طلبه یار ، همیار و دستیار علمی، فرهنگی و تبلیغی طلاب و روحانیون

امروز: 1403/01/31

فرازی از زیارت اربعین

فیش منبر طلبه یار

انسان جاهل انسانی هست که در انجام واجبات کوتاهی می کنه رأس واجبات فرائض نماز انسانی که در نماز کوتاهی کنه بالاترین جاهل است.

نویسنده/ سخنران: حجت الاسلام و المسلمین مومنی

الْحَمْدُ لِلَّهِ ُرَبِّ الْعالَمِينَ احمده و استعینه و استغفره و استهدیه واستنصره، و اومن به و اتوکل علیه و اصلی و اسلم علی خاتم انبیائه، افضل السفراء حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد(ص) لاسیما بقیة الله الاعظم روحی و ارواح العالمین له الفداه و الّعن الدائم علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

 رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي‏..(طه:25-28)

اَللّهُمَّ سَرِّحني عَنِ الهُموم وَ الغُمُوم وَ وَحشَهِ الصِّدر وَ وَسوَسَهِ الشيطان ِ بِرَحْمَتِكَ، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِين‏.

محضر نورانی امام عسکری(ع) والده ماجدة امام عصر(ع) صلواتی هدیه بفرمائید.

به پیشگاه حضرت رضا(ع) فاطمه معصومه(س) صلواتی هدیه بفرمائید.

همة گذشتگان، حق داران، پدر، مادر، اجداد اساتید بدوارث ها، بی وارث ها، علمای گذشته، شهدا، امام شهدا، متنعم از این محفل نورانی با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد.

زیارت اربعین

زیارت نورانی اربعین فقره ای را دارد که در این فقره اشاره به یک نعمت عظیم می کنه کسانی که از این نعمت غفلت بکنند در دام شیاطین و طواغیت قرار می گیرند و توجه به این نعمت سعادت را برای انسان رقم می زنه سیدشهدا(ع) بَذَلَ مُهجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الجَهالَهِ وَ حِیرَة الضَّلالَه؛ (مفاتیح الجنان، زیارت أربعین) امام حسین(ع) به جهت اینکه در زمانی قرار گرفت که جهل مردم بر عقلشون غلبه پیدا کرد با اینکه می دانستند صراط مستقیم صراط اهل بیت(ع) است پیامبر عظیم الشأن اسلام در خطبة غدیر بیان فرمودند که صراط مستقیم منم بعد از من این علی بن ابی طالب است بعد از این علی اولاد من اما از صلب علی بن ابی طالب اینا صراط مستقیم اند با علم به اینکه می دانستند صراط مستقیم صراط اهل بیت هست اما به جهت غلبه پیدا کردن جهل عقل آنها از بین رفت و نتونستن به موقع تصمیم لازم را بگیرن و از جهل نجات پیدا بکنند هم دنیاشون خراب شد هم آخرت اسم این نعمت عظیم را عقل می گذارند یا پیغمبر و حجت درون که طریق را به راحتی برای ما روشن می کنه.

وجود نازنین امیرالمؤمنین(ع) در حکمت 37 نهج البلاغه در کلام مستقل وجود مقدس امام مجتبی(ع) در کلام دیگه وجود نازنین حضرت رضا(ع) به این مطلب اشاره می کنند و بالاترین سرمایه که عقل است به ما متذکر میشن وقتی تذکر از ناحیة معصومین(ع) هست شاید بشه این چنین بیان کرد به واسطة استفادة درست از این نعمت و سرمایة عقل فرصت های بسیار برا رشد و تعالی و کمال انسان ها دارند و طبیعتاً زمانی که فرصت ها زیاد بشه تهدید ها هم زیاد یعنی چی؟ یعنی باید به دقت از این نعمت مراقبه به عمل بیاریم و اجازه ندهیم چیزی بر این نعمت غلبه پیدا بکنه و بیاد یک حجاب بشه بیاد زنگار بگیره دیدید وقتی میگن یک درب فلزی یا یک فلز اگر داره زنگ می زنه فوری برید اون زنگ را از بین ببرید ضد زنگ بهش بزنید اجازه ندهید یک جرم ظاهری به عمق این فلز نفوذ بکنه دقیقاً جریان عقل هم همینه باید جوری او را نگهداری کرد و ازش استفاده کرد که اجازه ندهیم چیزهایی بیاد و عقل را از بین ببره اموری که باعث میشه تقویت بشه عقل در ضمن هفت مورد محضرتون تقدیم می کنم گمان نمی کنم امشب به این هفت مورد برسم اگر حیاتی بود و زنده بودم طلبتون.

