعی : 316]

ص: 1505

خودخواه و مستکبر در این جهان.

با این که غذای خشن و گلوگیر خود عذابی است الیم، بعد از آن عذاب الیم را جداگانه ذکر می کند، و این نشان می دهد ابعاد عذاب الیم آخرت از نظر شدت و عظمت بر هیچ کس جز خدا معلوم نیست، و لذا در حدیثی می خوانیم که: روزی یکی از مسلمانان این آیه را تلاوت می کرد، و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله استماع می فرمود: ناگهان شخص مزبور صیحه ای زد و مدهوش شد.

سوره المزمل(73): آیه 14

(آیه 14)- در این آیه به شرح روزی می پردازد که این عذابها در آن ظاهر می شوند، می فرماید: «در آن روز که زمین و کوهها سخت به لرزه در می آید و کوهها (چنان در هم کوبیده می شود که) به شکل توده هائی از شن نرم در می آید» (یوم ترجف الارض و الجبال و کانت الجبال کثیبا مهیلا).

سوره المزمل(73): آیه 15

(آیه 15)- سپس به مقایسه ای در میان بعثت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و مخالفت زورمندان عرب، و قیام موسی بن عمران در مقابل فرعونیان پرداخته، می فرماید: «ما پیامبری به سوی شما فرستادیم که گواه بر شماست، همان گونه که به سوی فرعون رسولی فرستادیم» (انا ارسلنا الیکم رسولا شاهدا علیکم کما ارسلنا الی فرعون رسولا).

هدف او، هدایت شما و نظارت بر اعمال شماست، همان گونه که هدف موسی بن عمران، هدایت فرعون و فرعونیان و نظارت بر اعمال آنها بود.

سوره المزمل(73): آیه 16

(آیه 16)- ولی «فرعون به مخالفت و نافرمانی آن رسول، برخاست و ما او را سخت مجازات کردیم»! (فعصی فرعون الرسول فاخذناه اخذا وبیلا).

نه لشکر عظیم او مانع از عذاب الهی شد، و نه وسعت مملکت و قدرت حکومت و اموال و ثروتشان جلو این کار را گرفت و سر انجام همگی در امواج خروشان نیل که به آن مباهات می کردند غرق شدند، شما که در سطحی بسیار پائینتر از آنها قرار دارید در باره خود چه می اندیشید؟

سوره المزمل(73): آیه 17

(آیه 17)- سپس روی سخن را به کفار زمان پیامبر اسلام کرده، به آنها چنین هشدار می دهد: «شما (نیز) اگر کافر شوید چگونه خود را (از عذاب الهی) بر کنار

[شماره صفحه واقعی : 317]

ص: 1506

می دارید در آن روز که کودکان را پیر می کند»! (فکیف تتقون ان کفرتم یوما یجعل الولدان شیبا).

سوره المزمل(73): آیه 18

(آیه 18)- در این آیه توصیف بیشتری در باره آن روز وحشتناک بیان کرده، می افزاید: در آن روز «آسمان از هم شکافته می شود، و وعده او شدنی و حتمی است» (السماء منفطر به کان وعده مفعولا).

وقتی آسمان و کرات آسمانی با آن همه عظمت نتوانند در برابر حوادث عظیم آن روز مقاومت کنند از این انسان ضعیف و ناتوان و آسیب پذیر چه کاری ساخته است؟

سوره المزمل(73): آیه 19

(آیه 19)- در پایان این بحث اشاره ای به تمام هشدارها و انذارهای گذشته کرده، می فرماید: «این هشدار و تذکری است» (ان هذه تذکره).

شما در انتخاب راه آزاد هستید، «پس هر کس بخواهد (هدایت شود و طالب سعادت ابدی باشد) راهی به سوی پروردگارش برمی گزیند» (فمن شاء اتخذ الی ربه سبیلا).

اگر پیمودن این راه از طریق اجبار و اکراه صورت گیرد، نه افتخاری است، نه فضیلتی، فضیلت آن است که انسان با اراده و اختیار خود این راه را انتخاب کرده، و بپوید.

سوره المزمل(73): آیه 20

(آیه 20)- هر چه برای شما امکان دارد قرآن بخوانید! این آیه که طولانی ترین آیه این سوره است مشتمل بر مسائل بسیاری است که محتوای آیات گذشته را تکمیل می کند.

نخست می فرماید: «پروردگارت می داند که تو و گروهی از آنها که با تو هستند نزدیک دو سوم از شب یا نصف یا ثلث آن را به پا می خیزید خداوند شب و روز را اندازه گیری می کند» (ان ربک یعلم انک تقوم ادنی من ثلثی اللیل و نصفه و ثلثه و طائفه من الذین معک و الله یقدر اللیل و النهار).

اشاره به همان دستوری است که در آغاز سوره به پیامبر داده شده، تنها چیزی که در اینجا اضافه دارد این است که گروهی از مؤمنان نیز در این عبادت

[شماره صفحه واقعی : 318]

ص: 1507

شبانه، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را همراهی می کردند- به عنوان یک حکم استحبابی و یا احتمالا یک حکم وجوبی زیرا شرائط آغاز اسلام ایجاب می کرد که آنها با تلاوت قرآن که مشتمل بر انواع درسهای عقیدتی و عملی و اخلاقی است و همچنین عبادات شبانه خود را بسازند و آماده تبلیغ اسلام و دفاع از آن گردند.

ولی از بعضی روایات استفاده می شود جمعی از مسلمانان در نگهداشتن حساب «ثلث» و «نصف» و «دو ثلث» گرفتار اشکال و دردسر می شدند و این امر سبب می شد که گاه تمام شب را بیدار بمانند، و مشغول عبادت باشند، تا آنجا که پاهای آنها به خاطر قیام شبانه ورم کرد! لذا خداوند این حکم را بر آنها تخفیف داد و فرمود: «او می داند که شما نمی توانید مقدار آن را (به دقت) اندازه گیری کنید (برای عبادت کردن) پس شما را بخشید، اکنون آنچه برای شما میسر است قرآن بخوانید» (علم ان لن تحصوه فتاب علیکم فاقرؤا ما تیسر من القرآن).

سپس به بیان دلیل دیگری برای این تخفیف پرداخته، می افزاید: خداوند «می داند به زودی گروهی از شما بیمار می شوند، و گروهی دیگر برای به دست آوردن فضل الهی (و کسب روزی) به سفر می روند، و گروهی دیگر در راه خدا جهاد می کنند» و از تلاوت قرآن باز می مانند (علم ان سیکون منکم مرضی و آخرون یضربون فی الارض یبتغون من فضل الله و آخرون یقاتلون فی سبیل الله).

«پس به اندازه ای که برای شما ممکن است از آن تلاوت کنید» (فاقرؤا ما تیسر منه).

روشن است که ذکر بیماری، و مسافرتهای ضروری، و جهاد فی سبیل اللّه، به عنوان سه مثال برای عذرهای موجه است، ولی منحصر به اینها نیست، منظور این است چون خداوند می داند شما گرفتار مشکلات مختلف زندگی در روز خواهید شد، و این مانع تداوم آن برنامه سنگین است، به شما تخفیف داده است.

در حقیقت در آغاز اسلام به خاطر وجود شرائطی این تلاوت و عبادت شبانه واجب بوده، و بعد هم از نظر مقدار و هم از نظر حکم تخفیف داده شده، و به

[شماره صفحه واقعی : 319]

ص: 1508

صورت یک حکم استحبابی آن هم به مقدار میسور در آمده است.

البته مهم خوب خواندن و تدبّر و اندیشه در آن است. لذا امام علیّ بن موسی الرضا علیه السّلام می فرماید: «آن مقدار بخوانید که در آن خشوع قلب و صفای باطن و نشاط روحانی و معنوی باشد».

سپس به چهار دستور دیگر در پایان آیه اشاره کرده، و برنامه خودسازی ارائه شده را به این وسیله تکمیل می کند، می فرماید: «و نماز را بر پا دارید، و زکات را بپردازید و به خدا قرض الحسنه دهید [- در راه او انفاق نمایید] و (بدانید) آنچه را از کارهای نیک برای خود از پیش می فرستید نزد خداوند به بهترین وجه و بزرگترین پاداش خواهید یافت» (و اقیموا الصلاه و آتوا الزکاه و اقرضوا الله قرضا حسنا و ما تقدموا لانفسکم من خیر تجدوه عند الله هو خیرا و اعظم اجرا).

«و از خداوند آمرزش بطلبید که خداوند آمرزنده و مهربان است» (و استغفروا الله ان الله غفور رحیم).

منظور از «نماز» در اینجا نمازهای واجب پنجگانه و منظور از «زکات» زکات واجب است، منظور از دادن «قرض الحسنه» به خداوند همان انفاقهای مستحبی است، و این بزرگوارانه ترین تعبیری است که در این زمینه تصور می شود، چرا که مالک تمام ملکها، از کسی که مطلقا چیزی از خود ندارد قرض می طلبد، تا از این طریق او را تشویق به انفاق و ایثار و کسب فضیلت این عمل خیر کند، و از این طریق تربیت شود و تکامل یابد.

ذکر «استغفار» در پایان این دستورات ممکن است اشاره به این باشد که مبادا با انجام این طاعات خود را انسان کاملی بدانید و به اصطلاح طلبکار تصور کنید، بلکه همواره باید خود را مقصر بشمرید، و عذر به درگاه خدا آورید، «ورنه سزاوار خداوندیش کس نتواند که به جا آورد».

«پایان سوره مزّمّل»

[شماره صفحه واقعی : 320]

ص: 1509

سوره مدّثّر [74]
اشاره

این سوره در «مکّه» نازل شده و دارای 56 آیه می باشد

محتوای سوره:

سوره «مدثر» نخستین سوره ای است که بعد از دعوت آشکار بر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نازل شد و طبیعت سوره های مکّی که دعوت به مبدأ و معاد و مبارزه با شرک، و انذار و تهدید مخالفان به عذاب الهی است در این سوره کاملا منعکس است، و بحثهای این سوره روی هم رفته بر هفت محور دور می زند:

1- دعوت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به قیام و انذار و ابلاغ آشکار و صبر و استقامت در این طریق، و تحصیل آمادگیهای لازم برای این کار.

2- اشاره به رستاخیز، و صفات دوزخیان، همانها که به مقابله با قرآن برخاسته، و به استهزای حق پرداختند.

3- قسمتی از ویژگیهای دوزخ توأم با انذار کافران.

4- تأکید بر امر رستاخیز از طریق سوگندهای مکرر.

5- ارتباط سرنوشت هر انسانی با اعمال او، و نفی هرگونه افکار غیر منطقی در این زمینه.

6- قسمتی از ویژگیهای بهشتیان و دوزخیان و سرنوشت هر کدام از آنها.

7- چگونگی فرار افراد جاهل و بی خبر و مغرور و خودخواه از حق.

فضیلت تلاوت سوره:

در حدیثی از امام باقر علیه السّلام آمده است: «کسی که

[شماره صفحه واقعی : 321]

ص: 1510

سوره مدّثّر را در نماز فریضه بخواند بر خداوند حق است که او را همراه پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و در جوار و درجه او قرار دهد و در زندگی دنیا بدبختی و رنج دامنش را هرگز نگیرد».

بدیهی است چنین نتائج عظیمی تنها بر خواندن الفاظ سوره مترتب نخواهد شد، بلکه باید محتوای سوره را نیز در نظر گرفت و مو به مو اجرا کرد.

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

سوره المدثر(74): آیه 1

(آیه 1)- برخیز و جهانیان را انذار کن! بدون شک مخاطب در این آیات شخص پیامبر صلّی اللّه علیه و آله است هر چند تصریحی به این عنوان در آن نشده، ولی قرائن موجود در این آیات بیانگر این واقعیت است.

نخست می فرماید: «ای جامه خواب به خود پیچیده» و در بستر آرمیده (یا ایها المدثر).

سوره المدثر(74): آیه 2

(آیه 2)- «برخیز و انذار کن» و عالمیان را بیم ده (قم فانذر). که وقت خواب و استراحت گذشته، و زمان قیام و تبلیغ فرا رسیده است.

مشرکان عرب در آستانه موسم حج جمع شدند، و سران آنها مانند ابو جهل، و ابو سفیان، و ولید بن مغیره، و نضر بن حارث، و … به مشورت پرداختند که در برابر سؤالات مردمی که از خارج به مکّه می آیند، و جسته گریخته مطالبی در باره ظهور پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله شنیده اند چه بگویند؟

اگر هر کدام بخواهند جواب جداگانه ای بدهند، یکی کاهنش خواند، و دیگری مجنون، و دیگری ساحر، این تشتت آراء اثر منفی خواهد گذاشت، باید با وحدت کلمه به مبارزه تبلیغاتی بر ضدّ پیامبر صلّی اللّه علیه و آله برخیزند! بعد از گفتگو به اینجا رسیدند که بهتر از همه این است که بگویند: «ساحر» است! زیرا یکی از آثار پدیده «سحر» جدائی افکندن میان دو همسر، و پدر و فرزند است، و پیامبر با عرضه آئین اسلام چنین کاری را انجام داده بود!

[شماره صفحه واقعی : 322]

ص: 1511

این سخن به گوش پیامبر صلّی اللّه علیه و آله رسیده سخت ناراحت شده و بیمار گونه و غمگین به خانه آمد و در بستر آرمید که آیات فوق نازل شد و او را دعوت به قیام و مبارزه کرد.

سوره المدثر(74): آیه 3

(آیه 3)- و به دنبال دعوت به قیام و انذار، پنج دستور مهم به پیامبر می دهد که سرمشقی است برای دیگران، و نخستین دستور در باره توحید است، می فرماید: «و پروردگارت را بزرگ بشمار» (و ربک فکبر).

همان خدائی که مالک و مربّی توست، و هر چه داری از او داری و خط سرخ بر تمام معبودهای دروغین درکش، و هرگونه آثار شرک و بت پرستی را محو کن.

منظور از جمله «فکبّر» تنها گفتن «اللّه اکبر» نیست، هر چند گفتن «اللّه اکبر» یکی از مصداقهای آن است که در روایات نیز به آن اشاره شده، بلکه منظور این است که خدای خود را بزرگ بشمار، هم از نظر اعتقاد، هم عمل، و هم در سخن و او را متصف به اوصاف جمال و منزه از هرگونه نقص و عیب بدان، بلکه او را از این که در توصیف بگنجد برتر بدان. همان گونه که در روایات اهل بیت علیهم السّلام آمده است که معنی «اللّه اکبر» این است که خداوند برتر از آن است که توصیف شود و در فکر انسان بگنجد.

سوره المدثر(74): آیه 4

(آیه 4)- و به دنبال مسأله توحید دومین دستور را در باره پاکیزگی از آلودگیها داده، می افزاید: «و لباست را پاک کن» (و ثیابک فطهر).

تعبیر به «لباس» ممکن است کنایه از عمل انسان باشد چرا که اعمال هر کس به منزله لباس اوست، و ظاهر او بیانگر باطن اوست.

و ممکن است به معنی همان لباس ظاهری باشد چرا که پاکیزگی لباس ظاهر از مهمترین نشانه های شخصیت و تربیت و فرهنگ انسان است، مخصوصا در عصر جاهلیت کمتر از آلودگیها اجتناب می نمودند و لباسهای بسیار آلوده داشتند.

در حقیقت آیه اشاره به این نکته نیز دارد که رهبران الهی هنگامی می توانند نفوذ کلمه داشته باشند که دامانشان از هرگونه آلودگی پاک باشد و تقوا

[شماره صفحه واقعی : 323]

ص: 1512

و پرهیزکاریشان از هر نظر مسلّم گردد، و لذا به دنبال فرمان قیام و انذار، فرمان پاکدامنی می دهد.

سوره المدثر(74): آیه 5

(آیه 5)- در سومین دستور می فرماید: «و از پلیدی دوری کن» (و الرجز فاهجر).

آیه فوق مفهوم جامعی دارد که هرگونه انحراف و عمل زشت و پلید، و هر کاری را که موجب خشم و عذاب الهی در دنیا و آخرت می گردد شامل می شود.

مسلم است پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله حتی قبل از نبوت از این امور پرهیز و هجران داشت ولی در اینجا به عنوان یک اصل اساسی در مسیر دعوت الی اللّه، و نیز به عنوان یک الگو و اسوه برای همگان، روی آن تکیه شده است.

سوره المدثر(74): آیه 6

(آیه 6)- و در چهارمین دستور می فرماید: «و منت مگذار و فزونی مطلب» (و لا تمنن تستکثر).

در این که نهی از منت و فزونی طلبیدن در چه مواردی است باز در اینجا مفهوم آیه کلی و گسترده است، و هرگونه منت گذاردن بر خالق و خلق را شامل می شود، نه بر پروردگارت منت بگذار که برای او جهاد و تلاش می کنی، چرا که او بر تو منت گذارده که این مقام منیع را به تو ارزانی داشته است.

همچنین عبادت و اطاعت و اعمال صالحت را بسیار مشمر، بلکه همیشه خود را در سر حد «قصور» و «تقصیر» بدان، و عبادت را یک نوع توفیق بزرگ الهی برای خودت بشمار.

و نیز اگر خدمتی به خلق می کنی چه در جهات معنوی باشد مانند تبلیغ و هدایت و چه در جهات مادی مانند انفاق و بخشش، هیچ کدام را نباید با منت یا انتظار جبران، آن هم جبرانی فزونتر توأم نمائی چرا که منت، اعمال نیک را باطل و بی اثر می کند.

سوره المدثر(74): آیه 7

(آیه 7)- در این آیه به آخرین دستور در این زمینه اشاره کرده، می گوید:

«و به خاطر پروردگارت شکیبائی کن» (و لربک فاصبر).

[شماره صفحه واقعی : 324]

ص: 1513

یعنی در طریق ادای این رسالت بزرگ شکیبائی کن، و در برابر آزار مشرکان و دشمنان جاهل و نادان صابر باش، در طریق عبودیت اطاعت فرمان خدا استقامت نما، و در جهاد با نفس و در میدان جهاد با دشمن شکیبا باش.

اصولا مهمترین سرمایه راه تبلیغ و هدایت همین صبر و شکیبائی است.

سوره المدثر(74): آیه 8

(آیه 8)- در تعقیب دستوری که در زمینه قیام و انذار در آیات قبل آمده، در اینجا انذار را با بیانی بسیار مؤکد و رسا شروع می کند، و می فرماید: «هنگامی که در صور دمیده می شود» (فاذا نقر فی الناقور).

این تعبیر اشاره به نفخ دوّم و بر پایی رستاخیز است.

سوره المدثر(74): آیه 9

(آیه 9)- «آن روز، روز سختی است» (فذلک یومئذ یوم عسیر).

سوره المدثر(74): آیه 10

(آیه 10)- روزی است بسیار پرمشقت که «برای کافران آسان نیست» (علی الکافرین غیر یسیر).

سوره المدثر(74): آیه 11

اشاره

(آیه 11)

شأن نزول:

قریش در «دار النّدوه» (مرکزی در نزدیکی مسجد الحرام که برای شور در مسائل مهم در آن جمع می شدند) اجتماع کردند، «ولید» (مرد معروف و سرشناس «مکّه» که مشرکان به عقل و درایت او معتقد بودند و در مسائل مهم با او به مشورت می پرداختند) رو به آنها کرده گفت: شما مردمی هستید دارای نسب والا، و عقل و خرد، و عرب از هر سو به سراغ شما می آیند و پاسخهای مختلفی از شما می شنوند حرف خود را یکی کنید.

سپس رو به آنها کرده گفت: شما در باره این مرد (اشاره به پیغمبر اکرم) چه می گوئید؟

گفتند: می گوئیم «شاعر» است! ولید چهره در هم کشید و گفت: ما شعر بسیار شنیده ایم، اما سخن او شباهتی به شعر ندارد! گفتند: می گوئیم «کاهن» است.

گفت: هنگامی که نزد او می روید سخنانی را که کاهنان (به شکل اخبار غیبی) می گویند در او نمی یابید.

[شماره صفحه واقعی : 325]

ص: 1514

گفتند: می گوئیم «دیوانه» است.

گفت: وقتی به سراغ او می روید هیچ اثری از جنون در او نخواهید یافت.

گفتند: می گوئیم «ساحر» است.

گفت: ساحر به چه معنی؟

گفتند: کسی که میان دشمنان و میان دوستان ایجاد دشمنی می کند.

ولید فکر کرد و نگاهی نمود و چهره در هم کشید و گفت: بلی او «ساحر» است و چنین می کند! سپس از «دار الندوه» خارج شدند در حالی که هر کدام پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله را ملاقات می کرد می گفت: ای ساحر! ای ساحر! این مطلب بر پیامبر گران آمد، خداوند آیات آغاز این سوره را (تا آیه 25) نازل فرمود (و پیامبرش را دلداری داد).

تفسیر:

ولید آن ثروتمند مغرور حق نشناس! در تعقیب آیات گذشته که کافران را بطور جمعی مورد انذار قرار می داد، در اینجا بالخصوص روی بعضی از افراد آنها که مؤثرتر بودند انگشت گذارده و با تعبیراتی گویا و رسا و کوبنده او را زیر رگبار شدیدترین انذارها می گیرد.

نخست می گوید: «مرا با کسی که او را به تنهائی آفریده ام واگذار» (ذرنی و من خلقت وحیدا). که خودم او را کیفر شدید دهم.

این آیه و آیات بعد چنانکه در شأن نزول گفتیم در مورد ولید بن مغیره مخزومی یکی از سران معروف قریش نازل شده است.

سوره المدثر(74): آیه 12

(آیه 12)- سپس می افزاید: «همان کس که برای او مال گسترده قرار دادم» (و جعلت له مالا ممدودا).

سوره المدثر(74): آیه 13

(آیه 13)- سپس به فزونی نیروی انسانی او اشاره کرده، می افزاید:

«و فرزندانی (برای او قرار دادم) که همواره نزد او و در خدمت او هستند» (و بنین شهودا).

دائما آماده کمک و خدمت بودند، و حضورشان مایه انس و راحت او بود.

[شماره صفحه واقعی : 326]

ص: 1515

سوره المدثر(74): آیه 14

(آیه 14)- و بعد به سایر مواهبی که به او ارزانی داشته بود بطور کلی اشاره کرده، می فرماید: «وسائل زندگی را از هر نظر برای وی فراهم ساختم» (و مهدت له تمهیدا).

نه فقط مال و فرزندان برومند، بلکه در جهات اجتماعی و جنبه های جسمانی از هر نظر غرق در نعمت بود.

سوره المدثر(74): آیه 15

(آیه 15)- ولی او به جای این که در برابر بخشنده این همه نعمتها سر تعظیم فرود آورد، و پیشانی به آستانش بساید، در مقام کفران و افزون طلبی برآمد و با این همه مال و نعمت «باز هم طمع دارد که بر (نعمتهای) او بیفزایم» (ثم یطمع ان ازید).

این منحصر به «ولید بن مغیره» نبود، بلکه همه دنیا پرستان چنیند، هرگز عطش آنها فرو نمی نشیند، و اگر هفت اقلیم را زیر نگین آنها قرار دهند باز هم در بند اقلیمی دیگرند.

سوره المدثر(74): آیه 16

(آیه 16)- ولی این آیه با شدت تمام دست ردّ به سینه این نامحرم می گذارد، می گوید: «هرگز چنین نخواهد شد (که بر نعمتش بیفزایم) چرا که او نسبت به آیات ما دشمنی می ورزد» (کلا انه کان لآیاتنا عنیدا).

و با این که به خوبی می دانست که این قرآن نه کلام جن است و نه کلام بشر، ریشه هائی نیرومند و شاخه هایی پرثمر و جاذبه ای بی مانند دارد باز آن را «سحر» می نامید و آورنده آن را ساحر!

سوره المدثر(74): آیه 17

(آیه 17)- و در این آیه، به سرنوشت دردناک او با عبارتی کوتاه و پر معنی اشاره کرده، می فرماید: «و به زودی او را مجبور می کنم که از قلّه زندگی بالا رود» و سپس او را به زیر می افکنم (سارهقه صعودا).

احتمال دارد که آیه اشاره به عذاب دنیوی «ولید» در این جهان باشد، زیرا او بعد از رسیدن به اوج قله پیروزی در زندگی فردی و اجتماعی چنان سقوط کرد که تا آخر عمر مرتبا اموال و فرزندان خود را از دست می داد و بیچاره شد.

[شماره صفحه واقعی : 327]

ص: 1516

سوره المدثر(74): آیه 18

(آیه 18)- مرگ بر او، چه نقشه شومی کشید! در اینجا توضیحات بیشتری پیرامون مردی که خداوند مال و فرزندان فراوان به او داده بود و او در مقام مخالفت با پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله برآمد- یعنی ولید بن مغیره مخزومی- آمده است.

می فرماید: «او اندیشه کرد (که پیامبر و قرآن را به چه چیز متهم کند؟) و مطلب را آماده ساخت» (انه فکر و قدر).

سوره المدثر(74): آیه 19

(آیه 19)- سپس برای مذمت او می افزاید: «مرگ بر او باد! چگونه (برای مبارزه با حق) مطلب را آماده کرد» (فقتل کیف قدر).

سوره المدثر(74): آیه 20

(آیه 20)- و به عنوان تأکید می افزاید: «باز هم مرگ بر او، چگونه مطلب (و نقشه شیطانی خود را برای مبارزه با حق) آماده نمود» (ثم قتل کیف قدر).

و این اشاره به همان چیزی است که در شأن نزول آمد که او می خواست افکار مشرکان را متحد سازد، تا یک زبان، مطلبی را بر ضد پیامبر صلّی اللّه علیه و آله تبلیغ کنند.

این جمله ها دلیل بر این است که «ولید» در افکار شیطانی مهارت داشت، آن چنان که فکر و اندیشه اش مایه تعجب بود.

سوره المدثر(74): آیه 21

(آیه 21)- سپس می افزاید: «سپس نگاهی افکند» (ثم نظر). و ساخته و پرداخته فکر خود را مورد بازرسی مجدد قرار داد تا از استحکام و انسجام لازم و جنبه های مختلف آن آگاه و مطمئن گردد.

سوره المدثر(74): آیه 22

(آیه 22)- «بعد چهره درهم کشید و عجولانه دست به کار شد» (ثم عبس و بسر).

سوره المدثر(74): آیه 23

(آیه 23)- «سپس پشت (به حق) کرد و تکبر ورزید» (ثم ادبر و استکبر).

سوره المدثر(74): آیه 24

(آیه 24)- «و سر انجام گفت: این (قرآن) چیزی جز افسون و سحری همچون سحرهای پیشینان نیست» (فقال ان هذا الا سحر یؤثر).

سوره المدثر(74): آیه 25

(آیه 25)- «این فقط سخن انسان است» و هیچ ارتباطی با وحی آسمانی ندارد! (ان هذا الا قول البشر).

[شماره صفحه واقعی : 328]

ص: 1517

و به این ترتیب آخرین سخن خود را بعد از مطالعه مکرّر و تفکر شیطانی و برای مبارزه با قرآن اظهار داشت.

سوره المدثر(74): آیه 26

(آیه 26)- و این هم سرنوشت شوم او! در ادامه آیات گذشته که وضع بعضی از سران شرک و سخن او را در نفی و انکار قرآن مجید و رسالت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بازگو می کرد، در اینجا به مجازات وحشتناک او در قیامت اشاره کرده، می فرماید:

«به زودی او را وارد سقر [- دوزخ ] می کنم»! (ساصلیه سقر).

«سقر» به معنی دگرگون شدن و ذوب شدن بر اثر تابش آفتاب است، سپس به عنوان یکی از نامهای جهنم انتخاب شده و کرارا در آیات قرآن آمده است.

سوره المدثر(74): آیه 27

(آیه 27)- سپس برای بیان عظمت و شدت عذاب دوزخ می گوید: «و تو نمی دانی سقر چیست»؟ (و ما ادراک ما سقر).

یعنی به قدری عذاب آن شدید است که از دایره تصور بیرون می باشد، و به فکر هیچ کس نمی گنجد، همان گونه که اهمیت نعمتهای بهشتی و عظمت آن به فکر کسی خطور نمی کند.

سوره المدثر(74): آیه 28

(آیه 28)- آتشی است که «نه چیزی را باقی می گذارد، و نه چیزی را رها می سازد»! (لا تبقی و لا تذر).

این جمله ممکن است اشاره به آن باشد که آتش دوزخ بر خلاف آتش دنیا- که گاه در نقطه ای از بدن اثر می کند، و نقطه دیگر سالم می ماند، و گاه در جسم اثر می گذارد، و روح از آن در امان می باشد- آتشی است فراگیر که تمامی وجود انسان را در بر می گیرد، و هیچ چیز را رها نمی کند.

سوره المدثر(74): آیه 29

(آیه 29)- سپس به بیان وصف دیگری از این آتش سوزان قهر الهی پرداخته، می افزاید: «پوست تن را بکلی دگرگون می کند» (لواحه للبشر).

سوره المدثر(74): آیه 30

(آیه 30)- و در این آیه، می فرماید: «نوزده نفر (از فرشتگان عذاب) بر آن گمارده شده اند» (علیها تسعه عشر).

فرشتگانی که قطعا مأمور به ترحم و شفقت و مهربانی نیستند، بلکه مأمور به کیفر و عذاب و خشونتند.

[شماره صفحه واقعی : 329]

ص: 1518

کسانی مانند ابو جهل وقتی این آیه را شنیدند از روی استهزا به طایفه قریش گفتند: مادرانتان به عزایتان بنشینند شما گروه عظیمی از شجاعانید آیا هر ده نفر از شما نمی تواند یکی از آنها را مغلوب کند.

یکی از افراد زورمند قریش گفت: من از عهده هفده نفر از آنها بر می آیم شما هم حساب دو نفر دیگر را برسید!

سوره المدثر(74): آیه 31

(آیه 31)- این عدد مأموران دوزخ برای چیست؟

همان گونه که در آیات قبل خواندیم خداوند عدد خازنان و مأموران دوزخ را نوزده نفر (یا نوزده گروه) ذکر می کند، و نیز خواندیم که ذکر این عدد سبب گفتگو در میان مشرکان و کفار شد، و گروهی آن را به باد سخریه گرفتند.

این آیه که طولانی ترین آیه این سوره است به آنها پاسخ داده، می فرماید:

«مأموران دوزخ را فقط فرشتگان (عذاب) قرار دادیم» (و ما جعلنا اصحاب النار الا ملائکه).

فرشتگانی نیرومند، پرقدرت و به تعبیر قرآن «غلاظ» و «شداد» خشن و سختگیر که تمام گنهکاران در برابر آنها ضعیف و ناتوانند.

سپس می افزاید: «و تعداد آنها را جز برای آزمایش کافران معین نکردیم» (و ما جعلنا عدتهم الا فتنه للذین کفروا).

این آزمایش از دو جهت بود: نخست این که آنها استهزا می کردند که چرا از میان تمام اعداد، عدد نوزده انتخاب شده، در حالی که هر عدد دیگری انتخاب شده بود جای همین سؤال وجود داشت.

از سوی دیگر این تعداد را کم می شمردند، و از روی سخریه می گفتند: ما در مقابل هر یک از آنها ده نفر قرار می دهیم، تا آنها را در هم بشکنیم! در حالی که فرشتگان خدا چنان هستند که به گفته قرآن چند نفر از آنها مأمور هلاکت قوم لوط می شوند و شهرهای آباد آنها را از زمین برداشته زیر و رو می کنند.

و باز می افزاید: هدف این بود: «تا اهل کتاب [- یهود و نصاری ] یقین پیدا

[شماره صفحه واقعی : 330]

ص: 1519

کنند» (لیستیقن الذین اوتوا الکتاب).

و از آنجا که آنها ایرادی به این موضوع نکردند معلوم می شود آن را هماهنگ با کتب خود یافتند، و بر یقین آنها به نبوت پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله افزوده شد.

لذا در جمله بعد می افزاید: «و (هدف این بود تا) بر ایمان مؤمنان بیفزاید» (و یزداد الذین آمنوا ایمانا).

و بلافاصله بعد از ذکر این جمله روی همان اهداف سه گانه به عنوان تأکید باز می گردد، و مجددا روی ایمان اهل کتاب، سپس مؤمنان و بعد به آزمون کفار و مشرکان تکیه کرده، می گوید: «و هدف این بود که اهل کتاب، و مؤمنان (در حقانیت قرآن) تردید به خود راه ندهند، و بیمار دلان و کافران بگویند: خدا از این توصیف چه منظوری دارد»؟! (و لا یرتاب الذین اوتوا الکتاب و المؤمنون و لیقول الذین فی قلوبهم مرض و الکافرون ما ذا اراد الله بهذا مثلا).

سپس به دنبال این گفتگوها که در باره چگونگی بهره گیری مؤمنان و کافران بیمار دل از سخنان الهی بود می افزاید: «این گونه خداوند هر کس را بخواهد گمراه می سازد، و هر کس را بخواهد هدایت می کند» (کذلک یضل الله من یشاء و یهدی من یشاء).

جمله های گذشته به خوبی نشان می دهد که این مشیت و اراده الهی در باره هدایت بعضی، و گمراهی بعضی دیگر، بی حساب نیست، آنها که معاند و لجوج و بیمار دلند استحقاقی جز این ندارند، و آنها که در برابر فرمان خدا تسلیم و مؤمنند مستحق چنین هدایتی هستند.

و در پایان آیه می فرماید: «و (به هر حال) لشکریان پروردگارت را جز او کسی نمی داند، و این جز هشدار و تذکری برای انسانها نیست»! (و ما یعلم جنود ربک الا هو و ما هی الا ذکری للبشر).

بنابر این اگر سخن از نوزده نفر از خازنان دوزخ به میان آمده مفهومش این نیست که لشکریان خداوند محدود به اینها هستند.

علی علیه السّلام در نخستین خطبه نهج البلاغه می فرماید: آنگاه آسمانهای بالا را از

[شماره صفحه واقعی : 331]

ص: 1520

هم باز کرد، و آنها را مملو از اصناف مختلف فرشتگان ساخت:

گروهی از آنان همیشه در سجودند و به رکوع نمی پردازند.

و گروهی دائما در رکوعند و سر از رکوع بر نمی دارند.

و گروهی دائما ایستاده اند و به عبادت مشغولند و تغییر موضع نمی دهند.

گروهی همواره تسبیح می گویند و خسته نمی شوند.

و گروهی دیگر امنای وحی اویند، و زبان او به سوی پیامبران که پیوسته برای ابلاغ فرمان و امر او در رفت و آمدند.

و جمعی دیگر حافظان بندگان او هستند و دربانان بهشت برین.

سوره المدثر(74): آیه 32

(آیه 32)- در ادامه بحث با منکران نبوت پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله، و انکار رستاخیز، در اینجا سوگندهای متعددی یاد کرده، و بر مسأله قیامت و رستاخیز و دوزخ و عذاب آن تأکید می نماید.

می فرماید: «این چنین نیست که آنها تصور می کنند، سوگند به ماه» (کلا و القمر).

ذکر سوگند به «ماه» به خاطر آن است که یکی از آیات بزرگ الهی است، هم از نظر خلقت، و هم گردش منظم، و هم نور و زیبائی، و هم تغییرات تدریجی که خود، تقویم زنده ای برای مشخص ساختن روزهاست.

سوره المدثر(74): آیه 33

(آیه 33)- سپس می افزاید: «و (سوگند) به شب هنگامی که (دامن برچیند و) پشت کند» (و اللیل اذ ادبر).

سوره المدثر(74): آیه 34

(آیه 34)- «و به صبح هنگامی که چهره بگشاید» (و الصبح اذا اسفر).

شب گرچه آرام بخش است و خاموش، و هنگام راز و نیاز عاشقان حق، اما این شب تاریک آن زمان جالب است که پشت کند و رو به صبح روشنی پیش رود و آخر سحرگاه باشد، و طلوع صبح از همه زیباتر و دل انگیزتر است که هر انسانی را به وجد و نشاط می آورد.

این سوگندهای سه گانه در ضمن، تناسبی با نور هدایت «قرآن» و پشت کردن ظلمات «شرک» و بت پرستی و دمیدن سپیده صبحگاهان «توحید» دارد.

[شماره صفحه واقعی : 332]

ص: 1521

سوره المدثر(74): آیه 35

(آیه 35)- بعد از بیان این سوگندها، به چیزی می پردازد که سوگند به خاطر آن یاد شده، می فرماید: «آن (حوادث هولناک قیامت) از مسائل مهم است» (انها لاحدی الکبر).

سوره المدثر(74): آیه 36

(آیه 36)- سپس اضافه می کند: هدف از آفرینش دوزخ هرگز انتقامجوئی نیست، بلکه «هشدار و انذاری است برای انسانها» (نذیرا للبشر).

سوره المدثر(74): آیه 37

(آیه 37)- و سر انجام برای تأکید بیشتر می افزاید این انذار مخصوص گروه معینی نیست بلکه: برای همه افراد بشر است «برای کسانی از شما که می خواهند پیش افتند یا عقب بمانند» [- به سوی هدایت و نیکی پیش روند یا نروند]! (لمن شاء منکم ان یتقدم او یتأخر).

سوره المدثر(74): آیه 38

(آیه 38)- شما چرا اهل دوزخ شدید؟ در ادامه بحثی که در باره دوزخ و دوزخیان در آیات قبل آمد، در اینجا می افزاید: «هر کس در گرو اعمال خویش است» (کل نفس بما کسبت رهینه).

گوئی تمام وجود انسان در گرو انجام وظائف و تکالیف اوست، هنگامی که آن را انجام می دهد آزاد می گردد و گر نه در قید اسارت باقی خواهد ماند.

سوره المدثر(74): آیه 39

(آیه 39)- و بلافاصله می فرماید: «مگر اصحاب یمین» (الا اصحاب الیمین). که نامه اعمالشان را به نشانه ایمان و تقوایشان به دست راستشان می دهند! آنها در پرتو ایمان و عمل صالح، غل و زنجیرهای اسارت را شکسته اند، و بی حساب وارد بهشت می شوند.

«اصحاب الیمین» کسانی هستند که دارای ایمان و عمل صالحند، و اگر گناهان مختصری داشته باشند تحت الشعاع حسنات آنهاست، و به حکم «ان الحسنات یذهبن السیئات» (1) اعمال نیکشان اعمال بد را می پوشاند، یا بدون حساب وارد بهشت می شوند و یا اگر حسابی داشته باشند سهل و ساده و آسان است، همان گونه که در آیه 7 سوره انشقاق آمده است: «اما کسی که نامه اعمالش

[شماره صفحه واقعی : 333]

ص: 1522


1- سوره هود (11) آیه 114.

به دست راست او داده شده حساب او آسان خواهد بود».

«قرطبی» مفسر معروف اهل سنت از امام باقر علیه السّلام در تفسیر این آیه نقل کرده است که فرمود: «ما و شیعیانمان اصحاب الیمین هستیم، و هر کس ما اهل بیت را دشمن دارد در اسارت اعمال خویش است».

سوره المدثر(74): آیه 40

(آیه 40)- سپس به گوشه ای از شرح حال اصحاب الیمین و گروه مقابل آنها پرداخته، می افزاید: «آنها در باغهای بهشتند، و سؤال می کنند …» (فی جنات یتساءلون).

سوره المدثر(74): آیه 41

(آیه 41)- «از مجرمان» (عن المجرمین).

سوره المدثر(74): آیه 42

(آیه 42)- می گویند: «چه چیز شما را به دوزخ وارد ساخت»؟! (ما سلککم فی سقر).

از این آیات به خوبی استفاده می شود که رابطه میان بهشتیان و دوزخیان بکلی قطع نمی گردد، بهشتیان می توانند از عالم خود وضع دوزخیان را مشاهده کنند، و با آنها به گفتگو پردازند.

سوره المدثر(74): آیه 43

(آیه 43)- مجرمان در پاسخ این سؤال به چهار گناه بزرگ خویش در این رابطه اعتراف می کنند نخست این که: «می گویند: ما از نمازگزاران نبودیم» (قالوا لم نک من المصلین).

اگر نماز می خواندیم نماز ما را به یاد خدا می انداخت، و نهی از فحشاء و منکر می کرد، و ما را به صراط مستقیم الهی دعوت می نمود.

سوره المدثر(74): آیه 44

(آیه 44)- دیگر این که: «ما اطعام مستمند نمی کردیم» (و لم نک نطعم المسکین).

اطعام مسکین گرچه به معنی غذا دادن به بینوایان است، ولی ظاهرا منظور از آن، هرگونه کمک به نیازمندیهای ضروری نیازمندان می باشد، اعم از خوراک و پوشاک و مسکن و غیر اینها و منظور از آن «زکات واجب» است چرا که ترک انفاقهای مستحبی سبب ورود در دوزخ نمی شود.

سوره المدثر(74): آیه 45

(آیه 45)- دیگر این که: «و پیوسته با اهل باطل همنشین و همصدا

[شماره صفحه واقعی : 334]

ص: 1523

می شدیم» (و کنا نخوض مع الخائضین).

«خوض در باطل» معنی وسیع و گسترده ای دارد که هم شامل ورود در مجالس کسانی می شود که آیات خدا را به باد استهزا می گیرند، تبلیغات ضد اسلامی می کنند، و یا شوخیهای رکیک دارند، یا گناهانی را که انجام داده اند به عنوان افتخار یا تلذذ نقل می کنند، و همچنین شرکت در مجالس غیبت و تهمت و لهو و لعب و مانند آنها، ولی در آیه مورد بحث بیشتر نظر بر مجالسی است که برای تضعیف دین خدا و استهزای مقدسات، و ترویج کفر و شرک و بی دینی تشکیل می شود.

سوره المدثر(74): آیه 46

(آیه 46)- سپس می افزاید: «و این که ما همواره روز جزا را انکار می کردیم» (و کنا نکذب بیوم الدین).

سوره المدثر(74): آیه 47

(آیه 47)- «تا زمانی که مرگ ما فرا رسید» (حتی اتانا الیقین).

روشن است انکار معاد و روز حساب و جزا، تمام ارزشهای الهی و اخلاقی را متزلزل می سازد، و انسان را برای ارتکاب گناه تشجیع می کند، به هر حال از این آیات به خوبی استفاده می شود که کفار همان گونه که مکلف به اصول دین هستند به فروع دین نیز مکلفند، و نیز نشان می دهد این امور چهارگانه یعنی «نماز» و «زکات» و ترک مجالس اهل باطل» و «ایمان به قیامت» اهمیت و نقش فوق العاده ای در هدایت و تربیت انسان دارد، و به این ترتیب جهنم جای نمازگزاران واقعی، و زکات دهندگان، و تارکان باطل، و مؤمنان به قیامت نیست.

سوره المدثر(74): آیه 48

(آیه 48)- و در این آیه، به عاقبت شوم این گروه اشاره کرده، می گوید: «از این رو شفاعت شفاعت کنندگان به حال آنها سودی نمی بخشد» و باید در عذاب الهی برای همیشه بمانند (فما تنفعهم شفاعه الشافعین).

نه شفاعت انبیا و رسولان پروردگار و امامان، و نه شفاعت فرشتگان و صدیقین و شهداء و صالحین، چرا که شفاعت نیاز به وجود زمینه مساعد دارد، و اینها زمینه ها را بکلی از میان برده اند، شفاعت همچون آب زلالی است که بر پای

[شماره صفحه واقعی : 335]

ص: 1524

نهال ضعیفی ریخته می شود، و بدیهی است اگر نهال بکلی مرده باشد این آب زلال آن را زنده نمی کند.

ضمنا این آیه بار دیگر بر مسأله شفاعت و تنوع و تعدد شفیعان درگاه خدا تأکید می کند، و پاسخ دندان شکنی است برای آنها که منکر اصل شفاعتند.

همچنین تأکیدی است بر این که شفاعت بی قید و شرط نیست، و به معنی چراغ سبز برای گناه محسوب نمی شود، بلکه عاملی است برای تربیت انسان که حد اقل او را به مرحله ای که قابلیت شفاعت داشته باشد برساند، و رابطه او با خدا و اولیای او بکلی قطع نشود.

سوره المدثر(74): آیه 49

(آیه 49)- چنان از حق می گریزند که گورخران از شیر! در ادامه بحثی که پیرامون سرنوشت مجرمان و دوزخیان در آیات قبل آمده بود در اینجا وحشت این گروه معاند و لجوج را از شنیدن سخن حق و هرگونه اندرز و نصیحت به روشنترین وجهی منعکس می کند.

نخست می گوید: «چرا آنها از تذکر روی گردانند»؟ (فما لهم عن التذکره معرضین).

سوره المدثر(74): آیه 50

(آیه 50)- «گوئی گور خرانی رمیده اند» (کانهم حمر مستنفره).

سوره المدثر(74): آیه 51

(آیه 51)- «که از (مقابل) شیری فرار کرده اند» (فرت من قسوره).

آیه فوق تعبیری است بسیار رسا و گویا از وحشت و فرار مشرکان از آیات روح پرور قرآن، آنها را به گور خر تشبیه کرده که هم فاقد عقل و شعور است، و هم به علّت وحشی بودن گریزان از همه چیز، در حالی که در برابر آنها چیزی جز تذکره (وسیله یادآوری و بیداری و هوشیاری) قرار ندارد.

سوره المدثر(74): آیه 52

(آیه 52)- ولی با این همه نادانی و بی خبری آن چنان پرادعا و متکبرند که «هر کدام از آنها انتظار دارد نامه جداگانه ای (از سوی خداوند) برای او فرستاده شود»! (بل یرید کل امری منهم ان یؤتی صحفا منشره).

این شبیه چیزی است که در آیه 93 سوره اسراء آمده است: «اگر به آسمان نیز بروی ما به تو ایمان نمی آوریم مگر آن که نامه ای (از سوی خدا)

[شماره صفحه واقعی : 336]

ص: 1525

بر ما نازل کنی»!

سوره المدثر(74): آیه 53

(آیه 53)- و لذا در این آیه می افزاید: «چنین نیست» که آنها می گویند (کلا).

نازل شدن کتاب آسمانی بر آنها و مطالب دیگری از این قبیل همه بهانه است.

«آنها از آخرت نمی ترسند» (بل لا یخافون الآخره).

به حق باید گفت که ایمان به جهان رستاخیز و پاداش و کیفر قیامت شخصیت تازه ای به انسان می بخشد، و می تواند افراد بی بند و بار و متکبر و خودخواه و ظالم را به انسانی متعهد و متقی و متواضع و عدالت پیشه تبدیل کند.

سوره المدثر(74): آیه 54

(آیه 54)- سپس بار دیگر تأکید می کند: «چنین نیست» (کلا). که آنها در باره قرآن می اندیشند.

«آن (قرآن) یک تذکر و یادآوری است» (انه تذکره).

سوره المدثر(74): آیه 55

(آیه 55)- «هر کس بخواهد از آن پند می گیرد» (فمن شاء ذکره).

سوره المدثر(74): آیه 56

(آیه 56)- در عین حال پند گرفتن از آن جز به مشیت و توفیق الهی ممکن نیست «و آنها پند نمی گیرند مگر این که خدا بخواهد» (و ما یذکرون الا ان یشاء الله).

یعنی انسان نمی تواند راه هدایت را بپوید جز این که به ذیل عنایت پروردگار توسل جوید، و از او توفیق و امداد طلبد.

تا که از جانب معشوق نباشد کششی کوشش عاشق بیچاره به جائی نرسد

و در پایان آیه می فرماید: «او اهل تقوا و اهل آمرزش است» (هو اهل التقوی و اهل المغفره).

شایسته است که از عقاب او بترسند، و از این که چیزی را شریک او قرار دهند بپرهیزند و نیز شایسته است که به آمرزش او امیدوار باشند.

این جمله اشاره ای به مقام «خوف» و «رجاء» و «عذاب» و «مغفرت» الهی است. و در حقیقت تعلیلی است برای آیه قبل.

[شماره صفحه واقعی : 337]

ص: 1526

این احتمال نیز هست که «تقوا» در اینجا به معنی فاعلی تفسیر شود یعنی خدا، اهل تقواست، از هرگونه ظلم و قبیح و هرگونه کاری که برخلاف حکمت است می پرهیزد. و در حقیقت بالاترین مقام تقوا از آن خداست و آنچه در بندگان است، شعله ضعیفی از آن تقوای بی انتهاست.

به هر حال این سوره با امر به «انذار» و «تکلیف» شروع شد، و با دعوت به «تقوا» و «وعده مغفرت» پایان می پذیرد.

«پایان سوره مدّثّر»

[شماره صفحه واقعی : 338]

ص: 1527

سوره قیامت [75]
اشاره

این سوره در «مکّه» نازل شده و دارای 40 آیه است

محتوای سوره:

همان گونه که از نام سوره پیداست مباحث آن بر محور مسائل مربوط به معاد و روز قیامت دور می زند، جز چند آیه که در باره «قرآن مجید» و مکذبین به آن سخن می گوید، و اما بحثهائی که در مورد قیامت در این سوره آمده روی هم رفته در چهار محور است.

1- مسائل مربوط به اشراط السّاعه و حوادث عجیب و بسیار هول انگیزی که در پایان این جهان و آغاز قیامت روی می دهد.

2- مسائل مربوط به وضع حال نیکوکاران و بدکاران در آن روز.

3- مسائل مربوط به لحظات پراضطراب مرگ و انتقال از این جهان به جهان دیگر.

4- بحثهای مربوط به هدف آفرینش انسان و رابطه آن با مسأله معاد.

فضیلت تلاوت سوره:

در حدیثی از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله می خوانیم: «کسی که سوره قیامت را بخواند من و جبرئیل برای او در روز قیامت گواهی می دهیم که او ایمان به آن روز داشته، و در آن روز صورتش از صورت سایر مردم درخشنده تر است».

و در حدیثی از امام صادق علیه السّلام می خوانیم: «کسی که تداوم بر سوره «لا اقسم» (سوره قیامت) کند و به آن عمل نماید خداوند این سوره را در قیامت همراه او از قبرش با بهترین چهره بر می انگیزد، و پیوسته به او بشارت می دهد و در صورتش

[شماره صفحه واقعی : 339]

ص: 1528

می خندد تا از صراط و میزان بگذرد».

قابل توجه این که آنچه را از قرائن در فضیلت تلاوت سوره های قرآن در موارد دیگر استفاده می کردیم در اینجا صریحا در متن روایت آمده است زیرا می فرماید:

هر کسی بر آن مداومت کند، و به آن عمل نماید.

بنابر این همه اینها مقدمه عمل کردن و به کار بستن مضمون آن است.

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

سوره القیامه(75): آیه 1

(آیه 1)- سوگند به روز قیامت و وجدان ملامتگر؟

این سوره با دو سوگند پر معنی آغاز شده، می فرماید: «سوگند به روز قیامت» (لا اقسم بیوم القیامه).

سوره القیامه(75): آیه 2

(آیه 2)- «و سوگند به (نفس لوّامه و) وجدان بیدار و ملامتگر» (و لا اقسم بالنفس اللوامه). که رستاخیز حق است و همه شما در قیامت برانگیخته می شوید و به سزای اعمالتان می رسید! در مورد رابطه این دو سوگند با هم باید بگوییم: حقیقت این است که یکی از دلائل وجود «معاد» وجود «محکمه وجدان» در درون جان انسان است که به هنگام انجام کار نیک روح آدمی را مملو از شادی و نشاط می کند، و از این طریق به او پاداش می دهد، و به هنگام انجام کار زشت یا ارتکاب جنایت روح او را سخت در فشار قرار داده و مجازات و شکنجه می کند، به حدی که گاه برای نجات از عذاب وجدان اقدام به خودکشی می کند.

وقتی «عالم صغیر» یعنی وجود انسان در دل خود محکمه و دادگاه کوچکی دارد، چگونه «عالم کبیر» با آن عظمتش محکمه عدل عظیمی نخواهد داشت؟

و از اینجاست که ما از وجود «وجدان اخلاقی» پی به وجود «رستاخیز و قیامت» می بریم و نیز از همین جا رابطه جالب این دو سوگند روشن می شود، و به تعبیر دیگر سوگند دوم دلیلی است بر سوگند اول.

[شماره صفحه واقعی : 340]

ص: 1529

سوره القیامه(75): آیه 3

(آیه 3)- سپس در این آیه به عنوان یک استفهام انکاری می افزاید: «آیا انسان می پندارد که هرگز استخوانهای او را جمع نخواهیم کرد»؟ (ا یحسب الانسان الن نجمع عظامه).

سوره القیامه(75): آیه 4

(آیه 4)- «آری! قادریم که (حتی خطوط سر) انگشتان او را موزون و مرتب کنیم» (بلی قادرین علی ان نسوی بنانه).

این تعبیر می تواند اشاره لطیفی به خطوط سر انگشت انسانها باشد که می گویند کمتر انسانی در روی زمین پیدا می شود که خطوط سر انگشت او با دیگری یکسان باشد.

سوره القیامه(75): آیه 5

(آیه 5)- در این آیه به یکی از علل حقیقی انکار معاد اشاره کرده، می فرماید: انسان شک در معاد ندارد «بلکه او می خواهد (آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قیامت) در تمام عمر گناه کند»! (بل یرید الانسان لیفجر امامه).

او می خواهد از طریق انکار معاد، کسب آزادی برای هرگونه هوسرانی و ظلم و بیدادگری و گناه بنماید، هم وجدان خود را از این طریق اشباع کاذب کند، و هم در برابر خلق خدا مسؤولیتی برای خود قائل نباشد.

سوره القیامه(75): آیه 6

اشاره

(آیه 6)- و لذا به دنبال آن می افزاید: «می پرسد قیامت کی خواهد بود»؟! (یسئل ایان یوم القیامه).

آری! او برای گریز از مسؤولیتها استفهام انکاری در باره وقت قیامت می کند، تا راه را برای فجور خود بگشاید.

«محکمه وجدان»

یا قیامت صغری! از قرآن مجید به خوبی استفاده می شود که روح و نفس انسانی دارای سه مرحله است:

1- «نفس اماره» یعنی روح سرکش که پیوسته انسان را به زشتیها و بدیها دعوت می کند، و شهوات و فجور را در برابر او زینت می بخشد.

2- «نفس لوّامه» که در آیات مورد بحث به آن اشاره شد، روحی است بیدار و نسبتا آگاه، هر چند هنوز در برابر گناه مصونیت نیافته گاه لغزش پیدا می کند. و در دامان گناه می افتد اما کمی بعد بیدار می شود و توبه می کند و به مسیر سعادت باز می گردد.

[شماره صفحه واقعی : 341]

ص: 1530

این همان چیزی است که از آن به عنوان «وجدان اخلاقی» یاد می کنند، در بعضی از انسانها بسیار قوی و نیرومند است و در بعضی بسیار ضعیف و ناتوان ولی به هر حال در هر انسانی وجود دارد.

3- «نفس مطمئنه» یعنی روح تکامل یافته ای که به مرحله اطمینان رسیده، نفس سرکش را رام کرده، و به مقام تقوای کامل و احساس مسؤولیت رسیده که دیگر به آسانی لغزش برای او امکان پذیر نیست.

به هر حال این «نفس لوامه» چنانکه گفتیم رستاخیز کوچکی است در درون جان هر انسان که بعد از انجام یک کار نیک یا بد، بلافاصله محکمه آن در درون جان تشکیل می گردد و به حساب و کتاب او می رسد.

این دادگاه عجیب درونی شباهت عجیبی به دادگاه رستاخیز دارد:

1- قاضی و شاهد و مجری حکم در حقیقت در اینجا یکی است همانطور که در قیامت چنین است: «خداوندا! تو از اسرار پنهان و آشکار آگاهی و تو در میان بندگانت قضاوت خواهی کرد» (زمر/ 46).

2- این دادگاه وجدان توصیه و رشوه و پارتی و پرونده سازی رایج بشری را نمی پذیرد، همانطور که در باره دادگاه قیامت نیز می خوانیم: «از آن روز بترسید که هیچ کس به جای دیگری مجازات نمی شود، و نه شفاعتی پذیرفته می گردد، و نه فدیه و رشوه ای، و نه یاری می شوند» (بقره/ 48).

3- محکمه وجدان مهمترین و قطورترین پرونده ها را در کوتاهترین مدت رسیدگی کرده، حکم نهائی را صادر می کند، همانطور که در باره دادگاه رستاخیز نیز می خوانیم: «خداوند حکم می کند و حکم او رد و نقض نمی شود و حساب او سریع است» (رعد/ 41).

4- مجازات و کیفرش بر خلاف مجازاتهای دادگاههای رسمی این جهان، نخستین جرقه هایش در اعماق دل و جان افروخته می شود، و از آنجا به بیرون سرایت می کند، نخست روح انسان را می آزارد، سپس آثارش در جسم، و چهره آشکار می شود، همانطور که در باره دادگاه قیامت نیز می خوانیم: «آتش برافروخته

[شماره صفحه واقعی : 342]

ص: 1531

الهی که از قلبها زبانه می کشد»! (همزه/ 6 و 7).

5- این دادگاه وجدان چندان نیاز به ناظر و شهود ندارد بلکه معلومات و آگاهیهای خود انسان متهم را به عنوان شهود به نفع یا بر ضدّ او می پذیرد، همانطور که در دادگاه رستاخیز نیز ذرات وجود انسان حتی دست و پا و پوست تن او گواهان بر اعمال او هستند چنانکه می فرماید: «چون به کنار آتش دوزخ برسند گوش و چشم و پوست تن آنها بر ضد آنها گواهی می دهد» (فصّلت/ 20).

این شباهت عجیب در میان این دو دادگاه نشانه دیگری بر فطری بودن مسأله معاد است، زیرا چگونه می توان باور کرد در وجود یک انسان چنان حساب و کتاب و دادگاه مرموز و اسرار آمیزی وجود داشته باشد، اما در درون این عالم بزرگ مطلقا حساب و کتاب و دادگاه و محکمه ای وجود نداشته باشد، این باور کردنی نیست.

سوره القیامه(75): آیه 7

(آیه 7)- در آیه قبل سخن به سؤالی که منکران رستاخیز در باره قیامت داشتند منتهی شد.

در این آیه، نخست به حوادث قبل از رستاخیز یعنی تحول عظیمی که در دنیا پیدا می شود و نظام آن متلاشی می گردد اشاره کرده، می فرماید: «در آن هنگام که چشمها از شدّت وحشت به گردش درآید» (فاذا برق البصر).

سوره القیامه(75): آیه 8

(آیه 8)- «و ماه بی نور گردد» (و خسف القمر).

سوره القیامه(75): آیه 9

(آیه 9)- «و خورشید و ماه یکجا جمع شوند» (و جمع الشمس و القمر).

در مورد جمع ماه و خورشید این احتمال وجود دارد که ماه تدریجا تحت تأثیر جاذبه خورشید به آن نزدیک و سر انجام به سوی آن جذب و جمع می شود، و هر دو بی فروغ می گردند.

در آیه 1 سوره تکویر می فرماید: «اذا الشمس کورت هنگامی که خورشید تاریک گردد» و می دانیم نور ماه از خورشید است، هنگامی که خورشید تاریک شود ماه نیز تاریک می گردد. در نتیجه کره زمین در ظلمت و تاریکی وحشتناکی فرو می رود.

سوره القیامه(75): آیه 10

(آیه 10)- به این ترتیب با یک انقلاب و تحول عظیم، جهان پایان می یابد سپس با تحول عظیم دیگری (با نفخه صور دوم که نفخه حیات است) رستاخیز

[شماره صفحه واقعی : 343]

ص: 1532

انسانها آغاز می گردد «آن روز انسان می گوید: راه فرار کجاست!» (یقول الانسان یومئذ این المفر).

آری! انسانهای کافر و گنهکار که روز قیامت را تکذیب می کردند آن روز از شدت خجالت و شرم پناهگاهی می جویند، و از سنگینی بار گناه و ترس از عذاب راه فرار می طلبند.

سوره القیامه(75): آیه 11

(آیه 11)- ولی به زودی به آنها گفته می شود: «هرگز چنین نیست، راه فرار و پناهگاهی وجود ندارد» (کلا لا وزر).

سوره القیامه(75): آیه 12

(آیه 12)- «آن روز قرارگاه نهائی تنها به سوی پروردگار تو است» (الی ربک یومئذ المستقر)

سوره القیامه(75): آیه 13

(آیه 13)- سپس می افزاید: «در آن روز انسان را از تمام کارهائی که از پیش یا پس فرستاده آگاه می کنند» (ینبؤا الانسان یؤمئذ بما قدم و اخر)

.منظور از این دو تعبیر اعمالی است که در حیات خود از پیش فرستاده، یا آثاری که بعد از مرگ از او باقیمانده، اعم از سنت نیک و بد که در میان مردم گذاشته و به آن عمل می کنند و حسنات و سیئاتش به او می رسد، و یا کتاب و نوشته ها، و بناهای خیر و شر، و فرزندان صالح و ناصالح، که آثارش به او می رسد.

در حدیثی از امام باقر علیه السّلام در تفسیر این آیه آمده است که فرمود: «در آن روز به انسان خبر می دهند آنچه از خیر و شر را مقدم داشته، و آنچه مؤخر نموده است، از سنتهائی که از خود به یادگار گذارده، تا کسانی که بعد از او می آیند به آن عمل کنند، اگر سنت بدی بوده به اندازه گناه عمل کنندگان بر او خواهد بود، بی آنکه چیزی از گناه آنان بکاهد، و اگر سنّت خیری بوده همانند پاداشهای آنها برای او خواهد بود بی آنکه چیزی از اجر آنها کاسته شود».

سوره القیامه(75): آیه 14

(آیه 14)- در این آیه می افزاید: گرچه خداوند و فرشتگان او، انسان را از تمام اعمالش آگاه می کنند، ولی نیازی به این اعلام نیست، «بلکه انسان خودش از وضع خود آگاه است» (بل الانسان علی نفسه بصیره)

. و خود و اعضایش در آن روز بزرگ شاهد و گواه او هستند.

[شماره صفحه واقعی : 344]

ص: 1533

سوره القیامه(75): آیه 15

(آیه 15)- «هر چند (در ظاهر) برای خود عذرهائی بتراشد» (و لو القی معاذیره)

.این آیات در حقیقت همان چیزی را می گوید که در آیات دیگر قرآن در باره گواهی اعضای انسان بر اعمال او آمده است، مانند آیه 20 سوره فصّلت که می گوید:

«گوشها و چشمها و پوستهای تنشان به آنچه انجام می دادند گواهی می دهند».

بنابر این، در آن دادگاه بزرگ قیامت بهترین گواه بر اعمال انسان، خود اوست، چرا که او از همه بهتر از وضع خویشتن آگاه است.

این آیات عالم دنیا را نیز شامل می شود، در اینجا نیز مردم از حال خود آگاهند، هر چند گروهی با دروغ و پشت هم اندازی و ظاهر سازی و ریاکاری چهره واقعی خویش را مکتوم می دارند.

سوره القیامه(75): آیه 16

(آیه 16)- جمع و حفظ قرآن بر عهده ماست! این آیه و سه آیه بعد از آن به منزله جمله معترضه ای است که گاه گوینده در لابه لای سخن خویش می آورد.

خداوند موقتا رشته سخن در باره قیامت و احوال مؤمنان و کافران را رها کرده، و تذکر فشرده ای به پیامبرش در باره قرآن می دهد، می فرماید: «زبانت را به خاطر عجله برای خواندن آن [- قرآن ] حرکت مده» (لا تحرک به لسانک لتعجل به)

.در تفسیر این آیه، تفسیر معروفی است که از ابن عباس در کتب حدیث و تفسیر نقل شده است، و آن این که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به خاطر عشق و علاقه شدیدی که به دریافت و حفظ قرآن داشت، هنگامی که پیک وحی، آیات را بر او می خواند، همراه او زبان خود را حرکت می داد و عجله می کرد، خداوند او را نهی فرمود که این کار را مکن، خود ما آن را برای تو جمع می کنیم.

سوره القیامه(75): آیه 17

(آیه 17)- سپس می افزاید: «چرا که جمع کردن و خواندن آن بر عهده ماست»! و این کار به وسیله پیک وحی انجام می شود (ان علینا جمعه و قرآنه)

سوره القیامه(75): آیه 18

(آیه 18)- «هر گاه آن را خواندیم، از خواندن آن پیروی کن» (فاذا قرأناه فاتبع قرآنه)

.

[شماره صفحه واقعی : 345]

ص: 1534

سوره القیامه(75): آیه 19

(آیه 19)- «سپس بیان (و توضیح) آن (نیز) بر عهده ماست» (ثم ان علینا بیانه).

بنابر این هم جمع قرآن، و هم تلاوت آن بر تو، و هم تبیین و تفصیل معانی آن هر سه بر عهده ماست، به هیچ وجه نگران مباش، آن کس که این وحی را نازل کرده، در تمام مراحل حافظ آن است.

این آیات در ضمن بیانگر اصالت قرآن، و حفظ آن از هرگونه تحریف و دگرگونی است، چرا که خداوند وعده جمع و تلاوت و تبیین آن را داده است.

سوره القیامه(75): آیه 20

(آیه 20)- در اینجا بار دیگر به ادامه بحثهای مربوط به معاد باز می گردد، و ویژگیهای دیگری را از قیامت، و همچنین علل انکار معاد را بیان می کند.

می فرماید: «چنین نیست که شما می پندارید (و دلایل معاد را کافی نمی دانید) بلکه شما این دنیای زود گذر را دوست دارید» و هوسرانی بی قید و شرط را (کلا بل تحبون العاجله).

سوره القیامه(75): آیه 21

(آیه 21)- «و (به همین دلیل) آخرت را رها می کنید» (و تذرون الآخره).

دلیل اصلی انکار معاد شک در قدرت خداوند و جمع آوری «عظام رمیم» و خاکهای پراکنده نیست، بلکه علاقه شدید شما به دنیا، و شهوات و هوسهای سرکش سبب می شود که هرگونه مانع و رادعی را از سر راه خود بردارید، و از آنجا که پذیرش معاد و امر و نهی الهی، موانع و محدودیتهای فراوانی بر سر این راه ایجاد می کند، لذا به انکار اصل مطلب بر می خیزید، و آخرت را بکلی رها می سازید.

دو آیه فوق در حقیقت تأکیدی است بر آنچه در آیات قبل گذشت که می فرمود: (بل یرید الانسان لیفجر امامه یسئل ایان یوم القیامه).

سوره القیامه(75): آیه 22

(آیه 22)- چهره های خندان و چهره های عبوس در صحنه قیامت! سپس به بیان حال مؤمنان نیکوکار، و کافران بدکار، در آن روز پرداخته، چنین می گوید: «در آن روز صورتهائی شاداب و مسرور است» (وجوه یومئذ ناضره).

سوره القیامه(75): آیه 23

(آیه 23)- این از نظر پاداشهای مادی، و اما در مورد پاداشهای روحانی آنها می فرماید: «و به پروردگارش می نگرد»! (الی ربها ناظره).

[شماره صفحه واقعی : 346]

ص: 1535

نگاهی با چشم دل و از طریق شهود باطن، نگاهی که آنها را مجذوب آن ذات بی مثال، و آن کمال و جمال مطلق می کند.

پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «هنگامی که اهل بهشت وارد بهشت می شوند خداوند می فرماید: چیز دیگری می خواهید بر شما بیفزایم؟

آنها می گویند: (پروردگارا! همه چیز به ما داده ای) آیا روی ما را سفید نکردی؟ آیا ما را وارد بهشت ننمودی؟ و رهائی از آتش نبخشیدی؟

در این هنگام حجابها کنار می رود (و خداوند را با چشم دل مشاهده می کنند) و در آن حال چیزی محبوبتر نزد آنان از نگاه به پروردگارشان نیست».

سوره القیامه(75): آیه 24

(آیه 24)- و در نقطه مقابل این گروه مؤمنان «صورتهایی، عبوس و درهم کشیده است» (و وجوه یومئذ باسره).

آنها وقتی که نشانه های عذاب را می نگرند، و نامه های اعمال خویش را خالی از حسنات و مملو از سیئات، مشاهده می کنند، سخت پریشان و محزون و اندوهگین می شوند، و چهره درهم می کشند.

سوره القیامه(75): آیه 25

(آیه 25)- «زیرا می داند عذابی در پیش دارد که پشت را درهم می شکند» (تظن ان یفعل بها فاقره).

این تعبیر کنایه از انواع مجازاتهای سنگینی است که در دوزخ در انتظار این گروه است، این گروه انتظار عذابهای کمرشکن را می کشند در حالی که گروه سابق در انتظار رحمت پروردگار، و آماده لقای محبوبند اینها بدترین عذاب را دارند، و آنها برترین نعمت جسمانی و موهبت و لذت روحانی را.

سوره القیامه(75): آیه 26

(آیه 26)- در ادامه بحثهای مربوط به جهان دیگر و سرنوشت مؤمنان و کافران، در اینجا سخن از لحظه دردناک مرگ است که دریچه ای است به سوی جهان دیگر.

می فرماید: «چنین نیست (که انسان می پندارد، او ایمان نمی آورد) تا موقعی که جان به گلوگاهش برسد» (کلا اذا بلغت التراقی).

آن روز است که چشم برزخی او باز می شود، حجابها کنار می رود، نشانه های عذاب و کیفر را می بیند، و به اعمال خود واقف می شود، و در آن لحظه ایمان

[شماره صفحه واقعی : 347]

ص: 1536

می آورد، ولی ایمانی که هرگز مفید به حال او نخواهد بود.

سوره القیامه(75): آیه 27

(آیه 27)- در این هنگام اطرافیان او سراسیمه و دستپاچه به دنبال راه نجاتی می گردند «و گفته می شود: آیا کسی هست که (این بیمار را از مرگ) نجات دهد»؟

(و قیل من راق)

.این سخن را از روی عجز و یأس و بیچارگی می گویند، در حالی که می دانند کار از کار گذشته است، و از دست طبیب نیز کاری ساخته نیست.

سوره القیامه(75): آیه 28

(آیه 28)- در این آیه به یأس کامل «محتضر» اشاره کرده، می گوید: در این حال او از زندگی بطور مطلق مأیوس شده «و به جدائی از دنیا یقین پیدا کند» (و ظن انه الفراق).

سوره القیامه(75): آیه 29

اشاره

(آیه 29)- «و ساق پاها (از سختی جان دادن) به هم بپیچد» (و التفت الساق بالساق).

این به هم پیچیدگی، یا به خاطر شدت ناراحتی جان دادن است، یا در نتیجه از کار افتادن دست و پا و بر چیده شدن روح، از آنها.

لحظه دردناک مرگ!

از قرآن به خوبی استفاده می شود لحظه مرگ، لحظه سخت و دردناکی است ولی از روایات اسلامی استفاده می شود که این لحظه بر مؤمنان راستین آسان می گذرد، در حالی که برای افراد بی ایمان سخت دردناک است.

از جمله در حدیثی از امام صادق علیه السّلام می خوانیم که فرمود: «مرگ نسبت به مؤمن همچون عطر بسیار خوشبوئی است که آن را می بوید و حالتی شبیه خواب به او دست می دهد، و درد و رنج بکلی از او قطع می شود! و نسبت به کافر مانند گزیدن افعی ها و عقرب ها و یا شدیدتر از آن است»!

سوره القیامه(75): آیه 30

(آیه 30)- در این آیه، می فرماید: «مسیر (همه خلایق) در آن روز به سوی (دادگاه) پروردگار توست» (الی ربک یومئذ المساق).

آری! همه به سوی او باز می گردند و در دادگاه عدل او حاضر می شوند و تمام خطوط به او منتهی خواهد گشت.

این آیه هم تأکیدی بر مسأله معاد و رستاخیز عمومی بندگان است، و هم

[شماره صفحه واقعی : 348]

ص: 1537

می تواند اشاره ای به جهت گیری حرکت تکاملی خلایق به سوی ذات پاک او که ذاتی است بی نهایت از هر جهت، بوده باشد.

سوره القیامه(75): آیه 31

(آیه 31)- در ادامه بحثهای مربوط به «مرگ» و نخستین گام در سفر آخرت که در آیات گذشته آمده، در اینجا از خالی بودن دست کافران از توشه این مسافرت سخن می گوید، می فرماید: « (در آن روز گفته می شود:) او هرگز ایمان نیاورد و نماز نخواند» (فلا صدق و لا صلی).

سوره القیامه(75): آیه 32

(آیه 32)- «بلکه تکذیب کرد و روی گردان شد» (و لکن کذب و تولی).

سوره القیامه(75): آیه 33

(آیه 33)- در این آیه می افزاید: «سپس به سوی خانواده خود بازگشت، در حالی که متکبرانه قدم بر می داشت» (ثم ذهب الی اهله یتمطی).

او به گمان این که با بی اعتنائی و تکذیب پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و آیات الهی، پیروزی مهمی به دست آورده، از باده غرور سرمست بود، و به سراغ خانواده خود می آمد تا طبق معمول مسائل افتخار آمیز را که در خارج خانه رخ داده برای آنها بازگو کند، حتی راه رفتن و حرکت اعضای پیکرش همگی بیانگر این کبر و غرور بود.

سوره القیامه(75): آیه 34

(آیه 34)- سپس این گونه افراد بی ایمان را مخاطب ساخته، و به عنوان تهدید می گوید: با این اعمال «عذاب الهی برای تو شایسته تر است، شایسته تر»! (اولی لک فأولی).

سوره القیامه(75): آیه 35

(آیه 35)- «سپس عذاب الهی برای تو شایسته تر است، شایسته تر»! (ثم اولی لک فاولی).

در روایات آمده است که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله دست ابو جهل را گرفت (و طبق بعضی از روایات گریبان او را گرفت) و فرمود: «أولی لک فاولی ثم اولی لک فاولی» ابو جهل گفت: «مرا به چه تهدید می کنی، نه تو می توانی و نه پروردگارت می تواند به من زیانی برساند، من قدرتمندترین افراد این سرزمین هستم»! اینجا بود که همین جمله ها بر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به صورت آیات قرآنی نازل شد.

سوره القیامه(75): آیه 36

(آیه 36)- خدائی که انسان را از نطفه بی ارزشی آفرید …!

در اینجا به دو استدلال جالب در باره معاد می پردازد که یکی از طریق بیان

[شماره صفحه واقعی : 349]

ص: 1538

«هدف آفرینش» و حکمت خداوند است، و دیگری از طریق بیان «قدرت» او به استناد تحول و تکامل نطفه انسان در مراحل مختلف عالم جنین.

در مرحله اول می فرماید: «آیا انسان گمان می کند که بی هدف رها می شود»؟! (ا یحسب الانسان ان یترک سدی).

منظور از «انسان» در این آیه همان انسانی است که منکر معاد و رستاخیز می باشد، آیه می گوید: او چگونه باور می کند خداوند این جهان پهناور را، با این عظمت، و این همه شگفتیها، برای انسان بیافریند، ولی در آفرینش انسان هدفی نباشد؟ چگونه می توان باور کرد، که هر عضوی از اعضای انسان برای هدف خاصی آفریده شده باشد ولی برای مجموع وجود او هیچ هدفی در کار نباشد.

سوره القیامه(75): آیه 37

(آیه 37)- سپس به بیان دلیل دوم پرداخته، می افزاید: «آیا او نطفه ای از منی که در رحم ریخته می شود نبود»! (ا لم یک نطفه من منی یمنی).

سوره القیامه(75): آیه 38

(آیه 38)- «سپس (این مرحله را پشت سر گذارد) و به صورت خون بسته درآمد، و خداوند او را آفرید و موزون ساخت» (ثم کان علقه فخلق فسوی).

سوره القیامه(75): آیه 39

(آیه 39)- باز در این مرحله متوقف نماند «و از او دو زوج مرد و زن آفرید» (فجعل منه الزوجین الذکر و الانثی).

سوره القیامه(75): آیه 40

(آیه 40)- آیا کسی که نطفه کوچک و بی ارزش را در ظلمتکده رحم مادر، هر روز آفرینش جدیدی می بخشد، و لباس تازه ای از حیات زندگی در تن او می کند، و چهره نوینی به او می دهد، تا سر انجام انسان مذکر یا مؤنث کاملی می شود و از مادر متولد می گردد «آیا چنین کسی قادر نیست که مردگان را زنده کند»؟! (ا لیس ذلک بقادر علی ان یحیی الموتی).

این بیان در حقیقت در مقابل منکرانی است که در مسأله معاد جسمانی غالبا دم از محال بودن می زدند، و امکان بازگشت به زندگی را بعد از مردن و خاک شدن نفی می کردند.

«پایان سوره قیامت»

[شماره صفحه واقعی : 350]

ص: 1539

سوره دهر (انسان) [76]
اشاره

این سوره در «مدینه» نازل شده و 31 آیه دارد

محتوای سوره:

این سوره از یک نظر به پنج بخش تقسیم می شود:

در بخش اول از آفرینش انسان و خلقت او از نطفه «امشاج» (مختلط) و سپس هدایت و آزادی اراده او سخن می گوید.

در بخش دوم سخن از پاداش ابرار و نیکان است که شأن نزول خاصی در مورد اهل بیت علیهم السّلام دارد که به آن اشاره خواهد شد.

در بخش سوم: دلائل استحقاق این پاداشها را در جمله هایی کوتاه و مؤثر بازگو می کند.

در بخش چهارم به اهمیت قرآن، و طریق اجرای احکام آن، و راه پرفراز و نشیب خودسازی اشاره شده.

و در بخش پنجم سخن از حاکمیت مشیت الهی (در عین مختار بودن انسان) به میان آمده است.

برای این سوره نامهای متعددی است که مشهورترین آنها سوره «انسان» و سوره «دهر» و سوره «هل اتی» است که هر کدام از آنها از یکی از کلمات اوائل سوره گرفته شده، هر چند در روایاتی که بعدا در فضیلت سوره می خوانیم تنها از «هل اتی» یاد شده است.

فضیلت تلاوت سوره:

در حدیثی از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله آمده است: «کسی که

[شماره صفحه واقعی : 351]

ص: 1540

سوره هل اتی را بخواند پاداش او بر خداوند بهشت و لباسهای بهشتی است».

و در حدیثی از امام باقر علیه السّلام آمده که «یکی از پاداشهای کسی که سوره هل اتی را در هر صبح پنجشنبه بخواند این است که در قیامت با پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله خواهد بود».

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

سوره الإنسان(76): آیه 1

(آیه 1)- با این که بیشترین بحثهای این سوره پیرامون قیامت و نعمتهای بهشتی است، ولی در آغاز آن سخن از آفرینش انسان است چرا که توجه به این آفرینش زمینه ساز توجه به قیامت و رستاخیز است، می فرماید: «آیا (چنین نیست که) زمانی طولانی بر انسان گذشت که چیز قابل ذکری نبود»! (هل اتی علی الانسان حین من الدهر لم یکن شیئا مذکورا).

منظور از «انسان» در اینجا نوع انسان است، و عموم افراد بشر را شامل می شود.

سوره الإنسان(76): آیه 2

(آیه 2)- بعد از این مرحله، نوبت آفرینش انسان، و موجود قابل ذکر شدن است. می فرماید: «ما انسان را از نطفه مختلطی آفریدیم، و او را می آزمائیم، (بدین جهت) او را شنوا و بینا قرار دادیم» (انا خلقنا الانسان من نطفه امشاج نبتلیه فجعلناه سمیعا بصیرا).

آفرینش انسان از «نطفه مخلوط» ممکن است اشاره به اختلاط نطفه مرد و زن و ترکیب «اسپرم» و «اوول» بوده باشد همان گونه که در روایات اهل بیت علیهم السّلام اجمالا به آن اشاره شده است.

یا اشاره به استعدادهای مختلفی که در درون نطفه از نظر عامل وراثت از طریق ژنها و مانند آن وجود دارد، و یا اشاره به اختلاط مواد مختلف ترکیبی نطفه است، چرا که از دهها ماده مختلف تشکیل یافته، و یا اختلاط همه اینها با یکدیگر.

معنی اخیر از همه جامعتر و مناسبتر است.

جمله «نبتلیه» اشاره به رسیدن انسان به مقام «تکلیف و تعهد و مسؤولیت و آزمایش و امتحان» است و از آنجا که «آزمایش و تکلیف» بدون «آگاهی» ممکن

[شماره صفحه واقعی : 352]

ص: 1541

نیست، در آخر آیه اشاره به ابزار شناخت و چشم و گوش می کند که در اختیار انسانها قرار داده است.

سوره الإنسان(76): آیه 3

(آیه 3)- و از آنجا که تکلیف و آزمایش انسان علاوه بر مسأله آگاهی و ابزار شناخت نیاز به دو عامل دیگر یعنی «هدایت» و «اختیار» دارد- این آیه به آن اشاره کرده، می فرماید: «ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس» (انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا).

