طلبه یار ، همیار و دستیار علمی، فرهنگی و تبلیغی طلاب و روحانیون

امروز: 1403/01/28

روضه امام حسین به نفس حاج حسن شالبافان

همه عُمر برندارم سر از این خمار مستی که هنوز من نبودم که تو بر دلم نشستی *حسین جان!…* به عشقِ تو هرکس که منسوب شد اگر بد بود عاقبت خوب شد غمت حاصلِ زندگانی من به راه تو طی شد جوانی من من از ریزه خوارانِ خوانِ تواَم اگر چه بدم میهمان تواَم من از کودکی عاشقت بوده ام قبولم نما گرچه آلوده ام *این شب و روزا، شب و روزای مناجاتِ، آقای ما ابی عبدالله هم داشت مناجات می کرد، یه وقت لحنِ مناجاتش عوض شد، دیدن هی میگه: “يا غياثَ المُسْتغيثين” یهو دید رویِ سینه اش سنگین شد…* همه منتظرن مادرش برسه کاش صدای برادر به خواهرش برسه دستِ قاتلِ اگه به سرش برسه آخ خدا به دادِ مویِ دخترش برسه مونده روی زمین پیکر تو رها أَلسَّلامُ عَلى مَنْ دَفَنَهُ أَهْـلُ الْقُرا خواهرت اگه نیست رفته شام بلا ریگ و رمل بیابون برات گرفتن عزا *اربعین زائر لحظه به لحظه به هر موکب که میرسه، با همه ی وسایلش میره داخل، اما وقتی که میرسه حرم دیگه هیچی نمیذارن با خودش داخلِ حرم ببره، حتی بهش میگن: باید کفش هات رو هم بیرونِ حرم بذاری، میگی چرا؟ میگن: اینجا حَرَمُ الحُسینِ، حرم حُرمت داره، نباید زائر کفشش رو داخلِ حرم ببره… اما خواهرش زینب نگاه کرد، دید نانجیب با چکمه ی سیاه نشست رو سینه ی حسین….* وَالشِّمْرُ جَالِسٌ سر او را گرفت و بعد زینب به روی تل دَمِ وا احمدا گرفت زهرا کنار گودی گودال آمده وَالشِّمْرُ جَالِسٌ دلِ خيرالنسا گرفت وَالشِّمْرُ جَالِسٌ نَفَسِ مادرش گرفت سر را بُرید و مقابل خواهرش گرفت زینب به روی تل به سر و سینه می زند آنقدر ناله زد نزنیدش، صدا گرفت *ناله بزن بگو: حسین…* .