نشانه های عقل و جهل

جلسه بعد امشب نشانة عقل و نشانه جهل را محضرتون تقدیم بکنم که ببینید انسان عاقل کیست و انسان جاهل کدام است زمانی که جنود عقل بر جنود جهل میخواد پیروز بشه طبیعتاً انسان باید نشانه های انسان عاقل را بدونه بعضی ها تصور عقل دارند اما حقیقتاً عقلی در کار نیست ای چه بسا فرد جاهل است اما خود را عاقل می انگارد این نشانه ها را وقتی انسان بدونه به واسطة این نشانه ها به راحتی میتونه تشخیص بده آیا عقل غلبه پیدا کرده در وجود فرد یا نه؟ نشانة انسان جاهل سه مطلب نشانة انسان عاقل چهار مطلب مجموعاً هفت مطلب تقدیم محضر میشه عواملی که باعث تقویت عقل میشه در ضمن هفت اصل طلبتون فردا شب عرض می کنم امشب این چند نشانه را عرض می کنم نشانة انسان عاقل و نشانة انسان جاهل کدام است یکی مشتمل بر سه مطلب است یکی هم مشتمل بر چهار مطلب است مجموعاً هفت مطلب نشانه های انسان عاقل و انسان جاهل به شما تقدیم میشه از لسان خاتم الأنبیا یک صلوات نثار مادر امام رضا هدیه کنید.

علامات جهل

 و من علامات الجهل؛ اول علامات جهل را بگم که همه اتون الحمدلله متصف به علامات عقلی اید اما اگر جاهلی هم مثل من عرض بنده را می شنوه ان شاء الله این نشانه ها اگر در وجودش هست جهل را از وجودش بیرون بکنه امکان پذیر است شدنی است علی و من علامات الجهل:

یک: التهاون فی فرائض الله؛ انسان جاهل انسانی هست که در انجام واجبات کوتاهی می کنه رأس واجبات فرائض نماز انسانی که در نماز کوتاهی کنه بالاترین جاهل است وقتی من می دونم تمام اموری که میخواد به من برسه به واسطة امضای خداست و مشیت الهی است و خدا نخواد چیزی به من نمیرسه تنها راه تقرب من به خدا عبارت است از نماز و اگر به این نماز کسی بی اهمیت باشه خب عاقل نیست انسان عاقل کسی است که از اصلی ترین سبب تقرب به خدا که نماز غفلت نمی کنه به این میگن انسان عاقل ولی اگر انسانی در نمازش کوتاهی بکنه میشه انسان جاهل جهل یا حمق برکات از او گرفته میشه سختی راه پیش روی او قرار داده میشه موانع یکی از پس از دیگری در پیش روی او قرار می گیره و این انسان انسان جاهلی هست اگر میخوای بر مصائب پیروز بشی نماز، اگر میخوای تو دام شیطون نیفتی نماز اگر میخوای سعادت دنیا و آخرتت رقم بخوره نماز عملی اگر قرار باشه قبول بشه از ما به واسطة قبولی نماز نماز قبول بشه اعمال دیگه امون هم قبوله نماز قبول نشه اعمال دیگه امونم قبول نیست چرا من بر سختی ها نمیتونم پیروز بشم تو گرفتاری ها کم میارم هی میگم آخ چه کنم آخ چه کنم چرا؟ دلیلش چیه؟ خب به این آیة قرآن عمل نمی کنم وَاسْتَعِينُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ؛ (بقره: 45) اومد خدمت مرحوم نخودی أعلی الله مقام الشریف گفت آقا سه تا حاجت دارم حاجت اولم سه تاشم مشروع حاجت اولم اینکه میخوام متمول بشم پولدار بشم چه اشکالی داره از راه مشروع از راه صحیح مباح میخوام پولدار بشم کلیدش چیه به کم هم قانع نیست زیاد که بتونم دست دیگران را هم بگیرم کلیدش چیه؟ گفتن نماز نماز اول وقت به جماعت حاجت دومم اینه میخوام خدا همسر شایسته و نسل صالح بهم بده کلیدش چیه؟ گفتن نماز اول وقت به جماعت، سوم میخوام تا جوانم برم اماکن مقدسه را زیارت کنم مثل مکه مدینه کلیدش چیه؟ جواب دادند نماز اول وقت به جماعت این جوان سؤال کرد گفت آقا ما سه تا حاجت داریم سه تا حاجت جدا برا سه تا حاجت شما یه کلید ارائه دادید ایشون فرمودند آخه نماز شاه کلید، نماز کلید تمام این اطلاعات که رفع می کنه از انسان حالا انسانی که نسبت به نماز بی توجه باشه قطعاً این انسان انسان عاقلی نخواهد بود این یک.