«هدایت» در اینجا معنی وسیع و گسترده ای دارد که هم هدایت «تکوینی» را شامل می شود و هم هدایت «فطری» و هم «تشریعی» را هر چند سوق آیه بیشتر روی هدایت تشریعی است.

سوره الإنسان(76): آیه 4

(آیه 4)- در این آیه، اشاره کوتاه و پرمعنائی به سرنوشت کسانی که راه کفر و کفران را می پویند کرده، می فرماید: «ما برای کافران زنجیرها و غلها و شعله های سوزان آتش آماده کرده ایم» (انا اعتدنا للکافرین سلاسل و اغلالا و سعیرا).

ذکر غل و زنجیر، و سپس شعله های سوزان آتش بیانگر مجازات عظیم این گروه است که در آیات دیگر قرآن نیز به آن اشاره شده، و عذاب و اسارت در آن جمع است.

سوره الإنسان(76): آیه 5

اشاره

(آیه 5)

شأن نزول:

سندی بزرگ بر فضیلت اهل بیت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله ابن عباس می گوید: «حسن و حسین علیهما السّلام بیمار شدند، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله با جمعی از یاران به عیادتشان آمدند، و به علی علیه السّلام گفتند: ای ابو الحسن! خوب بود نذری برای شفای فرزندان خود می کردی.

علی علیه السّلام و فاطمه علیها السّلام و فضه که خادمه آنها بود نذر کردند که اگر آنها شفا یابند سه روز روزه بگیرند.

چیزی نگذشت که هر دو شفا یافتند، در حالی که از نظر مواد غذائی دست خالی بودند علی علیه السّلام سه من جو قرض نمود، و فاطمه علیها السّلام یک سوم آن را آرد کرد، و نان پخت، هنگام افطار سائلی بر در خانه آمد و گفت: «السّلام علیکم اهل بیت محمّد صلّی اللّه علیه و آله سلام بر شما ای خاندان محمد! مستمندی از مستمندان مسلمین هستم، غذائی به من بدهید».

[شماره صفحه واقعی : 353]

ص: 1542

آنها همگی مسکین را بر خود مقدم داشتند، و سهم خود را به او دادند و آن شب جز آب ننوشیدند.

روز دوم را همچنان روزه گرفتند و موقع افطار وقتی که غذائی را آماده کرده بودند (همان نان جوین) یتیمی بر در خانه آمد آن روز نیز ایثار کردند و غذای خود را به او دادند (بار دیگر با آب افطار کردند و روز بعد را نیز روزه گرفتند).

در سومین روز اسیری به هنگام غروب آفتاب بر در خانه آمد باز سهم غذای خود را به او دادند هنگامی که صبح شد علی علیه السّلام دست حسن و حسین علیهما السّلام را گرفته بود و خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله آمدند هنگامی که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله آنها را مشاهده کرد دید از شدت گرسنگی می لرزند! فرمود: این حالی را که در شما می بینم برای من بسیار گران است، سپس برخاست و با آنها حرکت کرد هنگامی که وارد خانه فاطمه علیها السّلام شد دید در محراب عبادت ایستاده، در حالی که از شدت گرسنگی شکم او به پشت چسبیده، و چشمهایش به گودی نشسته، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله ناراحت شد در همین هنگام جبرئیل نازل گشت و گفت ای محمّد! این سوره را بگیر، خداوند با چنین خاندانی به تو تهنیت می گوید، سپس سوره «هل اتی» را بر او خواند».

بعضی گفته اند که از آیه «ان الابرار» تا آیه «کان سعیکم مشکورا» که مجموعا هیجده آیه است در این موقع نازل گشت.

آنچه را در بالا آوردیم نص حدیثی است که با کمی اختصار در «الغدیر» آمده است، و در همان کتاب از 34 نفر از علمای معروف اهل سنت نام می برد که این حدیث را در کتابهای خود آورده اند.

به این ترتیب روایت فوق از روایاتی است که در میان اهل سنت مشهور بلکه متواتر است.

و اما علمای شیعه همه اتفاق نظر دارند که این هیجده آیه یا مجموع این سوره، در ماجرای فوق نازل شده است و همگی بدون استثناء در کتب تفسیر یا حدیث روایت مربوط به آن را به عنوان یکی از افتخارات و فضائل مهم علی علیه السّلام و فاطمه زهرا و فرزندانشان علیهم السّلام آورده اند.

[شماره صفحه واقعی : 354]

ص: 1543

تفسیر:

پاداش عظیم ابرار! در آیات گذشته بعد از آن که انسانها را به دو گروه «شاکر» و «کفور» یا شکرگزار و کفران کننده تقسیم کرد، اشاره کوتاهی به مجازات و کیفر سخت کفران کنندگان آمده بود، در اینجا به سراغ پاداشهای شکرگزاران و ابرار (نیکان و پاکان) می رود، و نکات جالبی در این زمینه یادآوری می کند، نخست می فرماید: «به یقین ابرار (و نیکان) از جامی می نوشند که با عطر خوشی آمیخته است» (ان الابرار یشربون من کأس کان مزاجها کافورا).

آیه فوق نشان می دهد که این شراب طهور بهشتی بسیار معطر و خوشبو است که هم ذائقه از آن لذت می برد، و هم شامه.

سوره الإنسان(76): آیه 6

(آیه 6)- سپس به سر چشمه ای که این جام شراب طهور از آن پر می شود اشاره کرده، می افزاید: «از چشمه ای که بندگان خاص خدا از آن می نوشند، و از هر جا بخواهند آن را جاری می سازند»! (عینا یشرب بها عباد الله یفجرونها تفجیرا).

آری! این چشمه شراب طهور چنان در اختیار ابرار و عباد اللّه است که هر جا اراده کنند از همانجا سر بر می آورد، و جالب این که در حدیثی از امام باقر علیه السّلام نقل شده که در توصیف آن فرمود: «این چشمه ای است در خانه پیغمبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله که از آنجا به خانه سایر پیامبران و مؤمنان جاری می شود».

آری! همان گونه که در دنیا چشمه های علم و رحمت از خانه پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله به سوی بندگان خدا و نیکان سرازیر می شود، در آخرت که تجسم بزرگی از این برنامه است چشمه شراب طهور الهی از همین بیت وحی می جوشد، و شاخه های آن به خانه های مؤمنان سرازیر می گردد! و با نوشیدن از این شراب هرگونه اندوه و ناراحتی و ناخالصی را از درون جان خود می شویند.

سوره الإنسان(76): آیه 7

(آیه 7)- در آیات بعد به ذکر اعمال و اوصافی که «ابرار» و «عباد اللّه» دارند، پرداخته، با ذکر پنج وصف دلیل استحقاق آنها را نسبت به این همه نعمتهای بی مانند توضیح داده، می فرماید: «آنها به نذر خود وفا می کنند» (یوفون بالنذر).

«و از روزی که شر و عذابش گسترده است بیمناکند» (و یخافون یوما کان شره مستطیرا).

[شماره صفحه واقعی : 355]

ص: 1544

ترس آنها از شرّ آن روز بزرگ اشاره به ایمانشان به مسأله معاد، و احساس مسؤولیت شدید در برابر فرمان الهی است.

سوره الإنسان(76): آیه 8

(آیه 8)- سپس به ذکر سومین عمل شایسته آنها پرداخته، می گوید:

«و غذای (خود) را با این که به آن علاقه (و نیاز) دارند به مسکین و یتیم و اسیر می دهند» (و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا).

اطعام کردن آنها ساده نیست، بلکه توأم با ایثار در هنگام نیاز شدید است، و از سوی دیگر اطعامی است گسترده که انواع نیازمندان را از «مسکین» و «یتیم» و «اسیر» شامل می شود، و به این ترتیب رحمتشان عام و خدمتشان گسترده است.

ضمنا از آیه فوق به خوبی استفاده می شود که یکی از بهترین اعمال، اطعام محرومین و نیازمندان است، نه تنها نیازمندان مسلمان که اسیران بلاد شرک نیز تحت پوشش این دستور اسلامی قرار گرفته، تا آنجا که اطعام آنها یکی از کارهای برجسته «ابرار» شمرده شده است.

سوره الإنسان(76): آیه 9

(آیه 9)- این آیه چهارمین عمل برجسته ابرار را اخلاص می شمرد، و می فرماید: آنها می گویند: «ما شما را تنها به خاطر خدا اطعام می کنیم، و هیچ پاداش و سپاسی از شما نمی خواهیم» (انما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاء و لا شکورا).

این برنامه منحصر به مسأله اطعام نیست که تمام اعمالشان مخلصانه و برای ذات پاک خداوند است و هیچ چشمداشتی به پاداش مردم و حتی تقدیر و تشکر آنها نیست و اصولا در اسلام ارزش عمل به خلوص نیّت است، و گر نه اعمالی که انگیزه های غیر الهی داشته باشد، هیچ گونه ارزش معنوی و الهی ندارد.

سوره الإنسان(76): آیه 10

(آیه 10)- و در آخرین توصیف «ابرار» می فرماید: آنها می گویند: «ما از پروردگارمان خائفیم از آن روز که عبوس و سخت است» (انا نخاف من ربنا یوما عبوسا قمطریرا).

تعبیر از روز قیامت به روز «عبوس» (سخت) با این که عبوس از صفات انسان است و به کسی می گویند که قیافه اش را در هم کشیده، به خاطر تأکید بر وضع وحشتناک آن روز است، یعنی آنقدر حوادث آن روز سخت و ناراحت کننده است

[شماره صفحه واقعی : 356]

ص: 1545

که نه تنها انسانها در آن روز عبوسند بلکه گوئی خود آن روز نیز عبوس است.

سوره الإنسان(76): آیه 11

(آیه 11)- در این آیه، به نتیجه اجمالی اعمال نیک و نیات پاکی که «ابرار» دارند اشاره کرده، می فرماید: به خاطر این عقیده و عمل «خداوند آنان را از شرّ آن روز نگه می دارد و آنها را می پذیرد در حالی که غرق شادی و سرورند» (فوقاهم الله شر ذلک الیوم و لقاهم نضره و سرورا).

بنابر این، اگر در دنیا به خاطر احساس مسؤولیت از آن روز بیمناک بودند، خداوند در عوض آنها را در آن روز غرق شادمانی و سرور می کند.

سوره الإنسان(76): آیه 12

(آیه 12)- پاداشهای عظیم بهشتی! بعد از اشاره اجمالی در آیات گذشته به نجات «ابرار و نیکان» از عذابهای دردناک روز قیامت، و رسیدن آنها به لقای محبوب، در اینجا به شرح این نعمتهای بهشتی پرداخته، حد اقل پانزده نعمت را در طی این آیات بر می شمرد:

نخست از مسکن و لباس این بهشتیان سخن می گوید، می فرماید: خداوند «در برابر صبرشان بهشت و لباسهای حریر بهشتی را به آنها پاداش می دهد» (و جزاهم بما صبروا جنه و حریرا).

نه تنها در این آیه، که در آیات دیگر قرآن نیز به این حقیقت تصریح شده که پاداشهای قیامت در مقابل صبر و شکیبائی انسان است- صبر در طریق اطاعت، صبر در برابر معصیت، و صبر و استقامت در برابر مشکلات و مصائب.

در آیه 24 سوره رعد می خوانیم، فرشتگان به بهشتیان چنین خوشامد می گویند:

سلام علیکم بما صبرتم درود بر شما به خاطر صبر و استقامتی که داشتید».

سوره الإنسان(76): آیه 13

(آیه 13)- سپس می افزاید: «این در حالی است که در بهشت بر تختهای زیبا تکیه کرده اند نه آفتاب را در آنجا می بینند، و نه سرما را» (متکئین فیها علی الارائک لا یرون فیها شمسا و لا زمهریرا).

نه این که خورشید و ماه در آنجا وجود نداشته باشد، بلکه تابش ناراحت کننده خورشید وجود ندارد، با وجود سایه های درختان بهشتی.

«آلوسی» مفسر معروف اهل سنت در «روح المعانی» در حدیثی از ابن عباس

[شماره صفحه واقعی : 357]

ص: 1546

چنین نقل می کند: «هنگامی که بهشتیان در بهشت هستند ناگهان نوری همچون نور آفتاب مشاهده می کنند که صحنه بهشت را روشن ساخته، بهشتیان به رضوان (فرشته مأمور بهشت) می گویند: این نور چیست با این که پروردگار ما فرموده: «در بهشت نه آفتاب را می بینند و نه سرما را»؟

او در پاسخ می گوید: «این نور خورشید و ماه نیست، ولی علی علیه السّلام و فاطمه علیها السّلام خندان شده اند و بهشت از نور دندانشان روشن گشته است»!

سوره الإنسان(76): آیه 14

(آیه 14)- در ادامه این نعمتها می افزاید: «و در حالی است که سایه های درختان بهشتی بر آنها فرو افتاده، و چیدن میوه هایش بسیار آسان است» (و دانیه علیهم ظلالها و ذللت قطوفها تذلیلا).

نه مشکلی وجود دارد، نه خاری در دست می رود، و نه احتیاج به تلاش و حرکتی برای چیدن میوه هاست!

سوره الإنسان(76): آیه 15

(آیه 15)- در این آیه به توضیح قسمتی از چگونگی پذیرائی از این میهمانان بهشتی خدا و وسائل پذیرائی آنها، و پذیرائی کنندگان پرداخته، می فرماید: «و در گرداگرد آنها ظرفهائی سیمین و قدحهائی بلورین می گردانند» پر از بهترین غذاها و نوشیدنیها (و یطاف علیهم بآنیه من فضه و اکواب کانت قواریرا).

سوره الإنسان(76): آیه 16

(آیه 16)- «ظرفهای بلورینی از نقره! که آنها را به اندازه مناسب آماده کرده اند» (قواریرا من فضه قدروها تقدیرا).

در این ظرفها انواع غذاهای بهشتی، و در آن قدحهای بلورین انواع نوشیدنیهای لذت بخش و نشاط آفرین، به مقداری که می خواهند و علاقه دارند موجود است، و خدمتکاران بهشتی پیوسته گرد آنها دور می زنند و به آنها عرضه می کنند.

سوره الإنسان(76): آیه 17

(آیه 17)- سپس می افزاید: «و در آنجا از جامهائی سیراب می شوند که لبریز از شراب طهوری آمیخته با زنجبیل است» (و یسقون فیها کأسا کان مزاجها زنجبیلا).

بسیاری از مفسران تصریح کرده اند که عرب جاهلی از شرابهائی که آمیخته با زنجیل بود لذت می برد زیرا که تندی مخصوصی به شراب می داد، و قرآن در اینجا از جامهائی سخن می گوید که شراب طهورش با زنجبیل آمیخته است، ولی بدیهی

[شماره صفحه واقعی : 358]

ص: 1547

است میان این شراب و آن شراب تفاوت از دنیا تا آخرت است!

سوره الإنسان(76): آیه 18

(آیه 18)- سپس می افزاید: این جامها «از چشمه ای در بهشت که نامش سلسبیل است» پر می شود (عینا فیها تسمی سلسبیلا).

«سلسبیل» نوشیدنی بسیار لذیذی را می گویند که به راحتی در دهان و گلو جاری می شود و کاملا گواراست.

سوره الإنسان(76): آیه 19

(آیه 19)- سپس از پذیرائی کنندگان این بزم پر سرور که در جوار رحمت حق در بهشت برین برپا می شود سخن به میان آورده، می گوید: «و برگردشان (برای پذیرائی) نوجوانانی جاودانی می گردند که هر گاه آنها را ببینی گمان می کنی مروارید پراکنده اند»! (و یطوف علیهم ولدان مخلدون اذا رأیتهم حسبتهم لؤلؤا منثورا).

هم خودشان در بهشت جاودانی هستند، و هم طراوت و زیبائی و نشاط جوانی آنها جاودانی است، و هم پذیرائی کردن آنان.

تعبیر به «لؤلؤا منثورا» (مرواریدهای پراکنده) اشاره ای است به زیبائی و صفا و درخشندگی و جذابیت آنها، و هم حضورشان در همه جای این بزم الهی و روحانی.

سوره الإنسان(76): آیه 20

(آیه 20)- و از آنجا که نعمتهای جهان دیگر به وصف نمی آید- هر قدر الفاظ گویا و رسا باشد- در این آیه به صورت سر بسته می افزاید: «و هنگامی که آنجا را ببینی نعمتها و ملک عظیمی را می بینی»! (و اذا رأیت ثم رأیت نعیما و ملکا کبیرا).

سوره الإنسان(76): آیه 21

(آیه 21)- تا اینجا به قسمتی از نعمتهای بهشتی از قبیل «مساکن» و «تختها» و «سایه ها» و «میوه ها» و «نوشیدنیها» و «ظرفها» و «گروه پذیرائی کنندگان» اشاره شد، اکنون نوبت وسائل تزیینی بهشتیان است.

می فرماید: «بر اندام آنها لباسهائی است از حریر نازک سبز رنگ، و از دیبای ضخیم» (عالیهم ثیاب سندس خضر و استبرق).

سپس می افزاید: «و با دستبندهائی از نقره آراسته اند» (و حلوا اساور من فضه).

نقره هائی شفاف که همچون بلور می درخشد، و از یاقوت و درّ و مروارید زیباتر است.

و سر انجام در پایان آیه به عنوان آخرین و مهمترین نعمت از این سلسله

[شماره صفحه واقعی : 359]

ص: 1548

نعمتها می فرماید: «و پروردگارشان شراب طهور به آنان می نوشاند» (و سقاهم ربهم شرابا طهورا).

در حدیثی از امام صادق علیه السّلام نقل شده است که: این شراب «قلب و جان آنها را از همه چیز جز خداوند پاک می کند».

و از حدیثی که از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله نقل شده استفاده می شود که چشمه شراب طهور بر در بهشت قرار دارد: «جرعه ای از این شراب طهور به آنها داده می شود و خدا به وسیله آن قلوب آنها را از حسد (و هرگونه صفات رذیله) پاک می سازد».

سوره الإنسان(76): آیه 22

(آیه 22)- و در این آیه، آخرین سخن را در این زمینه بیان کرده، می فرماید:

از سوی خدا به آنها گفته می شود: «این پاداش شماست، و سعی و تلاش شما (در طریق اطاعت فرمان حق) مورد قدردانی است» (ان هذا کان لکم جزاء و کان سعیکم مشکورا).

مبادا کسی تصور کند که این مواهب و پاداشهای عظیم را بی حساب می دهند، اینها همه جزای سعی و عمل و پاداش مجاهدتها و خودسازیها و چشم پوشی از گناه است.

سوره الإنسان(76): آیه 23

(آیه 23)- پنج دستور مهم برای موفقیت در اجرای حکم خدا آیات این سوره از آغاز تا کنون در باره خلقت انسان و سپس معاد و رستاخیز او سخن می گفت، در اینجا روی سخن را به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله کرده، دستورات مؤکدی برای هدایت انسانها و صبر و مقاومت در این راه به او می دهد، در واقع این آیات راه وصول به آن همه نعمتهای بی مانند را نشان داده است که تنها از طریق تمسک به قرآن و پیروی از رهبری چون پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله و الهام گرفتن از دستورات او امکان پذیر است.

نخست می فرماید: «مسلما ما قرآن را بر تو نازل کردیم» (انا نحن نزلنا علیک القرآن تنزیلا).

سوره الإنسان(76): آیه 24

(آیه 24)- سپس پنج دستور مهم به پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله می دهد که نخستین آن دعوت به صبر و استقامت است، می فرماید: «سپس در (تبلیغ و اجرای) حکم پروردگارت شکیبا (و با استقامت) باش» (فاصبر لحکم ربک).

[شماره صفحه واقعی : 360]

ص: 1549

از مشکلات و موانع راه و کثرت دشمنان و سرسختی آنها ترس و هراسی به خود راه مده، و همچنان به پیش حرکت کن.

و در دومین دستور، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را از هرگونه سازش با منحرفان بر حذر داشته، می گوید: «و از هیچ گنهکار یا کافری از آنان اطاعت مکن» (و لا تطع منهم آثما او کفورا).

در حقیقت این حکم دوم تأکیدی است بر حکم اول چرا که جمعیت دشمنان تلاش می کردند که از طرق مختلف پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را در مسیر باطل به سازش بکشانند، چنانکه نقل شده که «عتبه بن ربیعه» و «ولید بن مغیره» به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله می گفتند: از دعوت خود بازگرد، ما آنقدر ثروت در اختیار تو می گذاریم که راضی شوی، و زیباترین دختران عرب را به همسری تو در می آوریم، و پیشنهادهای دیگری از این قبیل، و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به عنوان یک رهبر بزرگ راستین باید در برابر این وسوسه های شیطانی، یا تهدیداتی که بعد از بی اثر ماندن این تطمیعات عنوان می شود، صبر و استقامت به خرج دهد، نه تسلیم تطمیع گردد، و نه تهدید.

سوره الإنسان(76): آیه 25

(آیه 25)- ولی از آنجا که صبر و استقامت در برابر هجوم این مشکلات عظیم کار آسانی نیست و پیمودن این راه دو توشه خاصی لازم دارد، در این آیه می افزاید:

«و نام پروردگارت را هر صبح و شام به یادآور» (و اذکر اسم ربک بکره و اصیلا).

سوره الإنسان(76): آیه 26

(آیه 26)- «و در شبانگاه برای او سجده کن، و مقدار طولانی از شب او را تسبیح گوی» (و من اللیل فاسجد له و سبحه لیلا طویلا).

تا در سایه آن «ذکر» و این «سجده» و «تسبیح» نیروی لازم و قدرت معنوی و پشتوانه کافی برای مبارزه با مشکلات این راه فراهم سازی.

دو آیه فوق در حقیقت بیانگر لزوم توجه شبانه روزی و مستمر به ذات مقدس پروردگار است.

در اینجا باید به این نکته توجه داشت که دستورهای پنجگانه آیات فوق گرچه به صورت برنامه ای برای پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله ذکر شده، ولی در حقیقت سرمشقی است برای همه کسانی که در مسیر رهبری معنوی و انسانی جامعه بشری گام بر می دارند.

[شماره صفحه واقعی : 361]

ص: 1550

آنها باید بدانند بعد از اطمینان و ایمان کامل به هدف و رسالتی که دارند لازم است صبر و استقامت پیشه کنند، و از انبوه مشکلات راه، وحشت نداشته باشند.

و در مرحله بعد باید در برابر وسوسه های شیاطینی که مصداق آثم و کفورند، و با انواع حیل و تزویر سعی در منحرف ساختن رهبران و پیشوایان می کنند، تا رسالت آنها عقیم ماند، با کمال قدرت مقاومت کنند، نه فریب تطمیع را بخورند و نه واهمه ای از تهدید به خود راه دهند.

و در تمام مراحل برای کسب قدرت روحی، و نیروی اراده، عزم راسخه، و تصمیم آهنین، هر صبح و شام به یاد خدا باشند، و پیشانی را بر درگاهش بسایند، مخصوصا از عبادتهای شبانه و راز و نیاز با او مدد گیرند که اگر این امور رعایت شود پیروزی حتمی است، و اگر در پاره ای از مراحل مصیبت و شکستی رخ دهد در پرتو این اصول می توان آنها را جبران کرد، برنامه زندگی پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله و دعوت و رسالت او سرمشق مؤثری برای رهروان این راه است.

سوره الإنسان(76): آیه 27

(آیه 27)- این یک هشدار است، و انتخاب راه با شماست! در آیات گذشته به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله هشدار داده شده که تحت تأثیر افراد «آثم» و «کفور» (مجرم و کافر) هرگز واقع نشود.

در اینجا معرفی بیشتری از آنها کرده، می گوید: «آنها زندگی زود گذر دنیا را دوست دارند، در حالی که روز سختی را در پشت سر خود رها می کنند» و نادیده می گیرند! (ان هؤلاء یحبون العاجله و یذرون وراءهم یوما ثقیلا).

سنگین از نظر محاسبه، از نظر طول زمان و فضاحت و رسوایی.

افق افکار آنها از خور و خواب و شهوت فراتر نمی رود، و آخرین نقطه دید آنها همین لذائذ بی قید و شرط مادی است، و عجیب این که می خواهند روح بزرگ پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را نیز با همین مقیاس بسنجند.

سوره الإنسان(76): آیه 28

(آیه 28)- در این آیه به آنها هشدار می دهد که از نیرو و قدرت خود مغرور نشوند که اینها را همه خدا داده، و هر زمان بخواهد بسرعت بازپس می گیرد.

می فرماید: «ما آنها را آفریدیم، و پیوندهای وجودشان را محکم کردیم (به

[شماره صفحه واقعی : 362]

ص: 1551

آنها قوت و قدرت بخشیدیم) و هر زمان بخواهیم جای آنها را به گروه دیگری می دهیم» (نحن خلقناهم و شددنا اسرهم و اذا شئنا بدلنا امثالهم تبدیلا).

به راستی قرآن در اینجا انگشت روی نقطه حساسی گذارده، و آن پیوندهای مختلف اجزای وجود بشر است از عصبهای کوچک و بزرگ که همچون طنابهای آهنین عضلات را به یکدیگر مربوط می سازد گرفته، تا رباطها و عضلات مختلف، آن چنان قطعات کوچک و بزرگ استخوان و گوشتهای اندام انسان را به یکدیگر محکم بسته که از مجموع آنها یک واحد کاملا منسجم- که آماده انجام هرگونه فعالیتی است- ساخته، اما روی هم رفته این جمله کنایه از قدرت و قوت است.

این آیه در ضمن غنا و بی نیازی ذات پاک خدا را، از آنها، و از اطاعت و ایمانشان، روشن می سازد، تا بدانند اگر اصراری برای ایمان آنهاست، در حقیقت لطف و رحمتی است از ناحیه پروردگار.

سوره الإنسان(76): آیه 29

(آیه 29)- سپس به کل بحثهائی که در این سوره آمده است- که مجموعا یک برنامه جامع سعادت را ارائه می دهد- اشاره کرده، می گوید: «این یک تذکر و یادآوری است، و هر کس بخواهد (با استفاده از آن) راهی به سوی پروردگارش برمی گزیند» (ان هذه تذکره فمن شاء اتخذ الی ربه سبیلا).

وظیفه ما نشان دادن راه است، نه اجبار بر انتخاب، این شما هستید که باید با عقل و درک خود، حق را از باطل تشخیص دهید، و با اراده و اختیار خود تصمیم بگیرید.

این در حقیقت تأکیدی است بر آنچه در آغاز سوره گذشت که فرمود: «ما راه را به او نشان دادیم، خواه پذیرا شود و شکر این نعمت را به جا آورد، یا روی گرداند و کفران کند».

سوره الإنسان(76): آیه 30

(آیه 30)- و از آنجا که ممکن است افراد کوته فکر از تعبیر فوق نوعی تفویض و واگذاری مطلق به بندگان تصور کنند، در این آیه برای نفی این توهّم می افزاید: «و شما هیچ چیز را نمی خواهید مگر این که خدا بخواهد» (و ما تشاؤن الا ان یشاء الله).

«چرا که خداوند دانا و حکیم بوده و هست» (ان الله کان علیما حکیما).

[شماره صفحه واقعی : 363]

ص: 1552

و این در حقیقت اثبات اصل معروف «الامر بین الامرین» است، از یک سو می فرماید: «خدا راه را نشان داده و انتخاب با شماست» و از سوی دیگر می افزاید:

«انتخاب شما منوط به مشیت الهی است» یعنی شما استقلال کامل ندارید بلکه قدرت و توان و آزادی اراده شما همه به خواست خدا و از ناحیه اوست، و هر زمان اراده کند می تواند این قدرت و آزادی را سلب کند.

به این ترتیب نه «تفویض» و واگذاری کامل است و نه «اجبار» و سلب اختیار، بلکه حقیقتی است دقیق و ظریف در میان این دو یا به تعبیر دیگر: نوعی آزادی وابسته به مشیت الهی است، که هر لحظه بخواهد می تواند آن را باز پس گیرد، تا هم بندگان بتوانند بار تکلیف و مسؤولیت را که رمز تکامل آنهاست بر دوش گیرند و هم خود را بی نیاز از خداوند تصور نکنند.

ذیل آیه که می فرماید: (ان الله کان علیما حکیما) نیز ممکن است اشاره به همین معنی باشد چرا که علم و حکمت خدا ایجاب می کند بندگان را در پیمودن راه تکامل آزاد بگذارد، و گر نه تکامل اجباری و تحمیلی تکامل نیست، به علاوه علم و حکمت او اجازه نمی دهد که افرادی را مجبور به کار خیر و افرادی را مجبور به کار شرّ کند، و بعد گروه اول را پاداش دهد، و گروه دوم را مجازات کند.

سوره الإنسان(76): آیه 31

(آیه 31)- و سر انجام در آخرین آیه این سوره، به سرنوشت نیکوکاران و بدکاران در یک جمله کوتاه و پر معنی اشاره کرده، می فرماید: خدا «هر کس را بخواهد (و شایسته بداند) در رحمتش وارد می کند، و برای ظالمان عذاب دردناکی آماده ساخته است» (یدخل من یشاء فی رحمته و الظالمین اعد لهم عذابا الیما).

جالب این که در آغاز آیه می گوید: «هر کس را بخواهد در رحمت خود وارد می کند» ولی در پایان آیه، عذاب را روی ظالمان متمرکز می سازد، و این نشان می دهد که مشیت او بر عذاب به دنبال مشیت انسان بر ظلم و گناه است، و به قرینه مقابله روشن می شود که مشیت او در رحمت نیز به دنبال اراده انسان در ایمان و عمل صالح و اجرای عدل است، و جز این از حکیم نمی توان انتظار داشت.

پایان سوره دهر (انسان)

[شماره صفحه واقعی : 364]

ص: 1553

سوره مرسلات [77]
اشاره

این سوره در «مکّه» نازل شده و دارای 50 آیه است

محتوای سوره:

بیشترین مطلبی که در این سوره مطرح شده، مسائل مربوط به قیامت و تهدید و انذار مکذبان و منکران است.

و از امتیازات این سوره این است که آیه «ویل یومئذ للمکذبین وای در آن روز بر تکذیب کنندگان» ده بار در آن تکرار شده، و هر بار به دنبال مطلب تازه ای.

بعد از ذکر سوگندهائی، از قیامت و حوادث سنگین و سخت رستاخیز خبر می دهد.

در مرحله بعد سرگذشت غم انگیز اقوام گنهکار پیشین.

و در مرحله سوم گوشه ای از ویژگیهای آفرینش انسان.

و در مرحله چهارم قسمتی از مواهب الهی در زمین.

و در مرحله پنجم قسمتهایی از عذاب تکذیب کنندگان را شرح می دهد.

همچنین در هر مرحله اشاره ای به مطلبی بیدارگر و تکان دهنده کرده، و به دنبال آن این آیه را تکرار می کند، و حتی در بخشی از آن به نعمتهای بهشتی که نصیب پرهیزکاران شده اشاره نموده تا انذار را با بشارت بیامیزد، و تهدید را با تشویق.

و به هر حال این تکرار، تکرار بعضی از آیات را در سوره «الرحمن» تداعی می کند، با این تفاوت که در آنجا سخن از نعمتها بود، و در اینجا غالبا از عذابهای

[شماره صفحه واقعی : 365]

ص: 1554

مکذّبان است.

انتخاب نام «مرسلات» برای این سوره به تناسب نخستین آیه این سوره است.

فضیلت تلاوت سوره:

در حدیثی از امام صادق علیه السّلام آمده است: «کسی که این سوره را بخواند خداوند او را با پیامبر آشنا (و همجوار) می سازد».

بدون شک این ثواب و فضیلت از آن کسانی است که بخوانند و بیندیشند و عمل کنند، و لذا در حدیثی آمده است: بعضی از یاران پیامبر صلّی اللّه علیه و آله خدمتش عرض کردند: «چه زود آثار پیری در شما نمایان شده ای رسول خدا»؟! فرمود: «سوره های هود، واقعه، مرسلات، و عمّ یتسائلون مرا پیر کرده»! قابل توجه این که در تمام این سوره ها احوال قیامت و مسائل هول انگیز آن دادگاه بزرگ منعکس است، و همین ها بوده که در روح مقدس پیامبر صلّی اللّه علیه و آله اثر گذارده.

بدیهی است تلاوت بدون فکر و تصمیم بر عمل نمی تواند چنین اثری بگذارد.

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

سوره المرسلات(77): آیه 1

(آیه 1)- در آغاز این سوره مقدمتا در پنج آیه، پنج سوگند آمده که در تفسیر معنی آنها سخن بسیار است:

می فرماید: «سوگند به فرشتگانی که پی در پی فرستاده می شوند» (و المرسلات عرفا).

سوره المرسلات(77): آیه 2

(آیه 2)- «و آنها که همچون تندباد حرکت می کنند» (فالعاصفات عصفا).

سوره المرسلات(77): آیه 3

(آیه 3)- «و سوگند به آنها که (ابرها را) می گسترانند» (و الناشرات نشرا).

سوره المرسلات(77): آیه 4

(آیه 4)- «و آنها که جدا می کنند» (فالفارقات فرقا).

سوره المرسلات(77): آیه 5

(آیه 5)- «و سوگند به آنها که آیات بیدارگر (الهی) را (به انبیا) القا می نمایند» (فالملقیات ذکرا).

[شماره صفحه واقعی : 366]

ص: 1555

سوره المرسلات(77): آیه 6

(آیه 6)- «برای اتمام حجت یا برای انذار» (عذرا او نذرا).

سوگند اول و دوم ناظر به مسأله «بادها و طوفانها» است، و سوگند سوم و چهارم و پنجم ناظر به نشر آیات حق به وسیله «فرشتگان»، و سپس جدا کردن حق از باطل، و بعد القاء ذکر و دستورهای الهی به پیامبران، به منظور اتمام حجت و انذار است.

سوره المرسلات(77): آیه 7

(آیه 7)- حال باید دید که این سوگندها برای چه منظوری است؟ در این آیه پرده از روی این معنی برداشته، می گوید: «آنچه به شما (در باره قیامت) وعده داده می شود یقینا واقع شدنی است» (انما توعدون لواقع).

بعث و نشور، ثواب و عقاب، حساب و جزا، همه حق است، و تردیدی در آن نیست.

سوره المرسلات(77): آیه 8

(آیه 8)- سپس به بیان نشانه های این روز موعود پرداخته، می فرماید: «در آن هنگام که ستارگان محو و تاریک شوند» (فاذا النجوم طمست).

سوره المرسلات(77): آیه 9

(آیه 9)- «و (کرات) آسمان از هم بشکافند» (و اذا السماء فرجت).

سوره المرسلات(77): آیه 10

(آیه 10)- «و در آن زمان که کوهها از جا کنده شوند» (و اذا الجبال نسفت).

اصولا از آیات متعددی در قرآن مجید استفاده می شود که پایان این جهان با یک سلسله حوادث بسیار هول انگیز و کوبنده همراه است، بطوری که نظام آن را بکلی متلاشی می سازد، و جهان آخرت با نظامی نوین جایگزین آن می گردد.

سوره المرسلات(77): آیه 11

(آیه 11)- و به دنبال آن اشاره ای به صحنه رستاخیز کرده، می افزاید:

«و در آن هنگام که برای پیامبران (به منظور ادای شهادت) تعیین وقت شود» (و اذا الرسل اقتت).

همان گونه که در آیه 6 سوره اعراف آمده است: «ما هم از کسانی که رسولان به آنها مبعوث شدند سؤال می کنیم، و هم از رسولان».

سوره المرسلات(77): آیه 12

(آیه 12)- سپس می افزاید: «برای چه روزی (شهادت این رسولان و گواهی آنها بر امتها) به تأخیر افتاده»؟! (لای یوم اجلت).

سوره المرسلات(77): آیه 13

(آیه 13)- «برای روز جدائی» (لیوم الفصل). روز جدائی حق از باطل،

[شماره صفحه واقعی : 367]

ص: 1556

جدائی صفوف مؤمنان از کافران، و نیکوکاران از بدکاران، و روز داوری مطلق حق در باره همگان.

سوره المرسلات(77): آیه 14

(آیه 14)- سپس برای بیان عظمت آن روز می فرماید: «تو چه می دانی روز جدائی چیست»؟ (و ما ادراک ما یوم الفصل).

جائی که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله با آن علم وسیع و گسترده، و با آن دیده تیزبینی که اسرار غیب را مشاهده می کرد ابعاد عظمت آن روز را به درستی نداند، تکلیف بقیه مردم روشن است.

سوره المرسلات(77): آیه 15

(آیه 15)- و در این آیه تکذیب کنندگان آن روز را شدیدا مورد تهدید قرار داده، می فرماید: «وای در آن روز بر تکذیب کنندگان»! (ویل یومئذ للمکذبین).

«ویل» را بعضی به معنی «هلاکت»، و بعضی به معنی «انواع عذاب» و بعضی آن را به معنی «وادی پر عذابی در جهنم» تفسیر کرده اند، این کلمه معمولا در مورد حوادث اسفناک به کار می رود، و در اینجا حکایت از سرنوشت دردناک تکذیب کنندگان در آن روز می کند.

منظور از «مکذبین» در اینجا کسانی است که قیامت را تکذیب می کنند.

سوره المرسلات(77): آیه 16

(آیه 16)- در این آیات نیز از طرق مختلف به منکران رستاخیز هشدار می دهد، و با بیانات گوناگون، آنها را از خواب سنگین غفلت بیدار می کند.

نخست دست آنها را گرفته، به گذشته تاریخ می برد، و سرزمینهای بلا دیده اقوام کفار پیشین را به آنها نشان می دهد، می فرماید: «آیا ما اقوام (مجرم) نخستین را (که راه کفر و انکار پیش گرفتند) هلاک نکردیم» (ا لم نهلک الاولین).

آثار آنها نه تنها بر صفحات تاریخ که بر صفحه روی زمین نیز نمایان است.

سوره المرسلات(77): آیه 17

(آیه 17)- «سپس دیگر (مجرمان) را به دنبال آنها می فرستیم» (ثم نتبعهم الآخرین). چرا که این یک سنّت مستمر است و تبعیض و استثنا بر نمی دارد، مگر ممکن است گروهی را به جرمی مجازات کند و همان جرم را برای دیگران بپسندد؟!

سوره المرسلات(77): آیه 18

(آیه 18)- و لذا در این آیه می افزاید: «این گونه ما با مجرمان رفتار می کنیم»

[شماره صفحه واقعی : 368]

ص: 1557

(کذلک نفعل بالمجرمین).

این آیه در حقیقت به منزله بیان دلیل بر هلاکت «اقوام اولین» و به دنبال آنها هلاکت «اقوام آخرین» است، چرا که عذابهای الهی نه جنبه انتقامجوئی دارد، و نه تسویه حساب شخصی است، بلکه تابع اصل استحقاق و مقتضای حکمت است.

سوره المرسلات(77): آیه 19

(آیه 19)- و سر انجام نتیجه گیری کرده، می افزاید: «وای در آن روز بر تکذیب کنندگان» (ویل یومئذ للمکذبین).

«یومئذ» در اینجا اشاره به روز رستاخیز است که مجازات اصلی و مهم آنها مربوط به آن روز است، و این تکرار برای تأکید مطلب است.

سوره المرسلات(77): آیه 20

(آیه 20)- سپس دست آنها را گرفته، به عالم جنین می برد، و عظمت و قدرت خداوند، و کثرت مواهب او را در این جهان اسرار آمیز، به آنها نشان می دهد، تا از یک سو به قدرت خدا بر مسأله رستاخیز و معاد پی ببرند، و از سوی دیگر خود را مدیون نعمتهای بی شمارش بدانند، و سر تعظیم بر آستانش فرود آورند.

می فرماید: «آیا ما شما را از آبی پست و ناچیز نیافریدیم»؟! (ا لم نخلقکم من ماء مهین).

سوره المرسلات(77): آیه 21

(آیه 21)- «سپس آن را در قرارگاهی محفوظ و آماده قرار دادیم» (فجعلناه فی قرار مکین).

قرارگاهی که تمام شرائط حیات و پرورش و رشد و محافظت نطفه انسان در آن از هر نظر تأمین شده، و آنقدر عجیب و جالب و موزون است که هر انسانی را در شگفتی فرو می برد.

سوره المرسلات(77): آیه 22

(آیه 22)- سپس می افزاید: قرار گرفتن نطفه در آن جایگاه محفوظ «تا مدتی معین» ادامه دارد (الی قدر معلوم).

مدتی که آن را هیچ کس جز خدا نمی داند، مدتی مملوّ از تغییرات و دگرگونیها و تحولات بسیار که هر روز لباس تازه ای از حیات و زندگی بر نطفه پوشانیده می شود، و او را در مسیر تکامل در آن مخفیگاه پیش می برد.

[شماره صفحه واقعی : 369]

ص: 1558

سوره المرسلات(77): آیه 23

(آیه 23)- سپس نتیجه گیری می کند «ما قدرت بر این کار داشتیم (که از نطفه بی ارزش و حقیر و ناچیزی چنان انسان شریف و کاملی بسازیم) پس ما قدرتمند خوبی هستیم» (فقدرنا فنعم القادرون).

این همان دلیلی است که قرآن بارها برای اثبات مسأله معاد روی آن تکیه کرده است، از جمله در آیات آغاز سوره حج می گوید: چگونه در بازگشت مردگان به حیات جدید تردید می کنید با این که قدرت او را در آفرینش این انسان از یک نطفه بی ارزش مشاهده می کنید که هر روزش معاد و رستاخیزی است؟! چه تفاوتی میان خاک و آن نطفه بی ارزش است؟

سوره المرسلات(77): آیه 24

(آیه 24)- در پایان باز همان جمله را تکرار فرموده، می گوید: «وای در آن روز بر تکذیب کنندگان» (ویل یومئذ للمکذبین).

وای بر آنها که این همه آثار قدرت او را می بینند و باز او را انکار می کنند.

سوره المرسلات(77): آیه 25

(آیه 25)- در بخش دیگری از این آیات به بیان قسمتی از آیات و نشانه های آفاقی خداوند و نعمتها و مواهب او در جهان بزرگ می پردازد که هم دلیل بر قدرت و رحمت واسعه اوست، و هم دلیلی بر امکان معاد، در حالی که در آیات گذشته سخن از آیات انفسی و مواهب خداوند در آفرینش خود انسان بود.

می فرماید: «آیا ما زمین را مرکز اجتماع انسانها قرار ندادیم»؟ (ا لم نجعل الارض کفاتا).

سوره المرسلات(77): آیه 26

(آیه 26)- «هم در حال حیاتشان و هم مرگشان» (احیاء و امواتا).

منظور این است که زمین قرارگاهی است برای همه انسانها، زندگان را روی خود جمع می کند، و تمام حوائج و نیازهایشان را در اختیارشان می گذارد، و مردگان آنها را نیز در خود جای می دهد، که اگر زمین، آماده برای دفن مردگان نبود عفونت و بیماریهای ناشی از آن فاجعه ای برای همه زندگان به وجود می آورد.

سوره المرسلات(77): آیه 27

(آیه 27)- سپس به یکی از نعمتهای بزرگ الهی در کره زمین اشاره کرده، می افزاید: «و در آن کوههای استوار و بلندی قرار دادیم» (و جعلنا فیها رواسی شامخات).

[شماره صفحه واقعی : 370]

ص: 1559

این کوهها که سر به آسمان کشیده، و ریشه های آن به یکدیگر پیوسته است از یک سو همچون زرهی زمین را در برگرفته، و در برابر فشار داخلی و فشارهای ناشی از جزر و مد خارجی حفظ می کند، و از سوی دیگر جلو اصطکاک قشر هوا را با زمین می گیرد، و پنجه در هوا انداخته و آن را با خود به گردش در می آورد، و از سوی سوم طوفانها و بادهای عظیم را کنترل می کند، و به این ترتیب از جهات مختلف به اهل زمین آرامش می بخشد.

و در ذیل همین آیه به یکی دیگر از برکات کوهها اشاره کرده، می افزاید:

«و آبی گوارا به شما نوشاندیم» (و اسقیناکم ماء فراتا).

آبی که هم برای شما گوارا و مایه حیات است، و هم برای حیوانات شما و زراعتها و باغهایتان.

بسیاری از چشمه ها و قناتها از کوهها می جوشد، و سر چشمه بسیاری از نهرها و شطهای عظیم از برفهای متراکمی است که بر قله های کوهها می نشیند، و مهمترین ذخائر آبی انسانها را تشکیل می دهد.

سوره المرسلات(77): آیه 28

(آیه 28)- در پایان این قسمت باز می فرماید: «وای در آن روز بر تکذیب کنندگان» (ویل یومئذ للمکذبین).

همان کسانی که این همه آیات و نشانه های قدرت حق را با چشم خود می بینند، و این همه نعمتهای الهی را که در آن غرقند مشاهده می کنند باز هم رستاخیز و دادگاه قیامت را که مظهر عدل و حکمت اوست انکار می نمایند.

سوره المرسلات(77): آیه 29

(آیه 29)- در این جا سرنوشت نهائی تکذیب کنندگان قیامت، و منکران آن دادگاه عدل الهی بیان شده است، بیانی که به راستی انسان را در وحشتی عمیق فرو می برد، و ابعاد فاجعه را روشن می سازد.

می فرماید: در آن روز به آنها گفته می شود: «بی درنگ به سوی همان چیزی که پیوسته آن را انکار می کردید بروید»! (انطلقوا الی ما کنتم به تکذبون).

رهسپار شوید به سوی جهنم سوزان که همیشه آن را به باد استهزا می گرفتید به سوی انواع عذابها که با اعمالتان آن را از پیش فراهم ساخته اید.

[شماره صفحه واقعی : 371]

ص: 1560

سوره المرسلات(77): آیه 30

(آیه 30)- سپس به توضیح بیشتری در باره این عذاب پرداخته، می گوید:

«بروید به سوی سایه سه شاخه» دودهای خفقان بار و آتش زا! (انطلقوا الی ظل ذی ثلاث شعب).

شاخه ای از بالاسر، و شاخه ای از طرف راست، و شاخه ای از طرف چپ، و به این ترتیب از هر طرف این دود غلیظ مرگبار آنها را احاطه می کند، و در کام خود فرو می برد.

سوره المرسلات(77): آیه 31

(آیه 31)- «سایه ای که نه آرام بخش است، و نه از شعله های آتش جلوگیری می کند» (لا ظلیل و لا یغنی من اللهب). چه این که خود برخاسته از آتش است.

سوره المرسلات(77): آیه 32

(آیه 32)- سپس در توصیف دیگری از آن آتش سوزان می افزاید:

«شراره هایی از خود پرتاب می کند مانند یک کاخ» (انها ترمی بشرر کالقصر).

نه همچون جرقه های آتش این دنیا که گاه به اندازه سر سوزنی بیش نیست.

سوره المرسلات(77): آیه 33

(آیه 33)- در این آیه به توصیف دیگری از شراره ها و جرقه های این آتش سوزان پرداخته، می فرماید: «گویی (در سرعت و کثرت) همچون شتران زرد رنگی هستند» که به هر سو پراکنده می شوند! (کانه جمالت صفر).

جائی که جرقه ها این چنین باشد، پیداست که خود آن آتش سوزان چگونه است؟ و در کنار آن چه عذابهای دردناک دیگری قرار گرفته؟

سوره المرسلات(77): آیه 34

(آیه 34)- بار دیگر در پایان این بخش از آیات، همان هشدار را تکرار کرده، می فرماید: «وای در آن روز بر تکذیب کنندگان» (ویل یومئذ للمکذبین).

سوره المرسلات(77): آیه 35

(آیه 35)- سپس فصل دیگری از مشخصات آن روز هولناک را شروع کرده، می افزاید: «امروز، روزی است که سخن نمی گویند» و قادر بر دفاع از خویش نیستند (هذا یوم لا ینطقون).

آری! خداوند در آن روز بر دهان مجرمان و گناهکاران مهر سکوت می زند همان گونه که در آیه 65 سوره یس آمده است: «الیوم نختم علی افواههم امروز بر دهانشان مهر می نهیم».

سوره المرسلات(77): آیه 36

(آیه 36)- سپس می افزاید: «و به آنها اجازه داده نمی شود که عذرخواهی

[شماره صفحه واقعی : 372]

ص: 1561

کنند» (و لا یؤذن لهم فیعتذرون).

نه اجازه سخن گفتن دارند، و نه عذر خواهی و دفاع از خویشتن، چرا که همه حقایق در آنجا روشن است، و چیزی برای گفتن ندارند، آری این زبان پشت هم انداز که در دنیا از آزادی خود سوء استفاده کرده، به تکذیب انبیا و استهزاء اولیاء و باطل کردن حق و حق جلوه دادن باطل، می پرداخت در آنجا باید به کیفر آن اعمال قفل شود، و از کار بیفتد، که این خود عذاب و شکنجه دردناکی است.

در حدیثی از امام صادق علیه السّلام آمده است که: «خداوند برتر و عادلتر و بزرگتر از آن است که بنده اش عذر موجهی داشته باشد و به او اجازه عذرخواهی ندهد، بلکه آنها در حقیقت هیچ عذر موجهی ندارند که مطرح کنند».

سوره المرسلات(77): آیه 37

(آیه 37)- باز در پایان این مقطع می گوید: «وای در آن روز بر تکذیب کنندگان» (ویل یومئذ للمکذبین).

سوره المرسلات(77): آیه 38

(آیه 38)- در مقطع دیگر روی سخن را به مجرمان کرده، به عنوان حکایت از صحنه آن روز، می گوید: «امروز همان روز جدائی (حق از باطل) است که همه شما و پیشینیان را در آن جمع کرده ایم» (هذا یوم الفصل جمعناکم و الاولین).

امروز همه انسانها را بدون استثنا از اولین گرفته، تا آخرین، همه را برای حسابرسی و فصل خصومت در این عرصه و دادگاه بزرگ گردآورده ایم.

آری! امروز روز جدایی حق از باطل و ظالم از مظلوم است.

سوره المرسلات(77): آیه 39

(آیه 39)- «اکنون اگر چاره ای در برابر من (برای فرار از چنگال مجازات) دارید انجام دهید» (فان کان لکم کید فکیدون).

آیا می توانید از قلمرو حکومت من بگریزید؟ یا توانائی دارید با پرداختن فدیه ای آزاد شوید؟ و یا قدرت دارید مأموران حسابرسی را فریب دهید؟

هر کار از دست شما ساخته است انجام دهید، ولی بدانید کاری از شما ساخته نیست.

سوره المرسلات(77): آیه 40

(آیه 40)- و باز همان جمله تهدیدآمیز و بیدارکننده را تکرار کرده، می فرماید: «وای در آن روز بر تکذیب کنندگان» (ویل یومئذ للمکذبین).

[شماره صفحه واقعی : 373]

ص: 1562

سوره المرسلات(77): آیه 41

(آیه 41)- می دانیم برنامه قرآن آمیختن انذار به بشارت، و تهدید به تشویق است، و همچنین ذکر سرنوشت مؤمنان در برابر سرنوشت، مجرمان تا با قرینه مقابله مسائل بهتر درک شود.

بر اساس همین سنّت، قرآن به دنبال بیان مجازاتهای گوناگون مجرمان در قیامت، اشاره پر معنی و کوتاهی در باره وضع پرهیزکاران در آن روز کرده، می فرماید:

«پرهیزکاران در سایه های (درختان بهشتی) و در میان چشمه ها قرار دارند» (ان المتقین فی ظلال و عیون).

سوره المرسلات(77): آیه 42

(آیه 42)- سپس می افزاید: «و (آنها) در میان انواع میوه ها از آنچه مایل باشند» قرار دارند (و فواکه مما یشتهون).

سوره المرسلات(77): آیه 43

(آیه 43)- جالب این که آنها در این میهمان سرای الهی به عالیترین وجهی پذیرائی می شوند، همان گونه که در این آیه آمده که به آنها گفته می شود: «بخورید و بنوشید گوارا، اینها در برابر اعمالی است که انجام می دادید»! (کلوا و اشربوا هنیئا بما کنتم تعملون).

تعبیر «بما کنتم تعملون» (در مقابل اعمالی که انجام می دادید) اشاره به این است که این مواهب را بدون حساب به کسی نمی دهند، و با ادعا و خیال و پندار به دست نمی آید، تنها به وسیله تقوا، اعمال صالح و احسان و نیکوکاری فراهم می شود.

«هنی ء» هر چیزی است که مشقتی به دنبال ندارد، و ناراحتی تولید نمی کند، و این اشاره به آن است که میوه ها و غذاها و نوشابه های بهشتی، همانند آب و غذای دنیا نیست که گاه آثار سوئی در بدن می گذارد یا عوارض نامطلوبی به دنبال دارد.

سوره المرسلات(77): آیه 44

(آیه 44)- در این آیه باز روی این مطلب تکیه می کند که این نعمتها بی حساب نیست، می افزاید: «ما این گونه، نیکوکاران را پاداش می دهیم» (انا کذلک نجزی المحسنین).

سوره المرسلات(77): آیه 45

(آیه 45)- و در پایان این مقطع باز تکرار می کند: «وای در آن روز بر

[شماره صفحه واقعی : 374]

ص: 1563

تکذیب کنندگان» (ویل یومئذ للمکذبین).

وای بر آنها که از تمام این نعمتها و محبتها محروم می شوند، که حسرت این محرومیت آزارش کمتر از آتش سوزان دوزخ نیست؟

سوره المرسلات(77): آیه 46

(آیه 46)- و از آنجا که یکی از عوامل انکار معاد پرداختن به لذات زود گذر دنیا، و تمایل به آزادی بی قید و شرط برای بهره گیری از این لذات است، در این آیه روی سخن را به مجرمان کرده، با لحنی تهدید آمیز می فرماید: «بخورید و بهره گیرید در این مدت کم (از زندگی دنیا و بدانید عذاب الهی در انتظار شماست) چرا که شما مجرمید» (کلوا و تمتعوا قلیلا انکم مجرمون).

جمله «انکم مجرمون» (این تهدید به خاطر آن است که شما مجرمید) نشان می دهد که سر چشمه عذاب الهی جرم و گناه انسان است که از بی ایمانی یا اسارت در چنگال شهوات ناشی می شود.

سوره المرسلات(77): آیه 47

(آیه 47)- سپس این تهدید را بار دیگر با جمله: «وای در آن روز بر تکذیب کنندگان» تکمیل می کند (ویل یومئذ للمکذبین).

همانها که به زرق و برق دنیا و لذات و شهوات آن مغرور و فریفته شدند، و عذاب الهی را برای خود خریدند.

سوره المرسلات(77): آیه 48

(آیه 48)- در این آیه به یکی دیگر از عوامل انحراف و بدبختی و آلودگی آنها اشاره کرده، می افزاید: «و (چنان از باده غرور سرمستند) هنگامی که به آنان گفته شود (در برابر پروردگار) رکوع کنید رکوع نمی کنند» (و اذا قیل لهم ارکعوا لا یرکعون).

آنها نه فقط از رکوع و سجود ابا دارند بلکه این روح غرور و نخوت در تمامی افکار و زندگیشان منعکس است نه در برابر خدا تسلیمند و نه در برابر دستورات پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و نه حقوق مردم را به رسمیت می شناسند.

سوره المرسلات(77): آیه 49

(آیه 49)- و بعد برای دهمین و آخرین بار در این سوره می فرماید: «وای در آن روز بر تکذیب کنندگان» (ویل یومئذ للمکذبین).

سوره المرسلات(77): آیه 50

(آیه 50)- و در آخرین آیه سوره با لحنی آمیخته از عتاب، و مملوّ از

[شماره صفحه واقعی : 375]

ص: 1564

سرزنش، به صورت یک استفهام آمیخته با تعجب می فرماید: اگر آنها به این قرآن- که دلائل صدقش از تمام آیاتش نمایان است، و حقانیتش در تمام تعبیراتش منعکس می باشد- ایمان نمی آورند «پس به کدام سخن بعد از آن ایمان می آورند»؟! (فبای حدیث بعده یؤمنون).

کسی که به قرآنی که اگر بر کوهها نازل می شد لرزان و خاشع می شدند و از هم می شکافتند ایمان نیاورد، در برابر هیچ کتاب آسمانی، و هیچ منطق عقلانی تسلیم نخواهد شد، و این نشانه روح عناد و لجاج است.

«پایان سوره مرسلات»

[شماره صفحه واقعی : 376]

ص: 1565

آغاز جزء 30 قرآن مجید

سوره نبأ [78]
اشاره

این سوره در «مکّه» نازل شده و دارای 40 آیه است

محتوای سوره:

اصولا اکثریت قریب به اتفاق سوره های جزء آخر قرآن در «مکّه» نازل شده، و بیش از همه چیز روی مسأله مبدأ و معاد، و بشارت و انذار تکیه می کند.

محتوای این سوره را می توان در چند بخش خلاصه کرد.

1- سؤالی که در آغاز سوره، از حادثه بزرگ (نبأ عظیم) یعنی روز قیامت مطرح شده است.

2- سپس به بیان نمونه هائی از مظاهر قدرت خداوند در آسمان و زمین و زندگی انسانها- به عنوان دلیلی بر امکان معاد و رستاخیز- می پردازد.

3- در بخش دیگر قسمتی از نشانه های آغاز رستاخیز را بیان می دارد.

4- در بخش دیگری گوشه ای از عذابهای دردناک طغیانگران را.

5- به دنبال آن قسمتی از نعمتها و مواهب بهشتی را شرح می دهد.

6- سر انجام با انذار شدیدی از عذاب قریب، و سپس ذکر سرنوشت غم انگیز کافران سوره پایان می گیرد.

ضمنا نامگذاری این سوره به خاطر تعبیری است که در آیه دوم آن آمده است، و گاه از آن به عنوان سوره «عمّ» به تناسب آیه نخستین آن تعبیر می شود.

[شماره صفحه واقعی : 377]

ص: 1566

فضیلت تلاوت سوره:

در حدیثی از پیغمبر گرامی اسلام صلّی اللّه علیه و آله آمده است:

«کسی که سوره عمّ یتسائلون را بخواند خداوند از نوشیدنی خنک و گوارای بهشتی در قیامت سیرابش می کند».

و نیز در حدیث دیگری از آن حضرت نقل شده که فرمود: «کسی که آن را بخواند و حفظ کند حساب او در روز قیامت (چنان سریع انجام می گیرد که) به مقدار خواندن یک نماز خواهد بود».

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

سوره النبإ(78): آیه 1

(آیه 1)- خبر مهم! در نخستین آیه سوره به عنوان یک استفهام آمیخته با تعجب می فرماید: «آنها از چه چیز از یکدیگر سؤال می کنند»؟ (عم یتساءلون).

سوره النبإ(78): آیه 2

(آیه 2)- سپس بی آنکه در انتظار پاسخ آنها باشد خود به پاسخگوئی پرداخته، می افزاید: «از خبر بزرگ و پراهمیّت» رستاخیز (عن النبا العظیم).

سوره النبإ(78): آیه 3

(آیه 3)- «همان خبری که پیوسته در آن اختلاف دارند» (الذی هم فیه مختلفون).

در این که منظور از این خبر بزرگ «نبأ عظیم» چیست؟

دقت در مجموع آیات این سوره مخصوصا تعبیراتی که در آیات بعد آمده و جمله «انّ یوم الفصل کان میقاتا» که بعد از ذکر نشانه های قدرت خداوند در زمین و آسمان آمده و توجه به این حقیقت که شدیدترین مخالفت مشرکان در مسأله «معاد» بود، روی هم رفته تفسیر به روز معاد و رستاخیز را تأیید می کند.

ولی این مانع نمی شود که آیه مصداقهای دیگری نیز داشته باشد چرا که قرآن دارای بطون مختلفی است، یعنی یک آیه ممکن است معانی متعددی داشته باشد که از میان آنها یک معنی ظاهر است، و معانی دیگر بطون قرآن است که به کمک قرائن مختلفی از آن استفاده می شود، لذا در روایات زیادی که از طرق اهل بیت علیهم السّلام و بعضی از طرق اهل سنت نقل شده «نبأ عظیم» (خبر بزرگ) به مسأله

[شماره صفحه واقعی : 378]

ص: 1567

ولایت و امامت امیر مؤمنان علی علیه السّلام که مورد اختلاف و گفتگو از سوی جمعی بود، یا به مسأله ولایت بطور اعم تفسیر شده است.

سوره النبإ(78): آیه 4

(آیه 4)- سپس می افزاید: «چنین نیست که آنها فکر می کنند و به زودی می فهمند» (کلا سیعلمون).

سوره النبإ(78): آیه 5

(آیه 5)- «باز هم چنین نیست و به زودی می فهمند» (ثم کلا سیعلمون).

«آن روز با خبر می شوند که فریاد وا حسرتای آنها بلند است، و از تفریط و کوتاهی خود سخت پشیمان می شوند». (زمر/ 56) آن روز که امواج عذاب گرداگرد آنها را می گیرد، و تقاضای بازگشت به دنیا را می کنند «آیا راهی به بازگشت وجود دارد». (شوری/ 44) حتی در لحظه مرگ که حجابها از برابر چشم انسان کنار می رود و حقایق عالم دیگر در برابر او آشکار می شود و به برزخ و معاد یقین پیدا می کند در همان لحظه نیز فریادش بلند می شود که:

«مرا بازگردانید تا عمل صالحی انجام دهم». (مؤمنون/ 99 و 100)

سوره النبإ(78): آیه 6

(آیه 6)- همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار …

از این آیه به بعد در حقیقت پاسخی است به سؤالاتی که منکران معاد و اختلاف کنندگان در این نبأ عظیم داشته اند، زیرا در این آیات گوشه ای از نظام حکیمانه این عالم هستی که نقش بسیار مؤثری در زندگی انسانها دارد بیان شده است، که از یک سو دلیل روشنی بر قدرت خدا بر همه چیز و از جمله تجدید حیات مردگان است و از سوی دیگر اشاره به این است که این نظام حکیمانه نمی تواند بیهوده و عبث باشد، در حالی که اگر با پایان این زندگی مادّی دنیا همه چیز پایان یابد، مسلما طرحی عبث و بیهوده خواهد بود.

و به این ترتیب از دو جهت، استدلال برای مسأله معاد محسوب می شود، از طریق «برهان قدرت» و «برهان حکمت».

و در یازده آیه به دوازده نعمت مهم، با تعبیراتی آمیخته با لطف و محبت، و توأم با استدلال و تحریک عواطف، اشاره شده است، نخست از زمین شروع

[شماره صفحه واقعی : 379]

ص: 1568

کرده، می فرماید: «آیات زمین را محل آرامش (شما) قرار ندادیم»؟! (ا لم نجعل الارض مهادا).

انتخاب این تعبیر برای زمین، بسیار پر معنی است، چرا که از یکسو قسمتهای زیادی از زمین آن چنان نرم و صاف و مرتب است که انسان به خوبی می تواند در آن خانه سازی کند، زراعت و باغ احداث نماید.

از سوی دیگر همه نیازمندیهای او بر سطح زمین یا در اعماق آن به صورت مواد اولیه و معادن گرانبها نهفته است.

و از سوی سوم مواد زائد او را به خود جذب می کند و اجساد مردگان با دفن در آن به زودی تجزیه و متلاشی می شوند و انواع میکربها به واسطه اثر مرموزی که دست آفرینش در خاک نهاده است نابود می گردد.

و از سوی چهارم با حرکت نرم و سریع به دور خورشید و به دور خود، شب و روز و فصول چهارگانه را که نقش عمده ای در حیات انسان دارند می آفریند.

سوره النبإ(78): آیه 7

(آیه 7)- و از آنجا که ممکن است در برابر نرمی زمینهای مسطح، اهمیت کوهها و نقش حیاتی آنها، فراموش شود، در این آیه می افزاید: «و (آیا) کوهها را میخهای زمین» قرار ندادیم؟ (و الجبال اوتادا).

کوهها علاوه بر این که ریشه های عظیمی در اعماق زمین دارند، و همچون زرهی پوسته زمین را در برابر فشار ناشی از مواد مذاب درونی، و تأثیر جاذبه جزر و مد آفرین ماه از بیرون حفظ می کنند، دیوارهای بلندی در برابر طوفانهای سخت و سنگین محسوب می شوند.

و از سوی سوم کانونی هستند برای ذخیره آبها و انواع معادن گرانبها.

علاوه بر همه اینها در اطراف کره زمین قشر عظیمی از هوا وجود دارد که بر اثر وجود کوهها که به صورت دنده های یک چرخ، پنجه در این قشر عظیم افکنده اند همراه زمین حرکت می کنند، دانشمندان می گویند: اگر سطح زمین صاف بود، قشر هوا به هنگام حرکت زمین روی آن می لغزید، و طوفانهای عظیم ایجاد

[شماره صفحه واقعی : 380]

ص: 1569

می شد، و هم ممکن بود این اصطکاک دائمی سطح زمین را داغ و سوزان و غیر قابل سکونت کند.

سوره النبإ(78): آیه 8

(آیه 8)- بعد از بیان این دو نمونه از مواهب و آیات آفاقی به سراغ مواهب درونی وجودی انسان و آیات انفسی می رود، می فرماید: «و شما را به صورت زوجها آفریدیم» (و خلقناکم ازواجا).

«ازواج» جمع «زوج» به معنی جفت، و جنس «مذکر و مؤنث» است، و آفرینش انسان از این دو جنس علاوه بر این که ضامن بقای نسل اوست، سبب آرامش جسم و جان او محسوب می شود، چنانکه در آیه 21 سوره روم می خوانیم: «از نشانه های (عظمت) خداوند این است که همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید، تا در کنار آنها آرامش بیابید، و در میان شما محبت و رحمت قرار داد.»

سوره النبإ(78): آیه 9

(آیه 9)- سپس به پدیده «خواب» که از مواهب بزرگ الهی بر انسان است و نقش عظیمی در سلامت جسم و جان او دارد اشاره کرده، می افزاید: «و خواب شما را مایه آرامشتان قرار دادیم» (و جعلنا نومکم سباتا).

با این که یک سوم زندگی انسان را «خواب» فرا گرفته، و همیشه انسان با این مسأله مواجه بوده، هنوز اسرار خواب به خوبی شناخته نشده است، و حتی این که چه عاملی سبب می شود که در لحظه معینی بخشی از فعالیتهای مغزی از کار بیفتد، و سپس پلک چشمها بر هم آمده، و تمام اعضای تن در سکون و سکوت و استراحت فرو رود، هنوز به درستی روشن نیست! گرچه آیه فوق ناظر به خواب به عنوان یک نعمت الهی است، ولی از آنجا که «خواب» شباهت به «مرگ» و «بیداری» شباهتی به «رستاخیز» دارد، می تواند اشاره ای به این مطلب نیز باشد.

سوره النبإ(78): آیه 10

(آیه 10)- سپس در رابطه با مسأله خواب سخن از موهبت «شب» به میان آورده، می فرماید: «و شب را پوششی (برای شما) قرار دادیم» (و جعلنا اللیل لباسا).

[شماره صفحه واقعی : 381]

ص: 1570

سوره النبإ(78): آیه 11

(آیه 11)- و بلافاصله می افزاید: «و روز را وسیله ای برای زندگی و معاش» (و جعلنا النهار معاشا).

مطابق آیات فوق پرده شب لباس و پوششی است بر اندام زمین، و تمام موجودات زنده ای که روی آن زیست می کنند، فعالیتهای خسته کننده زندگی را به حکم اجبار تعطیل می کند، و تاریکی را که مایه سکون و آرامش و استراحت است بر همه چیز مسلط می سازد، تا اندامهای فرسوده مرمّت گردد و روح خسته تجدید نشاط کند، چرا که خواب آرام جز در تاریکی میسّر نیست.

از این گذشته با فرو افتادن پرده شب، نور آفتاب برچیده می شود که اگر بطور مداوم بتابد تمام گیاهان و حیوانات را می سوزاند، و زمین جای زندگی نخواهد بود! آخرین سخن این که آمد و شد شب و روز و نظام دقیق تغییرات تدریجی آنها یکی از آیات خلقت و نشانه های خداست، به علاوه سر چشمه پیدایش یک تقویم طبیعی برای نظام بندی زمانی زندگی انسانها محسوب می شود.

سوره النبإ(78): آیه 12

(آیه 12)- پس از زمین به «آسمان» پرداخته، می فرماید: «و بر فراز شما هفت (آسمان) محکم بنا کردیم» (و بنینا فوقکم سبعا شدادا).

عدد «هفت» در اینجا ممکن است عدد تکثیر و اشاره به کرات متعدد آسمان، و مجموعه های منظومه ها و کهکشانها و عوالم متعدد جهان هستی باشد، که دارای خلقتی محکم و ساختمانی عظیم و قوی هستند و یا عدد تعداد. به این ترتیب که آنچه ما از ستارگان می بینیم همه به حکم آیه 6 سوره صافّات: «ما آسمان پایین را با ستارگان زینت بخشیدیم» متعلق به آسمان اول است و ماورای آن شش عالم و آسمان دیگر وجود دارد که از دسترس علم بشر بیرون است.

سوره النبإ(78): آیه 13

(آیه 13)- بعد از اشاره اجمالی به آفرینش آسمانها به سراغ نعمت بزرگ آفتاب عالمتاب رفته، می فرماید: «و چراغی روشن و حرارتبخش آفریدیم» (و جعلنا سراجا وهاجا).

[شماره صفحه واقعی : 382]

ص: 1571

«وهاج» از ماده «وهج» به معنی نور و حرارتی است که از آتش صادر می شود بنابر این، ذکر این وصف برای این چراغ پر فروغ آسمانی اشاره ای به دو نعمت بزرگ است که خمیر مایه همه مواهب مادی این جهان است «نور» و «حرارت».

نور خورشید نه تنها صحنه زندگی انسان و تمام منظومه شمسی را روشن می سازد، بلکه تأثیر عمیقی در پرورش موجودات زنده دارد.

حرارت آن نیز علاوه بر تأثیری که در حیات انسان و حیوان و گیاه بطور مستقیم دارد، منبع اصلی وجود ابرها، وزش بادها، نزول بارانها و آبیاری سرزمینهای خشک است.

خورشید به خاطر اشعه مخصوص «ماوراء بنفش» تأثیر فراوانی در کشتن میکربها دارد، و نوری سالم و مجانی و دائمی و از فاصله ای مناسب، نه چندان گرم و سوزان، و نه سرد و بی روح، در اختیار همه ما می گذارد.

سوره النبإ(78): آیه 14

(آیه 14)- به دنبال نعمت نور و حرارت از ماده حیاتی مهم دیگری که ارتباط نزدیکی با تابش خورشید دارد سخن به میان آورده، می افزاید: «و از ابرهای باران زا آبی فراوان نازل کردیم» (و انزلنا من المعصرات ماء ثجاجا).

سوره النبإ(78): آیه 15

(آیه 15)- گرچه نزول باران به خودی خود مایه خیر و برکت است، هوا را لطیف می کند، آلودگیها را می شوید، کثافات را با خود می برد، گرمای هوا را فرو می نشاند و حتی سرما را تعدیل می کند، از عوامل بیماری می کاهد و به انسان روح و نشاط می دهد، ولی با این همه در آیات بعد به سه فایده مهم آن اشاره کرده، می فرماید: هدف از نزول باران این است «تا به وسیله آن دانه و گیاه بسیار برویانیم» (لنخرج به حبا و نباتا).

سوره النبإ(78): آیه 16

(آیه 16)- «و باغهایی پر درخت» (و جنات الفافا).

در دو آیه فوق به تمام مواد غذائی که انسان و حیوان از آن استفاده می کنند، و از زمین می روید، اشاره شده است، زیرا قسمت مهمی از آنها را دانه های غذائی تشکیل می دهد (حبّا) و قسمت دیگری سبزیها و ریشه هاست (و نباتا) و بخش دیگری نیز میوه ها می باشد (و جنات).

[شماره صفحه واقعی : 383]

ص: 1572

سوره النبإ(78): آیه 17

(آیه 17)- سر انجام روز موعود فرا می رسد در آیات قبل اشاراتی به دلایل مختلف معاد آمده بود، در این آیه به عنوان یک نتیجه گیری، می فرماید: «روز جدائی (روز رستاخیز) میعاد همگان است» (ان یوم الفصل کان میقاتا).

تعبیر به «یوم الفصل» تعبیر بسیار پرمعنائی است که بیانگر جدائیها در آن روز عظیم است:

جدائی حق از باطل.

جدائی صفوف مؤمنان صالح از مجرمان بدکار.

جدائی پدر و مادر از فرزند، و برادر از برادر.

سوره النبإ(78): آیه 18

(آیه 18)- سپس به شرح بعضی از ویژگیها و حوادث آن روز بزرگ پرداخته، می گوید: «روزی که در صور دمیده می شود، و شما فوج فوج به (محشر) می آیید» (یوم ینفخ فی الصور فتأتون افواجا).

از آیات قرآن به خوبی استفاده می شود که دو حادثه عظیم به عنوان «نفخ صور» واقع می شود، در حادثه اول نظام جهان هستی به هم می ریزد، و تمام اهل زمین و همه کسانی که در آسمانها هستند می میرند، و در حادثه دوم، جهان نوسازی می شود، و مردگان به حیات جدید باز می گردند و رستاخیز بزرگ انجام می گیرد.

و این آیه اشاره به نفخ دوم است.

سوره النبإ(78): آیه 19

(آیه 19)- و به دنبال آن می افزاید: «و آسمان گشوده می شود، و به صورت درهای متعددی در می آید» (و فتحت السماء فکانت ابوابا).

ممکن است منظور از این «درها» و گشوده شدن آنها این باشد که: درهای عالم «غیب» به عالم «شهود» گشوده می شود، حجابها کنار می رود، و عالم فرشتگان به عالم انسان راه می یابد.

سوره النبإ(78): آیه 20

(آیه 20)- و بالاخره در این آیه وضع کوهها را در قیامت، منعکس کرده، می فرماید: «و کوهها به حرکت در می آید و به صورت سرابی می شود»! (و سیرت الجبال فکانت سرابا).

[شماره صفحه واقعی : 384]

ص: 1573

بطوری که از جمع بندی آیات مختلف قرآن در باره سرنوشت کوهها در قیامت به دست می آید، کوهها مراحلی را طی می کند، نخست کوهها به حرکت در می آید. (طور/ 10) سپس از جا کنده و سخت در هم کوفته خواهد شد. (حاقّه/ 14) و بعدا به صورت توده ای از شنهای متراکم در می آید. (مزّمّل/ 14) و بعد به صورت پشم زده شده در می آید که با تندباد حرکت می کند.

(قارعه/ 5) و سپس به صورت گرد و غبار در می آید که در فضا پراکنده می شود.

(واقعه/ 5 و 6) و بالاخره چنان که در آیه مورد بحث آمده تنها اثری از آن باقی می ماند و همچون سرابی از دورنمایان خواهد شد.

سوره النبإ(78): آیه 21

(آیه 21)- جهنم کمینگاه بزرگ! بعد از بیان بعضی از دلایل معاد، و قسمتی از حوادث رستاخیز، به سراغ سرنوشت دوزخیان و بهشتیان می رود، نخست از دوزخیان شروع کرده، می فرماید: «مسلما (در آن روز) جهنم کمینگاهی است بزرگ» (ان جهنم کانت مرصادا).

از این گذرگاه عمومی احدی از سرکشان نمی توانند بگذرند، یا فرشتگان عذاب آنها را می ربایند، و یا جاذبه شدید جهنم.

سوره النبإ(78): آیه 22

(آیه 22)- «و محل بازگشتی برای طغیانگران»! (للطاغین مآبا).

سوره النبإ(78): آیه 23

(آیه 23)- «مدتهای طولانی در آن می مانند» (لابثین فیها احقابا).

سوره النبإ(78): آیه 24

(آیه 24)- سپس به گوشه کوچکی از عذابهای بزرگ جهنم اشاره کرده، می افزاید: «در آنجا نه چیز خنکی می چشند (که گرمای وحشتناک دوزخ را فرو نشاند) و نه نوشیدنی گوارائی» که عطش شدید آنها را تسکین بخشد (لا یذوقون فیها بردا و لا شرابا).

سوره النبإ(78): آیه 25

(آیه 25)- «جز آبی سوزان و مایعی از چرک و خون» (الا حمیما و غساقا).

و جز سایه دودهای غلیظ و داغ و خفقان آور آتش که در آیه 43 سوره واقعه

[شماره صفحه واقعی : 385]

ص: 1574

آمده است «و ظل من یحموم».

این در حالی است که بهشتیان از چشمه های گوارای شراب طهور به وسیله پروردگارشان سیراب می شوند. (دهر/ 21)

سوره النبإ(78): آیه 26

(آیه 26)- و از آنجا که ممکن است وجود این کیفرهای سخت و شدید در نظر بعضی عجیب آید، در این آیه می افزاید: «این مجازاتی است موافق و مناسب» اعمالشان (جزاء وفاقا).

چرا چنین نباشد؟ در حالی که آنها در این دنیا قلبهای مظلومان را سوزاندند، روح و جان آنها را به آتش کشیدند و با ظلم و ستم و طغیان خود بر کسی رحم نکردند.

سوره النبإ(78): آیه 27

(آیه 27)- سپس به توضیح علت این مجازات پرداخته، می فرماید: «چرا که آنها هیچ امیدی به حساب (و ترسی از عقاب خداوند) نداشتند» (انهم کانوا لا یرجون حسابا).

و همین بی اعتنائی به حساب و روز جزا مایه طغیان و سرکشی و ظلم و ستم آنها شد، و آن ظلم و فساد چنین سرنوشت دردناکی را برای آنان فراهم ساخت.

چرا که آنها حساب روز قیامت را از برنامه زندگی خود کاملا حذف کرده بودند.

سوره النبإ(78): آیه 28

(آیه 28)- و لذا بلافاصله می افزاید: «و آیات ما را بکلی تکذیب کردند» (و کذبوا بآیاتنا کذابا).

هوای نفس آن چنان بر آنها چیره شده بود که همه آیات بیدارگر الهی را شدیدا انکار کردند، تا به هوسهای سرکش خود ادامه دهند، و به خواسته ها و تمنیات نامشروع خویش لباس عمل بپوشانند.

سوره النبإ(78): آیه 29

(آیه 29)- سپس به عنوان هشدار به این طغیانگران و هم برای تأکید بر مسأله وجود موازنه میان «جرم» و «جریمه» و حاکمیت «جزای وفاق» می افزاید:

«و ما همه چیز را شمارش و ثبت کرده ایم» (و کل شی ء احصیناه کتابا).

[شماره صفحه واقعی : 386]

ص: 1575

تا گمان نکنید چیزی از اعمال شما بی حساب و مجازات می ماند و نیز هرگز فکر نکنید این کیفرهای شدید غیر عادلانه است.

این حقیقت در بسیاری از آیات قرآن منعکس است.

در یک جا می فرماید: «هر کاری را که انجام دادند در نامه های اعمالشان ثبت است و هر عمل کوچک و بزرگی نوشته می شود». (قمر/ 52 و 53) و در جای دیگر می خوانیم: ما آنچه را از پیش فرستاده اند و همچنین تمام آثار آنها را می نویسیم». (یس/ 12) و لذا هنگامی که نامه اعمال مجرمان را به دست آنها می دهند فریادشان بلند می شود، می گویند: «ای وای بر ما! این چه کتابی است که هیچ کار کوچک و بزرگی نیست مگر این که آن را ثبت و شماره کرده است»؟! (کهف/ 49) این اعتقاد مانع بزرگی میان انسان و گناه ایجاد می کند و از عوامل مهم تربیت محسوب می شود.

سوره النبإ(78): آیه 30

(آیه 30)- در این آیه، لحن سخن را تغییر داده و از «غیبت» به «خطاب» مبدل نموده، آنها را مخاطب ساخته، و ضمن جمله تهدید آمیز و خشم آلود و تکان دهنده ای می فرماید: «پس بچشید که چیزی جز عذاب بر شما نمی افزائیم»! (فذوقوا فلن نزیدکم الا عذابا).

این جزای کسانی است که وقتی در مقابل دعوت پر مهر انبیای الهی به سوی ایمان و تقوا قرار می گرفتند، می گفتند: «برای ما یکسان است می خواهی اندرز ده، یا اندرز مده»! (شعراء/ 136) در حدیثی از پیغمبر گرامی اسلام صلّی اللّه علیه و آله نقل شده است که فرمود: «این آیه شدیدترین آیه ای است که در قرآن مجید در باره دوزخیان آمده است»!

سوره النبإ(78): آیه 31

(آیه 31)- بخشی از پاداش عظیم پرهیزکاران در آیات پیشین سخن از سرنوشت طغیانگران و قسمتی از کیفرهای دردناک آنها و علت این بدبختی بود، در اینجا به شرح نقطه مقابل آنها پرداخته، از مؤمنان راستین و پرهیزکاران و قسمتی از مواهب آنها در قیامت سخن می گوید، تا در یک

[شماره صفحه واقعی : 387]

ص: 1576

مقایسه رویارو میان این دو حقایق روشنتر گردد.

نخست می فرماید: «برای پرهیزکاران نجات و پیروزی بزرگی است» (ان للمتقین مفازا).

سوره النبإ(78): آیه 32

(آیه 32)- سپس به شرح این فوز و سعادت پرداخته، می افزاید: «باغهائی سرسبز و (محفوظ با میوه هائی از) انواع انگورها» (حدائق و اعنابا).

در حدیثی از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله می خوانیم: «بهترین میوه های شما انگور است».

سوره النبإ(78): آیه 33

(آیه 33)- سپس به همسران بهشتی که یکی دیگر از مواهب پرهیزکاران است اشاره کرده، می افزاید: «و (برای آنها) حوریانی بسیار جوان و هم سنّ و سال» است (و کواعب اترابا).

سوره النبإ(78): آیه 34

(آیه 34)- سپس چهارمین نعمت بهشتی را که در انتظار پرهیزکاران است چنین شرح می دهد: «و جامهائی لبریز و پیاپی» از شراب طهور! (و کأسا دهاقا).

اما نه شرابی همچون شرابهای آلوده دنیا که عقل را می زداید، بلکه شرابی که عقل آور، و نشاط آفرین و جان پرور و روح افزاست.

سوره النبإ(78): آیه 35

(آیه 35)- و از آنجا که سخن از جام و شراب تداعی معنی نامطلوب آن را در دنیا می کند، در حالی که شراب بهشتی درست نقطه مقابل شرابهای شیطانی دنیاست بلافاصله می افزاید: بهشتیان «در آنجا نه سخن لغو و بیهوده ای می شنوند، و نه دروغی» (لا یسمعون فیها لغوا و لا کذابا).

یکی از مواهب بزرگ معنوی بهشتیان این است که در آنجا اثری از دروغ پردازیها، بیهوده گوییها، تهمتها و افتراها، تکذیب حق و توجیه باطل، و گفتگوهای ناهنجاری که قلب پرهیزکاران را در این دنیا آزار می دهد وجود نخواهد داشت و به راستی چه زیباست آن محیطی که اثری از این سخنان ناموزون و رنج آور در آن وجود ندارد، و طبق آیه 62 سوره مریم «در آنجا هرگز گفتار لغو و بیهوده ای نمی شنوند و جز سلام در آنجام سخنی نیست».

سوره النبإ(78): آیه 36

(آیه 36)- و در پایان ذکر این نعمتها به نعمت معنوی دیگری اشاره می کند

[شماره صفحه واقعی : 388]

ص: 1577

که از همه بالاتر است، می فرماید: «این پاداشی است از سوی پروردگارت، و عطیّه ای است کافی» (جزاء من ربک عطاء حسابا).

چه بشارت و نعمتی از این برتر و بالاتر که بنده ضعیف، مورد نوازش و الطاف و محبتهای مولای کریم خود قرار گیرد.

و به گفته شاعر:

من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم لطفها می کنی ای خاک درت تاج سرم

سوره النبإ(78): آیه 37

(آیه 37)- سپس در این آیه، می افزاید: «همان پروردگار آسمانها و زمین و آنچه در میان آن دو است، پروردگار رحمان» (رب السماوات و الارض و ما بینهما الرحمن).

در حقیقت، آیه فوق اشاره ای به این واقعیت است که اگر خداوند چنین وعده هائی را به متقین می دهد گوشه ای از آن را در این دنیا، به صورت رحمت عامش، به اهل آسمانها و زمین نشان داده است.

و در پایان آیه می فرماید: «و (در آن روز) هیچ کس حق ندارد بی اجازه او سخنی بگوید» یا شفاعتی کند (لا یملکون منه خطابا).

زیرا آن قدر حساب الهی دقیق و عادلانه است که جائی برای «چون و چرا» باقی نمی ماند.

سوره النبإ(78): آیه 38

(آیه 38)- در آیات گذشته قسمتهای قابل ملاحظه ای از کیفرها و مجازاتهای طغیانگران و مواهب و پاداشهای پرهیزکاران در روز رستاخیز بیان شد، در اینجا به معرفی آن روز بزرگ پرداخته، بخشی از اوصاف آن روز و حوادث آن را شرح می دهد.

می فرماید: اینها همه در «روزی (است) که روح و ملائکه در یک صف می ایستند و هیچ یک، جز به اذن خداوند رحمان سخن نمی گویند و (آنگاه که می گویند) درست می گویند» (یوم یقوم الروح و الملائکه صفا لا یتکلمون الا من اذن له الرحمن و قال صوابا).

[شماره صفحه واقعی : 389]

ص: 1578

بدون شک قیام «روح» و «فرشتگان» در آن روز در یک صف، و سخن نگفتن جز به اذن خداوند رحمان، فقط برای اجرای فرمان اوست، آنها در این جهان نیز «مدبرات امر» و مجری فرمانهای او هستند، و در عالم آخرت این امر آشکارتر و واضحتر و گسترده تر خواهد بود.

و منظور از «روح» در اینجا یکی از فرشتگان بزرگ الهی است که بر طبق بعضی از روایات حتی از جبرئیل برتر است، چنانکه در حدیثی از امام صادق علیه السّلام می خوانیم: «او فرشته ای است بزرگتر از جبرئیل و میکائیل»! به هر حال این مخلوق بزرگ الهی در قیامت همراه ملائکه آماده اطاعت فرمان او هستند، چنان هول و اضطراب محشر، همه را فرا گرفته که هیچ کس را یارای سخن گفتن نیست.

در حدیثی آمده است که از امام صادق علیه السّلام در باره این آیه سؤال کردند، فرمود: «روز قیامت به ما اجازه داده می شود و سخن می گوئیم».

راوی سؤال می کند در آن روز شما چه می گوئید؟

فرمود: «تمجید و ستایش پروردگارمان را می کنیم، و بر پیامبرمان درود می فرستیم، و برای پیروانمان شفاعت می کنیم، و خداوند شفاعت ما را رد نمی کند».

از این روایت استفاده می شود که انبیاء و امامان معصوم نیز در صف فرشتگان و روح قرار می گیرند، و از کسانی که به آنها اجازه سخن گفتن و مدح و ثنای خداوند و شفاعت داده می شود آنها هستند.

سوره النبإ(78): آیه 39

(آیه 39)- سپس اشاره به این روز بزرگ- که هم روز قیامت انسانها و هم فرشتگان و هم یوم الفصل و روز کیفر طاغین و پاداش متقین است- کرده، می فرماید: «آن روز حق است» (ذلک الیوم الحق).

«حقّ» به معنی چیزی است که ثابت است، واقعیت دارد و تحقق می یابد، و این معنی در باره قیامت کاملا صادق است بعلاوه روزی است که «حق» هر کس به او داده می شود، حقوق مظلومان از ظالمان گرفته خواهد شد، و «حقایق» و اسرار

[شماره صفحه واقعی : 390]

ص: 1579

درون به ظهور می پیوندند، بنابر این روزی است به تمام معنی حق.

و چون توجه به این واقعیت می تواند مؤثرترین انگیزه انسان برای حرکت به سوی پروردگار، و اطاعت فرمان او گردد، بلافاصله می افزاید: «پس هر کس بخواهد راهی به سوی پروردگارش بر می گزیند» و به سوی او باز می گردد (فمن شاء اتخذ الی ربه مآبا).

یعنی تمام اسباب این حرکت الهی فراهم است، انبیا به قدر کافی ابلاغ فرمان حق کرده اند، عقل انسانی نیز- که پیامبری از درون او است- راه او را روشن کرده سرنوشت طاغیان و پرهیزکاران نیز به خوبی تبیین شده، تنها چیزی که باقی مانده تصمیم قاطع انسان است که با استفاده از اختیاری که خدا به او داده است راه را برگزیند و پیش رود.

سوره النبإ(78): آیه 40

(آیه 40)- سپس به عنوان تأکید روی مسأله مجازات مجرمان، و بیان نزدیک بودن آن روز بزرگ در برابر کسانی که آن را دور یا نسیه اش می پندارند، می افزاید:

«و ما شما را از عذاب نزدیکی بیم دادیم»نا انذرناکم عذابا قریبا)

.امیر مؤمنان علی علیه السّلام می فرماید: «هر چیزی که می آید قریب و نزدیک است».

چرا نزدیک نباشد در حالی که مایه اصلی عذاب الهی اعمال خود انسانها است که همیشه با آنهاست «و جهنم هم اکنون کافران را احاطه کرده» (عنکبوت/ 54).

و از آنجا که در آن روز گروه عظیمی غرق حسرت و اندوه شده، نادم و پشیمان می گردند، حسرتی که به حالشان سودی نخواهد داشت و ندامتی که نتیجه ای ندارد، به دنبال این هشدار می افزاید: «این عذاب در روزی خواهد بود که انسان آنچه را از قبل با دستهای خود فرستاده می بیند، و کافر می گوید: ای کاش خاک بودم» و گرفتار عذاب نمی شدم!وم ینظر المرء ما قدمت یداه و یقول الکافر یا لیتنی کنت ترابا)

.اصولا یکی از بهترین پاداشهای نیکوکاران، و یکی از بدترین کیفرهای بدکاران همین اعمال مجسم آنهاست که همراهشان خواهد بود.

آری! کار انسانی که اشرف مخلوقات است گاه بر اثر کفر و گناه به جائی

[شماره صفحه واقعی : 391]

ص: 1580

می رسد که آرزو می کند در صف یکی از موجودات بی روح و پست باشد.

در آیات قرآن می خوانیم: کفار و مجرمان هنگامی که صحنه قیامت و دادرسی پروردگار و جزای اعمال را مشاهده می کنند، عکس العملهای مختلفی نشان می دهند که همگی حکایت از شدت تأثر و تأسف آنها می کند.

گاه می گویند: «وای بر ما از این حسرت که در اطاعت فرمان خدا کوتاهی کردیم» (زمر/ 56).

و گاه می گویند: «خداوندا! ما را به دنیا بازگردان تا عمل صالح انجام دهیم» (الم سجده/ 12).

و گاه می گویند: «ای کاش خاک بودیم و هرگز زنده نمی شدیم» همان گونه که در آیات مورد بحث آمده است.

«پایان سوره نبأ»

[شماره صفحه واقعی : 392]

ص: 1581

سوره نازعات [79]
اشاره

این سوره در «مکّه» نازل شده و دارای 46 آیه است

محتوای سوره:

محتوای این سوره در شش بخش خلاصه می شود:

1- نخست با قسمهای مؤکدی که ارتباط با مسأله معاد دارد روی تحقق این روز بزرگ تأکید می کند.

2- سپس به قسمتی از مناظر هول انگیز و وحشتناک آن روز اشاره می نماید.

3- و بعد اشاره کوتاه و گذرائی به داستان موسی و سرنوشت فرعون طغیانگر دارد که هم مایه تسلی خاطر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و مؤمنان است و هم هشدار به مشرکان طغیانگر، و هم اشاره ای است به این که انکار معاد انسان را به چه گناهانی آلوده می کند.

4- در بخش بعد نمونه هایی را از مظاهر قدرت خداوند در آسمان و زمین که خود دلیلی است برای امکان معاد و حیات بعد از مرگ بر می شمرد.

5- بار دیگر به شرح قسمتی دیگر از حوادث وحشتناک آن روز بزرگ و سرنوشت طغیانگران و پاداش نیکوکاران می پردازد.

6- سر انجام در پایان سوره بر این حقیقت تأکید می کند که: هیچ کس از تاریخ آن روز با خبر نیست، ولی همین اندازه مسلم است که نزدیک است.

انتخاب نام «نازعات» برای این سوره به خاطر نخستین آیه آن است.

فضیلت تلاوت سوره:

در حدیثی از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله آمده است: «کسی که

[شماره صفحه واقعی : 393]

ص: 1582

سوره نازعات را بخواند توقف و حساب او در روز قیامت تنها به اندازه خواندن یک نماز روزانه است، و بعد از آن وارد بهشت می شود».

مسلم است کسی که محتوای این سوره را که آیات تکان دهنده اش ارواح خفته را بیدار و متوجه وظائف خود می سازد در جان خویش پیاده کند از چنان پاداشهائی برخوردار خواهد شد، نه آنها که فقط به خواندن الفاظ قناعت می کنند.

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

سوره النازعات(79): آیه 1

(آیه 1)- سوگند به این فرشتگان پر تلاش! در آغاز سوره به پنج موضوع مهم، قسم یاد شده و هدف از این سوگندها بیان حقانیت و تحقق مسأله معاد و رستاخیز است.

می فرماید: «سوگند به فرشتگانی که (جان مجرمان را بشدت از بدنهایشان) بر می کشند» (و النازعات غرقا).

سوره النازعات(79): آیه 2

(آیه 2)- «و فرشتگانی که (روح مؤمنان را) با مدارا و نشاط جدا می سازند» (و الناشطات نشطا).

سوره النازعات(79): آیه 3

(آیه 3)- «و سوگند به فرشتگانی که (در اجرای فرمان الهی) با سرعت حرکت می کنند» (و السابحات سبحا).

سوره النازعات(79): آیه 4

(آیه 4)- «و سپس بر یکدیگر سبقت می گیرند» (فالسابقات سبقا).

سوره النازعات(79): آیه 5

(آیه 5)- «و آنها که امور را تدبیر می کنند» (فالمدبرات امرا).

منظور از این سوگندها «فرشتگانی» است که مأمور قبض ارواح کفار و مجرمانند که آنها را به شدت از بدنهایشان بر می کشند، ارواحی که هرگز حاضر به تسلیم در برابر حق نبودند.

و فرشتگانی که مأمور قبض ارواح مؤمنانند که با مدارا و نرمش و نشاط آنها را جدا می سازند.

و فرشتگانی که در اجرای فرمان الهی با سرعت حرکت می کنند.

[شماره صفحه واقعی : 394]

ص: 1583

سپس بر یکدیگر پیشی می گیرند.

و سر انجام امور جهان را به فرمان او تدبیر می کنند.

سوره النازعات(79): آیه 6

(آیه 6)- معاد تنها با یک صیحه عظیم رخ می دهد! بعد از آن که با قسم های مؤکد وقوع قیامت به عنوان یک امر حتمی در آیات گذشته بیان شد، در اینجا به شرح بعضی از نشانه ها و حوادث این روز بزرگ می پردازد، می فرماید: این بعث و رستاخیز «در آن روز است که زلزله های وحشتناک همه چیز را به لرزه در می آورد» (یوم ترجف الراجفه).

سوره النازعات(79): آیه 7

(آیه 7)- «و به دنبال آن، حادثه دومین [- صیحه عظیم محشر] رخ می دهد» (تتبعها الرادفه).

منظور از «راجفه» همان صیحه نخستین یا نفخ صور اول است که شیپور فنای جهان و زلزله نابودی دنیاست و «رادفه» اشاره به صیحه دوم یا نفخ صور ثانی است که نفخه حیات و رستاخیز و بازگشت به زندگی جدید است.

سوره النازعات(79): آیه 8

(آیه 8)- سپس می افزاید: «دلهائی در آن روز سخت مضطرب است» (قلوب یومئذ واجفه).

دلهای مجرمان و گنهکاران و طغیانگران همه بشدت می لرزد، و نگران حساب و جزا و کیفر است.

سوره النازعات(79): آیه 9

(آیه 9)- این اضطراب درونی به قدری شدید است که آثار آن در تمام وجود گنهکاران ظاهر می شود، لذا در این آیه می افزاید: «و چشمهای آنان از شدت ترس فرو افتاده است» (ابصارها خاشعه).

در آن روز چشمها به گودی می نشیند، از حرکت باز می ایستد و خیره می شود، و گوئی دید خود را از شدت ترس از دست می دهد.

سوره النازعات(79): آیه 10

(آیه 10)- آنگاه سخن را از قیامت به دنیا می کشاند، می فرماید: ولی امروز «می گویند: آیا ما به زندگی مجدد باز می گردیم»؟! (یقولون أ إنا لمردودون فی الحافره).

سوره النازعات(79): آیه 11

(آیه 11)- این آیه ادامه سخنان آنها را نقل کرده، می گوید: «آیا هنگامی که

[شماره صفحه واقعی : 395]

ص: 1584

استخوانهای پوسیده ای شدیم» ممکن است زنده شویم؟ (أ إذا کنا عظاما نخره).

این همان چیزی است که همواره منکران معاد روی آن تکیه می کردند، و می گفتند: باور کردنی نیست که استخوانهای پوسیده بار دیگر لباس حیات در تن بپوشد، در حالی که فراموش کرده بودند در آغاز نیز از همان خاک آفریده شده اند.

سوره النازعات(79): آیه 12

(آیه 12)- منکران معاد به این هم قناعت نمی کنند، بلکه به استهزای «معاد» برخاسته و به عنوان مسخره، «می گویند: اگر قیامتی در کار باشد بازگشتی است زیانبار» و حال ما در آن روز سخت و دردناک خواهد بود! (قالوا تلک اذا کره خاسره).

سوره النازعات(79): آیه 13

(آیه 13)- در این آیه بار دیگر به مسأله قیام قیامت و برپاشدن رستاخیز باز می گردد، و با لحنی قاطع و کوبنده، می فرماید: «این بازگشت تنها با یک صیحه عظیم است» (فانما هی زجره واحده).

سوره النازعات(79): آیه 14

(آیه 14)- «ناگهان همگی بر عرصه زمین ظاهر می گردند» (فاذا هم بالساهره).

این کار پیچیده و مشکلی نیست، همین که به فرمان خدا نفخه دوم دمیده شود و بانگ حیات و زندگی برخیزد، تمام این خاکها و استخوانهای پوسیده یک مرتبه جمع می شوند و جان می گیرند، و از قبرها بیرون می پرند!

سوره النازعات(79): آیه 15

(آیه 15)- بعد از بیانات نسبتا مشروحی که در آیات قبل در باره مسأله معاد و انکار و مخالفت مشرکان آمد، در اینجا به داستان یکی از طغیانگران بزرگ تاریخ یعنی فرعون و سرنوشت دردناک او اشاره می کند، تا هم مشرکان عرب بدانند که افراد نیرومندتر از آنها نتوانستند در برابر خشم و عذاب الهی مقاومت کنند، و هم مؤمنان را دلگرم سازد که از برتری نیروی ظاهری دشمن هراسی به دل راه ندهند، چرا که در هم کوبیدن آنها برای خداوند بسیار سهل و آسان است.

نخست از اینجا شروع می کند: «آیا داستان موسی به تو رسیده است»؟ (هل اتاک حدیث موسی).

سوره النازعات(79): آیه 16

(آیه 16)- سپس می افزاید: «در آن هنگام که پروردگارش او را در سرزمین

[شماره صفحه واقعی : 396]

ص: 1585

مقدس طوی ندا داد» (اذ ناداه ربه بالواد المقدس طوی).

«طوی» ممکن است نام سرزمین مقدسی باشد که در شام در میان «مدین» و «مصر» قرار داشت، و نخستین جرقه وحی در آن بیابان بر قلب موسی وارد شد.

سوره النازعات(79): آیه 17

(آیه 17)- سپس به پیامی که خداوند به موسی در آن سرزمین مقدس داد، در دو جمله کوتاه و پر معنی، اشاره کرده، می فرماید: «به سوی فرعون برو که طغیان کرده است»! (اذهب الی فرعون انه طغی).

سوره النازعات(79): آیه 18

(آیه 18)- «و به او بگو: آیا می خواهی پاکیزه شوی»؟ (فقل هل لک الی ان تزکی).

سوره النازعات(79): آیه 19

(آیه 19)- «و (پس از پاک شدن و لایق لقای محبوب گشتن) من تو را به سوی پروردگارت هدایت کنم، تا از او بترسی» و گناه نکنی (و اهدیک الی ربک فتخشی).

سوره النازعات(79): آیه 20

(آیه 20)- و از آنجا که هر دعوتی باید آمیخته با دلیل باشد در این آیه می افزاید: موسی «به دنبال این سخن بزرگترین معجزه را به او نشان داد» (فاراه الآیه الکبری).

این معجزه خواه معجزه تبدیل شدن عصا به مار عظیم باشد، یا ید بیضا، و یا هر دو، از معجزات بزرگ موسی بوده است که در آغاز دعوتش بر آن تکیه کرده.

این آیات نشان می دهد که یکی از اهداف بزرگ انبیا هدایت طغیانگران یا مبارزه قاطع با آنهاست.

سوره النازعات(79): آیه 21

(آیه 21)- اکنون ببینیم فرعون در برابر این همه لطف و محبت، و این منطق و بیان زیبا و ارائه آیت کبری چه عکس العملی نشان داد؟

این طاغوت خیره سر، هرگز از مرکب غرور پیاده نشد، چنانکه در این آیه می فرماید: «او (دعوی موسی را) تکذیب، و عصیان کرد» (فکذب و عصی).

این نشان می دهد که تکذیبها مقدمه عصیانهاست، همان گونه که تصدیقها و ایمانها مقدمه طاعتهاست.

[شماره صفحه واقعی : 397]

ص: 1586

سوره النازعات(79): آیه 22

(آیه 22)- به این مقدار هم قناعت نکرد و در برابر دعوت موسی بی تفاوت نماند بلکه: «سپس پشت کرد و پیوسته (برای محو آیین حق) تلاش نمود» (ثم ادبر یسعی).

سوره النازعات(79): آیه 23

(آیه 23)- و از آنجا که معجزه موسی تمام موجودیت طاغوتی او را به خطر می انداخت، مأموران را به شهرهای مختلف اعزام کرد «و ساحران را جمع کرد و مردم را دعوت نمود» تا مبارزه ساحران با موسی را مشاهده کنند (فحشر فنادی).

سوره النازعات(79): آیه 24

(آیه 24)- باز به این توطئه ها اکتفا نکرد، بلکه بزرگترین ادعا را با بدترین تعبیرات مطرح نمود «و گفت: من پروردگار برتر شما هستم»! (فقال انا ربکم الاعلی).

خودش یکی از بت پرستان بود، ولی در اینجا ادعا می کند من پروردگار بزرگ شما هستم، یعنی حتی خودش را از معبود خودش نیز بالاتر می شمرد و این است بیهوده گوئیهای طاغوتها!

سوره النازعات(79): آیه 25

(آیه 25)- به هر حال فرعون سرکشی را به آخرین مرحله رسانده و مستحق دردناکترین عذاب شده و فرمان الهی باید فرا رسد و او و دستگاه ظلم و فسادش را درهم بکوبد لذا در این آیه می فرماید: «از این رو خداوند او را به عذاب آخرت و دنیا گرفتار ساخت» (فاخذه الله نکال الآخره و الاولی).

در اینجا تفسیر دیگری برای آیه ذکر شده است و آن این که منظور از «الاولی» کلمه نخستین است که فرعون در مسیر طغیان گفت و ادعای الوهیت کرد (قصص/ 38) و «الاخره» اشاره به آخرین کلمه ای است که او گفت و آن ادعای ربوبیت اعلی بود خداوند او را به مجازات این دو ادعای کفر آمیزش در همین دنیا گرفتار ساخت.

سوره النازعات(79): آیه 26

(آیه 26)- و سر انجام در این آیه، از اتمام این ماجرا نتیجه گیری کرده، می فرماید: «در این (داستان موسی و فرعون و عاقبت آنان درس) عبرتی است برای کسی که (از خدا) بترسد» (ان فی ذلک لعبره لمن یخشی).

[شماره صفحه واقعی : 398]

ص: 1587

این آیه به خوبی نشان می دهد که عبرت گرفتن از این ماجراها تنها برای کسانی میسّر است که بهره ای از خوف و خشیت و احساس مسؤولیت به دل راه داده اند و یا به تعبیر دیگر دارای چشمی عبرت بینند.

ای خوشا چشمی که عبرت بین بود عبرت از نیک و بدش آیین بود

سوره النازعات(79): آیه 27

(آیه 27)- آفرینش شما مشکلتر است یا آسمانها؟ (دلیل دیگری بر معاد) به دنبال نقل سرگذشت موسی و فرعون به عنوان یک درس عبرت برای همه طغیانگران و تکذیب کنندگان بار دیگر به مسأله معاد و رستاخیز بر می گردد.

نخست منکران معاد را مخاطب ساخته، و ضمن یک استفهام توبیخی می فرماید: «آیا آفرینش شما (و بازگشت به زندگی پس از مرگ) مشکلتر است یا آفرینش آسمان که خداوند آن را بنا نهاده است» (أ انتم اشد خلقا ام السماء بناها).

این سخن در حقیقت پاسخی است به گفتار آنها که در آیات پیشین گذشت که می گفتند: «أ إنا لمردودون فی الحافره آیا ما به حالت اول بازمی گردیم».

این آیه می گوید: هر انسانی در هر مرحله ای از درک و شعور باشد می داند که آفرینش این آسمان بلند، این همه کرات عظیم و کهکشانهای بی انتها قابل مقایسه با آفرینش انسان نیست کسی که این قدرت را داشته چگونه از بازگرداندن شما به حیات عاجز است؟!

سوره النازعات(79): آیه 28

(آیه 28)- سپس به شرح بیشتر در باره این آفرینش بزرگ پرداخته، می افزاید: «سقف آسمان را برافراشت و آن را منظم ساخت» (رفع سمکها فسواها).

احتمال دارد که آیه هم اشاره به ارتفاع آسمان و فاصله بسیار زیاد و سرسام آور کرات آسمانی از ما بوده باشد و هم اشاره به سقف محفوظ و قشر عظیم هوای اطراف زمین.

سوره النازعات(79): آیه 29

(آیه 29)- سپس به یکی از مهمترین نظامات این عالم بزرگ یعنی نظام نور و ظلمت اشاره کرده، می فرماید: «و شبش را تاریک و روزش را آشکار نمود» (و اغطش لیلها و اخرج ضحاها).

[شماره صفحه واقعی : 399]

ص: 1588

که هر کدام از این دو در زندگی انسان و سایر موجودات زنده اعم از حیوان و گیاه نقش فوق العاده مهمی دارد. نه انسان بدون نور می تواند زندگی کند که همه برکات و روزیها و حس و حرکت او وابسته به آن است و هم بدون ظلمت و زندگی او ممکن نیست که رمز آرامش اوست.

سوره النازعات(79): آیه 30

(آیه 30)- سپس از آسمان به زمین می آید، می فرماید: «و زمین را بعد از آن گسترش داد» (و الارض بعد ذلک دحاها).

منظور از «دحو الارض» این است که در آغاز تمام سطح زمین را آبهای حاصل از بارانهای سیلابی نخستین فرا گرفته بود این آبها تدریجا در گودالهای زمین جای گرفتند و خشکیها از زیر آب سر برآوردند و روز به روز گسترده تر شدند تا به وضع فعلی درآمد- و این مسأله بعد از آفرینش زمین و آسمان روی داد.

سوره النازعات(79): آیه 31

(آیه 31)- بعد از گسترش زمین و آماده شدن برای زندگی و حیات سخن از آب و گیاه به میان آورده، می فرماید: «و از آن، آب و چراگاهش را بیرون آورد» (اخرج منها ماءها و مرعاها).

این تعبیر نشان می دهد که آب در لابلای قشر نفوذ پذیر زمین پنهان بود، سپس به صورت چشمه ها و نهرها جاری شد و حتی دریا و دریاچه ها را تشکیل داد.

سوره النازعات(79): آیه 32

(آیه 32)- ولی از آنجا که عوامل مختلفی می توانست آرامش زمین را بر هم زند- از جمله طوفانهای عظیم و دائمی و دیگر جزر و مدهائی که در پوسته زمین بر اثر جاذبه ماه و خورشید و همچنین لرزه هایی که بر اثر فشار مواد مذاب درونی رخ می دهد- آن را به وسیله شبکه نیرومندی از کوهها که سرتاسر روی زمین را فرا گرفته آرام کرد.

و لذا می فرماید: «و کوهها را ثابت و محکم نمود» (و الجبال ارساها).

سوره النازعات(79): آیه 33

(آیه 33)- و در پایان می فرماید: «همه اینها برای بهره گیری شما و چهارپایانتان است»! (متاعا لکم و لانعامکم).

تا از مواهب حیات بهره گیرید و به غفلت نخورید.

[شماره صفحه واقعی : 400]

ص: 1589

اینها از یکسو نشانه های قدرت او بر مسأله معاد است و از سوی دیگر دلائل عظمت و نشانه های وجود او در مسیر توحید و معرفت است.

سوره النازعات(79): آیه 34

(آیه 34)- بعد از اشاره به بعضی از دلائل معاد، در آیات قبل، در اینجا بار دیگر، به مسأله رستاخیز و سرنوشت خدا ترسان و هوی پرستان در آن روز باز می گردد، می فرماید: «هنگامی که آن حادثه بزرگ، رخ دهد» نیکوکاران و بدکاران هر کدام به جزای اعمال خویش می رسند (فاذا جاءت الطامه الکبری).

«طامّه» در اینجا اشاره به قیامت است که مملوّ از حوادث هولناک می باشد و توصیف آن به «کبری» تأکید بیشتری در باره اهمیت و عظمت این حادثه بی نظیر است.

سوره النازعات(79): آیه 35

(آیه 35)- سپس می افزاید: «در آن روز انسان به یاد کوششهایش می افتد» (یوم یتذکر الانسان ما سعی).

اما این تذکر و یادآوری چه سودی برای او می تواند داشته باشد.

اگر تقاضای بازگشت به دنیا و جبران گذشته کند دست ردّ به سینه او می زنند و در پاسخ این تقاضا «کلّا» (چنین نیست) می گویند.

و اگر توبه کند و از اعمالش پوزش طلبد فایده ای ندارد چرا که درهای توبه دیگر بسته شده است.

آری! در آن روز حجابها از قلب و روح انسان برداشته می شود و همه حقایق مکنون بارز و آشکار می شود.

سوره النازعات(79): آیه 36

(آیه 36)- و لذا در این آیه می افزاید: «و (در آن روز) جهنّم برای هر بیننده ای آشکار می گردد» (و برزت الجحیم لمن یری).

جهنم هم اکنون نیز وجود دارد بلکه طبق آیه 54 سوره عنکبوت «کافران را از هر سو احاطه کرده» اما حجابهای عالم دنیا مانع رؤیت آن است ولی آن روز که روز ظهور و بروز همه چیز است جهنّم از همه آشکارتر ظهور می کند.

سوره النازعات(79): آیه 37

(آیه 37)- سپس به وضع حال مجرمان و افراد بی ایمان در صحنه قیامت اشاره کرده و با چند جمله کوتاه و پر معنی هم سرنوشت آنها را بیان می کند و هم

[شماره صفحه واقعی : 401]

ص: 1590

عوامل گرفتاری آنها را، می فرماید: «اما آن کسی که طغیان کرده» (فاما من طغی).

سوره النازعات(79): آیه 38

(آیه 38)- «و زندگی دنیا را (بر همه چیز) مقدم داشته» (و آثر الحیاه الدنیا).

سوره النازعات(79): آیه 39

(آیه 39)- «مسلما دوزخ جایگاه اوست» (فان الجحیم هی المأوی).

در جمله اول اشاره به فساد عقیدتی آنها می کند زیرا طغیان ناشی از خود بزرگ بینی است و خود بزرگ بینی ناشی از عدم معرفه اللّه است.

کسی که خدا را به عظمت بشناسد خود را بسیار کوچک و ضعیف می بیند و هرگز پای خود را از جاده عبودیت بیرون نمی گذارد.

و جمله دوم اشاره به فساد عملی آنهاست چرا که طغیان سبب می شود که انسان لذت زود گذر دنیا و زرق و برق آن را بالاترین ارزش حساب کند و آن را بر همه چیز مقدم بشمرد.

این دو در حقیقت علت و معلول یکدیگرند: طغیان و فساد عقیده سر چشمه فساد عمل و ترجیح زندگی ناپایدار دنیا بر همه چیز است و سر انجام این دو آتش سوزان دوزخ است که در جمله سوم به آن اشاره شده.

سوره النازعات(79): آیه 40

(آیه 40)- سپس به ذکر اوصاف بهشتیان در دو جمله کوتاه و بسیار پر معنی پرداخته، می فرماید: «و آن کسی که از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوی باز دارد …» (و اما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی).

سوره النازعات(79): آیه 41

(آیه 41)- «قطعا بهشت جایگاه اوست» (فان الجنه هی المأوی).

آری! شرط اول بهشتی شدن «خوف» ناشی از «معرفت» است، شناختن مقام پروردگار و ترسیدن از مخالفت فرمان او، شرط دوم که در حقیقت نتیجه شرط اول و میوه درخت معرفت و خوف است تسلّط بر هوای نفس و باز داشتن آن از سرکشی، چرا که تمام گناهان و مفاسد و بدبختیها از هوای نفس سر چشمه می گیرد.

سوره النازعات(79): آیه 42

(آیه 42)- تاریخ قیامت را فقط خدا می داند: در تعقیب مطالبی که در باره قیامت و سرنوشت نیکان و بدان در آن روز در آیات پیشین آمد، در اینجا به سراغ سؤال همیشگی مشرکان و منکران معاد رفته، می فرماید: «و از تو در باره قیامت

[شماره صفحه واقعی : 402]

ص: 1591

می پرسند که در چه زمانی واقع می شود» (یسئلونک عن الساعه ایان مرساها).

سوره النازعات(79): آیه 43

(آیه 43)- قرآن در پاسخ این سؤال برای این که به آنها بفهماند که هیچ کس از لحظه وقوع قیامت با خبر نبوده و نخواهد بود، روی سخن را به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله کرده، می گوید: «تو را با یادآوری این سخن چه کار»؟! (فیم انت من ذکراها).

یعنی تاریخ وقوع قیامت حتی از تو پنهان است، تا چه رسد به دیگران، این از آن علم غیبی است که از مختصات ذات پروردگار می باشد، و احدی را به آن راهی نیست!

سوره النازعات(79): آیه 44

(آیه 44)- سپس می افزاید: «نهایت آن (قیامت) به سوی پروردگار تو است» و هیچ کس جز خدا از زمانش آگاه نیست (الی ربک منتهاها).

این همان مطلبی است که در آیه 34 سوره لقمان نیز آمده است: «علم زمان وقوع قیامت تنها نزد خداست».

سوره النازعات(79): آیه 45

(آیه 45)- باز برای توضیح بیشتر می افزاید: «کار تو فقط بیم دادن کسانی است که از آن می ترسند» (انما انت منذر من یخشاها).

وظیفه تو همین انذار و هشدار و بیم دادن است و بس، و اما تعیین وقت قیامت از قلمرو وظیفه و آگاهی تو بیرون است.

سوره النازعات(79): آیه 46

(آیه 46)- و سر انجام در آخرین آیه این سوره برای بیان این واقعیت که تا قیامت زمان زیادی نیست، می فرماید: «آنها در آن روز که قیام قیامت را می بینند چنین احساس می کنند که گوئی توقفشان (در دنیا و برزخ) جز شامگاهی یا صبح آن بیشتر نبوده است»! (کانهم یوم یرونها لم یلبثوا الا عشیه او ضحاها).

به قدری عمر کوتاه دنیا بسرعت می گذرد، و دوران برزخ نیز سریع طی می شود که به هنگام قیام قیامت آنها فکر می کنند تمام این دوران چند ساعتی بیش نبود.

«پایان سوره نازعات»

[شماره صفحه واقعی : 403]

ص: 1592

[شماره صفحه واقعی : 404]

ص: 1593

سوره عبس [80]
اشاره

این سوره در «مکّه» نازل شده و دارای 42 آیه است

محتوای سوره:

محتوای این سوره را می توان در پنج موضوع خلاصه کرد:

1- عتاب شدید خداوند نسبت به کسی که در برابر مرد نابینای حقیقت جو برخورد مناسبی نداشت.

2- ارزش و اهمیت قرآن مجید.

3- کفران و ناسپاسی انسان در برابر نعمتهای خداوند.

4- بیان گوشه ای از نعمتهای او در زمینه تغذیه انسان و حیوانات برای تحریک حس شکرگزاری بشر.

5- اشاره به قسمتهای تکان دهنده ای از حوادث قیامت و سرنوشت مؤمنان و کفار در آن روز بزرگ.

نامگذاری آن به «عبس» به تناسب نخستین آیه سوره است.

فضیلت تلاوت سوره:

در حدیثی از پیغمبر گرامی اسلام صلّی اللّه علیه و آله آمده است:

«کسی که سوره عبس را بخواند روز قیامت در حالی وارد محشر می شود که صورتش خندان و بشاش است».

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

سوره عبس(80): آیه 1

اشاره

(آیه 1)

شأن نزول:

ده آیه آغاز سوره اجمالا نشان می دهد که خداوند کسی

[شماره صفحه واقعی : 405]

ص: 1594

را در آنها مورد عتاب قرار داده به خاطر این که فرد یا افراد غنی و ثروتمندی را بر نابینای حق طلبی مقدم داشته است، اما این شخص مورد عتاب کیست؟ در آن اختلاف نظر است.

مشهور در میان مفسران عامه و خاصه این است که:

عده ای از سران قریش مانند عتبه بن ربیعه، ابو جهل، عباس بن عبد المطلب، و جمعی دیگر، خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بودند و آن حضرت مشغول تبلیغ و دعوت آنها به سوی اسلام بود و امید داشت که این سخنان در دل آنها مؤثر شود. در این میان «عبد اللّه بن ام مکتوم» که مرد نابینا و ظاهرا فقیری بود وارد مجلس شد، و از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله تقاضا کرد آیاتی از قرآن را برای او بخواند و به او تعلیم دهد، و پیوسته سخن خود را تکرار می کرد و آرام نمی گرفت، زیرا دقیقا متوجه نبود که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله با چه کسانی مشغول صحبت است.

او آنقدر کلام پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله را قطع کرد که حضرت ناراحت شد، و آثار ناخشنودی در چهره مبارکش نمایان گشت و در دل گفت: این سران عرب پیش خود می گویند: پیروان محمد نابینایان و بردگانند، و لذا از «عبد اللّه» رو برگرداند، و به سخنانش با آن گروه ادامه داد.

در این هنگام این آیات نازل شد (و در این باره پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را مورد عتاب قرار داد).

رسول خدا بعد از این ماجرا «عبد اللّه» را پیوسته گرامی می داشت.

البته در آیه چیزی که صریحا دلالت کند که منظور شخص پیامبر صلّی اللّه علیه و آله است وجود ندارد و به فرض که شأن نزول فوق واقعیت داشته باشد این مطلب در حد ترک اولائی بیش نیست و کاری که منافات با مقام عصمت داشته باشد در آن مشاهده نمی شود.

تفسیر:

عتاب شدید به خاطر بی اعتنائی به نابینای حق طلب! با توجه به آنچه در شأن نزول آیات گفته شد، به سراغ تفسیر آیات می رویم، نخست می فرماید: «چهره درهم کشید، و روی برتافت» (عبس و تولی).

[شماره صفحه واقعی : 406]

ص: 1595

سوره عبس(80): آیه 2

(آیه 2)- «از این که نابینائی به سراغ او آمده بود»! (ان جاءه الاعمی).

سوره عبس(80): آیه 3

(آیه 3)- «تو چه می دانی شاید او پاکی و تقوا پیشه کند»؟ (و ما یدریک لعله یزکی).

سوره عبس(80): آیه 4

(آیه 4)- «یا (از شنیدن سخنان حق) متذکّر گردد و این تذکر به حال او مفید باشد» (او یذکر فتنفعه الذکری).

و اگر صد در صد پاک و با تقوا نشود لا اقل از تذکر پند می گیرد و بیدار می شود، و این بیداری در او اجمالا اثر می گذارد.

سوره عبس(80): آیه 5

(آیه 5)- سپس این عتاب را ادامه داده، می افزاید: «اما آن کس که توانگر است» (اما من استغنی).

سوره عبس(80): آیه 6

(آیه 6)- «تو به او روی می آوری»! (فانت له تصدی).

و اصرار به هدایت او داری در حالی که او گرفتار غرور ثروت و خودخواهی است، غروری که منشأ طغیان و گردنکشی است.

سوره عبس(80): آیه 7

(آیه 7)- «در حالی که اگر او خود را پاک نسازد چیزی بر تو نیست» (و ما علیک الا یزکی).

وظیفه تو تنها ابلاغ رسالت است. خواه از آن پند گیرند یا ملال بنابر این به خاطر این گونه افراد نمی توانی نابینای حق طلب را نادیده بگیری، هر چند هدف تو هدایت این گردنکشان باشد.

سوره عبس(80): آیه 8

(آیه 8)- بار دیگر تأکید و عتاب را از سر می گیرد و همچنان به صورت خطاب می فرماید: «اما کسی که به سراغ تو می آید، و (برای هدایت و پاکی) کوشش می کند» (و اما من جاءک یسعی).

سوره عبس(80): آیه 9

(آیه 9)- «و از خدا ترسان است» (و هو یخشی).

و همین انگیزه ترس از خداوند او را به دنبال تو فرستاده، تا حقایق بیشتری بشنود و به کار بندد، و خود را پاک و پاکیزه کند.

سوره عبس(80): آیه 10

(آیه 10)- «تو از او غافل می شوی» و به دیگری می پردازی (فانت عنه تلهی).

[شماره صفحه واقعی : 407]

ص: 1596

این عتاب و خطاب خواه به شخص پیامبر صلّی اللّه علیه و آله باشد یا غیر او بیانگر این واقعیت مهم است که اسلام و قرآن اهمیت و احترام خاصی برای پویندگان راه حق مخصوصا از طبقات مستضعف قائل است. و به عکس موضع گیری تند و خشنی در برابر آنها که بر اثر وفور نعمت الهی، مست و مغرور شده اند دارد.

سوره عبس(80): آیه 11

(آیه 11)- در تعقیب آیات گذشته که در آن سخن از سرزنش کسی آمده بود که نسبت به نابینای حق طلبی کم توجهی نموده بود، در اینجا به مسأله اهمیت قرآن مجید و مبدأ پاک آن و تأثیرش در نفوس پرداخته، می فرماید: «هرگز» این کار را تکرار مکن و آن را برای همیشه فراموش نما (کلا).

چرا که «این (قرآن) تذکر و یادآوری است» (انها تذکره).

این احتمال نیز وجود دارد که آیه فوق پاسخی باشد به تمام تهمتهای مشرکان و دشمنان اسلام در مورد قرآن که گاه شعرش می خواندند، و گاه سحر، و گاه نوعی کهانت، قرآن می گوید: هیچ یک از این نسبتها صحیح نیست، بلکه این آیات وسیله ای است برای آگاهی و ایمان و دلیل آن در خودش نهفته است.

سوره عبس(80): آیه 12

(آیه 12)- سپس می افزاید: «و هر کس بخواهد از آن پند می گیرد» (فمن شاء ذکره).

این تعبیر هم اشاره ای است به این که اکراه و اجباری در کار نیست، و هم دلیلی است بر آزادی اراده انسان که تا نخواهد و تصمیم بر قبول هدایت نگیرد نمی تواند از آیات قرآن بهره گیرد.

سوره عبس(80): آیه 13

(آیه 13)- سپس می افزاید: این کلمات بزرگ الهی «در الواح پر ارزشی ثبت است» (فی صحف مکرمه).

تعبیر به «صحف» نشان می دهد که آیات قرآن قبل از نزول بر پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله در الواحی نوشته شده بود، و فرشتگان وحی آن را با خود می آوردند الواحی بسیار گرانقدر و پر ارزش.

سوره عبس(80): آیه 14

(آیه 14)- بعد می فرماید: این صحائف و الواح «و الاقدر و پاکیزه است»

[شماره صفحه واقعی : 408]

ص: 1597

(مرفوعه مطهره).

بالاتر از آن است که دست نااهلان به سوی آن دراز شود، و یا قادر بر تحریف آن باشند، و پاکتر از آن است که دست ناپاکان آن را آلوده کند، و نیز پاک است از هرگونه تناقض و تضاد و شک و شبهه.

سوره عبس(80): آیه 15

(آیه 15)- از این گذشته، این آیات الهی «به دست سفیرانی است» (بایدی سفره).

سوره عبس(80): آیه 16

(آیه 16)- سفیرانی «والا مقام و فرمانبردار و نیکوکار» (کرام برره).

منظور از «سفره» در اینجا فرشتگان الهی است که سفیران وحی یا کاتبان آیات او هستند.

در حدیثی از امام صادق علیه السّلام می خوانیم که فرمود: «کسی که حافظ قرآن باشد و به آن عمل کند با سفیران بزرگوار فرمانبردار الهی خواهد بود».

این تعبیر به خوبی نشان می دهد که حافظان و مفسران و عاملان به قرآن در ردیف این «سفره» و همگام آنها هستند، نه این که خود آنها می باشند و این یک واقعیت است که وقتی این دانشمندان و حافظان، کاری شبیه کار فرشتگان و حاملان وحی انجام دهند در ردیف آنها قرار می گیرند.

سوره عبس(80): آیه 17

(آیه 17)- سپس می افزاید: با وجود این همه اسباب هدایت الهی که در صحف مکرمه به وسیله فرشتگان مقرب خداوند، با انواع تذکرات، نازل شده، باز هم این انسان سرکش و ناسپاس تسلیم حق نمی شود «مرگ بر این انسان، چقدر کافر و ناسپاس است»؟! (قتل الانسان ما اکفره).

سوره عبس(80): آیه 18

(آیه 18)- و از آنجا که سر چشمه سرکشیها و ناسپاسیها غالبا غرور است برای در هم شکستن این غرور در این آیه می فرماید: خداوند «او را از چه چیز آفریده است»؟ (من ای شی ء خلقه).

سوره عبس(80): آیه 19

(آیه 19)- «او را از نطفه ناچیزی آفرید، و سپس اندازه گیری کرد و موزون ساخت» (من نطفه خلقه فقدره).

دقت در آفرینش انسان از نطفه و اندازه گیری تمام ابعاد وجودی او،

[شماره صفحه واقعی : 409]

ص: 1598

اعضاء پیکرش، استعدادهایش و نیازهایش خود بهترین دلیل برای خداشناسی و معرفه اللّه است.

و چه بزرگ است آن خدائی که این موجود ضعیف را این همه قدرت و توانائی بخشید که می تواند آسمان و زمین و اعماق دریاها را جولانگاه خود قرار دهد، و همه نیروهای محیط خود را مسخر فرمان خویش سازد.

سوره عبس(80): آیه 20

(آیه 20)- در ادامه همین سخن می افزاید: «سپس راه را برای او آسان کرد» (ثم السبیل یسره).

راه تکامل پرورش جنین در شکم مادر، و سپس راه انتقال او را به این دنیا سهل و آسان نمود.

از عجائب تولد انسان این است که قبل از لحظات تولد آن چنان در شکم مادر قرار دارد که سر او به طرف بالا و صورتش به پشت مادر و پای او در قسمت پایین رحم است، ولی هنگامی که فرمان تولد صادر می شود ناگهان واژگونه می گردد سر او به طرف پایین می آید، و همین موضوع امر تولد را برای او و مادر سهل و آسان می کند.

بعد از تولد نیز در مسیر نموّ و رشد جسمی در دوران کودکی، و سپس نموّ و رشد غرائز، و بعد از آن رشد در مسیر هدایت معنوی و ایمان، همه را از طریق عقل و دعوت انبیاء برای او سهل و آسان ساخته است.

سوره عبس(80): آیه 21

(آیه 21)- سپس به مرحله پایانی عمر انسان بعد از پیمودن این راه طولانی اشاره کرده، می فرماید: «بعد او را میراند و در قبر پنهان نمود» (ثم اماته فاقبره).

دستور به دفن کردن بدن مردگان (بعد از غسل و کفن و نماز) دستوری است الهام بخش که مرده انسانها باید از هر نظر پاک و محترم باشد تا چه رسد به زنده آنها!

سوره عبس(80): آیه 22

(آیه 22)- بعد به مرحله رستاخیز انسانها پرداخته، می افزاید: «سپس هرگاه که بخواهد او را زنده (و برای حساب و جزا محشور) می کند» (ثم اذا شاء انشره).

سوره عبس(80): آیه 23

(آیه 23)- در این آیه می فرماید: با این همه مواهب الهی نسبت به انسان، از آن روز که به صورت نطفه ای بی ارزش بود تا آن روز که قدم در این دنیا گذارد، و راه

[شماره صفحه واقعی : 410]

ص: 1599

خود را به سوی کمال طی کرد و سپس از این دنیا می رود و در قبر پنهان می گردد باز این انسان راه صحیح خود را پیدا نمی کند «چنین نیست که او می پندارد، او هنوز آنچه را (خدا) فرمان داده، اطاعت نکرده است» (کلا لما یقض ما امره).

سوره عبس(80): آیه 24

(آیه 24)- انسان باید به غذای خود بنگرد! از آنجا که آیات قبل سخن از مسأله معاد می گفت، و آیات آینده نیز با صراحت بیشتری از این مسأله سخن می گوید، به نظر می رسد که آیات مورد بحث به منزله دلیلی است برای مسأله معاد که از طریق بیان قدرت خداوند بر همه چیز، و همچنین احیای زمینهای مرده به وسیله نزول باران- که خود نوعی معاد در عالم گیاهان است- امکان رستاخیز را اثبات می کند.

در ضمن چون این آیات از انواع غذاهائی که خدا در اختیار انسان و چهارپایان قرار داده سخن می گوید حس شکرگزاری انسان را بر می انگیزد و او را به شناخت منعم و معرفت اللّه دعوت می کند.

نخست می فرماید: «انسان باید به غذای خویش (و آفرینش آن) بنگرد» (فلینظر الانسان الی طعامه).

نزدیکترین اشیاء خارجی به انسان غذای اوست که با یک دگرگونی جزو بافت وجود او می شود، و اگر به او نرسد به زودی راه فنا را پیش می گیرد، و به همین دلیل قرآن از میان تمام موجودات روی مواد غذائی آن هم موادی که از طریق گیاهان و درختان، عاید انسان می شود تکیه کرده است.

روشن است که منظور از «نگاه کردن» تماشای ظاهری نیست، بلکه نگاه به معنی دقت و اندیشه در ساختمان این مواد غذائی، و اجزاء حیاتبخش آن، و تأثیرات شگرفی که در وجود انسان دارد، و سپس اندیشه در خالق آنهاست.

و نیز دقیقا بنگرد که آنها را از چه راهی تهیه کرده، حلال یا حرام؟ مشروع یا نامشروع؟

در بعضی از روایات که از معصومین نقل شده آمده است که منظور از «طعام»

[شماره صفحه واقعی : 411]

ص: 1600

در اینجا علم و دانشی است که غذای روح انسان است، باید بنگرد که آن را از چه کسی گرفته؟

آری! انسان باید درست بنگرد که سر چشمه اصلی علم و دانش او که غذای روحانی اوست کجاست مبادا از سر چشمه آلوده ای تغذیه شود و روح و جان او را بیمار کند یا به هلاکت افکند.

سوره عبس(80): آیه 25

(آیه 25)- سپس به شرح تفصیلی این مواد غذائی و منابع آن پرداخته، می فرماید: «ما آب فراوان از آسمان فرو ریختیم» (انا صببنا الماء صبا).

آری! آب که مهمترین مایه حیات است همواره به مقدار فراوان به لطف پروردگار از آسمان نازل می شود، و می دانیم تمام نهرها، چشمه ها، قناتها و چاههای آب، ذخائر آبی خود را از باران می گیرند.

سوره عبس(80): آیه 26

(آیه 26)- بعد از ذکر موضوع آب که یکی از ارکان مهم رویش گیاهان است، به سراغ رکن مهم دیگر یعنی «زمین» می رود و می افزاید: «سپس زمین را از هم شکافتیم» (ثم شققنا الارض شقا).

این شکافتن اشاره به شکافتن زمین به وسیله جوانه های گیاهان است، و به راستی این یکی از عجائب است که جوانه ای با آن همه نرمی و لطافت خاکهای سخت را می شکافد، و گاه در کوهستانها از لابلای سنگها عبور کرده، سر بیرون می آورد.

و احتمال دارد منظور از شکافتن زمین خرد شدن سنگهای سطح آن در آغاز باشد.

به این ترتیب آیه اشاره به یکی از معجزات علمی قرآن است که نشان می دهد اول بارانها فرو می بارند، و سپس زمینها شکافته می شوند و آماده زراعت می گردند، نه تنها در روزهای نخست این عمل صورت گرفته که امروز نیز ادامه دارد.

سوره عبس(80): آیه 27

(آیه 27)- بعد از ذکر این دو رکن اساسی یعنی «آب» و «خاک» به هشت قسمت از روئیدنیها که از ارکان اساسی غذای انسان یا حیوانات است اشاره کرده، می فرماید: «و در آن دانه های فراوانی رویاندیم» (فانبتنا فیها حبا).

[شماره صفحه واقعی : 412]

ص: 1601

دانه های غذائی که مایه اصلی تغذیه انسان و انواع حیوانات است، دانه هایی که اگر یک سال بر اثر خشکسالی قطع شود قحطی و گرسنگی تمام جهان را فرا می گیرد و انسانها همه در زحمت فرو می روند.

سوره عبس(80): آیه 28

(آیه 28)- و در مرحله بعد می افزاید: «و (همچنین) انگور و سبزی بسیار» (و عنبا و قضبا).

ذکر «عنب» (انگور) از میان تمام میوه ها به خاطر مواد غذائی و حیاتی فراوانی است که در این میوه نهفته شده و آن را به صورت یک غذای کامل درآورده است.

توجه داشته باشید که «عنب» هم به «انگور» گفته می شود و هم به «درخت انگور» و در آیات قرآن بر هر دو اطلاق شده، ولی در اینجا مناسب همان انگور است.

«قضب» در اینجا معنی گسترده ای دارد که هم سبزیهای خوردنی را شامل می شود، و هم میوه های بوته ای و هم ریشه های غذائی را.

سوره عبس(80): آیه 29

(آیه 29)- سپس می افزاید: «و زیتون و نخل فراوان» (و زیتونا و نخلا).

تکیه روی این دو میوه نیز دلیلش روشن است چرا که امروز ثابت شده که هم «زیتون» و هم «خرما» از مهمترین مواد غذائی نیروبخش و مفید و سلامت آفرین است.

سوره عبس(80): آیه 30

(آیه 30)- و در مرحله بعد می افزاید: «و باغهای پردرخت» با انواع میوه های رنگارنگ (و حدائق غلبا).

سوره عبس(80): آیه 31

(آیه 31)- سپس می افزاید: «و میوه و چراگاه» (و فاکهه و ابا).

«ابّ» به معنی گیاهان خودرو و چراگاهی است که آماده چریدن حیوانات و یا چیدن گیاهان باشد.

در اینجا این سؤال پیش می آید که در آیات گذشته بعضی از میوه ها بالخصوص مطرح شده بود، و در اینجا میوه بطور کلی مطرح شده، و از این گذشته در آیه قبل که سخن از باغها می گفت ظاهرا نظر به میوه های باغها داشت، چگونه

[شماره صفحه واقعی : 413]

ص: 1602

بار دیگر میوه در اینجا مطرح شده است؟

در پاسخ می گوئیم: اما این که بعضی از میوه ها بالخصوص ذکر شده مانند انگور و زیتون و خرما (به قرینه درخت نخل) به خاطر اهمیت فوق العاده ای است که از میان میوه ها دارند، و اما این که چرا «فاکهه» (میوه) جداگانه از «حدائق» (باغها) ذکر شده؟ ممکن است به خاطر این باشد که باغها منافع دیگری غیر از میوه نیز دارند، منظره زیبا، طراوت و هوای سالم و مانند آن.

از این گذشته برگ بعضی از درختان و ریشه و پوست بعضی دیگر، جزء مواد غذائی هستند (مانند چای و دارچین و زنجبیل و امثال آن) به علاوه برگهای بسیاری از درختان خوراک مناسبی برای حیوانات است و می دانیم آنچه در آیات فوق آمده، هم خوراک انسان را شامل می شود، هم خوراک حیوان را.

سوره عبس(80): آیه 32

(آیه 32)- و لذا در این آیه می افزاید: «تا وسیله ای برای بهره گیری شما و چارپایانتان باشد» (متاعا لکم و لانعامکم).

«متاع» هر چیزی است که انسان از آن متمتع و بهره مند می شود.

سوره عبس(80): آیه 33

(آیه 33)- صیحه رستاخیز: بعد از ذکر قسمت قابل توجهی از مواهب الهی و نعم دنیوی، به بیان معاد و گوشه ای از حوادث رستاخیز و سرنوشت مؤمنان و کافران می پردازد، تا از یکسو اعلام کند که این مواهب و متاع هر چه باشد زود گذر است و نقطه پایانی دارد، و از سوی دیگر وجود اینها دلیلی است بر قدرت خداوند بر همه چیز و بر مسأله معاد.

می فرماید: «هنگامی که آن صدای مهیب [- صیحه رستاخیز] بیاید» کافران و مجرمان در اندوه عمیقی فرو می روند (فاذا جاءت الصاخه).

«صاخّه» در اینجا اشاره به «نفخه دوم صور» است، همان صیحه عظیمی که صیحه بیداری و حیات می باشد و همگان را زنده کرده، به عرصه محشر دعوت می کند.

سوره عبس(80): آیه 34

(آیه 34)- و لذا بلافاصله بعد از آن می افزاید: «در آن روز که انسان از برادر خود می گریزد» (یوم یفر المرء من اخیه).

[شماره صفحه واقعی : 414]

ص: 1603

همان برادری که با جان برابر بود و همه جا به یاد او بود و در فکر او، امروز بکلی از او گریزان می شود.

سوره عبس(80): آیه 35

(آیه 35)- «و (همچنین) از مادر و پدرش» (و امه و ابیه).

سوره عبس(80): آیه 36

(آیه 36)- «و زن و فرزندانش» (و صاحبته و بنیه).

و به این ترتیب انسان نزدیکترین نزدیکانش را که برادر و پدر و مادر و زن و فرزند هستند نه فقط فراموش می نماید بلکه از آنها فرار می کند و این نشان می دهد هول و وحشت محشر آنقدر زیاد است که انسان را از تمام پیوندها و علائقش جدا می کند.

سوره عبس(80): آیه 37

(آیه 37)- در این آیه دلیل این فرار را بیان کرده، می فرماید: «در آن روز هر کدام از آنها وضعی دارد که او را کاملا به خود مشغول می سازد» (لکل امرئ منهم یومئذ شأن یغنیه).

در حدیثی آمده است که بعضی از خاندان پیامبر صلّی اللّه علیه و آله از آن حضرت سؤال کردند که آیا در روز قیامت انسان به یاد دوست صمیمیش می افتد؟

در پاسخ فرمود: «سه موقف است که هیچ کس در آنها به یاد هیچ کس نمی افتد: اول پای میزان سنجش اعمال است تا ببیند آیا میزانش سنگین است یا سبک؟ سپس بر صراط است تا ببیند آیا از آن می گذرد یا نه؟ و سپس به هنگامی است که نامه های اعمال را به دست انسانها می دهند تا ببیند آن را به دست راستش می دهند یا دست چپ؟ این سه موقف است که در آنها کسی به فکر کسی نیست، نه دوست صمیمی، نه یار مهربان، نه افراد نزدیک، نه دوستان مخلص، نه فرزندان، و نه پدر و مادر، و این همان است که خداوند متعال می فرماید: در آن روز هر کسی به قدر کافی به خود مشغول است.»

سوره عبس(80): آیه 38

(آیه 38)- سپس به چگونگی حال مؤمنان و کافران در آن روز پرداخته، می گوید: «چهره هائی در آن روز گشاده و نورانی است» (وجوه یومئذ مسفره).

سوره عبس(80): آیه 39

(آیه 39)- «خندان و مسرور است» (ضاحکه مستبشره).

سوره عبس(80): آیه 40

(آیه 40)- «و صورتهائی در آن روز غبار آلود است» (و وجوه یؤمئذ علیها غبره).

[شماره صفحه واقعی : 415]

ص: 1604

سوره عبس(80): آیه 41

(آیه 41)- «و دود تاریکی آن را پوشانده است» (ترهقها قتره).

سوره عبس(80): آیه 42

(آیه 42)- «آنان همان کافران فاجرند»! (اولئک هم الکفره الفجره).

از این آیات به خوبی استفاده می شود که در صحنه قیامت آثار عقائد و اعمال سوء انسانها در چهره هایشان نمایان می گردد.

تعبیر به «وجوه» به خاطر این است که رنگ صورت بیش از هر چیزی می تواند بیانگر حالات درونی باشد، هم ناراحتیهای فکری و روحی و هم ناراحتیهای جسمانی.

«پایان سوره عبس»

[شماره صفحه واقعی : 416]

ص: 1605

سوره تکویر [81]
اشاره

این سوره در «مکّه» نازل شده و دارای 29 آیه است

محتوای سوره:

محتوای این سوره عمدتا بر دو محور دور می زند:

1- آیات آغاز این سوره بیانگر نشانه هائی از قیامت و دگرگونیهای عظیم در پایان این جهان و آغاز رستاخیز است.

2- بخش دوم سوره از عظمت قرآن و آورنده آن و تأثیرش در نفوس انسانی سخن می گوید، و این قسمت با سوگندهای بیدار کننده و پر محتوایی همراه است.

فضیلت تلاوت سوره:

در حدیثی از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله می خوانیم: «کسی که سوره اذا الشّمس کوّرت را بخواند خداوند او را از رسوائی در آن هنگام که نامه عملش گشوده می شود حفظ می کند».

در حدیث دیگری می خوانیم که به پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله گفتند: چرا این قدر زود آثار پیری در شما نمایان گشته؟

فرمود: «سوره هود، واقعه، مرسلات، عمّ، و اذا الشّمس کوّرت، مرا پیر کرد» زیرا آن چنان حوادث هولناک قیامت در اینها ترسیم شده است که هر انسان بیداری را گرفتار پیری زودرس می کند.

تعبیراتی که در روایات بالا آمده به خوبی نشان می دهد که منظور تلاوتی است که سر چشمه آگاهی و ایمان و عمل باشد.

[شماره صفحه واقعی : 417]

ص: 1606

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

سوره التکویر(81): آیه 1

(آیه 1)- آن روز که طومار کائنات پیچیده شود! در آغاز این سوره چنانکه گفتیم به اشارات کوتاه و هیجان انگیز و تکان دهنده ای از حوادث هولناک پایان این جهان و آغاز رستاخیز برخورد می کنیم که انسان را در عوالم عجیبی سیر می دهد، و مجموعا هشت نشانه از این نشانه ها را بازگو می کند.

نخست می فرماید: «در آن هنگام که خورشید در هم پیچیده شود» (اذا الشمس کورت).

می دانیم خورشید در حال حاضر کره ای است فوق العاده داغ و سوزان به اندازه ای که تمام مواد آن به صورت گاز فشرده ای درآمده و در گرداگردش شعله های سوزانی زبانه می کشد که صدها هزار کیلومتر ارتفاع آنهاست و اگر کره زمین در وسط یکی از این شعله های عظیم گرفتار شود در دم خاکستر و تبدیل به مشتی گاز می شود! ولی در پایان این جهان و در آستانه قیامت این حرارت فرو می نشیند، و آن شعله ها جمع می شود، روشنائی آن به خاموشی می گراید، و از حجم آن کاسته می شود و این است معنی «تکویر».

این حقیقتی است که در علم و دانش امروز نیز منعکس است و «ثابت خورشید» تدریجا رو به تاریکی و خاموشی می رود.

سوره التکویر(81): آیه 2

(آیه 2)- سپس می افزاید: «و در آن هنگام که ستارگان بی فروغ شوند» (و اذا النجوم انکدرت).

سوره التکویر(81): آیه 3

(آیه 3)- در سومین نشانه رستاخیز می فرماید: «و در آن هنگام که کوهها به حرکت درآیند» (و اذا الجبال سیرت).

از آیات مختلف قرآن استفاده می شود که در آستانه قیامت کوهها مراحل مختلفی را طی می کنند- شرح بیشتر در این باره را در همین جلد در تفسیر آیه 20 سوره نبأ مطالعه فرمایید.

[شماره صفحه واقعی : 418]

ص: 1607

سوره التکویر(81): آیه 4

(آیه 4)- سپس می افزاید: «و در آن هنگام که با ارزشترین اموال به دست فراموشی سپرده شود» (و اذا العشار عطلت).

«عشار» جمع «عشراء» در اصل به معنی شتر ماده بارداری است که ده ماه بر حمل او گذشته، و در آستانه آوردن بچه است یعنی چیزی نمی گذرد که شتر دیگری از او متولد می شود، و شیر فراوان در پستان او ظاهر می گردد.

در آن روز که این آیات نازل گشت چنین شتری با ارزشترین اموال عرب محسوب می شد.

منظور این است شدت هول و وحشت آن روز به قدری است که هر انسانی نفیسترین اموال خویش را فراموش می کند.

سوره التکویر(81): آیه 5

(آیه 5)- در این آیه می افزاید: «و در آن هنگام که وحوش جمع شوند» (و اذا الوحوش حشرت).

همان حیواناتی که در حال عادی از هم دور بودند، و از یکدیگر می ترسیدند و فرار می کردند، ولی شدت وحشت حوادث هولناک آستانه قیامت آن چنان است که اینها را گرد هم جمع می کند، و همه چیز را فراموش می کنند، گوئی می خواهند با این اجتماعشان از شدت ترس و وحشت خود بکاهند.

و به تعبیر دیگر: وقتی آن صحنه های هولناک خصائص ویژه حیوانات وحشی را از آنها می گیرد با انسانها چه می کند!

سوره التکویر(81): آیه 6

(آیه 6)- سپس می افزاید: «و در آن هنگام که دریاها برافروخته شوند»! (و اذا البحار سجرت).

می دانیم آب از دو ماده «اکسیژن» و «هیدروژن» ترکیب یافته که هر دو سخت قابل اشتعال است، بعید نیست که در آستانه قیامت آب دریاها چنان تحت فشار قرار گیرد که تجزیه شوند و تبدیل به یکپارچه آتش گردند.

سوره التکویر(81): آیه 7

(آیه 7)- بعد از ذکر شش تحول عظیم که از مقدّمات رستاخیز است به نخستین طلیعه آن روز بزرگ اشاره کرده، می فرماید: «و در آن هنگام که هر کس با همسان خود قرین گردد» (و اذا النفوس زوجت).

[شماره صفحه واقعی : 419]

ص: 1608

صالحان با صالحان، و بدکاران با بدکاران، اصحاب الیمین با اصحاب الیمین، و اصحاب الشّمال با اصحاب الشّمال، بر خلاف این دنیا که همه با هم آمیخته اند، گاه همسایه مؤمن، مشرک است، و گاه همسر صالح، ناصالح ولی در قیامت که یوم الفصل و روز جدائیهاست این صفوف کاملا از هم جدا می شوند.

سوره التکویر(81): آیه 8

(آیه 8)- سپس به سراغ یکی دیگر از حوادث رستاخیز رفته، می افزاید:

«و در آن هنگام که از دختران زنده به گور شده سؤال شود:» (و اذا الموؤده سئلت).

سوره التکویر(81): آیه 9

(آیه 9)- «به کدامین گناه کشته شدند»؟! (بای ذنب قتلت).

یکی از دردناک ترین و وحشیانه ترین پدیده های عصر جاهلیت عرب پدیده زنده به گور کردن دختران است که در قرآن مجید مکرر به آن اشاره شده، با نهایت تأسف این مسأله به اشکال دیگری در جاهلیت قرون اخیر نیز خودنمایی می کند.

در بعضی از روایات در تفسیر این آیه توسعه داده شده، تا آنجا که شامل هرگونه قطع رحم، و یا قطع مودت اهل بیت علیهم السّلام می شود.

در حدیثی از امام باقر علیه السّلام می خوانیم هنگامی که از تفسیر این آیه سؤال شد فرمود: «من قتل فی مودّتنا منظور کسانی است که در طریق محبت و دوستی ما کشته می شوند».

البته ظاهر آیه همان است که گفتیم، ولی ملاک و مفهوم آن قابل چنین توسعه ای می باشد.

سوره التکویر(81): آیه 10

(آیه 10)- آن روز معلوم شود که در چه کاریم همه؟ به دنبال بحثی که در آیات گذشته در مورد مرحله اول رستاخیز آمده بود، در اینجا به مرحله دوم آن یعنی، بروز و ظهور عالم دیگر و حسابرسی اعمال اشاره کرده، می فرماید: «و در آن هنگام که نامه های اعمال گشوده شود» (و اذا الصحف نشرت).

گشوده شدن نامه های اعمال در قیامت هم در برابر چشم صاحبان آنهاست، تا بخوانند و خودشان به حساب خود برسند، همان گونه که در سوره اسراء آیه 14 آمده است و هم در برابر چشم دیگران، که خود تشویقی است برای نیکوکاران و مجازات و رنجی است برای بدکاران.

[شماره صفحه واقعی : 420]

ص: 1609

سوره التکویر(81): آیه 11

(آیه 11)- سپس می افزاید: «و در آن هنگام که پرده از روی آسمان برگرفته شود» (و اذا السماء کشطت). این پرده هایی که در این دنیا بر جهان ماده و عالم بالا افکنده شده، و مانع از آن است که مردم فرشتگان یا بهشت و دوزخ را که درون این جهان است ببینند کنار می رود، و انسانها حقایق عالم هستی را می بینند.

مطابق آیه 49 سوره توبه جهنم هم امروز موجود است، ولی پرده ها و حجابهای عالم دنیا مانع از مشاهده آن است، همان گونه که مطابق بسیاری از آیات قرآن بهشت نیز هم اکنون آماده برای پرهیزکاران است.

به هر حال آیه فوق ناظر به حوادث مرحله دوم رستاخیز، یعنی مرحله بازگشت انسانها به زندگی و حیات نوین است.

سوره التکویر(81): آیه 12

(آیه 12)- و لذا در این آیه می افزاید: «و در آن هنگام که دوزخ شعله ور گردد» (و اذا الجحیم سعرت).

سوره التکویر(81): آیه 13

(آیه 13)- و در این آیه می فرماید: «و در آن زمان که بهشت (به پرهیزکاران) نزدیک شود» (و اذا الجنه ازلفت).

همین معنی در آیه 90 سوره «شعرا» نیز آمده است با این تفاوت که در اینجا تصریح به نام «متقین» نشده و در آنجا تصریح شده است.

سوره التکویر(81): آیه 14

(آیه 14)- و بالاخره در این آیه، که در حقیقت مکمل تمام آیات گذشته و جزایی برای جمله های شرطیه ای است که در دوازده آیه قبل آمده، می فرماید: آری در آن هنگام «هر کس می داند چه چیزی را آماده کرده است»! (علمت نفس ما احضرت).

این تعبیر به خوبی نشان می دهد که همه اعمال انسانها در آنجا حاضر می شود، و علم و آگاهی آدمی نسبت به آنها علمی توأم با شهود و مشاهده خواهد بود.

این حقیقت در آخرین آیات سوره زلزال نیز آمده است آنجا که می فرماید:

«هر کس به اندازه ذرّه ای کار نیک کرده باشد آن را می بیند، و هر کس به اندازه ذرّه ای کار بد کرده باشد آن را می بیند».

سوره التکویر(81): آیه 15

(آیه 15)- به دنبال آیات گذشته که سخن از معاد و مقدمات رستاخیز و بخشی از حوادث آن روز بزرگ می گفت، در اینجا به بحث از حقانیت قرآن و صدق

[شماره صفحه واقعی : 421]

ص: 1610

گفتار پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله می پردازد، و در حقیقت آنچه را در آیات قبل پیرامون معاد آمده است تأکید می کند و با ذکر قسمهای آگاهی بخش، مطلب را مؤکد می سازد.

نخست می فرماید: «سوگند به ستارگانی که بازمی گردند» (فلا اقسم بالخنس).

سوره التکویر(81): آیه 16

(آیه 16)- «حرکت می کنند و از دیده ها پنهان می شوند» (الجوار الکنس).

منظور از این سوگندها- همان گونه که در حدیثی از امیر مؤمنان علی علیه السّلام در تفسیر این آیات نقل شده- پنج ستاره سیار منظومه شمسی است که با چشم غیر مسلح دیده می شود (عطارد، زهره، مرّیخ، مشتری، و زحل).

توضیح این که اگر در چند شب متوالی چشم به آسمان بدوزیم به این معنی پی می بریم که ستارگان آسمان دسته جمعی تدریجا طلوع می کنند و با هم غروب می نمایند بی آنکه تغییری در فواصل آنها به وجود آید، گوئی مرواریدهایی هستند که روی یک پارچه سیاه در فواصل معینی دوخته شده اند، و این پارچه را از یک طرف بالا می آورند و از طرف دیگر پایین می کشند، تنها پنج ستاره است که از این قانون کلی مستثناست، یعنی در لابلای ستارگان دیگر حرکت می کنند. گوئی پنج مروارید ندوخته روی این پارچه آزاد قرار گرفته اند، و در لابلای آنها می غلطند! اینها همان پنج ستاره عضو خانواده منظومه شمسی می باشد، و حرکات آنها به خاطر نزدیکیشان با ماست، و گر نه سایر ستارگان آسمان نیز دارای چنین حرکاتی هستند اما چون از ما بسیار دورند ما نمی توانیم حرکات آنها را احساس کنیم، این از یکسو.

از سوی دیگر: توجه به این نکته لازم است که علمای هیئت این ستارگان را «نجوم متحیّره» نامیده اند زیرا حرکات آنها روی خط مستقیم نیست، و به نظر می رسد که مدتی سیر می کنند بعد کمی بر می گردند، دو مرتبه به سیر خود ادامه می دهند که در باره علل آن در علم «هیئت» بحثهای فراوانی شده است.

آیات فوق ممکن است اشاره به همین باشد که این ستارگان دارای حرکتند (الجوار) و در سیر خود رجوع و بازگشت دارند (الخنّس) و سر انجام به هنگام طلوع سپیده صبح و آفتاب مخفی و پنهان می شوند، شبیه آهوانی که شبها در بیابانها برای به دست آوردن طعمه می گردند، و به هنگام روز از ترس صیاد و حیوانات

[شماره صفحه واقعی : 422]

ص: 1611

وحشی در «کناس» خود مخفی می شوند (الکنس).

به هر حال گویا قرآن مجید می خواهد با این سوگندهای پرمعنی و آمیخته با نوعی ابهام اندیشه ها را به حرکت درآورد و متوجه وضع خاص و استثنائی این سیارات در میان خیل عظیم ستارگان آسمان کند، تا بیشتر در آن فکر کنند و به عظمت پدید آورنده این دستگاه عظیم آشناتر شوند.

سوره التکویر(81): آیه 17

(آیه 17)- در این آیه، به دومین سوگند پرداخته، می گوید: «و قسم به شب، هنگامی که پشت کند و به آخر رسد» (و اللیل اذا عسعس).

سوره التکویر(81): آیه 18

(آیه 18)- و سر انجام به سراغ سومین و آخرین قسم رفته، می فرماید: «و به صبح، هنگامی که تنفس کند»! (و الصبح اذا تنفس).

این تعبیر شبیه تعبیری است که در سوره مدّثّر بعد از سوگند به شب آمده است که می فرماید: «و الصبح اذا اسفر سوگند به صبح هنگامی که نقاب از چهره برگیرد» گوئی ظلمت شب همچون نقاب سیاهی بر صورت صبح افتاده، به هنگام سپیده دم نقاب را کنار می زند و چهره نورانی و پرفروغ خود را که نشانه زندگی و حیات است به جهانیان نشان می دهد.

سوره التکویر(81): آیه 19

(آیه 19)- پیک وحی الهی بر او نازل شده! در این آیه به چیزی که تمام این سوگندها به خاطر آن یاد شده پرداخته، می فرماید: «یقینا این (قرآن) کلام فرستاده بزرگواری است [- جبرئیل امین ]» که از سوی خداوند برای پیامبرش آورده (انه لقول رسول کریم).

و این پاسخی است به آنها که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را متهم می کردند که قرآن را خود ساخته و پرداخته، و به خدا نسبت داده است.

در این آیه و آیات بعد پنج وصف برای «جبرئیل» پیک وحی خدا بیان شده، که در حقیقت اوصافی است که برای هر فرستاده جامع الشرائط لازم است.

نخست توصیف او به «کریم» بودن که اشاره به ارزش وجودی اوست.

سوره التکویر(81): آیه 20

(آیه 20)- سپس به اوصاف دیگر پرداخته، می افزاید: «او صاحب قدرت است، و نزد (خداوند) صاحب عرش مقام والائی دارد»! (ذی قوه عند ذی العرش مکین).

[شماره صفحه واقعی : 423]

ص: 1612

«ذی العرش» اشاره به ذات پاک خداوند است، گر چه او صاحب تمام عالم هستی است ولی از آنجا که عرش- خواه به معنی عالم ماوراء طبیعت باشد، و یا مقام علم مکنون خداوند- اهمیت بیشتری دارد، او را به صاحب عرش بودن توصیف می کند.

سوره التکویر(81): آیه 21

(آیه 21)- و در چهارمین و پنجمین توصیف می گوید: «در آسمانها مورد اطاعت (فرشتگان) و امین است» (مطاع ثم امین).

از روایات استفاده می شود که گاه جبرئیل امین برای ابلاغ آیات قرآن از سوی گروه عظیمی از فرشتگان همراهی می شد و مسلما در میان آنها مطاع بود و یک رسول باید در میان همراهانش مطاع باشد.

در حدیثی آمده است به هنگام نزول این آیات پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله به جبرئیل فرمود: «چه خوب خداوند تو را ستوده است که فرموده: صاحب قدرت است، و در نزد خداوند صاحب عرش، قرب و مقام دارد و در آنجا فرمانرواست و امین، نمونه ای از قدرت و امانت خود را بیان کن! جبرئیل در پاسخ عرض کرد: اما نمونه قوت من این که مأمور نابودی شهرهای قوم لوط شدم، و آن چهار شهر بود، در هر شهر چهارصد هزار مرد جنگجو وجود داشت، به جز فرزندان آنها، من این شهرها را از بین برداشتم و به آسمان بردم تا آنجا که فرشتگان آسمان صدای حیوانات آنها را شنیدند، سپس به زمین آوردم، و زیر و رو کردم! و اما نمونه امانت من این است که هیچ دستوری به من داده نشده که از آن دستور کمترین تخطی کرده باشم».

سوره التکویر(81): آیه 22

(آیه 22)- سپس به نفی نسبت ناروائی که به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله می دادند پرداخته، می افزاید: «و صاحب شما [- پیامبر] دیوانه نیست» (و ما صاحبکم بمجنون).

تعبیر به «صاحب» اشاره به این است که او سالیان دراز در میان شما زندگی کرده، و همنشین با افراد شما بوده است، و او را به عقل و درایت و امانت شناخته اید، چگونه نسبت جنون به او می دهید؟!

[شماره صفحه واقعی : 424]

ص: 1613

سوره التکویر(81): آیه 23

(آیه 23)- بعد برای تأکید ارتباط پیامبر صلّی اللّه علیه و آله با جبرئیل امین می افزاید: «او (جبرئیل) را در افق روشن دیده است»! (و لقد رآه بالافق المبین).

منظور از «افق مبین» همان «افق اعلی» و افق آشکار کننده فرشتگان است که پیامبر جبرئیل را در آن مشاهده کرد.

سوره التکویر(81): آیه 24

(آیه 24)- سپس می افزاید: «و او نسبت به آنچه از طریق وحی دریافت داشته بخل ندارد» (و ما هو علی الغیب بضنین).

همه را بی کم و کاست در اختیار بندگان خدا می نهد، او مانند بسیاری از مردم نیست که وقتی به حقیقت مهمی دست می یابند اصرار در کتمان آن دارند، و غالبا از بیان آن بخل می ورزند.

اگر دیگران به خاطر علوم محدودشان چنین صفتی را دارند پیامبر که سر چشمه علمش اقیانوس بیکران علم خداست از این گونه صفات مبراست.

سوره التکویر(81): آیه 25

(آیه 25)- و نیز می افزاید: «و این (قرآن) گفته شیطان رجیم نیست» (و ما هو بقول شیطان رجیم).

این آیات قرآنی هرگز مانند سخنان کاهنان که از طریق ارتباط با شیاطین دریافت می داشتند نمی باشد، و نشانه های این حقیقت در آن ظاهر است، چرا که سخنان کاهنان آمیخته با دروغ و اشتباهات فراوان بود، و بر محور امیال و مطامعشان دور می زند، و این هیچ نسبتی با قرآن مجید ندارد.

سوره التکویر(81): آیه 26

(آیه 26)- ای غافلان به کجا می روید؟! در آیات گذشته این حقیقت روشن شد که قرآن مجید کلام خداست، چرا که محتوایش نشان می دهد که گفتار شیطانی نیست بلکه سخن رحمانی است، که به وسیله پیک وحی خدا با قدرت و امانت کامل بر پیامبری که در نهایت اعتدال عقل است نازل شده.