دوم نشانة جاهل السخریه بعبادالله؛ مسخره کردن بندگان خدا جوان مبادا یه پیرمردی را می بینی دست و پاش داره میلرزه مسخره اش بکنی آ مبادا ببینی یه نفر ظاهرش مندرس مسخره اش کنی آ روایت تو مواعظ عددیه حضرت می فرماید خدا ولی خودش را در میان مردم مخفی کرده ای چه بسا یه نفر که به چشمتون نمیاد مسخره اش می کنی نگو این ولی و دوست خداست یه مردی بود تو همین مشهد خدا رحمتش کنه فکر می کنم قریب به دو ساله از دنیا رفته کارتن خواب بود اواخر عمر رفقا یه خونه سمت خیابون دانش براش گرفته بودند ظاهر مندرس به چشم عجب و تکبر به خلق نگاه نکن که دوستان خدا ممکناً حتی در اوباش ما نمی شناسیمشون ما نمی بینیم کی اند پیرمرد باصفایی بود من مشرف شدم کربلا شنیده بودم این پیرمرد با حبیب بن مظاهر(ع) ارتباط معنوی داره کنار قبر حبیب یه سلام به حبیب بدم به نیابت از او کنار قبر حبیب یه سلام به ابی عبدالله دادم به نیابت از او از سفر برگشتم مشرف مشهد شدم ایشون تو همین صحن دیدم به محض اینکه سلام و احوال پرسی ابتدای کار به من برگشت گفت لطفتون به ما رسید سلام که داده بودی به حبیب به ما رسید بدون اینکه من حرفی بزنم مبادا مسخره بکنی جوان ها دختر و پسر این پیرمرد و این پیرزن گنجینه های تجربه اند الان نگاه نکن دستش میلرزه یه موقع قرص بوده هآ بی ادبی در این محضر از امام رضا(ع) عذرخواهی می کنم جوان ها گوش بدید رفته بودم آزمایشگاه برا نمونه گیری خون چکاب یه پیرمردی دور از محضرتون اصاء ادبه عذرخواهی می کنم از علی بن موسی الرضا(ع) عذرخواهی می کنم رفت نمونه ادرار گرفت نمی دونست این لیوان و این ظرف کجا باید بذاره دستشم میلرزید چهار تا جوان نشسته بودن اونجا از اینائیکه فکر می کنند با درست کردن ظاهر با یک جراحی با یک تزریق با یک مالیدن بعضی از ابزار اینا دیگه خیلی زیبا هستند

غافل از اینکه من از حُسن خدادادی که یوسف داشت دانستم

به آرایش رخ زشت کسی زیبا نمی گردد

دو تا دختر دو تا پسر شروع کردن به این پیرمرد تیکه انداختن و مسخره کردن دیگران هم نشسته بودن خیلی این پیرمرد دست انداختن این بیچاره نمی دونست این نمونه رو کجا باید بذاره کنار لیوان نجس بود دستش می لرزید یه وضعیت بدی بود من بلند شدم رفتم گفتم باباجون بده به من لیوان ازش گرفتم گذاشتم تو جای نمونه دستامم شستم ضدعفونی کردم هیچ اتفاقی هم نیفتاد اومدم گفتم پدرجان گذاشتم خیالت راحت دیدم هنوز اون چهارتا دارند این پیرمرد مسخره می کنند پیرمرد از ما تشکر کرد رو کرد به این چهار تا جوان برگشت گفت آسیاب به نوبت نوبت شما هم میرسه فکر نکنی همیشه جوان میمونی آ همیشه اینجوری نمیمونی آ پیری هم سراغت میادآ مبادا مسخره بکنی دیدم یه عده ای دارند یه آقایی که ظاهرش روانی بود اما به نظر من عاقل بود ولی این ظاهرش روانی بود داشتن مسخره اش می کردند یهو اون آدم به ظاهر روانی شروع کرد خندیدن گفت مسخره کنید منو یه روزی هم میاد که من همه اتون مسخره می کنم . مسخره کردن بندگان خدا این کار انسان احمق است کار انسان جاهل است نشانة حمق در روایت این دو.