در اینجا مخالفان را به خاطر عدم پیروی از این کلام بزرگ مورد توبیخ قرار داده با یک استفهام توبیخی می گوید: «پس به کجا می روید»؟ (فاین تذهبون). چرا راه راست را رها کرده، به بیراهه گام می نهید؟

سوره التکویر(81): آیه 27

(آیه 27)- سپس می افزاید: «این (قرآن) چیزی جز تذکّری برای جهانیان

[شماره صفحه واقعی : 425]

ص: 1614

نیست» (ان هو الا ذکر للعالمین).

همه را اندرز می دهد، هشدار می دهد، تا از خواب غفلت بیدار شوند.

سوره التکویر(81): آیه 28

(آیه 28)- و از آنجا که برای هدایت و تربیت تنها «فاعلیت فاعل» کافی نیست بلکه «قابلیت قابل» نیز شرط است، در این آیه می افزاید: قرآن مایه بیداری است «برای کسی از شما که بخواهد راه مستقیم پیش گیرد» (لمن شاء منکم ان یستقیم).

آیه قبل عمومیت فیض هدایت الهی را بیان می کند، و این آیه شرط بهره گیری از این فیض را، و تمام مواهب عالم چنین است که اصل فیض عام است ولی استفاده از آن مشروط به اراده و تصمیم است.

سوره التکویر(81): آیه 29

(آیه 29)- اما از آنجا که تعبیر به مشیت و اراده انسان ممکن است این توهّم را ایجاد کند که انسان چنان آزاد است که هیچ نیازی در پیمودن این راه به خداوند و توفیق الهی ندارد، در آخرین آیه این سوره به بیان نفوذ مشیت پروردگار پرداخته، می فرماید: «و شما اراده نمی کنید مگر این که خداوند- پروردگار جهانیان- اراده کند و بخواهد» (و ما تشاؤن الا ان یشاء الله رب العالمین).

در حقیقت مجموع این دو آیه همان مسأله دقیق و ظریف «امر بین امرین» را بیان می کند، از یکسو می گوید تصمیم گیری به دست شماست، از سوی دیگر می گوید: تا خدا نخواهد شما نمی توانید تصمیم بگیرید، یعنی اگر شما مختار و آزاد آفریده شده اید این اختیار و آزادی نیز از ناحیه خداست، او خواسته است که شما چنین باشید.

انسان در اعمال خود نه مجبور است، و نه صد در صد آزاد، نه طریقه «جبر» صحیح است و نه طریقه «تفویض» بلکه هر چه او دارد، از عقل و هوش و توانائی جسمی و قدرت تصمیم گیری همه از ناحیه خداست. و همین واقعیت است که او را از یکسو دائما نیازمند به خالق می سازد، و از سوی دیگر به مقتضای آزادی و اختیارش به او تعهد و مسؤولیت می دهد.

«پایان سوره تکویر»

[شماره صفحه واقعی : 426]

ص: 1615

سوره انفطار [82]
اشاره

این سوره در «مکّه» نازل شده و دارای 19 آیه است

محتوای سوره:

این سوره مانند بسیاری از سوره های دیگر جزء آخر قرآن بر محور مسائل مربوط به قیامت دور می زند، و روی هم رفته در آیات نوزده گانه آن به پنج موضوع در این رابطه اشاره شده:

1- اشراط السّاعه: یعنی حوادث عظیمی که در پایان جهان و در آستانه قیامت رخ می دهد.

2- توجه انسان به نعمتهای خداوند که سراسر وجود او را فرا گرفته.

3- اشاره به فرشتگانی که مأمور ثبت اعمال انسانها هستند.

4- سرنوشت نیکان و بدان در قیامت.

5- گوشه ای از سختیهای آن روز بزرگ.

فضیلت تلاوت سوره:

در حدیثی از امام صادق علیه السّلام می خوانیم: «هر کس این دو سوره: سوره انفطار و سوره انشقاق را تلاوت کند، و آن دو را در نماز فریضه و نافله برابر چشم خود قرار دهد هیچ حجابی او را از خدا محجوب نمی دارد، و چیزی میان او و خداوند حائل نمی شود، پیوسته (با چشم دل) به خدا می نگرد و خدا (با لطفش) به او نگاه می کند، تا از حساب مردم فارغ شود».

مسلما نعمت بزرگ حضور در پیشگاه خدا، و از میان رفتن حجابها میان او و پروردگار، برای کسی است که این دو سوره را در عمق جانش جای دهد و خود را براساس آن بسازد، نه این که به لقلقه زبان اکتفا کند.

[شماره صفحه واقعی : 427]

ص: 1616

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

سوره الانفطار(82): آیه 1

(آیه 1)- آن زمان که نظام جهان در هم ریزد! باز در آغاز این سوره به قسمتی از حوادث وحشت انگیزی که در آستانه رستاخیز سرتاسر این جهان را فرا می گیرد برخورد می کنیم.

نخست می فرماید: «در آن زمان که آسمان [- کرات آسمانی ] از هم شکافته شود» (اذا السماء انفطرت).

سوره الانفطار(82): آیه 2

(آیه 2)- «و آن زمان که ستارگان پراکنده شوند و فرو ریزند» (و اذا الکواکب انتثرت).

نظام جهان بالا در هم می ریزد، و انفجارهای عظیمی سراسر کرات آسمانی را فرا می گیرد، منظومه ها نظام خویش را از دست می دهند، و ستارگان از مدار خود بیرون می روند، و بر اثر تصادم شدید به یکدیگر متلاشی می شوند، عمر این جهان به پایان می رسد، و همه چیز ویران می شود، تا بر ویرانه هایش عالم نوین آخرت برپا گردد.

هدف اعلام این مطلب است جایی که این کرات عظیم آسمانی به چنین سرنوشتی دچار شوند تکلیف انسان ضعیف در این میان معلوم است.

سوره الانفطار(82): آیه 3

(آیه 3)- سپس از آسمان به زمین می آید، می فرماید: «و آن زمان که دریاها به هم پیوسته شود» (و اذا البحار فجرت).

گرچه امروز نیز تمام دریاهای روی زمین (غیر از دریاچه ها) به هم ارتباط دارند، ولی به نظر می رسد که در آستانه قیامت بر اثر زلزله های شدید، یا متلاشی شدن کوهها و ریختن آنها در دریاها چنان دریاها پر می شوند که آب سراسر خشکیها را فرا می گیرد، و دریاها به صورت یک اقیانوس گسترده و فراگیر در می آیند، همان گونه که یکی از تفسیرهای آیه 6 سوره تکویر «و اذا البحار سجرت» نیز همین است (1).

[شماره صفحه واقعی : 428]

ص: 1617


1- احتمال دیگری در تفسیر این آیه داده شده که در ذیل آیه 6 سوره تکویر ذکر گردید.
سوره الانفطار(82): آیه 4

(آیه 4)- سپس در باره مرحله دوم رستاخیز و تجدید حیات جهان و تجدید حیات مردگان می فرماید: «و آن زمان که قبرها زیر و رو گردد» (و اذا القبور بعثرت). و مردگان بیرون آیند و برای حساب آماده شوند.

سوره الانفطار(82): آیه 5

(آیه 5)- و بعد از ذکر این نشانه ها که قبل از رستاخیز و بعد از آن صورت می گیرد، سخن نهائی را چنین بیان می کند: در آن زمان «هر کس می داند آنچه را که از پیش فرستاده و آنچه را برای بعد گذاشته است» (علمت نفس ما قدمت و اخرت).

آری! آن روز حجابها کنار می رود، پرده های غرور و غفلت دریده می شود، و حقایق جهان عریان و آشکار می گردد، آنجاست که انسان تمامی اعمال خود را می بیند و از نیک و بد آن آگاه می شود، چه اعمالی را که از قبل فرستاده، و چه کارهائی که آثارش بعد از او در دنیا باقی مانده مانند خیرات و صدقات جاریه، و بناها و آثاری که برای مقاصد رحمانی یا شیطانی ساخته، و از خود به جا نهاده است، و یا کتابها و آثار علمی و غیر علمی که برای مقاصد نیک و بد تحریر یافته، و بعد از او مورد بهره برداری دیگران قرار گرفته است، همچنین سنتهای نیک و بد که اقوامی را به دنبال خود کشانیده.

اینها نمونه هائی است از کارهائی که نتایجش بعد از انسان به او می رسد و مصداق «اخّرت» در آیه فوق است.

در حدیثی از امام صادق علیه السّلام می خوانیم: «بعد از مرگ انسان، پرونده اعمال او بسته می شود، و اجر و پاداشی به او نمی رسد مگر از سه طریق (و در روایت دیگری این امور شش چیز شمرده شده:) بناها و اشیاء مفیدی که برای استفاده مردم از خود به یادگار گذارده، فرزند صالح، قرآنی که آن را تلاوت می کند، چاهی که حفر کرده، درختی که غرس نموده، تهیه آب، و سنّت حسنه ای که بعد از او باقی می ماند و مورد توجه قرار می گیرد.»

سوره الانفطار(82): آیه 6

(آیه 6)- ای انسان! چه چیز تو را مغرور ساخته؟ در تعقیب آیات گذشته که پیرامون معاد سخن می گفت، در اینجا برای بیدار کردن انسان از خواب غفلت، و توجه او به مسؤولیتهایش در برابر خداوند، نخست او را مخاطب ساخته، و با یک

[شماره صفحه واقعی : 429]

ص: 1618

استفهام توبیخی شدید و در عین حال توأم با نوعی لطف و محبت می فرماید: «ای انسان! چه چیز تو را در برابر پروردگار کریمت مغرور ساخته»؟ (یا ایها الانسان ما غرک بربک الکریم).

به مقتضای ربوبیتش پیوسته او را در کنف حمایت خود قرار داده، و تربیت و تکامل را بر عهده گرفته، و به مقتضای کرمش او را بر سر خوان نعمت خود نشانده، و از تمام مواهب مادی و معنوی برخوردار ساخته است.

در حدیثی از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله آمده است که هنگام تلاوت این آیه فرمود: «غرّه جهله جهل و نادانیش او را مغرور و غافل ساخته است»! و از اینجا روشن می شود هدف این است که با تکیه بر مسأله ربوبیت و کرم خداوند غرور و غفلت و جهل انسان را در هم بشکند.

سوره الانفطار(82): آیه 7

(آیه 7)- سپس برای بیدار ساختن این انسان غافل به گوشه ای از کرم و الطافش به او در چهار مرحله اشاره کرده، می فرماید: «همان خدائی که تو را آفرید، و سامان داد و منظم ساخت» (الذی خلقک فسواک فعدلک).

سوره الانفطار(82): آیه 8

(آیه 8)- «و در هر صورتی که می خواست تو را ترکیب نمود» (فی ای صوره ما شاء رکبک).

در این آیات و بسیاری دیگر از آیات قرآن خداوند این انسان فراموشکار و مغرور را وادار به عرفان خویشتن می کند از آغاز آفرینش در رحم مادر، تا لحظه تولد، و از آنگاه تا نمو و رشد کامل، وجود خویش را مورد بررسی دقیق قرار دهد، و ببیند در هر گام، و در هر لحظه، نعمت تازه ای از سوی آن منعم بزرگ به سراغش آمده، تا خود را سراپا غرق احسان او بیند و از مرکب غرور و غفلت پایین آید و طوق بندگی حق را بر گردن نهد.

سوره الانفطار(82): آیه 9

(آیه 9)- سپس به منشأ غرور و غفلت آنها اشاره کرده، می فرماید: «آن گونه که شما می پندارید نیست بلکه شما روز جزا را منکرید» (کلا بل تکذبون بالدین).

نه مسأله کرم خداوند مایه غرور شماست، و نه لطف و نعمتهای او، بلکه ریشه اصلی را در عدم ایمان به روز رستاخیز باید بیابید.

[شماره صفحه واقعی : 430]

ص: 1619

سوره الانفطار(82): آیه 10

(آیه 10)- سپس برای از میان بردن عوامل غرور و غفلت و تقویت ایمان به معاد می افزاید: «و بی شک نگاهبانانی بر شما گمارده شده …» (و ان علیکم لحافظین).

سوره الانفطار(82): آیه 11

(آیه 11)- نگاهبانانی که در نزد پروردگار «والا مقام و نویسنده» اعمال نیک و بد شما هستند (کراما کاتبین).

سوره الانفطار(82): آیه 12

(آیه 12)- «که می دانند شما چه می کنید» (یعلمون ما تفعلون). حتی از اراده و تصمیم باطنی شما به هنگام گناه یا کار نیک با خبرند.

منظور از «حافظین» در اینجا فرشتگانی هستند که مأمور حفظ و نگهداری اعمال انسانها اعم از نیک و بد هستند که در آیه 17 سوره ق از آنها تعبیر به «رقیب و عتید» شده است: «انسان هیچ سخنی را تلفظ نمی کند مگر این که نزد او فرشته ای است مراقب و آماده برای انجام مأموریت».

و در همان سوره ق آیه 16 می فرماید: «به خاطر بیاورید هنگامی را که دو فرشته از راست و چپ که ملازم شما هستند اعمال شما را تلقی و ثبت می کنند».

سوره الانفطار(82): آیه 13

(آیه 13)- به دنبال بحثی که در آیات گذشته پیرامون ثبت و ضبط اعمال انسانها به وسیله فرشتگان آمد، در اینجا به نتیجه این حسابرسی، و مسیر نهائی نیکان و بدان اشاره کرده، می فرماید: «به یقین نیکان در نعمتی فراوانند» (ان الابرار لفی نعیم).

سوره الانفطار(82): آیه 14

(آیه 14)- «و بدکاران در دوزخند»! (و ان الفجار لفی جحیم).

این که می فرماید: «نیکوکاران در بهشت، و بدکاران در دوزخند» ممکن است به این معنی باشد که آنها هم اکنون نیز در بهشت و دوزخ وارد شده اند، و در همین دنیا نیز نعمتهای بهشتی و عذابهای دوزخی آنها را فرا گرفته، همان گونه که در آیه 54 سوره عنکبوت می خوانیم: «دوزخ کافران را احاطه کرده است».

و نیز جمعی گفته اند که این گونه تعبیرها اشاره به آینده حتمی است- ولی معنی اول با ظاهر آیه سازگارتر است.

سوره الانفطار(82): آیه 15

(آیه 15)- در این آیه توضیح بیشتری در باره سرنوشت فاجران داده، می افزاید: «روز جزا وارد آن می شوند و می سوزند» (یصلونها یوم الدین).

هرگاه معنی آیه گذشته چنین باشد که آنها هم اکنون داخل دوزخند این آیه

[شماره صفحه واقعی : 431]

ص: 1620

نشان می دهد که در روز قیامت ورود بیشتر و عمیقتری در این آتش سوزان می یابند و اثر آتش را به خوبی احساس می کنند.

سوره الانفطار(82): آیه 16

(آیه 16)- و باز برای تأکید بیشتر می فرماید: «و آنان هرگز از آن غایب و دور نیستند» (و ما هم عنها بغائبین).

بسیاری از مفسران این جمله را دلیلی بر خلود و جاودانگی عذاب «فجار» گرفته اند، و چنین نتیجه گیری کرده اند که منظور از «فجّار» در این آیات کفّارند. چرا که «خلود» و جاودانگی جز در مورد آنها وجود ندارد بنابر این فجّار کسانی هستند که پرده های تقوا و عفاف را به خاطر عدم ایمان و تکذیب روز جزا دریده اند. نه به خاطر غلبه هوای نفس در عین داشتن ایمان.

ضمنا آیه فوق این حقیقت را نیز بازگو می کند که عذاب دوزخیان هیچ گونه فترتی ندارد، و حتی برای ساعت و یا لحظه ای از آن دور نمی شوند.

سوره الانفطار(82): آیه 17

(آیه 17)- بعد برای بازگو کردن اهمیت آن روز بزرگ می افزاید: «تو چه می دانی روز جزا چیست»؟ (و ما ادراک ما یوم الدین).

سوره الانفطار(82): آیه 18

(آیه 18)- «باز چه می دانی روز جزا چیست»؟ (ثم ما ادراک ما یوم الدین).

جائی که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله با آن آگاهی وسیع از قیامت و علم فوق العاده او نسبت به مبدأ و معاد، حوادث آن روز بزرگ و اضطراب و وحشت عظیمی را که بر آن حاکم است به خوبی نداند تکلیف بقیه روشن است.

سوره الانفطار(82): آیه 19

(آیه 19)- سپس در یک جمله کوتاه و پر معنی یکی دیگر از ویژگیهای آن روز را که در حقیقت همه چیز در آن نهفته است مطرح کرده، می فرماید: «روزی است که هیچ کس قادر بر انجام کاری به سود دیگری نیست، و همه امور در آن روز از آن خداست» (یوم لا تملک نفس لنفس شیئا و الامر یومئذ لله). البته در این جهان نیز همه کارها به دست قدرت اوست، و همگان به او نیازمندند، ولی در آن روز این مالکیت و حاکمیت صوری و مجازی انسانها نیز برچیده می شود و حاکمیت مطلقه خداوند و مالکیت او بر هر چیز از هر زمان آشکارتر است.

«پایان سوره انفطار»

[شماره صفحه واقعی : 432]

ص: 1621

سوره مطفّفین [83]
اشاره

این سوره در «مکّه» نازل شده و دارای 36 آیه است

محتوای سوره:

بحثهای این سوره بر پنج محور دور می زند:

1- هشدار و تهدید شدیدی نسبت به کم فروشان.

2- اشاره به این مطلب که گناهان از عدم ایمان راسخ به رستاخیز سر چشمه می گیرد.

3- بخشی از سرنوشت «فجّار» در آن روز بزرگ.

4- قسمتی از مواهب عظیم و نعمتهای روح پرور نیکوکاران در بهشت.

5- اشاره ای به استهزای جاهلانه کافران نسبت به مؤمنان و معکوس شدن این کار در قیامت.

فضیلت تلاوت سوره:

در حدیثی از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله می خوانیم: «هر کس سوره مطففین را بخواند خدا او را از شراب طهور زلال و خالص که دست احدی به آن نرسیده در آن روز سیراب می کند».

و در حدیثی از امام صادق علیه السّلام آمده است: «هر کس در نمازهای فریضه خود سوره مطففین را بخواند خداوند امنیت از عذاب دوزخ را در قیامت به او عطا می کند، نه آتش دوزخ او را می بیند و نه او آتش دوزخ را» پیداست این همه ثواب و فضیلت و برکت برای کسی است که خواندن آن را مقدمه ای برای عمل قرار دهد.

[شماره صفحه واقعی : 433]

ص: 1622

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

شأن نزول:

«ابن عباس» می گوید: هنگامی که پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله وارد مدینه شد بسیاری از مردم سخت آلوده کم فروشی بودند، خداوند این آیات را نازل کرد و آنها پذیرفتند و بعد از آن کم فروشی را ترک کردند.

در حدیث دیگری آمده است که: بسیاری از اهل مدینه تاجر بودند و در کار خود کم فروشی می کردند، و بسیاری از معاملات آنها معاملات حرام بود، این آیات نازل شد و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله آنها را برای اهل مدینه تلاوت فرمود سپس افزود: «پنج چیز در برابر پنج چیز است»! عرض کردند: ای رسول خدا! کدام پنج در مقابل کدام پنج است؟

فرمود: «هیچ قومی عهدشکنی نکردند مگر این که خداوند دشمنانشان را بر آنها مسلّط ساخت.

و هیچ جمعیتی به غیر حکم الهی حکم نکردند مگر این که فقر در میان آنها زیاد شد.

و در میان هیچ ملّتی فحشا ظاهر نشد مگر این که مرگ و میر در میان آنها فراوان گشت! هیچ گروهی کم فروشی نکردند مگر این که زراعت آنها از بین رفت و قحطی آنها را فرو گرفت! و هیچ قومی زکات را منع نکردند مگر این که باران از آنها قطع شد»!

سوره المطففین(83): آیه 1

(آیه 1)- وای بر کم فروشان! در آغاز سوره قبل از هر چیز کم فروشان را مورد تهدید شدیدی قرار داده، می فرماید: «وای بر کم فروشان»! (ویل للمطففین).

این در حقیقت اعلان جنگی است از ناحیه خداوند به این افراد ظالم و ستمگر و کثیف که حق مردم را به طرز ناجوانمردانه ای پایمال می کنند.

قابل توجه این که در روایتی از امام صادق علیه السّلام آمده که خداوند «ویل» را

[شماره صفحه واقعی : 434]

ص: 1623

در باره هیچ کس در قرآن قرار نداده مگر این که او را کافر نام نهاده همان گونه که در آیه 37 سوره مریم، می فرماید: «وای بر کافران از مشاهده روز بزرگ».

از این روایت استفاده می شود که کم فروشی بوی کفر می دهد!

سوره المطففین(83): آیه 2

(آیه 2)- سپس به شرح کار مطففین و کم فروشان پرداخته، می فرماید:

«آنان که وقتی برای خود پیمانه می کنند حق خود را بطور کامل می گیرند» (الذین اذا اکتالوا علی الناس یستوفون).

سوره المطففین(83): آیه 3

(آیه 3)- «اما هنگامی که می خواهند برای دیگران پیمانه یا وزن کنند کم می گذارند»! (و اذا کالوهم او وزنوهم یخسرون).

البته بعید نیست با استفاده از الغای خصوصیت «کم فروشی» کم گذاردن در خدمات را نیز فراگیرد، فی المثل کارگر و کارمندی چیزی از وقت خود بدزدد در ردیف «مطففین» و کم فروشانی است که آیات این سوره سخت آنها را نکوهش کرده است. حتی بی تناسب نیست اگر هرگونه تجاوز از حدود الهی و کم و کسر گذاشتن در روابط اجتماعی و اخلاقی را مشمول آن بدانیم.

سوره المطففین(83): آیه 4

(آیه 4)- سپس آنها را با این جمله استفهام توبیخی، مورد تهدید قرار می دهد:

«آیا آنها گمان نمی کنند که برانگیخته می شوند»؟! (ا لا یظن اولئک انهم مبعوثون).

سوره المطففین(83): آیه 5

(آیه 5)- «در روزی بزرگ» (لیوم عظیم). روزی که عذاب و حساب و خبر او و هول و وحشتش همه عظیم است.

سوره المطففین(83): آیه 6

(آیه 6)- «روزی که مردم در پیشگاه پروردگار جهانیان می ایستند» (یوم یقوم الناس لرب العالمین).

یعنی اگر آنها قیامت را باور می داشتند و می دانستند حساب و کتابی در کار است، و تمام اعمالشان برای محاکمه در آن دادگاه بزرگ ثبت می شود، هرگز چنین ظلم و ستم نمی کردند، و حقوق افراد را پایمال نمی ساختند.

در حدیثی از امام باقر علیه السّلام نقل شده است: «هنگامی که امیر مؤمنان علی علیه السّلام در کوفه بود همه روز صبح در بازارهای کوفه می آمد و بازار به بازار می گشت و تازیانه ای (برای مجازات متخلفان) بر دوش داشت در وسط هر بازار می ایستاد

[شماره صفحه واقعی : 435]

ص: 1624

و صدا می زد: «ای گروه تجّار! از خدا بترسید»! هنگامی که بانگ علی را می شنیدند هر چه در دست داشتند بر زمین گذاشته و با تمام دل به سخنانش گوش فرا می دادند، سپس می فرمود:

«از خداوند خیر بخواهید، و با آسان گرفتن کار بر مردم برکت بجوئید، و به خریداران نزدیک شوید، حلم را زینت خود قرار دهید، از سوگند بپرهیزید، از دروغ اجتناب کنید، از ظلم خودداری نمایید، و حق مظلومان را بگیرید، به ربا نزدیک نشوید، پیمانه و وزن را بطور کامل وفا کنید، و از اشیاء مردم کم نگذارید، و در زمین فساد نکنید»! و به این ترتیب در بازارهای کوفه گردش می کرد، سپس به دار الاماره باز می گشت و برای دادخواهی مردم می نشست.

سوره المطففین(83): آیه 7

(آیه 7)- تو نمی دانی «سجّین» چیست؟ در تعقیب بحثی که در آیات گذشته در باره کم فروشان، و رابطه گناه با عدم ایمان راسخ به روز رستاخیز آمده بود، در اینجا به گوشه ای از سرنوشت بدکاران و فاجران در آن روز اشاره کرده، می فرماید: «چنین نیست که آنها (در باره قیامت) می پندارند به یقین نامه اعمال بدکاران در سجّین است» (کلا ان کتاب الفجار لفی سجین).

سوره المطففین(83): آیه 8

(آیه 8)- «تو چه می دانی سجّین چیست»؟ (و ما ادراک ما سجین).

سوره المطففین(83): آیه 9

(آیه 9)- «نامه ای است رقم زده شده و سرنوشتی است حتمی» (کتاب مرقوم).

در تفسیر این آیات عمدتا دو نظریه وجود دارد:

1- منظور از «کتاب» همان نامه اعمال انسانهاست که هیچ کار کوچک و بزرگ و صغیره و کبیره ای نیست مگر این که آن را احصا کرده، و همه چیز بی کم و کاست در آن ثبت است.

و منظور از «سجّین» کتاب جامعی است که نامه اعمال همه بدکاران بطور مجموعی در آن گردآوری شده است. و به تعبیر ساده مانند دفتر کلی است که حساب هر یک از بستانکاران و بدهکاران را در صفحه مستقلی در آن ثبت می کنند.

و تعبیر از آن به عنوان «سجین» شاید به خاطر این باشد که محتویات این

[شماره صفحه واقعی : 436]

ص: 1625

دیوان سبب زندانی شدن آنها در جهنّم است، یا خود این دیوان در قعر جهنّم جای دارد، به عکس کتاب ابرار و نیکان که در «اعلی علیین» بهشت است.

2- تفسیر دوم این است که «سجین» به همان معنی مشهور و معروف یعنی «دوزخ» است که زندان عظیمی است برای همه بدکاران، و یا محل سختی از دوزخ می باشد، و منظور از «کتاب فجار» همان سرنوشتی است که برای آنها رقم زده شده.

بنابر این، معنی آیه چنین است: «سرنوشت مقرّر و مسلم بدکاران در جهنم است».

جمع میان این دو تفسیر نیز مانعی ندارد، چرا که سجّین در تفسیر اول به معنی دیوان کل اعمال بدکاران است، و در تفسیر دوم به معنی دوزخ یا قعر زمین و معلوم است که اینها علت و معلول یکدیگرند، یعنی هنگامی که نامه عمل انسان در دیوان کل اعمال بدکاران قرار گرفت همان سبب می شود که او را به پست ترین مقام و قعر دوزخ بکشاند.

سوره المطففین(83): آیه 10

(آیه 10)- در این آیه، با یک جمله تکان دهنده به عاقبت شوم منکران معاد اشاره کرده، می فرماید: «وای در آن روز بر تکذیب کنندگان» (ویل یومئذ للمکذبین).

تکذیبی که سر چشمه انواع گناهان و از جمله کم فروشی و ظلم است.

سوره المطففین(83): آیه 11

(آیه 11)- در آیه قبل اشاره کوتاهی به سرنوشت شوم مکذبان شده بود، در اینجا به معرفی آنان پرداخته، می گوید: «همانها که روز جزا را انکار می کنند» (الذین یکذبون بیوم الدین).

سوره المطففین(83): آیه 12

(آیه 12)- و بعد می افزاید: «تنها کسانی آن را تکذیب می کنند که متجاوز و گنهکارند» (و ما یکذب به الا کل معتد اثیم).

یعنی ریشه انکار قیامت، منطق و استدلال نیست، بلکه افرادی که می خواهند پیوسته به تجاوزها ادامه دهند و در گناه غوطه ور باشند منکر قیامت می شوند.

سوره المطففین(83): آیه 13

(آیه 13)- در این آیه به سومین وصف منکران قیامت اشاره کرده، می افزاید:

« (همان کس که) وقتی آیات ما بر او خوانده می شود می گوید: این افسانه های پیشینیان است» (اذا تتلی علیه آیاتنا قال اساطیر الاولین).

آنها علاوه بر این که تجاوزگر (معتد) و گنهکار (اثیم) هستند آیات الهی را نیز

[شماره صفحه واقعی : 437]

ص: 1626

به باد سخریه و استهزا گرفته، آن را مجموعه ای از اسطوره ها و افسانه های موهوم و سخنان بی ارزش، نظیر آنچه از دورانهای نخستین (دوران نادانی بشر) به یادگار مانده است معرفی می کنند و به این بهانه می خواهند خود را از مسؤولیت در برابر این آیات برکنار دارند.

در آیات دیگری از قرآن مجید نیز می خوانیم که مجرمان جسور برای فرار از اجابت دعوت الهی به همین بهانه متوسل می شدند.

سوره المطففین(83): آیه 14

(آیه 14)- گناهان زنگار دلهاست! قرآن در این آیه بار دیگر به ریشه اصلی طغیان و سرکشی آنها اشاره کرده، می افزاید: «چنین نیست که آنها می پندارند، بلکه اعمالشان چون زنگاری بر دلهاشان نشسته» و از درک حقیقت وامانده اند (کلا بل ران علی قلوبهم ما کانوا یکسبون). چرا که نور و صفای نخستین را که به حکم فطرت خداداد در آن بوده گرفته، به همین دلیل پرتو انوار وحی در آن منعکس نمی گردد! در حدیثی از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله می خوانیم: «هنگامی که بنده گناه کند، نکته سیاهی در قلب او پیدا می شود، اگر توبه کند، و از گناه دست بردارد و استغفار نماید قلب او صیقل می یابد، و اگر باز هم به گناه برگردد سیاهی افزون می شود، تا تمام قلبش را فرا می گیرد، این همان زنگاری است که در آیه «کلا بل ران علی قلوبهم ما کانوا یکسبون» به آن اشاره شده».

سوره المطففین(83): آیه 15

(آیه 15)- در این آیه می افزاید: «چنین نیست که می پندارند، بلکه آنها در آن روز از پروردگارشان محجوبند» (کلا انهم عن ربهم یومئذ لمحجوبون).

و این دردناک ترین مجازات آنهاست، همان گونه که لقای معنوی پروردگار، و حضور در بارگاه قرب او برای ابرار و نیکان بالاترین موهبت و لذتبخش ترین نعمت است.

سوره المطففین(83): آیه 16

(آیه 16)- «سپس آنها به یقین وارد دوزخ می شوند» و ملازم آن هستند (ثم انهم لصالوا الجحیم).

این ورود در آتش نتیجه محجوب بودن از پروردگار است، و اثری است که از آن جدا نیست، و بطور مسلم آتش محرومیت از دیدار حق، از آتش دوزخ هم

[شماره صفحه واقعی : 438]

ص: 1627

سوزانتر است!

سوره المطففین(83): آیه 17

(آیه 17)- و در این آیه می فرماید: «سپس به آنها گفته می شود: این همان چیزی است که آن را تکذیب می کردید»! (ثم یقال هذا الذی کنتم به تکذبون).

این سخن به عنوان توبیخ و ملامت و سرزنش به آنها گفته می شود و عذابی است روحانی و شکنجه ای است معنوی برای این گروه خیره سر و لجوج.

سوره المطففین(83): آیه 18

(آیه 18)- «علّیّین» در انتظار ابرار است! به دنبال توصیفی که در آیات گذشته در باره «فجّار» و نامه اعمال و سرنوشت آنها آمده، در اینجا، سخنی از گروه مقابل آنان، یعنی ابرار و نیکان است که ملاحظه افتخارات و امتیازات آنها در برابر فاجران، موقعیت هر دو را روشنتر می سازد.

نخست می فرماید: «چنان نیست که آنها (در باره معاد) می پندارند، بلکه نامه اعمال ابرار و نیکان در علّیّین است» (کلا ان کتاب الابرار لفی علیین).

«ابرار» کسانی هستند که روحی وسیع و همتی بلند و اعتقاد و عملی نیک دارند.

شبیه همان دو تفسیر که در آیات سابق در باره «سجّین» داشتیم در باره «علّیّین» نیز صادق است.

نخست این که: منظور از «کتاب الابرار» نامه اعمال نیکان و پاکان و مؤمنان است، و هدف بیان این نکته است که نامه اعمال آنها در یک دیوان کل به نام «علّیّین» که بیانگر تمام اعمال مؤمنان است قرار دارد، دیوانی که بسیار بلند مرتبه و والا مقام است.

یا این که نامه اعمال آنها بر فراز آنها در شریفترین مکان، یا بر فراز بهشت در بلندترین مقام جای دارد، و همه اینها نشان می دهد که مقام خود آنها فوق العاده بلند و والاست.

تفسیر دیگر این که «کتاب» در اینجا به معنی سرنوشت و حکم قطعی الهی است که مقرر داشته نیکان در اعلی درجات بهشت باشند.

و البته جمع میان این دو تفسیر نیز ممکن است که هم نامه اعمال آنها در یک دیوان کل قرار دارد، و هم مجموعه آن دیوان بر فراز آسمانهاست و هم فرمان الهی بر آن قرار گرفته که خودشان در بالاترین درجات بهشت باشند.

[شماره صفحه واقعی : 439]

ص: 1628

سوره المطففین(83): آیه 19

(آیه 19)- سپس برای بیان اهمیت و عظمت «علّیّین» می افزاید: «و تو چه می دانی علّیّین چیست» (و ما ادراک ما علیون).

اشاره به این که مقام و مکانی است برتر از «خیال و قیاس و گمان و وهم» که هیچ کس حتی پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله نیز نمی تواند ابعاد عظمت آن را دریابد.

سوره المطففین(83): آیه 20

(آیه 20)- سپس خود قرآن به توضیح بیشتر پرداخته، می افزاید: علّیّین «نامه ای است رقم خورده و سرنوشتی است قطعی» (کتاب مرقوم).

این بنابر تفسیری است که «علیین» را به معنی دیوان کل نامه اعمال ابرار معرفی می کند، و اما بنابر تفسیر دیگر معنی آیه چنین است: «این سرنوشت حتمی است که خداوند در باره آنها رقم زده که جایگاهشان برترین درجات بهشت باشد».

سوره المطففین(83): آیه 21

(آیه 21)- سپس می افزاید: این کتاب کتابی است که «مقرّبان شاهد آنند»! یا بر آن گواهی می دهند (یشهده المقربون).

«مقربون» گروهی از خاصان و برگزیدگان مؤمنانند که مقامی بس والا دارند، و شاهد و ناظر نامه اعمال ابرار و نیکان دیگرند.

البته همه مقربان از ابرارند ولی همه ابرار در سلک مقربان نیستند.

سوره المطففین(83): آیه 22

(آیه 22)- سپس به شرح بخشی از پاداشهای عظیم ابرار و نیکان پرداخته، می فرماید: «مسلما نیکان در انواع نعمت اند» (ان الابرار لفی نعیم).

سوره المطففین(83): آیه 23

(آیه 23)- بعد به شرح بعضی از آنها پرداخته، می فرماید: «بر تختهای زیبای بهشتی تکیه کرده، و (به زیباییهای بهشت) می نگرند»! (علی الارائک ینظرون).

سوره المطففین(83): آیه 24

(آیه 24)- سپس می افزاید: هر گاه به آنها بنگری «در چهره هایشان طراوت و نشاط نعمت را می بینی و می شناسی» (تعرف فی وجوههم نضره النعیم).

اشاره به این که نشاط و سرور و شادی در چهره هایشان موج می زند.

سوره المطففین(83): آیه 25

(آیه 25)- بعد از نعمت تخت و نگاه و آرامش و نشاط اشاره به نعمتی دیگر یعنی شراب بهشتیان کرده، می افزاید: «آنها از شراب (طهور) زلال دست نخورده سر بسته ای سیراب می شوند» (یسقون من رحیق مختوم).

شراب طهوری که مانند شراب آلوده و شیطانی دنیا معصیت زا و جنون آفرین

[شماره صفحه واقعی : 440]

ص: 1629

نیست، بلکه هوش و عقل و نشاط و عشق و صفا می آفریند.

سوره المطففین(83): آیه 26

(آیه 26)- سپس می فرماید: «مهری که بر آن نهاده شده از مشک است» (ختامه مسک).

نه همچون ظرفهای در بسته دنیا که مهر آن را با «گل» می نهند، و هنگامی که انسان می خواهد شی ء سر بسته را با شکستن مهرش باز کند، دستش آلوده می شود، شراب طهور بهشتی چنین نیست، هنگامی که دست بر مهرش می نهند، بوی عطر مشک در فضا پراکنده می شود! و در پایان آیه بعد از ذکر اوصاف شراب طهور بهشتی، می فرماید: «و در این (نعمتهای بهشتی) راغبان باید بر یکدیگر پیشی گیرند» (و فی ذلک فلیتنافس المتنافسون).

«تنافس» به معنی تمنی و تلاش دو انسان است که هر کدام می خواهد شی ء نفیسی که برای دیگری است در اختیار او نیز باشد.

در حقیقت مضمون آیه شبیه چیزی است که در آیه 21 سوره حدید آمده است: «پیشی بگیرید بر یکدیگر برای رسیدن به مغفرت پروردگارتان، و بهشتی که پهنه آن مانند پهنه آسمان و زمین است»!

سوره المطففین(83): آیه 27

(آیه 27)- و بعد به آخرین نعمتی که در این سلسله آیات آمده اشاره کرده، می فرماید: «این شراب (طهور) آمیخته با تسنیم است» (و مزاجه من تسنیم).

سوره المطففین(83): آیه 28

(آیه 28)- «همان چشمه ای که مقرّبان از آن می نوشند» (عینا یشرب بها المقربون).

از این آیات استفاده می شود که «تسنیم» برترین شراب طهور بهشتی است که مقربان آن را بطور خالص می نوشند، و از آسمان بهشت یا طبقات بالای آن فرو می ریزد. ولی برای ابرار مقداری از آن را با رحیق مختوم که نوع دیگری از شراب طهور بهشتی است می آمیزند! در روایات متعددی این شراب بهشتی پاداش کسانی ذکر شده که از شراب آلوده دنیا چشم بپوشند، و تشنه کامان را سیراب کنند، و آتش اندوه را در دل مؤمنان

[شماره صفحه واقعی : 441]

ص: 1630

خاموش سازند. و کسانی که در روز گرم تابستان روزه بگیرند.

از جمله پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله به علی علیه السّلام فرمود: «ای علی! کسی که خمر و شراب را به خاطر خدا ترک گوید خداوند او را از شراب زلال در بسته مهر شده بهشتی سیراب می کند».

سوره المطففین(83): آیه 29

اشاره

(آیه 29)

شأن نزول:

مفسران برای این آیه و هفت آیه بعد از آن دو شأن نزول نقل کرده اند نخست این که: روزی علی علیه السّلام و جمعی از مؤمنان از کنار جمعی از کفار «مکّه» گذشتند، آنها به علی علیه السّلام و مؤمنان خندیدند و استهزا کردند، آیات مورد بحث نازل شد و سرنوشت این گروه کافر استهزا کننده را در قیامت روشن ساخت.

دیگر این که آیات مورد بحث در باره افرادی همچون عمار، صهیب، خباب، بلال، و سایر فقرای مؤمنین که مورد استهزای مشرکان قریش همچون ابو جهل، و ولید بن مغیره، و عاص بن وائل، واقع می شدند نازل شده.

جمع میان این دو شأن نزول نیز کاملا ممکن است.

تفسیر: ….. ص: 442

آن روز آنها مؤمنان را مسخره می کردند، اما امروز …! در تعقیب آیات گذشته که سخن از نعمتها و پاداشهای عظیم ابرار و نیکان می گفت، در اینجا به گوشه ای از مصائب و زحمات آنها که در این جهان به خاطر ایمان و تقوا با آن رو به رو می شوند اشاره می کند، تا روشن شود که آن پاداشهای بزرگ بی حساب نیست.

نخست می فرماید: «بدکاران (در دنیا) پیوسته به مؤمنان می خندیدند» (ان الذین اجرموا کانوا من الذین آمنوا یضحکون).

خنده ای تمسخر آمیز و تحقیر کننده، خنده ای که از روح طغیان و کبر و غرور و غفلت ناشی می شود، و همیشه افراد سبک سر و مغرور در برابر مؤمنان باتقوا چنین خنده های مستانه داشته اند.

سوره المطففین(83): آیه 30

(آیه 30)- در این آیه دومین برخورد زشت آنها را بیان کرده، می فرماید:

«و هنگامی که از کنارشان می گذشتند آنها را با اشاره تمسخر می کردند» (و اذا مروا بهم یتغامزون)

.و با این علامات و اشارات می گویند: این بی سر و پاها را ببینید که مقربان درگاه

[شماره صفحه واقعی : 442]

ص: 1631

خدا شده اند. این آستین پاره ها و پا برهنه ها را تماشا کنید که مدعی نزول وحی الهی بر خودشان هستند! و این گروه نادان را بنگرید که می گویند استخوان پوسیده و خاک شده بار دیگر به حیات و زندگی بر می گردد و امثال این سخنان زشت و بی محتوا.

سوره المطففین(83): آیه 31

(آیه 31)- اینها همه در برخوردشان با مؤمنان بود، در جلسات خصوصی نیز همین برنامه را بازگو کرده، و سخریه ها را غیابا ادامه می دادند، همان گونه که آیه مورد بحث می گوید: «و هنگامی که به سوی خانواده خود باز می گشتند مسرور و خندان بودند» و از آنچه انجام داده بودند خوشحالی می کردند (و اذا انقلبوا الی اهلهم انقلبوا فکهین).

گوئی فتح و پیروزی نصیب آنها شده که به آن مباهات می کنند، و باز هم در غیاب، همان سخریه ها، و همان استهزاءها ادامه دارد.

سوره المطففین(83): آیه 32

(آیه 32)- چهارمین عکس العمل شرارت آمیز آنها در برابر مؤمنان این بود که: «وقتی آنان را می دیدند می گفتند: اینها گمراهانند» (و اذا رأوهم قالوا ان هؤلاء لضالون).

چرا که راه و رسم بت پرستی و خرافاتی را که در میان آنها رائج بود و هدایتش می پنداشتند رها کرده، و به سوی ایمان به خدا و توحید خالص بازگشته و به گمان آنها لذت نقد دنیا را به نعمتهای نسیه آخرت فروخته بودند.

سوره المطففین(83): آیه 33

(آیه 33)- و از آنجا که مؤمنان غالبا از افرادی بودند که موقعیت اجتماعی و ثروت قابل توجهی در اختیار نداشتند- و به همین دلیل کفار به آنها با چشم حقارت می نگریستند، و ایمانشان را بی ارزش شمرده، و آئینشان را به باد مسخره می گرفتند- قرآن می گوید: «در حالی که هرگز مأمور مراقبت و متکفل آنان [- مؤمنان ] نبودند» (و ما ارسلوا علیهم حافظین).

این در حقیقت جوابی است به این افراد خود خواه و پر ادعا که به شما چه مربوط که مؤمنان از کدام گروهند؟ شما در متن دعوت و محتوای آئین پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله بنگرید.

سوره المطففین(83): آیه 34

(آیه 34)- ولی در قیامت مسأله بر عکس می شود، چنانکه در این آیه

[شماره صفحه واقعی : 443]

ص: 1632

می فرماید: «ولی امروز مؤمنان به کفّار می خندند»! (فالیوم الذین آمنوا من الکفار یضحکون).

چرا که قیامت بازتابی است از اعمال انسان در دنیا، و در آنجا باید عدالت الهی اجرا شود، و عدالت ایجاب می کند که در آنجا مؤمنان پاکدل به کفار لجوج و معاند و استهزاگر بخندند، و این خود نوعی عذاب دردناک برای این مغروران مستکبر است! در بعضی از روایات از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله آمده است که: «در آن روز دری از بهشت به روی کفار گشوده می شود، و آنها به گمان این که فرمان آزادی از دوزخ و ورود در بهشت داده شده است به سوی آن حرکت می کنند، هنگامی که به آن رسیدند ناگهان در بسته می شود، و این کار چند بار تکرار می شود و مؤمنان که از بهشت نظاره گر آنانند می خندند»!

سوره المطففین(83): آیه 35

(آیه 35)- لذا در این آیه می افزاید: «در حالی که بر تختهای آراسته بهشتی نشسته و (به سرنوشت شوم آنها) می نگرند» (علی الارائک ینظرون).

به چه چیز نگاه می کنند! به آن همه نعمتهای بی پایان الهی، به آن مواهب عظیم و به آن عذابهای دردناکی که کفار مغرور و خودخواه در نهایت ذلت و زبونی به آن گرفتارند.

سوره المطففین(83): آیه 36

(آیه 36)- سر انجام در آخرین آیه این سوره به صورت یک جمله استفهامیه، می فرماید: «آیا (با این حال) کافران پاداش اعمال خود را گرفتند»؟! (هل ثوب الکفار ما کانوا یفعلون).

این سخن خواه از ناحیه خداوند باشد، یا فرشتگان، و یا مؤمنان، نوعی طعن و استهزا نسبت به افکار و ادعاهای این مغروران مستکبر است که انتظار داشتند در مقابل اعمال زشتشان جایزه و پاداشی هم از خداوند دریافت دارند، در برابر این پندار غلط و خیال خام می فرماید: «آیا آنها پاداش اعمالشان را گرفتند»؟

«پایان سوره مطفّفین»

[شماره صفحه واقعی : 444]

ص: 1633

سوره انشقاق [84]
اشاره

این سوره در «مکّه» نازل شده و دارای 25 آیه است

محتوای سوره:

این سوره مانند بسیاری از سوره های جزء اخیر قرآن مجید از مباحث معاد سخن می گوید، در آغاز اشاراتی به حوادث هولناک و تکان دهنده پایان جهان و شروع قیامت می کند، و در مرحله بعد به مسأله رستاخیز و حساب اعمال نیکوکاران و بدکاران، و سرنوشت آنها، و در مرحله سوم به بخشی از اعمال و اعتقاداتی که موجب عذاب و کیفر الهی می شود، و در مرحله چهارم بعد از ذکر سوگندهائی به مراحل سیر انسان در مسیر زندگی دنیا و آخرت اشاره می کند و سر انجام در مرحله پنجم باز سخن از اعمال نیک و بد و کیفر و پاداش آنهاست.

در باره فضیلت تلاوت این سوره

در حدیثی از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله می خوانیم:

«کسی که سوره انشقاق را بخواند خداوند او را از این که در قیامت نامه اعمالش به پشت سرش داده شود در امان می دارد»!

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

سوره الانشقاق(84): آیه 1

(آیه 1)- همان گونه که در شرح محتوای سوره گفتیم در آغاز این سوره نیز به حوادث عظیم و عجیب پایان جهان اشاره شده، می فرماید: «در آن هنگام که آسمان [- کرات آسمانی ] شکافته شود» (اذا السماء انشقت).

[شماره صفحه واقعی : 445]

ص: 1634

نظیر آنچه در آغاز سوره انفطار آمده که می فرماید: «در آن زمان که آسمان (و کرات آسمانی) شکافته و ستارگان پراکنده شوند و فرو ریزند».

و این اعلام پایان دنیا و خرابی و فنای آن است.

در حدیثی از امیر مؤمنان علی علیه السّلام در تفسیر آیه آمده که فرمود: «در آستانه قیامت این کواکب را که ما مشاهده می کنیم از کهکشان جدا می شود، و نظام همگی به هم می خورد».

سوره الانشقاق(84): آیه 2

(آیه 2)- سپس می افزاید: «و تسلیم فرمان پروردگارش شود و شایسته است چنین باشد» (و اذنت لربها و حقت).

مبادا تصور شود که آسمان با آن عظمت کمترین مقاومتی در مقابل این فرمان الهی می کند.

چگونه می تواند تسلیم نباشد در حالی که فیض وجود لحظه به لحظه از سوی خداوند به آن می رسد، و اگر یک آن این رابطه قطع گردد متلاشی و نابود خواهد شد.

سوره الانشقاق(84): آیه 3

(آیه 3)- و در مرحله بعد به وضع «زمین» اشاره کرده، می فرماید: «و در آن هنگام که زمین گسترده شود» (و اذا الارض مدت).

کوهها- به شهادت آیات فراوانی از قرآن- بکلی متلاشی و بر چیده می شوند و تمام بلندیها و پستیها از میان می رود، زمین صاف و گسترده و آماده حضور همه بندگان در صحنه می شود.

سوره الانشقاق(84): آیه 4

(آیه 4)- و در سومین مرحله، می افزاید: «و (زمین) آنچه در درون دارد بیرون افکنده و خالی می شود» (و القت ما فیها و تخلت).

معروف در میان مفسران این است که مفهوم آیه این است که تمام مردگانی که در درون خاک و داخل قبرها آرمیده اند یکباره همه به بیرون پرتاب می شوند، و لباس حیات و زندگی بر تن می کنند.

بعضی دیگر گفته اند علاوه بر انسانها، معادن و گنجهای نهفته درون زمین نیز همگی بیرون می ریزد.

[شماره صفحه واقعی : 446]

ص: 1635

این احتمال نیز وجود دارد که مواد مذاب درون زمین با زلزله های هولناک و وحشتناک بکلی بیرون می ریزد، و همه پستیها را پر می کند و سپس درون زمین خالی و آرام می گردد.

سوره الانشقاق(84): آیه 5

(آیه 5)- باز به دنبال این سخن، می افزاید: «و تسلیم فرمان پروردگارش گردد و شایسته است» که تسلیم باشد (و اذنت لربها و حقت).

این حوادث عظیم که با تسلیم کامل همه موجودات توأم است، از یکسو بیانگر فنای این دنیاست، فنای زمین و آسمان و انسانها و گنجها و گنجینه ها، و از سوی دیگر دلیل بر ایجاد نقطه عطفی است در جهان آفرینش، و مرحله نوین و تازه هستی.

و از سوی سوم نشانه قدرت خداوند بزرگ است، بر همه چیز مخصوصا بر مسأله معاد و رستاخیز.

آری! هنگامی که این حوادث واقع شود، انسان، نتیجه اعمال نیک و بد خود را می بیند- و این جمله ای است که در تقدیر است.

سوره الانشقاق(84): آیه 6

(آیه 6)- تلاشی پر رنج به سوی کمال مطلق! سپس انسانها را مخاطب ساخته و سرنوشت آنها را در مسیری که در پیش دارند برای آنها روشن کرده، می فرماید: «ای انسان تو با تلاش و رنج به سوی پروردگارت می روی، و او را ملاقات خواهی کرد» (یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه).

این آیه اشاره به یک اصل اساسی در حیات همه انسانهاست، که همواره زندگی، آمیخته با زحمت و رنج و تعب است، حتی اگر هدف رسیدن به متاع دنیا باشد، تا چه رسد به این که هدف آخرت و سعادت جاویدان و قرب پروردگار باشد، این طبیعت زندگی دنیاست، حتی افرادی که در نهایت رفاه زندگی می کنند آنها نیز از رنج و زحمت و درد برکنار نیستند.

تعبیر به «ملاقات پروردگار» در اینجا، خواه اشاره به ملاقات صحنه قیامت که صحنه حاکمیّت مطلقه اوست باشد، یا ملاقات جزا و پاداش و کیفر او، یا ملاقات خود او از طریق شهود باطن، نشان می دهد که این رنج و تعب تا آن روز ادامه خواهد

[شماره صفحه واقعی : 447]

ص: 1636

یافت، و زمانی به پایان می رسد که پرونده این دنیا بسته شود و انسان با عملی پاک خدای خویش را ملاقات کند.

آری! راحتی بی رنج و تعب، تنها در آنجاست.

تکیه بر عنوان «ربّ» (پروردگار) اشاره به این است که این سعی و تلاش جزئی از برنامه ربوبیت خداوند و تکامل و تربیت انسان است.

سوره الانشقاق(84): آیه 7

(آیه 7)- ولی در اینجا انسانها به دو گروه تقسیم می شوند همان گونه که می فرماید: «پس کسی که نامه اعمالش به دست راستش داده شود» (فاما من اوتی کتابه بیمینه).

سوره الانشقاق(84): آیه 8

(آیه 8)- «به زودی حساب آسانی برای او می شود» (فسوف یحاسب حسابا یسیرا).

سوره الانشقاق(84): آیه 9

(آیه 9)- «و خوشحال به اهل و خانواده اش باز می گردد» (و ینقلب الی اهله مسرورا).

اینها کسانی هستند که در مدار اصلی آفرینش، در همان مداری که خداوند برای این انسان و سرمایه ها و نیروهای او تعیین کرده حرکت می کنند، و تلاش و کوشش آنها همواره برای خدا، و سعی و حرکتشان به سوی خداست، در آنجا نامه اعمالشان را به دست راستشان می دهند که این نشانه پاکی عمل و صحّت ایمان و نجات در قیامت است، و مایه سر افرازی و سر بلندی در برابر اهل محشر.

منظور از «حساب یسیر» حساب سهل و آسان است که سخت گیری و دقت در آن نباشد، از سیئات بگذرد و حسنات را پاداش دهد و حتی سیئات آنها را به حسنات تبدیل کند.

سوره الانشقاق(84): آیه 10

(آیه 10)- آنها که از شرم نامه اعمال را پشت سر می گیرند! به دنبال بحثی که در آیات قبل پیرامون اصحاب الیمین (مؤمنانی که نامه اعمالشان به دست راستشان داده می شود) گذشت در اینجا از کفّار و مجرمان و چگونگی نامه اعمال آنها سخن می گوید.

نخست می فرماید: «و اما کسی که نامه اعمالش به پشت سرش داده شود»

[شماره صفحه واقعی : 448]

ص: 1637

(و اما من اوتی کتابه وراء ظهره).

سوره الانشقاق(84): آیه 11

(آیه 11)- «به زودی فریاد می زند: ای وای بر من که هلاک شدم»! (فسوف یدعوا ثبورا).

سوره الانشقاق(84): آیه 12

(آیه 12)- «و در شعله های سوزان آتش می سوزد» (و یصلی سعیرا).

«اصحاب الیمین» با سر افرازی و افتخار و مباهات نامه اعمالشان را به دست راست گرفته و صدا می زنند: هاؤم اقرؤا کتابیه ای اهل محشر! بیایید و نامه اعمال مرا بگیرید و بخوانید» (حاقه/ 19).

اما وقتی مجرمان تبهکار نامه اعمالشان را به دست چپشان می دهند آنها از شرمساری و ذلت دست را پشت سر می گیرند، تا این سند جرم و فضاحت کمتر دیده شود، ولی چه فایده که در آنجا چیزی پنهان شدنی نیست.

سوره الانشقاق(84): آیه 13

(آیه 13)- سپس به بیان علت این سرنوشت شوم پرداخته، می فرماید: «چرا که او در میان خانواده اش پیوسته (از کفر و گناه خود) مسرور بود» (انه کان فی اهله مسرورا).

سروری آمیخته با غرور، و غروری آمیخته با غفلت و بی خبری از خدا، سروری که نشانه دلبستگی سخت به دنیا و بی اعتنایی به جهان پس از مرگ بود.

سوره الانشقاق(84): آیه 14

(آیه 14)- و لذا در این آیه، می افزاید: این به خاطر آن است که «او گمان می کرد هرگز بازگشت نمی کند» و معادی در کار نیست! (انه ظن ان لن یحور).

در حقیقت منشأ اصلی بدبختی او اعتقاد فاسد و گمان باطلش دائر بر نفی معاد بود، و همین اعتقاد باعث غرور و سرور او شد، او را از خدا دور ساخت و در شهوات و انواع گناهان غوطه ور نمود، تا آنجا که دعوت انبیا را به باد استهزا گرفت، و وقتی به سراغ خانواده خود می آمد از این استهزا و سخریه شاد و خوشحال بود، همین معنی در آیه 31 سوره مطففین نیز آمده است.

سوره الانشقاق(84): آیه 15

(آیه 15)- در این آیه، برای نفی عقائد باطل آنها می فرماید: «آری پروردگارش نسبت به او بینا بود» و اعمالش را برای حساب ثبت کرد! (بلی ان ربه کان به بصیرا).

[شماره صفحه واقعی : 449]

ص: 1638

تعبیر این آیه همانند آیه «یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه».

می تواند به منزله دلیلی بر مسأله معاد محسوب شود، بخصوص این که در هر دو آیه روی عنوان «رب» تکیه شده است، چرا که سیر تکاملی انسان به سوی پروردگار هرگز نمی تواند با مرگ متوقف گردد، و زندگی دنیا کمتر از آن است که هدف چنین سیری باشد.

و نیز بصیر بودن خداوند نسبت به اعمال آدمی، و ثبت و ضبط آنها حتما باید مقدمه ای برای حساب و جزا باشد و گر نه بیهوده است.

سوره الانشقاق(84): آیه 16

(آیه 16)- به دنبال بحثی که در آیات گذشته پیرامون سیر تکاملی انسان به سوی خداوند آمد، در اینجا برای تأکید این مطلب و توضیح بیشتر، می فرماید:

«سوگند به شفق» (فلا اقسم بالشفق).

سوره الانشقاق(84): آیه 17

(آیه 17)- «و سوگند به شب و آنچه را (از امور پراکنده) جمع آوری می کند» (و اللیل و ما وسق).

سوره الانشقاق(84): آیه 18

(آیه 18)- «و سوگند به ماه آنگاه که بدر کامل می شود» (و القمر اذا اتسق).

سوره الانشقاق(84): آیه 19

(آیه 19)- «که همه شما پیوسته از حالی به حال دیگر منتقل می شوید» تا به کمال برسید (لترکبن طبقا عن طبق).

منظور از «شفق» در اینجا همان روشنی آمیخته با تاریکی در آغاز شب است.

و از آنجا که ظهور «شفق» خبر از یک حالت تحول و دگرگونی عمیق در جهان می دهد، و اعلام پایان روز و آغاز شب است، به علاوه جلوه و زیبائی خاصی دارد، و از همه گذشته وقت نماز مغرب است، خداوند به آن سوگند یاد فرموده تا همگان را وادار به اندیشه در این پدیده زیبای آسمانی کند.

و اما سوگند به شب به خاطر آثار و اسرار زیادی است که در آن نهفته شده و در گذشته مشروحا از آن سخن گفته ایم.

تعبیر به «ما وسق» با توجه به این که «وسق» به معنی جمع کردن پراکنده هاست اشاره به بازگشت انواع حیوانات و پرندگان و حتی انسانها به خانه ها و لانه های خود به هنگام شب است، که نتیجه آن آرامش و آسایش عمومی

[شماره صفحه واقعی : 450]

ص: 1639

جانداران می باشد، و یکی از اسرار و آثار پر اهمیت شب محسوب می شود.

قابل توجه این که هر چهار موضوعی که در آیات فوق به آن سوگند یاد شده است (شفق، شب، موجوداتی که شب آنها را گردآوری می کند، ماه در حالت بدر کامل) همه موضوعاتی است مربوط به هم و مکمل یکدیگر، و مجموعه ای زیبا و منسجم را تشکیل می دهد که اندیشه انسان را تحریک می کند، تا در قدرت عظیم آفرینش بیندیشد، و از این دگرگونیهای سریع به مسأله معاد و قدرت خداوند بر آن آشناتر شود.

جمله «لترکبنّ طبقا عن طبق» بیانگر حالات مختلفی است که انسان در مسیر زندگی خود یکی پس از دیگری پیدا می کند.

از جمله حالات گوناگونی که انسان در طریق پر رنج و مشقت خود به سوی خداوند و کمال مطلق پیدا می کند، نخست عالم دنیا، بعد جهان برزخ و سپس رستاخیز و حالات مختلف آن.

سوره الانشقاق(84): آیه 20

(آیه 20)- سپس به عنوان یک نتیجه گیری کلی از بحثهای گذشته، می فرماید: «پس چرا هنگامی که آنها ایمان نمی آورند»؟! (فما لهم لا یؤمنون).

با این که دلائل حق روشن و آشکار است هم دلائل توحید و خداشناسی و هم دلائل معاد، هم آیات آفاقی و هم آیات انفسی.

سوره الانشقاق(84): آیه 21

(آیه 21)- سپس از کتاب «تکوین» به سراغ کتاب «تدوین» می رود، می افزاید: «و (چرا) هنگامی که قرآن بر آنها خوانده می شود سجده نمی کنند»؟

(و اذا قرئ علیهم القرآن لا یسجدون).

قرآنی که نور اعجاز از جوانب مختلف آن می درخشد، و هر ناظر بی طرف می داند ممکن نیست زائیده مغز بشری باشد.

سوره الانشقاق(84): آیه 22

(آیه 22)- در این آیه، می افزاید: «بلکه کافران پیوسته آیات الهی را تکذیب می کنند» (بل الذین کفروا یکذبون).

به کار بردن «فعل مضارع» (یکذّبون) در اینجا که معمولا برای استمرار می آید گواه بر این معنی است که آنها در تکذیبهای خود اصرار داشتند، اصراری که از روح

[شماره صفحه واقعی : 451]

ص: 1640

لجاج و عناد سر چشمه می گرفت.

سوره الانشقاق(84): آیه 23

(آیه 23)- سپس با لحنی تهدیدآمیز می فرماید: «و خداوند آنچه را در دل پنهان می دارند به خوبی می داند» (و الله اعلم بما یوعون).

خداوندا از نیات و اهداف آنها، و انگیزه هائی که سبب این تکذیبهای مستمر می گردد، با خبر است هر قدر آنها بر آن پرده پوشی کنند و سر انجام کیفر همه آن را به آنها خواهد داد.

سوره الانشقاق(84): آیه 24

(آیه 24)- و در این آیه، می فرماید: «پس آنها را به عذابی دردناک بشارت ده» (فبشرهم بعذاب الیم).

تعبیر به «بشارت» که معمولا در خبرهای خوش به کار می رود در اینجا نوعی طعن و سرزنش است، این در حالی است که مؤمنان را حقیقتا بشارت به نعمتهای گسترده بهشتی می دهد، تا تکذیب کنندگان دوزخی در حسرت و اندوه فرو روند.

سوره الانشقاق(84): آیه 25

(آیه 25)- در آخرین آیه این سوره، به صورت یک استثناء بار دیگر به سرنوشت مؤمنان صالح العمل اشاره کرده، می فرماید: «مگر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند که برای آنها پاداشی است قطع نشدنی» (الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات لهم اجر غیر ممنون).

این آیه راه بازگشت را به روی کفار می گشاید، و می فرماید: این عذاب الیم از کسانی که توبه کنند و ایمان آورند و اعمال صالح انجام دهند قطعا برداشته شده و پاداش دائم و نقصان ناپذیر به آنها داده می شود.

«پایان سوره انشقاق»

[شماره صفحه واقعی : 452]

ص: 1641

سوره بروج [85]
اشاره

این سوره در «مکّه» نازل شده و دارای 22 آیه است

محتوای سوره:

با توجه به این که این سوره از سوره های «مکّی» است چنین به نظر می رسد که هدف اصلی تقویت روحیه مؤمنان در برابر دشمنان و تشویق آنان به پایمردی و استقامت است.

و در همین رابطه در این سوره داستان «اصحاب اخدود» را نقل می کند، همانها که خندقها کندند و آتشهای عظیمی در آن افروختند، و مؤمنان را تهدید به شکنجه با آتش کردند، گروهی را زنده زنده در آتش سوزاندند، اما آنها از ایمانشان بازنگشتند.

در قسمت دیگری از این سوره کافرانی را که مؤمنان را تحت فشار قرار می دهند سخت مورد حمله قرار داده و آنها را به عذاب سوزان جهنم تهدید می کند، در حالی که مؤمنان را بشارت به باغهای پر نعمت بهشتی می دهد.

در مقطع بعد آنها را به گذشته تاریخ باز می گرداند، و داستان فرعون و ثمود و اقوام زورمند را در برابر دیدگانشان مجسم می سازد، تا کفّار «مکّه» که نسبت به آنها قدرت ناچیزی داشتند حساب خود را بکنند، و هم مایه تسلّی خاطر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و مؤمنان بوده باشد.

و در آخرین مقطع سوره اشاره به عظمت قرآن مجید و اهمیت فوق العاده این وحی الهی می کند، و سوره را با آن پایان می دهد.

[شماره صفحه واقعی : 453]

ص: 1642

نامگذاری این سوره به «بروج» به تناسب سوگندی است که در آیه نخستین آن آمده است.

فضیلت تلاوت سوره:

در حدیثی از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله می خوانیم: «هر کس این سوره را بخواند خداوند به تعداد تمام کسانی که در نماز جمعه اجتماع می کنند، و تمام کسانی که روز عرفه (در عرفات) جمع می شوند، ده حسنه به او می دهد، و تلاوت آن انسان را از ترسها و شدائد رهائی می بخشد».

با توجه به این که یکی از تفسیرهای آیه «و شاهد و مشهود» روز جمعه و روز عرفه است، و نیز با توجه به این که سوره حکایت از مقاومت شدید مؤمنان پیشین در برابر شدائد و فشارها می کند، تناسب این پاداشها با محتوای سوره روشن می شود، و در ضمن نشان می دهد که این همه اجر و پاداش از آن کسانی است که آن را بخوانند و در آن بیندیشند و سپس عمل کنند.

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

سوره البروج(85): آیه 1

(آیه 1)- در آغاز سوره، می فرماید: «سوگند به آسمان که دارای برجهای بسیار است» (و السماء ذات البروج).

برجهای آسمانی یا به معنی ستارگان درخشان و روشن آسمان است یا به معنی «صورتهای فلکی» یعنی مجموعه ای از ستارگان که در نظر ما شباهت به یکی از موجودات زمینی دارد، و برجهای دوازده گانه دوازده صورت فلکی است که خورشید در مسیر سالانه خود در هر ماه محاذی یکی از آنها قرار می گیرد- البته خورشید حرکت نمی کند بلکه زمین به دور آن می گردد ولی به نظر می رسد که خورشید جا به جا می شود و محاذی یکی از این صورتهای فلکی می گردد.

سوره البروج(85): آیه 2

(آیه 2)- سپس می افزاید: «و سوگند به آن روز موعود» روز رستاخیز (و الیوم الموعود).

[شماره صفحه واقعی : 454]

ص: 1643

همان روزی که تمام انبیا و پیامبران الهی آن را وعده داده اند و صدها آیه قرآن مجید از آن خبر می دهد.

سوره البروج(85): آیه 3

(آیه 3)- و در سومین و چهارمین سوگند، می فرماید: «و قسم به شاهد و مشهود» (و شاهد و مشهود).

در این که منظور از «شاهد» و «مشهود» چیست؟ مفسران حدود سی تفسیر ذکر کرده اند که مهمترین آنها تفسیرهای زیر است:

1- «شاهد» شخص پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و «مشهود» روز قیامت است.

2- «شاهد» گواهان عمل انسانند، مانند اعضای پیکر او و «مشهود» انسانها و اعمال آنها هستند.

3- «شاهد» به معنی روز جمعه است که شاهد اجتماع مسلمین در مراسم بسیار مهم نماز آن روز است. و «مشهود» روز عرفه است که زائران بیت اللّه الحرام شاهد و ناظر آن روزند.

4- «شاهد» روز عید قربان و «مشهود» روز عرفه می باشد.

5- منظور از «شاهد» شبها و روزها، و «مشهود» بنی آدم است که به اعمال او گواهی می دهد.

6- منظور از «شاهد» ملائکه و «مشهود» قرآن است.

7- منظور از «شاهد» حجر الاسود و «مشهود» حاجیانند که در کنار آن می آیند و دست بر آن می نهند.

8- «شاهد» خلق است، و «مشهود» حق است.

9- منظور از «شاهد» امت اسلامی است و «مشهود» امتهای دیگر.

10- «شاهد» پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله و «مشهود» سایر انبیاء هستند.

11- «شاهد» پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و «مشهود» امیر مؤمنان علی علیه السّلام است.

البته تناسب این آیه با آیات قبل ایجاب می کند که «شاهد» اشاره به شهود روز قیامت باشد، اعم از پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله یا سایر پیامبران نسبت به امتهای خود، و ملائکه و فرشتگان و اعضای پیکر آدمی و شب و روز، و مانند آنها، و «مشهود»

[شماره صفحه واقعی : 455]

ص: 1644

انسانها یا اعمال آنهاست.

و به این ترتیب بسیاری از تفاسیر فوق درهم ادغام می شود و در یک مجموعه با یک مفهوم وسیع خلاصه می گردد و تضادی میان آنها وجود ندارد.

چرا که «شاهد» هرگونه گواه را شامل می شود، و «مشهود» هر چیزی را که بر آن گواهی می دهند.

آری! آسمان و ستارگان درخشان و برجهای موزونش همگی نشانه نظم و حساب است و «یوم موعود» صحنه روشنی از حساب و کتاب، و شاهد و مشهود نیز وسیله ای است برای رسیدگی دقیق به این حساب، وانگهی همه این سوگندها برای آن است که به شکنجه گران ظالم هشدار دهد اعمال آنها در مورد مؤمنان راستین همگی ثبت و ضبط، و برای روز موعود نگهداری می شود.

سوره البروج(85): آیه 4

(آیه 4)- مؤمنان در برابر کوره های آدم سوزی! قرآن بعد از این سوگندها می فرماید: «مرگ بر شکنجه گران صاحب گودال» آتش (قتل اصحاب الاخدود).

سوره البروج(85): آیه 5

(آیه 5)- «آتشی عظیم و شعله ور» (النار ذات الوقود).

سوره البروج(85): آیه 6

(آیه 6)- «هنگامی که در کنار آن نشسته بودند» (اذ هم علیها قعود).

سوره البروج(85): آیه 7

(آیه 7)- «و آنچه را با مؤمنان انجام می دادند (با خونسردی و قساوت) تماشا می کردند»! (و هم علی ما یفعلون بالمؤمنین شهود).

این گروه شکنجه گر خندقهای بزرگی از آتش فراهم ساخته بودند، و مؤمنان را وادار می کردند که دست از ایمان خود بردارند، هنگامی که با مقاومت آنان رو به رو می شدند آنها را در این کوره های آدم سوزی انداخته، به آتش می کشیدند!

سوره البروج(85): آیه 8

(آیه 8)- سپس می افزاید: «آنها (شکنجه گران) هیچ ایرادی بر مؤمنان نداشتند جز این که به خداوند عزیز و حمید ایمان آورده بودند»؟! (و ما نقموا منهم الا ان یؤمنوا بالله العزیز الحمید).

تعبیر به «عزیز» (قدرتمند شکست ناپذیر) و «حمید» (شایسته هرگونه ستایش و دارای هرگونه کمال) در حقیقت پاسخی است به جنایتهای آنها،

[شماره صفحه واقعی : 456]

ص: 1645

و دلیلی است بر ضد آنان، یعنی مگر ایمان به چنین خدائی جرم و گناه است؟! در ضمن تهدید و هشداری نیز به این شکنجه گران در طول تاریخ محسوب می شود که خداوند عزیز و حمید در کمین آنهاست.

سوره البروج(85): آیه 9

اشاره

(آیه 9)- سپس به بیان دو وصف دیگر از اوصاف این معبود بزرگ پرداخته، می افزاید: «همان کسی که حکومت آسمانها و زمین از آن اوست و خداوند بر همه چیز گواه است» (الذی له ملک السماوات و الارض و الله علی کل شی ء شهید).

در حقیقت این چهار وصف از اوصافی است که شایستگی برای عبودیت را مسلّم می کند، قدرت و توانائی، واجد هرگونه کمال بودن، مالکیت آسمانها و زمین، و آگاهی از همه چیز.

در ضمن بشارتی است به مؤمنان که خدا حاضر و ناظر است و صبر و شکیبایی و استقامتشان را در راه حفظ ایمان می بیند.

و البته توجه به این حقیقت به آنها نیرو و نشاط می دهد.

از سوی دیگر تهدیدی است برای دشمنان آنها و هشداری است که اگر خدا مانع کار آنها نمی شود نه به خاطر ناتوانی است، بلکه به خاطر آزمون و امتحان است، و سر انجام طعم تلخ عذاب دردناک خدا را خواهند چشید.

اصحاب اخدود چه کسانی بودند؟

«اخدود» به معنی گودال بزرگ یا خندق است، منظور در اینجا خندقهای عظیمی است که مملوّ از آتش بود تا شکنجه گران، مؤمنان را در آنها بیفکنند و بسوزانند.

معروف و مشهور آن است که این ماجرا مربوط به «ذو نواس» آخرین پادشاه «حمیر» (1) در سرزمین «یمن» است.

توضیح این که: «ذو نواس» که آخرین نفر از سلسله گروه «حمیر» بود به آیین یهود درآمد، و گروه «حمیر» نیز از او پیروی کردند، او نام خود را «یوسف» نهاد،

[شماره صفحه واقعی : 457]

ص: 1646


1- «حمیر» قبیله ای بود از قبایل معروف «یمن».

و مدتی بر این منوال گذشت، سپس به او خبر دادند که در سرزمین «نجران» (در شمال یمن) هنوز گروهی بر آیین نصرانیتند، هم مسلکان «ذو نواس» او را وادار کردند که اهل «نجران» را مجبور به پذیرش آیین یهود کند، او به سوی نجران حرکت کرد، و ساکنان آنجا را جمع نمود، و آیین یهود را بر آنها عرضه داشت و اصرار کرد آن را پذیرا شوند، ولی آنها ابا کردند حاضر به قبول شهادت شدند. اما حاضر به صرف نظر کردن از آیین خود نبودند.

«ذو نواس» دستور داد خندق عظیمی کندند و هیزم در آن ریختند و آتش زدند، گروهی را زنده زنده به آتش سوزاند، و گروهی را با شمشیر کشت و قطعه قطعه کرد، بطوری که عدد مقتولین و سوختگان به آتش به بیست هزار نفر رسید! (1) بعضی افزوده اند که در این گیر و دار یک تن از نصارای نجران فرار کرد و به سوی روم و دربار قیصر شتافت، و از ذو نواس شکایت کرد و یاری طلبید.

قیصر گفت: سرزمین شما از من دور است، اما نامه ای به پادشاه حبشه می نویسم که او مسیحی است و همسایه شماست، از او می خواهم شما را یاری دهد، مرد نجرانی نزد سلطان حبشه «نجاشی» آمد، و نجاشی از شنیدن این داستان سخت متأثر گشت، و از خاموشی شعله آیین مسیح (ع) در سرزمین نجران افسوس خورد، و تصمیم بر انتقام شهیدان را از او گرفت.

لشکریان حبشه به جانب یمن تاختند و در یک پیکار سخت سپاه ذو نواس را شکست دادند، و گروه زیادی از آنان کشته شد، و طولی نکشید که مملکت یمن به دست نجاشی افتاد و به صورت ایالتی از ایالات حبشه درآمد.

سوره البروج(85): آیه 10

(آیه 10)- شکنجه گران در برابر مجازات الهی! بعد از بیان جنایت عظیم

[شماره صفحه واقعی : 458]

ص: 1647


1- این کوره های آدم سوزی که به دست یهود به وجود آمد احتمالا نخستین کوره های آدم سوزی در طول تاریخ بود، ولی عجب این که این بدعت قساوت بار ضد انسانی سر انجام دامان خود یهود را گرفت، و چنانکه می دانیم گروه زیادی از آنها در ماجرای آلمان هیتلری در کوره های آدم سوزی به آتش کشیده شدند، و مصداق «عذاب الحریق» این جهان نیز در باره آنها تحقق یافت.

شکنجه گران اقوام پیشین در اینجا به کیفر سخت الهی نسبت به آنان، و پاداشهای عظیم مؤمنان اشاره کرده، می فرماید: «کسانی که مردان و زنان با ایمان را شکنجه دادند، سپس توبه نکردند، برای آنها عذاب دوزخ و عذاب آتش سوزان است» (ان الذین فتنوا المؤمنین و المؤمنات ثم لم یتوبوا فلهم عذاب جهنم و لهم عذاب الحریق).

جمله «ثمّ لم یتوبوا» نشان می دهد که راه توبه حتی برای چنین شکنجه گران ستمگری باز است، و این نهایت لطف پروردگار را نسبت به گنهکاران نشان می دهد، و ضمنا هشداری است به مردم مکه که تا دیر نشده دست از آزار و شکنجه مؤمنان بردارند، و به سوی خدا بازگردند.

قابل توجه این که در این آیه دو گونه عذاب برای آنها ذکر کرده: یکی عذاب جهنم و دیگری «عذاب حریق» (عذاب آتش سوزان) ذکر این دو ممکن است به خاطر این باشد که در جهنم انواعی از مجازاتها وجود دارد که یکی از آنها آتش سوزان است، و ذکر آن بالخصوص به خاطر این است که شکنجه گران مزبور مؤمنان را با آتش می سوزاندند و باید در آنجا با آتش مجازات شوند اما این آتش کجا و آن آتش کجا.

سوره البروج(85): آیه 11

(آیه 11)- سپس به پاداش مؤمنان پرداخته، می فرماید: «و برای کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند باغهایی از بهشت است که نهرها زیر درختانش جاری است، و این نجات و پیروزی بزرگ است» (ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات لهم جنات تجری من تحتها الانهار ذلک الفوز الکبیر).

چه فوز و پیروزی از این برتر که در جوار قرب پروردگار و در میان انواع نعمتهای پایدار، با سر بلندی و افتخار جای گیرند، ولی نباید فراموش کرد که کلید اصلی این پیروزی و فوز کبیر، ایمان و عمل صالح است.

سوره البروج(85): آیه 12

(آیه 12)- سپس بار دیگر به تهدید کفار و شکنجه گران پرداخته، می افزاید:

«گرفتن قهر آمیز و مجازات پروردگارت به یقین بسیار شدید است»! (ان بطش ربک لشدید).

[شماره صفحه واقعی : 459]

ص: 1648

سوره البروج(85): آیه 13

(آیه 13)- بعد می فرماید: گمان نکنید قیامتی در کار نیست و یا بازگشت شما مشکل است «اوست که آفرینش را آغاز می کند، و باز می گرداند» (انه هو یبدی و یعید).

سوره البروج(85): آیه 14

(آیه 14)- سپس به بیان پنج وصف از اوصاف خداوند بزرگ پرداخته، می گوید: «و او آمرزنده و دوستدار (مؤمنان) است» (و هو الغفور الودود).

سوره البروج(85): آیه 15

(آیه 15)- «صاحب عرش و دارای مجد و عظمت است» (ذو العرش المجید).

سوره البروج(85): آیه 16

(آیه 16)- «و آنچه را می خواهد انجام می دهد» (فعال لما یرید).

در حقیقت ذکر این اوصاف در برابر تهدیدی که در آیات قبل آمده برای بیان این حقیقت است که راه بازگشت به روی گنهکاران باز است، و خداوند در عین شدید العقاب بودن غفور و ودود و رحیم و مهربان است.

سوره البروج(85): آیه 17

(آیه 17)- دیدی خدا با لشکر فرعون و ثمود چه کرد؟

آیات قبل بیان قدرت مطلقه خداوند و حاکمیت بلا منازع او، و تهدید کفّار و شکنجه گران بود، برای این که معلوم شود این تهدیدها عملی است در اینجا روی سخن را به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله کرده، می فرماید: «آیا داستان لشکرها به تو رسیده است» (هل اتاک حدیث الجنود).

لشکریان عظیمی که در برابر پیامبران الهی صف آرائی کردند و به مبارزه برخاستند به گمان این که می توانند در مقابل قدرت خدا عرض اندام کنند.

سوره البروج(85): آیه 18

(آیه 18)- و بعد به دو نمونه آشکار از آنها که یکی در قدیم الایام، و دیگری در عصر نزدیکتر واقع شد اشاره کرده، می افزاید: «لشکریان فرعون و ثمود» (فرعون و ثمود).

همانها که بعضی شرق و غرب جهان را زیر سلطه خود قرار دادند، و بعضی دل کوهها را شکافتند و سنگهای عظیم آن را برکندند، و از آن خانه ها و قصرهای عظیم ساختند، و کسی را یارای مقابله با آنها نبود.

اما خداوند گروه اول را با «آب» و گروه دوم را با «باد» که هر دو وسیله های

[شماره صفحه واقعی : 460]

ص: 1649

حیات آدمی هستند، در هم کوبید!

سوره البروج(85): آیه 19

(آیه 19)- در این آیه می افزاید: «ولی کافران پیوسته در تکذیب حقند» (بل الذین کفروا فی تکذیب).

چنان نیست که نشانه های حق بر کسی مخفی و پنهان باشد، لجاجت و عناد اجازه نمی دهد که بعضی راه را پیدا کنند، و در طریق حق گام بگذارند.

تعبیر به «بل» که به اصطلاح برای اضراب (عدول از چیزی به چیز دیگر) است گوئی اشاره به این است که این گروه مشرک از قوم فرعون و ثمود هم بدتر و لجوج ترند، دائما مشغول تکذیب و انکار قرآنند.

سوره البروج(85): آیه 20

(آیه 20)- ولی آنها باید بدانند که «و خداوند به همه آنها احاطه دارد» و همه در چنگال قدرت او هستند (و الله من ورائهم محیط).

اگر خدا به آنها مهلت می دهد نه به خاطر عجز و ناتوانی است، و اگر آنها را سریعا مجازات نمی کند نه به خاطر این است که از قلمرو قدرتش بیرونند.

سوره البروج(85): آیه 21

(آیه 21)- در این آیه می افزاید: اصرار آنها در تکذیب قرآن و نسبت آن به سحر و کهانت و شعر بیهوده است این آیات، سحر و دروغ نیست «بلکه قرآن با عظمت است …» (بل هو قرآن مجید).

محتوایش عظیم و گسترده، و معانیش بلند و پرمایه است، هم در زمینه معارف و اعتقادات، و هم اخلاق و مواعظ و هم احکام و سنن.

سوره البروج(85): آیه 22

(آیه 22)- «که در لوح محفوظ جای دارد» (فی لوح محفوظ). و دست نااهلان و شیاطین و کاهنان هرگز به آن نمی رسد، و از هرگونه تغییر و تبدیل و زیاده و نقصان بر کنار می باشد.

بنابر این اگر نسبتهای ناروا به تو می دهند، و شاعر و ساحر و کاهن و مجنونت می خوانند، هرگز غمگین مباش، تکیه گاه تو محکم، راهت روشن، و پشتیبانت قدرتمند و تواناست.

منظور از «لوح» در اینجا صفحه ای است که قرآن مجید بر آن ثبت و ضبط شده است ولی نه صفحه ای همچون الواح متداول در میان ما، بلکه در تفسیری از

[شماره صفحه واقعی : 461]

ص: 1650

ابن عباس آمده است «لوح محفوظ» طولش به اندازه فاصله زمین و آسمان! و عرضش به اندازه فاصله مغرب و مشرق است! و اینجاست که به نظر می رسد که لوح محفوظ همان صفحه علم خداوند است که شرق و غرب عالم را فرا گرفته، و از هرگونه دگرگونی و تحریف مصون و محفوظ است.

«پایان سوره بروج»

[شماره صفحه واقعی : 462]

ص: 1651

سوره طارق [86]
اشاره

این سوره در «مکّه» نازل شده و دارای 17 آیه است

محتوای سوره:

مطالب این سوره عمدتا بر دو محور دور می زند.

1- معاد و رستاخیز.

2- قرآن مجید و ارزش و اهمیت آن.

ولی در آغاز بعد از سوگندهایی اندیشه آفرین اشاره به وجود مراقبین الهی بر انسان می کند.

بعد برای اثبات امکان معاد، به زندگی نخستین و بدو پیدایش انسان از آب نطفه، اشاره فرموده، نتیجه گیری می کند: خداوندی که قادر است او را از چنین آب بی ارزش و ناچیزی بیافریند توانائی بر بازگشت مجدد او دارد.

در مرحله بعد به بعضی از ویژگیهای روز رستاخیز اشاره کرده، سپس با ذکر سوگندهای متعدد و پر معنائی اهمیت قرآن را گوشزد می نماید، و سر انجام سوره را با تهدید کفار به مجازات الهی پایان می دهد.

در باره فضیلت تلاوت این سوره

در حدیثی از پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله می خوانیم:

«هر کس آن را تلاوت کند خداوند به تعداد هر ستاره ای که در آسمان وجود دارد ده حسنه به او می بخشد»! بدیهی است محتوای سوره و عمل به آن است که این همه پاداش عظیم را به بار می آورد نه تلاوت خالی از عمل.

[شماره صفحه واقعی : 463]

ص: 1652

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

سوره الطارق(86): آیه 1

(آیه 1)- این سوره نیز همچون بسیاری دیگر از سوره های جزء آخر قرآن، با سوگندهای زیبا و اندیشه برانگیزی آغاز می شود، می فرماید: «سوگند به آسمان و کوبنده شب»! (و السماء و الطارق).

سوره الطارق(86): آیه 2

(آیه 2)- «و تو نمی دانی کوبنده شب چیست»؟! (و ما ادراک ما الطارق).

سوره الطارق(86): آیه 3

(آیه 3)- «همان ستاره درخشان و شکافنده تاریکیهاست» (النجم الثاقب).

قرآن خودش در اینجا «طارق» را تفسیر کرده، می گوید: «این مسافر شبانه، همان ستاره درخشانی است که بر آسمان ظاهر می شود و بقدری بلند است که گوئی می خواهد سقف آسمان را سوراخ کند، و نورش به قدری خیره کننده است که تاریکیها را می شکافد و به درون چشم آدمی نفوذ می کند.

منظور از «نجم ثاقب» ستارگان درخشانی است که نور آنها پرده های ظلمت را می شکافد و در چشم آدمی نفوذ می کند همانند ستاره «زحل» که در فارسی به آن «کیوان» می گویند.

سوره الطارق(86): آیه 4

(آیه 4)- اکنون ببینیم این سوگندها برای چیست؟ در این آیه می فرماید:

«مسلما هر کس مراقب و محافظی دارد» (ان کل نفس لما علیها حافظ).

که اعمال او را ثبت و ضبط و حفظ می کند، و برای حساب و جزا نگهداری می نماید.

به این ترتیب شما هرگز تنها نیستید، و هر که باشید، و هر کجا باشید، تحت مراقبت فرشتگان الهی و مأموران پروردگار خواهید بود، این مطلبی است که توجه به آن در اصلاح و تربیت انسان فوق العاده مؤثر است.

سوره الطارق(86): آیه 5

(آیه 5)- ای انسان! بنگر از چه چیز آفریده شده ای؟

در این آیه به عنوان یک استدلال بر مسأله معاد در برابر کسانی که آن را غیر

[شماره صفحه واقعی : 464]

ص: 1653

ممکن می شمردند، می فرماید: «انسان باید بنگرد از چه چیز آفریده شده است»؟! (فلینظر الانسان مم خلق).

و به این ترتیب قرآن دست همه انسانها را گرفته و به خلقت نخستین باز می گرداند، و با یک جمله استفهامیه از آنها می پرسد: «آفرینش شما از چه بوده است»؟

سوره الطارق(86): آیه 6

(آیه 6)- و بی آنکه منتظر پاسخ آنها باشد جواب این سؤال را- که روشن است- خودش داده، می فرماید: «از یک آب جهنده آفریده شده است»! (خلق من ماء دافق). که این توصیفی است برای نطفه مرد که در آب منی شناور است، و به هنگام بیرون آمدن جهش دارد.

سوره الطارق(86): آیه 7

(آیه 7)- و بعد در توصیف دیگری از این آب می گوید: «آبی که از میان پشت و سینه ها خارج می شود» (یخرج من بین الصلب و الترائب).

«صلب» به معنی پشت است و اما «ترائب» جمع «تریبه» بنابر مشهور میان علمای لغت استخوانهای بالای سینه است، همانجا که گردنبند روی آن قرار می گیرد.

در اینجا قرآن به یکی از دو جزء اصلی نطفه که همان نطفه مرد است، و برای همه محسوس می باشد، اشاره کرده، و منظور از «صلب» و «ترائب» قسمت پشت و پیش روی انسان است، چرا که آب نطفه مرد از میان این دو خارج می شود.

این تفسیری است روشن و هماهنگ با آنچه در کتب لغت در معنی این دو واژه آمده است، در عین حال ممکن است حقیقت مهمتری در این آیه نیز نهفته باشد که در حد علم امروز برای ما کشف نشده و اکتشافات دانشمندان در آینده از روی آن پرده برخواهد داشت.

سوره الطارق(86): آیه 8

(آیه 8)- سپس از این بیان نتیجه گیری کرده، می گوید: «مسلما او [- خدایی که انسان را از چنین چیز پستی آفرید] می تواند او را بازگرداند» (انه علی رجعه لقادر).

در آغاز خاک بود، و سپس بعد از طی مراحلی به صورت نطفه درآمد، و نطفه

[شماره صفحه واقعی : 465]

ص: 1654

نیز بعد از طی مراحل پیچیده و شگفت انگیزی، تبدیل به انسان کاملی شد، بنابر این بازگشت او به حیات و زندگی مجدد هیچ مشکلی ایجاد نمی کند.

سوره الطارق(86): آیه 9

(آیه 9)- در این آیه به توصیف آن روز بزرگ پرداخته، می فرماید: «در آن روز که اسرار پنهان (انسان) آشکار می شود» (یوم تبلی السرائر).

آری! در آن روز که «یوم البروز» و «یوم الظهور» است اسرار درون آشکار می شود، اعم از ایمان و کفر و نفاق، یا نیت خیر و شر، یا ریا و اخلاص، و این ظهور و بروز برای مؤمنان مایه افتخار و مزید نعمت است، و برای مجرمان مایه سر افکندگی و منشأ خواری و خفت و چه دردناک است که انسان عمری با آبرو در میان مردم زندگی کند ولی در آن روز در برابر همه خلایق شرمسار و سر افکنده شود.

سوره الطارق(86): آیه 10

(آیه 10)- اما مشکل مهم در آن روز اینجاست که «و برای او هیچ نیرو و یاوری نیست» (فما له من قوه و لا ناصر).

نه نیرویی که بر زشتیهای اعمال و نیات او پرده بیفکند، و نه یاوری که او را از عذاب الهی رهائی بخشد.

سوره الطارق(86): آیه 11

(آیه 11)- در تعقیب آیات گذشته که استدلال بر مسأله معاد از طریق توجه به آفرینش نخستین انسان از نطفه داشت، در اینجا باز برای تأکید در امر معاد و اشاره به بعضی از دلائل دیگر بحث را ادامه داده، می فرماید: «سوگند به آسمان پر باران» (و السماء ذات الرجع).

سوره الطارق(86): آیه 12

(آیه 12)- «و سوگند به زمین پر شکاف» که گیاهان از آن سر بر می آورند (و الارض ذات الصدع).

سوره الطارق(86): آیه 13

(آیه 13)- «که این (قرآن) سخنی است که حق را از باطل جدا می کند» (انه لقول فصل).

سوره الطارق(86): آیه 14

(آیه 14)- سخنی است جدی «و هرگز شوخی نیست»! (و ما هو بالهزل).

در حقیقت این دو سوگند اشاره ای است به احیای زمینهای مرده به وسیله باران که قرآن بارها آن را به عنوان دلیلی بر مسأله رستاخیز ذکر کرده است، مانند آیه 11 سوره ق که می فرماید: «ما به وسیله باران سرزمین مرده ای را زنده کردیم، خروج

[شماره صفحه واقعی : 466]

ص: 1655

و قیام شما در قیامت نیز همین گونه است»!

سوره الطارق(86): آیه 15

(آیه 15)- سپس برای تسلی خاطر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و مؤمنان از یکسو، و تهدید دشمنان اسلام از سوی دیگر می افزاید: «آنها پیوسته حیله می کنند» و نقشه ها می ریزند (انهم یکیدون کیدا).

سوره الطارق(86): آیه 16

(آیه 16)- «و من هم در برابر آنها چاره می کنم» و نقشه هاشان را نقش بر آب می کنم (و اکید کیدا).

سوره الطارق(86): آیه 17

(آیه 17)- «حال که چنین است کافران را (فقط) اندکی مهلت ده» تا عاقبت کار خویش را ببینند! (فمهل الکافرین امهلهم رویدا).

آری! آنها پیوسته نقشه های شومی برای مبارزه با تو طرح می کنند:

گاه از طریق استهزا وارد می شوند. گاه به محاصره اقتصادی دست می زنند.

گاه مؤمنان را شکنجه و آزار می کنند. گاه ساحرت می خوانند، گاه کاهنت می گویند، گاه دیوانه ات می شمرند.

گاه می گویند کسانی که دور تو را گرفته اند فقرا و بینوایانند آنها را دور کن تا ما با تو باشیم.

منظور از «کید دشمنان» در آیه فوق روشن است که به نمونه های آن اشاره کردیم، و اما منظور از «کید الهی» همان الطافی است که شامل حال پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و مؤمنان می شد و دشمنان اسلام را غافلگیر می ساخت، کوششهای آنها را از میان می برد، و توطئه های آنان را در هم می شکست، که نمونه هایش در تاریخ اسلام فراوان است.

این آیه سرمشقی است برای همه مسلمانان که در کارهای خود مخصوصا هنگامی که در مقابل دشمنانی نیرومند و خطرناک قرار می گیرند با حوصله و صبر و شکیبائی و دقت رفتار کنند، و از هرگونه شتابزدگی و کارهای بی نقشه یا بی موقع بپرهیزند.

«پایان سوره طارق»

[شماره صفحه واقعی : 467]

ص: 1656

[شماره صفحه واقعی : 468]

ص: 1657

سوره اعلی [87]
اشاره

این سوره در «مکّه» نازل شده و دارای 19 آیه است

محتوای سوره:

این سوره در حقیقت از دو بخش تشکیل یافته، بخشی که در آن روی سخن به شخص پیامبر صلّی اللّه علیه و آله است و دستوراتی را در زمینه تسبیح پروردگار، و ادای رسالت، به او می دهد، و اوصاف هفتگانه ای از خداوند بزرگ در این رابطه می شمرد.

و بخش دیگری که از مؤمنان خاشع، و کافران شقی، سخن به میان می آورد، و عوامل سعادت و شقاوت این دو گروه را بطور فشرده در این بخش بیان می کند.

و در پایان سوره اعلام می دارد که این مطالب تنها در قرآن مجید نیامده است، بلکه حقایقی است که در کتب و صحف پیشین، صحف ابراهیم و موسی، نیز بر آن تأکید شده است.

فضیلت تلاوت سوره:

در حدیثی از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله می خوانیم: «هر کس سوره اعلی را بخواند خداوند به عدد هر حرفی که بر ابراهیم (ع) و موسی (ع) و محمد صلّی اللّه علیه و آله نازل کرده ده حسنه به او عطا می فرماید».

و در حدیث دیگری از امام صادق علیه السّلام می خوانیم: «کسی که سوره اعلی را در فرائض یا نوافل خود بخواند، روز قیامت به او گفته می شود: از هر یک از درهای بهشت می خواهی وارد شو ان شاء اللّه».

[شماره صفحه واقعی : 469]

ص: 1658

از مجموعه روایاتی که در این زمینه رسیده استفاده می شود که این سوره از اهمیت خاصی برخوردار است، تا آنجا که در حدیثی از علی علیه السّلام می خوانیم:

«این سوره محبوب پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله بود.»

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

سوره الأعلی(87): آیه 1

(آیه 1)- خداوند بزرگ را تسبیح گوی! این سوره که در حقیقت عصاره مکتب انبیا و دعوت پیامبران است از تسبیح و تقدیس پروردگار شروع می شود و در آغاز روی سخن را به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله کرده، می فرماید: «منزه شمار نام پروردگار بلند مرتبه ات را» (سبح اسم ربک الاعلی).

یعنی نام خداوند در ردیف نام بتها قرار داده نشود، و ذات پاک او را از هرگونه عیب و نقص، و صفات مخلوقها و عوارض جسم و جسمانیت، و هرگونه محدودیت و نقصان منزه بشماریم.

تعبیر به «اعلی» بیانگر این حقیقت است که او از هر کس و هر چیز و هر چه تصور کنیم، و هر خیال و قیاس و گمان و وهم، و هرگونه شرک جلی و خفی برتر و بالاتر است.

سوره الأعلی(87): آیه 2

(آیه 2)- و بعد از این دو توصیف (ربّ، اعلی) در توضیح آن پنج وصف دیگر را بیان می کند که همگی شرح ربوبیت اعلای پروردگار است، می فرماید:

«همان خداوندی که آفرید و منظم کرد» (الذی خلق فسوی).

نظام عالم آفرینش- که از بزرگترین منظومه های آسمانی را شامل می شود تا موضوعات ساده ای همچون خطوط سر انگشتهای انسان که در آیه 4 سوره قیامت به آن اشاره شده (بلی قادرین علی ان نسوی بنانه)- شاهد گویایی بر ربوبیت او، و اثبات وجود پروردگار است.

سوره الأعلی(87): آیه 3

(آیه 3)- بعد از مسأله آفرینش و نظم بندی خلقت، به موضوع برنامه ریزی برای حرکت تکاملی، و هدایت موجودات در این مسیر پرداخته، می افزاید:

[شماره صفحه واقعی : 470]

ص: 1659

«و همان که اندازه گیری کرد و هدایت نمود» (و الذی قدر فهدی).

منظور از «تقدیر» همان اندازه گیری و تعیین برنامه های حرکت به سوی اهدافی است که موجودات به خاطر آن آفریده شده اند.

و منظور از «هدایت» همان هدایت تکوینی است که به صورت انگیزه ها و قوانینی بر هر موجودی حاکم ساخته- اعم از انگیزه های درونی و برونی.

فی المثل از یکسو پستان مادر و شیر آن را برای تغذیه طفل آفریده و به مادر عاطفه شدید مادری داده و از سوی دیگر در طفل انگیزه ای آفریده که او را به سوی پستان مادر می کشاند، و این آمادگی و جاذبه دو جانبه در مسیر هدف، در همه موجودات دیده می شود.

البته در مورد انسان غیر از برنامه هدایت تکوینی، هدایت دیگری وجود دارد که از طریق وحی و ارسال انبیاء صورت می گیرد، و هدایت تشریعی نام دارد، و جالب این که هدایت تشریعی انسان نیز در تمام زمینه ها مکمل هدایت تکوینی اوست.

سوره الأعلی(87): آیه 4

(آیه 4)- در مرحله بعد اشاره به گیاهان و مخصوصا مواد غذائی چهارپایان کرده، می افزاید: «و آن کسی که چراگاه را به وجود آورد» و از دل زمین بیرون فرستاد (و الذی اخرج المرعی).

سوره الأعلی(87): آیه 5

(آیه 5)- و بعد می افزاید: «سپس آن را خشک و تیره قرار داد» (فجعله غثاء احوی).

«غثاء احوی» (گیاهان خشکیده تیره رنگ) هم بازگو کننده فنای دنیاست و هم منافع زیادی در بر دارد هم غذای مناسبی است برای زمستان حیوانات، و هم وسیله ای است برای سوخت و سوز انسان، و هم کود مناسبی برای زمینها.

سوره الأعلی(87): آیه 6

(آیه 6)- در آیات گذشته سخن از ربوبیت و «توحید» پروردگار بود و به دنبال آن در اینجا سخن از قرآن و «نبوت» پیامبر صلّی اللّه علیه و آله است، در آیات گذشته سخن از «هدایت عمومی» موجودات بود، و در اینجا سخن از «هدایت نوع انسان» است،

[شماره صفحه واقعی : 471]

ص: 1660

و بالاخره در آیات گذشته تسبیح پروردگار «علی اعلی» آمده بود، و در اینجا از قرآن که بیانگر این تسبیح است سخن به میان می آورد.

می فرماید: «ما به زودی (قرآن را) بر تو می خوانیم و هرگز فراموش نخواهی کرد» (سنقرئک فلا تنسی).

بنابر این هنگام نزول وحی عجله مکن، و هرگز نگران فراموش کردن آیات الهی مباش، آن کس که این آیات بزرگ را برای هدایت انسانها بر تو فرستاده، هم او حافظ و نگاهبان آنهاست.

در جای دیگر می فرماید: «برای خواندن قرآن پیش از آنکه وحی آن بر تو تمام شود عجله مکن، و بگو: پروردگارا! علم مرا افزون کن» (طه/ 114).

سوره الأعلی(87): آیه 7

(آیه 7)- سپس برای اثبات قدرت خداوند و این که هر خیر و برکتی است از ناحیه اوست، می افزاید: تو چیزی از آیات الهی را فراموش نمی کنی «مگر آنچه را خدا بخواهد که او آشکار و پنهان را می داند» (الا ما شاء الله انه یعلم الجهر و ما یخفی).

مفهوم این تعبیر آن نیست که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله چیزی از آیات الهی از فراموش می کند بلکه هدف بیان این حقیقت است که موهبت حفظ آیات الهی از سوی خداست، و لذا هر لحظه بخواهد می تواند آن را از پیامبرش بگیرد.

و این یکی از معجزات پیغمبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله است که آیات و سوره های طولانی را با یکبار تلاوت جبرئیل به خاطر می سپرد، و همیشه به خاطر داشت، و چیزی را فراموش نمی کرد.

سوره الأعلی(87): آیه 8

(آیه 8)- سپس پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را دلداری داده، می افزاید: «و ما تو را برای هر کار خیر آماده می کنیم» (و نیسرک للیسری).

و به تعبیر دیگر هدف بیان این حقیقت است که در راهی که تو در پیش داری مشکلات و سختیها فراوان است، هم در راه گرفتن وحی و حفظ آن، و هم در تبلیغ رسالت و ادای آن، و هم در انجام کارهای خیر و عمل به آن ما در تمام این امور (دریافت وحی و ابلاغ و نشر و تعلیم و عمل کردن به آن) به تو یاری می دهیم

[شماره صفحه واقعی : 472]

ص: 1661

و مشکلات را بر تو آسان می سازیم.

سوره الأعلی(87): آیه 9

(آیه 9)- بعد از بیان موهبت وحی آسمانی به پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله، و وعده توفیق و تسهیل امور برای او، به ذکر مهمترین وظیفه او پرداخته، می فرماید: «پس تذکّر ده اگر تذکر مفید باشد» (فذکر ان نفعت الذکری).

منظور این است که تذکر به هر حال سودمند است، و افرادی که به هیچ وجه از آن منتفع نشوند کمند، به علاوه حد اقل موجب اتمام حجت بر منکران می شود که این خود منفعت بزرگی است.

و لذا پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله برای تبلیغات و تذکرات خود هیچ قید و شرطی قائل نبود و همگان را وعظ می کرد و انذار می نمود.

سوره الأعلی(87): آیه 10

(آیه 10)- سپس به عکس العمل مردم در برابر تذکر، وعظ و انذار پرداخته، و آنها را به دو گروه تقسیم می کند، می فرماید: «و به زودی کسی که از خدا می ترسد (و احساس مسؤولیت می کند) متذکر می شود» (سیذکر من یخشی).

آری! تا روح «خشیت» و ترس و یا به تعبیر دیگر روح «حق طلبی» و «حق جوئی» که مرتبه ای از تقواست در انسان وجود نداشته باشد از مواعظ الهی و تذکرات پیامبران نفعی نمی برد، لذا در آغاز سوره بقره قرآن را مایه هدایت برای پرهیزگاران شمرده می گوید: (هدی للمتقین).

سوره الأعلی(87): آیه 11

(آیه 11)- و در این آیه به گروه دوم پرداخته، می افزاید: «اما بدبخت ترین افراد از آن دوری می گزیند» یتجنبها الاشقی)

سوره الأعلی(87): آیه 12

(آیه 12)- در این آیه سرنوشت گروه اخیر را چنین بیان می کند «همان کسی که در آتش بزرگ وارد می شود» (الذی یصلی النار الکبری).

سوره الأعلی(87): آیه 13

(آیه 13)- «سپس در آن آتش (برای همیشه می ماند) نه می میرد، و نه زنده می شود»! (ثم لا یموت فیها و لا یحیی).

یعنی نه می میرد که آسوده گردد، و نه حالتی را که در آن است می توان زندگی نام نهاد، بلکه دائما در میان مرگ و زندگی دست و پا می زند، و این بدترین بلا و مصیبت برای آنهاست.

[شماره صفحه واقعی : 473]

ص: 1662

توصیف آتش جهنّم به «کبری» در مقابل آتش «صغری» یعنی آتشهای این دنیا می باشد، همان گونه که در حدیثی آمده که امام صادق علیه السّلام فرمود: «این آتش شما جزئی از هفتاد جزء از آتش دوزخ است، که هفتاد مرتبه با آب خاموش شده، باز شعله ور گردیده و اگر چنین نبود هیچ انسانی قدرت تحمل آن را نداشت و نمی توانست در کنار آن قرار گیرد.

سوره الأعلی(87): آیه 14

(آیه 14)- در آیات قبل اشاره ای به مجازات سخت کفار معاند، و دشمنان حق شده بود، و در اینجا به نجات اهل ایمان و عوامل این نجات اشاره کرده، می فرماید: «به یقین کسی که پاکی جست (و خود را تزکیه کرد)، رستگار شد» (قد افلح من تزکی).

سوره الأعلی(87): آیه 15

(آیه 15)- «و (آن که) نام پروردگارش را یاد کرد سپس نماز خواند» (و ذکر اسم ربه فصلی).

به این ترتیب عامل فلاح و رستگاری و پیروزی و نجات را سه چیز می شمرد، «تزکیه» و «ذکر نام خداوند» و سپس «به جا آوردن نماز».

«تزکیه» معنی وسیعی دارد که هم پاکسازی روح از آلودگی شرک، و هم پاکسازی نفس از اخلاق رذیله، و هم پاکسازی عمل از محرمات و هرگونه ریا، و هم پاکسازی مال و جان به وسیله دادن زکات در راه خدا را شامل می شود.

سوره الأعلی(87): آیه 16

(آیه 16)- سپس به عامل اصلی انحراف از این برنامه فلاح و رستگاری اشاره کرده، می افزاید: «ولی شما زندگی دنیا را مقدم می دارید» (بل تؤثرون الحیاه الدنیا).

سوره الأعلی(87): آیه 17

(آیه 17)- «در حالی که آخرت بهتر و پایدارتر است» (و الآخره خیر و ابقی).

و این در حقیقت همان مطلبی است که در احادیث نیز آمده: «محبت دنیا سر چشمه هر گناهی است».

بنابر این برای قطع ریشه های گناه راهی جز این نیست که حب و عشق دنیا را از دل بیرون کنیم و به دنیا همچون وسیله و یا مزرعه ای بنگریم.

سوره الأعلی(87): آیه 18

(آیه 18)- و سر انجام در پایان سوره می فرماید: «این دستورها (که گفته شد

[شماره صفحه واقعی : 474]

ص: 1663

منحصر به این کتاب آسمانی نیست، بلکه) در کتب آسمانی پیشین (نیز) آمده است» (ان هذا لفی الصحف الاولی).

سوره الأعلی(87): آیه 19

(آیه 19)- «در کتب ابراهیم و موسی» (صحف ابراهیم و موسی).

تعبیر به «صحف اولی» در مورد کتابهای ابراهیم و موسی در برابر صحف اخیر است که بر حضرت مسیح و پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله نازل شده است.

آیات فوق نشان می دهد که حضرت ابراهیم و موسی علیهما السّلام نیز دارای کتابهای آسمانی بوده اند.

در روایتی از أبو ذر می خوانیم که می گوید:

به پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله عرض کردم: انبیا چند نفر بودند؟

فرمود: 124 هزار نفر.

گفتم: رسولان آنها چند نفر بودند؟

فرمود: 313 نفر، و بقیه فقط «نبی» بودند.

عرض کردم: آدم «نبی» بود؟

فرمود: بله، خداوند با او سخن گفت و او را با دست خود آفرید.

سپس پیامبر صلّی اللّه علیه و آله افزود: ای أبو ذر! چهار نفر از انبیاء عرب بودند: هود و صالح و شعیب و پیامبر تو.

گفتم: ای رسول خدا! خداوند چند کتاب نازل فرمود؟

فرمود: 104 کتاب، ده کتاب بر «آدم» پنجاه کتاب بر «شیث» و بر «اخنوخ» که ادریس است سی کتاب، و او نخستین کسی است که با قلم نوشت و بر «ابراهیم» ده کتاب و نیز تورات و انجیل و زبور و فرقان را (بر موسی و مسیح و داود و پیامبر اسلام نازل کرد.)

«پایان سوره اعلی»

[شماره صفحه واقعی : 475]

ص: 1664

[شماره صفحه واقعی : 476]

ص: 1665

سوره غاشیه [88]
اشاره

این سوره در «مکّه» نازل شده و 26 آیه دارد

محتوای سوره:

این سوره عمدتا بر سه محور دور می زند: محور اول بحث «معاد» است، مخصوصا کیفرهای دردناک مجرمان و پاداشهای شوق انگیز مؤمنان.

محور دوم بحث «توحید» است که با اشاره به آفرینش آسمان و خلقت کوهها و زمین و توجه انسانها به این سه موضوع اسرار آمیز بیان شده.

و محور سوم بحث از «نبوت» و گوشه ای از وظائف پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله است.

فضیلت تلاوت سوره:

در حدیثی از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله می خوانیم: «هر کس آن را تلاوت کند خداوند حساب او را در قیامت آسان می کند».

و در حدیثی از امام صادق علیه السّلام می خوانیم: «کسی که مداومت بر قرائت این سوره در نمازهای فریضه یا نافله کند خداوند او را تحت پوشش رحمت خود در دنیا و آخرت قرار می دهد، و در قیامت او را از عذاب آتش امان می بخشد».

مسلما این همه ثواب و فضیلت در صورتی عائد می شود که تلاوت انگیزه اندیشه و عمل گردد.

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

سوره الغاشیه(88): آیه 1

(آیه 1)- خستگان بی نصیب! در آغاز این سوره به نام تازه ای در باره قیامت برخورد می کنیم که آن «غاشیه» است، می فرماید: «آیا داستان غاشیه [- روز قیامت

[شماره صفحه واقعی : 477]

ص: 1666

که حوادث وحشتناکش همه را می پوشاند] به تو رسیده است»؟! (هل اتاک حدیث الغاشیه).

«غاشیه» از ماده «غشاوه» به معنی پوشاندن است، انتخاب این نام برای قیامت به خاطر آن است که حوادث وحشتناک آن ناگهان همه را زیر پوشش خود قرار می دهد.

سوره الغاشیه(88): آیه 2

(آیه 2)- سپس به بیان چگونگی حال مجرمان پرداخته، می گوید:

«چهره هائی در آن روز خاشع و ذلت بارند» (وجوه یومئذ خاشعه).

ذلت و ترس از عذاب و کیفرهای عظیم آن روز تمام وجود آنها را فرا گرفته، و از آنجا که حالات روحی انسان بیش از همه جا در چهره او منعکس می شود، اشاره به خوف و ذلت و وحشتی می کند که سراسر چهره آنها را می پوشاند.

سوره الغاشیه(88): آیه 3

(آیه 3)- آنگاه می افزاید: «آنها که پیوسته عمل کرده و خسته شده اند» (عامله ناصبه).

تلاش و کوشش زیادی در زندگی دنیا به خرج می دهند، ولی هیچ فایده ای جز خستگی نصیبشان نمی شود، نه عمل مقبولی در درگاه خدا دارند، و نه چیزی از آن همه ثروتهائی که اندوخته اند می توانند با خود ببرند، و نه نام نیکی از خود به یادگار می گذارند، و نه فرزند صالحی، آنها زحمتکشان خسته و بینوایند، و چه تعبیر رسائی است جمله «عامله ناصبه» در حق آنان.

سوره الغاشیه(88): آیه 4

(آیه 4)- «و (سر انجام این زحمتکشان خسته و بیهوده گر) در آتش سوزان وارد می گردند» و با آن می سوزند (تصلی نارا حامیه).

سوره الغاشیه(88): آیه 5

(آیه 5)- ولی مجازات آنها به همین جا ختم نمی گردد، بلکه هنگامی که بر اثر حرارت آتش تشنه می شوند «از چشمه ای بسیار داغ به آنها می نوشانند» (تسقی من عین آنیه).

در آیه 29 سوره کهف می خوانیم: «و اگر تقاضای آب کنند آبی برای آنها می آورند مانند فلز گداخته که صورتهایشان را بریان می کند، چه بد نوشیدنی است و چه بد محل اجتماعی»؟!

سوره الغاشیه(88): آیه 6

(آیه 6)- و در این آیه در باره خوراک آنها به هنگامی که گرسنه می شوند

[شماره صفحه واقعی : 478]

ص: 1667

می افزاید: «غذایی جز از ضریع [- خار خشک تلخ و بدبو] ندارند» (لیس لهم طعام الا من ضریع).

در حدیثی از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله می خوانیم: «ضریع چیزی است که در آتش دوزخ، شبیه خار، تلخ تر از «صبر» و متعفن تر از مردار، و سوزنده تر از آتش، خداوند آن را ضریع نام نهاده است».

سوره الغاشیه(88): آیه 7

(آیه 7)- سپس می افزاید: «غذائی که نه آنها را فربه می کند و نه از گرسنگی می رهاند» (لا یسمن و لا یغنی من جوع).

آنها که در این دنیا انواع غذاهای لذیذ و چرب و شیرین را از طریق ظلم و تجاوز به حقوق دیگران فراهم کردند، و آنها که اجازه ندادند محرومان جز از غذاهای گلوگیر و ناگوار استفاده کنند، باید در آنجا غذائی داشته باشند که «عذاب الیم» آنها گردد.

سوره الغاشیه(88): آیه 8

(آیه 8)- دورنمایی از نعمتهای روح پرور بهشتی: به دنبال توصیفی که در آیات گذشته از حال مجرمان و بدکاران در جهان دیگر و عذابهای دوزخی آمده، در اینجا به شرح حال مؤمنان نیکوکار، و توصیف نعمتهای بی نظیر بهشتی می پردازد، تا «قهر» را با «مهر» بیامیزد، و «انذار» را با «بشارت» همراه سازد.

می فرماید: «چهره هائی در آن روز شاداب و باطراوتند» (وجوه یومئذ ناعمه).

به عکس چهره بدکاران که در آیات قبل به آن اشاره شده بود که غرق ذلت و اندوه است.

سوره الغاشیه(88): آیه 9

(آیه 9)- این چهره ها چنان می نماید که: «از سعی و تلاش خود خشنودند» (لسعیها راضیه).

به عکس دوزخیان که از تلاش و کوشش خود جز خستگی و رنج بهره ای نبردند، بهشتیان نتایج تلاش و کوشش خود را به احسن وجه می بینند و کاملا راضی و خشنودند.

تلاشهائی که در پرتو لطف خدا به اضعاف مضاعف، گاه ده برابر، و گاه هفتصد برابر، و گاه بیشتر، رشد و نمو یافته، و گاهی با آن جزای بی حساب را خریداری کرده اند.

[شماره صفحه واقعی : 479]

ص: 1668

سوره الغاشیه(88): آیه 10

(آیه 10)- سپس به شرح این مطلب پرداخته، می گوید: «در بهشتی عالی جای دارند» (فی جنه عالیه).

آری! آنها در طبقات عالی و مقامات بالای بهشتند.

سوره الغاشیه(88): آیه 11

(آیه 11)- بعد به توصیف دیگری از این بهشت که جنبه روحانی و معنوی دارد پرداخته، می افزاید: «در آنجا هیچ سخن لغو و بیهوده ای نمی شنوند» (لا تسمع فیها لاغیه).

و چه آرام بخش است محیطی که از همه این سخنان پاک باشد، و اگر درست بیندیشیم قسمت عمده ناراحتیهای زندگی دنیا از شنیدن این گونه سخنان است که آرامش روح و جان و نظامات اجتماعی را برهم می زند و آتش فتنه ها را شعله ور می سازد.

سوره الغاشیه(88): آیه 12

(آیه 12)- بعد از ذکر این نعمت روحانی و آرامش که بر روح و جان بهشتیان به خاطر نبودن سخنان لغو و بیهوده حکم فرماست به بیان قسمتی از نعمتهای مادی بهشت پرداخته، می گوید: «در آن چشمه ای جاری است» (فیها عین جاریه).

چشمه ای که مطابق میل بهشتیان به هر طرف که بخواهند جریان پیدا می کند، و نیازی به شکافتن نهر و ساختن بستر ندارد.

وجود چشمه های متعدد علاوه بر افزودن بر زیبائی و طراوت، این فایده را نیز دارد که هر کدام نوشابه مخصوصی دارد و ذائقه بهشتیان را هر زمان با انواع شراب طهور شیرین و معطر می کند.

سوره الغاشیه(88): آیه 13

(آیه 13)- بعد از ذکر چشمه ها به سراغ تختهای بهشتی می رود، می فرماید:

«در آن (باغهای بهشتی) تختهای زیبای بلندی است» (فیها سرر مرفوعه).

بلند بودن این تختها به خاطر آن است که بهشتیان بر تمام مناظر و صحنه های اطراف خود مسلط باشند، و از مشاهده آن لذت برند.

سوره الغاشیه(88): آیه 14

(آیه 14)- و از آنجا که استفاده از آن چشمه های گوارا و شرابهای طهور بهشتی، نیاز به ظرفهایی دارد، در این آیه می افزاید: «و قدحهایی (که در کنار این چشمه) نهاده» (و اکواب موضوعه).

[شماره صفحه واقعی : 480]

ص: 1669

هر زمان اراده کنند قدحها از چشمه ها پر می شود، تازه به تازه می نوشند، و سیراب می شوند و لذت می برند، لذتی که توصیفش برای ساکنان دنیا غیر ممکن است.

سوره الغاشیه(88): آیه 15

(آیه 15)- باز به نکته های بیشتری از جزئیات نعمتهای بهشتی پرداخته، اضافه می کند: «و بالشها و پشتیهای صف داده شده» (و نمارق مصفوفه).

تعبیر به «مصفوفه» اشاره به تعدد و نظم خاصی است که بر آنها حاکم است، این تعبیر نشان می دهد که آنها جلسات انس دسته جمعی تشکیل می دهند.

سوره الغاشیه(88): آیه 16

(آیه 16)- و در این آیه، به فرشهای زیبای بهشتی اشاره کرده، می فرماید:

«و (در آنجا) فرشهای فاخر گسترده شده» (و زرابی مبثوثه).

سوره الغاشیه(88): آیه 17

(آیه 17)- به شتر نگاه کن که خود آیتی است! در آیات گذشته بحثهای فراوانی پیرامون بهشت و نعمتهایش آمده بود، اما در اینجا سخن از کلید اصلی وصول به آن همه نعمتها که «معرفه اللّه» است به میان آمده، و با ذکر چهار نمونه از مظاهر قدرت خداوند، از خلقت بدیع خدا، و دعوت انسان به مطالعه در باره آنها راه ورود به بهشت را نشان می دهد، در ضمن اشاره ای است به قدرت بی پایان خدا که کلید حل مسأله «معاد» است.

نخست می فرماید: «آیا آنان به شتر نمی نگرند که چگونه آفریده شده است»؟

(ا فلا ینظرون الی الابل کیف خلقت).

پیداست که روی سخن در مرحله اول به اعراب «مکّه» بود که «شتر» همه چیز زندگی آنها را تشکیل می داد، و شب و روز با آن سر و کار داشتند.

از این گذشته این حیوان ویژگیهای عجیبی دارد که او را از حیوانات دیگر ممتاز می کند، و به حق آیتی است از آیات خدا، از جمله این که:

1- شتر حیوانی است که هم گوشتش قابل استفاده است، و هم شیرش، هم از آن برای سواری و هم باربری استفاده می شود.

2- شتر نیرومندترین و با مقاومت ترین حیوان اهلی است.

3- شتر می تواند روزهای متوالی (حدود یک هفته الی ده روز) تشنه بماند، و در مقابل گرسنگی نیز تحمل بسیار دارد.

[شماره صفحه واقعی : 481]

ص: 1670

4- شتر می تواند هر روز مسافتی طولانی را طی کند، و از زمینهای صعب العبور، و شنزارهائی که هیچ حیوانی قادر بر عبور از آن نیست بگذرد، و به همین دلیل عربها آن را «کشتی بیابانها» می نامند.

5- از نظر تغذیه بسیار کم خرج است و هرگونه خار و خاشاکی را می خورد.

خلاصه این که ویژگیهای این حیوان چنان است که دقت در آفرینش او انسان را متوجه خالق بزرگی می کند که آفریننده چنین موجودی است.

ناگفته پیداست منظور از «نظر» در جمله «ا فلا ینظرون» نگاه کردن عادی نیست، بلکه نگاهی است توأم با تفکر و اندیشه و دقت.

سوره الغاشیه(88): آیه 18

(آیه 18)- و بعد از آن به آسمان پرداخته، می فرماید: «و (آیا) به آسمان نگاه نمی کنند که چگونه برافراشته شده»؟! (و الی السماء کیف رفعت).

چگونه این کرات عظیم هر یک در مدار خود میخکوب شده اند؟ و بدون ستونی در جای خود قرار گرفته اند؟ میلیونها سال بر کرات منظومه شمسی می گذرد و محورهای اصلی حرکت این کرات تغییر نمی یابد.

آیا نباید در باره خالق و مدبر این جهان بزرگ اندیشید و به اهداف بزرگ و والای او نزدیک شد؟!

سوره الغاشیه(88): آیه 19

(آیه 19)- سپس می افزاید: «و (آیا) به کوهها نگاه نمی کنند که چگونه در جای خود نصب گردیده»؟! (و الی الجبال کیف نصبت).

کوههائی که ریشه های آن به یکدیگر متصل است، و همچون حلقه های زره گرداگرد زمین را فرا گرفته، و لرزشهای ناشی از مواد مذاب درونی، و جذر و مد ناشی از جاذبه های ماه و خورشید را به حد اقل می رساند.

«نصبت» از ماده «نصب» به معنی ثابت قرار دادن است، و ممکن است این تعبیر ضمنا اشاره ای به کیفیت خلقت کوهها در آغاز آفرینش نیز بوده باشد، همان چیزی که علم امروز پرده از آن برداشته، و پیدایش کوهها را به عوامل متعددی نسبت می دهد، و انواع و اقسامی برای آن قائل است:

کوههائی که بر اثر چین خوردگی زمین پیدا شده.

[شماره صفحه واقعی : 482]

ص: 1671

کوههائی که از آتشفشانها به وجود آمده.

کوههائی که نتیجه آبرفتهای ناشی از باران است.

و کوههائی که در دل دریاها تکوین می یابد و مجموعه ای است از رسوبات دریا و باقی مانده حیوانات آن- مانند کوهها و جزائر مرجانی.

آری! هر کدام از این کوهها، و آثار و برکات آنها برای انسانهای بیدار نشانه های زنده ای است از قدرت پروردگار.

سوره الغاشیه(88): آیه 20

(آیه 20)- سپس به زمین پرداخته، می گوید: «و (آیا) به زمین (نگاه نمی کنند) که چگونه گسترده و هموار گشته است»؟ (و الی الارض کیف سطحت).

چگونه بارانهای مداوم کوهها را شسته، و ذرات خاک را به وجود آورده، سپس در گودالها پهن کرده و زمینهای صافی که هم آماده کشاورزی است و هم قابل هرگونه ساختمان، در اختیار انسان قرار داده است؟

اگر به راستی کره زمین تماما کوه و دره بود زندگی کردن بر آن چقدر مشکل و طاقت فرسا بود؟ چه کسی آن را پیش از تولد ما مسطح و قابل استفاده ساخت؟

امور چهارگانه ای که در آیات فوق آمده- شتر، آسمان، کوهها، زمین- زیر بنای زندگی انسان را تشکیل می دهد:

آسمان کانون نور است و باران و هوا، و زمین مرکز پرورش انواع مواد غذائی، کوهها رمز آرامش و ذخیره آب و مواد معدنی، و شتر نمونه روشنی از چهارپایان اهلی که در اختیار بشر قرار دارد.

به این ترتیب هم مسائل کشاورزی، هم دامداری و هم صنعتی در این امور چهارگانه نهفته شده است، و اندیشه در این نعمتهای گوناگون، خواه ناخواه انسان را به شکر منعم وا می دارد، و شکر منعم او را به معرفت اللّه و شناخت خالق نعمت دعوت می کند.

سوره الغاشیه(88): آیه 21

(آیه 21)- و به دنبال این بحث توحیدی روی سخن را به پیامبر کرده، می گوید: «پس اکنون که چنین است آنها را) تذکر ده که تو فقط تذکر دهنده ای» (فذکر انما انت مذکر).

[شماره صفحه واقعی : 483]

ص: 1672

سوره الغاشیه(88): آیه 22

(آیه 22)- «تو سلطه گر بر آنان نیستی که (بر ایمان) مجبورشان کنی» (لست علیهم بمصیطر).

آری! آفرینش آسمان و زمین و کوهها و حیوانات نشان می دهد که این عالم بی حساب نیست، و آفرینش انسان نیز هدفی داشته، اکنون که چنین است آنها را با تذکرات خویش به اهداف خلقت و آفرینش آشنا ساز، و راه قرب خدا را به آنها نشان ده، و در مسیر تکامل رهبر و راهنمایشان باش.

البته راه کمال در صورتی پیموده می شود که با میل و اراده و اختیار همراه باشد، تو هرگز نمی توانی آنها را مجبور سازی، و اگر هم می توانستی فایده ای نداشت.

سوره الغاشیه(88): آیه 23

(آیه 23)- در این آیه به صورت یک استثنا، می فرماید: «مگر کسی که پشت کند و کافر شود» (الا من تولی و کفر). که در برابر آنها به زور متوسل شو و مقابله کن.

سوره الغاشیه(88): آیه 24

(آیه 24)- «که خداوند او را به عذاب بزرگ مجازات می کند» (فیعذبه الله العذاب الاکبر).

منظور از عذاب اکبر یا «عذاب آخرت» است در برابر «عذاب دنیا» که عذاب کوچک و کم اهمیت نسبت به آن است و یا قسمت شدیدتری از عذاب قیامت و دوزخ است زیرا عذاب همه مجرمان در دوزخ یکسان نیست.

سوره الغاشیه(88): آیه 25

(آیه 25)- و در پایان سوره با لحنی تهدید آمیز می گوید: «به یقین بازگشت (همه) آنها به سوی ما است» (ان الینا ایابهم).

سوره الغاشیه(88): آیه 26

(آیه 26)- بعد می افزاید: «و مسلما حسابشان (نیز) بر ما است» (ثم ان علینا حسابهم).

و این در حقیقت نوعی دلداری و تسلی خاطر به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله است که در مقابل لجاجت آنها ناراحت و دلسرد نشود، و به کار خود ادامه دهد، و در ضمن تهدیدی است نسبت به همه این کافران لجوج که بدانند حسابشان با کیست.

به این ترتیب سوره غاشیه که از مسأله قیامت آغاز شد به مسأله قیامت نیز پایان می یابد.

«پایان سوره غاشیه»

[شماره صفحه واقعی : 484]

ص: 1673

سوره فجر [89]
اشاره

این سوره در «مکّه» نازل شده و دارای 30 آیه است

محتوای سوره:

در بخش اول این سوره به سوگندهای متعددی برخورد می کنیم که در نوع خود بی سابقه است، و این قسمها مقدمه ای است برای تهدید جبّاران به عذاب الهی.

در بخش دیگری از این سوره اشاره ای به بعضی از اقوام طغیانگر پیشین مانند قوم عاد و ثمود و فرعون، و انتقام شدید خداوند از آنان کرده است، تا قدرتهای دیگر حساب خود را برسند.

در سومین بخش این سوره به تناسب بخشهای گذشته اشاره مختصری به امتحان و آزمایش انسان دارد.

در آخرین بخش این سوره به سراغ مسأله معاد و سرنوشت مجرمان و کافران، و همچنین پاداش عظیم مؤمنانی که صاحب نفوس مطمئنه هستند می رود.

فضیلت تلاوت سوره:

در حدیثی از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله می خوانیم: «کسی که آن را در شبهای دهگانه (ده شب اول ذی الحجه) بخواند خداوند گناهان او را می بخشد و کسی که در سایر ایام بخواند نور و روشنائی خواهد بود برای روز قیامتش».

در حدیثی از امام صادق علیه السّلام می خوانیم: «سوره فجر را در هر نماز واجب و مستحب بخوانید که سوره حسین بن علی علیه السّلام است، هر کس آن را بخواند با

[شماره صفحه واقعی : 485]

ص: 1674

حسین بن علی علیه السّلام در قیامت در درجه او از بهشت خواهد بود».

معرفی این سوره به عنوان «سوره حسین بن علی» علیه السّلام ممکن است به خاطر این باشد که مصداق روشن «نفس مطمئنه» که در آخرین آیات این سوره مخاطب واقع شده حسین بن علی علیه السّلام است، همان گونه که در حدیثی از امام صادق علیه السّلام ذیل همین آیات آمده است.

و به هر حال این همه پاداش و فضیلت از آن کسانی است که تلاوت آن را مقدمه ای برای اصلاح خویش و خودسازی قرار دهند.

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

سوره الفجر(89): آیه 1

(آیه 1)- در آغاز این سوره به پنج سوگند بیدارگر اشاره شده نخست می فرماید: «به سپیده دم سوگند» (و الفجر).

سوره الفجر(89): آیه 2

(آیه 2)- «و به شبهای دهگانه» (و لیال عشر).

«فجر» در اصل به معنی شکافتن وسیع است، و از آنجا که نور سپیده صبح تاریکی شب را می شکافد از آن تعبیر به «فجر» شده است.

بعضی گفته اند: منظور از «فجر» هر روشنائی است که در دل تاریکی می درخشد.

بنابر این درخشیدن اسلام و نور پاک محمدی صلّی اللّه علیه و آله در تاریکی عصر جاهلیت یکی از مصادیق «فجر» است، و همچنین درخشیدن سپیده صبح قیام حضرت مهدی (عج) هنگام فرو رفتن جهان در تاریکی و ظلمت ظلم و ستم، مصداق دیگری از آن محسوب می شود- همان گونه که در بعضی از روایات به آن اشاره شده است.

و قیام عاشورای حسینی در آن دشت خونین کربلا، و شکافتن پرده های تاریک ظلم بنی امیه، و نشان دادن چهره واقعی آن دیو صفتان مصداق دیگر بود.

[شماره صفحه واقعی : 486]

ص: 1675

و همچنین تمام انقلابهای راستینی که بر ضد کفر و جهل و ظلم و ستم در تاریخ گذشته و امروز انجام می گیرد.

و حتی نخستین جرقه های بیداری که در دلهای تاریک گنهکاران ظاهر می شود و آنها را به توبه دعوت می کند «فجر» است.

البته این یک توسعه در مفهوم آیه است در حالی که ظاهر آیه همان «فجر» به معنی طلوع سپیده صبح است.

و اما «لیال عشر» (شبهای دهگانه) مشهور همان شبهای دهگانه ذی الحجه است که شاهد بزرگترین و تکان دهنده ترین اجتماعات عبادی- سیاسی مسلمین جهان یعنی حجّ است.

بعضی نیز آن را به ده شب آخر ماه مبارک رمضان که شبهای قدر در آن است و بعضی آن را به شبهای آغاز ماه محرم، تفسیر کرده اند- البته جمع میان هر سه تفسیر ممکن است.

در بعضی از روایاتی که اشاره به بطون قرآن می کند «فجر» به وجود حضرت مهدی- عج- و «لیال عشر» به ده امام قبل از او، و «شفع» که در آیه بعد می آید به حضرت «علی» و «فاطمه زهرا» علیهم السّلام تفسیر شده است.

سوره الفجر(89): آیه 3

(آیه 3)- سپس سوگندها را ادامه داده، می افزاید: «و به زوج و فرد» (و الشفع و الوتر).

در تفسیر «شفع» و «وتر» (زوج و فرد) در این آیه بالغ برسی و شش قول نقل کرده اند ولی دو معنی از همه مناسبتر است.

نخست این که: منظور روز عید قربان و روز عرفه باشد که با شبهای دهگانه آغاز ذی الحجه مناسبت کامل دارد، و مهمترین قسمتهای مناسک حج در آنها انجام می شود.

دوم این که منظور همان نماز شفع و وتر است که در آخر نافله شب خوانده می شود و این با سوگند به فجر- که وقت سحرگاهان و وقت راز و نیاز به درگاه پروردگار است- مناسب است بخصوص این که هر دو تفسیر در روایاتی که از

[شماره صفحه واقعی : 487]

ص: 1676

معصومین نقل شده نیز وارد است.

سوره الفجر(89): آیه 4

(آیه 4)- و بالاخره در آخرین سوگند، می فرماید: «و به شب هنگامی که (به سوی روشنائی روز) حرکت می کند سوگند» (و اللیل اذا یسر). که پروردگارت در کمین ظالمان است! گوئی شب موجود زنده ای است و دارای حس و حرکت که در تاریکی خود گام بر می دارد، و به سوی صبحی روشن حرکت می کند.

اگر الف و لام «اللّیل» به معنی عموم باشد تمام شبها را شامل می شود که خود آیتی است از آیات خدا، و پدیده ای است از پدیده های مهم آفرینش.

و اگر الف و لام آن عهد باشد اشاره به شب معینی است، و به تناسب سوگندهای گذشته منظور شب عید قربان است که حاجیان از عرفات به «مزدلفه» (مشعر الحرام) و بعد از گذراندن شب در آن وادی مقدس به هنگام طلوع آفتاب به سوی سرزمین منی روان می شوند- این تفسیر در روایاتی که از معصومین نقل شده نیز آمده است.

به هر حال شب از آیات عظمت الهی است، و از موضوعات پر اهمیت عالم هستی، شب حرارت هوا را تعدیل می کند، و به همه موجودات آرامش می بخشد، و جوّ آرامی برای راز و نیاز به درگاه خدا فراهم می سازد.

به هر حال پیوند این قسمهای پنجگانه (سوگند به فجر، و شبهای دهگانه، و زوج و فرد و شب به هنگامی که حرکت می کند) در صورتی که همه را ناظر به ایام ذی الحجه و مراسم بزرگ حج بدانیم روشن است.

در غیر این صورت اشاره به مجموعه ای از حوادث مهم عالم تکوین و تشریع شده که نشانه هایی هستند از عظمت خداوند و پدیده هایی هستند شگفت انگیز در عالم هستی.

سوره الفجر(89): آیه 5

(آیه 5)- بعد از ذکر این قسمهای پر معنی و بیدارگر، می افزاید: «آیا در آنچه گفته شد سوگند مهمی برای صاحبان خرد نیست»؟! (هل فی ذلک قسم لذی حجر).

«حجر» در اصل به معنی «منع» می باشد و از آنجا که «عقل» انسان را از

[شماره صفحه واقعی : 488]

ص: 1677

کارهای نادرست منع می کند از آن تعبیر به «حجر» شده.

سوره الفجر(89): آیه 6

(آیه 6)- پروردگارت در کمین ظالمان است! به دنبال آیات گذشته که متضمن سوگندهای پر معنایی در باره مجازات طغیانگران بود، در اینجا به چند قوم نیرومند از اقوام پیشین که هر کدام برای خود قدرتی عظیم داشتند، اما راه طغیان و کفر را پیش گرفتند اشاره می کند، و سرنوشت دردناک آنها را روشن می سازد.

می فرماید: «آیا ندیدی پروردگارت با قوم عاد چه کرد؟» (ا لم تر کیف فعل ربک بعاد).

منظور از «رؤیت» (دیدن) در اینجا علم و آگاهی است، منتها از آنجا که داستان این اقوام به قدری مشهور و معروف بوده که گوئی مردم زمانهای بعد نیز آن را با چشم خود می دیدند تعبیر به «رؤیت» شده است.

«عاد» همان قوم پیامبر بزرگ خدا «هود» بودند و احتمالا حدود هفتصد سال قبل از میلاد مسیح (ع) وجود داشتند و در سرزمین «احقاف» یا «یمن» زندگی می کردند.

سوره الفجر(89): آیه 7

(آیه 7)- سپس می افزاید: «و با آن شهر ارم با عظمت» (ارم ذات العماد).

«عماد» به معنی ستون اشاره به ساختمانهای با عظمت و کاخهای رفیع و ستونهای عظیمی است که در این کاخها به کار رفته بود.

سوره الفجر(89): آیه 8

(آیه 8)- و لذا در این آیه، می افزاید: «همان شهری که مانندش آفریده نشده بود» (التی لم یخلق مثلها فی البلاد).

این تعبیر نشان می دهد که منظور از «ارم» همان شهر بی نظیر آنهاست.

سوره الفجر(89): آیه 9

(آیه 9)- سپس به سراغ دومین گروه طغیانگر از اقوام پیشین می رود، می فرماید: «و قوم ثمود که صخره های عظیم را از (کنار) درّه می بریدند» و از آن خانه و کاخ می ساختند (و ثمود الذین جابوا الصخر بالواد).

قوم «ثمود» از قدیمی ترین اقوامند و پیامبرشان «صالح» (ع) بود، و در سرزمینی به نام «وادی القری» میان مدینه و شام زندگی داشتند، دارای تمدّنی پیشرفته و زندگانی مرفّه و ساختمانهای عظیم و پیشرفته بودند.

[شماره صفحه واقعی : 489]

ص: 1678

سوره الفجر(89): آیه 10

(آیه 10)- سپس به سومین قوم پرداخته، می گوید: «و فرعونی که قدرتمند و شکنجه گر بود»! (و فرعون ذی الاوتاد).

اشاره به این که آیا ندیدی خداوند با قوم فرعون قدرتمند و ظالم و بیدادگر چه کرد؟! «اوتاد» به معنی میخ است و فرعون را «ذی الاوتاد» گفته اند زیرا او دارای لشکر فراوانی بود که بسیاری از آنها در خیمه ها زندگی می کردند، و چادرهای نظامی را که برای آنها برپا می شد با میخها محکم می کردند.

دیگر این که بیشترین شکنجه فرعون نسبت به کسانی که مورد خشم او قرار می گرفتند این بود که آنها را به چهار میخ می کشید، دستها و پاهای او را با میخ به زمین می بست، یا با میخ به زمین می کوبید، و یا بر روی قطعه چوبی می خواباندند و دست و پای او را با میخ به آن می کوبیدند، یا می بستند و به همان حال رها می کردند تا بمیرد!

سوره الفجر(89): آیه 11

(آیه 11)- سپس در یک جمع بندی به اعمال این اقوام سه گانه اشاره کرده، می افزاید: «همان اقوامی که در شهرها طغیان کردند» (الذین طغوا فی البلاد).

سوره الفجر(89): آیه 12

(آیه 12)- «و فساد فراوان در آنها به بار آوردند» (فاکثروا فیها الفساد).

فساد که شامل هرگونه ظلم و ستم و تجاوز و هوسرانی و عیاشی می شود در واقع یکی از آثار طغیان آنها بود.

سوره الفجر(89): آیه 13

(آیه 13)- سپس در یک جمله کوتاه و پر معنی به مجازات دردناک همه این اقوام طغیانگر اشاره کرده، می افزاید: «به همین سبب خداوند تازیانه عذاب را بر آنها فرو ریخت» (فصب علیهم ربک سوط عذاب).

این تعبیر کوتاه اشاره به مجازاتهای شدید و مختلفی است که دامنگیر این اقوام شد، اما «عاد» به وسیله تندباد سرد و سوزناک هلاک شدند (حاقه/ 6).

و قوم ثمود به وسیله صیحه عظیم آسمانی نابود شدند (حاقه/ 5).

و اما قوم فرعون در میان امواج نیل غرق و مدفون گشتند (زخرف/ 55).

سوره الفجر(89): آیه 14

(آیه 14)- و در این آیه، به عنوان هشدار به همه کسانی که در مسیر آن اقوام

[شماره صفحه واقعی : 490]

ص: 1679

طغیانگر گام بر می دارند، می فرماید: «به یقین پروردگار تو در کمینگاه (ستمگران) است» و مراقب اعمال بندگان (ان ربک لبالمرصاد).

اشاره به این که گمان نکنید کسی می تواند از چنگال عذاب الهی بگریزد، همه در قبضه قدرت او هستند و هر وقت اراده کند آنها را مجازات می نماید.

تعبیر به «ربّک» (پروردگار تو) اشاره به این است که سنّت الهی در مورد اقوام سرکش و ظالم و ستمگر در امت تو نیز جاری می شود و هم تسلی خاطری است برای پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و مؤمنان که بدانند این دشمنان لجوج کینه توز از چنگال قدرت خدا هرگز فرار نخواهند کرد، و هم اعلام خطری است به آنها که هرگونه ظلم و ستمی را به پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و مؤمنان روا می داشتند، آنها باید بدانند کسانی که از آنان قدرتمندتر و نیرومندتر بودند در مقابل یک تندباد، یک طوفان و یا یک جرقه و صیحه آسمانی، تاب مقاومت نیاوردند، اینها چگونه فکر می کنند می توانند با این اعمال خلافشان از عذاب الهی نجات یابند.

در حدیثی از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله می خوانیم که فرمود: «روح الامین به من خبر داد در آن هنگام که خداوند یکتا خلایق را از اولین و آخرین در صحنه قیامت متوقف می سازد، جهنم را می آورد، و صراط را که باریکتر از مو و تیزتر از شمشیر است بر آن می نهد، و بر صراط سه پل قرار دارد، روی پل اول امانت و درستکاری و رحمت و محبت است و بر پل دوم نماز و بر پل سوم عدل پروردگار جهان! و به مردم دستور داده می شود که از آن بگذرند، آنها که در امانت و رحم کوتاهی کرده اند در پل اول می مانند و اگر از آن بگذرند چنانچه در نماز کوتاهی کرده باشند، در پل دوم می مانند، و اگر از آن بگذرند در پایان مسیر در برابر عدل الهی قرار می گیرند، و این است معنی آیه (ان ربک لبالمرصاد).

سوره الفجر(89): آیه 15

(آیه 15)- نه از نعمتش مغرور باش و نه از سلب نعمت مأیوس! در تعقیب آیات گذشته که به طغیانگران هشدار می داد و آنها را به مجازات الهی تهدید می کرد، در اینجا به مسأله امتحان که معیار ثواب و عقاب الهی است و مهمترین مسأله زندگی انسان محسوب می شود می پردازد، می فرماید: «اما انسان

[شماره صفحه واقعی : 491]

ص: 1680

هنگامی که پروردگارش او را برای آزمایش، اکرام می کند و نعمت می بخشد (مغرور می شود و) می گوید: پروردگارم مرا گرامی داشته است»! (فاما الانسان اذا ما ابتلاه ربه فاکرمه و نعمه فیقول ربی اکرمن).

او نمی داند که آزمایش الهی گاه با نعمت است، و گاه با انواع بلا، نه روی آوردن نعمت باید مایه غرور گردد، و نه بلاها مایه یأس و نومیدی.

سوره الفجر(89): آیه 16

(آیه 16)- «و اما هنگامی که برای امتحان، روزیش را بر او تنگ می گیرد (مأیوس می شود و) می گوید: پروردگارم مرا خوار کرده است»! (و اما اذا ما ابتلاه فقدر علیه رزقه فیقول ربی اهانن).

یأس سر تا پای او را فرا می گیرد، و از پروردگارش می رنجد، غافل از این که اینها همه وسائل آزمایش و امتحان اوست- که خداوند طبق حکمتش هر گروهی را به چیزی آزمایش می کند- امتحانی که رمز پرورش و تکامل انسان، و به دنبال آن سبب استحقاق ثواب، و در صورت مخالفت مایه استحقاق عذاب است.

در آیه 51 سوره فصلت، نیز آمده است: «هنگامی که نعمتی به انسان می دهیم روی می گرداند و با تکبر از حق دور می شود، اما هنگامی که مختصر ناراحتی به او برسد پیوسته دعا می کند و بیتابی می نماید».

و در آیه 9 سوره هود، آمده است: «هرگاه ما به انسان رحمتی بچشانیم سپس از او بگیریم نومید و ناسپاس می شود».

سوره الفجر(89): آیه 17

(آیه 17)- سپس به شرح اعمالی که موجب دوری از خدا و گرفتاری در چنگال مجازات الهی می شود پرداخته، می فرماید: «چنان نیست که شما می پندارید (که اموالتان دلیل بر مقام شما نزد پروردگار است، بلکه اعمالتان حاکی از دوری شما از خداست) شما یتیمان را گرامی نمی دارید» (کلا بل لا تکرمون الیتیم).

سوره الفجر(89): آیه 18

(آیه 18)- «و یکدیگر را بر اطعام مستمندان تشویق نمی کنید» (و لا تحاضون علی طعام المسکین).

قابل توجه این که در مورد یتیمان از «اطعام» سخن نمی گوید، بلکه از «اکرام»

[شماره صفحه واقعی : 492]

ص: 1681

سخن می گوید، چرا که در مورد یتیم تنها مسأله گرسنگی مطرح نیست، بلکه از آن مهمتر، جبران کمبودهای عاطفی اوست.

باید آن چنان مورد اکرام قرار گیرد که جای خالی پدر را احساس نکند، و لذا در روایات اسلامی به مسأله محبت و نوازش یتیمان اهمیت خاصی داده شده است.

جمله «لا تحاضّون» اشاره به این است که تنها اطعام مسکین کافی نیست، بلکه مردم باید یکدیگر را بر این کار خیر تشویق کنند، تا این سنت در فضای جامعه گسترش یابد.

سوره الفجر(89): آیه 19

(آیه 19)- سپس به سومین کار زشت آنها اشاره کرده، و آنها را مورد نکوهش قرار داده، می افزاید: «میراث را (از طریق مشروع و نامشروع) جمع کرده می خورید» (و تأکلون التراث اکلا لما).

بدون شک خوردن اموالی که از طریق میراث مشروع به انسان رسیده کار مذمومی نیست، بنابراین نکوهش این کار در آیه فوق ممکن است اشاره به یکی از امور زیر باشد.

نخست این که منظور جمع میان حق خود و دیگران است بخصوص این که عادت عرب جاهلی این بود که زنان و کودکان را از ارث محروم می کردند، و حق آنها را برای خود بر می داشتند.

دیگر این که وقتی ارثی به شما می رسد به بستگان فقیر و محرومان جامعه هیچ انفاق نمی کنید، جائی که با اموال ارث که بدون زحمت به دست می آید چنین می کنید، مسلما در مورد درآمد دسترنج خود بخیلتر و سختگیرتر خواهید بود و این عیب بزرگی است.

سوم این که منظور خوردن ارث یتیمان و حقوق صغیران است زیرا بسیار دیده شده که افراد بی ایمان یا بی بند و بار هنگامی که دستشان به اموال ارث می رسد به هیچ وجه ملاحظه یتیم و صغیر را نمی کنند، و از این که آنها قدرت بر دفاع از حقوق خویش ندارند حد اکثر سوء استفاده را می کنند، و این از زشت ترین

[شماره صفحه واقعی : 493]

ص: 1682

و شرم آورترین گناهان است.

جمع میان هر سه تفسیر نیز امکان پذیر است.

سوره الفجر(89): آیه 20

(آیه 20)- بعد به چهارمین عمل نکوهیده آنها پرداخته، می افزاید: «و مال و ثروت را بسیار دوست می دارید» و به خاطر آن گناهان زیادی مرتکب می شوید! (و تحبون المال حبا جما).

شما افرادی دنیا پرست، ثروت اندوز، عاشق و دلباخته مال و متاع دنیا هستید، و مسلما کسی که چنین علاقه فوق العاده ای به مال و ثروت دارد به هنگام جمع آوری آن ملاحظه مشروع و نامشروع و حلال و حرام را نمی کند، و نیز چنین شخصی حقوق الهی آن را اصلا نمی پردازد، و یا کم می گذارد، و نیز چنین کسی جائی برای یاد خدا در دل او نیست.

و به این ترتیب بعد از ذکر آزمایش انسانها به وسیله نعمت و بلا، آنها را متوجه چهار آزمایش مهم می کند.

و عجب این که تمام این آزمونها جنبه مالی دارد، و در واقع اگر کسی از عهده آزمایشهای مالی برآید آزمایشهای دیگر برای او آسانتر است.

سوره الفجر(89): آیه 21

(آیه 21)- روزی بیدار می شوند که کار از کار گذشته! به دنبال نکوهشهایی که در آیات قبل از طغیانگران دنیاپرست و متجاوز به حقوق دیگران شده بود، در اینجا به آنها اخطار می کند که سر انجام قیامتی در کار است، و حساب و کتاب و مجازات شدیدی در پیش است، باید خود را برای آن آماده کنند.

نخست می فرماید: «و چنان نیست که آنها می پندارند» (کلا). که حساب و کتابی در کار نیست، و اگر خدا مال و ثروتی به آنها داده به خاطر احترام آنها بوده نه برای آزمایش و امتحان.

«در آن هنگام که زمین سخت در هم کوبیده شود» (اذا دکت الارض دکا دکا).

تعبیر «دکّا» اشاره به زلزله ها و حوادث تکان دهنده پایان دنیا و آغاز رستاخیز است، چنان تزلزلی در ارکان موجودات رخ می دهد که کوهها همه از هم متلاشی

[شماره صفحه واقعی : 494]

ص: 1683

شده، و زمینها صاف و مستوی می شوند، چنانکه در آیه 106- 108 سوره طه آمده است: «از تو در باره کوهها سؤال می کنند، بگو: پروردگارم آنها را برباد می دهد، سپس زمین را صاف و هموار و بی آب و گیاه رها می سازد، به گونه ای که هیچ پستی و بلندی در آن نمی بینی»!

سوره الفجر(89): آیه 22

(آیه 22)- بعد از پایان یافتن مرحله نخستین رستاخیز یعنی ویرانی جهان، مرحله دوم آغاز می شود و انسانها همگی به زندگی باز می گردند، و در دادگاه عدل الهی حاضر می شوند «و (در آن هنگام) فرمان پروردگارت فرا رسد، و فرشتگان صف در صف حاضر شوند» (و جاء ربک و الملک صفا صفا). و گرداگرد حاضران در محشر را می گیرند و آماده اجرای فرمان حقند.

این ترسیمی است از عظمت آن روز بزرگ و عدم توانائی انسان بر فرار از چنگال عدالت.

سوره الفجر(89): آیه 23

(آیه 23)- سپس می افزاید: «و در آن روز جهنّم را حاضر می کنند (آری) در آن روز انسان متذکر می شود، اما این تذکر چه سودی برای او دارد» (و جی ء یومئذ بجهنم یومئذ یتذکر الانسان و انی له الذکری).

از این تعبیر استفاده می شود که جهنّم قابل حرکت دادن است، و آن را به مجرمان نزدیک می کنند! همان گونه که در مورد بهشت نیز در آیه 90 سوره شعرا می خوانیم: «بهشت را به پرهیزکاران نزدیک می سازند»! در حدیثی از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله می خوانیم که وقتی آیه فوق «و جی ء یومئذ بجهنم» نازل شده رنگ چهره مبارکش دگرگون گشت، این حالت بر اصحاب گران آمد، بعضی به سراغ علی علیه السّلام رفتند و ماجرا را بیان کردند.

علی علیه السّلام آمد میان دو شانه پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را بوسید و گفت: «ای رسول خدا! پدر و مادرم به فدایت باد، چه حادثه ای روی داده؟

فرمود: جبرئیل آمد و این آیه را بر من تلاوت کرد.

علی علیه السّلام می گوید: عرض کردم: چگونه جهنّم را می آورند؟

فرمود: هفتاد هزار فرشته آن را با هفتاد هزار مهار می کشند و می آورند! و آن

[شماره صفحه واقعی : 495]

ص: 1684

در حال سرکشی است که اگر او را رها کنند همه را آتش می زند، سپس من در برابر جهنّم قرار می گیرم و او می گوید: ای محمّد! مرا با تو کاری نیست، خداوند گوشت تو را بر من حرام کرده، در آن روز هر کس در فکر خویش است ولی محمّد می گوید:

ربّ امّتی! امّتی! پروردگارا! امتم امتم»! آری! هنگامی که انسان مجرم این صحنه ها را می بیند تکان می خورد و بیدار می شود نگاهی به گذشته خویش می کند، و از اعمال خود سخت پشیمان می شود اما این پشیمانی هیچ سودی ندارد.

سوره الفجر(89): آیه 24

(آیه 24)- اینجاست که فریادش بلند می شود «می گوید: ای کاش برای (این) زندگیم چیزی از پیش فرستاده بودم»! (یقول یا لیتنی قدمت لحیاتی).

سوره الفجر(89): آیه 25

(آیه 25)- سپس در دو جمله کوتاه شدت عذاب الهی را در آن روز تشریح می کند، می فرماید: «در آن روز هیچ کس همانند او [- خدا] عذاب نمی کند» (فیومئذ لا یعذب عذابه احد).

آری! این طغیانگرانی که به هنگام قدرت بدترین جرائم و گناهان را مرتکب شدند در آن روز چنان مجازات می شوند که سابقه نداشته، همان گونه که نیکوکاران چنان پاداشهائی می بینند که حتی از خیال کسی نگذشته است.

سوره الفجر(89): آیه 26

(آیه 26)- «و (نیز در آن روز) هیچ کس همچون او کسی را به بند نمی کشد»! (و لا یوثق وثاقه احد).

نه بند و زنجیر او مانندی دارد، و نه مجازات و عذابش، چرا چنین نباشد در حالی که آنها نیز در این دنیا بندگان مظلوم خدا را تا آنجا که قدرت داشتند در بند کشیدند، و سخت ترین شکنجه ها را به آنها دادند.

سوره الفجر(89): آیه 27

(آیه 27)- ای صاحب نفس مطمئنّه! بعد از ذکر عذاب وحشتناکی که دامان طغیانگران و دنیاپرستان را در قیامت می گیرد، در اینجا به نقطه مقابل آن یعنی «نفوس مطمئنه» و مؤمنانی که در میان این طوفان عظیم از آرامش کامل برخوردارند پرداخته، و آنها را با یک دنیا لطف و محبت مخاطب ساخته، می گوید: «تو ای روح آرام یافته»! (یا ایتها النفس المطمئنه).

[شماره صفحه واقعی : 496]

ص: 1685

سوره الفجر(89): آیه 28

(آیه 28)- «به سوی پروردگارت باز گرد، در حالی که هم تو از او خشنودی و هم او از تو خشنود است»! (ارجعی الی ربک راضیه مرضیه).

سوره الفجر(89): آیه 29

(آیه 29)- «پس در سلک بندگانم درآی» (فادخلی فی عبادی).

سوره الفجر(89): آیه 30

(آیه 30)- «و در بهشتم وارد شو» (و ادخلی جنتی).

چه تعبیرات جالب و دل انگیز و روح پروری؟ که لطف و صفا و آرامش و اطمینان از آن می بارد! منظور از «نفس» در اینجا همان روح آدمی است.

و تعبیر به «مطمئنّه» اشاره به آرامشی است که در پرتو ایمان حاصل شده، چنانکه قرآن می گوید: «الا بذکر الله تطمئن القلوب بدانید تنها با ذکر خدا دلها آرام می گیرد» (رعد/ 28) چنین نفسی هم اطمینان به وعده های الهی دارد، و هم به راه و روشی که برگزیده مطمئن است، هم در اقبال دنیا و هم در ادبار دنیا، هم در طوفانها، و هم در حوادث و بلاها، و از همه بالاتر در آن هول و وحشت و اضطراب عظیم قیامت نیز آرام است.

منظور از بازگشت به سوی پروردگار بازگشت به سوی خود اوست، یعنی در جوار قرب او جای گرفتن، بازگشتی معنوی و روحانی نه مکانی و جسمانی.

تعبیر به «راضیه» به خاطر آن است که تمام وعده های پاداش الهی را بیش از آنچه تصور می کرد قرین واقعیت می بیند، و اما تعبیر به «مرضیه» به خاطر این است که مورد قبول و رضای دوست واقع شده است.

جالب این که در روایتی که در کتاب «کافی» از امام صادق علیه السّلام نقل شده، می خوانیم: که یکی از یارانش پرسید: آیا ممکن است مؤمن از قبض روحش ناراضی باشد؟! فرمود: «نه به خدا سوگند، هنگامی که فرشته مرگ برای قبض روحش می آید اظهار ناراحتی می کند، فرشته مرگ می گوید: ای ولی خدا ناراحت مباش! سوگند به آن کس که محمّد صلّی اللّه علیه و آله را مبعوث کرده من بر تو مهربانترم از پدر مهربان، درست

[شماره صفحه واقعی : 497]

ص: 1686

چشمهایت را بگشا و ببین، او نگاه می کند، رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و امیر مؤمنان علی علیه السّلام و فاطمه علیها السّلام و حسن و حسین علیهما السّلام و امامان از ذرّیّه او علیهم السّلام را می بیند، فرشته به او می گوید نگاه کن این رسول خدا و امیر مؤمنان و فاطمه و حسن و حسین و امامان علیهم السّلام دوستان تواند.

او چشمانش را باز می کند و نگاه می کند، ناگهان گوینده ای از سوی پروردگار بزرگ ندا می دهد، و می گوید: «یا ایتها النفس المطمئنه ای کسی که به محمّد و خاندانش اطمینان داشتی! و او با ثوابش از تو خشنود است، داخل شو در میان بندگانم یعنی محمّد و اهل بیتش علیهم السّلام و داخل شو در بهشتم، در این هنگام چیزی برای انسان محبوبتر از آن نیست که هر چه زودتر روحش از بدن جدا شود و به این منادی بپیوندد»! «پایان سوره فجر»

[شماره صفحه واقعی : 498]

ص: 1687

سوره بلد [90]
اشاره

این سوره در «مکّه» نازل شده و دارای 20 آیه است

محتوای سوره:

این سوره در عین کوتاهی حقایق بزرگی را در بر دارد.

در قسمت اول این سوره بعد از ذکر سوگندهای پرمعنائی اشاره به این حقیقت شده که زندگی انسان در عالم دنیا همواره توأم با مشکلات و رنج است، تا از یکسو خود را برای رفتن به جنگ مشکلات آماده سازد، و از سوی دیگر انتظار آرامش و آسودگی مطلق را در این جهان از سر بیرون کند.

در بخش دیگری از این سوره قسمتی از مهمترین نعمتهای الهی را بر انسان řɢشمرد، و سپس به ناسپاسی او در مقابل این نعمتها اشاره می کند.

در آخرین بخش مردم را به دو گروه «اصحاب المیمنه» و «اصحاب المشئمه» تقسیم کرده، و گوشه ای از صفات اعمال گروه اول (مؤمنان صالح) و سپس سرنوشت آنها را بیان می کند، و بعد به نقطه مقابل آنها یعنی کافران و مجرمان و سرنوشت آنها می پردازد.

فضیلت تلاوت سوره:

در حدیثی از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله نقل شده که فرمود:

«کسی که سوره بلد را بخواند خداوند او را از خشم خود در قیامت در امان می دارد».

[شماره صفحه واقعی : 499]

ص: 1688

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

سوره البلد(90): آیه 1

(آیه 1)- سوگند به این شهر مقدس! سنّت قرآن در بسیاری از موارد بر این است که بیان حقایق بسیار مهم را با سوگند شروع می کند، سوگندهائی که خود نیز سبب حرکت اندیشه و فکر و عقل انسان است و ارتباط خاصی با همان مطلب مورد نظر دارد.

در اینجا نیز برای بیان این واقعیت که زندگی انسان در دنیا توأم با درد و رنج است از سوگند تازه ای شروع کرده، می فرماید: «قسم به این شهر مقدس» [- مکّه ] (لا اقسم بهذا البلد).

سوره البلد(90): آیه 2

(آیه 2)- «شهری که تو در آن ساکن هستی» (و انت حل بهذا البلد).

البته شرافت و عظمت سرزمین «مکّه» ایجاب می کند خداوند به آن سوگند یاد نماید، چرا که نخستین مرکز توحید و عبادت پروردگار در اینجا ساخته شده، و انبیای بزرگ گرد این خانه طواف کرده اند، ولی جمله «و انت حل بهذا البلد» مطلب تازه ای در بر دارد، می گوید: این شهر به خاطر وجود پر فیض و برکت تو چنان عظمتی به خود گرفته که شایسته این سوگند شده است.

ای کعبه را ز یمن قدوم تو صد شرف وی مرده را ز مقدم پاک تو صد صفا

بطحا ز نور طلعت تو یافته فروغ یثرت ز خاک تو با رونق و نوا

سوره البلد(90): آیه 3

(آیه 3)- سپس می افزاید: «و قسم به پدر و فرزندش» (و والد و ما ولد).

منظور از «والد» ابراهیم خلیل و از «ما ولد» اسماعیل ذبیح است و با توجه به این که در آیه قبل به شهر «مکّه» سوگند یاد شده و می دانیم ابراهیم و فرزندش بنیانگذار «کعبه» و شهر «مکّه» بودند این تفسیر بسیار مناسب به نظر می رسد بخصوص این که عرب جاهلی نیز برای حضرت ابراهیم و فرزندش اهمیت فوق العاده ای قائل بود، و به آنها افتخار می کرد.

[شماره صفحه واقعی : 500]

ص: 1689

سوره البلد(90): آیه 4

(آیه 4)- سپس به چیزی می پردازد که هدف نهائی این سوگندهاست، می فرماید: «ما انسان را در رنج آفریدیم» و زندگی او پر از رنجهاست (لقد خلقنا الانسان فی کبد).

حتی نگاهی به زندگی انبیاء و اولیاء اللّه نیز نشان می دهد که زندگی این گلهای سرسبد آفرینش نیز با انواع ناملایمات و درد و رنجها قرین بود، هنگامی که دنیا برای آنها چنین باشد، وضع برای دیگران روشن است.