سوم: لا تكثروا الكلامَ بغَیْرِ ذكرِ اللهِ؛ زیاد سخن می گویند و کمتر ذکرالله بر زبان جاری می کنند زیاد حرف می زنه کمتر ذکر میگه اینجا حرف زدن لسانی موضوعیت نداره هر عملی که به نحو امکان انسان را غافل بکنه ساعت ها میره تو این فضاهای مجازی شب، نصف شب، میره می گرده که چی چه اتفاقی می افته هیچی بعد نماز صبحش قضا میره خب این انسان جاهل است این هم از مصادیق غفلت است زیاد سخن می گوید یا عملی انجام می دهد که این عمل غفلت از خداست اما ذکرالله بر زبان جاری نمی کنه این نشانة جهل است نشانة حماقت است وقت بگذارید برا ذکرالله بیشتر ذکر بگید اگر شد من یه شب راجع ذکر و اذکاری که قرآنی است اگر ذکر هم می خواهید بگوئید ذکر قرآنی بگوئید روایت محضرتون تقدیم می کنم ببینم حالا زمانش رسید تقدیم خواهم کرد تو این دو سه شبی که محضرتون هستم عرض به محضرتون که از ذکر لسانی انسان منتقل به ذکر درونی و قلبی میشه از ذکر درونی و قلبی منتقل به ذکر عملی میشه اینقد با زبانتون ذکر بگید تا قلبتون ذاکر بشه و قلب ذاکر برای انسان چیزی که به ارمغان میاره عملی است که از انسان صادر میشه تمام اعمال انسان میشه اعمال خدایی لا تكثروا الكلامَ بغَیْرِ ذكرِ اللهِ؛ (مشكاة الأنوار، ص150) زیاد سخن می گوید اما ذکر خدا بر زبان جاری نمی کنه یه برنامه است یه محفل است یه نمی دونم برنامة غفلتی است جلسة نیست که ذکر درش گفته بشه تازه از اونور آدم سوق میده به سمتی که اصلاً صلاح درش نیست قرآن می فرماید: قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِک أَزْکي لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ (30) وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَي جُيُوبِهِنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَکتْ أَيْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُوْلِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَي عَوْرَاتِ النِّسَاء وَلَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَي اللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکمْ تُفْلِحُونَ؛ (نور: 29 ـ 30 ـ 31) مردها به نامحرم نگاه نکنید زن ها به نامحرم نگاه نکنید حالا طرف میره تو یه جلسه ای که نه تنها به نامحرم باید نگاه کنه که امیتازم میدن به نگاهش، یعنی خلاف صریح قرآن خلاف صریح دین و یک عمل کاملاً خلاف شرع این میشه محیط محیط ذکر نه محیط محیط غفلت است و از مصادیق این کلام لا تكثروا الكلامَ بغَیْرِ ذكرِ اللهِ فاِنَّ كَثْرَةُ الكلامِ بغیرِ ذكرِ اللهِ تُقسیِ القَلْبَ و انّابعَدَ النّاسِ من اللهِ القاسی القلبُ؛ (مشكاة الأنوار، ص150) این سه تا نشانه های انسان جاهل اما برم سراغ نشانه های انسان عاقل، إنَّ مِنْ عَلَامَاتِ الْعَقْلِ التَّجَافِيَ عَنْ دَارِ الْغُرُورِ وَ الْإِنَابَةَ إِلَى دَارِ الْخُلُودِ وَ التَّزَوُّدَ لِسُكْنَى الْقُبُورِ وَ التَّأَهُّبَ لِيَوْمِ النُّشُورِ؛ (بحارالأنوار، ج74، ص178) چهار مطلب نشانة انسان عاقل است اگه خسته نشدید صلوات بفرستید.

علامات عاقل

یک: التَّجَافِيَ عَنْ دَارِ الْغُرُورِ؛ شما رکعت دوم امام جماعت می رسید رکعت اول شماست امام جماعت میشینه به تشهد شما نیم خیز بلند میشید به این در اصطلاح میگن تجافی یعنی نه نشسته رو زمین نه بلند شدی بینی تجافی چسبیده به دنیا نیست التَّجَافِيَ عَنْ دَارِ الْغُرُورِ؛ دل نمی بنده به این دنیا وابسته به این دنیا نیست تعلقی به این دنیا نداره التَّجَافِيَ عَنْ دَارِ الْغُرُورِ؛ بعضی ها می چسبند به این دنیا تصور می کنند این دنیا باقی است در حالی که فانی است اینقدر پشت این تریبون تو همین حرم نورانی گویندگان آمدن که الان سر به تیره تراب اند اینقدر تو حرم امام رضا زائر اومده که الان زیر خاک دل به چی این دنیا باید بست التَّجَافِيَ عَنْ دَارِ الْغُرُورِ؛ دل به این دنیا نمی بندن وابسته نیستند خدا رحمت کنه تازه از ایام ارتحال این بزرگوار گذشته علامه محمدتقی جعفری علی الله مقام الشریف در همین رواق پشت سر قبر مطهرشون اونجاست سر قبر علما برید استخوان هایی اینجا دفن اند تو این حرم نورانی و اطراف سر قبر علما برید این بزرگوار من یک دوره داشتم بعضی از بحث های ایشون پیگیری می کردم این بود می گفت من به خودم دارم نگاه می کنم حالا به من بگن علامه به من بگن آیت الله به من بگن استاد یا به من بگن محمدتقی کدوماش برام میاد اون پایین فقط این محمدتقی ایشون می گفت فقط این محمدتقی برام میاد اون پایین اون پایین نمیگن علامه محمدتقی جعفری آیت الله استاد اون پایین میگن إسمع إفهم یا محمدتقی ابن فلان علامه است جوان ها عنایت شده امیرالمؤمنین زیر پای امام رضا دفن شده ببینید دل نبستن نسبت به این دنیا تعلق نداشتن دنیا با تمام سختیش می گذرد داشت از یک جایی رد می شد خسته که نشدید این صلوات ها که من از شما می گیرم محک ببینیم خسته شدید یا نشدید توجه می فرمائید صلوات.