سوره البلد(90): آیه 5

(آیه 5)- سپس می افزاید: «آیا او گمان می کند که هیچ کس نمی تواند بر او دست یابد»؟ (ا یحسب ان لن یقدر علیه احد).

اشاره به این که آمیختگی زندگی انسان با آن همه درد و رنج دلیل بر این است که او قدرتی ندارد ولی هنگامی که به قدرتی می رسد هر کار خلاف و گناه و جرم و تجاوزی را مرتکب می شود گوئی خود را در امن و امان می بیند.

سوره البلد(90): آیه 6

(آیه 6)- سپس در ادامه همین سخن می افزاید: «می گوید: من مال زیادی را (در کارهای خیر) نابود کرده ام» (یقول اهلکت مالا لبدا).

اشاره به کسانی است که وقتی به آنها پیشنهاد صرف مال در کار خیری می کردند از روی غرور و نخوت می گفتند: ما بسیار در این راهها صرف کرده ایم در حالی که چیزی برای خدا انفاق نکرده بودند، و اگر اموالی به این و آن داده بودند برای تظاهر و ریاکاری و اغراض شخصی بوده است.

بعضی نیز گفته اند: آیه اشاره است به کسانی که اموال زیادی در دشمنی با اسلام و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و توطئه های ضد اسلامی صرف کرده بودند، و به آن افتخار می کردند.

سوره البلد(90): آیه 7

(آیه 7)- سپس می افزاید: «آیا (انسان) گمان می کند هیچ کس او را ندیده (که عمل خیری انجام نداده) است»؟ (ا یحسب ان لم یره احد).

او از این حقیقت غافل است که خداوند نه فقط ظواهر اعمال او را در خلوت و جمع می بیند، بلکه از اعماق قلب و روح او نیز آگاه است، و از نیات او با خبر هم کیفیت تحصیل آن اموال نامشروع را می داند و هم چگونگی

[شماره صفحه واقعی : 501]

ص: 1690

صرف کردن ریاکارانه و مغرضانه آن را.

سوره البلد(90): آیه 8

(آیه 8)- نعمت چشم و زبان، و هدایت! در تعقیب آیات گذشته که سخن از غرور و غفلت انسانهای طغیانگر می گفت در اینجا بخشی از مهمترین نعمتهای مادی و معنوی الهی را بر این انسان می شمرد، تا از یکسو غرور و غفلت او را بشکند، و از سوی دیگر وی را وادار به تفکر در خالق این نعمتها کند، و با تحریک حس شکرگزاری در درون جانش او را به سوی معرفت خالق سوق دهد.

می فرماید: «آیا برای او دو چشم قرار ندادیم»؟ (ا لم نجعل له عینین).

سوره البلد(90): آیه 9

(آیه 9)- «و یک زبان و دو لب»؟! (و لسانا و شفتین).

سوره البلد(90): آیه 10

(آیه 10)- «و او را به راه خیر و شر هدایت کردیم» (و هدیناه النجدین).

این هدایت از سه طریق انجام می گیرد: از طریق ادراکات عقلی و استدلال، و از طریق فطرت و وجدان بدون نیاز به استدلال، و از طریق وحی و تعلیمات انبیاء و اوصیا.

آنچه را مورد نیاز بشر در پیمودن مسیر تکامل است خداوند به یکی از این سه طریق یا در بسیاری از موارد با هر سه طریق به او تعلیم کرده است.

در اهمیت نعمتهای فوق همین بس که: «چشم» مهمترین وسیله ارتباط انسان با جهان خارج است، شگفتیهای چشم به اندازه ای است که براستی انسان را به خضوع در مقابل خالق آن وامی دارد، طبقات هفتگانه چشم که به نامهای صلبیه (قرنیه) مشیمیه، عنبیه، جلدیه، زلالیه، زجاجیه، و شبکیه نامیده شده، هر کدام ساختمان عجیب و ظریف و شگفت انگیزی دارد که قوانین فیزیکی و شیمیائی مربوط به نور و آئینه ها به دقیقترین وجهی در آنها رعایت شده بطوری که پیشرفته ترین دوربینهای دقیق عکاسی در برابر آن، موجود بی ارزشی است.

اگر در تمام وجود انسان جز چشم، چیز دیگری نبود، مطالعه شگفتیهایش برای شناخت علم و قدرت عظیم پروردگار کافی بود.

[شماره صفحه واقعی : 502]

ص: 1691

و اما «زبان» مهمترین وسیله ارتباط انسان با انسانهای دیگر و نقل و مبادله اطلاعات و معلومات از قومی به قوم دیگر، و از نسلی به نسل دیگر است، و اگر این وسیله ارتباطی نبود هرگز انسان نمی توانست تا این حد در علم و دانش و تمدّن مادی و مسائل معنوی ترقی کند.

و اما «لبها» نقش مؤثری در تکلم دارند، چرا که بسیاری از مقاطع حروف به وسیله لبها ادا می شود، و از این گذشته لبها کمک زیادی به جویدن غذا، و حفظ رطوبت دهان، و نوشیدن آب می کند و اگر نبودند مسأله خوردن و آشامیدن انسان و حتی منظره چهره او بر اثر جریان آب دهان به بیرون، و عدم قدرت بر اداء بسیاری از حروف وضع اسف انگیزی داشت.

امیر مؤمنان علی علیه السّلام می فرماید: «شگفتا از این انسان که با یک قطعه پیه می بیند، و با قطعه گوشتی سخن می گوید، و با استخوانی می شنود، و از شکافی نفس می کشد»! و این کارهای بزرگ حیاتی را با این وسائل کوچک انجام می دهد.

جمله «و هدیناه النجدین»- علاوه بر این که مسأله اختیار و آزادی اراده انسان را بیان می کند، با توجه به این که «نجد» مکان مرتفع است- اشاره به این است که پیمودن راه خیر خالی از مشکلات و زحمت و رنج نیست، همان گونه که بالا رفتن از زمینهای مرتفع مشکلاتی دارد، حتی پیمودن راه شر نیز مشکلاتی دارد، چه بهتر که انسان با سعی و تلاشش راه خیر را برگزیند.

به هر حال انتخاب راه با خود انسان است، اوست که می تواند چشم و زبان را در مسیر حلال یا حرام به گردش درآورد، و از دو جاده «خیر» و «شر» هر کدام را بخواهد برگزیند.

و لذا در حدیثی از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله می خوانیم: «خداوند متعال به فرزندان آدم می گوید: «ای فرزند آدم! اگر زبانت خواست تو را وادار به حرام کند من دو لب را برای جلوگیری از آن در اختیار تو قرار داده ام، لب را فرو بند، و اگر چشمت بخواهد تو را به سوی حرام ببرد من پلکها را در اختیار تو قرار داده ام، آنها را فرو بند! …».

[شماره صفحه واقعی : 503]

ص: 1692

سوره البلد(90): آیه 11

(آیه 11)- گردنه صعب العبور! به دنبال ذکر نعمتهای بزرگی که در آیات قبل آمده بود در اینجا بندگان ناسپاس را مورد ملامت و سرزنش قرار می دهد که چگونه با داشتن آن همه وسائل سعادت راه نجات را نپیموده اند.

نخست می فرماید: «ولی او (انسان ناسپاس) از آن گردنه مهم نگذشت» (فلا اقتحم العقبه).]

سوره البلد(90): آیه 12

(آیه 12)- سپس می فرماید: «تو نمی دانی آن گردنه چیست»؟ (و ما ادراک ما العقبه).

سوره البلد(90): آیه 13

(آیه 13)- «آزاد کردن برده ای» (فک رقبه).

سوره البلد(90): آیه 14

(آیه 14)- «یا غذا دادن در روز گرسنگی» (او اطعام فی یوم ذی مسغبه).

این تعبیر تأکیدی است بر اطعام گرسنگان در ایام قحطی و خشکسالی و مانند آن. برای اهمیت این موضوع، و الا اطعام گرسنگان همیشه از افضل اعمال بوده و هست.

سوره البلد(90): آیه 15

(آیه 15)- «یتیمی از خویشاوندان» (یتیما ذا مقربه).

تأکید روی یتیمان خویشاوند نیز به خاطر ملاحظه اولویتهاست، و گر نه همه یتیمان را باید اطعام و نوازش نمود.

سوره البلد(90): آیه 16

(آیه 16)- «یا مستمندی خاک نشین را» (او مسکینا ذا متربه).

به این ترتیب این گردنه صعب العبور که انسانهای ناسپاس هرگز خود را برای گذشتن از آن آماده نکرده اند، مجموعه ای است از اعمال خیر که عمدتا بر محور خدمت به خلق و کمک به ضعیفان و ناتوانها دور می زند، و نیز مجموعه ای از عقائد صحیح و خالص است که در آیات بعد به آن اشاره شده.

و به راستی گذشتن از این گردنه با توجه به علاقه شدیدی که غالب مردم به مال و ثروت دارند کار آسانی نیست.

در حدیثی آمده است: امام علی بن موسی الرضا علیه السّلام هنگامی که می خواست غذا بخورد دستور می فرمود سینی بزرگی کنار سفره بگذارند، و از هر غذائی که در سفره بود از بهترین آنها بر می داشت و در آن سینی

[شماره صفحه واقعی : 504]

ص: 1693

می گذاشت، سپس دستور می داد آنها را برای نیازمندان ببرند، بعد این آیه را تلاوت می فرمود: (فلا اقتحم العقبه …)

سپس می افزود: «خداوند متعال می دانست که همه قادر بر آزاد کردن بردگان نیستند راه دیگری نیز به سوی بهشتش قرار داد»!

سوره البلد(90): آیه 17

(آیه 17)- در ادامه تفسیری که برای این گردنه صعب العبور بیان فرموده، در این آیه می افزاید: «سپس از کسانی باشد که ایمان آورده، و یکدیگر را به صبر و رحمت توصیه می کنند» (ثم کان من الذین آمنوا و تواصوا بالصبر و تواصوا بالمرحمه).

به این ترتیب کسانی از این گردنه سخت عبور می کنند که هم دارای ایمان هستند و هم اخلاق والائی همچون دعوت به صبر و عواطف انسانی دارند، و هم اعمال صالحی همچون آزاد کردن بردگان و اطعام یتیمان و مسکینان انجام داده اند.

سوره البلد(90): آیه 18

(آیه 18)- و در پایان این اوصاف، مقام صاحبان آن را چنین بیان می کند:

«آنها اصحاب الیمین اند» که نامه اعمالشان را به دست راستشان می دهند! (اولئک اصحاب المیمنه).

سوره البلد(90): آیه 19

(آیه 19)- سپس به نقطه مقابل این گروه یعنی آنها که نتوانستند از این گردنه صعب العبور بگذرند، پرداخته، می فرماید: «و کسانی که آیات ما را انکار کرده اند افرادی شومند» که نامه اعمالشان به دست چپشان داده می شود! (و الذین کفروا بآیاتنا هم اصحاب المشأمه).

و این نشانه آن است که دستشان از حسنات تهی، و نامه اعمالشان از سیئات سیاه است.

یعنی این گروه کافر افرادی شوم و نامیمونند که هم سبب بدبختی خودشانند، و هم بدبختی جامعه، ولی از آنجا که شوم بودن و خجسته بودن در قیامت به آن شناخته می شود که نامه اعمال افراد در دست چپ، یا در دست راست آنها باشد بعضی این تفسیر را برای آن پذیرفته اند.

[شماره صفحه واقعی : 505]

ص: 1694

سوره البلد(90): آیه 20

(آیه 20)- و در آخرین آیه این سوره اشاره کوتاه و پر معنایی به مجازات گروه اخیر کرده، می فرماید: «بر آنها آتشی است فرو بسته»! که راه فراری از آن نیست (علیهم نار مؤصده).

«مؤصده» از ماده «ایصاد» به معنی بستن در و محکم کردن آن است، ناگفته پیداست انسان در اتاقی که هوای آن کمی گرم است می خواهد درها را باز کند، نسیمی بوزد و گرمی هوا را تعدیل کند، حال باید فکر کرد در کوره سوزان دوزخ هنگامی که تمام درها بسته شود چه حالی پیدا خواهد شد؟! «پایان سوره بلد»

[شماره صفحه واقعی : 506]

ص: 1695

سوره شمس [91]
اشاره

این سوره در «مکّه» نازل شده و 15 آیه دارد

محتوا و فضیلت سوره:

این سوره که در حقیقت سوره «تهذیب نفس» و «تطهیر قلوب از ناپاکیها و ناخالصیها» ست، بر محور همین معنی دور می زند، منتها در آغاز سوره به یازده موضوع مهم از عالم خلقت و ذات پاک خداوند برای اثبات این معنی که فلاح و رستگاری در گرو تهذیب نفس است قسم یاد شده، و بیشترین سوگندهای قرآن را بطور جمعی در خود جای داده است.

و در پایان سوره به ذکر نمونه ای از اقوام متمرد و گردنکش- که به خاطر ترک تهذیب نفس در شقاوت ابدی فرو رفتند، و خداوند آنها را به مجازات شدیدی گرفتار کرد، یعنی قوم ثمود- می پردازد.

در فضیلت تلاوت این سوره همین بس که در حدیثی از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله آمده است: «هر کس آن را بخواند گوئی به تعداد تمام اشیائی که خورشید و ماه بر آنها می تابد در راه خدا صدقه داده است»! و مسلما این فضیلت بزرگ از آن کسی است که محتوای بزرگ این سوره کوچک را در جان خود پیاده کند، و تهذیب نفس را وظیفه قطعی خود بداند.

[شماره صفحه واقعی : 507]

ص: 1696

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

سوره الشمس(91): آیه 1

(آیه 1)- رستگاری بدون تهذیب نفس ممکن نیست! سوگندهای پی در پی و مهمی که در آغاز این سوره آمده، به یک حساب «یازده» سوگند و به حساب دیگر «هفت» سوگند است، و به خوبی نشان می دهد که مطلب مهمی در اینجا مطرح است، مطلبی به عظمت آسمانها و زمین و خورشید و ماه، مطلبی سرنوشت ساز و حیات بخش.

نخست می فرماید: «به خورشید و گسترش نور آن سوگند» (و الشمس و ضحاها).

سوگندهای قرآن عموما دو مقصد را تعقیب می کند: نخست اهمیت مطلبی که سوگند به خاطر آن یاد شده، و دیگر اهمیت خود این امور که مورد سوگند است، چرا که سوگند همیشه به موضوعات مهم یاد می شود.

«خورشید» مهمترین و سازنده ترین نقش را در زندگی انسان و تمام موجودات زنده زمینی دارد، زیرا علاوه بر این که منبع «نور» و «حرارت» است و این دو از عوامل اصلی زندگی انسان به شمار می رود، منابع دیگر حیاتی نیز از آن مایه می گیرند، وزش بادها، نزول بارانها، پرورش گیاهان، و حتی پدید آمدن منابع انرژی زا، همچون نفت و ذغال سنگ، هر کدام درست دقت کنیم بصورتی با نور آفتاب ارتباط دارد. بطوری که اگر روزی این چراغ حیات بخش خاموش گردد تاریکی و سکوت و مرگ همه جا را فرا خواهد گرفت.

سوره الشمس(91): آیه 2

(آیه 2)- سپس به سومین سوگند پرداخته، می گوید: «و قسم به ماه هنگامی که بعد از آن (خورشید) در آید» (و القمر اذا تلاها).

این تعبیر- چنانکه جمعی از مفسران نیز گفته اند- در حقیقت اشاره به ماه در موقع بدر کامل یعنی شب چهارده است، زیرا ماه در شب چهاردهم تقریبا مقارن غروب آفتاب سر از افق مشرق بر می دارد، و چهره پر فروغ خود را ظاهر کرده،

[شماره صفحه واقعی : 508]

ص: 1697

و سلطه خویش را بر پهنه آسمان تثبیت می کند، و چون از هر زمان جالبتر و پرشکوه تر است به آن سوگند یاد شده.

سوره الشمس(91): آیه 3

(آیه 3)- و در چهارمین سوگند، می افزاید: «و به روز هنگامی که صفحه زمین را روشن سازد» (و النهار اذا جلاها).

سوگند به این پدیده مهم آسمانی به خاطر تأثیر فوق العاده آن در زندگی بشر، و تمام موجودات زنده است، چرا که روز رمز حرکت و جنبش و حیات است و تمام تلاشها و کششها و کوششهای زندگی معمولا در روشنائی روز صورت می گیرد.

سوره الشمس(91): آیه 4

(آیه 4)- و در پنجمین سوگند می فرماید: «و به شب، آن هنگام که زمین را بپوشاند» (و اللیل اذا یغشاها).

«شب» با تمام برکات و آثارش، که از یکسو حرارت آفتاب روز را تعدیل می کند، و از سوی دیگر مایه آرامش و استراحت همه موجودات زنده است.

سوره الشمس(91): آیه 5

(آیه 5)- در ششمین و هفتمین سوگند به سراغ آسمان و خالق آسمان می رود، و می افزاید: «و قسم به آسمان و کسی که آسمان را بنا کرده» (و السماء و ما بناها).

اصل خلقت آسمان با آن عظمت خیره کننده از شگفتیهای بزرگ خلقت است، و بنا و پیدایش این همه کواکب و اجرام آسمانی و نظامات حاکم بر آنها شگفتی دیگر، و از آن مهمتر خالق این آسمان است.

سوره الشمس(91): آیه 6

(آیه 6)- سپس در هشتمین و نهمین سوگند سخن از زمین و خالق زمین به میان آورده، می فرماید: «و به زمین و کسی که آن را گسترانیده» (و الارض و ما طحاها).

زمین که گاهواره زندگی انسان و تمام موجودات زنده است.

زمین با تمام شگفتیها: کوهها و دریاها، درّه ها و جنگلها، چشمه ها و رودخانه ها، معادن و منابع گرانبهایش، که هر کدام به تنهائی آیتی است از آیات حق و نشانه ای از نشانه های او.

[شماره صفحه واقعی : 509]

ص: 1698

و از آن برتر و بالاتر خالق این زمین و کسی که آن را گسترانیده است.

سوره الشمس(91): آیه 7

(آیه 7)- سر انجام به دهمین و یازدهمین سوگند که آخرین قسمها در این سلسله است پرداخته، می فرماید: «و قسم به جان آدمی، و آن کس که آن را (آفریده و) منظم ساخته» (و نفس و ما سواها).

همان انسانی که عصاره عالم خلقت، و چکیده جهان ملک و ملکوت، و گل سرسبد عالم آفرینش است.

منظور از «نفس» جسم و روح هر دو می باشد و مراد از «سوّیها» (از ماده تسویه) هم تنظیم و تعدیل قوای روحی انسان است، از حواس ظاهر گرفته، تا نیروی ادراک، حافظه، انتقال، تخیل، ابتکار، عشق، اراده و تصمیم، و مانند آن که در مباحث «علم النفس» مطرح شده است.

و هم تمام شگفتیهای نظامات بدن و دستگاههای مختلف آن را که در علم «تشریح» و «فیزیولوژی» (وظایف الاعضاء) بطور گسترده مورد بحث قرار گرفته شامل می شود چرا که شگفتیهای قدرت خداوند هم در جسم است و هم در جان و اختصاص به یکی از این دو ندارد.

سوره الشمس(91): آیه 8

(آیه 8)- در این آیه به یکی از مهمترین مسائل مربوط به آفرینش انسان پرداخته، می افزاید: «سپس فجور و تقوا (شرّ و خیرش) را به او الهام کرده است» (فالهمها فجورها و تقواها).

خداوند آن چنان قدرت تشخیص و عقل و وجدان بیدار، به او داده که فجور و تقوا را از طریق عقل و فطرت در می یابد.

آری! هنگامی که خلقتش تکمیل شد، و هستی او تحقق یافت، خداوند بایدها و نبایدها را به او تعلیم داد، و به این ترتیب وجودی شد از نظر آفرینش مجموعه ای از گل بدبو و روح الهی و از نظر تعلیمات آگاه بر فجور و تقوا و در نتیجه، وجودی است که می تواند در قوس صعودی برتر از فرشتگان گردد و در قوس نزولی از حیوانات درنده نیز منحطتر گردد و این منوط به آن است که با اراده و انتخابگری خویش کدام مسیر را برگزیند.

[شماره صفحه واقعی : 510]

ص: 1699

سوره الشمس(91): آیه 9

(آیه 9)- و سر انجام بعد از تمام این سوگندهای مهم و پی در پی به نتیجه آنها پرداخته، می فرماید: سوگند به اینها «که هر کس نفس خود را پاک و تزکیه کرده رستگار شده» (قد افلح من زکاها).

آری! رستگاری از آن کسی است که نفس خویش را تربیت کند و رشد و نمو دهد، و از آلودگی به خلق و خوی شیطانی و گناه و عصیان و کفر پاک سازد و در حقیقت مسأله اصلی زندگی انسان نیز همین «تزکیه» است، که اگر باشد سعادتمند است و الا بدبخت و بینوا.

سوره الشمس(91): آیه 10

(آیه 10)- سپس به سراغ گروه مخالف رفته، می فرماید: «و آن کس که نفس خویش را با معصیت و گناه آلوده ساخته، نومید و محروم گشته است»! (و قد خاب من دساها).

و به این ترتیب پیروزمندان و شکست خوردگان در صحنه زندگی دنیا مشخص می شوند، و معیار ارزیابی این دو گروه چیزی جز «تزکیه نفس و نموّ و رشد روح تقوا و اطاعت خداوند» یا «آلودگی به انواع معاصی و گناهان» نیست.

در حدیثی آمده است که: رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله هنگامی که آیه «قد افلح من زکاها» را تلاوت می فرمود توقف می کرد و چنین دعا می نمود: «پروردگارا! به نفس من تقوایش را مرحمت کن، تو ولی و مولای آن هستی، و آن را تزکیه فرما که تو بهترین تزکیه کنندگانی».

سوره الشمس(91): آیه 11

(آیه 11)- عاقبت مرگبار طغیانگران: به دنبال هشداری که در آیات قبل در باره عاقبت کار کسانی که نفس خود را آلوده می کنند آمده بود، در اینجا به عنوان نمونه به یکی از مصداقهای واضح تاریخی این مطلب پرداخته، و سرنوشت قوم طغیانگر «ثمود» را در عباراتی کوتاه و قاطع و پر معنی بیان کرده، می فرماید: «و قوم ثمود بر اثر طغیان (پیامبرشان را) تکذیب کردند» (کذبت ثمود بطغواها).

«قوم ثمود» که نام پیامبرشان «صالح» بود از قدیمی ترین اقوامی هستند که در

[شماره صفحه واقعی : 511]

ص: 1700

یک منطقه کوهستانی میان «حجاز» و «شام» زندگی می کردند، زندگی مرفّه، سرزمین آباد، دشتهای مسطح با خاکهای مساعد و آماده برای کشت و زرع، و قصرهای مجلل، و خانه های مستحکم داشتند، ولی نه تنها شکر این همه نعمت را به جا نیاوردند، بلکه سر به طغیان و سرکشی برداشته، و به تکذیب پیامبرشان صالح برخاستند، و آیات الهی را به باد سخریه گرفتند، و سر انجام خداوند آنها را با یک صاعقه آسمانی نابود کرد.

سوره الشمس(91): آیه 12

(آیه 12)- سپس به یکی از نمونه های بارز طغیان این قوم پرداخته، می افزاید: «آنگاه که شقی ترین آنها به پا خاست» (اذ انبعث اشقاها).

«اشقی» (شقی ترین) اشاره به همان کسی است که ناقه ثمود را به هلاکت رساند.

در بعضی از روایات آمده است که پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله به علی علیه السّلام فرمود:

«سنگدلترین افراد اقوام نخستین که بود؟» علی علیه السّلام در پاسخ عرض کرد: «آن کسی که ناقه ثمود را به هلاکت رساند» پیامبر فرمود: «راست گفتی، شقی ترین افراد اقوام اخیر چه کسی است؟» علی علیه السّلام می گوید: «عرض کردم نمی دانم ای رسول خدا!».

پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «کسی که شمشیر را بر این نقطه از سر تو وارد می کند» و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله اشاره به قسمت بالای پیشانی آن حضرت کرد.

هیچ یک از این دو خصومت شخصی نداشتند، بلکه هر دو می خواستند نورحق را خاموش کنند، و معجزه و آیتی از آیات الهی را از میان بردارند.

سوره الشمس(91): آیه 13

(آیه 13)- در این آیه به شرح بیشتری در زمینه طغیانگری قوم ثمود پرداخته، می افزاید: «و فرستاده الهی [- صالح ] به آنان گفت: ناقه خدا [- همان شتری که معجزه الهی بود] را با آبشخورش واگذارید» (فقال لهم رسول الله ناقه الله و سقیاها).

منظور از «رسول اللّه» در اینجا حضرت صالح علیه السّلام پیغمبر قوم ثمود است، و تعبیر به «ناقه اللّه» (شتر ماده متعلق به خداوند) اشاره به این است که این شتر یک

[شماره صفحه واقعی : 512]

ص: 1701

شتر معمولی نبود، بلکه به عنوان معجزه و سند گویای صدق دعوی صالح فرستاده شده بود، یکی از ویژگیهای آن طبق روایت مشهور این بود که از دل صخره ای از کوه برآمد تا معجزه گویائی در برابر منکران لجوج باشد.

سوره الشمس(91): آیه 14

(آیه 14)- و در این آیه می گوید: این قوم سرکش اعتنائی به کلمات این پیامبر بزرگ و هشدارهای او نکردند «پس او را تکذیب و ناقه را پی کردند» (فکذبوه فعقروها).

جالب توجه این که کسی که ناقه را به هلاکت رساند، یک نفر بیشتر نبود ولی در آیه فوق این عمل به تمام طغیانگران قوم ثمود نسبت داده شده، این به خاطر آن است که دیگران هم به نحوی در این کار سهیم بودند و با خشنودی و رضایت کامل آنها انجام گرفت.

و به دنبال این تکذیب و مخالفت شدید، خداوند چنان آنها را مجازات کرد که اثری از آنان باقی نماند، چنانکه در ادامه همین آیه می فرماید: «از این رو پروردگارشان آنها (و سرزمینشان) را به خاطر گناهشان در هم کوبید و با خاک یکسان و صاف کرد»! (فدمدم علیهم ربهم بذنبهم فسواها).

صاعقه همان صیحه عظیم آسمانی در چند لحظه کوتاه چنان زلزله و لرزه ای در سرزمین آنها ایجاد کرد که تمام بناها روی هم خوابید و صاف شد و خانه هایشان را به گورهای آنها مبدل ساخت.

سوره الشمس(91): آیه 15

(آیه 15)- سر انجام در آخرین آیه سوره برای این که هشدار محکمی به تمام کسانی که در همان مسیر و خط حرکت می کنند بدهد، می فرماید:

«و (خداوند) هرگز از فرجام این کار [- مجازات ستمگران ] بیم ندارد» (و لا یخاف عقباها).

بسیارند حاکمانی که قدرت بر مجازات دارند ولی پیوسته از پیامدهای آن بیمناکند، و از واکنشها و عکس العملها ترسان، و به همین دلیل از قدرت خود استفاده نمی کنند، و یا به تعبیر صحیحتر قدرت آنان آمیخته با ضعف و ناتوانی و علمشان آمیخته با جهل است چرا که می ترسند توانائی بر مقابله

[شماره صفحه واقعی : 513]

ص: 1702

با پیامدهای آن را نداشته باشند.

ولی خداوند قادر متعال که علمش احاطه به همه این امور و عواقب و آثار آن دارد، و قدرتش برای مقابله با پیامدهای حوادث با هیچ ضعفی آمیخته نیست بیمی از عواقب این امور ندارد، و به همین دلیل با نهایت قدرت و قاطعیت آنچه را که اراده کرده است انجام می دهد.

«پایان سوره شمس»

[شماره صفحه واقعی : 514]

ص: 1703

سوره لیل [92]
اشاره

این سوره در «مکّه» نازل شده و دارای 21 آیه است

محتوا و فضیلت سوره:

در آغاز سوره بعد از ذکر سه سوگند مردم را به دو گروه تقسیم می کند: انفاق کنندگان با تقوا، و بخیلانی که منکر پاداش قیامتند، پایان کار گروه اول را خوشبختی و سهولت و آرامش، و پایان کار گروه دوم را سختی و تنگی و بدبختی می شمرد.

در بخش دیگری از این سوره، بعد از اشاره به این معنی که هدایت بندگان بر خداست، همگان را از آتش فروزان دوزخ انذار می کند.

و در آخرین بخش کسانی را که در این آتش می سوزند و گروهی را که از آن نجات می یابند با ذکر اوصاف معرفی می کند.

در فضیلت تلاوت این سوره از پیغمبر گرامی صلّی اللّه علیه و آله آمده است که فرمود:

«هر کس این سوره را تلاوت کند خداوند آنقدر به او می بخشد که راضی شود، و او را از سختیها نجات می دهد و مسیر زندگی را برای او آسان می سازد».

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

شأن نزول:

مفسران برای کل این سوره شأن نزولی از ابن عباس نقل کرده اند که چنین است: «مردی در میان مسلمانان بود که شاخه یکی از درختان خرمای او بالای خانه مرد فقیر عیالمندی قرار گرفته بود، صاحب نخل هنگامی که بالای درخت می رفت

[شماره صفحه واقعی : 515]

ص: 1704

تا خرماها را بچیند، گاهی چند دانه خرما در خانه مرد فقیر می افتاد، و کودکانش آن را برمی داشتند، آن مرد از نخل فرود می آمد و خرما را از دستشان می گرفت.

مرد فقیر به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله شکایت آورد.

پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: برو تا به کارت رسیدگی کنم. سپس صاحب نخل را ملاقات کرد و فرمود: این درختی که شاخه هایش بالای خانه فلان کس آمده است به من می دهی تا در مقابل آن نخلی در بهشت از آن تو باشد! مرد گفت: من درختان نخل بسیاری دارم، و خرمای هیچ کدام به خوبی این درخت نیست- و حاضر به چنین معامله ای نیستم.

کسی از یاران پیامبر صلّی اللّه علیه و آله این سخن را شنید، عرض کرد: ای رسول خدا! اگر من بروم و این درخت را از این مرد خریداری و واگذار کنم، شما همان چیزی را که به او می دادید به من عطا خواهی کرد؟

فرمود: آری.

آن مرد رفت و صاحب نخل را دید و با او گفتگو کرد، صاحب نخل گفت: آیا می دانی که محمّد حاضر شد درخت نخلی در بهشت در مقابل این به من بدهد- و من نپذیرفتم.

خریدار گفت: آیا می خواهی آن را بفروشی یا نه؟

گفت: نمی فروشم مگر آن که مبلغی را که گمان نمی کنم کسی بدهد به من بدهی.

گفت: چه مبلغ؟

گفت: چهل نخل.

خریدار تعجب کرد و گفت: عجب بهای سنگینی برای نخلی که کج شده مطالبه می کنی، چهل نخل! سپس بعد از کمی سکوت گفت: بسیار خوب، چهل نخل به تو می دهم.

فروشنده (طمعکار) گفت: اگر راست می گوئی چند نفر را به عنوان شهود بطلب! اتفاقا گروهی از آنجا می گذشتند آنها را صدا زد، و بر این معامله شاهد گرفت.

سپس خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله آمد و عرض کرد ای رسول خدا! نخل به ملک من

[شماره صفحه واقعی : 516]

ص: 1705

در آمد و تقدیم (محضر مبارکتان) می کنم.

رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله به سراغ خانواده فقیر رفت و به صاحب خانه گفت: این نخل از آن تو و فرزندان توست.

اینجا بود که سوره لیل نازل شد- و گفتنیها را در باره بخیلان و سخاوتمندان گفت.

در بعضی از روایات آمده که مرد خریدار شخصی به نام «ابو الدحداح» بود.

سوره اللیل(92): آیه 1

(آیه 1)- تقوا و امدادهای الهی: باز در آغاز این سوره به سه سوگند تفکر انگیز از «مخلوقات» و «خالق عالم» برخورد می کنیم.

می فرماید: «قسم به شب در آن هنگام که (جهان را) بپوشاند» (و اللیل اذا یغشی).

تعبیر به «یغشی» ممکن است به خاطر آن باشد که تاریکی شب همچون پرده ای بر نیمی از کره زمین می افتد، و آن را زیر پوشش خود قرار می دهد، و یا به خاطر این که چهره روز یا چهره آفتاب عالمتاب با فرا رسیدن آن پوشانده می شود، و به هر حال اشاره ای است به اهمیت شب و نقش مؤثر آن در زندگی انسانها، از تعدیل حرارت آفتاب گرفته، تا مسأله آرامش و سکون همه موجودات زنده در پرتو آن، و نیز عبادت شب زنده داران بیدار دل و آگاه.

سوره اللیل(92): آیه 2

(آیه 2)- سپس به سراغ سوگند دیگری رفته، می افزاید: «و قسم به روز هنگامی که تجلی کند» (و النهار اذا تجلی).

و این از لحظه ای است که سپیده صبح پرده ظلمانی شب را می شکافد و تاریکیها را به عقب می راند و بر تمام پهنه آسمان حاکم می شود.

سوره اللیل(92): آیه 3

(آیه 3)- و بعد به سراغ آخرین قسم رفته، می فرماید: «و قسم به آن کس که جنس مذکر و مؤنث را آفرید» (و ما خلق الذکر و الانثی).

چرا که وجود این دو جنس در عالم «انسان» و «حیوان» و «نبات» و دگرگونیهایی که از لحظه انعقاد نطفه تا هنگام تولد رخ می دهد، و ویژگیهایی که هر یک از دو جنس به تناسب فعالیتها و برنامه هایشان دارند، و اسرار فراوانی که در مفهوم زوجیّت نهفته است، همه نشانه ها و آیاتی است از جهان بزرگ آفرینش، که از طریق آن می توان به عظمت آفریننده آن واقف شد.

[شماره صفحه واقعی : 517]

ص: 1706

سوره اللیل(92): آیه 4

(آیه 4)- و سر انجام به هدف نهائی این سوگندها می رسد و می فرماید: «که سعی و تلاش شما (در زندگی) مختلف است» (ان سعیکم لشتی).

جهت گیری تلاشها و نتائج آن نیز کاملا مختلف و متفاوت می باشد. اشاره به این که شما به هر حال در زندگی آرام نخواهید گرفت، و حتما به سعی و تلاشی دست می زنید، و نیروهای خداداد که سرمایه های وجودتان است در مسیری خرج می شود، ببینید سعی و تلاش شما در کدام مسیر، به کدام سمت، و دارای کدام نتیجه است؟ نکند تمام سرمایه ها و استعدادهای خود را به بهای اندکی بفروشید، و یا بیهوده به هدر دهید.

سوره اللیل(92): آیه 5

(آیه 5)- سپس مردم را به دو گروه تقسیم کرده، و ویژگیهای هر یک را بر می شمرد، می فرماید: «اما آن کس که (در راه خدا) انفاق کند و پرهیزکاری پیش گیرد» (فاما من اعطی و اتقی).

تأکید بر «تقوا» به دنبال انفاق اموال، اشاره به لزوم نیت پاک و قصد خالص به هنگام انفاق، و خالی بودن از هرگونه منت و اذیت و آزار می باشد.

سوره اللیل(92): آیه 6

(آیه 6)- «و جزای نیک (الهی) را تصدیق کند» (و صدق بالحسنی).

سوره اللیل(92): آیه 7

(آیه 7)- «ما او را در مسیر آسانی قرار می دهیم» و به سوی بهشت جاویدان هدایت می کنیم (فسنیسره للیسری).

اصولا ایمان به معاد و پاداشهای عظیم الهی تحمل انواع مشکلات را برای انسان سهل و آسان می کند، نه تنها «مال» که «جان» خود را نیز در طبق اخلاص می گذارد و به عشق شهادت در میدان جهاد شرکت می کند، و از این ایثارگری خود لذت می برد.

سوره اللیل(92): آیه 8

(آیه 8)- سپس به نقطه مقابل این گروه پرداخته، می فرماید: «اما کسی که بخل ورزد و (از این راه) بی نیازی طلبد» (و اما من بخل و استغنی).

سوره اللیل(92): آیه 9

(آیه 9)- «و پاداش نیک (الهی) را تکذیب کند» (و کذب بالحسنی).

سوره اللیل(92): آیه 10

(آیه 10)- «به زودی او را در مسیر دشواری قرار می دهیم» (فسنیسره للعسری).

«بخل» در اینجا نقطه مقابل «اعطا» است که در گروه اول (گروه سخاوتمندان سعادتمند) بیان شد، «و استغنی» (بی نیازی بطلبد) بهانه ای است برای بخل

[شماره صفحه واقعی : 518]

ص: 1707

ورزیدن، و وسیله ای است برای ثروت اندوختن.

اصولا برای این بخیلان بی ایمان انجام اعمال نیک و مخصوصا انفاق در راه خدا کار سخت و دشواری است. در حالی که برای گروه اول نشاطآور و روح افزاست.

سوره اللیل(92): آیه 11

(آیه 11)- و در این آیه به این بخیلان کوردل هشدار داده، می فرماید: «و در آن هنگام که (در جهنّم) سقوط می کند اموالش به حال او سودی نخواهد داشت» (و ما یغنی عنه ماله اذا تردی). نه می تواند این اموال را با خود از این دنیا ببرد، و نه اگر ببرد مانع سقوط او در آتش دوزخ خواهد شد.

سوره اللیل(92): آیه 12

(آیه 12)- در تعقیب آیات گذشته که مردم را به دو گروه مؤمن سخاوتمند و گروه بی ایمان بخیل تقسیم کرده، و سرنوشت هر کدام را بیان می نمود در اینجا به سراغ این مطلب می رود که کار ما هدایت است نه اجبار و الزام، این وظیفه شماست که تصمیم بگیرید و مرد راه باشید، به علاوه پیمودن این راه به سود خود شماست، و ما هیچ نیازی به آن نداریم.

می فرماید: «به یقین هدایت کردن بر ما است» (ان علینا للهدی).

چه هدایت از طریق تکوین (فطرت و عقل) و چه از طریق تشریع (کتاب و سنّت) ما آنچه در این زمینه لازم بوده گفته ایم و حق آن را ادا کرده ایم.

سوره اللیل(92): آیه 13

(آیه 13)- «و آخرت و دنیا از آن ما است» (و ان لنا للآخره و الاولی).

هیچ نیازی به ایمان و اطاعت شما نداریم، نه اطاعت شما به ما سودی می رساند، و نه معصیت شما زیانی، و تمام این برنامه ها به سود شما و برای خود شماست.

سوره اللیل(92): آیه 14

(آیه 14)- و از آنجا که یکی از شعب هدایت هشدار و انذار است در این آیه، می افزاید: «من شما را از آتشی که زبانه می کشد بیم می دهم»! (فانذرتکم نارا تلظی).

سوره اللیل(92): آیه 15

(آیه 15)- سپس به گروهی که وارد این آتش برافروخته و سوزان می شوند اشاره کرده، می فرماید: «کسی جز بدبخت ترین مردم وارد آن نمی شود» (لا یصلاها الا الاشقی).

سوره اللیل(92): آیه 16

(آیه 16)- و در توصیف اشقی می فرماید: «همان کسی که (آیات خدا را) تکذیب کرد و به آن پشت نمود» (الذی کذب و تولی).

[شماره صفحه واقعی : 519]

ص: 1708

بنابر این، معیار خوشبختی و بدبختی همان کفر و ایمان است با پیامدهای عملی که این دو دارد و به راستی کسی که آن همه نشانه های هدایت و امکانات برای ایمان و تقوا را نادیده بگیرد مصداق روشن «اشقی» و بدبخت ترین مردم است.

سوره اللیل(92): آیه 17

(آیه 17)- سپس سخن از گروهی می گوید که از این آتش شعله ور سوزان برکنارند، می فرماید: «به زودی با تقواترین مردم از آن (آتش سوزان) دور داشته می شود» (و سیجنبها الاتقی).

سوره اللیل(92): آیه 18

(آیه 18)- «همان کسی که مال خود را (در راه خدا) می بخشد تا پاک شود» (الذی یؤتی ماله یتزکی).

تعبیر به «یتزکّی» در حقیقت اشاره به قصد قربت و نیت خالص است خواه این جمله به معنی کسب نمو معنوی و روحانی باشد، یا به دست آوردن پاکی اموال، چون «تزکیه» هم به معنی «نمو دادن» آمده و هم «پاک کردن».

سوره اللیل(92): آیه 19

(آیه 19)- سپس برای تأکید بر مسأله خلوص نیت آنها در انفاقهایی که دارند، می افزاید: «و هیچ کس را نزد او حق نعمتی نیست تا بخواهد (به این وسیله) او را جزا دهد» (و ما لاحد عنده من نعمه تجزی).

سوره اللیل(92): آیه 20

(آیه 20)- «بلکه تنها هدفش جلب رضای پروردگار بزرگ اوست» (الا ابتغاء وجه ربه الاعلی).

یعنی انفاق مؤمنان پرهیزکار به دیگران نه از روی ریاست، و نه به خاطر جوابگوئی خدمات سابق آنها، بلکه انگیزه آن تنها و تنها جلب رضای خداوند است، و همین است که به آن انفاقها ارزش فوق العاده ای می دهد.

سوره اللیل(92): آیه 21

(آیه 21)- و سر انجام در آخرین آیه این سوره به ذکر پاداش عظیم و بی نظیر این گروه پرداخته، و در یک جمله کوتاه، می گوید: «و به زودی راضی و خشنود می شود» (و لسوف یرضی).

آری! همان گونه که او برای رضای خدا کار می کرد خدا نیز او را راضی می سازد، رضایتی گسترده و نامحدود که تمام نعمتها در آن جمع است.

«پایان سوره لیل»

[شماره صفحه واقعی : 520]

ص: 1709

سوره ضحی [93]
اشاره

این سوره در «مکّه» نازل شده و 11 آیه دارد

محتوا و فضیلت سوره:

طبق بعضی از روایات وقتی پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بر اثر تأخیر و انقطاع موقت وحی ناراحت بود، و زبان دشمنان نیز باز شده بود، این سوره نازل شد و همچون باران رحمتی بر قلب پاک پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نشست.

این سوره با دو سوگند آغاز می شود، سپس به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بشارت می دهد که خدا هرگز تو را رها نساخته است.

بعد به او نوید می دهد که خداوند آنقدر به او عطا می کند که خشنود شود.

و در آخرین مرحله، گذشته زندگانی پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را در نظر او مجسّم می سازد که خداوند چگونه او را همیشه مشمول انواع رحمت خود قرار داده، و در سخت ترین لحظات زندگی حمایتش نموده است.

و لذا در آخرین آیات به او دستور می دهد که (به شکرانه این نعمتهای بزرگ الهی) با یتیمان و مستمندان مهربانی کند و نعمت خدا را بازگو نماید.

در فضیلت این سوره همین بس که در حدیثی از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله نقل شده است: «هر کس آن را تلاوت کند از کسانی خواهد بود که خدا از آنها راضی می شود و شایسته است که محمد صلّی اللّه علیه و آله برای او شفاعت کند و به عدد هر یتیم و مسکین سؤال کننده ده حسنه برای او خواهد بود».

و این همه فضیلت از آن کسی است که آن را بخواند و در عمل پیاده کند.

[شماره صفحه واقعی : 521]

ص: 1710

قابل توجه این که مطابق روایات متعددی، این سوره و سوره آینده (الم نشرح) یک سوره است، و لذا برای این که در هر رکعت بعد از سوره حمد باید یک سوره کامل خوانده شود این دو سوره را باید با هم خواند.

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر در باره شأن نزول این سوره «ابن عباس» می گوید: پانزده روز گذشت، و وحی بر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نازل نشد، مشرکان گفتند: پروردگار محمد، او را رها کرده، و دشمن داشته، اگر راست می گوید مأموریت او از سوی خداست، باید وحی بطور مرتب بر او نازل می شد.

در اینجا سوره مورد بحث نازل گشت- و به سخنان آنها پاسخ گفت.

قابل توجه این که طبق حدیثی وقتی این سوره نازل شد پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به جبرئیل فرمود: دیر کردی در حالی که سخت به تو مشتاق بودم.

جبرئیل گفت: «من به تو مشتاقتر بودم، ولی من بنده مأمورم و جز به فرمان پروردگار نازل نمی شوم»!

سوره الضحی(93): آیه 1

(آیه 1)- در آغاز این سوره نیز با دو سوگند رو برو می شویم: سوگند به «نور» و «ظلمت» می فرماید: «قسم به روز در آن هنگام که آفتاب برآید» و همه جا را فرا گیرد (و الضحی).

سوره الضحی(93): آیه 2

(آیه 2)- «و سوگند به شب در آن هنگام که آرام گیرد» و همه جا را در آرامش فرو برد (و اللیل اذا سجی).

«ضحی» از ماده «سجو» به معنی اوائل روز است آن موقعی که خورشید در آسمان بالا بیاید و نور آن بر همه جا مسلط شود، و این در حقیقت بهترین موقع روز است.

«سجی» از ماده «سجو» در اصل به معنی «سکون و آرامش» است، و آنچه در شب مهم است همان آرامشی است که بر آن حکمفرماست، و طبعا اعصاب و روح

[شماره صفحه واقعی : 522]

ص: 1711

انسان را در آرامش فرو می برد، و برای تلاش و کوشش فردا و فرداها آماده می سازد، و از این نظر نعمت بسیار مهمی است که شایسته است سوگند به آن یاد شود.

میان این دو قسم و محتوای آیه شباهت و رابطه نزدیکی وجود دارد، روز همچون نزول نور وحی بر قلب پاک پیامبر صلّی اللّه علیه و آله است و شب همچون انقطاع موقت وحی که آن نیز در بعضی از مقاطع لازم است.

سوره الضحی(93): آیه 3

(آیه 3)- و به دنبال این دو سوگند بزرگ به نتیجه و جواب قسم پرداخته، می فرماید: «خداوند هرگز تو را وانگذاشته و مورد خشم قرار نداده است» (ما ودعک ربک و ما قلی).

این تعبیر دلداری و تسلّی خاطری است برای شخص پیامبر صلّی اللّه علیه و آله که بداند اگر گاهی در نزول وحی تأخیر افتد روی مصالحی است که خدا می داند، و هرگز دلیل بر آن نیست که طبق گفته دشمنان خداوند نسبت به او خشمگین شده باشد یا بخواهد او را ترک گوید، او همیشه مشمول لطف و عنایات خاصّه خدا، و همواره در کنف حمایت ویژه اوست.

سوره الضحی(93): آیه 4

(آیه 4)- سپس اضافه می کند: «و مسلما آخرت برای تو از دنیا بهتر است» (و للآخره خیر لک من الاولی).

تو در این جهان مشمول الطاف او هستی، و در آخرت بیشتر و بهتر، نه در کوتاه مدت مورد غضب پروردگار خواهی بود، و نه در دراز مدت، کوتاه سخن این که تو همیشه عزیزی، در دنیا عزیز و در آخرت عزیزتر.

سوره الضحی(93): آیه 5

(آیه 5)- آنقدر به تو می بخشد که خشنود شوی! در این آیه برترین نوید را به پیامبر داده، می افزاید: «و به زودی پروردگارت آنقدر به تو عطا خواهد کرد که خشنود شوی» (و لسوف یعطیک ربک فترضی).

این بالاترین اکرام و احترام پروردگار نسبت به بنده خاصّش محمد صلّی اللّه علیه و آله است که می فرماید: آنقدر به تو می بخشیم که راضی شوی، در دنیا بر دشمنان پیروز خواهی شد و آیین تو جهان گیر خواهد گشت، و در آخرت نیز مشمول بزرگترین

[شماره صفحه واقعی : 523]

ص: 1712

مواهب خواهی بود.

بدون شک پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله به عنوان خاتم انبیا و رهبر عالم بشریت خشنودیش تنها در نجات خویش نیست، بلکه آن زمان راضی و خشنود می شود که شفاعتش در باره امتش نیز پذیرفته شود.

لذا در حدیثی از امام باقر علیه السّلام از پدرش امام زین العابدین علیه السّلام از عمویش «محمّد بن حنفیه» از پدرش امیر مؤمنان علیه السّلام می خوانیم: رسول اللّه فرمود: «روز قیامت من در موقف شفاعت می ایستم، و آنقدر گنهکاران را شفاعت کنم که خداوند گوید:

أ رضیت یا محمّد؟ «آیا راضی شدی ای محمّد؟

من می گویم: رضیت، رضیت راضی شدم، راضی شدم»! سپس امیر مؤمنان علی علیه السّلام رو به جمعی از اهل کوفه کرده و افزود: «شما معتقدید امید بخش ترین آیات قرآن آیه «قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطوا من رحمه الله ای کسانی که نسبت به خود زیاده روی کرده اید از رحمت خدا نومید نشوید» است.

گفتند: آری! ما چنین می گوییم.

فرمود: «ولی ما اهل بیت می گوییم امید بخش ترین آیات قرآن آیه «و لسوف یعطیک ربک فترضی» است»! ناگفته پیداست که شفاعت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله شرائطی دارد، نه او برای هر کس شفاعت می کند، و نه هر گنهکاری می تواند چنین انتظاری را داشته باشد (1).

در حدیث دیگری از امام صادق علیه السّلام می خوانیم: «رسول خدا وارد خانه فاطمه علیها السّلام شد در حالی که لباس خشنی از پشم شتر در تن دخترش بود، با یک دست آسیا می کرد، و با دست دیگر فرزندش را شیر می داد، اشک در چشمان پیامبر صلّی اللّه علیه و آله ظاهر شد، فرمود: دخترم! تلخی دنیا را در برابر شیرینی آخرت تحمل کن، چرا که خداوند بر من نازل کرده است که آنقدر پروردگارت به تو می بخشد که راضی شوی (و لسوف یعطیک ربک فترضی».

[شماره صفحه واقعی : 524]

ص: 1713


1- مشروح این بحث را در جلد اول همین تفسیر ذیل آیه 48 سوره بقره مطالعه فرمایید.
سوره الضحی(93): آیه 6

(آیه 6)- به شکرانه این همه نعمت که خدا به تو داده …!

چنانکه گفتیم هدف این سوره تسلّی و دلداری پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله و بیان الطاف الهی نسبت به آن حضرت است، لذا در ادامه آیات گذشته که از این معنی سخن می گفت، در اینجا نخست به ذکر سه موهبت از مواهب خاص الهی به پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله پرداخته، و سپس سه دستور مهم در همین رابطه به او می دهد.

می فرماید: «آیا او (خداوند) تو را یتیم نیافت و پناه داد» (ا لم یجدک یتیما فآوی).

در شکم مادر بودی که پدرت عبد اللّه از دنیا رفت، تو را در آغوش جدّت «عبد المطلب» (سید مکّه) پرورش دادم.

شش ساله بودی که مادرت از دنیا رفت، و از این نظر نیز تنها شدی، اما عشق و محبت تو را در قلب «عبد المطلب» افزون ساختم.

هشت ساله بودی که جدّت «عبد المطلب» از دنیا رفت عمویت «ابو طالب» را به خدمت و حمایتت گماشتم، تا تو را همچون جان شیرین در بر گیرد و محافظت کند.

آری تو یتیم بودی و من به تو پناه دادم.

سوره الضحی(93): آیه 7

(آیه 7)- بعد به ذکر نعمت دوم پرداخته، می فرماید: «و تو را گمشده یافت و هدایت کرد» (و وجدک ضالا فهدی).

آری! تو هرگز از نبوت و رسالت آگاه نبودی، و ما این نور را در قلب تو افکندیم که به وسیله آن انسانها را هدایت کنی! چنانکه در جای دیگر می فرماید: «تو نه کتاب را می دانستی و نه ایمان را (از محتوای قرآن و اسلام قبل از نزول وحی آگاه نبودی) ولی ما آن را نوری قرار دادیم که به وسیله آن هر کس از بندگانمان را بخواهیم هدایت می کنیم» (شوری/ 52).

بنابر این منظور از «ضلالت» در اینجا نفی ایمان و توحید و پاکی و تقوا نیست، بلکه نفی آگاهی از اسرار نبوت، و قوانین اسلام، و عدم آشنائی با این حقایق بود، ولی بعد از بعثت به کمک پروردگار بر همه این امور واقف شد و هدایت یافت.

[شماره صفحه واقعی : 525]

ص: 1714

سوره الضحی(93): آیه 8

(آیه 8)- بعد به بیان سومین نعمت پرداخته، می فرماید: «و تو را فقیر یافت و بی نیاز کرد» (و وجدک عائلا فاغنی).

توجه «خدیجه» آن زن مخلص با وفا را به سوی تو جلب نمود تا ثروت سرشارش را در اختیار تو و اهداف بزرگت قرار دهد، و بعد از ظهور اسلام غنائم فراوانی در جنگها نصیب تو کرد آن گونه که برای رسیدن به اهداف بزرگت بی نیاز شدی.

سوره الضحی(93): آیه 9

(آیه 9)- سپس به عنوان نتیجه گیری از آیات قبل، سه دستور پر اهمیت به پیغمبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله می دهد که هر چند مخاطب در آن شخص رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله است ولی مسلما همگان را شامل می شود.

نخست می فرماید: «حال که چنین است یتیم را تحقیر مکن» (فاما الیتیم فلا تقهر).

تو هم خود یتیم بودی و رنج یتیمی را کشیده ای، اکنون از دل و جان مراقب یتیمان باش و روح تشنه آنها را با محبتت سیراب کن.

این نشان می دهد که در مورد یتیمان مسأله اطعام و انفاق گرچه مهم است، ولی از آن مهمتر دلجوئی و نوازش و رفع کمبودهای عاطفی است، و لذا در حدیث معروفی می خوانیم که «رسول اللّه» صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «هر کس به عنوان نوازش دست بر سر یتیمی کشد به تعداد هر موئی که دست او از آن می گذرد در روز قیامت نوری خواهد داشت».

سوره الضحی(93): آیه 10

(آیه 10)- و در این آیه به دومین دستور پرداخته، می فرماید: «و سؤال کننده را از خود مران» (و اما السائل فلا تنهر).

در این که منظور از «سائل» در اینجا چه کسی است؟ چند تفسیر وجود دارد:

نخست این که منظور کسانی است که سؤالاتی در مسائل علمی و اعتقادی و دینی دارند.

دیگر این که: منظور کسانی است که دارای فقر مادی هستند، و به سراغ تو

[شماره صفحه واقعی : 526]

ص: 1715

می آیند، باید آنچه در توان داری به کار گیری، و آنها را مأیوس نکنی، و از خود مرانی.

سوم این که: هم ناظر به فقر علمی است و هم فقر مادی، دستور می دهد که به تقاضای سائلان در هر قسمت پاسخ مثبت ده، این معنی هم تناسب با هدایت الهی نسبت به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دارد و هم سرپرستی از او در زمانی که یتیم بود.

سوره الضحی(93): آیه 11

(آیه 11)- و سر انجام در سومین و آخرین دستور، می فرماید: «و نعمتهای پروردگارت را بازگو کن» (و اما بنعمه ربک فحدث).

بازگو کردن نعمت، گاه با زبان است و تعبیراتی که حاکی از نهایت شکر و سپاس باشد، نه غرور و برتری جوئی، و گاه با عمل است به این ترتیب که از آن در راه خدا انفاق و بخشش کند، بخششی که نشان دهد خداوند نعمت فراوانی به او عطا کرده است.

البته واژه «نعمت» تمام نعمتهای معنوی و مادی را شامل می شود.

لذا در حدیثی از امام صادق علیه السّلام می خوانیم که فرمود: معنی آیه چنین است:

«آنچه را خدا به تو بخشیده و برتری داده و روزی عطا فرموده و نیکی به تو کرده و هدایت نموده همه را بازگو کن».

«پایان سوره ضحی»

[شماره صفحه واقعی : 527]

ص: 1716

[شماره صفحه واقعی : 528]

ص: 1717

سوره انشراح [94]
اشاره

این سوره در «مکّه» نازل شده و دارای 8 آیه است

محتوا و فضیلت سوره:

معروف است که این سوره بعد از سوره «و الضحی» نازل شده و محتوای آن نیز همین مطلب را تأیید می کند چرا که در این سوره باز قسمتی از مواهب الهی بر پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله شمرده شده است در واقع سه نوع موهبت بزرگ در سوره و الضّحی آمده بود و سه موهبت بزرگ در سوره الم نشرح آمده است مواهب گذشته بعضی مادی و بعضی معنوی بود اما مواهب سه گانه این سوره همه جنبه معنوی دارد و عمدتا این سوره بر سه محور دور می زند.

یکی بیان همین نعمتهای سه گانه و دیگر بشارت به پیامبر از نظر برطرف شدن مشکلات دعوت او در آینده و دیگر توجه به خداوند یگانه و تحریص و ترغیب به عبادت و نیایش.

و به همین دلیل در روایات اهل بیت علیهم السّلام چنانکه قبلا هم اشاره کرده ایم این دو به منزله یک سوره شمرده شده است و لذا در قرائت نماز برای این که یک سوره کامل خوانده شود هر دو را با هم می خوانند.

در فضیلت تلاوت این سوره در حدیثی از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله می خوانیم که فرمود: «هر کس این سوره را بخواند پاداش کسی را دارد که محمّد صلّی اللّه علیه و آله را غمگین دیده و اندوه را از قلب او زدوده است».

[شماره صفحه واقعی : 529]

ص: 1718

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

سوره الشرح(94): آیه 1

(آیه 1)- ما تو را مشمول انواع نعمتها ساختیم! لحن آیات آمیخته با لطف و محبت فوق العاده پروردگار و تسلّی و دلداری پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله است.

در نخستین آیه به مهمترین موهبت الهی اشاره کرده، می فرماید: «آیا ما سینه تو را گشاده نساختیم» (ا لم نشرح لک صدرک).

منظور از «شرح صدر» در اینجا گسترش روح و فکر پیامبر به وسیله نور الهی و سکینه و آرامش خداداد می باشد، این توسعه می تواند مفهوم وسیعی داشته باشد که هم وسعت علمی پیامبر را از طریق وحی و رسالت شامل گردد و هم بسط و گسترش تحمل و استقامت او در برابر لجاجتها و کارشکنیهای دشمنان و مخالفان.

و لذا در حدیثی آمده است که پیامبر می فرماید: «من تقاضائی از پروردگارم کردم و دوست می داشتم این تقاضا را نمی کردم، عرض کردم: خداوندا! پیامبران قبل از من بعضی جریان باد را در اختیارشان قرار دادی، و بعضی مردگان را زنده می کردند!» خداوند به من فرمود: آیا تو یتیم نبودی پناهت دادم؟

گفتم: آری! فرمود: آیا گمشده نبودی هدایتت کردم؟

عرض کردم: آری، ای پروردگار! فرمود: آیا سینه تو را گشاده، و پشتت را سبکبار نکردم؟

عرض کردم: آری ای پروردگار!».

این نشان می دهد که نعمت «شرح صدر» ما فوق معجزات انبیاست، و به راستی اگر کسی حالات پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را دقیقا مطالعه کند و میزان شرح صدر او را در حوادث سخت و پیچیده دوران عمرش بنگرد یقین می کند که این از طریق عادی ممکن نیست، بلکه یک تأیید الهی و ربانی است.

و به خاطر همین «شرح صدر» بود که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به عالیترین وجهی مشکلات

[شماره صفحه واقعی : 530]

ص: 1719

رسالت را پشت سر گذاشت، و وظائف خود را در این طریق به خوبی انجام داد.

سوره الشرح(94): آیه 2

(آیه 2)- سپس به ذکر موهبت دیگری از مواهب عظیم خود به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله پرداخته، می افزاید: «و (آیا) بار سنگین را از تو برنداشتیم»!؟ (و وضعنا عنک وزرک).

سوره الشرح(94): آیه 3

(آیه 3)- «همان باری که سخت بر پشت تو سنگینی می کرد» (الذی انقض ظهرک).

این کدام بار بود که خداوند از پشت پیامبرش برداشت؟

قرائن آیات به خوبی نشان می دهد که منظور همان مشکلات رسالت و نبوت، و دعوت به سوی توحید و یکتاپرستی، و برچیدن آثار فساد از آن محیط بسیار آلوده بوده است، نه تنها پیغمبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله که همه پیغمبران در آغاز دعوت با چنین مشکلات عظیمی رو برو بودند، و تنها با امدادهای الهی بر آنها پیروز می شدند، منتها شرائط محیط و زمان پیغمبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله از جهاتی سخت تر و سنگین تر بود.

سوره الشرح(94): آیه 4

(آیه 4)- و در بیان سومین موهبت، می فرماید: «و آوازه تو را بلند ساختیم» (و رفعنا لک ذکرک).

نام تو همراه اسلام و نام قرآن همه جا پیچید، و از آن بهتر این که نام تو در کنار نام اللّه هر صبح و شام بر فراز مأذنه ها و هنگام اذان برده می شود، و شهادت به رسالت تو، در کنار شهادت به توحید و یگانگی خداوند نشان اسلام، و دلیل پذیرش این آیین پاک است.

در حدیثی از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله در تفسیر این آیه می خوانیم که فرمود: جبرئیل به من گفت: خداوند متعال می گوید: هنگامی که نام من برده می شود نام تو نیز همراه من ذکر می شود- و در عظمت مقام تو همین بس.

سوره الشرح(94): آیه 5

(آیه 5)- در این آیه، به پیامبرش مهمترین بشارت را می دهد و انوار امید را بر قلب پاکش می پاشد، می فرماید: «به یقین با (هر) سختی آسانی است» (فان مع العسر یسرا).

سوره الشرح(94): آیه 6

(آیه 6)- باز تأکید می کند: «مسلّما با هر سختی آسانی است» (ان مع العسر یسرا).

[شماره صفحه واقعی : 531]

ص: 1720

غم مخور مشکلات و سختیها به این صورت باقی نمی ماند، کارشکنیهای دشمنان برای همیشه ادامه نخواهد یافت، و محرومیتهای مادی و مشکلات اقتصادی و فقر مسلمین به همین صورت ادامه نمی یابد.

قابل ذکر است که، این دو آیه به صورتی مطرح شده که اختصاص به شخص پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و زمان آن حضرت ندارد، بلکه به صورت یک قاعده کلی و به عنوان تعلیلی بر مباحث سابق مطرح است، و به همه انسانهای مؤمن مخلص و تلاشگر نوید می دهد که همیشه در کنار سختیها آسانیهاست.

در حدیثی آمده است که پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «بدان که با سختیها آسانی است، و با صبر پیروزی و با غم و اندوه خوشحالی و گشایش است».

صبر و ظفر هر دو دوستان قدیمند بر اثر صبر نوبت ظفر آید.

سوره الشرح(94): آیه 7

(آیه 7)- سپس در این آیه، می فرماید: «پس هنگامی که از کار مهمی فارغ می شوی به مهم دیگری پرداز» (فاذا فرغت فانصب).

هرگز بیکار نمان، تلاش و کوشش را کنار مگذار، پیوسته مشغول مجاهده باش و پایان مهمی را آغاز مهم دیگر قرار ده.

سوره الشرح(94): آیه 8

(آیه 8)- و در تمام این احوال به خدا تکیه کن «و به سوی پروردگارت توجه کن» (و الی ربک فارغب). رضایت او را بطلب، و خشنودی او را جستجو کن، و به سوی قرب جوارش بشتاب.

مطابق آنچه گفته شد آیه مفهوم گسترده ای دارد که فراغت از هر مهمی، و پرداختن به مهم دیگر را شامل می شود، و جهت گیری تمام تلاشها را به سوی پروردگار توصیه می کند.

به هر حال مجموعه این سوره بیانگر عنایت خاص الهی به پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و تسلی او در برابر مشکلات، و وعده نصرت و تأیید او در برابر مشکلات و فراز و نشیبهای راه رسالت است. و در عین حال مجموعه ای است امید بخش سازنده و حیات آفرین برای همه انسانها و همه رهروان راه حق.

«پایان سوره انشراح»

[شماره صفحه واقعی : 532]

ص: 1721

سوره تین [95]
اشاره

این سوره در «مکّه» نازل شده و دارای 8 آیه است

محتوا و فضیلت سوره:

این سوره در حقیقت بر محور آفرینش زیبای انسان، و مراحل تکامل، و انحطاط او دور می زند، و این مطلب با سوگندهای پر معنائی در آغاز سوره شروع شده است، و بعد از شمردن عوامل پیروزی و نجات انسان، سر انجام تأکید بر مسأله معاد و حاکمیت مطلقه خداوند پایان می گیرد.

در حدیثی از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله آمده است: «هر کس این سوره را بخواند خداوند دو نعمت را مادامی که در دنیاست به او می بخشد: سلامت و یقین، و هنگامی که از دنیا برود به تعداد تمام کسانی که این سوره را خوانده اند ثواب یک روز روزه به عنوان پاداش به او می بخشد».

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

سوره التین(95): آیه 1

(آیه 1)- در آغاز این سوره به چهار سوگند پر معنی برخورد می کنیم که مقدمه برای بیان معنی پراهمیتی است.

می فرماید: «قسم به انجیر و زیتون [- یا قسم به سرزمین شام و بیت المقدس ]» (و التین و الزیتون).

سوره التین(95): آیه 2

(آیه 2)- «و سوگند به طور سینین» (و طور سینین).

[شماره صفحه واقعی : 533]

ص: 1722

سوره التین(95): آیه 3

(آیه 3)- «و قسم به این شهر امن» [- شهر مکه ] (و هذا البلد الامین).

«تین» در لغت به معنی «انجیر» و «زیتون» همان زیتون معروف است که ماده روغنی مفیدی از آن می گیرند.

در این که آیا منظور سوگند به همین دو میوه معروف است یا چیز دیگر؟

بعضی آن را اشاره به همان دو میوه معروف می دانند که خواص غذائی و درمانی فوق العاده زیادی دارد، بعضی دیگر معتقدند که منظور از آن، دو کوهی است که شهر «دمشق» و «بیت المقدس» بر آنها قرار گرفته، چرا که این دو سرزمین، محل قیام بسیاری از انبیا و پیامبران بزرگ خداست، و این تفسیر با سوگندهای سوم و چهارم که از سرزمینهای مقدسی یاد می کند هماهنگ است.

و اما «هذا البلد الامین» مسلما اشاره به سرزمین «مکّه» است سرزمینی که حتی در عصر جاهلیت به عنوان منطقه امن و حرم خدا شمرده می شد، و کسی در آنجا حق تعرض به دیگری نداشت.

و هر گاه این دو قسم (تین و زیتون) را بر معنی ابتدائی آنها حمل کنیم یعنی انجیر و زیتون معروف، باز سوگند پر معنائی است زیرا:

«انجیر» دارای ارزش غذائی فراوانی است و لقمه ای است مغذی و مقوی برای هر سن و سال و خالی از پوست و هسته و زوائد.

در حدیثی از امام علی بن موسی الرضا علیه السّلام آمده است: «انجیر بوی دهان را می برد، لثه ها و استخوانها را محکم می کند، مو را می رویاند درد را برطرف می سازد، و با وجود آن نیاز به دارو نیست.»

و نیز فرمود: «انجیر شبیه ترین اشیا به میوه بهشتی است.»

و غذاشناسان و دانشمندان بزرگ برای زیتون و روغن آن اهمیت فوق العاده ای قائلند، و معتقدند کسانی که می خواهند همواره سالم باشند باید از این اکسیر حیاتی استفاده کنند.

روغن زیتون دوست صمیمی کبد آدمی، و برای رفع عوارض کلیه ها و سنگهای صفراوی، و قولنجهای کلیوی، و کبدی و رفع یبوست بسیار مؤثر است.

[شماره صفحه واقعی : 534]

ص: 1723

روغن زیتون سرشار از انواع ویتامینها است و دارای فسفر، کلسیم و پتاسیم و منگنز است در حدیثی از امام علیّ بن موسی الرضا علیه السّلام آمده است: «روغن زیتون غذای خوبی است، دهان را خوشبو و بلغم را برطرف می سازد، رنگ صورت را صفا و طراوت می بخشد، اعصاب را تقویت کرده، بیماری و درد و ضعف را از میان می برد و آتش خشم را فرو می نشاند».

سوره التین(95): آیه 4

(آیه 4)- ما انسان را در بهترین صورت آفریدیم! بعد از ذکر این قسمهای پرمحتوای چهارگانه به جواب قسم پرداخته، می فرماید: «مسلما ما انسان را در بهترین صورت و نظام آفریدیم» (لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم).

«تقویم» به معنی درآوردن چیزی به صورت مناسب، و نظام معتدل و کیفیت شایسته است، و گستردگی مفهوم آن اشاره به این است که خداوند انسان را از هر نظر موزون و شایسته آفرید، هم از نظر جسمی، و هم از نظر روحی و عقلی، چرا که هرگونه استعدادی را در وجود او قرار داده، و او را برای پیمودن قوس صعودی بسیار عظیمی آماده ساخته، و با این که انسان «جرم صغیری» است، «عالم کبیر» را در او جا داده و آنقدر شایستگیها به او بخشیده که لایق خلعت «و لقد کرمنا بنی آدم ما فرزندان آدم را کرامت و عظمت بخشیدیم» (1) شده است.

سوره التین(95): آیه 5

(آیه 5)- ولی همین انسان با تمام این امتیازات اگر از مسیر حق منحرف گردد چنان سقوط می کند که به «اسفل سافلین» کشیده می شود، لذا در آیه مورد بحث، می فرماید: «سپس او را به پایین ترین مرحله باز گرداندیم» (ثم رددناه اسفل سافلین).

چرا چنین نباشد در حالی که موجودی است مملوّ از استعدادهای سرشار که اگر در طریق صلاح از آن استفاده کند بر بالاترین قله افتخار قرار می گیرد، و اگر این همه هوش و استعداد را در طریق فساد به کار اندازد بزرگترین مفسده را می آفریند و طبیعی است که به «اسفل سافلین» کشیده شود.

[شماره صفحه واقعی : 535]

ص: 1724


1- سوره اسراء (17) آیه 70.
سوره التین(95): آیه 6

(آیه 6)- ولی در این آیه، می افزاید: «مگر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند که برای آنها پاداشی تمام نشدنی است» (الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات فلهم اجر غیر ممنون).

سوره التین(95): آیه 7

(آیه 7)- در این آیه، این انسان ناسپاس و بی اعتنا به دلائل و نشانه های معاد را مخاطب ساخته، می گوید: «پس چه چیز سبب می شود که بعد از این همه (دلائل روشن) روز جزا را انکار می کنی»؟! (فما یکذبک بعد بالدین).

ساختمان وجود تو از یکسو، و ساختمان این جهان پهناور از سوی دیگر، نشان می دهد که زندگی چند روزه دنیا نمی تواند هدف نهائی آفرینش تو و این عالم بزرگ باشد.

اینها همه مقدمه ای است برای جهانی وسیعتر و کاملتر، و به تعبیر قرآن در آیه 62 سوره واقعه «نشئه اولی» خود خبر از «نشئه دیگری» می دهد، چرا انسان متذکر نمی شود.

سوره التین(95): آیه 8

(آیه 8)- و در آخرین آیه سوره، می فرماید: «آیا خداوند بهترین حکم کنندگان و داوران نیست»؟! (ا لیس الله باحکم الحاکمین).

در حدیثی آمده است هنگامی که پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله سوره «و التین» را تلاوت می فرمود وقتی به آیه «ا لیس الله باحکم الحاکمین» می رسید، می فرمود: «بلی و انا علی ذلک من الشّاهدین آری خداوند بهترین حکم کنندگان است و من بر این امر گواهم».

«پایان سوره تین»

[شماره صفحه واقعی : 536]

ص: 1725

سوره علق [96]
اشاره

این سوره در «مکّه» نازل شده و دارای 19 آیه است

محتوا و فضیلت سوره:

مشهور در میان مفسران این است که این سوره نخستین سوره ای است که بر پیغمبر گرامی اسلام صلّی اللّه علیه و آله نازل شده، و محتوای آن نیز مؤید همین معنی است.

در آغاز به پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله دستور قرائت و تلاوت می دهد و سپس از آفرینش این انسان با عظمت، از یک قطعه خون بی ارزش، سخن می گوید.

در مرحله بعد از تکامل انسان در پرتو لطف و کرم پروردگار، و آشنائی او به علم و دانش و قلم بحث می کند.

و در مرحله بعد، از انسانهای ناسپاسی که علی رغم این همه موهبت و اکرام الهی راه طغیان را پیش می گیرند سخن به میان می آورد.

و سر انجام به مجازات دردناک کسانی که مانع هدایت مردم و اعمال نیکند اشاره می کند و سوره را با دستور سجده و تقرب به درگاه پروردگار پایان می دهد.

در فضیلت تلاوت این سوره از امام صادق علیه السّلام نقل شده است که فرمود:

«هر کس در روز یا شب سوره «اقرا باسم ربّک» را بخواند، و در همان شب یا روز بمیرد شهید از دنیا رفته است و خداوند او را شهید مبعوث می کند و در صف شهیدان جای می دهد، و در قیامت همچون کسی است که با شمشیر در راه خدا همراه پیامبر خدا جهاد کرده است.»

[شماره صفحه واقعی : 537]

ص: 1726

این سوره به مناسبت تعبیرهای مختلفی که در آغاز آن است به نام سوره «علق»، «اقرا»، «قلم» نامیده شده.

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

شأن نزول:

در روایات آمده است که پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله به کوه «حرا» رفته بود جبرئیل آمد و گفت: ای محمّد بخوان! پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: من قرائت کننده نیستم.

جبرئیل او را در آغوش گرفت و فشرد، و بار دیگر گفت: بخوان! پیامبر صلّی اللّه علیه و آله همان جواب را تکرار کرد، بار دوم نیز جبرئیل این کار را کرد، و همان جواب را شنید، و در سومین بار گفت: (اقرأ باسم ربک الذی خلق …) (تا آخر آیات پنج گانه).

این سخن را گفت و از دیده پیامبر صلّی اللّه علیه و آله پنهان شد.

رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله که با دریافت نخستین اشعه وحی سخت خسته شده بود به سراغ خدیجه آمده، و فرمود: «زمّلونی و دثّرونی مرا بپوشانید و جامه ای بر من بیفکنید تا استراحت کنم».

«طبرسی» در «مجمع البیان» نیز نقل می کند که: رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله به خدیجه فرمود: هنگامی که تنها می شوم ندائی می شنوم (و نگرانم!).

خدیجه عرض کرد: خداوند جز خیر در باره تو کاری نخواهد کرد، چرا که به خدا سوگند تو امانت را ادا می کنی، صله رحم به جا می آوری، در سخن گفتن راستگو هستی.

«خدیجه» می گوید: بعد از این ماجرا ما به سراغ «ورقه بن نوفل» رفتیم (او از آگاهان عرب و عمو زاده خدیجه بود) رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله آنچه را دیده بود برای «ورقه» بیان کرد، ورقه گفت: هنگامی که آن منادی به سراغ تو می آید دقت کن ببین چه می شنوی؟ سپس برای من نقل کن.

[شماره صفحه واقعی : 538]

ص: 1727

پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در خلوتگاه خود این را شنید که می گوید: ای محمّد بگو: بسم اللّه الرّحمن الرّحیم الحمد للّه ربّ العالمین- تا- و لا الضّالّین، و بگو: لا اله الّا اللّه، سپس حضرت به سراغ ورقه آمد و مطلب را برای او بازگو کرد.

«ورقه» گفت: بشارت بر تو، باز هم بشارت بر تو، من گواهی می دهم تو همان هستی که «عیسی بن مریم» بشارت داده است! و تو شریعتی همچون «موسی» داری تو پیامبر مرسلی، و به زودی بعد از این روز مأمور به جهاد می شوی و اگر من آن روز را درک کنم در کنار تو جهاد خواهم کرد! هنگامی که «ورقه» از دنیا رفت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «من این روحانی را در بهشت (بهشت برزخی) دیدم در حالی که لباس حریر بر تن داشت، زیرا او به من ایمان آورد و مرا تصدیق کرد».

البته در بعضی از کلمات مفسرین، یا کتب تاریخ، مطالب ناموزونی در باره این فصل از زندگی پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله به چشم می خورد که مسلما از احادیث مجعول و اسرائیلیات است.

به نظر می رسد این گونه روایات ضعیف و رکیک، ساخته و پرداخته دشمنان اسلام است که خواسته اند هم اسلام را زیر سؤال برند و هم شخص پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله را.

سوره العلق(96): آیه 1

(آیه 1)- بخوان به نام پروردگارت! در نخستین آیه پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله را مخاطب ساخته، می گوید: «بخوان به نام پروردگارت که (جهان را) آفرید» (اقرأ باسم ربک الذی خلق).

قابل توجه این که در اینجا قبل از هر چیز تکیه روی مسأله «ربوبیت» پروردگار شده است، و می دانیم «رب» به معنی «مالک مصلح» است کسی که هم صاحب چیزی است و هم به اصلاح و تربیت آن می پردازد.

سپس برای اثبات ربوبیت پروردگار روی مسأله خلقت و آفرینش جهان هستی تکیه شده، چرا که بهترین دلیل بر ربوبیت او خالقیت اوست، کسی عالم را تدبیر می کند که آفریننده آن است.

این در حقیقت پاسخی است به مشرکان عرب که «خالقیت» خدا را پذیرفته

[شماره صفحه واقعی : 539]

ص: 1728

بودند، اما ربوبیت و تدبیر را برای بتها قائل بودند! به علاوه ربوبیت خداوند و تدبیر او در نظام هستی بهترین دلیل بر اثبات ذات مقدّس اوست.

سوره العلق(96): آیه 2

(آیه 2)- سپس از میان مخلوقات روی مهمترین پدیده جهان خلقت و گل سرسبد آفرینش یعنی «انسان» تکیه کرده، و آفرینش او را یادآور شده، می فرماید:

«همان کس که انسان را از خون بسته ای خلق کرد» (خلق الانسان من علق).

از آنجا که نطفه بعد از گذراندن دوران نخستین در عالم جنین، به شکل قطعه خون بسته چسبنده ای در می آید که در ظاهر بسیار کم ارزش است، مبدأ آفرینش انسان را در این آیه همین موجود ناچیز می شمرد، تا قدرت نمائی عظیم پروردگار روشن شود که از موجودی چنان بی ارزش مخلوقی چنین پرارزش آفریده است.

بعضی نیز گفته اند: منظور از «علق» در اینجا «گل» آدم است که آن هم حالت چسبندگی داشت، بدیهی است خدائی که این مخلوق عجیب را از آن قطعه «گل چسبنده» به وجود آورد، شایسته هرگونه ستایش است.

گاه «علق» را به معنی موجود «صاحب علاقه» دانسته اند که اشاره ای است به روح اجتماعی انسان، و علقه آنها به یکدیگر که در حقیقت پایه اصلی تکامل بشر و پیشرفت تمدّنها را تشکیل می دهد.

بعضی نیز «علق» را اشاره به «نطفه نر» (اسپرم) می دانند که شباهت زیادی به «زالو» دارد، این موجود ذره بینی در آب نطفه شناور است، و به سوی «نطفه زن» در رحم پیش می رود، و به آن می چسبد، و از ترکیب آن دو، نطفه کامل انسان به وجود می آید.

درست است که در آن زمان این گونه مسائل هنوز شناخته نشده بود، ولی قرآن مجید از طریق اعجاز علمی پرده از روی آن برداشته است.

از میان این تفسیرهای چهارگانه تفسیر اول روشنتر به نظر می رسد، هر چند جمع میان چهار تفسیر نیز مانعی ندارد.

سوره العلق(96): آیه 3

(آیه 3)- بار دیگر برای تأکید می افزاید: «بخوان که پروردگارت (از همه) بزرگوارتر است» (اقرأ و ربک الاکرم).

[شماره صفحه واقعی : 540]

ص: 1729

تعبیر این آیه در حقیقت پاسخی است به گفتار پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در جواب جبرئیل که گفت: من قرائت کننده نیستم، یعنی «از برکت پروردگار فوق العاده کریم و بزرگوار، تو توانائی بر قرائت و تلاوت داری».

سوره العلق(96): آیه 4

(آیه 4)- سپس به توصیف خداوندی که اکرم الاکرمین است پرداخته، می فرماید: «همان کسی که به وسیله قلم تعلیم نمود» (الذی علم بالقلم).

سوره العلق(96): آیه 5

(آیه 5)- «و به انسان آنچه را نمی دانست یاد داد» (علم الانسان ما لم یعلم).

در حقیقت این آیات نیز پاسخی است به همان گفتار پیامبر صلّی اللّه علیه و آله که فرمود «من قرائت کننده نیستم» یعنی همان خدائی که به وسیله قلم انسانها را تعلیم داد، و به انسان آنچه را نمی دانست آموخت، قادر است که به بنده ای درس نخوانده همچون تو نیز قرائت و تلاوت را بیاموزد.