داشت از یک جایی رد می شد دید یه نفر بستن به سنگ آسیاب سنگ آسیاب داره می چروخنه سنگ آسیاب سنگ آسیاب به چهار پا می بندن نه به آدم دید بیچاره اینقد ضعیف و نحیف و لاغر داره میمیره دلش سوخت گفت آقا برم با اربابت صحبت کنم؟ از تو اینجوری کار نکشه گفت نه داداش گفت چرا گفت تازه این مال شیفت بعدازظهرم از صبحم خبر نداری صبح تا ظهر هم جور دیگه از ما کار می کشه گفت اینجوری که داری از بین میری گفت نه داداش نگران نباش دنیاست یک گوشه می خوابیم یک لقمه نون به ما میده دیگه و این هم بگذرد چی و این هم بگذرد رفت ده سال دیگه اومد گفت سراغ رفیقمونو بگیریم احتمالاً مرده سراغش گرفت گفتن صاحب اون کاروانسراست باریک الله چه وضعش خوب شده بدون اینکه فیشش فیش نجومی باشه آ نه زحمت کشیده عرق ریخته از بیت المال هم دزدی نکرده نه واقعاً زحمت کشیده حالا پولدار شده نوش جونش نه اینکه بره عدد و رقم های نجومی بره فلان به ما چه این حرف ها عرضم به خدمتتون که هیچی آقا اومد پیش رفیقش گفت الحمدلله وضعت خوبه گفت آره مالم به راه و زندگیم به راه چی شد گفت راستش ما کار می کردیم زد و اربابمون مُرد جا نداشتیم که همونجا کار می کردیم همونجا می خوابیدیم یه لقمه نون هم می خوردیم بعد چند ماه یه روز زن ارباب اومد پیش ما گفتش که آقا من مدتی زیر نظرت دارم ارباب تنها وارثش منم منم که عرضه ندارم این انبار اداره کنم تو بیا کمک کن اموال ارباب را مدیریت کن قبوله گفتم بله گفت فقط یه شرط داره گفتم چه شرطی اینکه خلاصه مارو رو مال ارباب باید بگیری گفت شدیم هم صاحب زن ارباب هم مال ارباب خب دیگه وضعیتت خوبه گفت ببین داداش بله الان دنیا بهم اقبال نشون داده اما و این هم بگذرد بله و این هم بگذرد رفت ده سال دیگه اومد سراغ رفیق گفت رفیقت مُرد خیلی ناراحت شد رفیق ما مُرد گفت آره رفت سر قبرش رفت سر قبرش خلاصه ناراحتی و شب تو خواب دیدش دید وضعش خوبه گفت از کجا به اینجا رسیدی که اینور وضعت خوبه گفت تو دنیا دو تا کار نکردم ظلم نکردم حروم نخوردم اینکه داری می بینی گفت خب دیگه همه چیز بر وفق مراد است گفت داداش و این هم نگذرد کجا بگذرد آخرت اون دو تا بگذرد این یکی نگذرد دنیا با تمام سختی می گذرد با تمام آسایش هم می گذرد خوشی باشه می گذره غم داشته باشی می گذره همینه همینه التَّجَافِيَ عَنْ دَارِ الْغُرُورِ؛ دل نبندن آدم به این دنیا یه روزی باید جواب بده آ امام حسن مجتبی می فرماید: البته تو جمع های ما که نیستند سال به دوازده ماه این صداها به گوششون نمیرسه اوناییکه می آیند از بیت المال غارت می کنند و چپاول می کنند به اونا میگن امام حسن می فرماید: تو حلالش حساب تو حرامش عقاب در شبهه اش عتاب است تو حلالشم هم حسابه چیکار می کنید این یک التَّجَافِيَ عَنْ دَارِ الْغُرُورِ.