جمله «الذی علم بالقلم» تاب دو معنی دارد، نخست این که: خداوند نوشتن و کتابت را به انسان آموخت و قدرت و توانائی این کار عظیم را که مبدأ تاریخ بشر، و سر چشمه تمام علوم و فنون و تمدّنهاست، در او ایجاد کرد.

دیگر این که: منظور این است که علوم و دانشها را از این طریق و با این وسیله به انسان آموخت.

و در هر حال تعبیری است پر معنی که در آن لحظات حساس نخستین نزول وحی در این آیات بزرگ و پر معنی منعکس شده است.

پایه اسلام از همان آغاز بر علم و قلم گذارده شده، و بی جهت نیست که قومی چنان عقب مانده بقدری در علوم و دانشها پیش رفتند که علم و دانش را- به اعتراف دوست و دشمن- به همه جهان صادر کردند، و به اعتراف مورخان معروف اروپا این نور علم و دانش مسلمین بود که بر صفحه اروپای تاریک قرون وسطی تابید، و آنها را وارد عصر تمدن ساخت.

چقدر نازیباست ملّتی این چنین، و آئینی آن چنان، در میدان علم و دانش عقب بمانند و نیازمند دیگران و حتی وابسته به آنها شوند.

[شماره صفحه واقعی : 541]

ص: 1730

سوره العلق(96): آیه 6

(آیه 6)- در تعقیب آیات گذشته- که در آن اشاره به نعمتهای مادی و معنوی پروردگار نسبت به انسان شده بود، و لازمه یک چنین نعمت گسترده ای سپاسگزاری انسان تسلیم او در برابر خداوند است- در این آیه می فرماید: «چنین نیست (که نعمتهای الهی روح شکرگزاری را همیشه در او زنده کند، بلکه) به یقین انسان طغیان می کند» (کلا ان الانسان لیطغی).

سوره العلق(96): آیه 7

(آیه 7)- «به خاطر این که خود را بی نیاز ببیند» (ان رآه استغنی).

این طبیعت غالب انسانهاست، طبیعت کسانی که در مکتب عقل و وحی پرورش نیافته اند که وقتی به غلط خود را مستغنی می پندارند، شروع به سرکشی و طغیان می کنند. نه خدا را بنده اند، نه احکام او را به رسمیت می شناسند، نه به ندای وجدان گوش فرا می دهند، و نه حق و عدالت را رعایت می کنند.

به هر حال چنین به نظر می رسد که هدف آیه این است که پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله انتظار نداشته باشد مردم به زودی دعوتش را پذیرا شوند، بلکه باید خود را برای انکار و مخالفت مستکبران طغیانگر، آماده سازد، و بداند راهی پرفراز و نشیب در پیش روی اوست.

سوره العلق(96): آیه 8

(آیه 8)- سپس این طاغیان مستکبر را مورد تهدید قرار داده، می فرماید:

«و به یقین بازگشت (همه) به سوی پروردگار تو است» (ان الی ربک الرجعی)

.و اوست که طغیانگران را به کیفر اعمالشان می رساند.

و همان گونه که بازگشت همه چیز به سوی اوست، و همه می میرند «و میراث آسمان و زمین برای ذات پاک او می ماند» (آل عمران/ 180).

در آغاز نیز همه چیز از ناحیه او بوده، و جای این نیست که انسان خود را بی نیاز بشمرد و مغرور گردد، و طغیان کند.

سوره العلق(96): آیه 9

(آیه 9)- سپس به قسمتی از کارهای طغیانگران مغرور، ممانعت آنها از سلوک راه حق و پیمودن طریق هدایت و تقوا پرداخته، می افزاید: «به من خبر ده آیا کسی که نهی می کند» (ا رایت الذی ینهی).

سوره العلق(96): آیه 10

(آیه 10)- «بنده ای را به هنگامی که نماز می خواند» آیا مستحق عذاب الهی

[شماره صفحه واقعی : 542]

ص: 1731

نیست؟ (عبدا اذا صلی).

در احادیث آمده است: «ابو جهل» از اطرافیان خود سؤال کرد: آیا محمّد در میان شما نیز (برای سجده) صورت به خاک می گذارد؟

گفتند: آری! گفت: سوگند به آنچه ما به آن سوگند یاد می کنیم، اگر او را در چنین حالی ببینم با پای خود گردن او را له می کنم! به او گفتند: ببین، او در آنجا مشغول نماز خواندن است! ابو جهل حرکت کرد تا گردن پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را زیر پای خود بفشارد، ولی هنگامی که نزدیک آمد عقب نشینی کرده و با دستش گوئی چیزی را از خود دور می کرد! به او گفتند: این چه وضعی است که در تو می بینیم؟

گفت: ناگهان میان خودم و او خندقی از آتش دیدم و منظره ای وحشتناک و همچنین بال و پرهائی مشاهده کردم! در اینجا پیغمبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «قسم به کسی که جانم در دست اوست اگر به من نزدیک شده بود فرشتگان خدا بدن او را قطعه قطعه می کردند و عضو عضو او را می ربودند»!- اینجا بود که آیات فوق نازل شد.

سوره العلق(96): آیه 11

(آیه 11)- در این آیه برای تأکید بیشتر، می افزاید: «به من خبر ده اگر این بنده (نمازگزار) به راه هدایت باشد» (ا رایت ان کان علی الهدی).

سوره العلق(96): آیه 12

(آیه 12)- «یا مردم را به تقوا فرمان دهد» (او امر بالتقوی).

آیا نهی کردن او سزاوار است؟ و آیا مجازات چنین کسی جز آتش دوزخ می تواند باشد؟!

سوره العلق(96): آیه 13

(آیه 13)- «به من خبر ده اگر (این طغیانگر که رهروان راه حق را از نماز و هدایت و تقوا باز می دارد) حق را انکار کند و به آن پشت نماید» آیا مستحق مجازات الهی نیست؟ (ا رایت ان کذب و تولی).

سوره العلق(96): آیه 14

(آیه 14)- «آیا او ندانست که خداوند (همه اعمالش را) می بیند» و همه را برای حساب و جزا ثبت و ضبط می کند؟ (ا لم یعلم بان الله یری).

[شماره صفحه واقعی : 543]

ص: 1732

سوره العلق(96): آیه 15

(آیه 15)- به دنبال بحثی که در آیات گذشته پیرامون طغیانگران کافر و مزاحمت آنها نسبت به پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و نمازگزاران آمده بود، در اینجا آنها را زیر رگبار شدیدترین تهدیدها گرفته، می فرماید: «چنان نیست» که او می پندارد (کلا).

گمان می کند می تواند پا بر گردن پیغمبر به هنگام سجده بگذارد و او را از این برنامه الهی باز دارد.

«اگر دست (از این جهل و غرور خود) بر ندارد ناصیه اش [- موی پیش سرش ] را گرفته» و با ذلّت و خواری به سوی عذاب می کشانیم (لئن لم ینته لنسفعا بالناصیه).

سوره العلق(96): آیه 16

(آیه 16)- «همان ناصیه دروغگوی خطاکار را»! (ناصیه کاذبه خاطئه).

در روایتی می خوانیم: هنگامی که سوره «الرحمن» نازل شد پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله به یارانش فرمود: چه کسی از شما این سوره را بر رؤسای قریش می خواند؟

حاضران در پاسخ کمی سکوت کردند، چرا که از آزار سران قریش بیمناک بودند.

«عبد اللّه بن مسعود» برخاست و گفت: ای رسول خدا! من این کار را می کنم …

ابن مسعود که جثه ای کوچک داشت و از نظر جسمانی ضعیف بود برخاست و نزد سران قریش آمد، آنها را در گرد کعبه جمع دید، تلاوت سوره الرحمن را آغاز کرد.

«ابو جهل» برخاست و چنان سیلی به صورت او زد که گوش او پاره شد، و خون جاری گشت! ابن مسعود گریان به خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله آمد، هنگامی که چشم پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بر او افتاد، ناراحت شد، ناگهان جبرئیل نازل شد در حالی که خندان و مسرور بود.

فرمود: ای جبرئیل چرا می خندی در حالی که ابن مسعود گریان است؟

عرض کرد: به زودی دلیل آن را خواهی دانست.

این ماجرا گذشت، هنگامی که مسلمانان روز جنگ بدر پیروز شدند ابن مسعود در میان کشته های مشرکان گردش می کرد، چشمش به ابو جهل افتاد، در حالی که آخرین نفسهای خود را می کشید، ابن مسعود روی سینه او قرار گرفت

[شماره صفحه واقعی : 544]

ص: 1733

هنگامی که چشمش به او افتاد، گفت: ای چوپان ناچیز! بر جایگاه بلندی قرار گرفته ای! ابن مسعود گفت: «الاسلام یعلو و لا یعلی علیه اسلام برتری می گیرد و چیزی بر اسلام برتری نخواهد گرفت».

ابو جهل به او گفت: به دوستت محمّد بگو: احدی در زندگی در نظر من از او مبغوضتر نبود و حتی در حال مرگم! هنگامی که این سخن به گوش پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله رسید فرمود: فرعون زمان من، از فرعون موسی بدتر بود، چرا که او در واپسین لحظات عمر گفت: من ایمان آوردم، ولی این طغیانش بیشتر شد! سپس ابو جهل رو به ابن مسعود کرد و گفت: سر مرا با این شمشیر قطع کن که تیزتر است، هنگامی که ابن مسعود سرش را جدا کرد نمی توانست آن را بردارد و به خدمت رسول خدا آورد- موی پیش سر او را گرفت و روی زمین کشید و خدمت پیامبر آورد، و مضمون آیه در این دنیا نیز تحقق یافت.

سوره العلق(96): آیه 17

(آیه 17)- در روایتی از ابن عباس آمده است: روزی ابو جهل نزد رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله آمد در حالی که حضرت نزدیک مقام ابراهیم مشغول نماز بود، صدا زد مگر من تو را از این کار نهی نکردم؟

حضرت صلّی اللّه علیه و آله بر او بانگ زد و او را از خود راند.

ابو جهل گفت: ای محمّد! بر من بانگ می زنی، و مرا می رانی؟ تو نمی دانی قوم و عشیره من در این سرزمین از همه بیشتر است.

در اینجا آیه مورد بحث نازل شد: «سپس هر که را می خواهد صدا بزند» تا یاریش کند (فلیدع نادیه).

سوره العلق(96): آیه 18

(آیه 18)- «ما هم به زودی مأموران دوزخ را صدا می زنیم» تا او را به دوزخ افکنند (سندع الزبانیه).

تا معلوم شود که از این غافل بی خبر کاری ساخته نیست، و در چنگال مأموران عذاب همچون پر کاهی در وسط یک طوفان سهمگین است!

[شماره صفحه واقعی : 545]

ص: 1734

سوره العلق(96): آیه 19

(آیه 19)- در آخرین آیه این سوره که آیه سجده است، می فرماید: «چنان نیست» که آن طغیانگر می پندارد و اصرار بر ترک سجده تو دارد (کلا).

«هرگز او را اطاعت مکن و سجده نما و (به خدا) تقرّب جوی» (لا تطعه و اسجد و اقترب) (1).

ابو جهل ها کوچکتر از آنند که بتوانند مانع سجده تو شوند، و یا در راه پیشرفت آئینت سنگ بیندازند و مانع ایجاد کنند، تو با توکل بر پروردگار و نیایش و عبادت و سجده، در این مسیر گام بردار و هر روز به خدای خود نزدیک و نزدیکتر شو.

ضمنا از این آیه به خوبی استفاده می شود که «سجده» باعث قرب انسان در درگاه خداست، و لذا در حدیثی از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله می خوانیم که فرمود: «نزدیکترین حالت بنده به خداوند زمانی است که در سجده باشد».

البته می دانیم طبق روایات اهل بیت عصمت علیهم السّلام چهار سجده واجب در قرآن داریم «الم سجده» و «فصلت» و «النجم» و در اینجا (سوره علق) و بقیه سجده های قرآن مستحب است.

«پایان سوره علق»

[شماره صفحه واقعی : 546]

ص: 1735


1- این آیه سجده واجب دارد. […..]
سوره قدر [97]
اشاره

این سوره در «مکّه» نازل شده و دارای 5 آیه است

محتوا و فضیلت سوره:

محتوای این سوره چنانکه از نامش پیداست بیان نزول قرآن مجید در شب قدر است، و سپس بیان اهمیت شب قدر و برکات و آثار آن.

در فضیلت تلاوت این سوره از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله نقل شده که فرمود: «هر کس آن را تلاوت کند پاداش کسی را دارد که ماه رمضان را روزه گرفته، و شب قدر را احیا داشته است».

واضح است این همه فضیلت از آن کسی است که می خواند و می فهمد و به محتوایش جامه عمل می پوشاند، قرآن را بزرگ می شمرد و آیاتش را در زندگی پیاده می کند.

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

سوره القدر(97): آیه 1

(آیه 1)- شب قدر شب نزول قرآن! از آیات قرآن به خوبی استفاده می شود که قرآن مجید در ماه مبارک رمضان نازل شده است: «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن» (بقره/ 185).

و ظاهر این تعبیر آن است که تمام قرآن در این ماه نازل گردید.

و در نخستین آیه سوره قدر می فرماید: «ما آن [- قرآن ] را در شب قدر نازل

[شماره صفحه واقعی : 547]

ص: 1736

کردیم» (انا انزلناه فی لیله القدر).

تعبیر به «انا انزلناه» (ما آن را نازل کردیم) اشاره به عظمت این کتاب بزرگ آسمانی است که خداوند نزول آن را به خودش نسبت داده است.

نزول آن در شب «قدر» همان شبی که مقدرات و سرنوشت انسانها در تمام سال در آن شب تعیین می شود دلیل دیگری بر سرنوشت ساز بودن این کتاب بزرگ آسمانی است (1).

از ضمیمه کردن این آیه با آیه سوره بقره نتیجه گیری می شود که شب قدر در ماه مبارک رمضان است، اما کدام شب است؟

از قرآن چیزی در این مورد استفاده نمی شود، ولی مشهور و معروف در روایات این است که در دهه آخر ماه رمضان و شب بیست و یکم، یا بیست و سوم است البته در روایات متعددی بیشتر روی شب بیست و سوم تکیه شده.

در حدیثی از امام صادق علیه السّلام نیز نقل شده که فرمود: «تقدیر مقدرات در شب نوزدهم و تحکیم آن در شب بیست و یکم، و امضا در شب بیست و سوم است» و به این ترتیب بین روایات جمع می شود.

سوره القدر(97): آیه 2

(آیه 2)- در این آیه برای بیان عظمت شب قدر، می فرماید: «و تو چه می دانی شب قدر چیست؟» (و ما ادراک ما لیله القدر).

این تعبیر نشان می دهد که عظمت این شب به قدری است که حتی پیامبر با آن علم وسیع و گسترده اش قبل از نزول این آیات به آن واقف نبود.

سوره القدر(97): آیه 3

(آیه 3)- و بلافاصله می گوید: «شب قدر بهتر از هزار ماه است» (لیله القدر خیر من الف شهر).

بهتر بودن این شب از هزار ماه به خاطر ارزش عبادت و احیای آن شب است، و روایات فضیلت لیله القدر و فضیلت عبادت آن، که در کتب شیعه

[شماره صفحه واقعی : 548]

ص: 1737


1- البته این امر هیچ گونه تضادی با آزادی اراده انسان و مسأله اختیار ندارد، چرا که تقدیر الهی به وسیله فرشتگان بر طبق شایستگیها و لیاقتهای افراد، و میزان ایمان و تقوا و پاکی نیّت و اعمال آنهاست. یعنی برای هر کس آن مقدر می کند که لایق آن است.

و اهل سنت فراوان است این معنی را کاملا تأیید می کند.

علاوه بر این نزول قرآن در این شب، و نزول برکات و رحمت الهی در آن سبب می شود که از هزار ماه برتر و بالاتر باشد.

در بعضی از تفاسیر آمده است که پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله فرمود: یکی از بنی اسرائیل لباس جنگ در تن کرده بود و هزار ماه از تن بیرون نیاورد و پیوسته مشغول (یا آماده) جهاد فی سبیل اللّه بود! اصحاب و یاران تعجب کردند و آرزو داشتند چنان فضیلت و افتخاری برای آنها نیز میسر می شد، آیه فوق نازل گشت و بیان کرد که «شب قدر از هزار ماه برتر است».

سوره القدر(97): آیه 4

(آیه 4)- سپس به توصیف بیشتری از آن شب بزرگ پرداخته، می افزاید:

«فرشتگان و روح در آن شب به اذن پروردگارشان برای (تقدیر) هر کاری نازل می شوند» (تنزل الملائکه و الروح فیها باذن ربهم من کل امر).

با توجه به این که «تنزّل» فعل مضارع است، و دلالت بر استمرار دارد روشن می شود که شب قدر مخصوص به زمان پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و نزول قرآن مجید نبوده، بلکه امری است مستمر و شبی است مداوم که در هر سال تکرار می شود.

منظور از «روح» مخلوق عظیمی است ما فوق فرشتگان، چنانکه در حدیثی از امام صادق علیه السّلام نقل شده است که شخصی از آن حضرت سؤال کرد: «آیا روح همان جبرئیل است»؟

امام علیه السّلام در پاسخ فرمود: «جبرئیل از ملائکه است، و روح اعظم از ملائکه است، مگر خداوند متعال نمی فرماید: ملائکه و روح نازل می شوند»؟

منظور از «من کل امر» این است که فرشتگان برای تقدیر و تعیین سرنوشتها و آوردن هر خیر و برکتی در آن شب نازل می شوند، و هدف از نزول آنها انجام این امور است.

سوره القدر(97): آیه 5

(آیه 5)- و در آخرین آیه می فرماید: «شبی است سرشار از سلامت (و برکت و رحمت) تا طلوع سپیده» (سلام هی حتی مطلع الفجر).

[شماره صفحه واقعی : 549]

ص: 1738

هم قرآن در آن نازل شده، هم عبادت و احیاء آن معادل هزار ماه است، هم خیرات و برکات الهی در آن شب نازل می شود، هم رحمت خاصش شامل حال بندگان می گردد، و هم فرشتگان و روح در آن شب نازل می گردند.

بنابر این شبی است سر تا سر سلامت و نور و رحمت از آغاز تا پایان، حتی طبق بعضی از روایات در آن شب شیطان در زنجیر است و از این نظر نیز شبی است سالم و توأم با سلامت.

«پایان سوره قدر»

[شماره صفحه واقعی : 550]

ص: 1739

سوره بیّنه [98]
اشاره

این سوره در «مدینه» نازل شده و دارای 8 آیه است

محتوا و فضیلت سوره:

این سوره اشاره به رسالت جهانی پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و آمیخته بودن آن با دلائل و نشانه های روشن می کند.

و در بخش دیگری از این سوره موضعگیریهای مختلف اهل کتاب و مشرکان را در برابر اسلام مشخص می کند که آن گروه که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند بهترین مخلوقاتند، و آن گروه که راه کفر و شرک و گناه پیش گرفتند بدترین مخلوقات محسوب می شوند.

این سوره دارای نامهای متعددی است که به تناسب الفاظ آن انتخاب شده، اما از همه معروفتر سوره «بیّنه» و «لم یکن» و «قیّمه» است.

در فضیلت تلاوت این سوره از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله چنین نقل شده: «اگر مردم می دانستند این سوره چه برکاتی دارد خانواده و اموال را رها کرده، به فرا گرفتن آن می پرداختند»! مردی از قبیله «خزاعه» عرض کرد: ای رسول خدا! تلاوت آن چه اجر و پاداشی دارد؟

فرمود: «هیچ منافقی آن را قرائت نمی کند، و نه کسانی که شک و تردید در دلشان است، به خدا سوگند فرشتگان مقرب از آن روز که آسمانها و زمین آفریده شده است آن را می خوانند، و لحظه ای در تلاوت آن سستی نمی کنند، هر کس آن را

[شماره صفحه واقعی : 551]

ص: 1740

در شب بخواند خداوند فرشتگانی را مأمور می کند که دین و دنیای او را حفظ کنند، و آمرزش و رحمت برای او بطلبند، و اگر در روز بخواند به اندازه آنچه روز آن را روشن می کند و شب آن را تاریک می سازد ثواب به او می دهند».

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

سوره البینه(98): آیه 1

(آیه 1)- در آغاز سوره به وضع اهل کتاب (یهود و نصاری) و مشرکان عرب قبل از ظهور اسلام پرداخته، می گوید: «کافران از اهل کتاب و مشرکان (می گفتند:) دست از آیین خود بر نمی دارند تا دلیل روشنی برای آنها بیاید» (لم یکن الذین کفروا من اهل الکتاب و المشرکین منفکین حتی تأتیهم البینه).

سوره البینه(98): آیه 2

(آیه 2)- «پیامبری از سوی خدا (بیاید) که صحیفه های پاکی را (بر آنها) بخواند» (رسول من الله یتلوا صحفا مطهره). مطهر از شرک و دروغ و دخالت شیاطین جن و انس.

سوره البینه(98): آیه 3

(آیه 3)- صحیفه هائی که «در آن نوشته های صحیح و پرارزشی باشد» ولی هنگامی که آمد ایمان نیاوردند مانند اهل کتاب! (فیها کتب قیمه).

سوره البینه(98): آیه 4

(آیه 4)- آری! آنها قبل از ظهور پیغمبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله چنین ادعائی را داشتند، ولی بعد از ظهور او و نزول کتاب آسمانیش صحنه عوض شد، و آنها در دین خدا اختلاف کردند «و اهل کتاب اختلاف نکردنϠمگر بعد از آنکه دلیل روشن (و پیامبر راستین و آشکار) برای آنها آمد» (و ما تفرق الذین اوتوا الکتاب الا من بعد ما جاءتهم البینه).

آیه فوق شبیه چیزی است که در سوره بقره آیه 89 آمده است: «هنگامی که از طرف خداوند کتابی برای آنها آمد که موافق نشانه هائی بود که با خود داشتند، و پیش از آن به خود نوید فتح می دادند، هنگامی که این کتاب و پیامبری را که از قبل شناخته بودند نزد آنها آمد کافر شدند، پس لعنت خدا بر کافران باد»!

[شماره صفحه واقعی : 552]

ص: 1741

می دانیم اهل کتاب انتظار چنین ظهوری را داشتند، و قاعدتا مشرکان عرب که اهل کتاب را از خود عالمتر و آگاهتر می دانستند نیز در این برنامه با آنها همصدا بودند. ولی بعد از تحقق آرزوهایشان مسیر خود را تغییر دادند و به صف مخالفان پیوستند.

سوره البینه(98): آیه 5

(آیه 5)- سپس «اهل کتاب» و به تبع آنها «مشرکان» را مورد ملامت قرار داده، می گوید: چرا در این آیین جدید اختلاف کردند، بعضی مؤمن و بعضی کافر شدند در حالی که در این آیین «دستوری به آنها داده نشده بود جز این که خدا را بپرستند در حالی که دین خود را برای او خالص کنند و از شرک به توحید بازگردند نماز را بر پا دارند و زکات را بپردازند» (و ما امروا الا لیعبدوا الله مخلصین له الدین حنفاء و یقیموا الصلاه و یؤتوا الزکاه).

سپس می افزاید: «و این است آیین مستقیم و پایدار» (و ذلک دین القیمه).

منظور از «و ما امروا» این است که در آیین اسلام دستوری جز توحید خالص و نماز و زکات و مانند آن نیامده، و اینها اموری هستند شناخته شده، چرا از قبول آن سرباز می زنند و در پذیرش آن اختلاف می کنند؟

منظور از «دین» مجموعه دین و شریعت است، یعنی آنها مأمور شده بودند که خدا را پرستش کنند و دین و آیین خود را در تمام جهات خالص گردانند.

جمله «و ذلک دین القیمه» اشاره به آن است که این اصول یعنی توحید خالص و نماز (توجه به خالق) و زکات (توجه به خلق) از اصول ثابت و پا بر جای همه ادیان است، بلکه می توان گفت: اینها در متن فطرت آدمی قرار دارد.

زیرا از یکسو سرنوشت انسان بر مسأله توحید است، و از سوی دیگر فطرتش او را دعوت به شکر منعم و معرفت و شناخت او می کند، و از سوی سوم روح اجتماعی و مدنیت انسان او را به سوی کمک محرومان فرا می خواند.

[شماره صفحه واقعی : 553]

ص: 1742

سوره البینه(98): آیه 6

(آیه 6)- بهترین و بدترین مخلوقات! در آیات گذشته آمده بود که کفار اهل کتاب و مشرکان در انتظار این بودند که دلیل روشنی از سوی خداوند سراغ آنها بیاید.

در اینجا به دو گروه «کافران» و «مؤمنان» در برابر این دعوت الهی، و سر انجام کار هر یک از آنها اشاره می کند.

نخست می فرماید: «کافران از اهل کتاب و مشرکان (به این آیین جدید) در آتش دوزخند، جاودانه در آن می مانند، آنها بدترین مخلوقاتند»! (ان الذین کفروا من اهل الکتاب و المشرکین فی نار جهنم خالدین فیها اولئک هم شر البریه).

تعبیر «اولئک هم شر البریه» (آنها بدترین مخلوقاتند) تعبیر تکان دهنده ای است که نشان می دهد در میان تمام جنبندگان و غیر جنبندگان موجودی مطرودتر از کسانی که بعد از وضوح حق و اتمام حجت راه راست را رها کرده در ضلالت گام می نهند یافت نمی شود.

مقدم داشتن «اهل کتاب» بر «مشرکان» در این آیه نیز ممکن است به خاطر این باشد که آنها دارای کتاب آسمانی و علما و دانشمندان بودند و نشانه های پیغمبر اسلام در کتب آنها صریحا آمده بود، بنابر این مخالفت آنها زشت تر و بدتر بود.

سوره البینه(98): آیه 7

(آیه 7)- در این آیه به گروه دوم که نقطه مقابل آنها هستند و در قوس صعودی قرار دارند اشاره کرده، می فرماید: «کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند بهترین مخلوقات خدا هستند» (ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریه).

تعبیر «اولئک هم خیر البریه» به خوبی نشان می دهد که انسانهای مؤمن و صالح العمل حتی از فرشتگان برتر و بالاترند، چرا که آیه مطلق است، و هیچ استثنائی در آن نیست، آیات دیگر قرآن مانند آیه 70 سوره اسراء نیز گواه بر این معنی می باشد.

[شماره صفحه واقعی : 554]

ص: 1743

سوره البینه(98): آیه 8

اشاره

(آیه 8)- سپس پاداش آنها را در چند جمله کوتاه چنین بیان می کند:

«پاداش آنها نزد پروردگارشان باغهای بهشت جاویدان است که نهرها از زیر درختانش جاری است (در حالی که) همیشه در آن می مانند» (جزاؤهم عند ربهم جنات عدن تجری من تحتها الانهار خالدین فیها ابدا).

«هم خدا از آنها خشنود است و (هم) آنها از خدا خشنودند» (رضی الله عنهم و رضوا عنه).

«و این (مقام والا و پاداشهای مهم و بی نظیر) برای کسی است که از پروردگارش بترسد» (ذلک لمن خشی ربه). چرا که همین ترس انگیزه حرکت به سوی هرگونه اطاعت و تقوا و اعمال صالح است.

آنها از خدا راضیند چرا که هر چه خواسته اند به آنها داده، و خدا از آنها راضی است چرا که هر چه او خواسته انجام داده اند، و اگر هم لغزشی بوده به لطفش صرف نظر کرده، چه لذتی از این برتر و بالاتر که احساس کند مورد قبول و رضای معبود و محبوبش واقع شده، و به لقای او واصل گردیده است.

دارد هر کس از تو مرادی و مطلبی مقصود ما دنیا و عقبی لقای تو است!

آری! بهشت جسم انسان، باغهای جاویدان آن جهان است، ولی بهشت جانش رضای خدا و لقای محبوب است.

علی علیه السّلام و شیعیانش خیر البریّه اند؟

در روایات فراوانی که از طرق اهل سنت و منابع معروف آنها، و همچنین در منابع معروف شیعه نقل شده، آیه «اولئک هم خیر البریه» (آنها بهترین مخلوقات خدا هستند) به علی علیه السّلام و پیروان او تفسیر شده است.

در تفسیر «الدرّ المنثور» از «ابن عباس» آمده است که وقتی آیه «ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریه» نازل شد پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله به علی فرمود:

«آن تو و شیعیان تو در قیامت می باشید که هم شما از خدا خشنود هستید و هم خدا از شما خشنود».

نامبرده در حدیث دیگری از «ابن مردویه» از علی علیه السّلام نقل می کند که

[شماره صفحه واقعی : 555]

ص: 1744

پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله به من فرمود: «آیا این سخن خدا را نشنیده ای که می فرماید:

کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند بهترین مخلوقاتند؟ این تو و شیعیان تو هستید، و وعده گاه من و شما کنار حوض کوثر است، هنگامی که من برای حساب امتها می آیم و شما دعوت می شوید در حالی که پیشانی سفید و شناخته شده اید».

کوتاه سخن این که حدیث فوق از احادیث بسیار معروف و مشهور است که از سوی غالب دانشمندان و علمای اسلام پذیرفته شده، و این فضیلتی است بزرگ و بی نظیر برای علی علیه السّلام و پیروانش.

ضمنا از این روایات به خوبی این حقیقت آشکار می شود که واژه «شیعه» از همان عصر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله به وسیله آن حضرت در میان مسلمین نشر شد، و اشاره به پیروان خاص امیر مؤمنان علی علیه السّلام است، و آنها که گمان می کنند تعبیر «شیعه» از تعبیراتی است که قرنها بعد به وجود آمده سخت در اشتباهند.

«پایان سوره بیّنه»

[شماره صفحه واقعی : 556]

ص: 1745

سوره زلزله [99]
اشاره

این سوره در «مدینه» نازل شده و دارای 8 آیه است

محتوای سوره:

مطالب این سوره عمدتا بر سه محور دور می زند:

نخست از «اشراط الساعه» و نشانه های وقوع قیامت بحث می کند، و به دنبال آن سخن از شهادت زمین به تمام اعمال آدمی آمده است.

در بخش دیگر از تقسیم مردم به دو گروه «نیکوکار» و «بدکار» و رسیدن هر کس به اعمال خود سخن می گوید.

در فضیلت تلاوت این سوره تعبیرات مهمی در روایات اسلامی آمده، از جمله در حدیثی از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله می خوانیم: «هر کس آن را تلاوت کند گویی سوره بقره را قرائت کرده، و پاداش او به اندازه کسی است که یک چهارم قرآن را تلاوت کرده باشد».

و در حدیثی از امام صادق علیه السّلام می خوانیم که فرمود: «هرگز از تلاوت سوره «اذا زلزلت الارض» خسته نشوید، چرا که هر کس آن را در نمازهای نافله بخواند هرگز به زلزله گرفتار نمی شود، و با آن نمی میرد، و به صاعقه و آفتی از آفات دنیا تا هنگام مرگ گرفتار نخواهد شد».

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

سوره الزلزله(99): آیه 1

(آیه 1)- همان گونه که گفتیم آغاز این سوره با بیان بعضی از حوادث

[شماره صفحه واقعی : 557]

ص: 1746

هول انگیز و وحشتناک پایان این جهان و شروع رستاخیز همراه است، نخست می فرماید: «هنگامی که زمین شدیدا به لرزه درآید» (اذا زلزلت الارض زلزالها).

و آن یا زلزله تمام کره زمین است- بر خلاف زلزله های معمولی که موضعی و مقطعی است- و یا اشاره به زلزله معهود یعنی زلزله رستاخیز است.

سوره الزلزله(99): آیه 2

(آیه 2)- «و زمین (چنان زیر و رو شود که) بارهای سنگینش را خارج سازد» (و اخرجت الارض اثقالها).

بعضی گفته اند: منظور از «اثقال» (بارهای سنگین زمین) انسانها هستند که با زلزله رستاخیز از درون قبرها به خارج پرتاب می شوند.

و بعضی دیگر گفته اند: گنجهای درون خود را بیرون می ریزد، و مایه حسرت دنیا پرستان بی خبر می گردد.

این احتمال نیز وجود دارد که منظور بیرون فرستادن مواد سنگین و مذاب درون زمین است که معمولا کمی از آن به هنگام آتشفشانها و زلزله ها بیرون می ریزد، در پایان جهان آنچه در درون زمین است به دنبال آن زلزله عظیم به بیرون پرتاب می شود.

تفسیر اول مناسبتر است هر چند جمع میان سه تفسیر نیز بعید نیست.

سوره الزلزله(99): آیه 3

(آیه 3)- به هر حال، در آن روز «انسان (از دیدن این صحنه بی سابقه، سخت متوحش می شود، و) می گوید: زمین را چه می شود» که این گونه می لرزد؟

(و قال الانسان ما لها).

«انسان» در اینجا معنی گسترده ای دارد که همگان را شامل می شود، زیرا تعجب از اوضاع و احوال زمین در آن روز مخصوص به کافران نیست.

این تعجب، و سؤال ناشی از آن نفخه اولی است که نفخه پایان جهان است، زیرا زلزله عظیم در پایان جهان رخ می دهد.

و در این صورت منظور از اثقال زمین معادن و گنجها و مواد مذاب درون آن است.

سوره الزلزله(99): آیه 4

(آیه 4)- و از آن مهمتر این که: «در آن روز تمام خبرهایش را بازگو می کند»

[شماره صفحه واقعی : 558]

ص: 1747

(یومئذ تحدث اخبارها).

آنچه از خوبیها و بدیها، و اعمال خیر و شر، بر صفحه زمین واقع شده، همه را برملا می سازد، و یکی از مهمترین شهود اعمال انسان در آن روز همین زمینی است که ما اعمال خود را بر آن انجام می دهیم، و شاهد و ناظر ماست.

در حدیثی از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله می خوانیم: «منظور از خبر دادن زمین این است که اعمال هر مرد و زنی را که بر روی زمین انجام داده اند خبر می دهد، می گوید: فلان شخص در فلان روز فلان کار را انجام داد، این است خبر دادن زمین»!

سوره الزلزله(99): آیه 5

(آیه 5)- در این آیه می افزاید: «این به خاطر آن است که پروردگارت به او وحی کرده است» (بان ربک اوحی لها). و زمین در اجرای این فرمان کوتاهی نمی کند.

تعبیر «اوحی» در اینجا به خاطر آن است که چنین سخن گفتن اسرار آمیز بر خلاف طبیعت زمین است و این جز از طریق یک وحی الهی ممکن نیست.

سوره الزلزله(99): آیه 6

(آیه 6)- سپس می فرماید: «در آن روز مردم بصورت گروههای پراکنده (از قبرها) خارج می شوند تا اعمالشان به آنها نشان داده شود»! (یومئذ یصدر الناس اشتاتا لیروا اعمالهم).

جمله «لیروا اعمالهم» به معنی «تجسّم اعمال» و مشاهده خود اعمال است، و این آیه یکی از روشنترین آیات که بر مسأله تجسّم اعمال دلالت دارد محسوب می شود یعنی در آن روز اعمال آدمی به صورتهای مناسبی تجسّم می یابد و در برابر او حضور پیدا می کند، و همنشینی با آن مایه نشاط یا رنج و بلاست.

سوره الزلزله(99): آیه 7

(آیه 7)- سپس به سر انجام کار هر یک از این دو گروه مؤمن و کافر، نیکوکار و بدکار، اشاره کرده، می فرماید: «پس هر کس هم وزن ذرّه ای کار خیر انجام دهد آن را می بیند» (فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره).

سوره الزلزله(99): آیه 8

(آیه 8)- «و هر کس هم وزن ذرّه ای کار بد کرده آن را می بیند»! (فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره).

ظاهر این آیات نیز تأکید مجددی است بر مسأله «تجسم اعمال» و مشاهده

[شماره صفحه واقعی : 559]

ص: 1748

خود عمل، اعم از نیک و بد در روز قیامت، که حتی اگر سر سوزنی کار نیک یا بد باشد در برابر صاحب آن مجسم می شود و آن را مشاهده می کند.

منظور از «ذرّه» در اینجا کوچکترین وزنهاست.

نه تنها از آیات فوق، که از آیات مختلف قرآن به خوبی استفاده می شود که در حسابرسی اعمال در قیامت فوق العاده دقت و موشکافی می شود، در آیه 16 سوره لقمان می خوانیم: «پسرم! اگر به اندازه سنگینی دانه خردلی (عمل نیک یا بد) باشد و در دل سنگی یا در گوشه ای از آسمانها یا زمین پنهان گردد، خداوند آن را (در قیامت) برای حسابرسی می آورد، خداوند دقیق و آگاه است».

این تعبیرات نشان می دهد که در آن حسابرسی بزرگ کوچکترین کارها محاسبه می شود، ضمنا این آیات هشدار می دهد که: نه گناهان کوچک را کم اهمیت بشمرند، و نه اعمال خیر را کوچک، چیزی که مورد محاسبه الهی قرار می گیرد هر چه باشد کم اهمیت نیست.

به راستی ایمان عمیق به محتوای این آیات کافی است که انسان را در مسیر حق وادارد، و از هرگونه شر و فساد باز دارد.

«پایان سوره زلزله»

[شماره صفحه واقعی : 560]

ص: 1749

سوره عادیات [100]
اشاره

این سوره در «مدینه» نازل شده و دارای 11 آیه است

محتوا و فضیلت سوره:

در آغاز سوره سوگندهای بیدار کننده ای را ذکر می کند، و بعد از آن سخن از پاره ای از ضعفهای نوع انسان همچون کفر و بخل و دنیا پرستی به میان می آورد، و سر انجام با اشاره کوتاه و گویائی به مسأله معاد، و احاطه علمی خداوند به بندگان، سوره را پایان می دهد.

در فضیلت تلاوت این سوره از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله آمده است: «هر کس آن را تلاوت کند به عدد هر یک از حاجیانی که (شب عید قربان) در «مزدلفه» توقف می کنند و در آنجا حضور دارند ده حسنه به او داده می شود.

در حدیث دیگری از امام صادق علیه السّلام می خوانیم: «هر کس سوره «و العادیات» را بخواند، و بر آن مداومت کند، خداوند روز قیامت او را با امیر مؤمنان علی علیه السّلام مبعوث می کند و در جمع او و میان دوستان او خواهد بود».

ناگفته پیداست که این همه فضیلت برای آنهاست که آن را برنامه زندگی خویش قرار دهند و به تمام محتوای آن ایمان دارند و عمل می کنند.

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

شأن نزول:

در حدیثی آمده است که: این سوره بعد از جنگ «ذات السلاسل» نازل شد و ماجرا چنین بود:

[شماره صفحه واقعی : 561]

ص: 1750

در سال هشتم هجرت به پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله خبر دادند که دوازده هزار سوار در سرزمین «یابس» جمع شده، و با یکدیگر عهد کرده اند که تا پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و علی علیه السّلام را به قتل نرسانند و جماعت مسلمین را متلاشی نکنند از پای ننشینند! پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله جمع کثیری از یاران خود را به سر کردگی بعضی از صحابه به سراغ آنها فرستاد، ولی بعد از گفتگوهائی بدون نتیجه بازگشتند، سر انجام پیامبر، علی علیه السّلام را با گروه کثیری از مهاجر و انصار به نبرد آنها اعزام داشت، آنها بسرعت به سوی منطقه دشمن حرکت کردند و شبانه راه می رفتند، و صبحگاهان دشمن را در حلقه محاصره گرفتند، نخست اسلام را بر آنها عرضه داشتند چون نپذیرفتند هنوز هوا تاریک بود که به آنها حمله کردند و آنان را در هم شکستند، عده ای را کشتند، و زنان و فرزندانشان را اسیر کردند، و اموال فراوانی به غنیمت گرفتند.

سوره عادیات نازل شد در حالی که هنوز سربازان اسلام به مدینه بازنگشته بودند، پیغمبر خدا صلّی اللّه علیه و آله آن روز برای نماز صبح آمد، و این سوره را در نماز تلاوت فرمود.

بعد از پایان نماز اصحاب عرض کردند: این سوره ای است که ما تا به حال نشنیده بودیم! فرمود: آری، علی علیه السّلام بر دشمنان پیروز شد، و جبرئیل دیشب با آوردن این سوره به من بشارت داد- چند روز بعد علی علیه السّلام با غنائم و اسیران به مدینه وارد شد.

سوره العادیات(100): آیه 1

(آیه 1)- سوگند به جهادگران بیدار! گفتیم این سوره با سوگندهای بیدارگری آغاز شده، نخست می فرماید: «سوگند به اسبان دونده (مجاهدان) در حالی که نفس زنان پیش می رفتند» (و العادیات ضبحا).

یا به شتران حاجیان که از سرزمین «عرفات» به «مشعر الحرام» و از «مشعر» نفس زنان به سوی «منی» حرکت می کنند سوگند.

و این تفسیر از جهاتی مناسبتر به نظر می رسد، و در روایات اهل بیت علیهم السّلام نیز وارد شده.

سوره العادیات(100): آیه 2

(آیه 2)- سپس می افزاید: «و سوگند به افروزندگان جرقه آتش» در برخورد سمهایشان با سنگهای بیابان (فالموریات قدحا).

[شماره صفحه واقعی : 562]

ص: 1751

اسبان مجاهدانی که چنان با سرعت به سوی میدان نبرد حرکت می کنند که از اثر برخورد سمّ آنها به سنگهای بیابان جرقه ها می پرد، یا شترانی که بسرعت به مواقف حج می دوند و سنگها و ریگها از زیر پای آنها پریده و بر اثر برخورد به سنگهای دیگر تولید جرقه می کند.

سوره العادیات(100): آیه 3

(آیه 3)- سپس در سومین سوگند، می فرماید: «و سوگند به هجوم آوران سپیده دم» (فالمغیرات صبحا).

سوره العادیات(100): آیه 4

(آیه 4)- سپس به یکی دیگر از ویژگیهای این مجاهدان و مرکبهای آنها اشاره کرده، می افزاید: آن چنان بر دشمن هجوم سریع می برند «که گرد و غبار به هر سو پراکندند» (فاثرن به نقعا).

یا این که بر اثر هجوم شتران حاجیان از مشعر الحرام به سوی منی، گرد و غبار از هر سو پراکنده می شود.

سوره العادیات(100): آیه 5

(آیه 5)- و در آخرین ویژگی از ویژگیهای آنها می فرماید: «و (ناگهان) در میان دشمن ظاهر شدند» (فوسطن به جمعا).

چنان هجوم آنها غافلگیرانه و برق آسا بود که در چند لحظه صفوف دشمن را از هم شکافته و به قلب آنها هجوم بردند، و جمعیت آنها را از هم متلاشی کردند، و این نتیجه همان سرعت عمل و بیداری و آمادگی و شهامت و شجاعت است.

و یا اشاره به ورود حاجیان از «مشعر» به قلب «منی» است.

از اینجا روشن می شود که جهاد آن چنان عظمتی دارد که حتی نفسهای اسبهای مجاهدان شایسته سوگند است، و همچنین جرقه های ناشی از برخورد سمشان به سنگها، و همچنین گرد و غباری که در فضا پخش می کنند، آری گرد و غبار صحنه جهاد هم پر ارزش و با عظمت است.

سوره العادیات(100): آیه 6

(آیه 6)- بعد از این سوگندهای عظیم به پاسخ قسم، یعنی چیزی که سوگندها به خاطر آن یاد شده است پرداخته، می فرماید: «مسلما انسان در برابر نعمتهای پروردگارش بسیار ناسپاس و بخیل است» (ان الانسان لربه لکنود).

همان انسان تربیت نایافته، همان انسانی که انوار معارف الهی و تعلیمات انبیا

[شماره صفحه واقعی : 563]

ص: 1752

بر قلبش نتافته، و بالاخره همان انسانی که خود را تسلیم غرائز و شهوات سرکش نموده است او مسلما «ناسپاس» و «بخیل» است.

تعبیر «انسان» در این گونه موارد به معنی انسانهای شرور هوی پرست سرکش و طغیانگر است.

سوره العادیات(100): آیه 7

(آیه 7)- سپس می افزاید: «و او خود (نیز) بر این معنی گواه است» (و انه علی ذلک لشهید). چرا که انسان نسبت به نفس خویش بصیرت دارد، و اگر صفات درونی خود را از هر کس بتواند پنهان کند از خدا و وجدان خویش نمی تواند مخفی دارد، خواه به حقیقت اعتراف کند یا نه!

سوره العادیات(100): آیه 8

(آیه 8)- در این آیه می افزاید: «و او علاقه شدید به مال دارد» (و انه لحب الخیر لشدید). و همین علاقه شدید و افراطی او به مال و ثروت سبب بخل و ناسپاسی و کفران او می شود.

اطلاق «خیر» بر «مال» به خاطر آن است که در حد ذات خود چیز خوبی است، و می تواند وسیله انواع خیرات گردد، ولی انسان ناسپاس و بخیل آن را از هدف اصلیش بازداشته، و در مسیر خود خواهی و خود کامگی به کار می گیرد.

سوره العادیات(100): آیه 9

(آیه 9)- سپس به صورت یک استفهام انکاری توأم با تهدید، می فرماید:

«آیا (این انسان ناسپاس و بخیل و دنیاپرست) نمی داند در آن روز تمام کسانی که در قبرها هستند برانگیخته می شوند» (ا فلا یعلم اذا بعثر ما فی القبور).

سوره العادیات(100): آیه 10

(آیه 10)- «و آنچه در درون سینه ها (از کفر و ایمان، اخلاص و ریا، کبر و تواضع، نیات خیر و سوء) است آشکار می گردد» (و حصل ما فی الصدور).

سوره العادیات(100): آیه 11

(آیه 11)- «در آن روز پروردگارشان از آنها (و اعمال و نیاتشان) کاملا باخبر است» و بر طبق آن به آنها کیفر می دهد (ان ربهم بهم یؤمئذ لخبیر).

آری! خداوند همیشه و در همه حال از اسرار درون و برون بطور کامل آگاه است ولی اثر این آگاهی در قیامت و به هنگام پاداش و کیفر ظاهرتر و آشکارتر می گردد. و این هشداری است به همه انسانها که اگر به راستی به آن ایمان داشته باشند سدّ نیرومندی در میان آنان و گناهان ایجاد می کند.

«پایان سوره عادیات»

[شماره صفحه واقعی : 564]

ص: 1753

سوره قارعه [101]
اشاره

این سوره در «مکّه» نازل شده و دارای 11 آیه است

محتوا و فضیلت سوره:

این سوره بطور کلی از معاد و مقدمات آن سخن می گوید، با تعبیراتی کوبنده و بیانی تکان دهنده، و انذار و هشداری صریح و روشن، و سر انجام انسانها را به دو گروه تقسیم می کند:

گروهی که اعمالشان در میزان عدل الهی سنگین است، و پاداششان زندگانی سراسر رضایتبخش در جوار رحمت حق، و گروهی که اعمالشان سبک و کم وزن است و سرنوشتشان آتش داغ و سوزان جهنم.

نام این سوره یعنی «قارعه» از آیه اول آن گرفته شده است.

در فضیلت تلاوت این سوره در حدیثی از امام باقر علیه السّلام می خوانیم: «کسی که سوره قارعه را بخواند خداوند متعال او را از فتنه دجّال و ایمان آوردن به او حفظ می کند، و او را در قیامت از چرک جهنّم دور می دارد ان شاء اللّه».

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

سوره القارعه(101): آیه 1

(آیه 1)- حادثه کوبنده! این سوره که در وصف قیامت است، نخست می فرماید: «آن حادثه کوبنده» (القارعه).

سوره القارعه(101): آیه 2

(آیه 2)- «و چه حادثه کوبنده ای»! (ما القارعه).

[شماره صفحه واقعی : 565]

ص: 1754

سوره القارعه(101): آیه 3

(آیه 3)- «و تو چه می دانی که حادثه کوبنده چیست»؟ آن حادثه همان روز قیامت است (و ما ادراک ما القارعه).

بسیاری از مفسران گفته اند که «قارعه» یکی از نامهای قیامت است، ولی درست روشن نساخته اند که آیا این تعبیر اشاره به مقدمات قیامت می باشد که عالم دنیا در هم کوبیده می شود.

و یا این که منظور مرحله دوم، یعنی مرحله زنده شدن مردگان، و طرح نوین در عالم هستی است، و تعبیر به «کوبنده» به خاطر آن است که وحشت و خوف و ترس آن روز دلها را می کوبد.

ولی روی هم رفته احتمال اول مناسبتر به نظر می رسد، هر چند در این آیات هر دو حادثه پشت سر یکدیگر ذکر شده است.

سوره القارعه(101): آیه 4

(آیه 4)- سپس در توصیف آن روز عجیب می گوید: «روزی که مردم مانند پروانه های پراکنده خواهند بود» (یوم یکون الناس کالفراش المبثوث).

تشبیه به «پروانه» به خاطر آن است که پروانه ها معمولا خود را دیوانه وار به آتش می افکنند و می سوزانند، بدکاران نیز خود را در آتش جهنم می افکنند.

سوره القارعه(101): آیه 5

(آیه 5)- سپس به سراغ یکی دیگر از اوصاف آن روز رفته، می افزاید:

«و کوهها مانند پشم رنگین حلاجی شده می گردد»! (و تکون الجبال کالعهن المنفوش).

سابقا گفته ایم که طبق آیات مختلف قرآن کوهها در آستانه قیامت نخست به حرکت در می آیند بعد در هم کوبیده و متلاشی می گردند و سر انجام به صورت غباری در آسمان در می آیند که در آیه مورد بحث آن را تشبیه به پشمهای رنگین حلاجی شده کرده است، پشمهایی که تنها رنگی از آنها نمایان باشد، و این آخرین مرحله متلاشی شدن کوههاست.

سوره القارعه(101): آیه 6

(آیه 6)- بعد به مرحله حشر و نشر و زنده شدن مردگان و تقسیم آنها به دو گروه پرداخته، می فرماید: «اما کسی که (در آن روز) ترازوهای اعمالش سنگین است» … (فاما من ثقلت موازینه).

[شماره صفحه واقعی : 566]

ص: 1755

سوره القارعه(101): آیه 7

(آیه 7)- «در یک زندگی خشنود کننده خواهد بود» (فهو فی عیشه راضیه). و تنها زندگی آخرت است که سراسر رضایت و خشنودی و آرامش و امنیت و مایه جمعیت خاطر می باشد، چرا که زندگی دنیا هر قدر مرفّه و پرنعمت باشد باز از عوامل ناخشنودی خالی نیست.

در حدیثی از امام صادق علیه السّلام آمده است که وقتی از معنی «میزان» سؤال کردند، در پاسخ فرمود: «ترازوی سنجش همان عدل است».

و در حدیثی می خوانیم: «امیر مؤمنان و امامان از دودمانش ترازوهای سنجشند».

به این ترتیب وجود اولیاء اللّه یا قوانین عدل الهی مقیاسهائی هستند که انسانها و اعمالشان را بر آنها عرضه می کنند، و به همان اندازه که با آنها شباهت دارند و مطابقت دارند وزنشان سنگین است.

و روشن است که سبک و سنگین بودن «موازین» به معنی سنگین و سبک بودن خود اعمال است.

سوره القارعه(101): آیه 8

(آیه 8)- «و اما کسی که ترازوهایش سبک است» … (و اما من خفت موازینه).

سوره القارعه(101): آیه 9

(آیه 9)- «پناهگاهش هاویه [- دوزخ ] است» (فامه هاویه). که در آن سقوط می کند.

تعبیر به «ام» (مادر) در جمله فوق به خاطر این است که مادر پناهگاهی است برای فرزندان که در مشکلات به او پناه می برند، و نزد او می مانند، و در اینجا اشاره به این است که این گنهکاران سبک عمل محلی برای پناه گرفتن جز دوزخ نمی یابند.

سوره القارعه(101): آیه 10

(آیه 10)- «و تو چه می دانی هاویه چیست»؟! (و ما ادراک ما هیه).

سوره القارعه(101): آیه 11

(آیه 11)- «آتشی است سوزان» و فوق تصوّر همه انسانها (نار حامیه).

«پایان سوره قارعه»

[شماره صفحه واقعی : 567]

ص: 1756

[شماره صفحه واقعی : 568]

ص: 1757

سوره تکاثر [102]
اشاره

این سوره در «مکّه» نازل شده و دارای 8 آیه است

محتوا و فضیلت سوره:

محتوای این سوره نخست سرزنش و ملامت افرادی است که بر اساس یک سری مطالب موهوم بر یکدیگر تفاخر می کردند، سپس هشداری نسبت به مسأله معاد و قیامت و آتش دوزخ، و سر انجام هشداری در زمینه مسأله سؤال و بازپرسی از نعمتها می دهد.

نام این سوره از آیه اول آن گرفته شده است.

در فضیلت تلاوت این سوره

در حدیثی از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله می خوانیم: «کسی که آن را بخواند خداوند در برابر نعمتهایی که در دنیا به او داده او را مورد حساب قرار نمی دهد و پاداشی به او می دهد که گوئی هزار آیه قرآن را تلاوت کرده».

بدیهی است این همه ثواب از آن کسی است که آن را بخواند و در برنامه زندگی به کار گیرد و روح و جان خود را هماهنگ با آن بسازد.

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

شأن نزول:

مفسران معتقدند که این سوره در باره قبائلی نازل شد که بر یکدیگر تفاخر می کردند، و با کثرت نفرات و جمعیت یا اموال و ثروت خود بر دیگران مباهات می نمودند تا آنجا که برای بالا بردن آمار نفرات قبیله به گورستان

[شماره صفحه واقعی : 569]

ص: 1758

می رفتند و قبرهای مردگان هر قبیله را می شمردند! ولی مسلم است که این شأن نزول هرگز مفهوم آیه را محدود نمی کند.

سوره التکاثر(102): آیه 1

(آیه 1)- بلای تکاثر و تفاخر! در آغاز سوره نخست با لحنی ملامت بار می فرماید: «افزون طلبی (و تفاخر) شما را به خود مشغول داشته (و از خدا غافل نموده) است» (الهاکم التکاثر).

سوره التکاثر(102): آیه 2

اشاره

(آیه 2)- «تا آنجا که به دیدار قبرها رفتید» و قبور مردگان خود را برشمردید و به آن افتخار کردید (حتی زرتم المقابر).

از امیر مؤمنان علی علیه السّلام در نهج البلاغه آمده است که بعد از تلاوت «الهاکم التکاثر حتی زرتم المقابر» فرمود: «شگفتا! چه هدف بسیار دوری! و چه زیارت کنندگان غافلی! و چه افتخار موهوم و دردناکی به یاد استخوان پوسیده کسانی افتاده اند که سالهاست خاک شده اند، آن هم چه یادآوری! با این فاصله دور به یاد کسانی افتاده اند که سودی به حالشان ندارند، آیا به محل نابودی پدران خویش افتخار می کنند؟ و یا با شمردن تعداد مردگان و معدومین خود را بسیار می شمرند؟ آنها خواهان بازگشت اجسادی هستند که تار و پودشان از هم گسسته، و حرکاتشان به سکون مبدل شده. این اجساد پوسیده اگر مایه عبرت باشند سزاوارتر است تا موجب افتخار گردند»!

سر چشمه تفاخر و فخر فروشی!

یکی از عوامل اصلی تفاخر و تکاثر همان جهل و نادانی نسبت به پاداش کیفر الهی و عدم ایمان به معاد است.

از این گذشته جهل انسان به ضعفها و آسیب پذیریهایش، به آغاز پیدایش و سر انجامش، از عوامل دیگر این کبر و غرور و تفاخر است.

عامل دیگر همان احساس ضعف و حقارت ناشی از شکستهاست، که افراد برای پوشاندن شکستهای خود پناه به تفاخر و فخر فروشی می برند و لذا در حدیثی از امام صادق علیه السّلام می خوانیم: «هیچ کس تکبر به فخر فروشی نمی کند مگر به خاطر ذلّتی که در نفس خود می یابد».

سوره التکاثر(102): آیه 3

(آیه 3)- در این آیه آنها را با این سخن مورد تهدید شدید قرار داده،

[شماره صفحه واقعی : 570]

ص: 1759

می فرماید: «چنین نیست که می پندارید به زودی (نتیجه این تفاخر موهوم خود را) خواهید دانست» (کلا سوف تعلمون).

سوره التکاثر(102): آیه 4

(آیه 4)- باز برای تأکید می افزاید: «باز چنان نیست که شما می پندارید به زودی خواهید دانست» (ثم کلا سوف تعلمون).

در حدیثی از امیر مؤمنان علی علیه السّلام آمده است که فرمود: «گروهی از ما پیوسته در باره عذاب قبر در شک بودند تا این که سوره (الهاکم التکاثر) نازل شد، تا آنجا که فرمود: (کلا سوف تعلمون منظور از آن عذاب قبر است، سپس می فرماید: (ثم کلا سوف تعلمون) منظور عذاب قیامت است».

سوره التکاثر(102): آیه 5

(آیه 5)- سپس می افزاید: «چنان نیست (که شما خیال می کنید) اگر شما علم الیقین (به آخرت) داشتید» افزون طلبی شما را از خدا غافل نمی کرد (کلا لو تعلمون علم الیقین).

«یقین» نقطه مقابل «شکّ» است و طبق روایات به مرحله عالی ایمان «یقین» گفته می شود و برای آن سه مرحله است.

1- علم الیقین و آن این است که انسان از دلائل مختلف به چیزی ایمان آورد مانند کسی که با مشاهده دود، علم به وجود آتش پیدا می کند.

2- عین الیقین و آن در جائی است که انسان به مرحله مشاهده می رسد و با چشم خود مثلا آتش را مشاهده می کند.

3- حق الیقین و آن همانند کسی است که وارد آتش شود و سوزش آن را لمس کند، و به صفات آتش متصف گردد، و این بالاترین مرحله یقین است، که در حقیقت از دو علم تشکیل یافته: علم به معلوم و علم به این که خلاف آن علم محال است.

سوره التکاثر(102): آیه 6

(آیه 6)- باز برای تأکید و انذار بیشتر می افزاید: «قطعا شما جهنم را خواهید دید» (لترون الجحیم).

سوره التکاثر(102): آیه 7

(آیه 7)- «سپس (با ورود در آن) آن را به عین الیقین خواهید دید» (ثم لترونها عین الیقین).

[شماره صفحه واقعی : 571]

ص: 1760

سوره التکاثر(102): آیه 8

(آیه 8)- «سپس در آن روز (همه شما) از نعمتهائی که داشته اید بازپرسی خواهید شد» (ثم لتسئلن یومئذ عن النعیم).

باید در آن روز روشن سازید که این نعمتهای خداداد را در چه راهی مصرف کرده اید؟ و از آنها برای اطاعت الهی یا معصیتش کمک گرفته اید، یا نعمتها را ضایع ساخته هرگز حق آن را ادا ننموده اید؟

«نعیم» یک معنی بسیار گسترده دارد که همه مواهب الهی را اعم از «معنوی» مانند دین و ایمان و اسلام و قرآن و ولایت، و انواع نعمتهای «مادی» را اعم از فردی و اجتماعی شامل می شود، منتها نعمتهایی که اهمیت بیشتری دارند مانند نعمت «ایمان و ولایت» بیشتر از آنها سؤال می شود که آیا حق آنها ادا شده یا نه؟

«پایان سوره تکاثر»

[شماره صفحه واقعی : 572]

ص: 1761

سوره عصر [103]
اشاره

این سوره در «مکّه» نازل شده و دارای 3 آیه است

محتوا و فضیلت سوره:

جامعیت این سوره به حدی است که به گفته بعضی از مفسران تمام علوم و مقاصد قرآن در این سوره خلاصه شده است.

نخست از سوگند پر معنی به «عصر» شروع می شود سپس سخن از زیانکار بودن همه انسانها که در طبیعت زندگی تدریجی نهفته است به میان می آورد، بعد فقط یک گروه را از این اصل کلی جدا می کند، آنها که دارای برنامه چهار ماده ای زیر هستند:

ایمان، عمل صالح، سفارش یکدیگر به حق، و سفارش یکدیگر به صبر و این چهار اصل در واقع برنامه های اعتقادی و عملی و فردی و اجتماعی اسلام را در بر می گیرد.

در باره فضیلت تلاوت این سوره در حدیثی از امام صادق علیه السّلام می خوانیم:

«هر کس سوره «و العصر» را در نمازهای نافله بخواند خداوند او را در قیامت بر می انگیزد در حالی که صورتش نورانی، چهره اش خندان و چشمش (به نعمتهای الهی) روشن است، تا داخل بهشت شود»! و معلوم است که این همه افتخار و سرور و شادمانی از آن کسی است که این اصول چهارگانه را در زندگی خود پیاده کند، نه فقط به خواندن قناعت نماید.

[شماره صفحه واقعی : 573]

ص: 1762

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

سوره العصر(103): آیه 1

(آیه 1)- در ابتدای این سوره با قسم تازه ای رو برو می شویم، می فرماید:

«به عصر سوگند»! (و العصر).

واژه «عصر» در اصل به معنی «فشردن» است، و سپس به وقت عصر اطلاق شده، به خاطر این که برنامه ها و کارهای روزانه در آن پیچیده و فشرده می شود.

سپس این واژه به معنی مطلق «زمان» و دوران تاریخ بشر و یا بخشی از زمان، مانند عصر ظهور اسلام و قیام پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله، و امثال آن استعمال شده است، و لذا در تفسیر این سوگند، بعضی از مفسران آن را اشاره به سراسر زمان و تاریخ بشریت دانسته اند که مملو از درسهای عبرت، و حوادث تکان دهنده و بیدارگر است، و روی همین جهت آن چنان عظمتی دارد که شایسته سوگند الهی است.

ولی بعضی دیگر روی قسمت خاصی از این زمان مانند عصر قیام پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله یا عصر قیام حضرت مهدی (عج) که دارای ویژگی و عظمت خاصی در تاریخ بشر بوده و هست انگشت گذارده، و سوگند را ناظر به آن می دانند.

ولی مناسبتر همان عصر به معنی زمان و تاریخ بشر است، چرا که بارها گفته ایم سوگندهای قرآن همواره متناسب با مطلبی است که سوگند به خاطر آن یاد شده، و مسلم است که خسران انسانها در زندگی نتیجه گذشتن زمان عمر آنهاست.

و یا عصر قیام پیغمبر خاتم صلّی اللّه علیه و آله به خاطر این که برنامه چهار ماده ای ذیل سوره در چنین عصری نازل گردیده.

سوره العصر(103): آیه 2

(آیه 2)- در این آیه اشاره به چیزی می کند که این سوگند مهم برای آن یاد شده است، می فرماید: «به یقین انسانها همه در زیانند» (ان الانسان لفی خسر).

سرمایه های وجودی خود را چه بخواهند یا نخواهند از دست می دهند، ساعات و ایام و ماهها و سالهای عمر بسرعت می گذرد، نیروهای معنوی و مادی تحلیل می رود، و توان و قدرت کاسته می شود.

[شماره صفحه واقعی : 574]

ص: 1763

یک قلب استعداد معینی برای ضربان دارد، وقتی آن استعداد و توان پایان گرفت قلب خود به خود می ایستد، بی آنکه عیب و علت و بیماری در کار باشد، و این در صورتی است که بر اثر بیماری قبلا از کار نیفتد همچنین سایر دستگاههای وجودی انسان و سرمایه و استعدادهای مختلف او.

به هر حال از نظر جهان بینی اسلام دنیا یک بازار تجارت است همان گونه که در حدیثی از امام هادی علیه السّلام می خوانیم: «دنیا بازاری است که جمعی در آن سود می برند و جمع دیگری زیان.»

آیه مورد بحث می گوید: همه در این بازار بزرگ زیان می کنند، مگر یک گروه که برنامه آنها در آیه بعد بیان شده است.

سوره العصر(103): آیه 3

اشاره

(آیه 3)- آری! تنها یک راه برای جلوگیری از این خسران عظیم و زیان قهری و اجباری وجود دارد، فقط یک راه که در آخرین آیه این سوره به آن اشاره شده است، می فرماید: «مگر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند، و یکدیگر را به حق سفارش کرده، و یکدیگر را به شکیبایی و استقامت توصیه نموده اند» (الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر).

برنامه چهار ماده ای خوشبختی!

قرآن برای نجات از آن خسران عظیم برنامه جامعی تنظیم کرده که در آن بر چهار اصل تکیه شده است:

اصل اول در این برنامه مسأله «ایمان» است که زیر بنای همه فعالیتهای انسان را تشکیل می دهد، چرا که تلاشهای عملی انسان از مبانی فکری و اعتقادی او سر چشمه می گیرد، نه همچون حیوانات که حرکاتشان به خاطر انگیزه های غریزی است.

و به تعبیر دیگر اعمال انسان تبلوری است از عقائد و افکار او، و به همین دلیل تمام انبیای الهی قبل از هر چیز به اصلاح مبانی عقیدتی امتها می پرداختند، مخصوصا با شرک که سر چشمه انواع رذائل و بدبختیها و پراکندگیهاست به مبارزه می پرداختند.

در اصل دوم به میوه درخت بارور و پرثمره ایمان پرداخته از «اعمال صالح» سخن می گوید.

آری «صالحات» همان «اعمال شایسته» نه فقط عبادات، نه تنها انفاق فی

[شماره صفحه واقعی : 575]

ص: 1764

سبیل اللّه، نه فقط جهاد در راه خدا، نه تنها کسب علم و دانش، بلکه هر کار شایسته ای که وسیله تکامل نفوس و پرورش اخلاق و قرب الی اللّه و پیشرفت جامعه انسانی در تمام زمینه ها شود.

و از آنجا که ایمان و اعمال صالح هرگز تداوم نمی یابد مگر این که حرکتی در اجتماع برای دعوت به سوی حق و شناخت و معرفت آن از یکسو، و دعوت به استقامت و صبر در طریق انجام این دعوت از سوی دیگر صورت پذیرد، به دنبال این دو اصل، به دو اصل دیگر اشاره می فرماید که در حقیقت ضامن اجرای دو اصل اساسی «ایمان» و «عمل صالح» است.

در اصل سوم به مسأله «تواصی به حق» یعنی دعوت همگانی و عمومی به سوی حق اشاره می کند تا همگان حق را از باطل به خوبی بشناسند و هرگز آن را فراموش نکنند و در مسیر زندگی از آن منحرف نگردند.

در اصل چهارم مسأله شکیبائی و «صبر» و استقامت و سفارش کردن یکدیگر به آن مطرح است، چرا که بعد از مسأله شناخت و آگاهی، هر کس در مسیر عمل در هر گام با موانعی رو برو است اگر استقامت و صبر نداشته باشد هرگز نمی تواند احقاق حق کند، و عمل صالحی انجام دهد و یا ایمان خود را حفظ کند.

آری! احقاق حق و اجرای حق، و ادای حق در جامعه جز با یک حرکت و تصمیم گیری عمومی و استقامت و ایستادگی در برابر موانع ممکن نیست.

«صبر» در اینجا نیز معنی وسیع و گسترده ای دارد که هم صبر بر اطاعت را شامل می شود، و هم صبر در برابر انگیزه های معصیت، و هم صبر در برابر مصائب و حوادث ناگوار، و از دست دادن نیروها و سرمایه ها و ثمرات.

و به راستی اگر مسلمانان امروز همین اصول چهارگانه را در زندگی فردی و اجتماعی خود اجرا کنند مشکلات و نابسامانیهای آنها حل می شود، عقب ماندگیها جبران می گردد، و ضعفها و شکستها به پیروزی مبدل می شود، و شر اشرار جهان از آنها قطع می گردد.

«پایان سوره عصر»

[شماره صفحه واقعی : 576]

ص: 1765

سوره همزه [104]
اشاره

این سوره در «مکّه» نازل شده و دارای 9 آیه است

محتوا و فضیلت سوره:

در این سوره از کسانی سخن می گوید که تمام همّ خود را متوجه جمع مال کرده، و تمام ارزشهای وجودی انسان را در آن خلاصه می کنند، سپس نسبت به کسانی که دستشان از آن خالی است به دیده حقارت می نگرند و آنها را به باد استهزا می گیرند.

و در پایان سوره از سرنوشت دردناک آنها سخن می گوید که چگونه به صورت حقارت آمیزی در دوزخ پرتاب می شوند، و آتش سوزان جهنم قبل از هر چیز بر قلب آنها مسلط می گردد، و روح و جان آنها را به آتش می کشد.

در فضیلت تلاوت این سوره در حدیثی از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله آمده است:

«هر کس این سوره را تلاوت کند به عدد هر یک از کسانی که محمد و یارانش را استهزا کردند ده حسنه به او داده می شود».

و در حدیثی از امام صادق علیه السّلام می خوانیم: «هر کس آن را در نماز فریضه ای بخواند فقر از او دور می شود، روزی به او رو می آورد، و مرگهای زشت و بد از او قطع می گردد».

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

شأن نزول:

جمعی از مفسران چنین گفته اند که آیات این سوره در باره ولید بن

[شماره صفحه واقعی : 577]

ص: 1766

مغیره نازل شده است که پشت سر پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله غیبت می کرد، و در پیش رو طعن و استهزا می نمود.

بعضی دیگر آن را در باره افرادی دیگری از سران شرک و دشمنان کینه توز و سرشناس اسلام مانند «اخنس بن شریق» و «امیه بن خلف» و «عاص بن وائل» دانسته اند.

ولی چنانچه این شأن نزولها را بپذیریم باز عمومیت مفهوم آیات شکسته نمی شود، بلکه شامل تمام کسانی است که دارای این صفاتند.

سوره الهمزه(104): آیه 1

(آیه 1)- وای بر عیبجویان و غیبت کنندگان! این سوره با تهدیدی کوبنده آغاز می شود، می فرماید: «وای بر هر عیبجوی مسخره کننده ای!» (ویل لکل همزه لمزه).

آنها که با نیش زبان و حرکات، دست و چشم و ابرو در پشت سر و پیش رو، دیگران را استهزا کرده، یا عیبجوئی و غیبت می کنند، یا آنها را هدف تیرهای طعن و تهمت قرار می دهند.

از مجموع کلمات ارباب لغت استفاده می شود که دو واژه «همزه» و «لمزه» به یک معنی است، و مفهوم وسیعی دارد که هرگونه عیبجوئی و غیبت و طعن و استهزا به وسیله زبان و علائم و اشارات و سخن چینی و بدگوئی را شامل می شود.

اصولا آبرو و حیثیت اشخاص از نظر اسلام بسیار محترم است، و هر کاری که موجب تحقیر مردم گردد گناه بزرگی است.

در حدیثی از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله آمده است: «ذلیل ترین مردم کسی است که به مردم توهین کند»! در حدیث دیگری پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «من در شب معراج گروهی از دوزخیان را دیدم که گوشت از پهلویشان جدا می کردند و به آنها می خوراندند! از جبرئیل پرسیدم اینها کیانند؟

گفت: اینها عیبجویان و استهزاکنندگان از امت تواند»!

سوره الهمزه(104): آیه 2

(آیه 2)- سپس به سر چشمه این عمل زشت (عیبجوئی و استهزا) که غالبا

[شماره صفحه واقعی : 578]

ص: 1767

از کبر و غرور ناشی از ثروت مایه می گیرد پرداخته، می افزاید: «همان کسی که مال فراوانی جمع آوری و شماره کرده» بی آنکه مشروع و نامشروع آن را حساب کند (الذی جمع مالا و عدده).

آنقدر به مال و ثروت علاقه دارد که پیوسته آنها را می شمرد، و هر درهم و دیناری برای او بتی است، نه تنها شخصیت خویش که تمام شخصیتها را در آن خلاصه می بیند، و طبیعی است که چنین انسان گمراه و ابلهی مؤمنان فقیر را پیوسته به باد سخریه بگیرد.

به هر حال آیه ناظر به ثروت اندوزانی است که مال را نه به عنوان یک وسیله بلکه به عنوان یک هدف می نگرند، و در جمع آوری آن هیچ قید و شرطی قائل نیستند، از حلال و حرام و تجاوز بر حقوق دیگران، از طریق شرافتمندانه و یا طرق پست و رذیلانه آن را جمع آوری می کنند، و آن را تنها نشانه عظمت و شخصیت می دانند.

آنها مال را برای رفع نیازهای زندگی نمی خواهند، و به همین دلیل هر قدر بر اموالشان افزوده شود حرصشان بیشتر می گردد، و گر نه مال در حدود معقول و از طرق مشروع نه تنها مذموم نیست، بلکه در قرآن مجید گاهی از آن به عنوان «فضل اللّه» تعبیر شده، آنجا که می فرماید: «و ابتغوا من فضل الله و از فضل خدا بطلبید» (جمعه/ 10) و در جای دیگر از آن تعبیر به خیر می کند: «بر شما مقرر شده که وقتی مرگ یکی از شما فرا رسد اگر خیری از خود به یادگار گذارده وصیت کند».

(بقره/ 180).

چنین مالی مسلما نه مایه طغیان است، نه وسیله تفاخر، نه بهانه استهزای دیگران، اما مالی که معبود است و هدف نهائی ننگ است و ذلت، و مصیبت است و نکبت، و مایه دوری از خدا و خلود در آتش دوزخ است.

و غالبا جمع آوری مقدار زیادی از این مال جز با آلودگیهای فراوان ممکن نمی شود.

[شماره صفحه واقعی : 579]

ص: 1768

لذا در حدیثی از امام علی بن موسی الرضا علیه السّلام می خوانیم که فرمود: «مال جز با پنج خصلت در یکجا جمع نمی شود: بخل شدید، آرزوهای دور و دراز، حرص غالب، قطع رحم، و مقدم داشتن دنیا بر آخرت».

سوره الهمزه(104): آیه 3

(آیه 3)- در این آیه می افزاید: این انسان زر اندوز و مال پرست «گمان می کند اموالش او را جاودانه می سازد» (یحسب ان ماله اخلده).

چه پندار غلط و خیال خامی؟ اموالی که آنقدر در اختیار قارون بود که کلید گنجهایش را چندین مرد زورمند به زحمت بر می داشت، ولی به هنگام حمله عذاب الهی نتوانستند مرگ او را ساعتی به تأخیر اندازند، و خداوند او و گنجهایش را در یک لحظه با یک زمین لرزه مختصر در زمین فرو برد (قصص/ 81).

اموالی که نمونه کاملش در دست فراعنه مصر بود، همان گونه که قرآن می فرماید: «چه بسیار باغها و چشمه ها از خود به جای گذاشتند و زراعتها و قصرهای جالب و گران قیمت و نعمتهای فراوان دیگر که در آن متنعم بودند» (دخان/ 25 تا 27) ولی همه اینها به آسانی در عرض ساعتی به دیگران رسید (دخان/ 28).

و لذا در قیامت که پرده ها کنار می رود آنها به اشتباه بزرگشان پی می برند و فریادشان بلند می شود: «مال و ثروتم هرگز مرا بی نیاز نکرد، قدرت من نیز از دست رفت». (حاقه/ 28 و 29) از این بیان روشن شد که پندار جاودانگی به وسیله مال دلیلی برای جمع مال، و جمع مال نیز عاملی برای استهزاء و سخریه دیگران در نظر این کوردلان محسوب می شود.

سوره الهمزه(104): آیه 4

(آیه 4)- قرآن در پاسخ این گروه می فرماید: «چنین نیست» که می پندارد (کلا).

«به زودی در حطمه [- آتشی خردکننده ] پرتاب می شود»! (لینبذن فی الحطمه).

سوره الهمزه(104): آیه 5

(آیه 5)- «و تو چه می دانی حطمه چیست»؟! (و ما ادراک ما الحطمه).

سوره الهمزه(104): آیه 6

(آیه 6)- «آتش برافروخته الهی است» (نار الله الموقده).

[شماره صفحه واقعی : 580]

ص: 1769

سوره الهمزه(104): آیه 7

(آیه 7)- «آتشی که از دلها سر می زند» و نخستین جرقه هایش در قلوب ظاهر می شود! (التی تطلع علی الافئده).

یعنی خداوند، این مغروران خود خواه برتربین را در آن روز به صورت موجوداتی ذلیل و بی ارزش در آتش دوزخ پرتاب می کند، تا نتیجه کبر و غرور خود را ببینند.

عجب این که این آتش برخلاف تمام آتشهای دنیا اول بر دلها شراره می زند، و درون را می سوزاند، نخست قلب را، و بعد مغز و استخوان را، و سپس به خارج سرایت می کند.

چرا چنین نباشد؟ در حالی که قلبهای آنها کانون کفر و کبر و غرور بود و مرکز حب دنیا و ثروت و مال.

آری! آنها دل مؤمنان را در این دنیا با سخریه ها و عیبجوئی و غیبت و تحقیر سوزاندند، عدالت الهی ایجاب می کند که آنها کیفری همانند اعمالشان را ببینند.

سوره الهمزه(104): آیه 8

(آیه 8)- در آخرین آیات این سوره می فرماید: «این آتش بر آنها فرو بسته شده»! (انها علیهم مؤصده).

در حقیقت همان گونه که آنها اموال خود را در گاو صندوقها و مخازن در بسته نگاه می داشتند خداوند هم آنها را در عذاب در بسته دوزخ که راه خلاص و نجاتی از آن نیست زندانی می کند.

سوره الهمزه(104): آیه 9

(آیه 9)- و سر انجام می گوید: «در ستونهای کشیده و طولانی» قرار خواهند داشت (فی عمد ممدده).

جمعی از مفسران این تعبیر را اشاره به میخهای عظیم آهنین دانسته اند که درهای جهنم محکم با آن بسته می شود، به گونه ای که راه خروج مطلقا از آن وجود ندارد، و بنابر این تأکیدی است بر آیه قبل که می گوید: درهای جهنّم را بر آنها می بندند و از هر طرف محصورند.

«پایان سوره همزه»

[شماره صفحه واقعی : 581]

ص: 1770

[شماره صفحه واقعی : 582]

ص: 1771

سوره فیل [105]
اشاره

این سوره در «مکّه» نازل شده و دارای 5 آیه است

محتوا و فضیلت سوره:

این سوره چنانکه از نامش پیداست اشاره به داستان تاریخی معروفی می کند که در سال تولد پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله واقع شده، و خداوند خانه «کعبه» را از شرّ لشکر عظیم کفاری که از سرزمین یمن سوار بر فیل آمده بودند حفظ کرد.

یادآوری این داستان هشداری است به کفار مغرور و لجوج که بدانند در برابر قدرت خدا کمترین قدرتی ندارند، خداوندی که لشکر عظیم فیل را با آن پرندگان کوچک، و آن سنگریزه های نیم بند (بحجاره من سجیل) در هم کوبید قدرت دارد که این مستکبران لجوج را نیز مجازات کند.

در فضیلت تلاوت این سوره در حدیثی از امام صادق علیه السّلام آمده است: «هر کس سوره فیل را در نماز واجب بخواند در قیامت هر کوه و زمین هموار و کلوخی برای او شهادت می دهد که او از نمازگزاران است، و منادی صدا می زند در باره بنده من راست گفتید، شهادت شما را به سود یا زیان او می پذیرم بنده ام را بدون حساب داخل بهشت کنید او کسی است که من وی را دوست دارم و عملش را نیز دوست دارم».

بدیهی است این همه فضیلت و ثواب و پاداش عظیم از آن کسی است که با خواندن این آیات از مرکب غرور پیاده شود و در طریق رضای حق گام بردارد.

[شماره صفحه واقعی : 583]

ص: 1772

داستان اصحاب فیل

– مفسران و مورخان این داستان را به صورتهای مختلفی نقل کرده اند، و ما آن را طبق روایات معروف که از «سیره ابن هشام» و «بلوغ الارب» و «بحار الانوار» و «مجمع البیان» خلاصه کرده ایم می آوریم:

«ذو نواس پادشاه یمن، مسیحیان نجران را که در نزدیکی آن سرزمین می زیستند تحت شکنجه شدید قرار داد، تا از آئین مسیحیت بازگردند- قرآن این ماجرا را به عنوان اصحاب الاخدود در سوره «بروج» آورده، و ما آن را در تفسیر همان سوره مشروحا بیان کردیم.

بعد از این جنایت بزرگ مردی به نام «دوس» از میان آنها جان سالم به در برد، و خود را به «قیصر روم» که بر آیین مسیح بود رسانید، و ماجرا را برای او شرح داد.

«قیصر» نامه ای به «نجاشی» سلطان «حبشه» نوشت تا انتقام نصارای نجران را از «ذو نواس» بگیرد، و نامه را با همان شخص برای «نجاشی» فرستاد.

«نجاشی» سپاهی عظیم بالغ بر هفتاد هزار نفر به فرماندهی شخصی به نام «اریاط» روانه یمن کرد «ابرهه» نیز یکی از فرماندهان این سپاه بود.

«ذو نواس» شکست خورد، و «اریاط» حکمران یمن شد، بعد از مدتی، ابرهه بر ضد او قیام کرد و او را از بین برد و بر جای او نشست.

خبر این ماجرا به نجاشی رسید، او تصمیم گرفت «ابرهه» را سرکوب کند، ابرهه برای نجات خود موهای سر را تراشید، و با مقداری از خاک یمن به نشانه تسلیم کامل نزد نجاشی فرستاد و اعلام وفاداری کرد.

نجاشی چون چنین دید او را بخشید و در پست خود ابقا نمود.

در این هنگام «ابرهه» برای اثبات خوش خدمتی کلیسای بسیار زیبا و مهمی بنا کرد که مانند آن در آن زمان در کره زمین وجود نداشت، و به دنبال آن تصمیم گرفت مردم جزیره عربستان را به جای «کعبه» به سوی آن فرا خواند، و تصمیم گرفت آنجا را کانون حج عرب سازد.

[شماره صفحه واقعی : 584]

ص: 1773

برای همین منظور مبلغان بسیاری به اطراف، و در میان قبائل عرب و سرزمین حجاز فرستاد.

طبق بعضی از روایات گروهی آمدند و مخفیانه «کلیسا» را آتش زدند، و طبق نقل دیگری بعضی آن را مخفیانه آلوده و ملوث ساختند.

«ابرهه» سخت خشمگین شد، و تصمیم گرفت خانه «کعبه» را بکلی ویران سازد، تا هم انتقام گرفته باشد، و هم عرب را متوجه معبد جدید کند، با لشکر عظیمی که بعضی از سوارانش از «فیل» استفاده می کردند عازم مکّه شد.

هنگامی که نزدیک مکّه رسید کسانی را فرستاد تا شتران و اموال اهل مکه را به غارت آورند، و در این میان دویست شتر از «عبد المطلب» غارت شد.

«ابرهه» کسی را به داخل مکّه فرستاد.

فرستاده «ابرهه» وارد مکّه شد و از رئیس و شریف «مکه» جستجو کرد، همه «عبد المطلب» را به او نشان دادند، ماجرا را نزد «عبد المطلب» بازگو کرد فرستاده ابرهه به عبد المطلب گفت: باید با من نزد او بیایی، هنگامی که عبد المطلب وارد بر ابرهه شد، او سخت تحت تأثیر قرار گرفت تا آنجا که برای احترام او از جا برخاست و روی زمین نشست، سپس به مترجمش گفت: از او بپرس حاجت تو چیست؟

عبد المطلب گفت: حاجتم این است که دویست شتر را از من به غارت برده اند دستور دهید اموالم را بازگردانند.

ابرهه به مترجمش گفت: به او بگو: هنگامی که تو را دیدم عظمتی از تو در دلم جای گرفت، اما این سخن را که گفتی در نظرم کوچک شدی تو در باره دویست شترت سخن می گوئی، اما در باره «کعبه» که دین تو و اجداد توست و من برای ویرانیش آمده ام مطلقا سخنی نمی گوئی؟! عبد المطلب گفت: «من صاحب شترانم، و این خانه صاحبی دارد که از آن دفاع می کند»- این سخن، ابرهه را تکان داد و در فکر فرو رفت.

[شماره صفحه واقعی : 585]

ص: 1774

«عبد المطلب» به مکّه آمد، و به مردم اطلاع داد که به کوههای اطراف پناهنده شوند، و خودش با جمعی کنار خانه کعبه آمد تا دعا کند و یاری طلبد.

دست در حلقه خانه کعبه کرد و اشعار معروفش را خواند، از جمله:

«خداوندا! هر کس از خانه خود دفاع می کند تو خانه ات را حفظ کن!» «هرگز مباد روزی که صلیب آنها و قدرتشان بر نیروهای تو غلبه کنند!» سپس عبد المطلب به یکی از دره های اطراف مکه آمد و در آنجا با جمعی از قریش پناه گرفت، و به یکی از فرزندانش دستور داد بالای کوه ابو قبیس برود ببیند چه خبر می شود.

فرزندش بسرعت نزد پدر آمده و گفت: پدر! ابری سیاه از ناحیه دریا (دریای احمر) به چشم می خورد که به سوی سرزمین ما می آید، عبد المطلب خرسند شد صدا زد: «ای جمعیت قریش! به منزلهای خود بازگردید که نصرت الهی به سراغ شما آمد» این از یکسو.

از سوی دیگر ابرهه سوار بر فیل معروفش که «محمود» نام داشت با لشگر انبوهش برای درهم کوبیدن کعبه از کوههای اطراف سرازیر مکّه شد، ولی هر چه بر فیل خود فشار می آورد پیش نمی رفت، اما هنگامی که سر او را به سوی یمن باز می گرداندند بسرعت حرکت می کرد، ابرهه از این ماجرا سخت متعجب شد و در حیرت فرو رفت.

در این هنگام پرندگانی از سوی دریا فرا رسیدند، همانند پرستوها و هر یک از آنها سه عدد سنگریزه با خود همراه داشت، یکی به منقار و دو تا در پنجه ها، تقریبا به اندازه نخود، این سنگریزه ها را بر سر لشکریان ابرهه فرو ریختند، و به هر کدام از آنها اصابت می کرد هلاک می شد، و بعضی گفته اند:

سنگریزه ها به هر جای بدن آنها می افتاد سوراخ می کرد و از طرف مقابل خارج می شد.

خود «ابرهه» نیز مورد اصابت سنگ واقع شد و مجروح گشت، و او را به صنعاء (پایتخت) یمن بازگرداندند و در آنجا چشم از دنیا پوشید.

[شماره صفحه واقعی : 586]

ص: 1775

بعضی گفته اند: اولین بار که بیماری حصبه و آبله در سرزمین عرب دیده شد آن سال بود.

و در همین سال مطابق مشهور پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله تولد یافت، و جهان به نور وجودش روشن شد، و لذا جمعی معتقدند که میان این دو رابطه ای وجود داشته.

به هر حال اهمیت این حادثه بزرگ بقدری بود که آن سال را «عام الفیل» (سال فیل) نامیدند و مبدأ تاریخ عرب شناخته شد.

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

سوره الفیل(105): آیه 1

(آیه 1)- با ابرهه گو کز پی تعجیل نیاید! در نخستین آیه این سوره پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله را مخاطب ساخته، می فرماید: «آیا ندیدی پروردگارت با فیل سواران [- لشکر ابرهه که برای نابودی کعبه آمده بودند] چه کرد»؟ (ا لم تر کیف فعل ربک باصحاب الفیل).

سوره الفیل(105): آیه 2

(آیه 2)- سپس می افزاید: «آیا نقشه آنها را در ضلالت و تباهی قرار نداد»؟

(ا لم یجعل کیدهم فی تضلیل).

آنها قصد داشتند خانه کعبه را خراب کنند، به این امید که به کلیسای یمن مرکزیت بخشند، اما آنها نه تنها به مقصود خود نرسیدند، بلکه این ماجرا بر عظمت مکه و خانه کعبه افزود.

منظور از «تضلیل» (گمراه ساختن) این است که آنها هرگز به هدف خود نرسیدند.

سوره الفیل(105): آیه 3

(آیه 3)- سپس به شرح این ماجرا پرداخته، می فرماید: «و بر سر آنها پرندگانی را گروه گروه فرستاد» (و ارسل علیهم طیرا ابابیل).

سوره الفیل(105): آیه 4

(آیه 4)- «که با سنگهای کوچکی آنان را هدف قرار می دادند» (ترمیهم بحجاره من سجیل).

[شماره صفحه واقعی : 587]

ص: 1776

و این سنگهای کوچک بر هر کس فرود می آمد او را از هم متلاشی می ساخت!

سوره الفیل(105): آیه 5

(آیه 5)- چنانکه در این آیه می فرماید: «سر انجام آنها را همچون کاه خورد شده (و متلاشی) قرار داد»! (فجعلهم کعصف مأکول).

این سوره هشداری است به همه گردنکشان و مستکبران جهان، تا در برابر قدرت خداوند تا چه حد ناتوانند؟! «پایان سوره فیل»

[شماره صفحه واقعی : 588]

ص: 1777

سوره قریش [106]
اشاره

این سوره در «مکّه» نازل شده و 4 آیه دارد

محتوای سوره:

این سوره در حقیقت مکمل سوره «فیل» محسوب می شود و آیات آن دلیل روشنی بر این مطلب است.

محتوای این سوره بیان نعمت خداوند بر قریش و الطاف و محبتهای او نسبت به آنهاست، تا حسّ شکرگزاری آنها تحریک شود و به عبادت پروردگار این بیت عظیم که تمام شرف و افتخارشان از آن است قیام کنند.

همان گونه که در آغاز سوره «و الضّحی» گفتیم آن سوره و سوره «الم نشرح» در حقیقت یک سوره محسوب می شود، همچنین سوره «فیل» و سوره «قریش» چرا که پیوند مطالب آنها بقدری است که می تواند دلیل بر وحدت آن دو بوده باشد.

به همین دلیل برای خواندن یک سوره کامل در هر رکعت از نماز اگر کسی سوره های فوق را انتخاب کند باید هر دو را با هم بخواند.

فضیلت تلاوت سوره:

در حدیثی از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله نقل شده که فرمود:

«کسی که آن را بخواند به تعداد هر یک از کسانی که در گرد خانه کعبه طواف کرده، یا در آنجا معتکف شده، ده حسنه به او می دهند».

مسلما چنین فضیلتی از آن کسانی است که در پیشگاه خداوندی که پروردگار کعبه است سر تعظیم فرود آورده، او را عبادت کنند، و احترام این خانه را پاسداری کرده و پیامش را با گوش جان بشنوند و به کار بندند.

[شماره صفحه واقعی : 589]

ص: 1778

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

سوره قریش(106): آیه 1

(آیه 1)- از آنجا که در سوره قبل شرح نابودی اصحاب الفیل و لشکریان «ابرهه»- که به قصد نابود کردن خانه کعبه آمده بودند- آمد، در اولین آیه این سوره که در واقع تکمیلی است برای سوره «فیل» می فرماید: کیفر لشکر فیل سواران «به خاطر این بود که قریش (به این سرزمین مقدس) الفت گیرند» و زمینه ظهور پیامبر فراهم شود (لایلاف قریش).

زیرا آنها و تمام اهل «مکّه» به خاطر مرکزیت و امنیت این سرزمین در آنجا سکنی گزیده بودند، بسیاری از مردم حجاز هر سال به آنجا می آمدند، مراسم حج را به جا می آوردند و مبادلات اقتصادی و ادبی داشتند و از برکات مختلف این سرزمین استفاده می نمودند.

همه اینها در سایه امنیت ویژه آن بود، اگر با لشکرکشی ابرهه و امثال او این امنیت خدشه دار می شد یا خانه کعبه ویران می گشت دیگر کسی با این سرزمین الفتی پیدا نمی کرد.

سوره قریش(106): آیه 2

(آیه 2)- در این آیه می افزاید: «الفت آنها در سفرهای زمستانه و تابستانه» و به خاطر این الفت به آن بازگردند! (ایلافهم رحله الشتاء و الصیف).

ممکن است منظور الفت بخشیدن قریش به این سرزمین مقدس باشد که آنها در طول سفر تابستانه و زمستانه خود عشق و علاقه به این کانون مقدس را از دل نبرند، و به خاطر امنیتش به سوی آن باز گردند، نکند تحت تأثیر مزایای زندگی سرزمین یمن و شام واقع شوند و «مکّه» را خالی کنند.

و یا این که منظور ایجاد الفت میان قریش و سایر مردم در طول این دو سفر بزرگ است، چرا که بعد از داستان ابرهه مردم با دیده دیگری به آنها می نگریستند، و برای کاروان قریش احترام و اهمیت و امنیت قائل بودند.

می دانیم زمین «مکّه» باغ و زراعتی نداشت، دامداری آن نیز محدود بود،

[شماره صفحه واقعی : 590]

ص: 1779

بیشترین درآمد آن از طریق همین کاروانهای تجاری تأمین می شد، در فصل زمستان به سوی جنوب یعنی سرزمین یمن که هوای آن نسبتا گرم بود روی می آوردند، و در فصل تابستان به سوی شمال و سرزمین شام که هوای ملایم و مطلوبی داشت، و اتفاقا هم سرزمین یمن و هم سرزمین شام از کانونهای مهم تجارت در آن روز بودند، و مکّه و مدینه حلقه اتصالی در میان آن دو محسوب می شد.

البته قریش با کارهای خلافی که انجام می دادند مستحق این همه لطف و محبت الهی نبودند، اما چون مقدر بود از میان آن قبیله، و از آن سرزمین مقدس، اسلام و پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله طلوع کند، خداوند این لطف را در حق آنها انجام داد.

سوره قریش(106): آیه 3

(آیه 3)- در این آیه چنین نتیجه می گیرد که قریش با این همه نعمت الهی که به برکت کعبه پیدا کرده اند «پس (به شکرانه این نعمت بزرگ) باید پروردگار این خانه را عبادت کنند» نه بتها رالیعبدوا رب هذا البیت)

سوره قریش(106): آیه 4

(آیه 4)- «همان کس که آنها را از گرسنگی نجات داد و از ترس و ناامنی ایمن ساخت» (الذی اطعمهم من جوع و آمنهم من خوف).

از یکسو به آنها رونق تجارت عطا فرمود، و جلب منفعت نمود، و از سوی دیگر ناامنی را از آنها دور کرد و دفع ضرر فرمود، و اینها همه با شکست لشکر «ابرهه» فراهم گشت، و در حقیقت استجابت دعای ابراهیم بنیانگذار کعبه بود، ولی آنها قدر این همه نعمت را ندانستند، و این خانه مقدس را به بتخانه ای تبدیل کردند، و عبادت بتان را بر پرستش خدای خانه مقدم داشتند، و سر انجام ثمره شوم این همه ناسپاسی را دیدند.

«پایان سوره قریش»

[شماره صفحه واقعی : 591]

ص: 1780

[شماره صفحه واقعی : 592]

ص: 1781

سوره ماعون [107]
اشاره

این سوره در «مکّه» نازل شده و دارای 7 آیه است

محتوا و فضیلت سوره:

در این سوره صفات و اعمال منکران قیامت در پنج مرحله بیان شده، که آنها به خاطر تکذیب این روز بزرگ چگونه از «انفاق» در راه خدا، کمک به «یتیمان» و «مسکینان» سرباز می زنند، و چگونه در مورد «نماز» مسامحه کار و ریا کارند، و از کمک به «نیازمندان» روی گردانند؟

در فضیلت تلاوت این سوره در حدیثی از امام باقر علیه السّلام آمده است که:

«هر کس این سوره را در نمازهای فریضه و نافله اش بخواند خداوند نماز و روزه او را قبول می کند، و او را در برابر کارهائی که در زندگی دنیا از او سر زده است مورد محاسبه قرار نمی دهد».

در شأن نزول این سوره بعضی گفته اند: در باره «ابو سفیان» نازل شده که هر روز دو شتر بزرگ نحر می کرد، و خود و یارانش از آن استفاده می نمودند اما روزی یتیمی آمد و تقاضای چیزی کرد او با عصایش بر او زد و او را دور کرد.

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

سوره الماعون(107): آیه 1

(آیه 1)- اثرات شوم انکار معاد: در این سوره نخست پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله را مخاطب قرار داده، و اثرات شوم انکار روز جزا را در اعمال منکران بازگو می کند،

[شماره صفحه واقعی : 593]

ص: 1782

می فرماید: «آیا کسی که روز جزا را پیوسته انکار می کند دیدی»؟! (ا رایت الذی یکذب بالدین).

منظور از «دین» در اینجا «جزا» یا «روز جزا» ست، و انکار روز جزا و دادگاه بزرگ آن، بازتاب وسیعی در اعمال انسان دارد که در این سوره به پنج قسمت از آن اشاره شده است.

سوره الماعون(107): آیه 2

(آیه 2)- سپس بی آنکه در انتظار پاسخ این سؤال بماند می افزاید: «او همان کسی است که یتیم را با خشونت می راند»! (فذلک الذی یدع الیتیم).

سوره الماعون(107): آیه 3

(آیه 3)- «و (دیگران را) به اطعام مسکین و مستمند تشویق نمی کند» (و لا یحض علی طعام المسکین).

سوره الماعون(107): آیه 4

(آیه 4)- در سومین وصف این گروه، می فرماید: «پس وای بر نمازگزارانی که …» (فویل للمصلین).

سوره الماعون(107): آیه 5

(آیه 5)- «در نماز خود سهل انگاری می کنند» (الذین هم عن صلاتهم ساهون).

نه ارزشی برای آن قائلند، و نه به اوقاتش اهمیتی می دهند، و نه ارکان و شرائط و آدابش را رعایت می کنند.

سوره الماعون(107): آیه 6

(آیه 6)- در چهارمین مرحله به یکی دیگر از بدترین اعمال آنها اشاره کرده، می فرماید: «همان کسانی که ریا می کنند» (الذین هم یراؤن).

جامعه ای که به ریاکاری عادت کند، نه فقط از خدا و اخلاق حسنه و ملکات فاضله دور می شود، بلکه تمام برنامه های اجتماعی او از محتوا تهی می گردد، و در یک مشت ظواهر فاقد معنی خلاصه می شود، و چه دردناک است سرنوشت چنین انسان، و چنین جامعه ای!

سوره الماعون(107): آیه 7

(آیه 7)- و در آخرین مرحله می افزاید: «و دیگران را از ضروریات زندگی منع می کنند» (و یمنعون الماعون).

مسلما یکی از سر چشمه های تظاهر و ریاکاری عدم ایمان به روز قیامت، و عدم توجه به پاداشهای الهی است، و گر نه چگونه ممکن است انسان پاداشهای

[شماره صفحه واقعی : 594]

ص: 1783

الهی را رها کند و رو به سوی خلق و خوشایند آنها آورد؟

«ماعون» از ماده «معن» به معنی چیز کم است، و منظور از آن در اینجا اشیاء جزئی است که مردم مخصوصا همسایه ها از یکدیگر به عنوان عاریه یا تملک می گیرند، مانند مقداری نمک، آتش (کبریت) ظروف و مانند اینها.

بدیهی است کسی که از دادن چنین اشیائی به دیگری خودداری می کند آدم بسیار پست و بی ایمانی است، یعنی آنها به قدری بخیلند که حتی از دادن این اشیاء کوچک مضایقه دارند.

پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «کسی که وسائل ضروری و کوچک را از همسایه اش دریغ دارد خداوند او را از خیر خود، در قیامت منع می کند، و او را به حال خود وا می گذارد، و هر کس خدا او را به خود واگذارد، چه بد حالی دارد؟» «پایان سوره ماعون»

[شماره صفحه واقعی : 595]

ص: 1784

[شماره صفحه واقعی : 596]

ص: 1785

سوره کوثر [108]
اشاره

این سوره در «مکّه» نازل شده و دارای 3 آیه است

محتوا و فضیلت سوره:

در شأن نزول این سوره می خوانیم: «عاص بن وائل» که از سران مشرکان بود، پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله را به هنگام خارج شدن از مسجد الحرام ملاقات کرد، و مدتی با حضرت گفتگو نمود، گروهی از سران قریش در مسجد نشسته بودند و این منظره را از دور مشاهده کردند، هنگامی که «عاص بن وائل» وارد مسجد شد به او گفتند: با که صحبت می کردی؟ گفت: با این مرد «ابتر»! توضیح این که: پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله دو فرزند پسر از بانوی اسلام خدیجه داشت:

یکی «قاسم» و دیگری «طاهر» که او را «عبد اللّه» نیز می نامیدند، و این هر دو در مکّه از دنیا رفتند، و پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله فاقد فرزند پسر شد، این موضوع زبان بدخواهان قریش را گشود، و کلمه «ابتر» (یعنی بلا عقب) را برای حضرتش انتخاب کردند فکر می کردند با رحلت پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله برنامه های او به خاطر نداشتن فرزند ذکور تعطیل خواهد شد و خوشحال بودند.

قرآن مجید نازل شد و به طرز اعجاز آمیزی در این سوره به آنها پاسخ گفت، و خبر داد که دشمنان او ابتر خواهند بود، و برنامه اسلام و قرآن هرگز قطع نخواهد شد، بشارتی که در این سوره داده شده از یکسو ضربه ای بود بر امیدهای دشمنان اسلام، و از سوی دیگر تسلّی خاطری بود به رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله که بعد از شنیدن این لقب زشت و توطئه دشمنان قلب پاکش غمگین و مکدّر شده بود.

[شماره صفحه واقعی : 597]

ص: 1786

در فضیلت تلاوت این سوره در حدیثی از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله آمده است:

«هر کس آن را تلاوت کند خداوند او را از نهرهای بهشتی سیراب خواهد کرد و به عدد هر قربانی که بندگان خدا در روز عید (قربان) قربانی می کنند، و همچنین قربانی هائی که اهل کتاب و مشرکان دارند، به عدد هر یک از آنان اجری به او می دهد».

نام این سوره (کوثر) از اولین آیه آن گرفته شده است.

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

سوره الکوثر(108): آیه 1

(آیه 1)- ما به تو خیر فراوان دادیم! روی سخن در تمام این سوره به پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله است- مانند سوره و الضحی و سوره الم نشرح- و یکی از اهداف مهم هر سه سوره تسلّی خاطر آن حضرت در برابر انبوه حوادث دردناک و زخم زبانهای مکرر دشمنان است.

نخست می فرماید: «ما به تو کوثر [- خیر و برکت فراوان ] عطا کردیم» (انا اعطیناک الکوثر).

«کوثر» در این که منظور از «کوثر» در اینجا چیست؟ در روایتی آمده است که وقتی این سوره نازل شد پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله بر فراز منبر رفت و این سوره را تلاوت فرمود، اصحاب عرض کردند: این چیست که خداوند به تو عطا فرموده؟

گفت: نهری است در بهشت، سفیدتر از شیر، و صافتر از قدح (بلور) در دو طرف آن قبّه هایی از درّ و یاقوت است».

بعضی آن را به نبوت تفسیر کرده، و بعضی دیگر به قرآن، و بعضی به کثرت اصحاب و یاران، و بعضی به کثرت فرزندان و ذرّیّه که همه آنها از نسل دخترش فاطمه زهرا علیها السّلام به وجود آمدند.

بعضی نیز آن را به «شفاعت» تفسیر کرده اند.

ولی ظاهر این است که «کوثر» مفهوم وسیع و گسترده ای دارد که هر یک از

[شماره صفحه واقعی : 598]

ص: 1787

آنچه در بالا گفته شد یکی از مصداقهای روشن آن است، و مصداقهای بسیار دیگری نیز دارد که ممکن است به عنوان تفسیر مصداقی برای آیه ذکر شود.

فراموش نباید کرد این سخن را خداوند زمانی به پیامبرش می گوید که آثار این خیر کثیر هنوز ظاهر نشده بود، این خبری بود از آینده نزدیک و آینده های دور، خبری بود اعجازآمیز و بیانگر حقانیت دعوت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله.

سوره الکوثر(108): آیه 2

(آیه 2)- این نعمت عظیم و خیر فراوان شکرانه عظیم لازم دارد، هر چند شکر مخلوق هرگز حق نعمت خالق را ادا نمی کند، بلکه توفیق شکرگزاری خود نعمت دیگری است از ناحیه او لذا می فرماید: اکنون که چنین است «پس برای پروردگارت نماز بخوان و قربانی کن» (فصل لربک و انحر).

آری! بخشنده نعمت اوست بنابر این نماز و عبادت و قربانی که آن هم نوعی عبادت است برای غیر او معنی ندارد.

این در برابر اعمال مشرکان است که برای بتها سجده و قربانی می کردند، در حالی که نعمتهای خود را از خدا می دانستند!

سوره الکوثر(108): آیه 3

اشاره

(آیه 3)- و در آخرین آیه این سوره با توجه به نسبتی که سران شرک به آن حضرت می دادند، می فرماید: «و (بدان) دشمن تو قطعا بریده نسل و بی عقب است» (ان شانئک هو الابتر).

تعبیر به «شانئک» بیانگر این واقعیت است که آنها در دشمنی خود حتی کمترین ادب را نیز رعایت نمی کردند، یعنی عداوتشان آمیخته با قساوت و رذالت بود.

حضرت فاطمه علیها السّلام و «کوثر»!

گفتیم «کوثر» یک معنی جامع و وسیع دارد، و آن «خیر و برکت فراوان» است، ولی بسیاری از بزرگان علمای شیعه یکی از روشنترین مصداقهای آن را وجود مبارک «فاطمه زهرا» علیها السّلام دانسته اند، چرا که شأن نزول آیه می گوید: آنها پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله را متهم می کردند که بلا عقب است، قرآن ضمن نفی سخن آنها می گوید: «ما به تو کوثر دادیم».

از این تعبیر استنباط می شود که این «خیر کثیر» همان فاطمه زهرا علیها السّلام است،

[شماره صفحه واقعی : 599]

ص: 1788

زیرا نسل و ذریه پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به وسیله همین دختر گرامی در جهان انتشار یافت نسلی که نه تنها فرزندان جسمانی پیغمبر بودند، بلکه آیین او و تمام ارزشهای اسلام را حفظ کردند، و به آیندگان ابلاغ نمودند، نه تنها امامان معصوم اهل بیت علیهم السّلام که آنها حساب مخصوص به خود دارند.

در اینجا به بحث جالبی از «فخر رازی» برخورد می کنیم که در ضمن تفسیرهای مختلف کوثر می گوید:

قول سوم این است که این سوره به عنوان رد بر کسانی نازل شده که عدم وجود اولاد را بر پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله خرده می گرفتند، بنابر این معنی سوره این است که خداوند به او نسلی می دهد که در طول زمان باقی می ماند، ببین چه اندازه از اهل بیت را شهید کردند، در عین حال جهان مملوّ از آنهاست، این در حالی است که از بنی امیه (که دشمنان اسلام بودند) شخص قابل ذکری در دنیا باقی نماند، سپس بنگر و ببین چقدر از علمای بزرگ در میان آنهاست. مانند باقر و صادق و رضا و نفس زکیه.

هزاران هزار از فرزندان فاطمه علیها السّلام در سراسر جهان پخش شدند، در میان آنها نویسندگان و فقها و محدثان و مفسران والا مقام و فرماندهان عظیم بودند که با ایثار و فداکاری در حفظ آیین اسلام کوشیدند.

«پایان سوره کوثر»

[شماره صفحه واقعی : 600]

ص: 1789

سوره کافرون [109]
اشاره

این سوره در «مکّه» نازل شده و دارای 6 آیه است

محتوای سوره:

لحن سوره نشان می دهد در زمانی نازل شده که مسلمانان در اقلیت بودند و کفار در اکثریت، و پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله از ناحیه آنها سخت در فشار بود، و اصرار داشتند او را به سازش با شرک بکشانند، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دست ردّ بر سینه همه آنها می زند، و آنها را بکلی مأیوس می کند، بدون آن که بخواهد با آنها درگیر شود.

این سرمشقی است برای همه مسلمانان که در هیچ شرائطی در اساس دین و اسلام با دشمنان سازش نکنند، و هر وقت چنین تمنائی از ناحیه آنها صورت گیرد آنها را کاملا مأیوس کنند، مخصوصا در این سوره دو بار این معنی تأکید شده که «من معبودهای شما را نمی پرستم» و این تأکید برای مأیوس ساختن آنها است، همچنین دوباره تأکید شده که «شما هرگز معبود من، خدای یگانه را نمی پرستید» و این دلیلی است بر لجاجت آنها، و سر انجامش این است که «من و آیین توحیدیم، و شما و آیین پوسیده شرک آلودتان»!

فضیلت تلاوت سوره:

در حدیثی از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله نقل شده که فرمود:

«کسی که سوره «قل یا ایّها الکافرون» را بخواند گوئی ربع قرآن را خوانده، و شیاطین طغیانگر از او دور می شوند، و از شرک پاک می گردد، و از فزع بزرگ (روز قیامت) در امان خواهد بود».

و در حدیثی از امام صادق علیه السّلام می خوانیم که فرمود: «پدرم می گفت: «قل یا

[شماره صفحه واقعی : 601]

ص: 1790

ایها الکافرون»

ربع قرآن است، و هنگامی که از آن فراغت می یافت می فرمود: من تنها خدا را عبادت می کنم من تنها خدا را عبادت می کنم».

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

شأن نزول سوره:

در روایات آمده است که: «این سوره در باره گروهی از سران مشرکان قریش نازل شده، مانند «ولید بن مغیره» و «عاص بن وائل» و «حارث بن قیس» و … گفتند: ای محمّد! تو بیا از آیین ما پیروی کن، ما نیز از آیین تو پیروی می کنیم، و تو را در تمام امتیازات خود شریک می سازیم، یک سال تو خدایان ما را عبادت کن! و سال دیگر ما خدای تو را عبادت می کنیم.

پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: پناه بر خدا که من چیزی را همتای او قرار دهم! گفتند: لا اقل بعضی از خدایان ما را لمس کن و از آنها تبرک بجوی ما تصدیق تو می کنیم و خدای تو را می پرستیم! پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: من منتظر فرمان پروردگارم هستم.

در این هنگام سوره «قل یا ایّها الکافرون» نازل شد، و رسول اللّه به مسجد الحرام آمد، در حالی که جمعی از سران قریش در آنجا جمع بودند بالای سر آنها ایستاد، و این سوره را تا آخر بر آنها خواند آنها وقتی پیام این سوره را شنیدند کاملا مأیوس شدند، و حضرت و یارانش را آزار دادند».

سوره الکافرون(109): آیه 1

(آیه 1)- هرگز با بت پرستان سر سازش ندارم! آیات این سوره پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله را مخاطب ساخته، می فرماید: «بگو: ای کافران»! (قل یا ایها الکافرون).

سوره الکافرون(109): آیه 2

(آیه 2)- «آنچه را شما می پرستید من نمی پرستم» (لا اعبد ما تعبدون).

سوره الکافرون(109): آیه 3

(آیه 3)- «و نه شما آنچه را من می پرستم می پرستید» (و لا انتم عابدون ما اعبد).

به این ترتیب جدائی کامل خط خود را از آنها مشخص می کند، و با صراحت

[شماره صفحه واقعی : 602]

ص: 1791

می گوید: من هرگز بت پرستی نخواهم کرد، و شما نیز با این لجاجت که دارید و با تقلید کورکورانه از نیاکان که روی آن اصرار می ورزید و با منافع نامشروع سرشاری که از بت پرستان عائد شما می شود هرگز حاضر به خداپرستی خالص از شرک نیستند.

سوره الکافرون(109): آیه 4

(آیه 4)- بار دیگر برای مأیوس کردن کامل بت پرستان از هرگونه سازش بر سر توحید و بت پرستی می افزاید: «و نه من هرگز آنچه را شما پرستش کرده اید می پرستم» (و لا انا عابد ما عبدتم).

سوره الکافرون(109): آیه 5

(آیه 5)- «و نه شما آنچه را که من می پرستم پرستش می کنید» (و لا انتم عابدون ما اعبد).

تکرار نفی عبادت بتها از ناحیه پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و نفی عبادت خدا از ناحیه مشرکان، برای تأکید و مأیوس کردن کامل مشرکان، و جدا نمودن مسیر آنها از اسلام است، و اثبات عدم سازش میان توحید و شرک می باشد و این در حدیثی از امام صادق علیه السّلام نیز وارد شده.

سوره الکافرون(109): آیه 6

(آیه 6)- حال که چنین است «آیین شما برای خودتان و آیین من برای خودم» (لکم دینکم و لی دین).

یعنی آیین شما به خودتان ارزانی باد! و به زودی عواقب نکبت بار آن را خواهید دید.

«پایان سوره کافرون»

[شماره صفحه واقعی : 603]

ص: 1792

[شماره صفحه واقعی : 604]

ص: 1793

سوره نصر [110]
اشاره

این سوره در «مدینه» نازل شده و دارای 3 آیه است

محتوا و فضیلت سوره:

این سوره بعد از هجرت نازل شده است، و در آن بشارت و نوید از پیروزی عظیمی می دهد که به دنبال آن مردم گروه گروه وارد دین خدا می شوند، و لذا به شکرانه این نعمت بزرگ پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله را دعوت به «تسبیح» و «حمد» الهی و «استغفار» می کند.

گرچه در اسلام فتوحات زیادی رخ داد، ولی فتحی با مشخصات فوق جز «فتح مکه» نبود، بخصوص این که طبق بعضی از روایات، اعراب معتقد بودند اگر پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله مکّه را فتح کند و بر آن مسلّط گردد این دلیل بر حقانیت اوست.

بعضی گفته اند: این سوره بعد از «صلح حدیبیه» در سال ششم هجرت، و دو سال قبل از «فتح مکه» نازل گردید.

یکی از نامهای این سوره سوره «تودیع» (خداحافظی) است چرا که در آن بطور ضمنی از رحلت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله خبر می دهد.

در حدیثی آمده است هنگامی که این سوره نازل شد و پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله آن را بر یاران خود تلاوت کرد همگی خوشحال و خوشدل شدند، ولی «عباس» عموی پیامبر صلّی اللّه علیه و آله که آن را شنید گریه کرد، پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: ای عمو چرا گریه می کنی؟

[شماره صفحه واقعی : 605]

ص: 1794

عرض کرد: گمان می کنم خبر رحلت شما در این سوره داده شده ای رسول خدا! پیامبر فرمود: مطلب همان گونه است که تو می گوئی.

در باره فضیلت تلاوت این سوره در حدیثی از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله آمده است:

«کسی که آن را تلاوت کند همانند این است که همراه پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله در فتح مکّه بوده است».

در حدیث دیگری از امام صادق علیه السّلام می خوانیم: «کسی که سوره (اذا جاء نصر الله و الفتح) را در نماز نافله یا فریضه بخواند خداوند او را بر تمام دشمنانش پیروز می کند و در قیامت در حالی وارد محشر می شود که نامه ای با اوست که سخن می گوید، خداوند آن را از درون قبرش همراه او بیرون فرستاده، و آن امان نامه ای است از آتش جهنم …».

ناگفته پیداست این همه افتخار و فضیلت از آن کسی است که با خواندن این سوره در خط رسول اللّه قرار گیرد، و به آیین و سنت او عمل کند.

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

سوره النصر(110): آیه 1

(آیه 1)- هنگامی که پیروزی نهائی فرا رسد …! در نخستین آیه این سوره می فرماید: «هنگامی که یاری خدا و پیروزی فرا رسد» (اذا جاء نصر الله و الفتح).

سوره النصر(110): آیه 2

(آیه 2)- «و ببینی مردم گروه گروه وارد دین خدا می شوند» (و رأیت الناس یدخلون فی دین الله افواجا).

درست است که برای غلبه بر دشمن باید تأمین قوا و تهیه نیرو کرد، ولی یک انسان موحّد، نصرت را تنها از ناحیه خدا می داند و به همین دلیل به هنگام پیروزی مغرور نمی شود، بلکه در مقام شکر و سپاس الهی در می آید.

سوره النصر(110): آیه 3

اشاره

(آیه 3)- از این رو در این آیه می فرماید: «پس (به شکرانه این نعمت بزرگ و این پیروزی و نصرت الهی) پروردگارت را تسبیح و حمد کن، و از او آمرزش بخواه

[شماره صفحه واقعی : 606]

ص: 1795

که او بسیار توبه پذیر است» (فسبح بحمد ربک و استغفره انه کان توابا).

در این سوره نخست از نصرت الهی، و سپس فتح و پیروزی، و بعد نفوذ و گسترش اسلام، و ورود مردم دسته دسته در دین خدا سخن به میان آمده، و این هر سه علت و معلول یکدیگرند، تا نصرت و یاری الهی نباشد فتح و پیروزی نیست، و تا فتح و پیروزی نرسد و موانع از سر راه برداشته نشود مردم گروه گروه مسلمان نمی شوند، و البته به دنبال این سه مرحله مرحله چهارم یعنی مرحله شکر و حمد و ستایش خدا فرا می رسد.

«تسبیح» به معنی منزه شمردن خداوند از هرگونه عیب و نقص است، و «حمد» برای توصیف او به صفات کمالیه و «استغفار» در برابر نقصانها و تقصیرهای بندگان است.

این فتح عظیم سبب شد که افراد گمان نکنند خداوند یارانش را تنها می گذارد (پاکی از این نقص) و نیز بدانند که خداوند بر انجام وعده هایش توانا است (موصوف بودن به این کمال) و نیز بندگان به نقص خود در برابر عظمت او اعتراف کنند.

فتح مکه بزرگترین پیروزی اسلام:

فتح مکه فصل جدیدی در تاریخ اسلام گشود، و مقاومتهای دشمن را بعد از حدود بیست سال درهم شکست، در حقیقت با فتح مکه بساط شرک و بت پرستی از جزیره عربستان برچیده شد، و اسلام آماده برای جهش به کشورهای دیگر جهان گشت.

«پایان سوره نصر»

[شماره صفحه واقعی : 607]

ص: 1796

[شماره صفحه واقعی : 608]

ص: 1797

سوره مسد [111]
اشاره

این سوره در «مکّه» نازل شده و دارای پنج آیه است

محتوا و فضیلت سوره:

این سوره که تقریبا در اوائل دعوت آشکار پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله نازل شده تنها سوره ای است که در آن حمله شدیدی با ذکر نام نسبت به یکی از دشمنان اسلام و پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله در آن عصر و زمان- یعنی ابو لهب- شده است، و محتوای آن نشان می دهد که او عداوت خاصی نسبت به پیغمبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله داشت، او و همسرش از هیچ گونه کار شکنی و بد زبانی مضایقه نداشتند.

قرآن با صراحت می گوید: هر دو اهل دوزخند و این معنی به واقعیت پیوست، سر انجام هر دو بی ایمان از دنیا رفتند و این یک پیشگوئی صریح قرآن است.

در حدیثی از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله آمده است که فرمود: «کسی که آن سوره را تلاوت کند من امیدوارم خداوند او و ابو لهب را در خانه واحدی جمع نکند» یعنی او اهل بهشت خواهد بود در حالی که ابو لهب اهل دوزخ است.

ناگفته پیداست این فضیلت از آن کسی است که با خواندن این سوره خط خود را از خط ابو لهب جدا کند، نه کسانی که با زبان می خوانند ولی ابو لهب وار عمل می کنند.

شأن نزول سوره:

از «ابن عباس» نقل شده هنگامی که آیه «و انذر عشیرتک

[شماره صفحه واقعی : 609]

ص: 1798

الاقربین»(1) نازل شد و پیغمبر مأموریت یافت فامیل نزدیک خود را انذار کند و به اسلام دعوت نماید (دعوت خود را علنی سازد) پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله بر فراز کوه صفا آمد و فریاد زد: «یا صباحاه»! (این جمله را عرب زمانی می گفت که مورد هجوم غافلگیرانه دشمن قرار می گرفت، برای این که همه را با خبر سازند و به مقابله برخیزند) هنگامی که مردم مکّه این صدا را شنیدند گفتند: کیست که فریاد می کشد؟

گفته شد: «محمّد» است، جمعیت به سراغ حضرتش رفتند.

فرمود: به من بگوئید اگر به شما خبر دهم که سواران دشمن از کنار این کوه به شما حمله ور می شوند، آیا مرا تصدیق خواهید کرد؟

در پاسخ گفتند: ما هرگز از تو دروغی نشنیده ایم.

فرمود: «انّی نذیر لکم بین یدی عذاب شدید من شما را در برابر عذاب شدید الهی انذار می کنم» (شما را به توحید و ترک بتها دعوت می نمایم).

هنگامی که ابو لهب این سخن را شنید گفت: «زیان و مرگ بر تو باد! آیا تو فقط برای همین سخن ما را جمع کردی»؟! در این هنگام بود که این سوره نازل شد.

بعضی در اینجا افزوده اند: هنگامی که همسر ابو لهب (امّ جمیل) با خبر شد که این سوره در باره او و همسرش نازل شده، به سراغ پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله آمد در حالی که آن حضرت را نمی دید، سنگی در دست داشت و گفت: من شنیده ام «محمّد» مرا هجو کرده، به خدا سوگند اگر او را بیابم با همین سنگ بر دهانش می زنم! من خودم نیز شاعرم! سپس به اصطلاح اشعاری در مذمت پیغمبر و اسلام بیان کرد.

خطر ابو لهب و همسرش برای اسلام و عداوت آنها منحصر به این نبود، و اگر می بینیم قرآن لبه تیز حمله را متوجه آنها کرده و با صراحت از آنها نکوهش می کند دلائلی بیش از این دارد که بعدا به آن اشاره خواهد شد.

[شماره صفحه واقعی : 610]

ص: 1799


1- سوره شعراء (26) آیه 214.

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

سوره المسد(111): آیه 1

(آیه 1)- بریده باد دست ابو لهب! همان گونه که در شأن نزول سوره گفتیم این سوره در حقیقت پاسخی است به سخنان زشت «ابو لهب» عموی پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و فرزند عبد المطلب که از دشمنان سرسخت اسلام بود.

قرآن مجید در پاسخ این مرد بد زبان می فرماید: «بریده باد هر دو دست ابو لهب» و مرگ بر او باد (تبت یدا ابی لهب و تب).

در روایتی آمده است که شخصی به نام «طارق محاربی» می گوید: من در بازار «ذی المجاز» بودم (ذی المجاز نزدیک عرفات در فاصله کمی از مکّه است) ناگهان جوانی را دیدم که صدا می زند: «ای مردم! بگوئید: لا اله الا اللّه تا رستگار شوید»، و مردی را پشت سر او دیدم که با سنگ به پشت پای او می زند به گونه ای که خون از پاهایش جاری بود، و فریاد می زد، «ای مردم! این دروغگوست، او را تصدیق نکنید»! من سؤال کردم این جوان کیست؟

گفتند: «محمّد» است که گمان می کند پیامبر می باشد، و این پیرمرد عمویش ابو لهب است که او را دروغگو می داند …

در خبر دیگری می خوانیم: هر زمان گروهی از اعراب خارج مکّه وارد آن شهر می شدند به سراغ ابو لهب می رفتند، به خاطر خویشاوندیش نسبت به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سن و سال بالای او، و از رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله تحقیق می نمودند، او می گفت:

محمّد مرد ساحری است، آنها نیز بی آنکه پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله را ملاقات کنند باز می گشتند، در این هنگام گروهی آمدند و گفتند: ما از مکّه باز نمی گردیم تا او را ببینیم، ابو لهب گفت: ما پیوسته مشغول مداوای جنون او هستیم! مرگ بر او باد! از این روایات به خوبی استفاده می شود که او در بسیاری از مواقع همچون سایه به دنبال پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله بود، و از هیچ کارشکنی فروگذار نمی کرد، مخصوصا زبانی

[شماره صفحه واقعی : 611]

ص: 1800

زشت و آلوده داشت، و تعبیرات رکیک و زننده می کرد، و شاید از این نظر سر آمد تمام دشمنان پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله محسوب می شد، و به همین جهت آیات مورد بحث با این صراحت و خشونت، او و همسرش امّ جلیل را به باد انتقاد می گیرد.

سوره المسد(111): آیه 2

(آیه 2)- سپس می افزاید: «هرگز مال و ثروتش و آنچه را به دست آورد به حالش سودی نبخشید» و عذاب الهی را از او باز نخواهد داشت (ما اغنی عنه ماله و ما کسب).

از این تعبیر استفاده می شود که او مرد ثروتمند مغروری بود که بر اموال و ثروت خود در کوششهای ضد اسلامیش تکیه می کرد.

سوره المسد(111): آیه 3

(آیه 3)- در این آیه می افزاید: «و به زودی وارد آتشی شعله ور و پر لهیب می شود» (سیصلی نارا ذات لهب).

اگر نام او «ابو لهب» بود، آتش عذاب او نیز «ابو لهب» است و شعله های عظیم دارد.

نه تنها «ابو لهب» که هیچ یک از کافران و بدکاران، اموال و ثروت و موقعیت اجتماعیشان آنها را از آتش دوزخ و عذاب الهی رهائی نمی بخشد، چنانکه در جای دیگر می خوانیم: «قیامت روزی است که نه اموال و نه فرزندان، هیچ کدام سودی به حال انسان ندارد، مگر آن کس که با قلب سالم (روحی با ایمان و با تقوا) در محضر پروردگار حاضر شود» (شعرا/ 88 و 89).

در روایات آمده است که بعد از جنگ «بدر» و شکست سختی که نصیب مشرکان قریش شد، ابو لهب که شخصا در میدان جنگ شرکت نکرده بود پس از بازگشت ابو سفیان ماجرا را از او پرسید.

ابو سفیان چگونگی شکست و در هم کوبیده شدن لشکر قریش را برای او شرح داد، سپس افزود: به خدا سوگند ما در این جنگ سوارانی را دیدیم در میان آسمان و زمین که به یاری محمّد آمده بودند! در اینجا «ابو رافع» یکی از غلامان «عباس» می گوید: من در آنجا نشسته بودم، دستم را بلند کردم و گفتم: آنها فرشتگان آسمان بودند.

[شماره صفحه واقعی : 612]

ص: 1801

ابو لهب سخت برآشفت و از سوز دل خود پیوسته مرا کتک می زد، در اینجا همسر عباس «ام الفضل» حاضر بود چوبی برداشت و محکم بر سر ابو لهب کوبید، و گفت: این مرد ضعیف را تنها گیر آورده ای سر ابو لهب شکست و خون جاری شد، و بعد از هفت روز بدنش عفونت کرد و دانه ها همچون «طاعون» بر پوست تنش ظاهر شد، و با همان بیماری از دنیا رفت.

عفونت بدن او به حدی بود که جمعیت جرأت نمی کردند نزدیک او شوند، او را به بیرون مکّه بردند، و از دور آب بر او ریختند، و سپس سنگ بر او پرتاب کردند تا بدنش زیر سنگ و خاک پنهان شد!

سوره المسد(111): آیه 4

(آیه 4)- در این آیه به وضع همسرش «ام جمیل» پرداخته، می فرماید:

«و (نیز) همسرش، در حالی که هیزم کش (دوزخ) است» (و امرأته حماله الحطب).

سوره المسد(111): آیه 5

(آیه 5)- «و در گردنش طنابی است از لیف خرما»! (فی جیدها حبل من مسد).

در این که همسر ابو لهب که خواهر «ابو سفیان» و عمه «معاویه» بود و در عداوتها و کارشکنیهای شوهرش بر ضد اسلام شرکت داشت حرفی نیست، اما در این که قرآن چرا او را «حماله الحطب» (زنی که هیزم بر دوش می کشد) توصیف کرده، بعضی گفته اند: این به خاطر آن است که بوته های خار را بر دوش می کشید، و بر سر راه پیغمبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله می ریخت تا پاهای مبارکش آزرده شود.

«پایان سوره مسد»

[شماره صفحه واقعی : 613]

ص: 1802

[شماره صفحه واقعی : 614]

ص: 1803

سوره اخلاص [112]
اشاره

این سوره در «مکّه» نازل شده و دارای 4 آیه است

محتوا و فضیلت سوره:

این سوره از توحید پروردگار، و یگانگی او سخن می گوید، و در چهار آیه کوتاه چنان توصیفی از یگانگی خداوند کرده که نیاز به اضافه ندارد.

در شأن نزول این سوره از امام صادق علیه السّلام چنین نقل شده: «یهود از رسول اللّه تقاضا کردند خداوند را برای آنها توصیف کند، پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله سه روز سکوت کرد و پاسخی نگفت، تا این سوره نازل شد و پاسخ آنها را بیان کرد».

در فضیلت تلاوت این سوره روایات زیادی در منابع معروف اسلامی آمده است که حاکی از عظمت فوق العاده آن می باشد از جمله:

در حدیثی از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله می خوانیم که فرمود: «آیا کسی از شما عاجز است از این که یک سوم قرآن را در یک شب بخواند»؟! یکی از حاضران عرض کرد: ای رسول خدا! چه کسی توانائی بر این کار دارد؟

پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «سوره قل هو اللّه را بخوانید».

و در حدیث دیگری از امام صادق علیه السّلام می خوانیم: هنگامی که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله بر جنازه «سعد بن معاذ» نماز گزارد فرمود: هفتاد هزار ملک که در میان آنها «جبرئیل» نیز بود بر جنازه او نماز گزاردند! من از جبرئیل پرسیدم او به خاطر کدام عمل مستحق نماز گزاردن شما شد؟

[شماره صفحه واقعی : 615]

ص: 1804

گفت: به خاطر تلاوت «قل هو اللّه احد» در حال نشستن، و ایستادن، و سوار شدن، و پیاده روی و رفت و آمد».

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

سوره الإخلاص(112): آیه 1

(آیه 1)- او یکتا و بی همتاست: نخستین آیه از این سوره در پاسخ سؤالات مکرری که از ناحیه اقوام یا افراد مختلف در زمینه اوصاف پروردگار شده بود، می فرماید: «بگو: خداوند یکتا و یگانه است» (قل هو الله احد). ذات منفردی است که نظیر و شبیهی برای او نیست.

آغاز جمله با ضمیر «هو»- که ضمیر مفرد غائب است و از مفهوم مبهمی حکایت می کند- در واقع رمز و اشاره ای به این واقعیت است که ذات مقدس او در نهایت خفاء است، و از دسترس افکار محدود انسانها بیرون، هر چند آثار او آن چنان جهان را پر کرده که از همه چیز ظاهرتر و آشکارتر است، چنانکه در آیه 53 سوره فصلت می خوانیم: «به زودی نشانه های خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنها نشان می دهیم تا برایشان آشکار گردد که او حق است».

سپس از این حقیقت ناشناخته پرده بر می دارد و می گوید: «او خداوند یگانه و یکتاست».

در حدیثی از امیر مؤمنان علی علیه السّلام می خوانیم که فرمود: «در شب جنگ بدر «خضر» را در خواب دیدم، از او خواستم چیزی به من یاد دهد که به کمک آن بر دشمنان پیروز شوم گفت: بگو: یا هو، یا من لا هو الّا هو هنگامی که صبح شد جریان را خدمت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله عرض کردم.

فرمود: «ای علی علیه السّلام اسم اعظم به تو تعلیم شده، سپس این جمله ورد زبان من در جنگ بدر بود».

«عمار یاسر» هنگامی که شنید حضرت علی علیه السّلام این ذکر را روز صفین به هنگام پیکار می خواند، عرض کرد: این کنایات چیست؟

فرمود: «اسم اعظم خدا و ستون توحید است»!

[شماره صفحه واقعی : 616]

ص: 1805

«اللّه» اسم خاص برای خداوند است که در همین یک کلمه به تمام صفات جلال و جمال او اشاره شده و این نام جز بر خدا اطلاق نمی شود، در حالی که نامهای دیگر خداوند معمولا اشاره به یکی از صفات جمال و جلال او است مانند عالم و خالق و رازق و غالبا به غیر او نیز اطلاق می شود.

این نام مقدس قریب «هزار بار» در قرآن مجید تکرار شده، و هیچ اسمی از اسماء مقدس او این اندازه در قرآن نیامده است، نامی است که قلب را روشن می کند، به انسان نیرو و آرامش می بخشد، و او را در جهانی از نور و صفا مستغرق می سازد.

«احد» یعنی خداوند احد و واحد است و یگانه و یکتاست نه به معنی واحد عددی، یا نوعی و جنسی، بلکه به معنی وحدت ذاتی، و به عبارت روشنتر وحدانیت او به معنی عدم وجود مثل و مانند و شبیه و نظیر برای او است.

دلیل این سخن نیز روشن است: او ذاتی است بی نهایت از هر جهت، و مسلم است که دو ذات بی نهایت از هر جهت غیر قابل تصور است، چون اگر دو ذات شد هر دو محدود می شود، این کمالات آن را ندارد، و آن کمالات این را- دقت کنید.

سوره الإخلاص(112): آیه 2

(آیه 2)- در این آیه در توصیف دیگری از آن ذات مقدس یکتا می فرماید:

«خداوندی است که همه نیازمندان قصد او می کنند» (الله الصمد).

در تفسیر «صمد» در حدیثی می خوانیم که: «محمّد بن حنیفه» از امیر مؤمنان علی علیه السّلام در باره «صمد» سؤال کرد حضرت علیه السّلام فرمود:

«تأویل صمد آن است که او نه اسم است و نه جسم، نه مانند و نه شبیه دارد، و نه صورت و نه تمثال نه حدّ و حدود، نه محل و نه مکان، نه «کیف» و نه «این» نه اینجا و نه آنجا، نه پر است و نه خالی، نه ایستاده است و نه نشسته، نه سکون دارد و نه حرکت، نه ظلمانی است نه نورانی نه روحانی است و نه نفسانی، و در عین حال هیچ محلی از او خالی نیست، و هیچ مکانی گنجایش او را ندارد، نه رنگ دارد و نه بر قلب انسانی خطور کرده، و نه بو برای او موجود است، همه اینها از ذات پاکش منتفی است».

[شماره صفحه واقعی : 617]

ص: 1806

این حدیث به خوبی نشان می دهد که «صمد» مفهوم بسیار جامع و وسیعی دارد که هرگونه صفات مخلوقات را از ساحت مقدسش نفی می کند.

سوره الإخلاص(112): آیه 3

(آیه 3)- سپس در این آیه به ردّ عقاید نصاری و یهود و مشرکان عرب که برای خداوند فرزندی، یا پدری قائل بودند، پرداخته، می فرماید: « (هرگز) نزاد و زاده نشد» (لم یلد و لم یولد).

در مقابل این بیان، سخن کسانی است که معتقد به تثلیث (خدایان سه گانه) بودند، خدای پدر، و خدای پسر، و روح القدس! «یهود گفتند: عزیر پسر خداست! و نصارا گفتند: مسیح پسر خداست! این سخنی است که با زبان خود می گویند که همانند گفتار کافران پیشین است، لعنت خدا بر آنها باد چگونه از حق منحرف می شوند»! (توبه/ 30).

مشرکان عرب نیز معتقد بودند که ملائکه دختران خدا هستند! «آنها برای خدا پسران و دخترانی به دروغ و از روی جهل ساختند»! (انعام/ 100).

سوره الإخلاص(112): آیه 4

اشاره

(آیه 4)- و بالاخره در آخرین آیه این سوره مطلب را در باره اوصاف خدا به مرحله کمال رسانده، می فرماید: «و برای او هیچ گاه شبیه و مانندی نبوده است» (و لم یکن له کفوا احد).

«کفو» در اصل به معنی همطراز در مقام و منزلت و قدر است، و سپس به هرگونه شبیه و مانند اطلاق می شود.

مطابق این آیه تمام عوارض مخلوقین، و صفات موجودات، و هرگونه نقص و محدودیت از ذات پاک او منتفی است، این همان توحید ذاتی و صفاتی است، در مقابل توحید عددی و نوعی.

بنابر این، او نه شبیهی در ذات دارد، نه مانندی در صفات، و نه مثلی در افعال، و از هر نظر بی نظیر و بی مانند است.

امیر مؤمنان علی علیه السّلام در خطبه 186 نهج البلاغه می فرماید: «او کسی را نزاد که خود نیز مولود باشد، و از کسی زاده نشد تا محدود گردد، … مانندی ندارد تا با او همتا گردد، و شبیهی برای او تصور نمی شود تا با او مساوی باشد».

[شماره صفحه واقعی : 618]

ص: 1807

و این تفسیر جالبی است که عالیترین دقایق توحید را بازگو می کند (سلام اللّه علیک یا امیر المؤمنین).

نکته ها:

1-دلائل توحید:
اشاره

توحید، یعنی یگانگی ذات خداوند و عدم وجود هرگونه همتا و شبیه برای او، گذشته از دلائل نقلی و آیات قرآن مجید، با دلائل عقلی فراوان نیز قابل اثبات است که در اینجا قسمتی از آن را به صورت فشرده می آوریم:

الف) برهان صرف الوجود

و خلاصه اش این است که خداوند وجود مطلق است، و هیچ قید و شرط و حدّی برای او نیست، چنین وجودی مسلما نامحدود خواهد بود، چرا که اگر محدودیتی پیدا کند باید آلوده به عدم گردد، و ذات مقدسی که هستی از آن می جوشد هرگز مقتضی عدم و نیستی نخواهد بود و چیزی در خارج نیست که عدم را بر او تحمیل کند بنابر این، محدود به هیچ حدی نمی باشد.

از سوی دیگر دو هستی نامحدود در عالم تصور نمی شود، زیرا اگر دو موجود پیدا شود حتما هر یک از آنها فاقد کمالات دیگری است، یعنی کمالات او را ندارد، و بنابر این هر دو محدود می شوند، و این خود دلیل روشنی است بر یگانگی ذات واجب الوجود- دقت کنید.

ب) برهان علمی

هنگامی که به این جهان پهناور نگاه می کنیم در ابتدا عالم را به صورت موجوداتی پراکنده می بینیم، زمین و آسمان و خورشید و ماه و ستارگان و انواع گیاهان و حیوانات، اما هر چه بیشتر دقت کنیم می بینیم اجزاء و ذرات این عالم چنان به هم مربوط و پیوسته است که مجموعا یک واحد منسجم را تشکیل می دهد، و یک سلسله قوانین معین بر سراسر این جهان حکومت می کند.

این وحدت نظام هستی، و قوانین حاکم بر آن، و انسجام و یکپارچگی در میان اجزای آن نشان می دهد که خالق آن یکتا و یگانه است.

ج) برهان تمانع

(دلیل علمی فلسفی)- دلیل دیگری که برای اثبات یگانگی ذات خداوند ذکر کرده اند و قرآن در آیه 22 سوره انبیاء الهام بخش آن است برهان

[شماره صفحه واقعی : 619]

ص: 1808

تمانع است، می فرماید: «اگر در زمین و آسمان خدایانی جز خداوند یگانه بود زمین و آسمان به فساد کشیده می شد و نظام جهان به هم می خورد، پس منزه است خداوندی که پروردگار عرش است از آنچه آنها توصیف می کنند»

د) دعوت عمومی انبیا به خداوند یگانه

این دلیل دیگری برای اثبات توحید است، چرا که اگر دو واجب الوجود در عالم بود هر دو باید منبع فیض باشند، چرا که یک وجود بی نهایت کامل ممکن نیست در نور افشانی بخل ورزد، زیرا عدم فیض برای وجود کامل نقص است، و حکیم بودن او ایجاب می کند که همگان را مشمول فیض خود قرار دهد.

حضرت علی علیه السّلام در وصیت نامه اش به امام مجتبی علیه السّلام می فرماید: «بدان فرزندم! اگر پروردگارت همتائی داشت فرستادگان او به سراغ تو می آمدند و آثار ملک و سلطان او را مشاهده می کردی، و به افعال و صفاتش آشنا می شدی ولی او معبود یکتاست همان گونه که خودش توصیف کرده است»

2- شاخه های پربار توحید:
اشاره

معمولا برای توحید چهار شاخه ذکر می کنند:

الف) توحید ذات

(آنچه در بالا شرح داده شده).

ب) توحید صفات

یعنی خداوند نه صفاتش زائد بر ذات اوست، و نه جدا از یکدیگرند، بلکه وجودی است تمامش علم، تمامش قدرت، تمامش ازلیت و ابدیت.

اگر غیر از این باشد لازمه اش ترکیب است، و اگر مرکب باشد محتاج به اجزا می شود و شی ء محتاج هرگز واجب الوجود نخواهد بود.

ج) توحید افعالی

یعنی هر وجودی، هر حرکتی، هر فعلی در عالم است به ذات پاک خدا بر می گردد حتی افعالی که از ما سر می زند به یک معنی از اوست، او به ما قدرت و اختیار و آزادی اراده داده، بنابر این در عین حال که ما فاعل افعال خود هستیم، و در مقابل آن مسؤولیم، از یک نظر فاعل خداوند است، زیرا همه آنچه داریم به او باز می گردد.

د) توحید در عبادت:

یعنی تنها باید او را پرستش کرد و غیر او شایسته

[شماره صفحه واقعی : 620]

ص: 1809

عبودیت نیست، چرا که عبادت باید برای کسی باشد که کمال مطلق و مطلق کمال است، کسی که از همگان بی نیاز است، و بخشنده تمام نعمتها، و آفریننده همه موجودات، و این صفات جز در ذات پاک او جمع نمی شود.

شاخه های توحید افعالی

اشاره

توحید افعالی نیز به نوبه خود شاخه های زیادی دارد که در اینجا به شش قسمت از مهمترین فروع آن اشاره می کنیم

1-توحید خالقیت

همان گونه که قرآن می گوید: «بگو: خداوند آفریدگار همه چیز است» (رعد/ 16).

دلیل آن هم روشن است وقتی با دلائل گذشته ثابت شد واجب الوجود یکی است، و همه چیز غیر از او ممکن الوجود است، بنابر این خالق همه موجودات نیز یکی خواهد بود

2- توحید ربوبیت

یعنی مدبّر و مدیر و مربّی و نظام بخش عالم هستی تنها خداست، چنانکه قرآن می گوید: «آیا غیر خدا را پروردگار خود بطلبم در حالی که او پروردگار همه چیز است»؟ (انعام/ 164).

دلیل آن نیز وحدت واجب الوجود و توحید خالق در عالم هستی است

3- توحید در قانونگذاری و تشریع

چنانکه قرآن می گوید: «هر کس که به آنچه خدا نازل کرده است حکم نکند کافر است» (مائده/ 44).

زیرا وقتی ثابت کردیم مدیر و مدبّر اوست، مسلما غیر او صلاحیت قانونگذاری نخواهد داشت، چون غیر او در تدبیر جهان سهمی ندارد تا قوانینی هماهنگ با نظام تکوین وضع کند.

4- توحید در مالکیت

خواه «مالکیت حقیقی» یعنی سلطه تکوینی بر چیزی باشد، یا «مالکیت حقوقی» یعنی سلطه قانونی بر چیزی اینها همه از اوست.

چنانکه قرآن می گوید: «مالکیت و حاکمیت آسمانها و زمین مخصوص خداست» (آل عمران/ 189).

و نیز می فرماید: «انفاق کنید از اموالی که خداوند شما را نماینده خود در آن قرار داده» (حدید/ 7).

[شماره صفحه واقعی : 621]

ص: 1810

دلیل آن هم همان توحید در خالقیت است، وقتی خالق همه اشیا اوست طبعا مالک همه اشیا نیز ذات مقدس اوست بنابر این هر ملکیتی باید از مالکیت او سر چشمه گیرد.

5- توحید مالکیت

مسلما جامعه بشری نیاز به حکومت دارد، چون زندگی دسته جمعی بدون حکومت ممکن نیست، تقسیم مسؤولیتها، تنظیم برنامه ها، اجرای مدیریتها و جلوگیری از تعدیات و تجاوزها، تنها به وسیله حکومت میسر است.

از طرفی اصل آزادی انسانها می گوید هیچ کس بر دیگری حق حکومت ندارد، مگر آنکه مالک اصلی و صاحب حقیقی اجازه دهد، و از همین جاست که ما هر حکومتی را که به حکومت الهی منتهی نشود مردود می دانیم، و نیز از همین جاست که مشروعیت حکومت را از آن پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سپس امامان معصوم علیهم السّلام و بعد از آن برای فقیه جامع الشرائط می دانیم.

البته ممکن است مردم به کسی اجازه دهند که بر آنها حکومت کند، ولی چون انفاق تمام افراد جامعه عادتا غیر ممکن است چنین حکومتی عملا ممکن نیست (1).

6- توحید اطاعت

یعنی تنها مقام «واجب الاطاعه» در جهان، ذات پاک خداست، و مشروعیت اطاعت از هر مقام دیگری باید از همین جا سر چشمه گیرد، یعنی اطاعت او اطاعت خدا محسوب می شود.

زیرا وقتی حاکمیت مخصوص اوست مطاع بودن هم مخصوص اوست، و لذا ما اطاعت انبیا علیهم السّلام و ائمه معصومین و جانشینان آنها را پرتوی از اطاعت خدا می شمریم، قرآن می گوید: «ای کسانی که ایمان آورده اید! اطاعت کنید خدا و رسول او و صاحبان امر (امامان معصوم) را» (نساء/ 59).

و نیز می فرماید: «هر کس رسول خدا را اطاعت کند خدا را اطاعت کرده است» (نساء/ 80).

«پایان سوره اخلاص»

[شماره صفحه واقعی : 622]

ص: 1811


1- لذا اگر حکومت از طریق آراء عمومی و اکثریت تعیین شود باید از طریق فقیه جامع الشرائط تنفیذ گردد تا مشروعیت الهیه پیدا کند.
سوره فلق [113]
اشاره

این سوره در «مکّه» نازل شده و دارای 5 آیه است

محتوا و فضیلت سوره:

محتوای این سوره تعلیماتی است که خداوند به پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله خصوصا و به سایر مسلمانان عموما، در زمینه پناه بردن به ذات پاک او از شرّ همه اشرار می دهد، تا خود را به او بسپارند، و در پناه او از شرّ هر موجود صاحب شر در امان بدارند.

در فضیلت تلاوت این سوره از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله نقل شده است، که فرمود:

«آیاتی بر من نازل شده که همانند آنها نازل نشده و آن دو سوره «فلق» و «ناس» است.

و در حدیث دیگری از امام باقر علیه السّلام می خوانیم: «کسی که در نماز «وتر» سوره «فلق» و «ناس» و «قل هو اللّه احد» را بخواند به او گفته می شود: ای بنده خدا! بشارت باد بر تو خدا نماز وتر تو را قبول کرد».

و باز در روایت دیگری از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله می خوانیم که به یکی از یارانش فرمود: «می خواهی دو سوره به تو تعلیم کنم که برترین سوره های قرآن است»! عرض کرد: آری ای رسول خدا! حضرت معوذتان (سوره فلق و سوره ناس) را به او تعلیم کرد، سپس آن دو را در نماز صبح قرائت نمود و به او فرمود: «هر گاه بر می خیزی و می خوابی آنها را بخوان».

[شماره صفحه واقعی : 623]

ص: 1812

روشن است اینها برای کسانی است که روح و جان و عقیده و عمل خود را با محتوای آن هماهنگ سازند.

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

سوره الفلق(113): آیه 1

(آیه 1)- پناه می برم به پروردگار سپیده دم! در نخستین آیه به شخص پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله به عنوان یک الگو و پیشوا چنین دستور می دهد: «بگو: پناه می برم به پروردگار سپیده صبح» که دل سیاهی شب را می شکافد (قل اعوذ برب الفلق).

سوره الفلق(113): آیه 2

(آیه 2)- «از شر تمام آنچه آفریده است» (من شر ما خلق).

از شرّ همه موجودات شرور، انسانهای شرور، جن و حیوانات و حوادث و پیشامدهای شرّ و از شرّ نفس اماره.

«فلق» در اصل به معنی شکافتن چیزی و جدا کردن بعضی از بعضی دیگر است، و از آنجا که به هنگام دمیدن سپیده صبح پرده سیاه شب می شکافد، این واژه به معنی طلوع صبح، به کار رفته، بعضی آن را به معنی همه موالید و تمام موجودات زنده اعم از انسان و حیوان و گیاه می دانند، چرا که تولد این موجودات که با شکافتن دانه و تخم و مانند آن صورت می گیرد از عجیبترین مراحل وجود آنهاست.

و بعضی نیز مفهوم «فلق» را از این هم گسترده تر گرفته اند، و آن را به هرگونه آفرینش و خلقت اطلاق کرده اند، چرا که با آفرینش هر موجود پرده عدم شکافته می شود و نور وجود آشکار می گردد.

هر یک از این معانی سه گانه (طلوع صبح- تولد موجودات زنده- آفرینش هر موجود) پدیده ای است عجیب که دلیل بر عظمت پروردگار و خالق و مدبر آن است، و توصیف خداوند به این وصف دارای مفهوم و محتوای عمیقی است.

تعبیر به «من شر ما خلق» مفهومش این نیست که آفرینش الهی در ذات خود شری دارد، چرا که آفرینش همان ایجاد است، و ایجاد و وجود خیر محض است، قرآن می گوید: «همان خدائی که هر چه را آفرید نیکو آفرید» (الم سجده/ 7).

بلکه شرّ هنگامی پیدا می شود که مخلوقات از قوانین آفرینش منحرف شوند

[شماره صفحه واقعی : 624]

ص: 1813

و از مسیر تعیین شده جدا گردند، فی المثل نیش و دندان برّنده حیوانات یک حربه دفاعی برای آنهاست که در برابر دشمنانشان به کار می برند همانند سلاحی که ما در مقابل دشمن از آن استفاده می کنیم، اگر این سلاح به مورد به کار رود خیر است، اما اگر نا به جا و در برابر دوست مصرف گردد شرّ است.

وانگهی بسیاری از امور است که ما در ظاهر آنها را شر حساب می کنیم ولی در باطن خیر است مانند حوادث و بلاهای بیدارگر و هشدار دهنده که انسان را از خواب غفلت بیدار ساخته و متوجه خدا می کند اینها مسلما شرّ نیست.

سوره الفلق(113): آیه 3

(آیه 3)- سپس در توضیح و تفسیر این مطلب می افزاید: «و از شر هر موجود شرور هنگامی که شبانه وارد می شود» (و من شر غاسق اذا وقب).

سوره الفلق(113): آیه 4

(آیه 4)- بعد می افزاید: «و از شرّ آنها که در گره ها می دمند» و هر تصمیمی را سست می کنند (و من شر النفاثات فی العقد).

بسیاری از مفسران «نفاثات» را به معنی «زنان ساحره» تفسیر کرده اند آنها اورادی را می خواندند و در گره هایی می دمیدند و به این وسیله سحر می کردند.

ولی جمعی آن را اشاره به زنان وسوسه گر می دانند که پی در پی در گوش مردان، مخصوصا همسران خود، مطالبی را فرو می خوانند تا عزم آهنین آنها را در انجام کارهای مثبت سست کنند.

فخر رازی می گوید: زنان به خاطر نفوذ محبتهایشان در قلوب رجال در آنان تصرف می کنند.

این معنی در عصر و زمان ما از هر وقت ظاهرتر است زیرا یکی از مهمترین وسائل نفوذ جاسوسها در سیاستمداران جهان استفاده از زنان جاسوسه است که با این «نفّاثات فی العقد» قفلهای صندوقهای اسرار را می گشایند و از مرموزترین مسائل با خبر می شوند و آن را در اختیار دشمن قرار می دهند.

بعضی نیز نفاثات را به «نفوس شریره»، و یا «جماعتهای وسوسه گر» که با تبلیغات مستمر خود گره های تصمیمها را سست می سازند تفسیر نموده اند.

[شماره صفحه واقعی : 625]

ص: 1814

بعید نیست که آیه مفهوم عام و جامعی داشته باشد که همه اینها را شامل شود حتی سخنان سخن چینها، و نمّامان که کانونهای محبت را سست و ویران می سازند.

سوره الفلق(113): آیه 45

(آیه 5)- در آخرین آیه این سوره می فرماید: «و از شرّ هر حسودی هنگامی که حسد می ورزد» (و من شر حاسد اذا حسد).

این آیه نشان می دهد که حسد از بدترین و زشت ترین صفات رذیله است، چرا که قرآن آن را در ردیف کارهای حیوانات درنده و مارهای گزنده، و شیاطین وسوسه گر قرار داده است.

«حسد» یک خوی زشت شیطانی است که بر اثر عوامل مختلف مانند ضعف ایمان و تنگ نظری و بخل در وجود انسان پیدا می شود، و به معنی درخواست و آرزوی زوال نعمت از دیگری است.

حسد سر چشمه بسیاری از گناهان کبیره است همان گونه که امام باقر علیه السّلام می فرماید: «حسد ایمان انسان را می خورد و از بین می برد همان گونه که آتش هیزم را!».

«پایان سوره فلق»

[شماره صفحه واقعی : 626]

ص: 1815

سوره ناس [114]
اشاره

این سوره در «مکّه» نازل شده و دارای 6 آیه است

محتوا و فضیلت سوره:

انسان همیشه در معرض وسوسه های شیطانی است، و شیاطین جن و انس کوشش دارند در قلب و روح او نفوذ کنند، هر قدر مقام انسان در علم بالاتر رود و موقعیت او در اجتماع بیشتر گردد، وسوسه های شیاطین شدیدتر می شود، تا او را از راه حق منحرف سازند و با فساد عالمی عالمی را بر باد دهند.

این سوره به پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله به عنوان یک سرمشق و پیشوا و رهبر دستور می دهد که از شر همه وسوسه گران به خدا پناه برد.

محتوای این سوره از جهتی شبیه سوره «فلق» است، هر دو ناظر به پناه بردن به خداوند بزرگ از شرور و آفات می باشد، با این تفاوت که در سوره فلق انواع مختلف شرور مطرح شده، ولی در این سوره فقط روی شرّ وسوسه گران ناپیدا (وسواس خنّاس) تکیه شده است.

در فضیلت تلاوت این سوره روایات متعددی وارد شده از جمله این که در حدیثی می خوانیم که: «پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله شدیدا بیمار شد، جبرئیل و میکائیل (دو فرشته بزرگ خدا) نزد او آمدند، جبرئیل نزد سر پیامبر نشست و میکائیل نزد پای او، جبرئیل سوره «فلق» را تلاوت کرد، و پیغمبر را با آن در پناه خدا قرار داد، و میکائیل سوره «قل اعوذ برب الناس» را.»

[شماره صفحه واقعی : 627]

ص: 1816

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

سوره الناس(114): آیه 1

(آیه 1)- پناه می برم به پروردگار مردم! در این سوره که آخرین سوره قرآن مجید است روی سخن را به شخص پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به عنوان سرمشق و مقتدا و پیشوای مردم کرده، می فرماید: «بگو: پناه می برم به پروردگار مردم» (قل اعوذ برب الناس).

سوره الناس(114): آیه 2

(آیه 2)- «به مالک و حاکم مردم» (ملک الناس).

سوره الناس(114): آیه 3

(آیه 3)- «به (خدا و) معبود مردم» (اله الناس).

قابل توجه این که در اینجا روی سه وصف از اوصاف بزرگ خداوند (ربوبیت و مالکیت و الوهیت) تکیه شده است که همه آنها ارتباط مستقیمی به تربیت انسان، و نجات او از چنگال وسوسه گران دارد.

البته منظور از پناه بردن به خدا این نیست که انسان تنها با زبان این جمله را بگوید، بلکه باید با فکر و عقیده و عمل نیز خود را در پناه خدا قرار دهد، از راههای شیطانی، برنامه های شیطانی، افکار و تبلیغات شیطانی، مجالس و محافل شیطانی، خود را کنار کشد، و در مسیر افکار و تبلیغات رحمانی جای دهد، و گر نه انسانی که عملا خود را در معرض طوفان آن وسوسه ها قرار داده، تنها با خواندن این سوره و گفتن این الفاظ به جائی نمی رسد.

با گفتن «برب الناس» اعتراف به ربوبیت پروردگار می کند، و خود را تحت تربیت او قرار می دهد.

با گفتن «ملک الناس» خود را ملک او می داند، و بنده سر بر فرمانش می شود.

و با گفتن «اله الناس» در طریق عبودیت او گام می نهد، و از عبادت غیر او پرهیز می کند، بدون شک کسی که به این صفات سه گانه مؤمن باشد، و خود را با هر سه هماهنگ سازد از شر وسوسه گران در امان خواهد بود.

[شماره صفحه واقعی : 628]

ص: 1817

در حقیقت این اوصاف سه گانه سه درس مهم تربیتی و سه وسیله نجات از شر وسوسه گران است و انسان را در مقابل آنها بیمه می کند.

سوره الناس(114): آیه 4

(آیه 4)- لذا در این آیه می افزاید: «از شرّ وسوسه گر پنهانکار» (من شر الوسواس الخناس).

سوره الناس(114): آیه 5

(آیه 5)- «که درون سینه انسانها وسوسه می کند» (الذی یوسوس فی صدور الناس).

سوره الناس(114): آیه 6

(آیه 6)- «خواه از جن باشد یا از انسان» (من الجنه و الناس).

«خنّاس» صیغه مبالغه از ماده «خنوس» به معنی جمع شدن و عقب رفتن است، این به خاطر آن است که شیاطین هنگامی که نام خدا برده می شود عقب نشینی می کنند، و از آنجا که این امر غالبا با پنهان شدن توأم است این واژه به معنی «اختفا» نیز آمده است.

بنابر این مفهوم آیات چنین است: «بگو: من از شر وسوسه گر شیطان صفتی که از نام خدا می گریزد و پنهان می گردد به خدا پناه می برم».

کار شیطان تزیین است و مخفی کردن باطل در لعابی از حق، و دروغ در پوسته ای از راست، و گناه در لباس عبادت، و گمراهی در پوشش هدایت.

خلاصه هم خودشان مخفی هستند، و هم برنامه هایشان پنهان است، و این هشداری است به همه رهروان راه حق که منتظر نباشند شیاطین را در چهره و قیافه اصلی ببینند، آنها وسواس خناسند، و کارشان حقه و دروغ و نیرنگ و ریاکاری و ظاهر سازی و مخفی کردن حق.

جمله «من الجنه و الناس» هشدار می دهد که «وسواسان خناس» تنها در میان یک گروه و یک جماعت، و در یک قشر و یک لباس نیستند، در میان جن و انس پراکنده اند و در هر لباس و هر جماعتی یافت می شوند، باید مراقب همه آنها بود و باید از شر همه آنها به خدا پناه برد.

دوستان ناباب، همنشینهای منحرف، پیشوایان گمراه ظالم، کارگزاران جباران و طاغوتیان، نویسندگان و گویندگان فاسد، مکتبهای الحادی و التقاطی

[شماره صفحه واقعی : 629]

ص: 1818

ظاهر فریب، وسائل ارتباط جمعی وسوسه گر، همه اینها و غیر اینها در مفهوم گسترده «وسواس خناس» واردند که انسان باید از شرّ آنها به خدا پناه برد.

در حدیث پر معنی و تکان دهنده ای از امام صادق علیه السّلام می خوانیم: «هنگامی که آیه و الذین اذا فعلوا فاحشه او ظلموا انفسهم ذکروا الله فاستغفروا لذنوبهم کسانی که وقتی کار بدی انجام دهند یا به خویشتن ستم کنند خدا را یاد می آورند و برای گناهانشان استغفار می کنند» (1) نازل شد، ابلیس بالای کوهی در مکّه رفت، و با صدای بلند فریاد کشید، و سران لشکرش را جمع کرد.

گفتند: ای آقای ما! چه شده است که ما را فرا خواندی؟

گفت: این آیه نازل شده (آیه ای که پشت مرا می لرزاند و مایه نجات بشر است) چه کسی می تواند با آن مقابله کند؟

یکی از شیاطین بزرگ گفت: من می توانم، نقشه ام چنین است و چنان! ابلیس طرح او را نپسندید! دیگری برخاست و طرح خود را ارائه داد باز هم مقبول نیفتاد! در اینجا «وسواس خنّاس» برخاست و گفت: من از عهده آن برمی آیم.

ابلیس گفت: از چه راه؟

گفت: آنها را با وعده ها و آرزوها سرگرم می کنم، تا آلوده گناه شوند، و هنگامی که گناه کردند توبه را از یادشان می برم! ابلیس گفت: تو می توانی از عهده این کار برآیی (نقشه ات بسیار ماهرانه و عالی است) و این مأموریت را تا دامنه قیامت به او سپرد».

پایان سوره ناس و پایان جلد پنجم برگزیده تفسیر نمونه

[شماره صفحه واقعی : 630]

ص: 1819


1- سوره آل عمران (3) آیه 135.

در پایان لازم است از آقای محمد شهرابی که در کنترل و تصحیح اوراق و آقای محمّد محمّدی در حروفچینی و صفحه آرایی و آقای حاج مرتضی آخوندی در چاپ و نشر این مجموعه صمیمانه همکاری نمودند تقدیر و تشکر نماییم.

پروردگارا! دام سخت و دشمن بیدار است و نقشه هایش مخفی و پنهان، و جز با لطف تو نجات ممکن نیست.

خداوندا! ما را به حقیقت این کتاب بزرگ آسمانیت آشناتر فرما.

بار الها! ما در برابر قرآن کریمت سر تعظیم فرود آورده ایم، توفیق عمل به آن را نیز به همه ما مرحمت نما.

بار الها! چگونه شکر این نعمت بزرگ را به درگاه تو بگزاریم که منت نهادی و این افتخار بزرگ و توفیق را نصیب کردی که در این ساعت و بعد از سه سال این تفسیر را به پایان ببریم.

ای خدا رحیم و مهربان! این خدمت ناچیز را به کرمت قبول فرما، و ذخر معاد و روز جزایمان قرار ده و آخر دعوانا ان الحمد للّه ربّ العالمین.

قم- حوزه علمیه احمد علی بابائی دوازدهم اردیبهشت ماه 1374

[شماره صفحه واقعی : 631]

ص: 1820