دوم: وَ الْإِنَابَةَ إِلَى دَارِ الْخُلُودِ؛ روی می آورند به آخرت تلاش کنند برا آخرت دنیا که می گذره امیرالمؤمین موعظه می شنون از پیغمبرخدا پیغمبرخدا فرمودند علی جان وقتی می بینی مردم دارند به دنیا می پردازند تو بکوش به آخرتت بپرداز دنیا می گذره کار کن برا خدا قلم بزن برا خدا حرف بزن برا خدا کار کن برا خدا هر کاری می کنی برا خدا وَ الْإِنَابَةَ إِلَى دَارِ الْخُلُودِ؛ علی جان وقتی دیدی مردم مشغول زینت دنیاست تو بکوش خونة قبرتو قشنگ بکنی وَ الْإِنَابَةَ إِلَى دَارِ الْخُلُودِ؛ این دو.

سوم: وَ التَّزَوُّدَ لِسُكْنَى الْقُبُورِ؛ توشه برداشتن برا شب اول قبر کی آمده است برا شب اول قبر خوشبحال شمایی که آماده اید اما منه بیچاره نه دستم خالیه شب اول قبر توشه میخواد آذوقه میخواد چی آماده کردی برا شب اول قبر حقیقتاً.

چهارمیشم میگم برگردم با این سومی کار دارم.

چهارمی وَ التَّأَهُّبَ لِيَوْمِ النُّشُورِ؛ آماده بودن برا روز قیامت واقعاً آماده اند برا روز قیامت روز قیامت با دنیا فرق می کنه هآ اونجا یوم التبلی السرائر؛ درون انسان می ریزه بیرون یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُوْنَ؛ (شعرا:89)هیچی در اونجا جز عمل صالح به درد آدم نمیخوره اونجا روزی که همه از همدیگه فرار می کنند آماده بودن برا روز قیامت برگردم.

وَ التَّزَوُّدَ لِسُكْنَى الْقُبُورِ؛ شما از هر کجا مشرف مشهد رضا شده باشیدآ از قبل برنامه ریزی می کنید کی برم کی برگردم با چی برم چند روز بمونم جا و مکانم کجا باشه برنامه ریزی می کنم میخوام یه سفر برم از قبل پس انداز می کنم این مبلغ برای این سفر زیارتی برای این سفر سیاحتی ای انسان برای این سفر که اسمش قبر تدبیری کردی آماده شدی؟ پیغمبر با اون عظمتش وقتی یاد مرگ می افتاد این جمله رو عرضه می داشت اَللّهُمَّ هَوّنْ عَلَیَّ سَکَراتِ الْمَوْتِ؛ خدایا لحظة مرگ را برا من آسان قرار بده اللهم إنی اعوذبک من السکرات الموت؛ ابوحمزة ثمالی خوندید دیگه فَمَا لِي لا أَبْكِي أَبْكِي لِخُرُوجِ نَفْسِي؛ گریه می کنم برا لحظه ای که جان از بدنم بیرون میره گریه می کنم برا تنگی و تاریکی قبرم مادربزرگ ما سادات وصیت کرد دخترم به بابات پیغمبر بگو خدیجه(س) به بابات پیغمبر بگو وقتی من مُردم این عبایی که لحظة نزول وحی به تن داشت اینو کفن من قرار بده بلکه قبر بخاطر حرمت عبای پیغمبر منو فشارم نده مادر ما زهرا وصیت کرد علی جان خودت غسلم بده خودت کفنم کن خودت منو تو قبر بذار خودت بهم نماز بخون علی جان خودت لحد روم بچین علی جان خودت خاک روم بریز علی جان منو که دفن کردی از کنار قبر من بلند نشی بری آ اجْلِسْ عِنْدَ رَأسِی قَبالَةَ وَجْهِی؛ (بحارالأنوار، ج۷۹، ص۲۷) بشین بالا سرم رو به رو صورتم فَأکْثِرْ مِنْ تِلاوَهِ الْقُرآنِ، وَالدُّعاءِ،؛ بشین برام قرآن بخون بشین برام دعا بخون فَإنَّها ساعَهٌ یَحْتاجُ الْمَیِّتُ فیها إلی أُنْسِ الاْحْیاءِ؛ اون لحظه لحظه ای هست که میت نیاز به انس با زنده ها داره علی جان تنهام نذاری آ من یه قبری شنیدید از من اینو یه قبری برا خودم آماده کردم یه روز رفتم قبرمو باز کردم رفتم تو قبرم خوابیدم دو طبقه است طبقة دوم لحدهارو چیدم می خواستم یه بار خودم زیر لحد تا زنده ام برا خودم تلقین بخونم هر کاری کردم لحد آخر نتونستم بذارم تو روز روشنم بود نه تو شب ظلمانی لحد آخری رو نتونستم بذارم ترسیدی نه از مردن و قبر و جنازه اینا نه چون هم دیدم هم غسل دادم هم دفن کردم از این چیزآ نمی ترسم قبر گرفتت قبر که آدم نمی گیره به جان امام رضا(ع) قسم اونیکه اون پایین منو گرفت این بود با تمام وجودم فهمیدم دستم خالی خالی آه در بساط ندارم شروع کردم برا خودم تلقین خوندن اِسْمَعْ اِفْهَمْ يا فُلانَ بْنَ فُلانٍ هَلْ اَنْتَ عَلَى الْعَهْدِ الَّذى فارَقْتَنا عَلَيْهِ مِنْ شَهادَةِ اَنْ لا اِلهَ اِلا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ وَ اَنَّ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَبْدُهُ وَ رسُولُهُ وَ سَيِّدُ النَبِّييّنَ وَ خاتَمُ الْمُرْسَلينَ وَ اَنَّ عَلِيّاً اَميرُ الْمُؤْمِنينَ وَ سَيّدُ الْوَصِيّينَ وَ اِمامٌ افْتَرَضَ اللَّهُ طاعَتَهُ عَلَى الْعالَمينَ وَ اَنَّ الْحَسَنَ وَالْحُسَيْنَ وَ عَلِىَّ بْنَ الْحُسَيْنِ وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِي وَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ وَ عَلِىَّ بْنَ مُوسى وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِي وَ عَلِىَّ بْنَ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنَ بْنَ عَلِىٍّ وَالقآئِمَ الْحُجَّةَ الْمَهْدِىَّ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ اَئِمَّةُ الْمُؤْمِنينَ وَ حُجَجُ اللَّهِ عَلَى الْخَلْقِ اَجْمَعينَ وَ اَئِمَّتُكَ اَئِمَّةُ هُدَىً اَبْرارٌ يا فُلانَ بْنَ فُلانٍ اِذا اَتاكَ الْمَلَكانِ الْمُقَرَّبانِ رَسُولَيْنِ مِنْ عِنْدِاللَّهِ تَبارَكَ وَ تعالى وَ سَئَلاكَ عَنْ رَبِّكَ وَ عَنْ نَبِيِّكَ وَ عَنْ دينِكَ وَ عَنْ كِتابِكَ وَ عَنْ قِبْلَتِكَ وَ عَنْ اَئِمَّتِكَ فَلا تَخَفْ وَ قُلْ فى جَوابِهِما؛ (دعای تلقین میت)عمل قابل عرضه ای ندارم اما قربون خدا برم یه حسین فرستاد کربلا تا بیچاره هایی مثل من بتونن بیان در خونة خدا بگن یا قدیم الإحسان بحق الحسین؛ بتونن بیان بگن، دو قطره اشک بریزه تمام خرابی های گذشته آباد میشه

کار ابی عبدالله فوق عقل و عشق است

بله اصلاً تو کار حسین و خدا کسی با عقلش نیاد وسط تو عقل نمیتونه درک بکنه کار ابی عبدالله فوق عقل است از عشقم زده بالاتر کار حسین در کربلا عشق و شرمنده کرده اصلاً از عشق هم زده بالاتر کدوم ظرف حقیر عقلی میتونه درک بکنه هیچی هیچی حسین اومد کربلا برا چی؟ بَذَلَ مُهجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الجَهالَهِ وَ حِیرَهِ الضَّلالَه؛ (مفاتیح الجنان، زیارت أربعین) برای اینکه آدم هایی مثل من که جهل همه وجودشون گرفته یه ناله برا حسین بزنند این قلبشون تکون بخوره بعضی ها شنیدید میگن ما بدبختیم شقی بدبخت شنیدید نقطه مقابل شقی میشه سعید یعنی خوشبخت روایت می فرماید هر کی حس بدبختی داره هآ خودشو برسونه حرم امام حسین، بدبخت بره تو حرم حسین خوشبخت میاد بیرون من علت حکم اینجوری بیان می کنم بدبخت بره تو حرم خوشبخت میاد

گریه برای ابی عبدالله علیه السلام

بیرون صریح روایت بله کامل الزیارات دانشنامه جلد ده و یازده بله شقی بره تو حرم سعید میاد بیرون تحلیل من اینه اول دعاگوی زائر حسین مادرش حضرت زهرا(س) قطره اشک برا ابی عبدالله برکاتی داره برکاتی داره خوشبحال اوناییکه چشماشون برا امام حسین اشک داره خوشبحال اوناییکه میتونن برا امام حسین گریه کنند ماه صفر داره تمام میشه امشب یه جایی دلاتون ببرم گرفتار، حاجت دار، مریض دار تو حرم امام رضا یا امام رضا میخوام نامی کسی رو ببرم می دونم شما هم با این روضه گریه می کنید باباها می فهمن من چی میگم یه وقت هایی دیدید یه کاری مثلاً پسرت ازت میخواد اطرافیان میخوان انجام نمیدی اما تا دخترت میاد بهت میگه بابا، اصلاً نمیتونی به دختر نه بگی فقط کافیه رقیه امشب به باباش بگه بابا اینا پنجاه و چند روز دارند برا تو گریه می کنند پیرهن مشکی تنشون کردن، گفت رفتم در خونه خبر شهادت شهید مدافع حرم بدم، زمان جنگم همین کارو می کردم تو این زمینه کار کرده، اول میگن مثلاً مجروح شده الان تو اتاق عمل بعد آماده می کنم بعداً میگم به شهادت رسیده رفتم خانم شهید اومد بیرون گفتم دخترم از شوهرت خبر آوردم تا اومدم بگم مثلاً مجروح شده یهو دیدم چادرش رفت کنار یه دختربچه اومد بیرون این دختربچه نگاه کرد دید من لباس خاکی و چفیه رو کرد عمو از پیش بابام اومدی، فوری رفت تو خونه، یه نقاشی آورد گفت عمو بابام داشت می رفت این نقاشی رو من می کشیدم به من برگشت گفت دخترم یا خودم میام ازت می گیرم یا دوستم میاد ازت می گیره عمو میشه این نقاشی به بابام برسونی پاهام سست شد همونجا رو زمین نشستم یه دستی به سرش کشیدم گفتم دخترم بابات فردا میاد خودت بهش نشون بده، خودت نشون بده، اومدم حرف بزنم همسر شهید گفت آقا هیچی نگید، دختر رفت تو، همسر شهید به من گفت شهید شده گفتم آره گریه اش گرفت فردا صبح بچه های معراج گفت خبردار شدیم دارند میان خانوادة شهدای مدافع حرم چهار تا شهید بودند یکی اشم همین شهید گفتن دخترشو داریم میاریم اینوری شهید دیگه پدر و مادر خواهر و برادر نشستن دارند گریه می کنند مجرد بود دارند گریه می کنند اینا اومدن کنار این بدن گریه کردن بعد دختره همه را زد کنار اومد پیش جنازة باباش هی می گفت مامان چرا بابا خوابیده، چرا چشماشو باز نمی کنه، بعد دست کرد تو جیبش نقاشی درآورد گفت بابایی ببین نقاشی کشیدم ببین این عکس تو این بچه حرف می زد اینا زار می زدند مادر شهید این طرفیه برگشت گفت اینا دارند چیکار می کنند نگاه کرد دید یه دختر هی داره میگه بابا از شهید خودش غافل شد اومد این دختر به بغل گرفت گفت دخترم بابات خوابیده گفت نه بابام نخوابیده چرا بابا جواب منو نمیده، بابام خوابم بود تا من صدا می کردم از خواب بلند می شد دخترم بابات خسته است از سفر اومده میخوای برات قصه بگم گفتم نمیخوام خودم قصه بلدم گفتم خب تو برا من قصه بگو گفت بابام برام گفته یه آقایی به اسم حسین رفته بود کربلا ، گرگ ها ریختن این بابارو پاره پاره اش کردن ازش یه دختر موند به نام رقیه یه وقت این مادر شهید داد زد بابا یه مداح نیست بیاد یه روضه برا ما بخونه ما داریم دئق می کنیم قدیمآ تو حرم این نازدانه یه قفسه ای بوده یه دکوری بوده توش اسباب بازی میذاشتن با زبان بی زبانی میخوام بگم نامرد مردم شام اگه یه دختر بهانه بگیره او را با اسباب بازی سرشو گرم می کنند کجای عالم رسمه اگه یه دختر بهانه بگیره سر بریدة باباشو در مقابلش بگذارن سر در مقابل این نازدانه گذاشتن خیره خیره نگاه کرد عمه ما هذا الرأس؛ این سر بریدة کیه عمه؟ وقتی فهمید سر باباشه شروع کرد شیرین زبانی کردن بابا يا أبتاهُ مَنْ  الَّذي أَيتمني علي صِغَر سِنّي؛ کی منو در این کودکی یتیمم کرد بابا يا أبَتاهُ، مَنْ الَّذي خَضَبكَ بِدِمائكَ؛ کی محاسنتو به خون فرقت خضاب کرد بابا اشاره کرد به این رگ های بریده بابا يا أبَتاهُ، مَنْ الَّذي قَطع وَ رِيدَيْكَ؛ بابا کی رگ های گردنتو بُریده بابا، یه وقت دیدن این نازدانه خم شد لباشو روی لب های بابا گذاشت هی ناله می زد:

چون نوای نی نوایم سوخته           این زمین داغ از پایم سوخته

همه ناله بزنید یا حسین.